آیه 93 سوره نساء
<<92 | آیه 93 سوره نساء | 94>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد مجازات او (آتش) جهنم است، که در آن جاوید (معذّب) خواهد بود و خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید بر او مهیا سازد.
و هر کس مؤمنی را از روی عمد بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود، و خدا بر او خشم گیرد، و وی را لعنت کند و عذابی بزرگ برایش آماده سازد.
و هر كس عمداً مؤمنى را بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود؛ و خدا بر او خشم مىگيرد و لعنتش مىكند و عذابى بزرگ برايش آماده ساخته است.
و هر كس مؤمنى را به عمد بكشد، كيفر او جهنم است كه در آن همواره خواهد بود و خدا بر او خشم گيرد و لعنتش كند و برايش عذابى بزرگ آماده سازد.
و هر کس، فرد باایمانی را از روی عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است؛ در حالی که جاودانه در آن میماند؛ و خداوند بر او غضب میکند؛ و او را از رحمتش دور میسازد؛ و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«خَالِداً»: جاودانه، (وقتی که قتل را حلال بداند). ماندگاری فراوان، (وقتی که قتل را حلال نداند). یادآوری: کیفر اخروی قتل عمد، جاودانه یا زمان بسیاری در آتش دوزخ ماندن، و خشم خدا، و دوری از رحمت الله، و عذاب عظیم قیامت است. علاوه از اینها، کیفر دنیوی قاتل به قوّت خود باقی است (نگا: بقره / و مائده / ).
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
«شیخ طوسی» گوید: عكرمة و ابن جريج گويند: اين آية درباره كسى نازل گرديد كه مرتد شده و مسلمانى را نيز به قتل رسانيده بود سپس اين آية نازل گرديد.[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً «93»
و هر كس به عمد مؤمنى را بكشد پس كيفرش دوزخ است كه هميشه در آن خواهد بود، و خداوند بر او غضب و لعنت كرده و براى او عذابى بزرگ آماده ساخته است.
جلد 2 - صفحه 133
نکته ها
در شرايط بحرانى جنگ احد، يكى از مسلمانان، مسلمان ديگرى را به خاطر خصومتهاى شخصى دوران جاهليّت كشت. پيامبر اكرم از طريق وحى آگاه شد و در بازگشت از احد، در محلّهى «قُبا» به قصاص قتل مؤمن دستور داد، آن مسلمان قاتل را بكشند و به پشيمانى او توجّهى نكرد. «1»
اسلام براى جان مسلمان و حفظ امنيّت افراد، اهميّت بسيار قائل شده و كيفر عذاب ابدى را براى آن مقرّر داشته تا جلوى قتل و جرائم سنگين گرفته شود. تعبيراتى كه در اين آيه براى «قتل عمدى مؤمن» به كار رفته، دربارهى هيچ گناهى نيامده است. امام صادق عليه السلام فرمود: توبهى كسى كه از روى عمد مؤمنى را بكشد قصاص است. «2»
«تعمّد» از «عمود» است واز آنجا كه ستون كارها نيّت است، به كارى كه با انگيزهى قبلى باشد، عمدى گويند.
در روايات متعدّدى به بزرگى گناه قتل تصريح شده، از جمله:
1- در قيامت، كشتن بىگناهان اوّلين مسألهاى است كه از آن سؤال مىشود.
2- ياغىترين افراد، كسى است كه انسانى را بكشد يا بزند.
3- علاوه بر گناه قتل، گناهان مقتول هم به دوش قاتل مىافتد.
4- اگر اهل آسمان و زمين در قتل مؤمنى شريك شوند، همه عذاب مىشوند.
5- اگر همه دنيا فنا شود، آسانتر از قتل يك بىگناه است. «3»
پیام ها
«1». المغازى، ج 1، ص 304، به نقل از: پيامبرى و جهاد، ص 327.
«2». تفسير نورالثقلين؛ كافى، ج 7، ص 276.
«3». به وسائل، جلد 19، صفحه 2 به بعد، رجوع شود.
جلد 2 - صفحه 134
1- در نظام اسلامى، هيچ مقامى حقّ قتل و اعدام بى جهت ديگران را ندارد. مَنْ يَقْتُلْ ... مُتَعَمِّداً (ولى در نظام طاغوتى شعار «أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ» «1» هست.)
