سید مهدی حسینی انگجی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۵۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (مهدی موسوی صفحهٔ سيد مهدي حسيني انگجي را به سید مهدی حسینی انگجی منتقل کرد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

خاندان حسینی انگجی

اجداد و نياكان آيت الله حسيني انگجي افرادي متدين، محترم و تجارت پيشه بودند و پيشينه‌اي ممتاز در ترقي، آباداني و بهبودي وضع اقتصادي كشور داشتند. سراهاي حاج سيد حسين، حاج ميرابوالحسن و حاج ميرزا محمد و تيمچه و بازار حاج ميرابوالحسن، از يادگارهاي خاندان انگجي در شهر تبريز مي باشد.[۱]

نسب وی

سيد مهدي، پسر آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن، پسر حاج ميرزا محمد شيخ الشريعه، پسر حاج ميرزا محمدعلي، پسر حاج ميرزا محمد، پسر امير آقا، پسر عبدالباقر، پسر امير ابوالخير، پسر امير سراج الدين عبدالوهاب حسيني است و منتهي به سادات «شنب غازان»[۲] مي گردد. سادات شنب غازان از سادات مدینه منوره بوده‌اند كه در زمان سلطان محمود غازان و با دعوت خود او، از مدينه راهي تبريز مي گردند و در شنب غازان اقامت مي‌گزينند.[۳]

پدر ایشان

پدرش آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجي فرزند حاج ميرزا محمد شيخ الشريعه، در سال 1282 ق. متولد گرديد. دروس آغازين را در تبريز آموخت و در سال 1304 ق. عازم عتبات عاليات شد و از محفل درس عالمان بزرگي مثل ميرزا محمدفاضل ايرواني (1232-1306 ق)، ميرزا حبيب الله رشتي (متوفاي 1312 ق)، شيخ محمدحسين كاظميني (1230-1308 ق) و محمدحسن ممقاني (1237-1322 ق) استفاده نمود و در سال 1308 ق. به تبريز مراجعت كرد. ايشان يكي از مدافعين راستين آيين محمدي و از مبارزين فعال عليه رژيم ديكتاتوري رضاخان قلدر بود.

آيت الله ميرزا ابوالحسن انگجي در هيجدهم ذی القعده 1357 ق. در تبريز وفات نمود و پيكر مطهرش در مقبره خانوادگي، واقع در گورستان قديمي درب گجيل تبريز، در دل خاك نهان گرديد.[۴]

او به غير از آثار سودمند و تأليفات ارزشمند، چهار دختر و شش پسر فاضل و دانشمند از خود به يادگار گذاشت كه همه از بزرگان و علما بودند. اسامي پسران ايشان چنين است: آيت الله سيد حسن انگجي (1314-1401 ق)، آيت الله سيد محمدعلي انگجي (1315-1404 ق)، آيت الله سيد مهدي انگجي (1323-1384 ق)، دكتر سيد اسماعيل انگجي (1332-1395 ق)، دكتر سيد ابراهيم انگجي (متولد 1324 ق) و دكتر محمود انگجي.[۵]

تولد سید مهدی حسینی انگجی

سيد مهدي، در سال 1323 ق. (1283 ش) در شهر تبريز و در محله انگج[۶] و در خانواده علم و سيادت ديده به جهان گشود. پدرش از مراجع تقليد وقت و مادرش بانو «زهرا سلطان سركارات»، از زنان صالح و مؤمن بود.[۷]

تحصيلات سید

سيد مهدي دوران كودكي را در خاندان علم، تقوا و مرجعيت سپري نمود و به سن تحصيل رسيد. با توجه به استعداد سرشار و عشق به فراگيري علوم ديني، تحصيلات مقدماتي و دوره سطح را در تبريز نزد افاضل آن شهر، از جمله پدر دانشمندش، فراگرفت و در بيست و پنج سالگي راهي شهر مقدس قم شد. وي سطوح عالي را از دروس عالمان بزرگ شيعه همچون آيات عظام: حاج سيد محمد حجت (1310-1372 ق)، آقا ميرزا محمد همداني (متوفاي 1365 ق)، حاج سيد محمدرضا گلپايگاني (1316-1414 ق)، حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي، مؤسس حوزه علميه قم (1276-1355 ق) و علامه سيد محمدحسين طباطبايي (1321-1402 ق) فراگرفت و مدارج علمي را به سرعت طي نمود و به دريافت اجازه اجتهاد از آيت الله حائري يزدي نايل آمد.[۸]

