امام خمینی
نام کامل | سیدروحالله موسوی خمینی |
زادروز | 20جمادی الثانی 1320 قمری |
زادگاه | شهرستان خمین از توابع استان مركزی |
وفات | 13 خرداد 1368 |
مدفن | مرقد امام خمینی در جنب بهشت زهرا |
اساتید |
شیخ عبدالکریم حائری، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، میرزا جواد ملکی تبریزی، محمدعلی شاهآبادی |
| |
آثار |
تحریرالوسیله، شرح چهل حدیث، سر الصلوه، صحیفه نور، ... |
سید روحالله موسوی خمینی (1368-1281 ش)، فقیه، عارف، فیلسوف، مرجع تقلید، رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود. ایشان از سال 1341 شمسی و به دنبال تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع به مخالفت علنی و شدید با رژیم پهلوی نمود و در سال 1357 انقلاب اسلامی ایران به رهبری او رژیم پهلوی را سرکوب و جمهوری اسلامی را در ایران تثبیت نمود. او پس از آن تا سال 1368 رهبر جمهوری اسلامی ایران بود. از او آثار متعددی در فقه، عرفان و اخلاق برجای مانده است.
محتویات
ولادت و خاندان
سید روح الله مصطفوی (موسوی) فرزند سید مصطفیف در روز بیستم جمادی الثانی 1320 قمری (مطابق با اول مهر ۱۲۸۱ شمسی) در شهرستان خمین از توابع استان مركزی به دنیا آمد.
جد اعلای ایشان -سید دین علی شاه- اصالتاً نیشابوری و از احفاد میر حامد حسین، صاحب کتاب «عبقات الانوار» بود؛ اما پس از مدتی به ایالت کشمیر از توابع هندوستان مهاجرت نمود. فرزند وی (جد آقای پسندیده) سید احمد نام داشت. او در بین سالهای ۱۲۴۰ تا ۱۲۵۰ ق. در سفری که به عتبات عالیات (نجف و کربلا) داشت، با یوسف خان، که از اهالی خمین بود، آشنا می شود. یوسف خان که به مقامات علمی و اخلاقی وی پی برده بود، از او دعوت می کند به خمین بیاید و به هدایت و ارشاد مردم آن دیار بپردازد. از این رو، سید احمد راهی خمین می شود و پس از ازدواج با خواهر یوسف خان، در همین شهر ماندگار می شود. ثمره این ازدواج مبارک فرزندانی است که «سید مصطفی» (پدر سید مرتضی پسندیده) یکی از آنان است.[۱]
سید مصطفی در اوان جوانی با دختر استاد خود -آقا میرزا احمد مجتهد خوانساری- ازدواج نمود. پس از آن، به همراه همسرش به نجف مهاجرت کرد و سال ها از محضر عالمانی چون شیخ انصاری بهره برد و به درجه اجتهاد رسید و در سال ۱۳۱۲ ق. به خمین بازگشت. او که مشاهده می کرد خان های ظالم آن منطقه، حق مردم را غصب می کنند، اسلحه به دست گرفته، به مبارزه با آنان برخاست و در همین راه در روز دوازدهم ذی القعده سال ۱۳۲۵ ق _در حالی كه بیش از 5 ماه از ولادت «روح الله» نمیگذشت_ در بین راه خمین و اراک، به دست دو نفر از اشرار در سن ۴۷ سالگی به شهادت رسید.[۲] بستگان وی برای اجرای حكم الهی قصاص به تهران (دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
تحصیلات
سید روح الله از سنین كودكی و نوجوانی، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزههای دینیه، از آن جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمد افتخارالعلماء، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراكی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیت الله سید مرتضی پسندیده) فراگرفت و در سال 1297 ه.ش عازم حوزه علمیه اراك شد.
مهاجرت به قم:
اندكی پس از هجرت آیت الله شیخ عبدالكریم حائری یزدی (نوروز 1300 ش، مطابق با رجب 1340 ق) به قم، امام خمینی نیز رهسپاره حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تكمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی كرد. كه میتوان از فراگرفتن تتمه مباحث كتاب مطوّل (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمدعلی ادیب تهرانی و تكمیل دروس سطح نزد مرحوم آیت الله سید محمدتقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیت الله سید علی یثربی كاشانی و دروس خارج فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی نام برد.
همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت، به فراگیری ریاضیات و هیئت و فلسفه نزد مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اكبر حكیمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیت الله میرزا جواد ملكی تبریزی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت الله آقا میرزا محمدعلی شاهآبادی بپردازد.
تدریس
حضرت امام طی سال های طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملا صادق، مسجد سلماسی، و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود كه برای نخستین بار مبانی نظری حكومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود.
به گفته شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین كانونهای درسی حوزه محسوب میشد و در برخی از دورهها ـ سالهای تدریس در حوزه علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسیده بود كه در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند.
فعالیت سیاسی و اجتماعی
كودتای رضاخان در سوم اسفند 1299 شمسی كه به وسیله انگلیسیها حمایت و سازماندهی شده بود، هر چند كه به سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حدودی حكومت ملوك الطوایفی خوانین و اشرار پراكنده را محدود ساخت، اما در عوض آن چنان دیكتاتوری پدید آورد كه در سایه آن هزار فامیل بر سرنوشت ملت مظلوم ایران حاكم شدند و دودمان پهلوی به تنهایی عهده دار نقش سابق خوانین و اشرار گردید.
امام خمینی علاقه خاصی به پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی داشت. رضاخان پس از محكم كردن پایههای سلطنت خویش در همان سال های نخست، برنامههای وسیعی را در جهت زدودن آثار فرهنگ اسلامی در جامعه ایران به معرض اجرا گذاشت. علاوه بر اعمال انواع تضییقات برای روحانیون، طی دستورالعمل های رسمی مجالس روضه و خطابههای مذهبی را تعطیل كرد، تدریس امور دینی و قرآن در مدارس و اقامه نماز جماعت را ممنوع و زمزمه كشف حجاب بانوان مسلمان ایرانی را آغاز كرد.
قبل از آن كه رضاخان عملاً و در سطحی گسترده هدف های خود را علنی سازد، روحانیت متعهد ایران نخستین قشری بود كه با آگاهی از اهداف پشت پرده به مخالفت و اعتراض برخاست. علمای متعهد اصفهان به رهبری آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی در سال 1306 هجری شمسی دست به هجرت اعتراض آمیز به قم و تحصّن در این شهر زدند. این حركت از سوی علمای دیگر شهرها نیز همراهی شد.
از سوی دیگر چند ماه پیش از این، در نوروز سال 1306 هجری شمسی ماجرای درگیری رویاروی آیت الله بافقی با رضاخان در قم و محاصره این شهر به وسیله شاه و تبعید او به شهر ری به وقوع پیوست. این حادثه و ماجراهای مشابه و جریاناتی كه در مجلس قانونگذاری این ایام میگذشت به ویژه مبارزات روحانی نامدار و مجاهد آیت الله سید حسن مدرس تأثیر خود را بر روح حساس و پرشور امام بر جای مینهاد.
