اعجاز البیان فی تفسیر ام القرآن (کتاب)
نویسنده | صدرالدین قونوی |
موضوع | تفسیر سوره حمد |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
تصحیح | جلالالدين الاشتياني |
|
اعجاز البيان، اثر صدر الدين قونوى به بيان جوانب اعجازى يكى از سورههاى قرآن كريم يعنى فاتحه يا« ام القرآن» به زبان عربى مىپردازد. اين كتاب هم در ذيل كتابهاى اعجاز شناسى قرار مىگيرد و هم در ذيل كتابهاى تفسير، تفاوت و تمايزى كه اين تفسير با غالب تفاسير ديگر دارد، در اين نكته است كه اين كتاب بر اساس روش« تأويلى» به نگارش در آمده است و مؤلف آن در زمره مفسرانى است كه قرآن را« ذوبطون» مىدانند و معتقدند تنها روش دستيابى به اين بطون و لايههاى تو در تو« تأويل» است. تأويل كه مهمترين ويژگى ديدگاه متصوفه و عرفا نيز هست، با تأويلى كه به معناى تفسير است و همه مفسران آن را پذيرفتهاند، تفاوت دارد.
قونوى كمتر به نقل اقاويل و نظرات مفسران و قرآن شناسان پرداخته است و غالب گفتههاى او درباره سوره فاتحه از قلب صيقلى او فيضان مىكند، چيزى كه آن را« علم لدنى» گفتهاند و آن را در برابر« علم اكتسابى يا كسبى» قرار دادهاند.
محتویات
مقدمه تفسير
قونوى پيش از آغاز به تفسير فاتحه، مقدماتى را قاعده وار عنوان مىفرمايد و سپس در تفسير از آنها- به اضافه برخى مطالب واردى و كشفى- استفاده كرده و آنها را در ضمن تفسير استطراد مىنمايد. نخست پس از خطبه، چكيدهاى از بيان حال را عرضه مىدارد و سپس اركان كلام غيبى را مطرح كرده و پس از مقدمهاى طريق بحث را ضمن قواعدى كلى كه تعلق به اصول حقايق و علوم الهى دارد بيان مىكند، دلايل نظرى را از جهت وصول به غايت رد كرده و سپس قانون فكرى را كه نزد صاحبان نظر مطلوب است عنوان مىكند، كه اين هم در نزد برخى نتيجه بخش است و در نزد برخى ديگر عقيم، و اينكه آيا نيازى به قانون هست و يا اين كه فطرت سالم در اكتساب علوم كافى بوده و بىنياز از قانون است، بحث مىكند.
پس از آن روش محققان را به زبان اهل تحقيق ايراد مىفرمايد و بعد در پيوندى فرقى بين طالبان معرفت و حقايق علوى را بيان مىدارد و سپس مىگويد: معرفت حقايق مجرد از حيث بساطت و تجردشان در مرتبه علمىمحال است، و راز جهل به حقيقت خداى متعال را بيان داشته و پس از آن وسايل تحصيل علم ذوق و كشف را بيان مىدارد و سپس در پيوند ديگرى حلول و اتحاد را كه بنده با حق اتحاد پيدا نمىكند، رد كرده و گويد: بلكه دستنويس و آينه تمام نماى صورت مرتبه پروردگارش مىشود، و بعد بيان مىدارد كه علم خدا حقيقى و علم بنده مجازى است، سپس راز، بهرهبردارى از علم لدنى را بيان مىدارد.
در پيوندى ديگر قواعدى را درباره الفاظ و اصطلاحاتى كه در اين كتاب مىآيد عنوان مىكند، از قبيل غيب مطلق و برزخ نخستين و مرتبه اسماء و حدّ فاصل و مقام انسان كامل و مرتبه احديت جمع و وجود، و اولين مراتب تعيّن و آخرين مرتبه غيب و اولين مرتبه شهادت نسبت به غيب مطلق و محل نفوذ اقتدار، و عمائى كه همان نفس رحمانى است كه بعينه اضافى اول است نسبت به معقول بودن هويتى كه غيب مطلق است،- و يا بگو غيب الهى- سپس اسرار علم تحقيق را بيان داشته و اين كه چرا تعريف علم جايز نيست و چرا گاهىبتعريف آمده؟ و اين كه در وجود چه مقدار علم است بيان داشته، و پس از آن بر نعوت و توصيف علم از قدم و حدوث و فعل و انفعال و بداهت و اكتساب و تصور و تصديق و ضرر و منفعت و غير اينها از صفات لازم آن پرداخته و بعد مراتب علم را بيان داشته و مىگويد: علم با تجلى ذاتى همراه است، سپس احكام و نسبتهاى علم را بيان مىدارد.
