آیه 3 سوره طلاق
<<2 | آیه 3 سوره طلاق | 4>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان میسازد و بر هر چیز قدر و اندازهای مقرّر داشته است (و به هیچ تدبیری سر از تقدیرش نتوان پیچید).
و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد، و کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است، [و] خدا فرمان و خواسته اش را [به هر کس که بخواهد] می رساند؛ یقیناً برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.
و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجامرساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازهاى مقرر كرده است.
و از جايى كه گمانش را ندارد روزىاش مىدهد. و هر كه بر خدا توكل كند، خدا او را كافى است. خدا كار خود را به اجرا مىرساند و هر چيز را اندازهاى قرار داده است.
و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را میکند؛ خداوند فرمان خود را به انجام میرساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مِنْ حَیْثُ»: از جائی که، به گونهای که. «بَالِغُ أَمْرِهِ»: دستیابی دارد به هر چه بخواهد. فرمان خود را به انجام میرساند. «أَمْرِ»: کار، فرمان. «قَدْراً»: مدّت و اجل، اندازه و مقدار.
نزول
شأن نزول آیات 2 و 3:
مفسرین گویند: که این قسمت از آیات «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لایحْتَسِبُ» درباره عوف بن مالک الاشجعى آمده که مردى فقیر و بىچیز بود و پسرى داشت که مشرکین او را اسیر کرده بودند. عوف نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از درد اندرونى خویش به خاطر اسارت فرزند و فقر و بىچیزى مى نالید. پیامبر او را تسکین داد و در عین حال فرمود: امشب در خانه ما هیچ برگ و توشه اى جز یک مد طعام یافت نمى شود سپس فرمود: اى عوف، صبر کن و پرهیزکار باش و زیاد کلمه «لاحول و لاقوّة الّا باللَّه» را بر زبان جارى ساز.
عوف به خانه خویش برگشت و به اهل خویش گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را به تقوى و صبر امر فرموده و نیز فرمود: به گفتار «لاحول و لاقوّة الّا باللّه» زیاد بپردازیم. اهل وى گفتند: نیکو مداوائى و بهترین مرهمى است که پیامبر به ما داده اینان به دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کردند. چندى نگذشت که پسر عوف با گله اى از گوسفندان و قطارى از شتران بازگشت و به پدرش گفت: کسى که مرا اسیر نموده بود، او را غافلگیر کردم و در حال غفلت او گوسفندان و شتران او را به غنیمت آوردم.
عوف نزد پیامبر رفت و سؤال کرد که آیا این گوسفندان بر او حلال است یا نه؟ پیامبر فرمود: بلى بر شما حلال است سپس این آیات نازل گردید.[۱] چنان که از جابر و ابن مسعود[۲] و نیز از سالم بن ابى الجعد و سدى[۳] و همچنین از طریق کلبى از ابوصالح و او از ابن عباس[۴] و نیز از طریق جویبر از ضحاک[۵] هم روایت و نقل گردیده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً «3»
جلد 10 - صفحه 103
و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مىدهد و هر كس بر خدا توكل كند، او برايش كافى است. همانا خداوند كار خود را محقق مىسازد. همانا خداوند براى هر چيز اندازهاى قرار داده است.
نکته ها
مراد از رسيدن اجل «بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ»، رسيدن به اواخر مدّت عدّه است نه پايان آن، زيرا اگر مدّت عدّه پايان يافت، امساك و نگهدارى زن حرام است. «1»
در قرآن، سى و هشت مرتبه كلمه معروف به كار رفته كه پانزده مرتبه آن مربوط به خانواده و همسردارى است، يعنى شيوه برخورد زن و مرد در زندگى بايد شايسته و پسنديده باشد.
