آیه 2 سوره طلاق

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ۚ ذَٰلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 2 سوره طلاق 3>>
سوره : سوره طلاق (65)
جزء : 28
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

آن‌گاه که (نزدیک است) مدّت عدّه را به پایان رسانند باز یا به نیکویی نگاهشان دارید یا به خوشرفتاری رهاشان کنید و نیز (بر طلاق آنها) دو مرد مسلمان عادل گواه گیرید، و (شما شاهدان نیز) برای خدا شهادت را برپا کنید. بدین وعظ الهی آن کس که به خدا و روز قیامت ایمان آورد پند داده می‌شود، و هر کس خدا ترس و پرهیزکار شود خدا راه بیرون شدن (از عهده گناهان و بلا و حوادث سخت عالم) را بر او می‌گشاید.

و چون به پایان زمان [عدّه] نزدیک شدند، آنان را [با رجوع به زوجیت] به صورتی شایسته [که رعایت همه حقوق همسرداری است] نگه دارید یا از آنان به طرزی شایسته [که پرداخت همه حقوق شرعیه اوست] جدا شوید، و [هنگام جدایی،] دو عادل از خودتان را گواه [طلاق] گیرید. [و شما ای گواهان!] گواهی را برای خدا اقامه کنید. به وسیله این [حقایق] به کسی که همواره به خدا و روز قیامت ایمان دارد، اندرز داده می شود و هر که از خدا پروا کند، خدا برای او راه بیرون شدن [از مشکلات و تنگناها را] قرار می دهد.

پس چون عدّه آنان به سر رسيد، [يا] به شايستگى نگاهشان داريد، يا به شايستگى از آنان جدا شويد، و دو تن [مرد] عادل را از ميان خود گواه گيريد، و گواهى را براى خدا به پا داريد. اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، داده مى‌شود، و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‌شدنى قرار مى‌دهد.

و چون به پايان مدت رسيدند، يا به وجهى نيكو نگاهشان داريد يا به وجهى نيكو از آنها جدا شويد و دو تن عادل از خودتان را به شهادت گيريد. و براى خدا شهادت را به راستى ادا كنيد. هر كه را به خدا و روز قيامت ايمان دارد، اينچنين اندرز مى‌دهند. و هر كه از خدا بترسد، براى او راهى براى بيرون‌شدن قرار خواهد داد،

و چون عده آنها سرآمد، آنها را بطرز شایسته‌ای نگه دارید یا بطرز شایسته‌ای از آنان جدا شوید؛ و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید؛ و شهادت را برای خدا برپا دارید؛ این چیزی است که مؤمنان به خدا و روز قیامت به آن اندرز داده می‌شوند! و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Then, when they have completed their term, either retain them honourably or separate from them honourably, and take the witness of two honest men from among yourselves, and bear witness for the sake of Allah. Whoever believes in Allah and the Last Day is advised to [comply with] this. Whoever is wary of Allah, He shall make for him a way out [of the adversities of the world and the Hereafter]

So when they have reached their prescribed time, then retain them with kindness or separate them with kindness, and call to witness two men of justice from among you, and give upright testimony for Allah. With that is admonished he who believes in Allah and the latter day; and whoever is careful of (his duty to) Allah, He will make for him an outlet,

Then, when they have reached their term, take them back in kindness or part from them in kindness, and call to witness two just men among you, and keep your testimony upright for Allah. Whoso believeth in Allah and the Last Day is exhorted to act thus. And whosoever keepeth his duty to Allah, Allah will appoint a way out for him,

Thus when they fulfil their term appointed, either take them back on equitable terms or part with them on equitable terms; and take for witness two persons from among you, endued with justice, and establish the evidence (as) before Allah. Such is the admonition given to him who believes in Allah and the Last Day. And for those who fear Allah, He (ever) prepares a way out,

معانی کلمات آیه

  • مخرج: اسم مكان است، محل خروج، مصدر ميمى و اسم زمان نيز (بنا بر قاعده) آيد.[۱]

نزول

شأن نزول آیات 2 و 3:

مفسرین گویند: که این قسمت از آیات «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لایحْتَسِبُ» درباره عوف بن مالک الاشجعى آمده که مردى فقیر و بى‌چیز بود و پسرى داشت که مشرکین او را اسیر کرده بودند. عوف نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از درد اندرونى خویش به خاطر اسارت فرزند و فقر و بى‌چیزى مى نالید. پیامبر او را تسکین داد و در عین حال فرمود: امشب در خانه ما هیچ برگ و توشه اى جز یک مد طعام یافت نمى شود سپس فرمود: اى عوف، صبر کن و پرهیزکار باش و زیاد کلمه «لاحول و لاقوّة الّا باللَّه» را بر زبان جارى ساز.