در پيوندى ديگر به سرّ علم و متعلقات آن پرداخته و بيان مىدارد كه صورت ادراك به واسطه علم تحقق مىپذيرد، و سپس ادوات و آلات توصيل معلومات را كه سراست بيان مىدارد: نخست حركت معنوى نفسانى، دوم استحضار صور معانى و كلمات در ذهن، و سوم حروف و كلماتى كه به واسطه گفتن و نوشتن ظاهراند سپس در پيوندى نسبت اجتماعى كه تابع حكم مرتبه جمع را- كه اختصاص به حد فاصل دارد- و راز تركيبهاى شش گانه را در عربيت، كه اسم با اسم و اسم با فعل و اسم با حرف و غير اينها است، بيان مىدارد.
پس از همه اينها در قاعدهاى كلى راز حروف و كلمات و نقطه و حركات حروف است، و نيز وجود و امكانات و ممكنات، و آن چه از مراتب كه بدانها اختصاص دارد و آن چه كه بر آن مىگردد و استناد بدان دارد، و نيز راز كتاب بودن عالم- كتابى نوشته شده در صفحهاى گسترده- و غير اينها را كه فراگير اينها است بيان مىدارد، سپس در قاعده كلى ديگرى مراتب تميّز كه بين حق تعالى و غير او ثابت است، و آن چه از اصول اسرار را كه اختصاص به اين مرات دارد- به گونه تبعيت و استلزام- بيان مىدارد، بعد در قاعده كلى ديگر باز راز اسماء و اسماء اسماء و مراتب و كمالات آنها را، و طلب منسوب- بدانها كه تعلق به تحصيل آن چه از كمالاتشان كه در آن( طلب) است، فايده« تسميه» و« اسماء» و آن چه تفاوت كه بين اين دو است و اسرار ديگرى را بيان مىدارد، سپس در بابى، راز آغاز و ايجاد و سرّ وحدت و كثرت و غيب و شهادت و جمع و تفصيل و مقام انسان كامل و راز« حب- عشق» و احكام آن و راز بسم الله الرحمن الرحيم را از برخى وجوه بيان مىدارد.
روش تفسير
بعد از مقدمات وارد تفسير سوره حمد، به شكل كلمه به كلمه و آيه به آيه مىشود. چون سوره حمد به 3 قسم تقسيم شده( بنا به تقسيم الهى و تعريف نبوى)، قسمت اول تا« يَوْمِ الدِّينِ»، قسمت دوم«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»و قسمت سوم«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» تا آخر سوره، تفسير آن را نيز بر سه قسم تقسيم نموده است، و بر حسب حديث مشهور« لكل آيه ظهر و بطن و حد و مطلع» هر كلمه و آيه را ابتدا با زبان ظاهر سپس باطن و بعد از آن به ماوراء باطن كه همان لسان حد و مطلع است، تفسير مىنمايد.
خلاصهاى از مباحث
جهت ارائه تصويرى كلى از مطالب اين تفسير، به ذكر خلاصهاى از مباحث مطرح شده در آن مىپردازيم. پس از بيان اجمالى مقدمات، اكنون به تفصيل آن در تفسير و شرح« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» به زبان مرتبه ذوقى( كشفى) مىپردازد كه آشكار كننده كنه آيه است. لذا از اسماء آغاز مىكند، همزه الف، باء، سين و ميم را توضيح داده، در پى آن بابى در بطون قرآن و اسرار حروف مىگشايد و از پس آن شروع به تفسير« الرحمن الرحيم» مىفرمايد كه بنده چگونه بايد پروردگارش را ياد كند و در طى آن مراتب حضور را بيان مىدارد.
اينجا بابى باز مىكند كه متضمن بيان فواتح كليات مىباشد كه اختصاص به كتاب كبير( جهان وجود) و كتاب صغير( انسان كامل الهى) و كتابهايى كه بين اين دو كتاب است دارد، اين فواتح بسيار مفصل و ارزشمند است و متضمن علوم فراوان، سپس به بيان مفاتيح غيبى مىپردازد و از پى آن به تفسير آيه« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» مىپردازد و آن را در طى مقدمهاى در معنى الوهيت و نيز حمد را با انحاء مختلف و زبانهاى گوناگون آن از جهت قول و ذوق بيان مىدارد و سپس به اشتقاق لفظ جلاله« الله» و تطابق معانى اسم از جهت ظاهر و باطن مىپردازد و از آنجا به تفسير اسم« رب» متوجه مىشود و مطالبى گرانقدر را متعرض مىگردد.