گواهى دو شاهد عادل بر طلاق، منافعى دارد. از جمله آن كه دو شاهد عادل، به خاطر عدالت و محبوبيتى كه دارند، به طور طبيعى با موعظه سعى مىكنند به جاى طلاق، طرفين را به آشتى ترغيب كنند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «انى لأعلم آية لو اخذ بها الناس لكفتهم» من آيهاى را مىشناسم كه اگر مردم به آن عمل كنند، تمام مشكلاتشان حل مىشود و سپس آيه «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» را تلاوت فرمودند. «2»
در روايات مىخوانيم: هنگامى كه آيه 3 نازل شد، جمعى از ياران پيامبر، كار و تجارت را رها كردند و گفتند: خداوند روزى ما را ضمانت كرده است، پس به كار و تلاش نيازى نيست.
پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را احضار و توبيخ كرد و فرمود: هركس كار و تلاش را رها كند، دعايش مستجاب نمىشود. «انه من فعل ذلك لا يستجاب له» «3»
در قرآن، هم مهر الهى با جمله، «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» «4» آمده است و هم قهر الهى.
«فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» «5» يعنى گاهى مهر و قهر الهى غير منتظره و به شكلى كه گمان نمىرود به انسان مىرسد.
«1». تفسير الميزان.
«2». تفسير مجمع البيان.
«3». تفسير نور الثقلين.
«4». طلاق، 3.
«5». حشر، 2.
جلد 10 - صفحه 104
أثر تقوا فقط در آخرت نيست. امام صادق عليه السلام در مورد جمله، «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» فرمود: اين گشايش روزى، براى تقوا پيشهگان در دنياست. «1»
پیام ها
1- زمانبندى احكام دينى، بايد به دقت مراعات شود. (هم آغاز زمان عدّه:
«فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ» و هم پايان آن: «فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ» ذكر شده است.)
2- كارها بايد از ابتدا داراى برنامه و زمان مشخص باشند. «أَجَلَهُنَّ»
3- هم ادامه زندگى بايد به نحو پسنديده باشد و هم جدايى و طلاق. «فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»
4- رفتار شايسته چه در حال صلح و آشتى و چه در حال قهر و جدايى، از حقوق همسر است. فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ ...
5- نگاه دارى همسر، مقدّم بر جدايى است. ابتدا فرمود: «فَأَمْسِكُوهُنَّ» و سپس «فارِقُوهُنَّ»
6- آيين همسردارى يا طلاق بايد مورد پذيرش شرع و پسند عقل باشد.
«بِمَعْرُوفٍ»
7- به دليل ضعف جسمى و نارسايى، آداب و رسوم اجتماعى و تاريخى، حقوق زنان بيشتر پايمال شده و مىشود. لذا بيشترين خطابهاى قرآن در مورد مراعات حقوق به مردان است. «فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ، فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»
8- جدايى و طلاق، همراه با كرامت و به دور از هر گونه تحقير صورت گيرد.
«فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»
9- شرط صحت طلاق، حضور دو شاهد عادل است. «وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ»
10- براى حفظ حقوق طرفين، گرفتن دو شاهد عادل، نشانه محكم كارى و دقّت است. «وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ»
«1». تفسير نور الثقلين.
جلد 10 - صفحه 105
11- كسانىكه در محضر آنان طلاق جارى مىشود، بايد عادل باشند. «ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ» يعنى عدالت سرمايه آنان باشد.
12- افراد عادل نيز به تذكّر نيازمندند. «أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ»
13- حبّ و بغضها نبايد در قضاوت ما تأثيرگذار باشد. «أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ» (مشابه اين جمله، در آيه 135 نساء آمده است كه مىفرمايد: «كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ»)
14- گواهى دو شاهد عادل بايد همراه با حفظ حقوق مردم و اخلاص باشد.
«أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ» (در كلمه «أَقِيمُوا» برپاداشتن حقوق مردم و در كلمه «لِلَّهِ» اخلاص در عمل نهفته است).
