اشاعره
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
مکتب کلامی «اَشاعره»، یکی از مذاهب کلامی اهل سنت است که در کتب تاریخ و فرق و مذاهب از آن با اسامی دیگری چون اشعریه، اهل تحقیق، مذهب اوسط و صفاتیه یاد میشود. این مکتب توسط ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری بنیانگذاری شد.[۱] اشاعره آموزه های معتزلی و اهل حدیث (دو مکتب کلامی دیگر از اهل سنت) را به طور توأم نفی میکردند و با رد نقش اکتشافی عقل و پذیرش نقش دفاعی آن، حجتی نسبی برای عقل قائل شدند.[۲]
محتویات
شرح حال ابوالحسن اشعری
ابوالحسن اشعری از نوادگان ابوموسی اشعری - از صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله و حَکَم معروف سپاه حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین - می باشد.[۳] وی در سال 260 هجري در بصره متولد شده و در سال 324 هجري در بغداد درگذشت.[۴] اشعری تا چهل سالگی تحت تعلیم ابوعلی جبائی اصول و مبانی کلامی اعتزال را فراگرفته و معتقد به اندیشه های معتزله بود. وی در سال 300 هجري از اندیشه معتزله اعلام برائت کرده و مکتب خود را پایه گذاری نمود.[۵]
این که چرا اشعری از اندیشه معتزله برگشت، پرسشی است که در منابع مختلف به آن پرداخته اند. رویای اشعری،[۶] مناظره های او با جبائی،[۷] و -به گفته ابن خلدون- اختلاف او با معتزله در موضوع خلق قرآن از جمله این علل است.[۸]
تألیفات متعددی به اشعری نسبت داده شده است. ابن عساکر در کتاب "تبیین کذب المفتری" شماری از آنها را نام برده است از جمله: مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، الابانه عن اصول الدیانه، استحسان الخوض فی علم الکلام و اللمع.
شکلگیری مکتب اشاعره
اشعری مکتبش را زمانی پایهگذاری کرد که معتزله گرفتار نوعی رکود شده بود و خلفای عباسی و حکام، آنان را طرد کرده بودند. همچنین پایگاه توده ای محکم و استواری نداشتند و مردم به آنها با سوءظن و تردید می نگرستند. چرا که در افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و نزدیکی به مفاهیم نظری و کاملا ذهنی فلسفه یونان مشهود و محسوس بود.[۹]
ابوالحسن اشعری با دوری از دیدگاه عقلگرایانه و افراطی معتزله، درصدد برآمد تا با تمسک به آموزهای دینی، صرفاً عقل را در دفاع از آنها بکار گیرد و جنبه مقبولتری به آنها بدهد.
از میان تربیت یافتگان مکتب اشعری، ابوبکر باقلانی (403هـ) و قاضی عبدالجبار (415هـ) از همه مشهورترند. عالمانی همچون ابن فورک (400هـ)، خطیب بغدادی (463هـ)، امام الحرمین جوینی (478هـ) و امام محمد غزالی (505هـ)، بیشترین نقش را در گسترش مذهب اشعری بر عهده داشته اند.[۱۰]
عقايد و مبانی اشاعره
اهم عقايد و مبانی اندیشه اشاعره عبارت است از:
1- اعتقاد اشاعره در مورد عقل:
اشعری اعتماد و اتکاء مطلق به عقل را جایز ندانسته و معتزله را در این مورد سرزنش می کرد. او در زمینه اعتماد به عقل، جانب میانه را گرفته و مذهب اوسط را اختیار کرد. در این باره شهرستانی از قول اشعری نقل کرده که: معرفت خدا به عقل حاصل شود و به شرع واجب گردد.[۱۱]
2- صفات خداوند:
از نظر اشاعره، خداوند قدیم است و صفات او یعنی علم، قدرت، اراده، حیات، سمع، بصر و کلام، همه قدیمند و در مجموع قدمای هشت گانه را تشکیل می دهند.[۱۲]
3- رؤیت خداوند:
اشاعره معتقدند خداوند موجود است پس قابل رؤیت و دیدن است. اما در عین حال نباید برای خدا جهت، مکان، صورت و... تصور کرد و او را در مقابل خود فرض کنیم.[۱۳]
4- افعال انسان و مساله کسب:
اشعری معتقد است خداوند خالق افعال است و انسان تنها کسب کننده فعلی است که خداوند آن را بدست این انسان ایجاد می کند. وی خود معتقد است: «حقیقت در نزد من این است که معنای اکتساب و کسب کردن، وقوع فعل همراه و همزمان با قوه حادث است. پس کسب کننده فعل کسی است که فعل همراه قدرت در او ایجاد شده است».[۱۴]
5- تکلیف مالایطاق (تکلیفی فراتر از قدرت انسان):
به گفته شهرستانی، اشعری تکلیف مالایُطاق را جایز دانسته است.[۱۵] یعنی رواست خداوند بنده ای را مامور به امری نماید که از حوزه توانایی او خارج است. مثلا انسانی بدون بال، امر به پریدن مثل پرندگان شود.