پس از رحلت آیت الله حایری (10 بهمن 1315 ه.ش) حوزه علمیه قم را خطر انحلال تهدید میكرد. علمای متعهد به چاره جویی برخاستند. در این فاصله و به خصوص پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیت الله بروجردی شخصیت علمی برجستهای بود كه میتوانست جانشین مناسبی برای مرحوم حایری و حفظ كیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوی شاگردان آیت الله حایری و از جمله امام خمینی تعقیب شد. امام خمینی كه با دقت شرایط سیاسی جامعه و وضعیت حوزهها را زیر نظر داشت، دریافته بود كه تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری كه پس از شكست مشروطیت و به خصوص پس از روی كار آوردن رضاخان پدید آمده است، بیداری حوزههای علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزهها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت میباشد.
امام خمینی در تعقیب هدف های ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساسی ساختار حوزه علمیه را با همكاری آیت الله مرتضی حایری تهیه و به آیت الله بروجردی پیشنهاد داد. این طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشن ضمیر حوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت.
حضرت امام در تمام دوران زعامت آیت الله بروجردی سعی خویش را در بُعد حوزوی مصروف حمایت از اقتدار مرجعیت و حوزههای علمیه از یك سو و انتقال اطلاعات سیاسی و اجتماعی و ارزیابیهای خویش از مسائل روز و هشدارهای به موقع در مورد هدف های رژیم شاه و جلوگیری از نفوذ عناصر كج فهم و راحت طلب نموده است. همچنین ارتباط خویش را با عناصر سیاسی موجه در تهران و شخصیت هایی نظیر آیت الله كاشانی ادامه میداد و از طرق مختلف از جمله پیگیری مستمر مذاكرات مجلس شورای ملی و نشریات معتبرِ وقت، تحولات جاری را به دقت زیر نظر داشت.
دهم فروردین 1340 آیت الله العظمی بروجردی رحلت كرد. امام خمینی بعد از رحلت آیت الله بروجردی علی رغم استقبال حوزه علمیه و مردم، همچون ادوار گذشته زندگی خویش، كوچكترین قدمی برای مرجعیت خود برنداشت.
مخالفت با انجمنهای ایالتی و ولایتی:
پس از رحلت آیت الله بروجردی و تجزیه مرجعیت عظمی، رژیم شاه شتاب بیشتر به اصلاحات مورد نظر آمریكا داد و همزمان كوشید تا امر مرجعیت را به خارج از ایران منتقل نماید.
ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا امام خمینی در رهبری قیام روحانیت ایفای نقش كند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت ایران در 15 خرداد سال 1342 با دو ویژگی برجسته یعنی رهبری واحد امام خمینی و اسلامی بودن انگیزهها، شعارها و هدفهای قیام، سرآغازی شد بر فصل نوین مبارزات ملت ایران كه بعدها تحت نام «انقلاب اسلامی» در جهان شناخته و معرفی شد.
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی كه به موجب آن «شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن كریم و مرد بودن انتخاب كنندگان و كاندیداها» تغییر مییافت، در 16 مهر 1341 ه.ش به تصویب كابینه اسدالله علم رسید. امام خمینی به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مزبور، پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.
رژیم شاه ابتدا دست به تهدید و تبلیغات علیه روحانیت زد. با وجود این، دامنه قیام رو به فزونی نهاد. در تهران، قم و برخی شهرهای دیگر بازارها تعطیل و مردم در مساجد به حمایت از حركت علما گرد آمدند. یك ماه و نیم پس از آغاز ماجرا، دولت یك گام عقب نشست و با ارسال پاسخ مكتوب شاه و نخست وزیر درصدد دلجویی علما و توجیه آن ها برآمد.
برخی از علمای حوزه علمیه موضع دولت را قانع كننده تشخیص داده و خواستار پایان دادن به قیام بودند. امام خمینی سرسختانه مخالفت كرد. و معتقد بود كه دولت میبایست رسماً لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را لغو كند و خبر آن را انتشار دهد.
سرانجام رژیم شاه تن به شكست داد و رسماً در 7 آذر 1341 هیئت دولت، مصوبه قبلی را لغو كرد و خبر آن را به علما و مراجع تهران و قم اطلاع داد. امام خمینی در نشست با علمای قم مجدداً بر موضع خویش پای فشرد و لغو مصوبه در پشت درهای بسته را كافی ندانست و اعلام كرد تا زمانی كه لغو آن در رسانهها پخش نشود، قیام ادامه خواهد داشت. فردای آن روز خبر لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در روزنامههای دولتی منعكس شد و مردم نخستین پیروزی بزرگ خویش را پس از نهضت ملی شدن صنعت نفت جشن گرفتند.
تحریم رفراندوم انقلاب سپید شاه:
امام خمینی بار دیگر مراجع و علمای قم را به چاره جویی و قیامی دوباره فراخواند. با آن كه هدف های پشت پرده رژیم از اصلاحات و رفراندوم شاه موسوم به «انقلاب سپید» برای شخص امام آشكار، و رویارویی غیرقابل اجتناب بود، اما در این نشست تصمیم جمعی بر این شد كه با شاه مذاكره و انگیزه او را جویا شوند. پیغام های طرفین به وسیله اعزام نمایندگانی برای مذاكره در چند مرحله رد و بدل شد. شاه در ملاقات با آیت الله كمالوند تهدید كرده بود كه اصلاحات به هر قیمتی ولو با خونریزی و خراب كردن مساجد انجام خواهد شد.
در نشست بعدی علمای قم، حضرت امام خواستار تحریم رسمی رفراندوم بود، ولی محافظه كاران حاضر در جلسه، مبارزه در چنین شرایطی را مقابله «مشت با درفش» دانسته و بیثمر خواندند! سرانجام بر اثر اصرار و مقاومت امام خمینی قرار شد مراجع و علما مخالفت با رفراندوم را صریحاً اعلام و شركت در آن را تحریم كنند.
حضرت امام بیانیهای كوبنده در بهمن 1341 صادر كرد. متعاقب آن بازار تهران تعطیل شد و مأمورین پلیس به تجمع مردم حمله بردند. شاه ناگزیر برای كاهش دامنه مخالفت ها در چهارم بهمن عازم قم گردید. امام خمینی از قبل با پیشنهاد استقبال مقامات روحانی از شاه به شدت مخالفت نمود، و حتی خروج از منازل و مدارس را در روز ورود شاه نه تنها روحانیون و مردم قم، بلكه تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه علیها السلام در این شهر ـ كه مهمترین منصب حكومتی تلقی میشد ـ نیز به استقبال شاه نرفت و همین امر سبب عزل او گردید.
