شیخ محمد بهاری
آیت الله شیخ محمد بهاری (1325-1265 ق) عالم ربانی، حكیم فرزانه، مجتهد عادل، فقیه نامدار، از عارفان و عالمان قرن چهاردهم هجری و از شاگردان ملا حسینقلی همدانی بود.
محتویات
ولادت
شیخ محمد بهاری در سال 1265 ه.ق در شهر بهار از توابع همدان در خانوادهای اصیل و مذهبی چشم به جهان گشود. او فرزند میرزا محمد بهاری، از ستارگان تابناك آسمان علم و عرفان است.[۱]
تحصیلات و استادان
شیخ محمد بهاری همراه حاج شیخ محمدباقر بهاری به مكتب خانه ملا عباسعلی در بهار رفته و خواندن و نوشتن را آموخت و قرائت قرآن و احكام شرعی را فراگرفت. او علاقه زیادی به آموختن علم داشت. وی در نوجوانی دروس حوزوی را نزد ملا جعفر بهاری فراگرفت. ملا جعفر دانشمندی وارسته بود كه برای تأمین مخارج زندگی خویش، از وجوهات شرعیه استفاده نمیكرد. او از راه كشاورزی، امرار معاش میكرد. این مرد الهی گذشته از این كه از مدارج علمی بالایی برخوردار بود، زاهدی با تقوا نیز بود. ضمیر پاك، قلب مطمئن و آرامش خاطر از ویژگیهای اخلاقی وی بود. گویا شكل گیری پایههای اولیه علمی ـ عرفانی شیخ محمد بهاری و آیت الله شیخ محمدباقر بهاری در كلاس درس ملا جعفر بوده است.
شیخ محمد بهاری پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در همدان، برای ادامه تحصیل به بروجرد عزیمت میكند و در درس آیت الله حاج میرزا محمود بروجردی، پدر آیت الله العظمی حسین بروجردی شركت میكند. او پس از اخذ درجه اجتهاد در 32 سالگی، به زادگاه خود برمیگردد. وی مدت كوتاهی در بهار به ارشاد مردم میپردازد و دوران جوانی، همراه پدر به زیارت اماكن مقدس در عراق میرود.
هجرت به نجف اشرف:
شیخ محمد بهاری در سال 1297 ه.ق، برای ادامه تحصیلات وارد حوزه علمیه نجف اشرف میگردد. وی در نجف از ملازمان درس عارف كامل و استاد بینظیر عرفان، آخوند ملا حسینقلی همدانی (متوفی: 1311 ه.ق) و از شاگردان ممتاز او بود و تا زمان وفات آن مرد بزرگ از محضر پرفیضش بهرهمند شد. آخوند همدانی دربارهاش فرمود: «حاج شیخ محمد بهاری، حكیم اصحاب من است». شیخ محمد بهاری از برجستهترین شاگردان آخوند همدانی بود. به تعبیر شیخ آقا بزرگ تهرانی، «هو اجلهم اعظمهم»؛[۲] او بزرگترین شاگرد آخوند بود.
شاگردان
مرحوم شیخ محمد بهاری شاگردان بسیاری داشت؛ نامههای وی كه در كتاب تذكرة المتقین گرد آمده است، خود حكایت از این مدعاست. شاگردان شیخ محمد بهاری در حوزه علمیه نجف، ضمن تحصیل علوم دینی، به تدریس نیز مشغول بودند. عارف فرزانه، شیخ لطیف بهاری (فرزند ملا درویش) از شاگردان او بود. شیخ لطیف از عارفان و عالمان ربّانی زمان خود بشمار میرفت. بهاری در ملاقات با اهالی شهر بهار، از معنویت، زهد و عرفان وی بسیار تعریف كرد.
آیةالله آخوند ملا علی معصومی همدانی از یکی از شاگردان ایشان نقل کردهاند که گفت: نزد مرحوم بهاری درس اخلاق می خواندیم پس از چند جلسه یک روز به محل درس مراجعه کردیم مرحوم بهاری فرمود: دیگر درس نیست، عرض کردیم، چرا؟ فرمود: آیا در طی این مدت تغییر حال در خود مشاهده کرده اید؟ اگر نکرده اید طبیب را عوض کنید. دایرة المعارف تشیع ۳ / ۵۱۲.
آثار
آثار علمی آیت الله شیخ محمد بهاری منحصر به مكاتباتی است كه برای شاگردان خود نگاشته است. تعدادی از این مكاتبات ارزشمند در كتاب تذكرة المتقین به گرد آمده است. مینویسد: «این بنده از حضرت آیت الله خامنهای مد ظله العالی شنیدم كه فرمودند مرحوم شیخ محمد بهاری افزون بر كتاب تذكرهالمتقین، نوشته یا نوشتههای دیگری نیز داشته است».[۳] مقام معظم رهبری همچنین از مرحوم شیخ محمد بهاری به عنوان یکی از شاگردان برجسته مکتب اسلام و توحید یاد کردند و خاطرنشان کردند: ایشان منشاء برکات زیادی در نجف بوده و شاگردان خوبی تربیت کرده و آثار کم و محدود، ولی بسیار پرمغز و پرتاثیری از خودش بجای گذاشته است که همین تذکرةالمتقین که بارها چاپ شده و همچنین مکتوبات ایشان، جزو آثار بجای مانده از مرحوم شیخ محمد بهاری است.