عوف به خانه خویش برگشت و به اهل خویش گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را به تقوى و صبر امر فرموده و نیز فرمود: به گفتار «لاحول و لاقوّة الّا باللّه» زیاد بپردازیم. اهل وى گفتند: نیکو مداوائى و بهترین مرهمى است که پیامبر به ما داده اینان به دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کردند. چندى نگذشت که پسر عوف با گله اى از گوسفندان و قطارى از شتران بازگشت و به پدرش گفت: کسى که مرا اسیر نموده بود، او را غافلگیر کردم و در حال غفلت او گوسفندان و شتران او را به غنیمت آوردم.

عوف نزد پیامبر رفت و سؤال کرد که آیا این گوسفندان بر او حلال است یا نه؟ پیامبر فرمود: بلى بر شما حلال است سپس این آیات نازل گردید.[۲] چنان که از جابر و ابن مسعود[۳] و نیز از سالم بن ابى الجعد و سدى[۴] و همچنین از طریق کلبى از ابوصالح و او از ابن عباس[۵] و نیز از طریق جویبر از ضحاک[۶] هم روایت و نقل گردیده است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «2»

پس چون به پايان مدّت عدّه نزديك شدند، يا (با رجوع به آنان) به طرز شايسته و پسنديده‌اى نگاهشان داريد و يا (با پرداخت مهريه و ساير حقوق) به طرز شايسته‌اى از آنان جدا شويد و (هنگام طلاق) دو شاهد عادل از ميان خود به گواه گيريد و گواهى را براى خدا به پا داريد. هركس كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، اين گونه پند داده مى‌شود و هركس كه از خدا پروا كند، خداوند براى او راه بيرون شدن و رهايى (از هر گونه مشكل) را قرار مى‌دهد.

وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْراً «3»

جلد 10 - صفحه 103

و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى‌دهد و هر كس بر خدا توكل كند، او برايش كافى است. همانا خداوند كار خود را محقق مى‌سازد. همانا خداوند براى هر چيز اندازه‌اى قرار داده است.

نکته ها

مراد از رسيدن اجل‌ «بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ»، رسيدن به اواخر مدّت عدّه است نه پايان آن، زيرا اگر مدّت عدّه پايان يافت، امساك و نگهدارى زن حرام است. «1»

در قرآن، سى و هشت مرتبه كلمه معروف به كار رفته كه پانزده مرتبه آن مربوط به خانواده و همسردارى است، يعنى شيوه برخورد زن و مرد در زندگى بايد شايسته و پسنديده باشد.

گواهى دو شاهد عادل بر طلاق، منافعى دارد. از جمله آن كه دو شاهد عادل، به خاطر عدالت و محبوبيتى كه دارند، به طور طبيعى با موعظه سعى مى‌كنند به جاى طلاق، طرفين را به آشتى ترغيب كنند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «انى لأعلم آية لو اخذ بها الناس لكفتهم» من آيه‌اى را مى‌شناسم كه اگر مردم به آن عمل كنند، تمام مشكلاتشان حل مى‌شود و سپس آيه‌ «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» را تلاوت فرمودند. «2»

در روايات مى‌خوانيم: هنگامى كه آيه 3 نازل شد، جمعى از ياران پيامبر، كار و تجارت را رها كردند و گفتند: خداوند روزى ما را ضمانت كرده است، پس به كار و تلاش نيازى نيست.

پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را احضار و توبيخ كرد و فرمود: هركس كار و تلاش را رها كند، دعايش مستجاب نمى‌شود. «انه من فعل ذلك لا يستجاب له» «3»

در قرآن، هم مهر الهى با جمله، «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» «4» آمده است و هم قهر الهى.

«فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» «5» يعنى گاهى مهر و قهر الهى غير منتظره و به شكلى كه گمان نمى‌رود به انسان مى‌رسد.

«1». تفسير الميزان.

«2». تفسير مجمع البيان.

«3». تفسير نور الثقلين.

«4». طلاق، 3.

«5». حشر، 2.

جلد 10 - صفحه 104

أثر تقوا فقط در آخرت نيست. امام صادق عليه السلام در مورد جمله، «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» فرمود: اين گشايش روزى، براى تقوا پيشه‌گان در دنياست. «1»

پیام ها

1- زمان‌بندى احكام دينى، بايد به دقت مراعات شود. (هم آغاز زمان عدّه: «فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ» و هم پايان آن: «فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ» ذكر شده است.)

2- كارها بايد از ابتدا داراى برنامه و زمان مشخص باشند. «أَجَلَهُنَّ»

3- هم ادامه زندگى بايد به نحو پسنديده باشد و هم جدايى و طلاق. «فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»

4- رفتار شايسته چه در حال صلح و آشتى و چه در حال قهر و جدايى، از حقوق همسر است. فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ‌ ...