دو روز بعد رفراندوم غیرقانونی در شرایطی كه به جز كارگزاران رژیم كسی دیگر در آن شركت نداشت، برگزار شد. رسانههای رژیم با پخش مكرر تلگراف های تبریك مقامات آمریكا و دول اروپایی سعی داشتند تا رسوایی عدم مشاركت مردم در رفراندوم را مخفی نگاه دارند. امام خمینی با سخنرانی ها و بیانیههای خویش همچنان به افشاگری دست میزد.
تبلیغات وسیعی علیه روحانیت و امام خمینی آغاز شد. شاه تصمیم به سركوبی قیام داشت. روز دوم فروردین 1342 كه مصادف با شهادت حضرت امام صادق علیه السلام بود، مأمورین مسلح رژیم با لباس مبدل اجتماع طلاب علوم دینی در مدرسه فیضیه را بر هم زدند و متعاقب آن نیروهای پلیس با سلاح گرم كشتار و جرح طلاب پرداختند. همزمان مدرسه دینی طالبیه تبریز نیز مورد هجوم قرار گرفت. منزل امام خمینی در قم هر روز شاهد حضور گروههای زیادی از نیروهای انقلابی و مردم خشمگین بود كه برای ابراز همدردی و حمایت علما و دیدن آثار جنایت رژیم به قم میآمدند. امام خمینی در اجتماع مردم، بیپروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمان با اسرائیل یاد میكرد و مردم را به قیام فرا میخواند.
امام خمینی راه خویش را آگاهانه انتخاب كرده بود، او به تكلیف شرعی میاندیشید و شعارش «عمل به وظیفه، و لو بلغ و ما بلغ» بود. در منطق امام معنای «شكست و پیروزی» غیر آن چیزی است كه در عرف سیاستمداران حرفهای تعریف میشود. ایشان در نقش رهبری انقلاب اسلامی در سال 1342 ظاهر شد كه سال ها پیش از آن مراحل مختلف تهذیب نفس و جهاد اكبر و كسب فضائل معنوی و معارف حقیقی را در سطوح عالیه گذرانده بود. راز موفقیت های امام خمینی را باید در مجاهده طولانی او با نفس و نیل به معرفت شهودی حقیقت جستجو كرد. فهم انگیزه و اهداف مبارزات سیاسی امام خمینی بدون نظر كردن به مراحل تكامل شخصیت روحی و معنوی و علمی وی ممكن نیست. از برجستهترین ویژگیهای نهضت امام خمینی: اعلام خط مشی مشخص در مبارزه، اتخاذ مواضع روشن و عدول نكردن از آن ها و قاطعیت در پیگیریهای هدف هاست كه دوست و دشمن بر آن اعتراف دارند.
سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغاز و با خون مظلومین مدرسه فیضیه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریكا اصرار میورزید و امام خمینی بر آگاه كردن مردم و قیام آنان در برابر دخالت های آمریكا و خیانت های شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیت الله حكیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد كه همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت كنند.
این پیشنهاد برای حفظ جان علما و كیان حوزهها مطرح شده بود. رژیم شاه برای ایجاد رعب و جلوگیری از پاسخگویی علما به تلگراف آیت الله حكیم، نیروهای نظامی را به قم گسیل داشت و همزمان هیئتی را برای ابلاغ پیام تهدید آمیز شاه به منزل مراجع تقلید فرستاد. امام خمینی از پذیرش این هیئت امتناع ورزید.
حضرت امام بدون اعتنا به این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیت الله العظمی حكیم را ارسال نموده و در آن تأكید كرده بود كه هجرت دسته جمعی علما و خالی كردن حوزه علمیه قم به مصلحت نیست.
امام خمینی در پیامی (به تاریخ 12/2/1342) به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه بر همراهی علما و ملت ایران، در رویارویی سران ممالك اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تأكید ورزید و پیمانهای شاه و اسرائیل را محكوم كرد و بدین ترتیب از آغاز قیام خویش نشان داد كه نهضت اسلامی در ایران از مصالح امت اسلامی جدا نیست.
قیام 15 خرداد:
ماه محرم سال 1342 شمسی كه مصادف با خردادماه بود فرا رسید. امام خمینی از این فرصت نهایت استفاده را در تحریك مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه به عمل آورد. روز عاشورا جمعیت صد هزار نفری در تهران با داشتن عكس هایی از امام به تظاهرات پرداختند و در مقابل كاخ مرمر (محل استقرار شاه) برای اولین بار در پایتخت شعار «مرگ بر دیكتاتور» سر دادند. روزهای بعد نیز در دانشگاه و بازار و مقابل سفارت انگلیس تظاهرات گستردهای در حمایت از قیام امام برپا بود.
امام خمینی عصر عاشورا سال 1383 هجری قمری (13 خرداد 1342 شمسی) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را ایراد كرد. بخش عمدهای از سخنان امام در بیان نتایج زیانبار سلطنت دودمان پهلوی و افشای روابط پنهانی شاه و اسرائیل اختصاص داشت.
سخنان امام خمینی همچون پتكی بر روح شاه كه جنون قدرت و تكبر فرعونی او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش كردن صدای قیام را صادر كرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه 14 خرداد دستگیر و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها كماندوی اعزامی از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ایشان را در حالی كه مشغول نماز شب بود دستگیر و به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران تهران زندانی كرد و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند.
خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر به سوی منزل قائد خود حركت كردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود كه از تمام فضای قم به گوش میرسید. هنگامی كه سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه بیرون آمدند، رگبار مسلسل های گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاد. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شكستند. قیام با سركوبی شدید كنترل شد. كامیون های نظامی، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابان ها و كوچهها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آن روز شهر قم حالتی جنگ زده و غمگنانه داشت.
صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرك های اطراف به سوی تهران سرازیر شدند. تانك ها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاك و خون كشیدند.
جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مركز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سوی كاخ شاه به حركت درآمدند. سرانجام مأمورین نظامی و پلیس شاه با تیراندازیهای گسترده و مستقیم و بكارگیری هر چه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند.
روز 15 خرداد در تهران و قم حكومت نظامی برقرار شد، اما علیرغم آن روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود كه در هر مورد به درگیری خونین انجامید. امام خمینی پس از 19 روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شد.
شاه دو روز بعد از نهضت 15 خرداد قیام مردم را بلوا و اقدامی وحشیانه و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی كرد تا آن را به خارج از مرزها و كسانی همچون جمال عبدالناصر نسبت دهد. حزب كمونیست شوروی قیام 15 خرداد را حركتی كور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقیانه شاه! دانست. استقلال تمام عیار قیام 15 خرداد آن چنان برملا و فاحش بود كه این گونه انگ ها نمیتوانست كمترین لطمهای بدان وارد سازد. پانزده خرداد 1342 آغاز انقلاب اسلامی مردم ایران بود.