6- حسن و قبح اعمال:
اشاعره ملاک حسن و قبح اعمال را شرع دانسته اند. یعنی هر چیزی که شارع بدان امر کرده حسن است و هر چه از آن نهی کرده قبیح است.
7- ایمان:
از نظر اشعری، ایمان تصدیق به دل است، اما اقرار به زبان و عمل به ارکان دین، از جمله فروع ایمان است. اشعری می گوید: ایمان توفیقی است که خداوند به بنده هايش عنایت می کند و منظور از توفیق آفریدن قدرت بر طاعت است.[۱۶]
8- مرتکب کبیره مومن است یا کافر؟
به اعتقاد اشاعره اگر کسی گناه کبیره مرتکب شود، نمی توان او را مؤمن ندانست؛ اصولا تعیین تکلیف برای چنین مواردی از عهده انسان خارج است و باید آن را به خدا واگذار کرد.[۱۷]
مراحل تفکر سیاسی اشعری
اشعری کوشید با پشتبانی کلامی، مشروعیت دینی خلفای راشدین را اثبات کند. او از همه اصول اربعه برای این هدف بهره گرفت هر چند به بعضی بهای بیشتری داد (مانند نص در مقابل عقل) به حق اشعری بنیادهای نظریه اهل سنت را در دانش سیاسی استوار ساخت و مواضع سیاسی پیشین آنان را با تکیه بر اصول نظریه مند نمود و کلام سیاسی را بر مبنای گذشته تشریع و قانونمند ساخت. اشعری این طرح عظیم را در قالب چهار مرحله استدلال کرد و به انجام رسانید که عبارتند از:
1- تقدم نقل بر عقل:
او با این کار در واقع شوکت عقل گرائی را در هم شکست و با تاکید بر نقل هر گونه روش شناسی عقل محور را نفی کرد. ابن تیمیه در این زمینه از اشعری تبعیت کرد و حتی فراتر از او گام برداشت، ابن تیمیه عقل معارض نقل را اصلا عقل نمی داند.
2- فعل انسان و مسئله ي کسب:
به اعتقاد او همان گونه که گذشت، همه ي افعال انسان مخلوق خداوند است و انسان در این میان هیچ نقشی جز اکتساب ندارد. فاعل همه ي افعال سیاسی خدا است و حاکم فقط کسب کننده ي فعل است.
3- عدالت صحابه:
با توجه به اختلافی که اهل سنت در تعریف صحابه دارند. در مجموع صحابه به مسلمانانی گفته می شود که همنشین پیامبر صلی الله علیه و آله بوده اند و از مصاحبت پیامبر صلی الله علیه و آله بهره برده اند. به اعتقاد اشعری همه صحابه عدالت دارند. لذا اجتماع آنها بر خلافت ابوبکر و دیگر خلفا حجت است و به طور کلی مشروعیت خلافت اسلامی را تمهید می کند.
4- تصویب در اجتهاد:
به اعتقاد شیعیان مجتهد ممکن است در استنباط احکام اجتهادی خطا کند، شیعیان چنین می اندیشند که خداوند در هر مسئله از مسائل سیاست شرعی یک حکم دارد که ممکن است مجتهد آن را بدست نیاورد و به خطا رود. اما اهل سنت معتقدند خداوند به تعداد آرای مجتهدین حکم دارد و هر آنچه محصول اجتهاد آحاد مجتهدین است، مساوی با حکم خدا است. به چنین تفکری تصویب گفته میشود.[۱۸] اجتهاد و تصویب در بحث امامت از نگاه اشعری جایگاه خاصی پیدا می کند.
آموزه های مهم سیاسی کلام اشاعره
ترجیح نقل بر عقل و اولویت نص نازل شده اعم از قرآن، سنت و عمل صحابه مهمترین اصل معرفت شناختی اشعری است. بر همین اساس این نکته قابل تامل است که اشعری دانش سیاسی را نه بر پایه استدلال عقلی، بلکه بر مبنای اتباع از نصوص دینی قرار می دهد که از مواجهه مستقیم و بدون هر گونه پیش زمینه فکری به آن نصوص حاصل می شود.[۱۹]
اساسی ترین آموزه کلام اشاعره را می توان اعتقاد آنها به ضرورت شرعی انتخاب امام از سوی مردم و عدم ضرورت عقلی آن دانست. البته از نظر آنان امامت عمدتا بحثی فرعی-فقهی است و طرح نشدن آن در مباحث اعتقادی اولی خواهد بود اما به دلیل آن که به عنوان شبهی اعتقادی نیز مطرح شده، در مباحث کلام مطرح و بررسی می گردد.[۲۰]
شرایط و صفات امام از نظر اشاعره
- امام (خلیفه) باید قریشی باشد.