15- اقامه حقوق مردم، ارزشى هم وزن اقامه نماز و دين دارد. (در قرآن كلمه «أَقِيمُوا» درباره نماز، دين، شهادت و وزن مطرح شده است. «أَقِيمُوا الدِّينَ» «1»، «أَقِيمُوا الصَّلاةَ» «2»*، «أَقِيمُوا الْوَزْنَ» «3» و «أَقِيمُوا الشَّهادَةَ» «4»
16- موعظه تنها تذكرات اخلاقى نيست، بلكه دستورات فقهى نيز نوعى موعظه است. فَأَمْسِكُوهُنَ ... فارِقُوهُنَ ... أَشْهِدُوا ... ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ
17- پند پذيرى، نشانه ايمان واقعى است. «يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ»
18- به جاى پيمودن راههاى ناشناخته سير و سلوك، عمل به احكام الهى بهترين موعظه و راه سازندگى انسان است. «يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ»
19- حل مشكلات از طريق گناه، رفتن به بيراهه است. تقوا و خدا ترسى موجب خروج انسان از مشكلات و تنگناهاى زندگى است. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»
20- راه رهايى از تمام بن بستها، (كه از جمله آن اختلافات زن و شوهر است، تقواست. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»
«1». شورى، 13.
«2». بقره، 43.
«3». الرّحمن، 9.
«4». طلاق، 2.
جلد 10 - صفحه 106
21- در مديريّت بحرانها و فتنهها، دو چيز راه نجات است:
الف) تقوا. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»
ب) تمسك به قرآن. «اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن» «1»
22- زن و شوهرى كه به ناچار با طلاق از هم جدا مىشوند، اگر تقوا را مراعات كنند، مشمول لطف ويژه خداوند مىشوند. «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»
23- كسانى كه با گناه زندگى خود را تأمين مىكنند، راه دريافت روزىهاى پيش بينى نشده را به روى خود مىبندند. وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ ... يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ
24- اراده خدا در چارچوب محاسبات انسان نيست. «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»
25- رعايت امور معنوى، در زندگى مادّى اثر گذار است. (امدادهاى غيبى، در زندگى انسان نقش مؤثرى دارند.) «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»
26- انسان متقى، خواست خود را در مسير خواست و اراده خدا قرار مىدهد و چون اراده الهى بن بست ندارد، انسان متقى نيز به بن بست نخواهد رسيد. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»
27- هميشه رزق زياد وابسته به كار زياد نيست. وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ ... يَرْزُقْهُ (همان گونه كه هميشه مقدار و كمّيت آن مهم نيست. امام صادق عليه السلام در تفسير «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» فرمود: خداوند در آنچه به او داده بركت مىدهد. «2»)
28- تقوا و توكل دو اهرم براى خروج از بن بست است. وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ ... وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ...
29- براى تأمين زندگى امروز، تقوا وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ ... يَرْزُقْهُ و براى آينده، توكل لازم است. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»
30- تقوا، مقدّم بر توكل است. وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ ... وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ
31- بدون لطف خداوند، هيچ عامل ديگرى كارآمد و كافى نيست. «فَهُوَ حَسْبُهُ»
«1». كافى، ج 2، ص 598.
«2». تفسير نور الثقلين.
جلد 10 - صفحه 107
32- در اراده و خواست تمام افراد و حكومتها، احتمال شكست و ناكارآمدى و بن بست وجود دارد. تنها امرى كه شكست در آن راه ندارد، خواست و اراده خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ»
33- دليل توكل ما، قدرت بى نهايت الهى است. وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ ... إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ
34- معناى توكل ما و قدرت خداوند آن نيست كه انسان به همه خواستههاى خود مىرسد، زيرا تمام امور هستى قانونمند است و حساب و كتاب دارد. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً «3»
وَ يَرْزُقْهُ: و روزى فرمايد او را، مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ: از آنجا كه گمان نبرد و در خاطر شما نياورد، يعنى به خاطر نگذرد.
از حضرت صادق عليه السّلام مروى است: و يرزقه من حيث لا يحتسب:
يعنى بركت دهد او را در آنچه كرامت فرموده به او. «1» ابن عباس روايت نموده كه حضرت اين آيه تلاوت و فرمود: مخرجا من شبهات الدّنيا و من غمرات الموت و من شدائد يوم القيامة. «2» يعنى: قرار دهد براى او بيرون شدنى از شبهات الدنيا و فرو كوفتن مرگ و از سختىهاى روز قيامت.