با دستگیری رهبر نهضت و كشتار وحشیانه مردم در روز 15 خرداد 42، قیام ظاهراً سركوب شد. امام خمینی در حبس از پاسخ گفتن به سؤالات بازجویان، با شهامت و اعلام این كه هیئت حاكمه ایران و قوه قضائیه آن را غیرقانونی و فاقد صلاحیت میداند، اجتناب ورزید. در سلول انفرادی پادگان عشرت آباد نیز فرصت را از دست نداد و به مطالعه كتب تاریخ معاصر و از آن جمله تاریخ مشروطیت ایران و كتابی از آثار جواهر لعل نهرو پرداخت.
پس از دستگیری امام خمینی اعتراضات گستردهای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم از سراسر كشور آغاز و خواستار آزادی رهبر خویش شدند. جمعی از علمای برجسته كشور به نشانه اعتراض به تهران هجرت كردند.
بیم سوء قصد به جان رهبر انقلاب واكنش گستردهای در مردم برانگیخته بود. خشم مردم از ادامه بازداشت امام رو به فزونی بود. از این رو رژیم ناگزیر شد در تاریخ 11 مرداد 1342 حضرت امام را از بازداشتگاه به منزلی تحت محاصره نیروهای امنیتی در منطقه داودیه تهران منتقل نماید. مردم تهران به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داودیه سرازیر شدند. ساعاتی از ازدحام جمعیت نگذشت كه رژیم ناگزیر از پراكندن جمعیت و محاصره علنی منزل، توسط نیروهای نظامی گردید. عصر 11 مرداد، روزنامههای رژیم شاه خبری جعلی را مبنی بر تفاهم مراجع تقلید با مقامات دولتی منتشر ساختند.
پس از این وقایع امام خمینی تحت الحفظ مأموران رژیم به منزلی واقع در محله قیطریقه تهران منتقل شد و تا روز آزادی و بازگشت به قم در 18 فروردین سال 43 در همین محله محاصره شده اقامت داشت. رژیم شاه در آغاز سال 1342 با این تصور كه شدت عمل در ماجرای قیام 15 خرداد مردم را متنبه و مبارزین را وادار به سكوت كرده است، كوشش داشت تا وقایع سال گذشته را فراموش شده جلوه دهد.
در شامگاه 18 فروردین 43 بدون اطلاع قبلی، امام خمینی آزاد و به قم منتقل میشود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا میگیرد و جشنهای باشكوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز برپا میشود. سه روز از آزادی امام نمیگذرد كه نطق انقلابی ایشان، مهر بطلانی بر همه تصورات و تبلیغات رژیم میزند. رهبر انقلاب در نطق خویش به تفصیل، ابعاد قیام 15 خرداد را برشمرده و در پاسخ به گزارش كذب روزنامهها مبنی بر تفاهم ایشان با رژیم میفرماید: «در سرمقاله نوشته بودند كه با روحانیت تفاهم شده و روحانیت با انقلاب سفید شاه و ملت موافق هستند. كدام انقلاب؟ كدام ملت؟ خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سر نیزه نمیشود اصلاحات كرد».
تحلیل بردن نیروهای مبارز در حوزه علمیه از طریق ایجاد اختلاف بین علما و مراجع، ترفندی بود كه ساواك پس از آزادی امام خمینی در پی آن بود. امام با آگاهی از این توطئه در نطق تاریخی خود در مسجد اعظم قم (26 فروردین 43) فرمود: «من كه این جا نشستهام دست تمام مراجع را میبوسم، تمام مراجع این جا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران هر جا هستند دست همه علمای اسلام را میبوسم. مقصد بزرگتر از اینهاست». امام خمینی در این نطق نیز علیه روابط پنهانی شاه و اسرائیل افشاگری كرد و از شاه با عنوان «مردك» یاد كرده و خطاب به او فرمود: «اشتباه نكنید، اگر خمینی هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمیكند».
اولین سالگرد قیام 15 خرداد در سال 1343 با صدور بیانیه مشترك امام خمینی و دیگر مراجع تقلید و بیانیههای جداگانه حوزههای علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی شد. در تیرماه سال 1343، آیت الله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان از سران نهضت آزادی ایران كه به حمایت از قیام 15 خرداد برخاسته بودند، در دادگاههای نظامی شاه محاكمه و به زندان های طویل المدت محكوم شدند. امام خمینی بیانیهای صادر كرد و در آن هشدار داد كه: «رأی دهندگان باید منتظر سرنوشت سختی باشند».
اقدام علیه كاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه:
شاه به تصور این كه كشتار و بازداشت ها و محاكمهها، نیروی مقاومت عمده را از سر راه برداشته است، تحت فشار آمریكا در انجام اصلاحات دیكته شده كاخ سفید مصمم بود. احیای رژیم كاپیتولاسیون (مصونیت سیاسی و كنسولی اتباع آمریكایی در ایران) در دستور كار فراگرفت. تصویب لایحه كاپیتولاسیون به وسیله مجلس فرمایشی سنا و شورا تیر خلاصی بر استقلال نیم بند ایران بود. سركوبی شدید مبارزین و حبس و تبعید آنان و حكومت پلیسی شاه نفس را در سینهها حبس كرده و كسی یارای مخالفت نداشت.
در این ماجرا نیز امام خمینی به قیامی دوباره برخاست. روز چهارم آبان كه روز تولد شاه بود، به عنوان روز افشاگری از سوی امام خمینی انتخاب و خبر آن به علمای شهرهای مختلف، منتشر گردید. شاه برای تهدید امام خمینی و بازداشتن ایشان از تصمیم به ایراد سخنرانی در این روز، نمایندهای به قم اعزام نمود. حضرت امام نماینده شاه را نپذیرفت و پیغام شاه به سید مصطفی خمینی (فرزند ارشد امام) ابلاغ گردید.
امام خمینی بی اعتنا به تهدیدها، در روز موعود یكی از ماندگارترین سخنرانی های خویش را در جمع كثیری از روحانیون و مردم قم و دیگر شهرها ایراد كرد. این نطق تاریخی در حقیقت محاكمه دخالت های غیرقانونی هیئت حاكمه آمریكا در كشور اسلامی ایران و افشای خیانت های شاه بود.
افشاگری امام علیه تصویب لایحه كاپیتولاسیون، ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد. اما رژیم شاه به بهرهگیری از تجربه سركوبی قیام 15 خرداد سال قبل به سرعت دست بكار شد. از سوی دیگر در این زمان جمع زیادی از عناصر برجسته مذهبی و سیاسی مدافع قیام امام، در زندان و یا تبعیدگاه بودند. برخی از مراجع تقلید و علمای بزرگ نیز كه در ابتدای قیام 15 خرداد به صحنه مبارزه آمده بودند پای خود را از صحنه مبارزه بیرون كشیدند كه این وضعیت تا سال پیروزی انقلاب (1357) نیز ادامه داشت.