2- ارزش انسان به افكار و عقايد صحيح اوست. «مُؤْمِناً»
3- در كيفر، حساب لغزشهاى آگاهانه و مغرضانه جداست. «مُتَعَمِّداً»
4- قتل و خونريزى از گناهان كبيره است. «فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ»
5- مجازات و كيفر سنگين، از عوامل بازدارنده فساد در جامعه و عامل ايجاد وحفظ امنيّت اجتماعى است. مَنْ يَقْتُلْ ... فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً (93)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 541
بعد از بيان قتل خطا، قتل به عمد را فرمايد:
وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً: و هر كه بكشد مؤمنى را به عمد و قصد، و حلال داند كشتن او را يا به سبب ايمانش، فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها: پس جزاى او جهنم است در حالتى كه دائم و ثابت و جاويد باشد در آن. وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ: و غضب فرموده خداوند بر او و دور ساخته او را از رحمت خود، وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً: و آماده و مهيا ساخته براى او در آخرت، عذابى بزرگ به جهت ارتكاب اين گناه بزرگ.
تبصره: حق تعالى در اين آيه تعظيم شأن قتل مؤمن و مبالغه فرموده در توعد بر آن، حتى ذكر پنج توعد نموده: 1- دخول در جهنم. 2- مخلد در آن. 3- غضب الهى. 4- لعنت سبحانى. 5- عذاب عظيم در آن، كه هر يك كافى است در عظم جرم.
1- در عقاب الاعمال صدوق رحمه اللّه به حذف اسانيد از امام جعفر صادق عليه السّلام: قال: من اعان على قتل مؤمن بشطر كلمة جاء يوم القيمة بين عينيه مكتوب ايس من رحمة اللّه. فرمود: هر كه اعانت كند بر كشتن مؤمنى به نصف كلمه، مىآيد روز قيامت ميان دو چشمش نوشته: مأيوس گرديده از رحمت الهى.
2- از سليمان بن خالد كه گفت، شنيدم امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: اوحى اللّه الى موسى بن عمران قل للملإ من بنى اسرائيل ايّاكم و قتل النّفس الحرام بغير حقّ فانّ من قتل منكم نفسا فى الدّنيا قتله فى النّار مائة الف قتلة مثل قتل صاحبه. وحى فرستاد خداوند به موسى بن عمران: اى موسى، بگو به اشراف بنى اسرائيل بر شما باد به احتراز قتل نفس به حرام به غير حق. پس بدرستى كه هر كه بكشد نفسى را در دنيا، كشته شود در آتش صد هزار مرتبه مثل قتل صاحبش.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 542
3- عقاب الاعمال، فرمود حضرت صادق عليه السّلام فى رجل قتل رجلا مؤمنا يقال مت اىّ ميتة شئت ان شئت يهوديّا و ان شئت نصرانيّا و ان شئت مجوسيّا. «1» مردى كه بكشد مؤمنى را، گفته شود به او وقت مرگ بمير هر مردنى كه خواهى: يهودى يا نصرانى يا مجوسى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً (93)
ترجمه
و كسيكه بكشد مؤمنى را از روى عمد پس جزاى او دوزخ است جاودانى در آن و خشم كند خدا بر او و لعنت كند او را و مهيا فرمايد براى او عذابى بزرگ.
تفسير
گفتهاند مقيس بن صبابة كنانى برادر خود را در محلّه بنى نجّار كشته يافت و صورت حال بعرض رسالت پناهى رساند و آنحضرت زبير بن عياش فهرى را نزد آنها با او روانه نمود كه در صورتى كه قاتل را بشناسند تسليم نمايند و الا ديه مقتول را اداء نمايند آنها چون قاتل را نمىشناختند ديه را كه صد شتر بود تقديم نمودند و اين امر بطبع مقيس گران آمد كه ديه برادر خود را بگيرد و قصاص ننمايد و شيطان او را وسوسه نمود تا آنكه زبير را با سنگى غفلة كشت و يكى از شترها را سوار شد ما بقى را بجانب مكه سوق داد و اين آيه در باره او نازل شد و پيغمبر (ص) امان را از او در حلّ و حرم مرتفع فرمود و در موقع فتح مكه در وقتى كه باستار كعبه معلق بود كشته شد و در اين مقام اشكال واضحى است كه در محلّ خود ثابت شده است كه شيعيان مخلّد در آتش نميباشند با آنكه ظاهر آيه خلود قاتل متعمّد است اگر چه شيعه اثنى عشرى باشد و جواب از اشكال بنظر حقير بسه وجه ممكن است اوّل آنكه ظاهر آيه استحقاق قاتل است باين عمل عذاب دائم را ولى در باب وعيد اختيار وفا با خداوند است اگر خواسته باشد بر حسب استحقاق بنده عمل مىفرمايد و اگر خواسته باشد باقتضاء كرم خود عفو مىفرمايد و در باب شيعيان بادله ديگرى عفو ثابت شده است بلى