سپس در تفسير« عالمين» به زبان ظاهر و زبان باطن- هر دو- مىپردازد و در پايان اين مبحث عوالم را دستهبندى مىنمايد، عالم مثال مطلق، عالم تهيّم، عالم قلم و لوح، عالم طبيعت و سپس عرش است و همين طور به ترتيب ادامه دارد تا منتهى به انسان در عالم دنيا مىشود و پس از آن عالم برزخ، عالم حشر، عالم دوزخ، عالم بهشت و بعدش عالم كثيب( محل مشاهده حق تعالى) و در پايان مرتبه احديت جمع و وجود است كه معدن و منبع و كانون تمام عوالم مىباشد.
در بابى متعرض تفسير«الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» مىشود، پس از بررسى اسم« رحمان»،« رحيم» و« الله»، مراتب رحمت را بيان مىدارد و رابطه رحمت، وجود و نور را متعرض مىگردد.
پس آغاز در تفسير آيه«مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» كرده كه حاوى راز فلك و راز« يوم» و راز« دين» است، و مفصلا اين كه مالك و يا ملك خوانده شود در كدام افضل است بحث نموده و در تفسير« يوم» وارد بحث اصل زمان كه اسم« دهر» است مىشود. بعد از آن به تفسير« دين» مىپردازد. پس از آن در پيوندى از اصولى در افعال مكلفان بحث مىكند و در دنبالهاى از راز اوامر و نواهى كه عذاب اخروى و بهشت بدانها مقرون است، سخن مىگويد و به وجوه و جهات مختلف قلب كه همانند مراتب پنج گانه خلقت است، اشاره دارد. در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ« اين» باقى مانده بيان مىدارد، و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطّلع و احديت جمع بيان مىكند. در اينجا حضرت شيخ پس از آن كه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، براى هر بخشى در پايانش به زبان جمع و مطّلع بحثى مستوفى و شيرين دارد، به همين جهت در اينجا از بسم الله الرحمن الرحيم آغاز مىكند تا مالك يوم الدين، كه ثلث اول حمد است. در پيوندى ديگر در ظهر و بطن و حد و مطلع سخن مىراند و مىگويد هيچ موجودى عينى و خارجى و هيچ امر غيبى نيست جز آن كه حلم اين مراتب در آن جارى و سارى است.
از اينجا بخش دوم تفسير در تفسير آيه:«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»آغاز مىشود، نخست بحث مفصلى راجع به« وجهه» مىفرمايد. سپس در پيوندى عبادت ذاتى و عبادت صفاتى را عنوان مىكند. سپس به تفسير اياك نستعين مىپردازد. پس از آن در پيوندى از جمع و مطّلع- در بخش دوم فاتحه- اين قسمت را پايان مىدهد. سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مىكند و به تفسير صراط مستقيم مىپردازد، هدايت، ايمان و تقوا را سه مرتبه مىكند، و آيه 93 سوره مائده را در اين مقام بس عالى و عرفانى تفسير مىنمايد، و در پيوندى ديگر درباره تجلى مطلق سخن مىراند و پس از آن در اسماء متقابل و نسبتهاى متقابل بحث مىنمايد، سپس آيه 56 سوره هود را از زبان حضرت هود عليه السلام عنوان كرده، به همراه آيه 108 يوسف تفسير مىكند.
پس از آن در پيوندى ديگر، مراتب هدايت را بازگو كرده بيان مىدارد كه صراط مستقيم داراى سه مرتبه است.
در پيوندى ديگر به زبان مطّلع و زبان جمع- طبق معمول- سخن مىگويد و مراتب هدايت و گمراهى را بيان داشته هر كدام را داراى سه مرتبه مىداند و سپس مراتب اعتدال را مطرح مىكند. و باز در پيوندى ديگر درباره محكمترين راه خصوصى در مطلق راههاى مشروع بيانى مفصل دارد، و در پيوندى ديگر سخن در مراتب سلوك مىراند. سپس در فصلى سخن از راز نبوت و صورتهاى ارشاد آن و غايت راهها و نتايج آن مىراند. پس از اين در فصلى مستقل هدايتى را كه پيش از اين وعدهاش را داده بود بيان مىدارد و در« اهدنا» راز دعا و اجابت را بيان داشته و مشخص مىكند كه چه حالى كه بهترين و شايستهترين است انسان از جهت سلوك و وقوف و سكون و ظهور و بطون بايد بر آن باشد. سپس در فصلى به عنوان دنباله سخن درباره اين آيه بحثى درباره توجه كامل مىفرمايد و سپس به تفسير«صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ...»مىپردازد. و پس از تشريح نعمت، صورت نعمت و روح و راز آن را بيان مىدارد.