خطر اصلی برای رژیم شاه وجود امام خمینی بود كه به هیچ ترفندی نتوانسته بودند وی را به سكوت وادار كنند. تجربه گذشته نشان داده بود كه بازداشت او در داخل كشور دشواری های رژیم را صد چندان میكند. قصد سوء نسبت به جان وی نیز به منزله ایجاد زمینه شورشی غیرقابل كنترل در سراسر كشور ارزیابی میشد. سرانجام تصمیم به تبعید ایشان به خارج از كشور گرفته شد.
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره كردند. حضرت امام بازداشت و به همراه نیروهای امنیتی مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یك فروند هواپیمای نظامی تحت الحفظ مأمورین امنیتی و نظامی به آنكارا پرواز كرد. عصر آن روز ساواك خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت كشور! در روزنامهها منتشر ساخت. موجی از اعتراض ها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزهها و ارسال طومارها و نامهها به سازمان های بین المللی و مراجع تقلید جلوهگر شد.
آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی نیز در روز تبعید امام بازداشت و زندانی شد و پس از چندی در 13 دی ماه 1343 به تركیه نزد پدر تبعید گردید. دوران تبعید امام در تركیه بسیار سخت و شكننده بود. حضرت امام حتی از پوشیدن لباس روحانیت در آن جا ممنوع شده بود. اما هیچ یك از فشارهای روانی و جسمی نتوانست ایشان را وادار به سازش كند.
محل اقامت اولیه امام، هتل بولوار پالاس تركیه بود. فردای آن روز برای مخفی نگاه داشتن محل اقامت، امام را به محلی واقع در خیابان آتاتورك منتقل كردند. چند روز بعد (21 آبان 1343) برای منزویتر ساختن ایشان و قطع هرگونه ارتباطی، محل تبعید را به شهر بورسا واقع در 46 كیلومتری غرب آنكارا نقل مكان دادند. در این مدت امكان هر گونه اقدام سیاسی از امام خمینی سلب شده و ایشان تحت مراقبت مستقیم مأمورین اعزامی ایران و نیروهای امنیتی دولت تركیه قرار داشت.
اقامت امام در تركیه یازده ماه به درازا كشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بی سابقهای بقایای مقاومت را در ایران در هم شكست و در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات آمریكا پسند زد.
رژیم در چند مورد بر اثر فشار مردم و علما ناگزیر شد با اعزام نمایندگانی از سوی آنان برای كسب خبر از حال امام و اطمینان از سلامت وی موافقت نماید. اقامت اجباری در تركیه فرصت مغتنم برای امام بود تا تدوین كتاب بزرگ «تحریرالوسیله» را آغاز كند. در این كتاب كه حاوی فتاوای فقهی امام خمینی است، برای نخستین بار در آن روزها، احكام مربوط به جهاد و دفاع و امر به معروف و نهی از منكر و مسائل روز به عنوان تكالیف شرعی فراموش شده مطرح گردیده است.
تبعید امام از تركیه به عراق:
روز 13 مهرماه 1344 حضرت امام به همراه فرزندشان آیت الله حاج آقا مصطفی از تركیه به كشور عراق اعزام شدند علل و انگیزهها از تغییر محل تبعید امام عمدتاً عبارت بودند از: فشارهای مداوم جامعه مذهبی و حوزههای علمیه داخل و خارج و تلاش ها و تظاهرات دانشجویان مسلمان خارج كشور برای آزادی امام، تلاش رژیم شاه برای عادی جلوه دادن اوضاع و اقتدار و ثبات خویش به منظور جلب حمایت بیشتر آمریكا، مشكلات امنیتی و روانی دولت تركیه و افزایش فشارهای داخلی جامعه مذهبی تركیه و از همه مهمتر تصور رژیم شاه از این كه فضای ساكت و سیاست ستیز آن ایام در حوزه نجف و وضعیت رژیم حاكم بر بغداد خود عاملی بزرگ برای محدود نمودن فعالیت های امام خمینی خواهد بود.
استقبال پرشور طلاب و مردم از ایشان در شهرهای مذكور، خود بیانگر آن بود كه برخلاف تصور رژیم شاه، پیام نهضت 15 خرداد در عراق و نجف نیز هوادارانی یافته است.
دوران اقامت طولانی و 13 ساله امام خمینی در نجف در شرایطی آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدودیت های مستقیم در حد ایران و تركیه وجود نداشت، اما مخالفت ها و كارشكنی ها آن چنان گسترده و آزار دهنده بود كه امام با همه صبر و بردباری بارها از سختی شرایط مبارزه در این سال ها به تلخی تمام یاد كرده است. ولی هیچ یك از این مصائب و دشواری ها نتوانست او را از مسیری كه آگاهانه انتخاب كرده بود بازدارد.
امام خمینی سلسله درس های خارج فقه خویش را با همه مخالفت ها و كارشكنی های عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصاری نجف آغاز كرد، كه تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت. امام خمینی در تمام دوران پس از تبعید، علیرغم دشواری های پدید آمده، هیچ گاه دست از مبارزه نكشید، و با سخنرانی ها و پیام های خویش امید به پیروزی را در دل ها زنده نگاه میداشت.
امام خمینی در پیامی (17 خرداد 1346) به مناسبت جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، فتوای انقلابی خویش را مبنی بر حرمت هر گونه رابطه تجاری و سیاسی دولت های اسلامی با اسرائیل، و حرمت مصرف كالاهای اسرائیلی در جوامع اسلامی را صادر كرد.
در همین زمان (خرداد 1346) بود كه قصد رژیم دایر بر تبعید امام از نجف به هندوستان با افشاگری و تلاش و مخالفت گروه های سیاسی مبارز خارج و داخل كشور عقیم ماند.
با روی كار آمدن حزب بعث (26 تیر ماه 1347) در عراق و دشمنی این حزب با حركت های اسلامی، دشواری های بیشتری فرا روی نهضت امام خمینی پدید آمد، اما حضرت امام دست از مبارزه نكشید.
امام خمینی در گفتگویی با نماینده سازمان الفتح فلسطین در 19 مهر 1347 دیدگاههای خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح كرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشی از وجوه شرعی زكات به مجاهدان فلسطینی فتوا داد.
30 مرداد 1348 قسمتی از مسجد الاقصی به وسیله صهیونیست های افراطی به آتش كشیده شد. شاه كه تحت فشار افكار عمومی قرار داشت، با پیشنهاد قبول هزینه تعمیر مسجد به كمك اسرائیل شتافت تا از استمرار خشم مسلمانان كاسته شود. امام خمینی در پیامی، فریبكاری شاه را افشاء كرد.