5- نگاه دارى همسر، مقدّم بر جدايى است. ابتدا فرمود: «فَأَمْسِكُوهُنَّ» و سپس‌ «فارِقُوهُنَّ»

6- آيين همسردارى يا طلاق بايد مورد پذيرش شرع و پسند عقل باشد. «بِمَعْرُوفٍ»

7- به دليل ضعف جسمى و نارسايى، آداب و رسوم اجتماعى و تاريخى، حقوق زنان بيشتر پايمال شده و مى‌شود. لذا بيشترين خطاب‌هاى قرآن در مورد مراعات حقوق به مردان است. «فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ‌، فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»

8- جدايى و طلاق، همراه با كرامت و به دور از هر گونه تحقير صورت گيرد. «فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ»

9- شرط صحت طلاق، حضور دو شاهد عادل است. «وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ»

10- براى حفظ حقوق طرفين، گرفتن دو شاهد عادل، نشانه محكم كارى و دقّت است. «وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ»

«1». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 105

11- كسانى‌كه در محضر آنان طلاق جارى مى‌شود، بايد عادل باشند. «ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ» يعنى عدالت سرمايه آنان باشد.

12- افراد عادل نيز به تذكّر نيازمندند. «أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ»

13- حبّ و بغض‌ها نبايد در قضاوت ما تأثيرگذار باشد. «أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ» (مشابه اين جمله، در آيه 135 نساء آمده است كه مى‌فرمايد: «كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‌ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ»)

14- گواهى دو شاهد عادل بايد همراه با حفظ حقوق مردم و اخلاص باشد.

«أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ» (در كلمه‌ «أَقِيمُوا» برپاداشتن حقوق مردم و در كلمه‌ «لِلَّهِ» اخلاص در عمل نهفته است).

15- اقامه حقوق مردم، ارزشى هم وزن اقامه نماز و دين دارد. (در قرآن كلمه‌ «أَقِيمُوا» درباره نماز، دين، شهادت و وزن مطرح شده است. «أَقِيمُوا الدِّينَ» «1»، «أَقِيمُوا الصَّلاةَ» «2»*، «أَقِيمُوا الْوَزْنَ» «3» و «أَقِيمُوا الشَّهادَةَ» «4»

16- موعظه تنها تذكرات اخلاقى نيست، بلكه دستورات فقهى نيز نوعى موعظه است. فَأَمْسِكُوهُنَ‌ ... فارِقُوهُنَ‌ ... أَشْهِدُوا ... ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ‌

17- پند پذيرى، نشانه ايمان واقعى است. «يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ»

18- به جاى پيمودن راه‌هاى ناشناخته سير و سلوك، عمل به احكام الهى بهترين موعظه و راه سازندگى انسان است. «يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ»

19- حل مشكلات از طريق گناه، رفتن به بيراهه است. تقوا و خدا ترسى موجب خروج انسان از مشكلات و تنگناهاى زندگى است. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»

20- راه رهايى از تمام بن بست‌ها، (كه از جمله آن اختلافات زن و شوهر است، تقواست. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»

«1». شورى، 13.

«2». بقره، 43.

«3». الرّحمن، 9.

«4». طلاق، 2.

جلد 10 - صفحه 106

21- در مديريّت بحران‌ها و فتنه‌ها، دو چيز راه نجات است:

الف) تقوا. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»

ب) تمسك به قرآن. «اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن» «1»

22- زن و شوهرى كه به ناچار با طلاق از هم جدا مى‌شوند، اگر تقوا را مراعات كنند، مشمول لطف ويژه خداوند مى‌شوند. «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»

23- كسانى كه با گناه زندگى خود را تأمين مى‌كنند، راه دريافت روزى‌هاى پيش بينى نشده را به روى خود مى‌بندند. وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ‌ ... يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ‌

24- اراده خدا در چارچوب محاسبات انسان نيست. «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»

25- رعايت امور معنوى، در زندگى مادّى اثر گذار است. (امدادهاى غيبى، در زندگى انسان نقش مؤثرى دارند.) «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»

26- انسان متقى، خواست خود را در مسير خواست و اراده خدا قرار مى‌دهد و چون اراده الهى بن بست ندارد، انسان متقى نيز به بن بست نخواهد رسيد. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»

27- هميشه رزق زياد وابسته به كار زياد نيست. وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ‌ ... يَرْزُقْهُ‌ (همان گونه كه هميشه مقدار و كمّيت آن مهم نيست. امام صادق عليه السلام در تفسير «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» فرمود: خداوند در آنچه به او داده بركت مى‌دهد. «2»)

28- تقوا و توكل دو اهرم براى خروج از بن بست است. وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ‌ ... وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ‌ ...

29- براى تأمين زندگى امروز، تقوا وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ‌ ... يَرْزُقْهُ‌ و براى آينده، توكل لازم است. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»

30- تقوا، مقدّم بر توكل است. وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ‌ ... وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ‌

31- بدون لطف خداوند، هيچ عامل ديگرى كارآمد و كافى نيست. «فَهُوَ حَسْبُهُ»

«1». كافى، ج 2، ص 598.