تبصره: گوهر گرانبهائى كه جالب خيرات و سعادات و دافع مكروهات است، تقوى و پرهيزكارى است؛ چنانچه آيه شريفه اشعار دارد.
و حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در وصاياى به ابا ذر فرمايد: يا
«1» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 319.
«2» مدرك ياد شده، صفحه 318.
جلد 13 - صفحه 209
ابا ذر لو انّ النّاس اخذوا بهذه الآية لكفتهم: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ. «1» اى اباذر، اگر مردم اتخاذ كنند عمل به اين آيه را، هر آينه كفايت كند ايشان را: و من يتق اللّه ...
و نيز حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به ابى ذر فرمايد: و لو انّ السّموات و الارض كانتا على عبد رنقا ثمّ اتّقى اللّه لجعل اللّه فيها مخرجا، و لا يونسنّك الّا الحقّ و لا يوحشنّك الّا الباطل. «2» و اگر آسمان و زمين باشند بر بندهاى بسته، پس بپرهيزد خدا را، هر آينه قرار دهد خدا در اين دو مخرجى، و البته بايد انس نيابى مگر به حق، و تو را به وحشت نيندازد مگر باطل.
تتمه: علامه مجلسى رحمه اللّه فرمايد: تقوى سه مرتبه دارد: 1- نگهدارى نفس از عذاب دائم به تصحيح عقايد ايمانيه. 2- دورى كردن از آنچه معصيت باشد از فعل و ترك. 3- نگهدارى قلب از آنچه مشغول كند قلب را از حق، و اين درجه خاص بلكه خاص الخاص باشد.
وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ: و هر كه توكل نمايد بر خدا و كار خود را به او واگذارد، فَهُوَ حَسْبُهُ: پس خدا كفايت كند مهمات او را، يا خدا كافى است در كفايت كردن امورات او، إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ: بدرستى كه خداى تعالى رساننده است كار خود را به هرچه خواهد و هر جا اراده نمايد، يعنى آنچه اراده فرمايد در حق متوكل و غير متوكل، از او فوت نشود. قَدْ جَعَلَ اللَّهُ: بدرستى كه قرار داده خدا، لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً: براى هر چيزى اندازه كه از آن در نگذرد، يا مقدارى از زمان كه از آن، پس و پيش بيفتد.
تنبيه: آيه در مقام لزوم توكل و تفويض امور است به ذات سبحانى، زيرا مؤمن وقتى دانست كه هر چيزى از ارزاق و غير آن به تقدير و توقيت او است، البته تسليم شود به تقدير الهى، و اعتماد نمايد به حسن تدبير و تقدير او، و توكل كند به او سبحانه و تعالى. و احاديث بسيار وارد شده از جمله:
«1» نور الثقلين، جلد 5، صفحه 357، حديث 47.
«2» مدرك ياد شده، صفحه 356، حديث 39.
جلد 13 - صفحه 210
1- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من سرّه ان يكون اقوى النّاس فليتوكّل على اللّه: «1» هر كه مىخواهد اينكه قويترين مردم باشد، پس توكل نمايد بر خدا.
2- لو توكّلتم على اللّه حقّ توكّله لرزقتم كما يرزق الطّيور تغدو خمّاصا و تروح بطّانا: اگر توكل كنيد بر خدا آنطورى كه سزاوار توكل بر او است، هر آينه روزى داده شويد چنانچه روزى يابند پرندگان كه صبح روند به حالت گرسنگى، و شب آيند به حالت سيرى.