چهار سال تدریس، تلاش و روشنگری امام خمینی توانسته بود تا حدودی فضای حوزه نجف را دگرگون سازد. در سال 1348 علاوه بر مبارزین بی شمار داخل كشور، مخاطبین زیادی در عراق، لبنان و دیگر بلاد اسلامی بودند كه نهضت امام خمینی را الگوی خویش میدانستند. حضرت امام سلسله درس های خویش را درباره حكومت اسلامی یا ولایت فقیه در بهمن 1348 آغاز كرد. انتشار مجموعه این درس ها در قالب كتابی تحت عنوان «ولایت فقیه» یا «حكومت اسلامی» در ایران و عراق و لبنان در موسم حج، شور تازهای به مبارزه میداد.
امام خمینی و استمرار مبارزه:
همزمان با افزایش تولید و بهای نفت از سال 1350 به بعد، شاه احساس قدرت بیشتری میكرد و به موازات آن قلع و قمع مخالفین شدت یافت و رژیم ایران در مسابقهای جنون آمیز خرید تجهیزات نظامی و كالاهای مصرفی آمریكا و ایجاد پایگاههای نظامی متعدد برای آمریكائیان در كشور و افزایش روابط تجاری و نظامی با اسرائیل را سرعت بخشید. جشن های دو هزار و پانصدمین سال سلطنت شاهان ایران با حضور سران بسیاری از ممالك جهان با هزینههای گزاف بر ملت ایران تحمیل شد. این جشن ها نمایشی برای نشان دادن قدرت و ثبات رژیم شاه بود.
اواخر اسفند 1353، شاه با تشكیل حزب درباری «رستاخیز» و ایجاد سیستم تك حزبی، خودكامگی را به حد اعلی رساند و طی یك نطق تلویزیونی اعلام كرد كه تمام ملت ایران باید عضو این حزب شوند و كسانی كه مخالفند بایست گذرنامه خود را گرفته و از كشور خارج شوند.
امام خمینی بلافاصله طی فتوایی اعلام كرد: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شركت در آن بر عموم ملت حرام و كمك به ظلم و استیصال مسلمین و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منكر است.» فتوای امام خمینی و برخی دیگر از علمای اسلام كارساز و مؤثر افتاد. رژیم شاه علیرغم تبلیغات گسترده پس از چند سال رسماً شكست رستاخیر را اعلام و آن را منحل كرد.
سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای «درود بر خمینی» و «مرگ بر سلسله پهلوی» به مدت دو روز ادامه داشت. این حركت انقلابی بر شاه و ساواك بسیار گران میآمد. مأموران پلیس مدرسه را محاصره و در جریان یك یورش بیرحمانه و ضرب و شتم طلاب، كلیه معترضین را دستگیر و به زندان افكند.
شاه در ادامه سیاست های مذهب ستیز خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمی كشور را از مبدأ هجرت پیامبر اسلام، به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشی تغییر داد. امام خمینی در واكنش سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بیپایه شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از این مبدأ موهوم تاریخ همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحی برای رژیم شاه شده و رژیم در سال 1357 ناگزیر از عقب نشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی شد.
دمكرات ها در سال 1355 به كاخ سفید راه یافتند. كمك های مالی گسترده شاه به جمهوری خواهان در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریكا نتیجهای نبخشید. جیمی كارتر با شعار حقوق بشر و محدودیت در صدور اسلحه به خارج كشور، پیروز شده بود. این شعارها به منظور جلوگیری از رشد احساسات ضد آمریكایی در كشورهایی نظیر ایران مطرح شده بود. متعاقب سیاست های حزب دمكرات آمریكا، شاه در ایران سیاست «فضای باز سیاسی» را اعلام و دست به تغییرات ظاهری و جابه جایی مهرهها زد. خط مشیهای امریكا در مورد ایران، به وسیله وزارتخانه آمریكا و سازمان سیا ترسیم و به سفارت این كشور در تهران ارسال میشد.
اوج گیری انقلاب اسلامی در سال 1356:
امام خمینی كه تحولات جاری جهان و ایران را زیر نظر داشت از فرصت بدست آمده نهایت بهره برداری را كرد. شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی در اول آبان 1356 و مراسم پرشكوهی كه در ایران برگزار شد، نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزههای علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی در همان زمان به گونهای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقالهای توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت.
اعتراض به این مقاله، به قیام 19دی ماه قم در سال 56 منجر شد كه طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاك و خون كشیده شدند. برگزاری مراسم سوم، هفتم و چهلمهای پیاپی در بزرگداشت خاطره شهیدان در تبریز، یزد، جهرم و شیراز، اصفهان و تهران قیامهایی مكرر پدید آورد.
جایگزینی یك تكنوكرات غربزده به نام جمشید آموزگار به جای هویدا، نخست وزیر 13 ساله شاه، كمكی به حل بحران رژیم نكرد. جعفر شریف امامی با شعار «دولت آشتی ملی» روی كار آمد. فریبكاری های وی و مذاكرات او با آقای شریعتمداری در قم نیز نتوانست مبارزات مردم را متوقف سازد. در زمان دولت او كشتار بی رحمانه مردم به وسیله نیروهای نظامی در میدان شهدا (ژاله) تهران در روز 17 شهریور اتفاق افتاد. رسماً حكومت نظامی در تهران و 11 شهر بزرگ ایران برای مدتی نامحدود برقرار شد.
از روش های موفق امام خمینی در پیشبرد مبارزه علیه رژیم شاه، دعوت مردم به اعتصاب و گسترش آن بود. اعتصاب های سراسری در ماه های پایانی رژیم شاه به اركان رژیم و وزارتخانهها و ادارات و مراكز نظامی كشیده شد و ضربه نهایی را اعتصاب كاركنان شركت نفت و بانك های و مراكز حساس دولتی وارد ساخت.
هجرت امام از عراق به پاریس:
در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورك، تصمیم به اخراج امام از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف به وسیله قوای بعثی محاصره گردید. رئیس سازمان امنیت عراق در دیدار با امام خمینی گفته بود كه شرط ادامه اقامت ایشان در عراق، دست كشیدن از مبارزه و عدم دخالت در سیاست است و امام نیز با قاطعیت پاسخ داده بود كه به خاطر مسئولیتی كه در مقابل امت اسلام احساس میكند حاضر به سكوت و هیچ گونه مصالحهای نیست.
روز 12 مهر، امام خمینی نجف را به قصد مرز كویت ترك گفت. دولت كویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این كشور جلوگیری كرد. قبلاً صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجه الاسلام سید احمد خمینی) تصمیم به هجرت به پاریس گرفت. در روز 14 مهر ایشان وارد پاریس شدند. دو روز بعد در منزل یكی از ایرانیان در نوفل لوشاتو (حومه پاریس) مستقر شدند. مأمورینِ كاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ كردند. ایشان نیز در واكنشی تند تصریح كرده بود كه این گونه محدودیت ها خلاف ادعای دموكراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این كشور به آن كشور برود باز دست از هدفهایش نخواهد كشید.