«2». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 107

32- در اراده و خواست تمام افراد و حكومت‌ها، احتمال شكست و ناكارآمدى و بن بست وجود دارد. تنها امرى كه شكست در آن راه ندارد، خواست و اراده خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ»

33- دليل توكل ما، قدرت بى نهايت الهى است. وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ‌ ... إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ‌

34- معناى توكل ما و قدرت خداوند آن نيست كه انسان به همه خواسته‌هاى خود مى‌رسد، زيرا تمام امور هستى قانونمند است و حساب و كتاب دارد. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «2»

فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَ‌: پس چون برسند زنان به مدت خود، يعنى مشرف شوند به زمان آخر عده، فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ‌: پس نگاهداريد، يعنى رجعت كنيد به ايشان به نيكوئى كه آن حسن معاشرت و لطف مرافقت و انفاق مناسب است، يا ترك اضرار ايشان به سبب تطويل عده تا مانع ازدواج ايشان شود به غير. أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ‌: يا جدا شويد از ايشان به نيكوئى، يعنى فرع طلاق است از نفقه و مسكن و صداق ادا كنيد. حاصل آنكه تا مطلقات در عده‌اند، اختيار امساك و مفارقت در دست شما است. و بعد از عده، با خود آنهاست در تزوّج به شما يا به غير. وَ أَشْهِدُوا: و گواه گيريد بر طلاق يا رجوع و مفارقت، ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ‌: دو صاحبان عدالت از شما كه مؤمنانيد و فايده اين اشهاد آنست كه مرد، انكار طلاق نكند، يا زن بعد از انقضاى عده، منكر رجعت نشود. يا بعد از موت يكى از آن دو، ديگرى دعوى زوجيت نكند تا ميراث برد و جهات ديگر. وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ‌: و اقامه كنيد شهادت را اى گواهان به وقت حاجت براى خدا و طلب رضاى او و ثواب، نه به جهت مشهود له، يا به غرضى ديگر كه غير حق باشد. و فقهاى ما از ائمه هدى عليهم السّلام نقل‌

جلد 13 - صفحه 208

كرده‌اند كه مراد، اشهاد بر طلاق است. ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ‌: اين اشهاد يا اقامه شهادت، يا جميع آنچه مذكور شد، پند داده مى‌شود به آن، مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ‌: كسى كه ايمان آورد به خدا و اوامر او، وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ: و به روز رستخيز و بدانچه به او متعلق است، وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ‌: و هر كه بترسد از خدا و مرتكب مناهى نشود، يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً: قرار دهد براى او و پديد آورد براى او بيرون شدنى، يعنى خلاص دهد او را از اندوه دنيا و آخرت؛ يا هر كه پرهيزد از حرام، حق تعالى او را مهتدى سازد به حلال.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً «1» فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «2» وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْراً «3» وَ اللاَّئِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئِي لَمْ يَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً «4»

ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً «5»

ترجمه‌

اى پيغمبر وقتى خواستيد طلاق دهيد زنان را پس طلاق دهيد آنانرا در وقت پاكيشان و شماره كنيد وقت پاكيشان را و بترسيد از خدا پروردگارتان بيرون نكنيد آنانرا از خانه‌هاشان و نبايد خارج شوند مگر آنكه بكنند كار زشت آشكارى و اينها مقررّات خدا است و كسيكه تجاوز كند از مقرّرات خدا پس بتحقيق ستم كرده است بخودش نميدانى شايد خدا پديد آورد بعد از اين كارى را

پس وقتى نزديك شد برسند بمدّتشان پس نگاه داريدشان بخوبى يا جدا شويد از آنان بخوبى و گواه گيريد دو عادل را از خودتان و بپا داريد شهادت را براى خدا اينست كه پند داده ميشود بآن هر كه ايمان ميآورد بخدا و روز قيامت و هر كه بترسد از خدا قرار ميدهد براى او راه بيرون شدن از شدائد را

و روزى‌

جلد 5 صفحه 221

ميدهد او را از جائى كه گمان نميبرد و هر كه توكل كند بر خدا پس او كفايت كننده است او را همانا خدا باتمام رساننده است فرمان خود را بتحقيق قرار داده است خدا براى هر چيزى اندازه‌اى را

و زنانى كه نااميد شده‌اند از حيض از زنان شما اگر شك داشتيد پس عدّه آنان سه ماه است و زنانى كه حائض نشده‌اند و زنان حامله مدّتشان آنست كه وضع كنند حمل خودشان را و هر كس بترسد از خدا قرار ميدهد براى او انجام كارش را بآسانى‌

اين حكم خدا است فرو فرستاد آنرا بسوى شما و هر كس بترسد از خدا ميپوشاند از او بديهايش را و بزرگ ميدارد براى او مزد را.