بازگشت وی به تبريز

وي، پس از پانزده سال اقامت در حوزه علميه قم و پس از وفات استاد بزرگوارش آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي، در سال 1355 ق، به زادگاه خويش مراجعت كرد و به خدمات ديني مشغول شد.[۹]

شاگردان سید مهدی

آيت الله سيد مهدي انگجي در طول بيش از بيست سال تدريس در شهرهاي قم، تبريز و تهران، پيچيده‌ترين مسائل علمي را با گفتاري شيوا و بياني رسا مطرح مي كرد. محفل درسي او از مهمترين درس هاي حوزه علميه تبريز محسوب مي شد و نزديك به صد نفر از طلاب علوم ديني در درس وي شركت مي كردند. از شاگردان برجسته ايشان مي توان به شخصیت های زير اشاره داشت:

1. حجة الاسلام والمسلمين حاج ميرزا كامران. ايشان از اساتيد مسلم و از دانشمندان نامي حوزه علميه تبريز است. دروس حوزوي را در تبريز آغاز كرد و از محضر آيت الله سيد علي مولانا، آيت الله حاج ميرزا عبدالله مجتهدي و آيت الله حاج سيد مهدي انگجي بهره برد و خود به مقام استادي نايل آمد. آن بزرگوار، هم اكنون با بيش از پنجاه سال سابقه تدريس، به تعليم علوم مختلف حوزوي اشتغال دارد و از مفاخر علمي و فرهنگي آن ديار محسوب مي شود.

2. حجة الاسلام والمسلمين حاج ميرزا علي اكبر برازنده معروف به «واعظ ويجوئي»، (1300-1365 ش). حاج ميرزا علي اكبر برازنده (واعظ ويجوئي) وي در تبريز به دنيا آمد. علوم مقدماتي را در تبريز فراگرفت و آن گاه در جلسات درسي حضرات آيات: شيخ هدايت غروي، سيد حسن انگجي، سيد مهدي انگجي، سيد عبدالحجة ايرواني، ميرزا فتاح شهيدي، سيد محمد بادكوبه اي و سيد مرتضي مستنبط غروي شركت كرد و استفاده هاي شاياني برد. وي سپس راهي حوزه مقدس قم شد و از درس هاي آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي و آيت الله سيد احمد قاضي طباطبايي بهره‌ها برد و پس از دو سال اقامت در قم، به تبريز بازگشت. او پس از پيروزي انقلاب اسلامي به جاي استادش، در مسجد آيت الله انگجي به اقامه نماز جماعت پرداخت. سرانجام اين عالم زاهد در سال 1365 ش. درگذشت و در جوار حضرت حق آرام گرفت.[۱۰]

3. حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد علي انگجي (پسر بزرگوارش) شرح حال ايشان در قسمت فرزندان خواهد آمد.

تأليفات سید مهدی حسینی انگجی

عالم بزرگ شيعه، آيت الله سيد مهدي انگجي در طول عمر شريف خود، تأليفاتي چند در فقه و اصول به رشته تحرير درآورد كه بعضي از آن ها بدين قرار است:

  1. تقريرات دروس فقه؛
  2. تقريرات دروس اصول؛
  3. رساله‌اي در تنجيس و عدمه.[۱۱]

اقامت نماز در مسجد

الف) مسجد آيت الله انگجي تبريز:

مسجد آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجي يكي از مساجد معتبر و قديمي شهر تبريز است. وي سال‌ها در آن مسجد اقامه جماعت نمود و پس از وفات ايشان، فرزندان مكرم وي به جاي پدر اقامه نماز جماعت كردند. در حالي كه هنوز چند سالي از اقامت آيت الله سيد مهدي انگجي در تبريز سپري نشده بود كه امامت مسجد باشكوه انگجي از طرف برادران وي و مردم مسلمان به ايشان واگذار گرديد و ايشان در كنار كارهاي علمي، تحقيقي و تبليغي امامت آن مسجد را عهده دار شد.[۱۲]