جلد 2 صفحه 102
اگر در اين مقام مىفرمود عذاب دائم مينمايم منافات با عفو داشت چنانچه در باب خلود كفار تحقيق شد و شايد اشاره باين جواب باشد آنچه در معانى در تفسير فجزائه جهنم خالدا فيها از امام صادق (ع) نقل نموده كه فرمود اگر مجازات كند او را دوم آنكه وصف عنوانى وقتى مورد حكم شود ظاهر است در مدخلّيت حيثيت عنوان در حكم مثلا اگر بگويند اكرام كن عالم را ظاهر است در آنكه براى علمش واجب الاكرام شده همچنين وقتى بگويند كسى كه مؤمنى را بكشد مخلّد در آتش است مناسب است با آنكه براى ايمانش او را كشته باشد و كسيكه بكشد كسى را براى ايمانش البته كافر است و جزاء او خلود در آتش است چنانچه در كافى و معانى و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه كسيكه بكشد مؤمنى را براى دينش پس آن متعمدى است كه خداوند در كتاب خود جزاى او را معلوم فرموده و اگر براى عداوت شخصيّه بين دو نفر باشد اين آن متعمد نيست و نيز در كافى و عياشى از آنحضرت نقل شده است كه اگر قتل مؤمن متعمّد مؤمنى را براى ايمانش باشد توبه ندارد و اگر براى خشم يا امرى از امور دنيوى باشد توبه او آنست كه حاضر شود براى قصاص و اگر ندانند او قاتل است بايد برود نزد ورثه مقتول پس اقرار بقتل نمايد اگر آنها عفو از قصاص نمودند ديه بآنها بدهد و بنده آزاد كند و دو ماه متوالى روزه بگيرد و شصت مسكين اطعام نمايد تا خداوند توبه او را قبول فرمايد حقير عرض ميكنم اينكه فرموده است توبه ندارد شايد اشاره باشد بآنكه كافر و واجب القتل است و با حال كفر توبه از معصيت معنى ندارد بلى ممكن است توبه از كفر نمايد و مسلمان شود و در اينصورت توبهاش قبول است پس اين روايت هم مؤيد اين جواب است و نيز از آنحضرت روايت شده است كه هميشه مؤمن از دين خود در وسعت است ماداميكه خون ناحق نكرده باشد حقير عرض ميكنم جهت واقع شدن در مضيقه آنستكه بايد ورثه مقتول يا عفو كنند يا قصاص تا توبه او قبول شود و كسيكه ميخواهد دين خود را حفظ كند بعد از چنين عمل بايد حاضر براى كشته شدن بخوارى شود لذا فرمودهاند موفق بتوبه نميشود چون كم كسى است كه تا ايندرجه دين دار باشد و اگر باشد تا ايندرجه شقى نميشود كه عمدا مؤمنى را بكشد وجه سوم آنكه مراد از خلود معنى عرفى آن باشد كه مدت مديد است نه معنى حقيقى آن كه دوام است و الفاظ محمولند بر معانى عرفيّه نه حقيقيه و استعمال خلود در اين معنى شايع است و ادله داله
جلد 2 صفحه 103
بر عدم خلود شيعيان مبيّن مراد است و انصاف آنستكه وجه دوم اقرب بتحقيق و اوفق بروايات و اسلم از اشكال و احسن وجوه است و خير الامور اوسطها و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مَن يَقتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَيهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً (93)
ترجمه آيه واضح است احتياج ببيان نيست لكن احكام مرتبه بر آن بسيار است يكي جنبه حق النّاس، اولياء مقتول مخيّر هستند بين قصاص که ميفرمايد وَ لَكُم فِي القِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الأَلبابِ بقره آيه 178، شرحش در ذيل آيه گذشت در مجلد دوم ص 311، و بين ديه و اگر اختيار ديه كردند ديگر قصاص نميتوانند كنند و بين عفو يا تصالح بيك مقداري و در صورت اختلاف بين ورثه در قصاص و ديه قصاص نميشود و منحصر بديه است چنانچه مقتول اگر صغير دارد قصاص ممنوع است بايد ديه بگيرند. و اگر جماعتي در قتل شركت كردند که مستند بهمه آنها باشد اولياء مقتول حق دارند همه آنها را قصاص كنند مشروط به اينكه بقيه ديه آنها را بپردازند مثلا اگر ده نفر شركت كردند هر ده نفر را قصاص كنند و بورثه هر يك نه عشر ديه که صد نود باشد که نه ديه ميشود بدهند و الّا يك ديه بگيرند از هر يك يك عشر که هر يك يك عشر که صد ده باشد، و اما اگر عفو كردند هر يك نسبت بسهم خود از ديه ميتواند عفو كند.