تفسير

خداوند متعال در اينسوره شريفه خطاب به پيغمبر خود كه ولى امّت است فرموده براى بيان احكام طلاق دادن مردان زنان خود را باين تقريب كه چون خواستيد زنان خود را طلاق دهيد پس طلاق دهيد آنانرا در وقت پاك بودنشان از حيض چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه عدّه پاك بودن از حيض است و مسلّم است بر حسب روايات ائمه اطهار و اقوال علماء اماميّه كه بايد در آن پاكى مرد با زن نزديكى نكرده باشد و اين شرط صحّت طلاق است و بنابراين لام در لعدّتهنّ بمعناى فى است و محتمل است بمعناى اصلى خود باقى باشد و مراد آن باشد كه بگذاريد طلاق زنان را براى وقت عدّه آنها كه طهر است تا تكميل شود بآن طهر عدّه آنها كه سه طهر است چون بعد از طلاق عدّه زن بمعناى مدّت كناره گيرى او از مرد براى بيرون رفتن از تبعات ازدواج سابق خود و جواز ازدواج لاحق شروع ميشود و آن اقسام و احكام خاصّى دارد كه در كتب فقهيّه ذكر شده و خداوند فرموده كه شماره و ضبط نمائيد مدّت پاك بودن آنها را تا سه پاكى كه متخلّل بدو حيض باشد و پاكى اوّل كه طلاق در آن واقع شده از آن سه محسوب است و از خدا بترسيد و كم و زياد نكنيد مدّت آنرا بأغراض شخصى چون وضع اينعدّه براى ترتيب آثار آن از وجوب نفقه و كسوه بر زوج و جواز رجوع و حرمت ازدواج با غير بر زن و امثال اينها است و از آن جمله است آنچه خدا اينجا فرموده كه آنها را از خانه‌هاشان بيرون نكنيد و بايد آنها هم بيرون نروند از خانه‌هاشان‌

جلد 5 صفحه 222

مگر با اجازه شوهر ولى در صورتى كه اعمال ناشايسته قبيحى از آنها ظاهر شد از قبيل زنا و مساحقه با زنان و بد سرى و آزار اهل و اولاد مرد جائز است كه او را از خانه خود بيرون نمايد بر حسب روايات معتبره از ائمه اطهار آنچه ذكر شد حدود و موازين و مقرّرات و احكام الهيّه است كه نبايد از آن تعدّى و تجاوز شود و كسيكه تعدّى نمايد بخود ستم نموده كه مصالح دنيوى اين احكام از او فوت شده و بعذاب اخروى گرفتار گرديده است و اخيرا فرموده اى طلاق دهنده نميدانى تو شايد دو مرتبه خداوند محبّت آنزن مطلّقه را بدل تو بيندازد و بخواهى باو رجوع نمائى در عدّه يا بعد از انقضاء آن او را تزويج نمائى چنانچه مستفاد از روايات ائمه اطهار است و گفته‌اند اين دليل است بر وجوب تفريق بين طلقات ثلاث در سه طلاقه شدن زن و الا باز مرد ميتواند آنزن را بحباله نكاح خود در آورد و محتاج بمحلّل نيست و همچنين اگر بيك لفظ اراده سه طلاق كرده باشد مثلا بزن خود گفته باشد انت طالق ثلاثا كه از اهل سنّت قائل بآن شده‌اند اين طلاق رجعى است كه در آن مرد حق رجوع بزن دارد ماداميكه در عدّه است و زن در حكم زوجه است چنانچه فقهاء فرموده‌اند اگر چه بعيد نيست گفته شود در حقيقت زوجه است و تأثير طلاق در افتراق موقوف بتماميّت عدّه ميباشد و در مقابل آن طلاق بائن است كه مرد در آن حقّ رجوع ندارد مانند طلاق يائسه و صغيره و غير مدخوله و سه طلاقه و خلع و مبارات و تفاصيل اين اقسام و احكام آن موكول بكتب فقهيّه است و چون نزديك شد كه بپايان رسانند زنان مدّت عدّه خودشان را در اين طلاق يا بپايان رساندند در آخرين وقت عدّه يا قبل از آن بايد مرد تصميم خود را نسبت بزن اتّخاذ نمايد بآنكه رجوع نموده و بموازين شرعيّه از او نگهدارى كند يا صبر كند عدّه‌اش تمام شود و حقوق واجبه و مستحبّه او را بپردازد و بگذارد برود شوهر كند و واجب است دو نفر شاهد عادل را از مسلمانان گواه بر طلاق قرار دهد كه صيغه را بشنوند و در موقع لزوم آندو بايد اداء شهادت خود را بنمايند اين احكام و مقرّرات كه خداوند براى طلاق دادن مسلمانان زنان خودشان را وضع فرموده مواعظ و نصايحى است براى آنها كه عمل بآن در دنيا و عقبى براى آنان‌