پس از اين در پيوندى ديگر در نعمت و عذاب( بهشت و دوزخ) كه ثمره و نتيجه رضا و غضب است سخن گفته و هر يك را سه مرتبه مىكند، و مفصلا بحث مىفرمايد. سپس به بيان مراتب نعيم و آلام و دردها و نيز مراتب رضاى انسانى مىپردازد.
پس از آن در وصلى به تفسير«وَلَا الضَّالِّينَ»پرداخته، مراتب ضلال و گمراهى را بيان مىدارد و به بيان حسرت مىپردازد و در وصلى راز حيرت اخير و درجات و سببهاى آن را مفصلا مطرح مىكند و سپس كيفياتى از وجود را با گفتارى شگفت آشكار مىسازد. و در پيوندى، بخش پايانى فواتح كلى و جوامع حكمتها و اسرار الهى قرآن و فرقانى را بيان مىدارد. و در پيوند ديگرى به زبان جمع الجمع سخن گفته و تمام سوره فاتحه را از ابتدا تا انتها به زبان جمع الجمع تفسيرى فشرده و عميق مىفرمايد و رازهاى شگفتى را در اين پيوند آشكار و بيان مىسازد و مفصلا در آيه ميراث كه آخرين آيهاى بود كه بر رسول خدا( ص) نازل شده، بحث نموده و انحاء مختلف ميراث را بيان مىدارد، سپس به خلافت مىپردازد. در پيوندى ديگر دستهاى از اسرار و رازهاى شرعى اصلى و قرآنى را بيان مىدارد و آن را هفت قسم قرار مىدهد، پس از آن درباره اصول احكام كلى شرعى يعنى حلال، حرام، مباح، مكروه و مندوب با مثالهاى گوناگون داد سخن مىدهد. سپس راز ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه را با پيوندى از جوامع كلمات و از پى آن پيوندى ديگر بيان داشته و خداى را بر نوشتن اين كتاب سپاس مىگويد.
نسخهشناسى
اين كتاب توسط عبد الله بن احمد علوى( مصحح دائرة المعارف عثمانيه) در سال 1369 ق 1949 م در حيدرآباد هند تصحيح شده و در سال 1404 ق از سوى« منشورات مكتبة الاروميه» در قم، ايران به قطع وزيرى در يك جلد تجديد چاپ گرديده است. مقدمهاى نيز از طرف مصحح درباره مزاياى كتاب، شرح حال قونوى، عقيده و مصنفات وى و نسخه اصلى كه كتاب بر اساس آن چاپ شده است، ارائه شده است. نسخه حاضر از طرف مؤسسه بوستان كتاب، وابسته به دفتر تبليغات اسلامىحوزه علميه قم با بهرهگيرى از نسخه تصحيح شده مرحوم استاد سيد جلال الدين آشتيانى( كه با نسخ متعدد تطبيق داده شده بود) با اشراف علمى آقاى احمد عابدى و تلاش محققان ديگر، تهيه گرديده است، اين نسخه شامل عنوان بندى مطالب، پاورقى نسخه بدلها و فهرست آيات به اصطلاحات و موضوعات مىباشد كه با مقدمه كوتاهى از طرف ناشر، در سال 1423 ق، 1381 ش چاپ اول خود را در يك جلد به دوستداران قرآن و عرفان ارائه داده است. ترجمه اين اثر توسط استاد محمد خواجوى انجام گرفته است.
منابع مقاله
1- مقدمه آقاى محمد خواجوى به عنوان مترجم
2- مقدمه مفسر و تفسير آن
3- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى به كوشش بهاء الدين خرمشاهى ج 1 ص 667 و ج 2 ص 1779
4- مقدمه چاپ حيدرآباد هند به قلم عبد الله بن احمد علو
منبع
نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتاب شناسی
متن کتاب اعجاز البيان فى تفسير ام القرآن
اعجاز البيان فى تفسير ام القرآن
ترجمه اعجاز البیان فی تفسیر ام القرآن
تفسیر قرآن | |
درباره تفسیر قرآن: | تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن |
---|---|
اصطلاحات: | اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات |
شاخه های تفسیر قرآن: |
تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی) |
روشهای تفسیری قرآن: |
|
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: |
|