حدیث سفینه
از جمله احادیث مشهور میان مسلمانان شیعه و سنی، حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله است که در آن اهل بیت خود را به عنوان کشتی نجات (سفینه) امت اسلامی معرفی می نماید.
محتویات
متن حدیث سفینه
حدیث سفینه از احادیث متفق ًٌعلیه در میان پیراون مکتب خلفاء و پیروان مکتب اهلبیت: است. این حدیث دارای نقلهای فراوانی است. در این نقلها تفاوتهای اندکی وجود دارد و دلیل این تفاوتها نیز این است که به دلیل اهمیت مسئله، پیامبراکرم آن را در موارد مختلف و با تعبیرهای متفاوت بیان فرموده است.
از این میان عبارت «مثل اهلبیتی فیکم کسفینة نوح من رکبها نجی ومن تخلف عنها غرق» مشهورترین نقل حدیث سفینه به شمار میرود. [۱]
مفاد و مدلول حدیث سفینه
همانگونه که حدیث سفینه به لحاظ سندی از جایگاه ویژهای برخوردار است، به لحاظ محتوایی و دلالی نیز دارای جایگاهی رفیع است.پیامبر اکرم در حدیث سفینه، با تشبیه اهلبیت خویش به کشتی نوح، در صدد بیان امور مهمی بودند که علمای بزرگ اسلام به برخی از آنها اشاراتی داشته اند از جمله:
وجوب محبت اهلبیت
جمع کثیری از علمای شیعه و سنی وجوب محبت و تعظیم اهلبیت: را از حدیث سفینه استنباط کرده اند. آنان نجات امت اسلامی را بدون تحصیل محبت و تعظیم اهلبیت: ناممکن دانسته، و محروم از این محبت را مستحق عذاب الیم الهی شمرده اند. شماری از عالمان اهل سنت که بر دلالت حدیث سفینه بر وجوب محبت اهلبیت پیامبر اکرم تصریح کرده اند عبارتند از: فخررازی [۲]، نظام الدین نیشابوری [۳] ، بقاعی [۴]، ابن هجر هیتمی[۵]، مناوی [۶]، ملاعلی هروی قاری [۷]، شافعی [۸] و...
وجوب اطاعت و پیروی
بسیاری از علماء علاوه بر وجوب محبت و تعظیم، وجوب اطاعت و پیروی را نیز از حدیث سفینه فهمیده اند. زیرا اطاعت از آنان که یگانه سبب نجات اند، موجب نجات است، و هر چه سبب نجات گردد، واجب است، پس اطاعت واجب است. ملا علی هروی قاری، [۹] محب الدین طبری [۱۰]، سمهودی، [۱۱] عاصمی، [۱۲] و...
عصمت اهلبیت
اگر کشتی اهلبیت: راکبین خود را ازخطر غرق شدن حفظ می نماید، پس به طریق اولی، خود از غرق شدن مصون است. [۱۳]. اگر آن که پیرویش واجب است، محتمل الخطاء باشد، برای نجات پیرو ضمانتی نیست، و حال آنکه در حدیث، نجات پیروان اهلبیت: تضمین شده است. [۱۴]
استدلال دیگر این است که سرپیچی از آنکه در مسیر خطا است، موجب هلاکت نیست، و حال آنکه پیامبر فرمود: هر کس از اهلبیت تخلف کند، اهل هلاکت است.[۱۵]
مطابق سنت بودن معارف اهلبیت
پیامبر اکرم 9 به نشستن برکشتی اهلبیت فرمان داده است، یعنی به پیروی و فراگیری دانش از آنان فرمان داده است و حاشا که حضرت به پیروی از اهل بدعت و فراگیری دانش از مخالف سنت دعوت کرده باشد! [۱۶]
خلافت امیرالمؤمنین
امیرالمؤمنین از اهلبیت:، بلکه کاملترین مصداق ایشان است، پس اطاعت ایشان واجب است، و این مقتضی قبول خلافت آن حضرت است [۱۷]
توسل و التجاء به اهلبیت
سوارر شدن بر کشتی اهلبیت:، یعنی به هنگام شدائد و مشکلات به آنان متوسل شدن [۱۸]، و به وسیله آنان به خدای متعال تقرب جستن است، [۱۹] به خصوص که بعضی توسل و التجاء به اهلبیت: را تنها راه پاک شدن از آثار طبیعی گناهان دانسته و معتقدند این همان طریقت است، مانند عبدالعزیز دهلوی در فتح العزیز و عبدالحق دهلوی در مناقب اهل البیت [۲۰]
وجود اهلبیت معصوم در تمامی اعصار
وجود فردی معصوم از اهلبیت: در تمامی اعصار، لازم است، تا اینکه همیشه مصداق کشتی نجات موجود و حجت الهی تمام باشد [۲۱]
افضلیت اهلبیت
اگر دیگران افضل بودند، آنان به عنوان کشتی نجات معرفی میشدند نه اهلبیت [۲۲] چون پیامبر معصوم است، و از روی هوای نفس سخن نمی گوید.
فرقة ناجیه
اگر حدیث سفینه در کنار حدیث «افتراق»[۲۳] گذاشته شود، معلوم می گردد که فرقه ناجیه از بین 73 فرقه، تنها پیروان واقعی اهلبیت: می باشند [۲۴]
پانویس
- ↑ زید بن علی، بیتا: 30؛ صالحی الشامی، 1414، 11: 11؛ شیخ صدوق، 1405: 329؛ الطبرانی، 1415، 5: 306؛ خطیب بغدادی، 1417، 12: 90.
- ↑ مفاتیح الغیب،2: 596
- ↑ غرائب القرآن، 6: 74
- ↑ نظم الدرر،6: 624
- ↑ الصواعق المحرقه، 2: 455-456
- ↑ فیض الغدیر، 2: 51 و5 : 517
- ↑ مرقاة المفاتیح، 9: 3988
- ↑ رشفة الصادی، 2: 57
- ↑ مرقاةالمفاتیح، 9: 3988
- ↑ نفحة الریحانة،4: 330
- ↑ جواهر العقدین،2: 120 و 123و126
- ↑ زین الفتی، 1: 434-454
- ↑ میرحامد حسین، همان، 23: 956
- ↑ شریف مرتضی، 1410، 3: 120
- ↑ شیخ حسن عبدالله، بیتا: 62؛ نیز ر.ک. میرحامد حسین، همان، 23: 976؛ تنکابنی، بیتا، 2: 368.
- ↑ میرحامد حسین، همان، 23: 956.
- ↑ شریف مرتضی، همان، 3: 120؛ ابنجبر، بیتا: 594؛ علامه حلی، 1379، 155.
- ↑ قزوینی، 1397: 24
- ↑ کراجکی، 1421: 151
- ↑ میرحامد حسین، همان، 23: 1082 و 948.
- ↑ ابوالصلاح حلبی، 1404: 210؛ میرحامد حسین، همان، 23: 987.
- ↑ میرحامد حسین، همان، 23: 977
- ↑ ابن حنبل، 1421، 19: 462؛ سجستانی، بیتا، 4: 198؛ دارمی، بیتا، 3: 1636؛ بیهقی، 1424، 10: 208؛ خزاز قمی، 1401: 155
- ↑ حلی، 1379: 49؛ میلانی، 1414: 124