در مدت اقامت 4 ماهه امام در پاریس، نوفل لوشاتو مهمترین مركز خبری جهان بود و مصاحبههای متعدد و دیدارهای مختلف امام دیدگاههای ایشان را در زمینه حكومت اسلام و هدف های آتی نهضت برای جهانیان بازگو میكرد. به این ترتیب جمع بیشتری از مردم جهان با اندیشه و قیام ایشان آشنا شدند و از همین جا بود كه بحرانیترین دوران نهضت را در ایران رهبری كرد.
دولت شریف امامی دو ماه بیشتر دوام نیاورد و شاه ریاست كابینه را به دولت نظامی ازهاری سپرد. كشتارها رو به فزونی نهاد اما تأثیر در قیام مردم نداشت. شاه در نهایت استیصال از سفیر آمریكا و انگلیس درخواست راه حل میكرد. اما هیچ یك از طرح های قبلی آنان نتیجهای دربرنداشت. راهپیمائی های گسترده و میلیونی در روز تاسوعا و عاشورا در تهران و دیگر شهرها برگزار شد كه به رفراندوم غیررسمی مردم علیه سلطنت شاه شهرت یافت.
شاپور بختیار، یكی از سران جبهه ملی، آخرین مهره آمریكا بود كه برای تصدی پست نخست وزیری به شاه پیشنهاد شد. پیام های امام خمینی مبنی بر وجوب مبارزه، طرح های رژیم را نقش بر آب ساخت. امام خمینی در دی ماه 57 شورای انقلاب را تشكیل داد. شاه نیز پس از تشكیل شورای سلطنت و اخذ رأی اعتماد برای كابینه بختیار در روز 26 دی ماه از كشور فرار كرد. خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابان ها به جشن و پایكوبی پرداختند.
بازگشت امام خمینی به ایران:
اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت به كشور منتشر شد. هر كس كه میشنید اشك شوق فرو میریخت. مردم 14 سال انتظار كشیده بودند. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سرِ پا و حكومت نظامی برقرار بود.
امام خمینی تصمیم خویش را گرفته و طی پیام هایی به مردم ایران گفته بود میخواهد در این روزهای سرنوشت ساز و خطیر در كنار مردمش باشد. دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاههای كشور را به روی پروازهای خارجی بست. جمعیت انبوه از سراسر كشور به سوی تهران سرازیر شدند و در تظاهرات میلیونها تن از مردم تهران شركت كرده و خواستار بازشدن فرودگاهها بودند. جمعی از روحانیون و شخصیت های سیاسی در مسجد دانشگاه تهران تا بازشدن فرودگاه دست به تحصن زدند. دولت بختیار پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن درخواست ملت شد.
سرانجام امام خمینی بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوری از وطن وارد كشور شد. استقبال بیسابقه مردم ایران چنان عظیم و غیرقابل انكار بود كه خبرگزاری های غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد كردند. سیل جمعیت از فرودگاه به سوی بهشت زهرا، مزار شهیدان انقلاب اسلامی روانه شدند تا سخنان تاریخی امام را بشنوند. در همین نطق بود كه امام خمینی با صدای بلند فرمود: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میكنم.» شاپور بختیار ابتدا این سخن را شوخی گرفته بود، اما چند روز بیشتر نگذشت كه در 16 بهمن 57 امام خمینی رئیس دولت موقت انقلاب را تعیین نمود.
روز 19 بهمن 1357 پرسنل هوایی در محل اقامت امام خمینی (مدرسه علوی تهران) با ایشان بیعت كردند. ارتش شاه در آستانه سقوط كامل قرار گرفته بود، پیش از این بسیاری از سربازان و درجه داران مؤمن ارتش با فتوای امام خمینی پادگان ها را ترك گفته و به صفوف ملت پیوسته بودند.
روز 20 بهمن همافران در مهمترین پایگاه هوایی تهران دست به قیام زدند. گارد شاهنشاهی برای سركوب آنان گسیل شد. مردم به حمایت از نیروهای انقلابی وارد صحنه شدند. روز 21 بهمن پایگاههای پلیس و مراكز دولتی یكی پس از دیگری به دست مردم سقوط كردند. فرماندار نظامی تهران طی اطلاعیهای ساعات منع عبور و مرور را به ساعت 4 بعد از ظهر افزایش داد.
همزمان با آن بختیار جلسه اضطراری شورای امنیت را تشكیل داد و فرمان اجرای كودتای طراحی شده از سوی هایزر را صادر كرد. از سوی دیگر، امام خمینی طی پیامی از مردم تهران خواست تا با جلوگیری از توطئه در شرف وقوع، به خیابان ها بریزند و حكومت نظامی را عملاً لغو كنند. سیل جمعیت زن و مرد و كودك و بزرگ به خیابان ها ریخته و مشغول سنگربندی شدند.
اولین تانك ها و تیپهای زرهی كودتاچیان به محض حركت از پایگاههایشان به وسیله مردم از كار افتادند. كودتا در همان آغاز با شكست مواجه شد. بدین ترتیب آخرین مقاومت های رژیم شاه در هم شكسته شد و صبحدم 22 بهمن، خورشید پیروزی نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی و پایانی بر دوران دیر پای سلطنت شاهان ستمگر در ایران طلوع كرد.
مردم در سال 58 در یكی از آزادترین انتخاب تاریخ ایران، رأی به استقرار نظام جمهوری اسلامی دادند و متعاقب آن انتخابات پیاپی برای تدوین و تصویب قانون اساسی و انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی برگزار گردید. امام خمینی برای استقرار اركان نظام اسلام و تبیین هدف ها و اولویت های حكومت اسلامی و تشویق مردم به حضور در صحنهها، همه روزه در محل اقامت خود و در مدرسه فیضیه قم در دیدار با هزاران تن از مشتاقان خویش سخنرانی میكرد.
حضرت امام پس از پیروزی انقلاب، در تاریخ دهم اسفند 1357 از تهران به قم آمده و تا زمان ابتلاء به بیماری قلبی (2 بهمن 1358) در این شهر بود. ایشان پس از 39 روز مداوا در بیمارستان قلب تهران، موقتاً در منزلی واقع در منطقه دربند تهران ساكن شد و سپس در تاریخ 27/2/1359 بنا به تمایل خود به منزلی محقر در محله جماران نقل مكان كرد و تا زمان رحلت در همین منزل ماند.
تسخیر لانه جاسوسی آمریكا:
برگزاری موفقیت آمیز انتخابات و مشاركت گسترده مردم، امیدهای آمریكا را در سرنگونی قریب الوقوع نظام اسلامی كه خبر آن مرتباً در رسانههای گروهی غرب و بیانیههای ضد انقلاب داخلی منعكس میشد، بر باد داد.
روز 13 آبان گروهی از نیروهای مسلمان دانشگاهی با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» سفارت آمریكا در تهران را اشغال كرده و پس از شكستن مقاومت تفنگداران آمریكاییِ نگهبان سفارت، جاسوسان آمریكایی را بازداشت كردند.