عبرت: مروى است شخصى نزد يكى از خلفا رفت و التماس عملى كرد، گفت: قرآن مىدانى؟ گفت: نه. گفت: برو قرآن بياموز، آنوقت بيا تا براى تو كارى مقرر كنم. ما كار را بجز قرآن خوانان به ديگرى ندهيم. آن شخص به طمع كار، مشغول به قرآن خواندن شد. چون بدين آيه رسيد، از عمل طمع بريد.
اتفاقا روزى نزد خليفه رفت، پرسيد: قرآن آموختى؟ گفت: بلى. گفت: بيا تا شغلى براى تو مقرر كنم. گفت: مرا اراده هيچ كارى نمانده، زيرا هيچ عملى بهتر از تقوى و توكل نديدم، زيرا در قرآن به آيتى رسيدم كه مرا از تو و كار تو مستغنى ساخت. گفت: كدام آيه است؟ او خواند: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ... قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً «1» فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «2» وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً «3» وَ اللاَّئِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئِي لَمْ يَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً «4»
ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً «5»
ترجمه
اى پيغمبر وقتى خواستيد طلاق دهيد زنان را پس طلاق دهيد آنانرا در وقت پاكيشان و شماره كنيد وقت پاكيشان را و بترسيد از خدا پروردگارتان بيرون نكنيد آنانرا از خانههاشان و نبايد خارج شوند مگر آنكه بكنند كار زشت آشكارى و اينها مقررّات خدا است و كسيكه تجاوز كند از مقرّرات خدا پس بتحقيق ستم كرده است بخودش نميدانى شايد خدا پديد آورد بعد از اين كارى را
پس وقتى نزديك شد برسند بمدّتشان پس نگاه داريدشان بخوبى يا جدا شويد از آنان بخوبى و گواه گيريد دو عادل را از خودتان و بپا داريد شهادت را براى خدا اينست كه پند داده ميشود بآن هر كه ايمان ميآورد بخدا و روز قيامت و هر كه بترسد از خدا قرار ميدهد براى او راه بيرون شدن از شدائد را
و روزى
جلد 5 صفحه 221
ميدهد او را از جائى كه گمان نميبرد و هر كه توكل كند بر خدا پس او كفايت كننده است او را همانا خدا باتمام رساننده است فرمان خود را بتحقيق قرار داده است خدا براى هر چيزى اندازهاى را
و زنانى كه نااميد شدهاند از حيض از زنان شما اگر شك داشتيد پس عدّه آنان سه ماه است و زنانى كه حائض نشدهاند و زنان حامله مدّتشان آنست كه وضع كنند حمل خودشان را و هر كس بترسد از خدا قرار ميدهد براى او انجام كارش را بآسانى
اين حكم خدا است فرو فرستاد آنرا بسوى شما و هر كس بترسد از خدا ميپوشاند از او بديهايش را و بزرگ ميدارد براى او مزد را.
تفسير
خداوند متعال در اينسوره شريفه خطاب به پيغمبر خود كه ولى امّت است فرموده براى بيان احكام طلاق دادن مردان زنان خود را باين تقريب كه چون خواستيد زنان خود را طلاق دهيد پس طلاق دهيد آنانرا در وقت پاك بودنشان از حيض چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه عدّه پاك بودن از حيض است و مسلّم است بر حسب روايات ائمه اطهار و اقوال علماء اماميّه كه بايد در آن پاكى مرد با زن نزديكى نكرده باشد و اين شرط صحّت طلاق است و بنابراين لام در لعدّتهنّ بمعناى فى است و محتمل است بمعناى اصلى خود باقى باشد و مراد آن باشد كه بگذاريد طلاق زنان را براى وقت عدّه آنها كه طهر است تا تكميل