جلد 5 صفحه 223

مفيد و موجب اجر است و كسيكه از خدا بترسد و از موازين شرعيّه در امور خود تجاوز ننمايد خدا او را از تمام مشكلات دنيا و شدائد آخرت و شبهات دينى بيرون ميآورد و روزى او را از جائيكه اميد بآن نداشته باشد ميرساند چنانچه در روايات معتبره از معصومين عليهم السلام ذكر شده و كسيكه توكّل بخدا نمايد در امور خود يعنى مأيوس از خلق و اميدوار بخدا باشد و راضى بقضاى او و تسليم امر او و واگذارد كار خود را باو نه به اين معنى كه دنبال كار نرود بلكه بايد برود ولى بداند كه جز خداوند كسى كار او را بخوبى بانجام نميرساند و چون چنين باشد خداوند تمام مهمّات او را كفايت كند چون خدا تمام ارادات خود را بپايان ميرساند و كسى نتواند از نفوذ اراده او بغايت مراد ممانعت نمايد بهيچ وجه و بهيچ قدر زيرا كه خداوند براى هر چيز و هر امر قدر و مقدارى قرار داده كه كم و زياد نخواهد شد و كوشش بنده براى تغيير آن مقدور و مؤثر نيست و چون خداوند حكم عدّه زنان آزادى را كه حيض مى‌بينند در سوره بقره بآيه شريفه و المطلّقات يتربّصن بأنفسهنّ ثلاثة قروء بيان فرموده بود و در اين سوره هم به بيانيكه گذشت اشاره بآنشده بود گفته‌اند بخواهش اصحاب بيان فرموده است حكم زنانى را كه حيض نمى‌بينند باين تقريب كه زنانى كه حيض نميبينند يا زنانى هستند كه قرشيّه‌اند و به شصت سال رسيده‌اند يا غير قرشيّه و به پنجاه سال رسيده‌اند يا هنوز بنه سال نرسيده‌اند كه عدّه ندارند و حال آنها معلوم است يا زنانى هستند كه بر حسب سنّ بايد حيض ببينند و نمى‌بينند و اينها دو دسته‌اند يا حيض آنها بند آمده و نااميد شده‌اند از آن ولى معلوم نيست براى كثرت سنّ است يا عارضه مزاجى و يا هنوز حيض نديده‌اند اگر چه از نه سال متجاوز شده‌اند ايندو دسته كه يكى بعنوان يأس و ارتياب معرّفى شده و ديگر بعنوان حيض نديدن هر دو بايد سه ماه هلالى بعد از طلاق عدّه نگهدارند و اين منافات ندارد با اشتراط صحّت طلاق بكناره‌گيرى مرد از آنزن سه ماه كه در كتب فقهيّه معنون است چون آن قبل از طلاق است و اين بعد از آن و اين عدّه است و آنرا تربّص ناميده‌اند و زنان آبستن عدّه آنها بوضع حملشان منقضى ميشود اگر بعد از طلاق و قبل از وضع حمل شوهر او نمرده باشد و الا بايد

جلد 5 صفحه 224

منتظر انقضاء عده وفات هم بشود چنانچه زن آبستن شوهر مرده هم بايد هر دو ملاحظه را بنمايد چون خداوند اينجا متعرّض عدّه طلاق است نه غير آن و انصاف آنستكه در ضمن تفسير نميتوان بيان اين احكام را نمود چون خصوصيّات و شرائط آن بقدرى است كه ذكرش از وظيفه مفسّر خارج است و هر كس تقوى و پرهيزكارى را شعار خود نمايد در كلّيه امور كه از آن جمله مراعات اين احكام است خداوند امور دنيا و آخرت او را آسان خواهد فرمود و اين مراعات كفّاره گناهانى كه احيانا از او سر زده خواهد شد بعلاوه اجر بزرگ او در آخرت است كه خداوند كاملا باو عنايت ميفرمايد و خداوند در اين آيات احكام خود را مؤكّد بأنواع تأكيدات بليغه فرموده و از آن جمله سه مرتبه امر بتقوى است با ذكر اثر خاصّى براى هر يك و اين كاشف از كمال اهتمام بامر فروج و حفظ انساب و مراعات عدالت در عشرت با زنان است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَإِذا بَلَغن‌َ أَجَلَهُن‌َّ فَأَمسِكُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ أَو فارِقُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ وَ أَشهِدُوا ذَوَي‌ عَدل‌ٍ مِنكُم‌ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلّه‌ِ ذلِكُم‌ يُوعَظُ بِه‌ِ مَن‌ كان‌َ يُؤمِن‌ُ بِاللّه‌ِ وَ اليَوم‌ِ الآخِرِ وَ مَن‌ يَتَّق‌ِ اللّه‌َ يَجعَل‌ لَه‌ُ مَخرَجاً «2»