ب) مسجد مَلِك تهران:

آيت الله انگجي بعد از انتخابات دوره هفدهم مجلس ملي و پيروزي علماي آذربايجان در دوره هفدهم مجلس، در سال 1333 ش. به تهران مهاجرت كرد و تا پايان عمر مبارك در آن شهر زيست. با ورود ايشان به شهر تهران، به درخواست مردم، در مسجد مَلِك به اقامه نماز جماعت و ايراد سخنراني در مناسبت‌هاي مذهبي پرداخت و تا زمان رحلت، حدود ده سال، با برگزاري برنامه هاي ويژه مذهبي و تفسيري گامي بلند در جهت آشنا ساختن مؤمنان با عقايد مكتب جعفري برداشت. گفتني است كه هم اينك فرزند فاضل وي، (حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد علي) نماز جماعت و وعظ و ارشاد در اين مسجد را بر عهده دارد.[۱۳]

مخالفت ایشان با انجمن هاي ايالتي و ولايتي

روزنامه هاي عصر تهران، در شانزدهم مهر ماه 1341 ش. (8 جمادی الاول 1382 ق)، با تيتر درشت خبر تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي را در هيئت دولت به اطلاع مردم رساندند. طبق اين لايحه به زنان حق رأي داده شد،[۱۴] قيد اسلام از شرايط انتخاب‌كنندگان و انتخاب‌شوندگان حذف گرديد و در مراسم سوگند به جاي قرآن، «كتاب آسماني» نهاده شد.[۱۵]

در واكنش به اين اقدام رژيم ستمشاهي، حوزه علميه قم و مراجع تقليد دست به اقداماتي زدند و با انتشار اعلاميه و برگزاري سخنراني ها تصويب قوانين غيراسلامي را محكوم كردند. و عليه اين لايحه، از سوي علما و روحانيون تهران، اعلاميه هاي مختلفي انتشار يافت. آيت الله سيد مهدي انگجي نيز در كنار روحانيت مبارز تهران، در مورخه 1341/8/2 ش. اطلاعيه اي بدين شرح صادر كرد:

«بسم الله الرحمن الرحيم. مردان و زنان مسلمان ايران! آشفتگي‌ها و پريشاني‌ها بر احدي پوشيده نيست. همه جا مظاهر فساد اخلاقي، فقر، هرج و مرج و هر گونه اعمال نامشروع مشهود است. دين و دنيا، هر دو در آخرين درجات انحطاط قرار دارد و همه روزه بار بيشتري از بلا و درد بر دوش مردم ستمديده گذاشته مي شود. اخيراً زمزمه ديگري ايجاد كرده، با تصويب‌نامه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي و شركت دادن بانوان، نغمه نويني آغاز مي كنند. ملت ايران! ما درصدد اين نيستيم كه درباره مواد اين تصويب نامه گفتگو كنيم و از نظر دين مقدس اسلام سخني بگوييم؛ زيرا با توجه به تذكرات آقايان اعلام و مراجع، مطلبي مخفي نمانده است؛ بلكه مي خواهيم بپرسيم مگر دولت مي‌تواند با تصويب‌نامه قانون بگذارد؟ مگر با نبودن نمايندگان واقعي مردم مي توان براي سرنوشت يك ملت قانون گذرانيد؟ اين عمل در دنيا عمل ظالمانه اي است كه افرادي در پناه قدرت شخصي بخواهند سرنوشت ملتي را تغيير دهند و يا فرضاً دستورات مذهبي و اصول مسلّمه و قوانين موضوعه آن را تبديل نمايند. كساني كه ذيل اين ورقه را امضا مي كنند و نامشان را در زير اين اعلاميه مشاهده مي كنيد، اميد است از زمره خدمتگزاران دين بوده باشند كه با هيچ دسته و جمعيت رابطه به خصوصي نداشته و نسبت به تمام افراد مسلمان با چشم برادري مي نگرند و شايد هر كس ما را بشناسد، با همين وصف بشناسد و مقصود از اين گفتار جز خيرخواهي و بيان حقيقت نداريم. البته با توجهات حضرت باري تعالي شأنه و عنايات خاصه حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء مردمي هستند كه به اهميت و حساسيت موقع پي برده، به وظايف ديني و انساني خود عمل نمايند. خداي متعال همه را در راه رشد و صلاح هدايت فرمايد. والسلام علي من اتبع الهدي. الاحقر سيد علي اصغر خويي،...؛ مهدي الحسيني انگجي،...[۱۶] 24 جمادی الاول / سنه 1382». همچنين در اعلاميه اي كه در تاريخ 1341/9/1 به امضاي 129 نفر از روحانيت تهران رسيد، نام آيت الله انگجي هم به چشم مي خورد.[۱۷]