شود بآن طهر عدّه آنها كه سه طهر است چون بعد از طلاق عدّه زن بمعناى مدّت كناره گيرى او از مرد براى بيرون رفتن از تبعات ازدواج سابق خود و جواز ازدواج لاحق شروع ميشود و آن اقسام و احكام خاصّى دارد كه در كتب فقهيّه ذكر شده و خداوند فرموده كه شماره و ضبط نمائيد مدّت پاك بودن آنها را تا سه پاكى كه متخلّل بدو حيض باشد و پاكى اوّل كه طلاق در آن واقع شده از آن سه محسوب است و از خدا بترسيد و كم و زياد نكنيد مدّت آنرا بأغراض شخصى چون وضع اينعدّه براى ترتيب آثار آن از وجوب نفقه و كسوه بر زوج و جواز رجوع و حرمت ازدواج با غير بر زن و امثال اينها است و از آن جمله است آنچه خدا اينجا فرموده كه آنها را از خانههاشان بيرون نكنيد و بايد آنها هم بيرون نروند از خانههاشان
جلد 5 صفحه 222
مگر با اجازه شوهر ولى در صورتى كه اعمال ناشايسته قبيحى از آنها ظاهر شد از قبيل زنا و مساحقه با زنان و بد سرى و آزار اهل و اولاد مرد جائز است كه او را از خانه خود بيرون نمايد بر حسب روايات معتبره از ائمه اطهار آنچه ذكر شد حدود و موازين و مقرّرات و احكام الهيّه است كه نبايد از آن تعدّى و تجاوز شود و كسيكه تعدّى نمايد بخود ستم نموده كه مصالح دنيوى اين احكام از او فوت شده و بعذاب اخروى گرفتار گرديده است و اخيرا فرموده اى طلاق دهنده نميدانى تو شايد دو مرتبه خداوند محبّت آنزن مطلّقه را بدل تو بيندازد و بخواهى باو رجوع نمائى در عدّه يا بعد از انقضاء آن او را تزويج نمائى چنانچه مستفاد از روايات ائمه اطهار است و گفتهاند اين دليل است بر وجوب تفريق بين طلقات ثلاث در سه طلاقه شدن زن و الا باز مرد ميتواند آنزن را بحباله نكاح خود در آورد و محتاج بمحلّل نيست و همچنين اگر بيك لفظ اراده سه طلاق كرده باشد مثلا بزن خود گفته باشد انت طالق ثلاثا كه از اهل سنّت قائل بآن شدهاند اين طلاق رجعى است كه در آن مرد حق رجوع بزن دارد ماداميكه در عدّه است و زن در حكم زوجه است چنانچه فقهاء فرمودهاند اگر چه بعيد نيست گفته شود در حقيقت زوجه است و تأثير طلاق در افتراق موقوف بتماميّت عدّه ميباشد و در مقابل آن طلاق بائن است كه مرد در آن حقّ رجوع ندارد مانند طلاق يائسه و صغيره و غير مدخوله و سه طلاقه و خلع و مبارات و تفاصيل اين اقسام و احكام آن موكول بكتب فقهيّه است و چون نزديك شد كه بپايان رسانند زنان مدّت عدّه خودشان را در اين طلاق يا بپايان رساندند در آخرين وقت عدّه يا قبل از آن بايد مرد تصميم خود را نسبت بزن اتّخاذ نمايد بآنكه رجوع نموده و بموازين شرعيّه از او نگهدارى كند يا صبر كند عدّهاش تمام شود و حقوق واجبه و مستحبّه او را بپردازد و بگذارد برود شوهر كند و واجب است دو نفر شاهد عادل را از مسلمانان گواه بر طلاق قرار دهد كه صيغه را بشنوند و در موقع لزوم آندو بايد اداء شهادت خود را بنمايند اين احكام و مقرّرات كه خداوند براى طلاق دادن مسلمانان زنان خودشان را وضع فرموده مواعظ و نصايحى است براى آنها كه عمل بآن در دنيا و عقبى براى آنان
جلد 5 صفحه 223