سندهای بدست آمده از سفارت پرده از اسرار جاسوسی ها و دخالت های بیشمار آمریكا در ایران و كشورهای مختلف جهان برمیداشت و اسامی بسیاری از عوامل و رابط ها و جاسوس های آمریكا و انواع شیوههای جاسوسی و تحركات سیاسی این كشور را در مناطق مختلف جهان افشا میكرد.
امام خمینی از حركت انقلابی دانشجویان حمایت كرد و آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب او نامید. طرح عملیات آزاد كردن جاسوسان بازداشت شده با واقعه شگفت و معجزه آسا در صحرای طبس ایران، با شكست مواجه شد.
مرگ شاه در تاریخ 5 مرداد 1359 در مصر، عملاً یكی از شرایط ایران را كه استرداد او به عنوان جنایتكار اصلی در كشتارهای مردم بود، منتفی ساخت. سرانجام پس از 444 روز با وساطت الجزایر و بنا به رأی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و بر طبق توافقنامه الجزیره بین ایران و آمریكا، جاسوسان آزاد شدند و آمریكا متعهد به عدم دخالت در امور داخلی ایران و باز پس دادن اموال و دارائی های بلوكه شده ایران شده كه هیچ گاه بدان عمل نكرد.
نامه معنوی امام به گورباچف:
روز يازدهم دي ماه 1367 هجري شمسي، امام خميني پیامی به گورباچف صدر هيأت رئيسه شوروي سابق صادر كردند. رهبر انقلاب اسلامي ضمن اظهار نظر صريح در باره تحولات جهان كمونيست اعلام فرمود: «از اين پس كمونيسم را بايد در موزه هاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد».
امام همچنین سعی نمود با استدلال، گورباچف را متوجه نادرست بودن تفکر مادی گرایان بنماید و او را به خدا و جهان غیب متوجه نماید. امام خمینی در استدلال های خود به آیاتی از قرآن اشاره نمود و پس از آن ضمن بحث کوتاه فلسفی، از گورباچف خواست که دستور دهد صاحبان این علوم برای تحقیق در این زمینه ها به نوشته های ابن سینا، فارابی، سهروردی و ملاصدرا مراجعه نمایند و نیز توصیه نمود تنی چند از خبرگان تیزهوششان را برای فهم نکات باریک عرفانی به خصوص آثار محی الدین عربی به شهر قم بفرستد.
حکم به ارتداد سلمان رشدی:
جنگ عراق و ایران كه پایان یافت، رهبران سیاسی غرب تهاجم تازهای علیه اسلام انقلابی آغاز كردند. ماجرای تدوین و انتشار وسیع كتاب مبتذل «آیات شیطانی» نوشته سلمان رشدی و حمایت رسمی دولت های غربی از آن، سرآغازی بر فصل تهاجم فرهنگی بود. امام خمینی در تاریخ 25/11/1367 در ضمن چند سطر كوتاه به صورت حكم ارتداد و اعدام سلمان رشدی و ناشرین مطلع از محتوای كفرآمیز این كتاب، انقلابی دیگر برپا كرد.
پیامدهای این واقعه موجودیت جامعه اسلامی را به عنوان یك امت واحده جلوهگر ساخت. صدور این حكم، تصور اشتباه غربی ها را در این كه ایران با پذیرش قطعنامه از هدف های انقلابی اسلامی خود دست كشیده است، درهم ریخت.
وفات
امام خمینی (رحمه الله) در شامگاه شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368 در ۸۷ سالگی در تهران از سرای فانی رحلت نمود. وداع مردم با مرحوم امام خمینی در پانزدهم خرداد 1368، در محل مصلای امام خمینی برگزار شد و پیکر ایشان در کنار بهشت زهرا ـ مزار شهیدان انقلاب اسلامی ـ که به «حرم امام خمینی» مشهور است به خاک سپرده شد.
آثار و تألیفات امام خمینی
دهها كتاب و اثر گرانبها از امام خمینی در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی برجای مانده كه بسیاری از آن ها تاكنون منتشر نشده است. متأسفانه تعدادی از رسالهها و تألیفات نفیس امام در جریان جابه جایی از منازل استیجاری و در جریان چندین مرحله یورش مأمورین ساواك شاه به منزل و كتابخانه ایشان مفقود گردیده است.
در این جا فهرست اسامی آثار و تألیفات امام خمینی را مرور میكنیم:
- شرح دعای سحر؛
- شرح حدیث رأس الجالوت؛
- حاشیه امام بر شرح حدیث رأس الجالوت؛
- حاشیه بر شرح فوائد الرضویه؛
- شرح حدیث جنود عقل و جهل؛
- مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه؛
- حاشیه بر شرح فصوص الحكم؛
- حاشیه بر مصباح الانس؛
- شرح چهل حدیث؛
- سر الصلوه (صلاه العارفین و معراج السالكین)؛
- آداب نماز (یا: آداب الصلوه)؛
- رساله لقاء الله؛
- حاشیه بر اسفار؛
- كشف الاسرار؛
- انوار الهدایه فی التعلیقه علی الكفایه (2 جلد)؛
- بدایع الدرر فی قاعده نفی الضرر؛
- رساله الاستصحاب؛
- رساله فی التعادل والتراجیح؛
- رساله الاجتهاد و التقلید؛
- مناهج الوصول الی علم الاصول (2 جلد)؛
- رساله فی الطلب والاراده؛
- رساله فی التقیه؛
- رساله فی قاعده من ملك؛
- رساله فی تعیین الفجر فی اللیالی المقمره؛
- كتاب الطهاره (4 جلد)؛
- تعلیقه علی العروه الوثقی؛
- مكاسب محرّمه (2 جلد)؛
- تعلیقه علی وسیله النجاه؛
- رساله نجاه العباد؛
- حاشیه بر رسالت ارث؛
- تقریرات درس اصول آیت الله العظمی بروجردی؛
- توضیح المسائل (رساله عملیه)؛
- مناسك حج؛
- تحریرالوسیله (2 جلد)؛
- كتاب البیع (5 جلد)؛
- تقریرات دروس امام خمینی؛
- كتاب الخلل فی الصلوه؛
- حكومت اسلامی یا ولایت فقیه؛
- جهاد اكبر یا مبارزه با نفس؛
- تفسیر سوره حمد؛
- استفتائات؛
- دیوان شعر؛
- نامهها عرفانی؛
- صحیفه نور؛
- تهذیب الاصول
- نهضة عاشوراء
- وصیتنامه سیاسی ـ الهی.
منابع
- گلشن ابرار، جلد 2، "زندگی نامه امام خمینی"، از حميد انصاری.
- دانشنامه رشد.
- مهدی احمدی، "سید مرتضی پسندیده"، ستارگان حرم، جلد ۱۳، صفحه ۱۸۷-۲۰۸.
پيوندها