و اما جنبه حق اللهي بايد كفاره بدهد مرتبا: تحرير رقبه و اگر نه صيام شهرين و اگر نه اطعام ستين مسكينا.
و اما حق اللهي در قيامت ظاهر آيه خلود در عذاب و غضب الهي و لعن و عذاب عظيم است.
جلد 5 - صفحه 173
(اشكال)
بادلّه بسيار و اخبار متواتره بتواتر معنوي و بضرورت مذهب شيعه ثابت و محقق است که مؤمن مخلّد در عذاب نيست بلكه اگر با ايمان از دنيا برود وسائل مغفرت بسيار دارد و مفروض اينست که قاتل مؤمن است پس چگونه ميشود که مخلد در عذاب باشد.
(جواب)
اولا در بسياري از اخبار داريم که اينکه آيه در مورد قاتليست که مقتول را از جهت ايمانش بقتل برساند و البته همچه قاتلي ايمان ندارد، اما اگر از جهات دنيوي مثل حبّ رياست يا طمع بمال يا از جهت غضب او را بكشد مشمول اينکه جمله نيست.
و ثانيا ممكن است گفته شود که قاتل اگر موفق بتوبه نشد اينکه معصيت باعث اينکه ميشود که بيايمان از دنيا ميرود مثل بسياري از معاصي تضييع صلوة، منع زكاة، ترك حج، اعراض از علماء، ترك امر بمعروف و نهي از منكر و غير اينها که سبب زوال ايمان ميشوند.
و ثالثا آيه در مقام استحقاق همچه عذابي است اما فعليت آن معلوم نيست و اميد عفو دارد و خلف وعيد مانعي ندارد.
(تنبيه)
توبه قاتل باينست که تمكين از قصاص داشته باشد حتي اگر اولياء مقتول نميدانند آنها را اعلام كند اگر عفو كردند يا راضي بديه شدند اداء كند و الّا قصاص نمايند و كفاره هم بدهد و بينه و بين اللّه هم پشيمان باشد و طلب استغفار هم براي خود و هم براي مقتول نمايد.
174
برگزیده تفسیر نمونه
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 230.
- ↑ صاحبان كشف الاسرار و مجمع البيان گويند: اين آيه درباره مقيس بن ضبابة الليثى نازل شد كه برادر خود هشام بن ضبابة را در طايفه بنىالنجار كشته يافت و قضيه را به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: پيامبر قيس بن الهلال الفهرى را با او به سوى بنىالنجار روانه كرد و پيام فرستاد يا قاتل هشام را تحويل دهند و اگر او را نيافتند، دية بپردازند. فهرى پيام رسول خدا صلی الله علیه و آله را رسانيد. طائفه بنىالنجار اطاعت كردند و گفتند: ما قاتل را نمى شناسيم ولى ديه آن را ميدهيم لذا صد شتر ديه دادند و هر دو به مدينه بازگشتند. در بين راه مقيس ناراحت بود كه در مرگ برادر خود به جاى كشتن قاتل، ديه گرفته است. لذا به وسوسه افتاد به جاى قاتل برادر خود، فهرى را كه همراه او بود و به وى كمك كرده بود، كشت و مرتد گرديد و به طرف مكه فرار نمود، اين بود تا روزى كه مكه بدست رسول خدا صلی الله علیه و آله فتح شد. پيامبر فرمود: اگر او را بدست آورم، امان نخواهم داد. لذا در روز فتح مكه او را با حالت كفر دستگير نمودند و به دستور پيامبر به قصاص از فهرى كشتند و اين آيه نازل گرديد. چنان كه ضحاك و جماعتى از مفسرين نقل نموده اند و نيز طبرى در تفسير خود از طريق ابن جريج از عكرمة نقل نمايد كه مردى از انصار برادر مقيس بن ضبابه را كشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله به مقيس دية داد و او قبول كرد سپس قاتل برادر را كشت و پيامبر دستور داد مقيس را به قصاص كشتند.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.