حمران بن اعین شیبانی
حُمران بن اَعْيَن شيبانى، محدّث امامى قرن دوم. كنيهاش را ابوالحسن و ابوحمزه ذكر كردهاند. وى در زمره تابعين بود. حمران، برادر زرارة بن اَعين و ظاهراً بزرگترين فرزند خانواده اَعيَن است.
حمران از اصحاب و راويان امام محمدباقر و امام جعفرصادق عليهماالسلام بود و امام چهارم علىبن حسين عليهالسلام، را نيز درك كرد و رواياتى به نقل از وى از آن حضرت يافت مىشود.[۱]
دیگر مشایخ حدیث حمران عبارتاند از: ابیطفیل عامر بن واثله لیثی، ابوحرب بن ابیالاسود، و عبید بن نُضَیله که جملگی از مشایخ حدیث اهل سنّت اند. سفیان ثوری، اسرائیل، ابوخالد قَمّاط، زراره، عبید بن زراره، محمد بن حمران، عمرو بن أُذینه، هشام بن سالم، علی بن رِئاب و یونس بن سالم نیز از وی روایت کردهاند.
حمران بن اَعین از راویان مشترک است و اهلسنّت و امامیه از وی حدیث نقل کردهاند. همین امر سبب شده است تا در باب وثاقت وی اتفاقنظر وجود نداشته باشد. چنانکه پارهای از عالمان رجال اهل سنّت، به دلیل شیعه بودن حمران، روایاتش را غیرموثق و نامعتبر دانستهاند. در مقابل، برخی دیگر از عالمان رجال اهلسنّت، مانند ابنحِبّان، وی را در زمره موثقان ذکر کردهاند.[۲] در میان جوامع حدیثی اهل سنّت، ابن ماجه و ابن حنبل روایتهایی از وی نقل کردهاند.
رجال کشی جملات متعددی را از زبان امامان در مدح و ستایش حمران نقل کرده است. مضمون این روایتها غالبا اثبات شیعه بودن حمران است که در مقایسه با سخنان ناقدان اهل تسنن، درخور توجه است.
شیخ طوسی نیز، در فصل متعلق به اصحاب نزدیک امامان، از حمران بن اَعین نامبرده است.[۳] ابوغالب زراری، حمران را در زمره مشایخ و بزرگان شیعه امامی جای داده است.[۴]
حمرانبن اَعین، علاوه بر روایت حدیث، در علم قرائت، نحو، لغت، فقه و کلام نیز مهارت داشت. مشهور است که حمزة بن حبیب، از قرّاء سبعه، علم قرائت را نزد حمران آموخت.[۵]
حضرت امام باقر عليه السلام به او فرموده: که تو از شيعه مايى در دنيا و آخرت.[۶] و حضرت امام صادق عليه السلام بعد از رحلت او فرموده: «ماتَ وَاللّهِ مُؤمِنا؛ به خدا قسم! به حالت ايمان از دنيا رفت».[۷] و وقتى به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد: «ما شيعيان چه مقدار كم میباشيم؛ لَوِاجْتَمَعْنا عَلى شاةٍ ما اَفَنَيْناهاَ» فرمود: میخواهيد من عجيبتر از اين شما را خبر دهم؟ گفتم: بلى، فرمود: مهاجر و انصار رفتند و با اشاره به دست خود فرمود مگر سه نفر، و مراد آن حضرت از اين سه نفر: سلمان، ابوذر، مقداد است.
چنانچه در روايت امام باقر علیه السلام است: «اِرتَدَّ النّاسُ اِلاّ ثَلثَةٌ: سَلْمانُ وَ اَبُوذَرٍ وَالْمِقدادُ، قال الرّاوى فَقُلْتُ: عَمّارُ! قالَ عليه السلام: كانَ حاصَ حَيْصَةً ثُمَّ رَجَعَ ثُمَّ قال عليه السلام: اَنْ اَرَدْتَ الَّذى لَمْ يَشُكَّ وَلَمْ يَدْخُلْهُ شَىءٌ فَالْمِقْدادُ».[۸]
در روايت ديگر است كه حضرت امام صادق عليه السلام احوال حمران را از بكير بن اعين پرسيد، بكير عرض نمود: كه امسال حج نيامده با آن كه شوق شديدى داشت كه خدمت شما برسد ولكن سلام بر شما رسانيده، حضرت فرمود: بر تو و بر او سلام باد! حمران مؤمن است از اهل جنت كه مرتاب نخواهد شد هرگز نه به خدا نه به خدا، [۹]
در روايت آمده است كه موالى حضرت صادق عليه السلام نزد آن حضرت مناظره مینمودند و حمران ساكت بود. حضرت فرمود: اى حمران! چرا تو ساكتى تكلم نمیكنى؟ عرض کرد: اى آقاى من! من قسم خوردهام كه تلكم نكنم در مجلسى كه شما در آن جا باشيد، فرمود: من اذن دادم تو را در كلام، تكلم كن.[۱۰]
و حسن بن على بن يقطين از مشايخ خود روايت كرده كه حمران و زراره و عبدالملك و بكير و عبدالرحمان اولاد اعين، تمامی مستقيم بودند و چهار نفر ايشان در زمان حضرت صادق عليه السلام وفات كردند و از اصحاب حضرت صادق عليه السلام بودند، و زراره تا زمان حضرت امام كاظم عليه السلام بود و امام کاظم را ملاقات كرد . [۱۱]
روايت است كه حمران هرگاه با اصحاب مینشست پيوسته با ايشان از آل محمد عليهم السلام روايت میكرد، پس هرگاه ايشان از غير آل محمد چيزى میگفتند ايشان را رد میكرد به همان حديث از اهل بيت عليهمالسلام تا سه دفعه چنين میكرد اگر به همان حال باقى میماندند برمیخاست و میرفت.[۱۲]
پانویس
- ↑ شاکری، مدخل "حمران بن اعین بن سنسن شیبانی" در دانشنامه جهان اسلام
- ↑ ابنحِبّان، کتاب الثقات، ج۴، ص۱۷۹.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۴۶.
- ↑ احمدبن محمد زراری، رساله ابیغالب الزراری، ص۱۱۳.
- ↑ زراری، رسالة ابیغالب الزراری، ص۱۱۳ـ ۱۱۴.
- ↑ رجال كشى ، 1/414.
- ↑ رجال علامه حلى، ص 63.
- ↑ رجال كشى، 1/47.
- ↑ همان مأخذ، ص 415.
- ↑ بحارالانوار، 66/3.
- ↑ رجال كشى، 1/328.
- ↑ مجالس المؤمنين، 1/347.
منابع
- شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قسمت دوم، باب نهم: در تاريخ حضرت صادق عليه السلام.
- دانشنامه جهان اسلام، سیمیندخت شاکری، مدخل "حمران بن اعین بن سنسن شیبانی"، ج 14، ص 6529.