مفيد و موجب اجر است و كسيكه از خدا بترسد و از موازين شرعيّه در امور خود تجاوز ننمايد خدا او را از تمام مشكلات دنيا و شدائد آخرت و شبهات دينى بيرون ميآورد و روزى او را از جائيكه اميد بآن نداشته باشد ميرساند چنانچه در روايات معتبره از معصومين عليهم السلام ذكر شده و كسيكه توكّل بخدا نمايد در امور خود يعنى مأيوس از خلق و اميدوار بخدا باشد و راضى بقضاى او و تسليم امر او و واگذارد كار خود را باو نه به اين معنى كه دنبال كار نرود بلكه بايد برود ولى بداند كه جز خداوند كسى كار او را بخوبى بانجام نميرساند و چون چنين باشد خداوند تمام مهمّات او را كفايت كند چون خدا تمام ارادات خود را بپايان ميرساند و كسى نتواند از نفوذ اراده او بغايت مراد ممانعت نمايد بهيچ وجه و بهيچ قدر زيرا كه خداوند براى هر چيز و هر امر قدر و مقدارى قرار داده كه كم و زياد نخواهد شد و كوشش بنده براى تغيير آن مقدور و مؤثر نيست و چون خداوند حكم عدّه زنان آزادى را كه حيض مىبينند در سوره بقره بآيه شريفه و المطلّقات يتربّصن بأنفسهنّ ثلاثة قروء بيان فرموده بود و در اين سوره هم به بيانيكه گذشت اشاره بآنشده بود گفتهاند بخواهش اصحاب بيان فرموده است حكم زنانى را كه حيض نمىبينند باين تقريب كه زنانى كه حيض نميبينند يا زنانى هستند كه قرشيّهاند و به شصت سال رسيدهاند يا غير قرشيّه و به پنجاه سال رسيدهاند يا هنوز بنه سال نرسيدهاند كه عدّه ندارند و حال آنها معلوم است يا زنانى هستند كه بر حسب سنّ بايد حيض ببينند و نمىبينند و اينها دو دستهاند يا حيض آنها بند آمده و نااميد شدهاند از آن ولى معلوم نيست براى كثرت سنّ است يا عارضه مزاجى و يا هنوز حيض نديدهاند اگر چه از نه سال متجاوز شدهاند ايندو دسته كه يكى بعنوان يأس و ارتياب معرّفى شده و ديگر بعنوان حيض نديدن هر دو بايد سه ماه هلالى بعد از طلاق عدّه نگهدارند و اين منافات ندارد با اشتراط صحّت طلاق بكنارهگيرى مرد از آنزن سه ماه كه در كتب فقهيّه معنون است چون آن قبل از طلاق است و اين بعد از آن و اين عدّه است و آنرا تربّص ناميدهاند و زنان آبستن عدّه آنها بوضع حملشان منقضى ميشود اگر بعد از طلاق و قبل از وضع حمل شوهر او نمرده باشد و الا بايد
جلد 5 صفحه 224
منتظر انقضاء عده وفات هم بشود چنانچه زن آبستن شوهر مرده هم بايد هر دو ملاحظه را بنمايد چون خداوند اينجا متعرّض عدّه طلاق است نه غير آن و انصاف آنستكه در ضمن تفسير نميتوان بيان اين احكام را نمود چون خصوصيّات و شرائط آن بقدرى است كه ذكرش از وظيفه مفسّر خارج است و هر كس تقوى و پرهيزكارى را شعار خود نمايد در كلّيه امور كه از آن جمله مراعات اين احكام است خداوند امور دنيا و آخرت او را آسان خواهد فرمود و اين مراعات كفّاره گناهانى كه احيانا از او سر زده خواهد شد بعلاوه اجر بزرگ او در آخرت است كه خداوند كاملا باو عنايت ميفرمايد و خداوند در اين آيات احكام خود را مؤكّد بأنواع تأكيدات بليغه فرموده و از آن جمله سه مرتبه امر بتقوى است با ذكر اثر خاصّى براى هر يك و اين كاشف از كمال اهتمام بامر فروج و حفظ انساب و مراعات عدالت در عشرت با زنان است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمرِهِ قَد جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدراً «3»
و كسي که توكل كند بر خداي متعال پس او را بس است محققا خدا كار او را بپايان ميرساند بتحقيق خداي متعال از براي هر چيزي مقدار و حدي قرار داده.