- امام باید مجتهد و آگاه به احکام شرع باشد.
- شجاعت، تا بتواند در مواقع ضروری به دفاع از مسلمین پردازد.
- بالغ باشد تا مقبول التصرف باشد.
- عادل باشد.
- عاقل باشد تا بتواند میان امور تمیز دهد.
- آزاد باشد زیرا ننگ رقیت با سلطنت منافات دارد.
- مرد باشد زیرا زنان اهل ولایت نیستند.
- نقصی در قوای بینایی و شنوائی او نباشد.
- آشنا به امور نظامی و مسائل جنگ باشد.[۲۱]
- عصمت در امر امامت شرط نیست.[۲۲]
- امامت مفضول با حضور افضل جایز است.[۲۳]
به این نکته باید توجه داشت که در اندیشه اشعری تحولات سیاسی، نه بر اساس معیارهای عقلی و فلسفی صورت می گیرد و نه بر اساس اراده آزاد افراد یا گروه های سیاسی و یا عوامل دیگری از این قبیل. آنچه که فراتر از همه عوامل صوری و ظاهری، جریانها و تحولات و حتی اندیشه ها را رهبری و هدایت می کند، خدای آفریننده ي جهان است که نقش اول و تاثیر حقیقی را در همه قلمروهای سیاسی در دست دارد.[۲۴]
با توجه به این مشرب جبری دیگر آموزه مهم سیاسی اشاعره را می توان مسئله کسب و لوازم سیاسی آن دانست. طرح مسئله کسب تلاشی بود برای حل انتساب افعال به آدمی، ضمن حفظ آموزه تعلق تمامی افعال به خداوند. منتقدان اشاعره به درستی، کسب را با جبرگرایی قرین دانسته اند. به لحاظ سیاسی چنین دیدگاهی عملا زمینه استبداد دینی متصلب را در جامعه ایجاد خواهد کرد. از این نظر آموزه کسب با وجود تعلق به دیدگاهی هستی شناختی/انسان شناختی، تداعیهای کاملا سیاسی می یابد.[۲۵]
پانویس
- ↑ ولوی، علیمحمد؛ تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، موسسه انتشارات بعثت، تهران، 1367، ج2، ص459.
- ↑ بهروزلک، غلامرضا؛ مقاله ي روششناسی کلام سیاسی، درج شده در؛ فیرحی، داود؛ روش شناسی دانش سیاسی در تمدن اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1387، ص158.
- ↑ ولوی، علیمحمد؛ پيشن، ص454.
- ↑ صابری، حسین؛ تاریخ فرق اسلامی، سمت، تهران، 1383، ج1، ص229.
- ↑ همان، ص231.
- ↑ همان، ص232.
- ↑ ولوی، علیمحمد؛ پيشين، ص456.
- ↑ ابن خلدون؛ مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1352، ج2، ص946.
- ↑ ولوی، علیمحمد؛ پيشين، ص450.
- ↑ ر.ک به، صابری، حسین؛ پيشين، ص250-280.
- ↑ شهرستانی، محمد ابن عبدالکریم؛ الملل والنحل، تصحیص محمدسید گیلانی، قاهره، 1961، ج1، ص129.
- ↑ ولوی، علیمحمد؛ پيشين، ص468.
- ↑ شهرستانی، محمد ابن عبدالکریم؛ پيشين، ص123.
- ↑ اشعری، ابوالحسن؛ مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، دار احیا التراث العربی، بیروت، ط 3، ص532.
- ↑ شهرستانی، محمد ابن عبدالکریم؛ پيشين، ص124.
- ↑ ولوی، علیمحمد؛ پيشين، ص474.
- ↑ همان، ص475.
- ↑ ر.ک، فیرحی، داود؛ قدرت دانش و مشروعیت در اسلام، تهران، نشر نی، 1378، صص 246-250.
- ↑ فیرحی، داود؛ پيشين، ص246.
- ↑ بهروزلک، غلامرضا؛ مقاله روش شناسی کلام سیاسی، پيشين، ص 156.
- ↑ ولوی، علیمحمد؛ پيشين، ص484.
- ↑ همان، ص488.
- ↑ همان، ص488.
- ↑ عمید زنجانی، عباسعلی؛ مبانی اندیشه سیاسی در اسلام، تهران، موسسه فرهنگی اندیشه، سال و نوبت چاپ، ص161.
- ↑ بهروزلک، غلامرضا؛ مقاله روش شناسی کلام سیاسی، پيشين، ص158.
منابع
محمود ذوالفقاری، اشاعره، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: 2 بهمن 1391.