شیخ آقا بزرگ تهرانی در كتاب ارزشمند الذریعه، از كتاب «منشآت» بهاری یاد میكند و مینویسد: منشآت بهاری الهمدانی النجفی الحاج شیخ محمد بهاری به طبع تهران.[۴]
كتاب دیگری به نام «كتاب القضاء» را نیز به شیخ محمد بهاری نسبت میدهند. بهاری از نظر علمی به درجات عالی و اجتهاد رسیده بود و شاگردان بسیاری نیز تربیت كرده بود. اگر آثار مكتوب و قلمی كمتر از ایشان به یادگار مانده است، نشان از توجه وی به تربیت شاگردان و رجال دینی و اهتمام خاص در سیر و سلوك وی است، به گونهای كه كتاب تذكرة المتقین، دستورالعمل و نسخه عرفانی و تهذیب نفس برای شاگردان است.
مسلك عرفانی
اهل سیر و سلوك و عرفان در سیر تكاملی و تهذیب و تزكیه روح كه زمینه شهود را فراهم میكند، شیوهها و روشهای متفاوتی داشتند كه به برخی از روشها اشاره میشود:
1. سكوت: عارفان عدهای از برای تصفیه و تزكیه نفس، سكوت را اختیار كردهاند كم گویی و گزیده گویی را از راههای ریاضت مشروع و نیل به مطلوب شمردهاند.
2. گرسنگی: از دیگر شیوههای زمینه ساز برای رسیدن به مقام شهود كه در مكتب عرفان هم به آن اشاره شده است، گرسنگی است. درباره حضرت عیسی آمده است: «كان ادامه الجوع»؛ همواره خورش او تحمل گرسنگی بود.
3. كم خوابی: كم خوابی از دیگر راههای پسندیده عارفان است. آیات قرآن نیز به فضیلت آن اشاره كرده است.[۵]
4. تنهایی: تنهایی این فرصت را به انسان عارف میبخشد كه فارغ از هر پدیده مادی به اعمال درونی و نفسانی خویش بپردازد. اشتغال طولانی همانا نفس را به دنیای مادی فرا میخواند و اجازه به خود اندیشیدن را از انسان میگیرد.
5. اخلاص: از جمله راههای سیر و سلوك، تزكیه نفس و اخلاص ورزیدن است. اگر اخلاص راه جداگانهای هم تلقی نشود، حداقل از آداب و شرایط مهم تزكیه نفس و خودسازی است.
6. خوف و رجاء: بزرگترین عامل ترقی و تكامل بشر، به ویژه عارفان و سالكان همین خوف و رجاء است. از مظاهر ادب در پیشگاه خداوند، بیم از عذاب و امید به رحمت الهی است. بیم و امید همیشه به یك اندازه نزد عارفان مطرح نبوده و برخی بعد قویتر و در برخی دیگر بعد رجاء غلبه داشته است و دسته سومی هم وجود داشتهاند كه به هر دو، نگاهی متعال و عاقلانه داشتهاند.
یك نیمه رخت و لستُ منك ببعید یك نیمه دگر، انّ عذابی لشدید
بنابر آثار بجا مانده از مرحوم بهاری، وی خبر دسته دوم میباشد؛ یعنی او بعد رجاء را بر بیم او غلبه میداد. در این زمینه، علامه آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی مینویسد: در حقیقت بازگشت ادب به سوی اتخاذ طریق معتدل بین خوف و رجاء است و لازمه عدم رعایت ادب، كثرت انبساط است كه چون از حد درگذرد مطلوب نخواهد بود.
مرحوم حاج میرزا علی آقا قاضی رضوان الله تعالی علیه مقام انبساط و ارادتش غلبه داشت بر خوف ایشان. و همچنین مرحوم حاج شیخ محمد بهاری این طور بود. در مقابل، میرزا جواد آقا ملكی تبریزی (رضوان الله علیه) مقام خوفش بر رجاء و انبساط غلبه داشت و این معنی از گوشه و كنار سخنانشان مشهود و پیداست.
هر كسی كه امیدواری و انسباط او بیشتر باشد، او را «خراباتی» و هر كه خوف او افزون باشد، او را «مناجاتی» نامند؛ ولی كمال در رعایت اعتدال است؛ از حائز بودن كمال انبساط در عین حال كمال خوف، و این معنی فقط در گفتار و كردار و قول و فعل ائمه اطهار علیهم السلام موجود است.[۶]
بهاری در این مشرب عرفانی از استاد خود، آخوند همدانی پیروی كرده است.