آیت الله حسینی انگچی در نگاه دانشمندان

فقيه فرزانه، آيت الله حاج ميرزا عبدالله مجتهدي (1320-1396 ق) در مورد خصوصيات ايشان مي نويسد: آقاي ميرزا مهدي آقا كه از حيث فضل و تقوا و حميت ديني از مبرزين علماي تبريز هستند، بيشتر به اشتغالات دينيه و علميه مشغول مي باشند؛ امامت جماعت و منبر و تدريس، شغل شاغل ايشان است، به گمان من هيچ يك از علماي تبريز فعلاً به اندازه وي اشتغال روحاني ندارد.[۱۸]

شادروان مهدي مجتهدي، در اثر گرانسنگ خود، به فضايل فرزندان آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجي اشاره مي كند و مي‌نگارد: فرزندان آن مرحوم... در علم و معرفت و فقه و اصول به مرتبه اجتهاد رسيده اند. هر سه، صاحب محراب و منبرند و آسمان روحانيت تبريز را به منزله سه اختر فروزان اند. اثر نجابت از سيماي آنان ساطع است...[۱۹]

زنده ياد و محقق ارجمند، شيخ محمد شريف رازي او را با عنوان «سيد العلما والعاملين حجة الاسلام والمسلمين»[۲۰] جز و علماي معروف تبريز ياد كرده است.[۲۱] استاد محقق آقاي عليزاده درباره وي مي‌نگارد: معظم له بيان شيوا و نَفَسِ گرم داشت. در جلسه درسِ شرح لمعه ايشان در حدود صد نفر جمع مي شدند و از علم و اخلاقش استفاده‌ها مي بردند.[۲۲]

وفات سید مهدی حسینی انگجی

از مِلْك ادب داعيه داران همه رفتند × شو بار سفر بند كه ياران همه رفتند

آن گرد شتابنده كه در دامن صحراست × گويد چه نشيني كه سواران همه رفتند

آيت الله حاج سيد مهدي حسيني انگجي پس از 61 سال زندگي پربركت و آكنده از خدمات علمي، ديني و اجتماعي، ساعت 4 بعد از ظهر روز جمعه، چهارم دي ماه 1343 ش. (20 شعبان 1384 ق) بدرود حيات گفت و پيكر مطهرش باشكوه فراوان در تهران تشييع گرديد. سپس به قم انتقال داده شد و در شهر مقدس قم نيز با حضور علماي بزرگ حوزه و روحانيت معظم به سوي بارگاه ملكوتي حضرت معصومه سلام الله علیها تشييع گرديد و در مسجد موزه (آينه) در دل خاك نهان گشت.[۲۳]

شاعر همشهري اش حاج سيد علي آقا خادم حسيني، در سوگ ايشان چنين سروده است:

اي به اوج آسمان علم، درخشان آفتاب × وي به شهرستان حكمت، نور رويت ماهتاب

اي فريد روزگار و اي وحيد عصر خود × اي فقيه بي مثال و اي سليل بوتراب

گرچه خود رفتي و زير خاك خوش خفتي، ولي × بُرد درد فرقتت از ديده احباب، خواب

داد اي چرخ فلك از دور ناهنجار تو × اين چه گردش بود كردي، شد دل عالم كباب

مصطفي اندر جنان زين ماجرا، زار و ملول × مرتضي خونِ جگر ريزد به جاي اشك ناب

بحر علم و معدن فضل، اعني سيد مهدي × انگجي آن وارث «من عنده علم الكتاب»