كلام در اينکه آيه شريفه در چند جمله واقع ميشود:
وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ روزي او از راههايي که در مخيله او خطور نكرده خداوند ميدهد ولي اخبار داريم که اينکه آيه منشأ اينکه نشود که دست از كار و كسب بردارد بايد در مقام طلب بر آيد خدا كاسب را دوست ميدارد
(الكاسب حبيب اللّه).
جمله اولي اينکه که: كارهاي الهي تمام از روي حكمت است لغو و قبيح از او صادر نميشود که معني عدل است (کل فعل منه جميل) و عين صلاح است خواه بنده توكل داشته باشد يا نه بلي بسا بواسطه توكل مصلحت تغيير پيدا ميكند چنانچه بسياري از صفات انساني و افعال عباد موجب تغيير مصالح و مفاسد ميشود مثل ايمان و كفر ظلم و احسان اطاعت و معصيت که موجب رحمت و مغفرت و وفور نعمت و مثوبات اخروي ميشود، يا مورث عذاب و بلا، و عقوبات اخروي ميگردد توكل بنفع خود بنده تمام ميشود.
جمله ثانيه: توكل از آثار توحيد افعالي است كسي که معتقد باشد که تمام امور
جلد 17 - صفحه 55
در تحت قدرت و مشيت خداي متعال است تا مشيت او تعلق نگيرد هيچ فعلي در عالم تحقق پيدا نميكند: ما قَطَعتُم مِن لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي أُصُولِها فَبِإِذنِ اللّهِ حشر آيه 5. البته امور را واگذار ميكند بخدا که معني توكل است.
جمله ثالثه اينكه: نفس توكل يك فوائد و آثاري براي بنده دارد 1- خيال بنده راحت ميشود اضطراب و توحش و هم و غم از او زايل ميشود 2- صبر بر بليات و شكر بر نعم الهي و تسليم افعال و اوامر او از آثار توكل است و رضاي به تقديرات او پيدا ميكند 3- نائل بمثوبات دنيوي و اخروي ميشود که ميفرمايد: فَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلِينَ آل عمران آيه 153. و حب الهي بالاترين مقامات است که پيغمبر اكرم که اشرف مخلوقات است حبيب اللّه ميگوييم.
وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ در مقابل قدرت الهي و اراده و مشيت او كيست که بتواند عرض اندام كند و كدام اسبابي بتواند تأثير كند و چه فعلي تحقق پيدا كند.
تو كار خود بخدا واگذار و خوشدل باش إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمرِهِ بمجرد اراده تحقق پيدا ميكند احتياج باسباب و مقدمات ندارد.
قَد جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدراً هر فعلي اندازه دارد و حد و قدر او همان صلاح است زايد بر آن و نقصان آن خلاف صلاح و حكمت است از او صادر نميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- «و او را از جائی که گمان ندارد روزی میدهد» (و یرزقه من حیث لا یحتسب).
«و هر کس بر خداوند توکل کند (و کار خود را به او واگذارد خدا) کفایت امرش را میکند» (و من یتوکل علی الله فهو حسبه).
«خداوند فرمان خود را به انجام میرساند و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار دادهاست» (ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا).
به این ترتیب به زنان و مردان و شهود هشدار میدهد که از مشکلات حق
ج5، ص214
نهراسند، و مجری عدالت باشند، و گشایش کارهای بسته را از خدا بخواهند چرا که خداوند تضمین کرده که مشکل پرهیزکاران را بگشاید.
آیات فوق از امید بخشترین آیات قرآن مجید است که تلاوت آن دل را صفا و جان را نور و ضیا میبخشد، پردههای یأس و نومید را میدرد، و به تمام افراد پرهیزکار با تقوا وعده نجات و حل مشکلات میدهد.
در حدیثی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود: «خداوند پرهیزکاران را از شبهات دنیا و حالات سخت مرگ و شدائد روز قیامت رهائی میبخشد».
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.