‌پس‌ زماني‌ ‌که‌ رسيد اجل‌ ‌آنها‌ ‌يعني‌ منقضي‌ شد مدت‌ عده‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ميخواهيد ‌آنها‌ ‌را‌ نگهداريد ‌يعني‌ بعقد جديد نكاح‌ كنيد بمعروف‌ ‌با‌ مهرباني‌ و مهريه مرضيه‌

جلد 17 - صفحه 53

‌او‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ ميخواهيد مفارقت‌ كنيد آنهم‌ ‌با‌ زبان‌ خوش‌ و احسان‌ بانها ‌آنها‌ ‌را‌ رها كنيد و شاهد بگيريد دو نفر عادل‌ ‌از‌ اهل‌ ايمان‌ ‌هم‌ عقيده‌ ‌با‌ ‌شما‌ و اقامه‌ كنيد شهادت‌ ‌خود‌ ‌را‌ قربة ‌الي‌ اللّه‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند ‌شما‌ ‌را‌ موعظه‌ ميفرمايد كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ بخدا و روز جزا داشته‌ ‌باشد‌ و كسي‌ ‌که‌ پرهيزگار ‌باشد‌ ‌از‌ مخالفت‌ اوامر الهي‌ خداوند قرار ميدهد ‌براي‌ ‌او‌ مخرج‌ ‌از‌ ‌هر‌ نوع‌ گرفتاري‌ و روزي‌ ميدهد ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ راهي‌ ‌که‌ گمان‌ نميكرد.

فَإِذا بَلَغن‌َ أَجَلَهُن‌َّ بعض‌ مفسرين‌ گفتند مراد قرب‌ أجل‌ ‌است‌ ‌که‌ هنوز منقضي‌ نشده‌ مدت‌ عده‌ ‌که‌ حق‌ رجوع‌ ‌براي‌ زوج‌ باقي‌ ‌است‌ و مراد ‌از‌:

فَأَمسِكُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ رجوع‌ ‌است‌ زيرا ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ اختيار ‌با‌ زوجه‌ ‌است‌ زوج‌ حق‌ امساك‌ ندارد لكن‌ ‌اينکه‌ قول‌ ‌از‌ جهاتي‌ باطل‌ ‌است‌ زيرا ‌با‌:

أَو فارِقُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ نميسازد بلكه‌ مراد بعقد جديد ‌است‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ بلوغ‌ أجل‌ ‌با‌ رضاي‌ طرفين‌ ثانيا عقد كنند و مراد بمعروف‌ مهر جديد ‌است‌ ‌که‌ نگويد همان‌ مهر اولي‌ كافي‌ ‌است‌. و اما ‌در‌ رجوع‌ ‌در‌ ايام‌ عده‌ همان‌ مهر اولي‌ كافي‌ ‌است‌ زوجه‌ حق‌ مطالبه ‌ما زاد ‌از‌ ‌او‌ ‌را‌ ندارد و همچنين‌ كسوت‌ ‌که‌ ‌در‌ عقد جديد حق‌ مطالبه كسوت‌ دارد ‌آن‌ كسوت‌ ‌که‌ قبلا داده‌ ملك‌ زوجه‌ ‌شده‌ مربوط بزوج‌ نيست‌ بخلاف‌ رجوع‌، و مراد ‌از‌ (أَو فارِقُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ) ‌اينکه‌ ‌که‌ مهريه‌ ‌که‌ قرار دادند بالتمام‌ و كمال‌ بايد باو داد و كسوت‌ ‌که‌ باو داده‌ حق‌ مطالبه‌ ‌از‌ ‌او‌ ندارد بلكه‌ احسان‌ باو بكند و ‌با‌ زبان‌ خوش‌ و عذر خواهي‌ مفارقت‌ كند.

وَ أَشهِدُوا ذَوَي‌ عَدل‌ٍ مِنكُم‌ راجع‌ بطلاق‌ ‌است‌ ‌که‌ حضور عدلين‌ لازم‌ ‌است‌ و شرط ‌است‌ ‌حتي‌ سؤال‌ كردند ‌که‌: عدل‌ واحد و امرأتين‌ كافي‌ ‌است‌! فرمودند: ‌در‌ طلاق‌ شهادت‌ نساء اثر ندارد، و بعضي‌ گفتند: مراد ‌در‌ رجوع‌ و عقد جديد ‌است‌ قبل‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ و ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء، و امر استحبابي‌ ‌است‌ ‌براي‌ رفع‌ تهمت‌ و كلمه (منكم‌) ‌يعني‌ ‌از‌ مؤمنين‌ ‌غير‌ مؤمن‌ و ‌لو‌ ‌کان‌ عدلا ‌في‌ مذهبه‌ كفايت‌ نميكند بلكه‌ صدق‌ عادل‌ ‌بر‌ كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ ندارد مشكل‌ ‌است‌.