اخلاق و كرامات
اسرار الهی در دل تابناك شیخ محمد بهاری موج میزد. آن بزرگوار از حیث اخلاق، متواضع، مؤدب و در حفظ آداب معاشرت و سعه صدر، سعیی بلیغ مینمود. بهاری در اخلاق، حسن رفتار، حلم و خوش خلقی از بین شاگردان مرحوم آخوند، زبانزد و نمونه و بارز بود. او در نجف، شیوه تربیتی استادش را ادامه داد. بسیاری از عالمان و تاجران ایرانی، عرب و هندی، شیوه سلوك و خودسازی را از او طلب میكردند وی نیز باكمال گشادهرویی و مهر و محبت، شفاهی یا كتبی آنان را هدایت و ارشاد مینمود و بدین ترتیب مكتب آخوند را استمرار و تداوم میبخشید.
آیت الله شیخ محمد بهاری همانند استاد گرانقدرش بود. او در همان برخورد اول، طرف مقابل را مجذوب و شیفته خود میساخت. او روزی در نجف اشرف، با جمعی از طلاب در محوطه حیات مدرسه ایستاده بود. رهگذری جسارتی به طلاب مینماید. طلبهها درصدد پاسخ به توهین او برمیآیند، اما بهاری میگوید: او را به من واگذارید. بهاری به رهگذر میگوید: آیا نخواهی مُرد؟ آیا وقت آن نرسیده است كه از خواب غفلت بیدار شوی؟ آن مرد نگاهی به پشت خود میكند و خطاب به بهاری میگوید: چرا، چرا! اتفاقاً موقعش فرا رسیده است! او در حضور بهاری توبه میكند و تحول و انقلابی درونی در او پیدا میشود و از زهّاد و عبّاد زمان خود میشود.
از منظر بزرگان
مرحوم سید احمد کربلایی در وصف او گفته بود: «ما پیوسته در خدمت مرحوم آیةالحق: آخوند ملّاحسینقلی همدانی رضواناللهعلیه بودیم، و آخوند صددرصد برای ما بود. ولی همینكه آقاحاجشیخمحمّد بهاری با آخوند روابط آشنائی و ارادات را پیدا نمود، و دائماً در خدمت او رفت و آمد داشت، آخوند را از ما دزدید!» علامه طهرانی، مهرتابان، ص۳۲۳.
آیتاللهسیدمحسنامین، درباره او مینویسد: «او عالمی ربّانی و سالكی مراقب بود... و دارای صفات والا و مقامات بلندی است... همیشه در حال مراقبت بوده و وجودش را آثار ارجمندی بود.» اعيان الشيعة، ج۹، ص۴۰۲.
مرحوم شیخ جواد انصاری همدانی ۱۳۳۹ ش که خود اهل سلوک و معرفت بودند و در همدان سکونت داشتند پیوسته برای زیارت و استمداد از روح مرحوم بهاری به بهار میآمدند و چه بسا این مسافت را که حدود ۱۹ کیلومتر است پیاده طی میکردند.
علامه طهرانی نیز میفرماید: این حقیر کرارا و مرارا برای زیارت مرقدش به بهار همدان رفتهام. معروف است که آن مرحوم از میهمانان خود پذیرایی می کند. توحید علمی و عینی، ص ۱۷.
حضرت آیت الله شیخ محمدحسین نائینی در مورد عظمت روحی مرحوم بهاری فرموده است: شهر آنجا است که شیخ محمد بهاری خفته است. روزنامه کیهان، ش ۱۵۱۰۴، تاریخ ۲۱ / ۴ / ۱۳۷۳، ص ۶.
وفات
آیت الله شیخ محمد بهاری در نجف مریض شد و به سفارش پزشكان، به ایران برمیگردد. عازم مشهد میشود. او مدتی بعد، قصد بازگشت به نجف اشرف میكند كه شدت یافتن بیماری، او را از این تصمیم منصرف میسازد و او ناچار به زادگاهش، بهار برمیگردد و در نهم ماه مبارك رمضان 1325 ه.ق روحش به رضوان الهی پر میكشد و پیكر پاكش در شهر بهار به خاك سپرده میشود.
علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی، میفرماید: در تاریخ وفات مرحوم بهاری، این گونه وارد شده است: «آه خزان شد گل و بهار محمد».[۷]
مرقد منور آن مرحوم هم اكنون در میان بیش از 160 تن از شهیدان سرافراز و گلگون كفن انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در باغ بهشت شهدای بهار، زیارتگاه مردم است. یكی از بزرگان نقل كردهاند: اطرافیان بهاری در زمان حیاتش، به ایشان پیشنهاد میكنند بعد از رحلتش، جنازهاش را به نجف منتقل كنند و در آن جا به خاك بسپارند. ایشان با قاطعیت میگوید: مرا در گورستان شهر بهار دفن كنید. چون میخواهم كنار شهیدان باشم!
پانویس
منابع
- تلخيص از مجموعه گلشن ابرار، جلد3، زندگی نامه "شيخ محمد بهاري" از اسدالله حيدري.
- کنگره ملی بزرگداشت عارف کامل حضرت آیت اللّه شیخ محمد بهاری، افق حوزه، 6 آذر 1387، شماره 209، در دسترس در پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: 30 اردیبهشت 1393.
- پایگاه عرفان و حکمت، در پرتو قرآن و عترت.