آفتاب دين غرا كرد از عالم افول × بيستم شعبان نزديك غروب آفتاب

چون تراب تيره شد آرامگاه و مضجعش × عرش گفتا آن زمان «يا ليتني كنت تراب».[۲۴]

تبريز - غره شوال 1384

فرزندان سید مهدی

از آن عالم بزرگ پنج پسر و دو دختر باقي مانده است كه عبارتند از:

  1. سيد محمد انگجي؛
  2. دكتر سيد هادي انگجي. وي از پزشكان حاذق و از جراحان متخصص شهر تبريز و هم اكنون در آن شهر ساكن است؛
  3. مهندس سيد رضا انگجي؛
  4. حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد علي انگجي. ايشان در خانواده علم و فقاهت به دنيا آمد و در حوزه هاي تبريز و قم از محضر اساتيدي چون حضرات آيات: سيد حسين قاضي طباطبايي، سيد جواد خطيبي، سيد محمدرضا گلپايگاني، سيد محمد محقق داماد، سيد محمدباقر سلطاني طباطبايي، علي مشكيني، علامه طباطبائی، امام راحل و پدر بزرگوارش استفاده برد و تقريرات درس هاي بعضي از استادانش را به رشته تحرير درآورد. وي بعد از درگذشت پدرش امامت مسجد ملك تهران را بر عهده گرفت و هم اينك بيش از سي سال است كه در تهران مشغول تدريس، تفسير و وظايف ديني است؛
  5. مهندس سيد مصطفي انگجي؛
  6. سيده عفت السادات انگجي؛
  7. سيده شمسي انگجي.[۲۵]

پانویس

  1. آثار باستاني آذربايجان، عبدالعلي كارنگ، ج 1، ص 40-42.
  2. «شنب غازان» از محلات قديمي تبريز است و مقبره سلطان محمود غازان در آن جا قرار دارد.
  3. آشناي جانان، محمد الوانساز خويي، زير چاپ.
  4. علماي معاصرين، ملا علي واعظ خياباني، ص 179؛ ريحانة الادب، محمدعلي مدرس خياباني، ج 5، ص 39.
  5. آشناي جانان.
  6. محله انگج، انگش، انگژ و انگشت، در محاوره مردم تبريز به معناي گودال و چاله كم عمق است اين محله در شمال شرقي درب گجيل قرار دارد و به مناسبت اقامت پدر آيت الله سيد مهدي انگجي به اين نام معروف شده است.
  7. آشناي جانان.
  8. نامداران تاريخ، عمران عليزاده، ج 1، ص 370؛ آثار الحجة، محمد شريف رازي، ج 2، ص 229.
  9. گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 3، ص 381.
  10. آشناي جانان.
  11. نامداران تاريخ، ج 2، ص 370؛ گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 381.
  12. آشناي جانان.
  13. نامداران تاريخ، ج 2، ص 370؛ گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 381.
  14. بايد توجه داشت هدف اصلي از تصويب اين لوايح، در حاشيه قرار دادن قوانين اسلامي بود؛ به گونه اي كه با ظاهري فريبنده مانند حق رأي دادن به زنان مطرح مي شد؛ در حالي كه هدف، آزادي و بي بندوباري و سوء استفاده از قشر مظلوم زن بود.
  15. بررسي و تحليلي از نهضت امام خمینی، حميد روحاني، ج 1، ص 142-144.
  16. اسناد انقلاب اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، ص 22.
  17. نهضت روحانيون ايران، علي دواني، ج 3، ص 53 و 54.
  18. خاطرات آيت الله حاج ميرزا عبدالله مجتهدي، ص 560.
  19. رجال آذربايجان در عصر مشروطيت، مهدي مجتهدي، ص 181.
  20. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 380.
  21. آثار الحجه، ج 2، ص 229.
  22. نامداران تاريخ، ج 2، ص 370.
  23. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 380.
  24. سالنامه نور دانش، ش 1344، ص 25.
  25. آشناي جانان.

منابع

محمد الوانساز خويي، ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 58-66