جلد 17 - صفحه 54

وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلّه‌ِ شهود ملاحظه طرفين‌ زوج‌ ‌ يا ‌ زوجه‌ ‌را‌ بواسطه‌ خويشاوندي‌ ‌ يا ‌ دوستي‌ نكنند و ‌بر‌ خلاف‌ واقع‌ شهادت‌ ندهند شهادت‌ ‌آنها‌ للّه‌ و ‌في‌ اللّه‌ و قربة ‌الي‌ اللّه‌ ‌بر‌ طبق‌ حق‌ و واقع‌ شهادت‌ دهند.

ذلِكُم‌ يُوعَظُ بِه‌ِ ‌اينکه‌ نحو متعظ ميشوند كساني‌ ‌که‌:

مَن‌ كان‌َ يُؤمِن‌ُ بِاللّه‌ِ وَ اليَوم‌ِ الآخِرِ زيرا كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ بخدا ندارد ‌به‌ هيچ‌ موعظه متعظ نميشود و كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ بآخرت‌ ندارد ‌از‌ شهادت‌ دروغ‌ پروا ندارد.

وَ مَن‌ يَتَّق‌ِ اللّه‌َ يَجعَل‌ لَه‌ُ مَخرَجاً ‌در‌ هيچ‌ همي‌ و غمي‌ و بلائي‌ و مصيبتي‌ ‌در‌ نميماند و راه‌ نجات‌ خداوند ‌بر‌ ‌او‌ قرار ميدهد و ‌از‌ هموم‌ و غموم‌ بيرون‌ ميرود شرطش‌ تقواي‌ ‌از‌ مخالفت‌ امر الهي‌ و عمل‌ بدستورات‌ اوست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- یا سازش یا جدائی خدا پسندانه! در ادامه بحثهای مربوط به «طلاق» در این آیه به چند حکم دیگر اشاره می‌کند، نخست می‌فرماید: «و چون عدّه آنها سر آمد، آنها را بطرز شایسته‌ای نگه دارید یا بطرز شایسته‌ای از آنان جدا شوید» (فاذا بلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او فارقوهن بمعروف).

منظور از «بلغن اجلهنّ» (رسیدن به پایان مدت) رسیدن به اواخر مدت است. و گر نه رجوع کردن بعد از پایان عده جایز نیست مگر این که نگهداری آنها از طریق عقد جدید صورت گیرد.

همان گونه که زندگی مشترک باید روی اصول صحیح و طرز انسانی و شایسته باشد، جدائی نیز باید خالی از هر گونه جار و جنجال و دعوی و نزاع و بدگوئی و ناسزا و اجحاف و تضییع حقوق بوده باشد، چرا که ممکن است در آینده این زن و مرد بار دیگر به فکر تجدید زندگی مشترک بیفتند، ولی بدرفتاریهای هنگام جدائی چنان جوّ فکری آنها را تیره و تار ساخته که راه

ج5، ص213

بازگشت را به روی آنها می‌بندد، از سوی دیگر بالاخره هر دو مسلمانند و متعلق به یک جامعه، و جدائی توأم با مخاصمه و امور ناشایست نه تنها در خود آنها اثر می‌گذارد که در فامیل دو طرف هم اثرات زیانباری دارد، و گاه زمینه همکاریهای آنها را در آینده بکلی بر باد می‌دهد.

سپس به دومین حکم اشاره کرده، می‌افزاید: «و (هنگام طلاق و جدائی) دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید» (و اشهدوا ذوی عدل منکم). تا اگر در آینده اختلافی روی دهد، هیچ یک از طرفین، نتوانند واقعیتها را انکار کنند.

و در سومین دستور، وظیفه شهود را چنین بیان می‌کند: «و شهادت را برای خدا برپا دارید» (و اقیموا الشهادة لله).

مبادا تمایلی قلبی شما به یکی از دو طرف، مانع شهادت به حق باشد.

سپس به عنوان تأکید در باره تمام احکام گذشته می‌افزاید: «این چیزی است که مؤمنان به خدا و روز قیامت به آن اندرز داده می‌شوند»! (ذلکم یوعظ به من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر).

و از آنجا که گاهی مسائل مربوط به معیشت و زندگی آینده و یا گرفتاریهای دیگر خانوادگی سبب می‌شود که دو همسر به هنگام طلاق یا رجوع، و یا دو شاهد به هنگام شهادت دادن از جادّه حق و عدالت منحرف شوند در پایان آیه می‌فرماید:

«و هر کس از خدا بپرهیزد و ترک گناه کند خداوند برای او راه نجاتی قرار می‌دهد» و مشکلات زندگی او را حل می‌کند (و من یتق الله یجعل له مخرجا).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص204
  2. تفاسیر روض الجنان از خاصه و کشف الاسرار و ثعلبى از عامه.
  3. حاکم صاحب المستدرک.
  4. طبرى صاحب تفسیر جامع البیان.
  5. تفسیر ابن مردویه.
  6. تاریخ خطیب.

منابع

عکس نوشته ها

آرشیو عکس و تصویر