آیه 16 سوره حدید
<<15 | آیه 16 سوره حدید | 17>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا نوبت آن نرسید که گرویدگان (ظاهری از باطن به خدا بگروند و) دلهاشان به یاد خدا خاشع گردد و به آنچه از حق نازل شد بذل توجه کنند و مانند کسانی که پیش از این برایشان کتاب آسمانی آمد (یعنی یهود و نصاری) نباشند که دوره طولانی (زمان فترت) بر آنها گذشت و دلهاشان زنگ قساوت گرفت و بسیاری فاسق و نابکار شدند؟
آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟ و مانند کسانی نباشند که پیش از این کتاب آسمانی به آنان داده شده بود، آن گاه روزگار [سرگرمی در امور دنیا و مشغول بودن به آرزوهای دور و دراز] بر آنان طولانی گشت، در نتیجه دل هایشان سخت و غیر قابل انعطاف شد، و بسیاری از آنان نافرمان بودند.
آيا براى كسانى كه ايمان آوردهاند هنگام آن نرسيده كه دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند كسانى نباشند كه از پيش بدانها كتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا كشيد، و دلهايشان سخت گرديد و بسيارى از آنها فاسق بودند؟
آيا مؤمنان را وقت آن نرسيده است كه دلهايشان در برابر ياد خدا و آن سخن حق كه نازل شده است، خاشع شود؟ همانند آن مردمى نباشند كه پيش از اين كتابشان داديم و چون مدتى برآمد دلهايشان سخت شد و بسيارى نافرمان شدند.
آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟! و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد؛ و بسیاری از آنها گنهکارند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَلَمْ یَأْنِ ...»: آیا نزدیک نشده است؟ آیا وقت آن فرا نرسیده است؟ از ماده (أَنی، یَأْنی، أَنْیاً). «ذِکْرِ»: یاد. به خاطر آوردن. «لِذِکْرِ»: حرف (ل) به معنی (عِندَ) است (نگا: اسراء / ). «مَا نَزَلَ ...»: مراد قرآن است. «الأمَدُ»: زمان. مدت. مراد فاصله زمانی ایشان با پیغمبران است.
نزول
مقاتل و کلبى گویند: این آیه یک سال بعد از هجرت درباره منافقین نازل گردید زیرا آنها از سلمان فارسى سؤال کرده بودند که براى آنها از تورات و عجائبى که در آن کتاب موجود است، سخن بگوید.[۱]
گویند سپس آیات (الر، تلک آیات الکتاب (تا) لمن الغافلین، آیات 1 و 2 و 3 سوره یوسف) نازل گردید[۲] و نیز گویند فقط آیه 3 سوره یوسف نازل شد[۳] و به آنها خبر داد که قرآن داراى نیکوترین و بهترین قصص بوده و از تورات بهتر و نیکوتر است بنابراین تا بودن قرآن به غیر آن احتیاجى نخواهد بود سپس پس از چندى دوباره نزد سلمان فارسى آمده و سؤال گذشته خود را تکرار نمودند.
در این موقع آیه 23 سوره زمر «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ» نازل شد و به آنها فهمانید که نیکوتر سخن قرآن است که نازل گردیده است پس از چندى باز از سلمان درباره تورات و عجائب آن سؤال کردند سپس این آیة نازل شد.
ابن عباس گوید: این آیة درباره مؤمنین نازل شده است. ابن مسعود گوید: بین مسلمان شدن ما و نزول این آیه چهار سال طول کشید و خداوند ما را با نزول این آیه مورد عتاب و خطاب قرار داد و نیز بعد از نزول این آیه مؤمنین یکدیگر را از افعال خویش سرزنش مینمودند، ابن عباس گوید که سیزده سال بعد از نزول قرآن این آیه درباره عتاب و سرزنش به مؤمنین نازل شده است.
محمد بن کعب القرظى گوید: مسلمین در مکه در سختى بسر مى بردند پس از آن که مهاجرت کردند و به مدینه آمدند در رفاه و امنیت و فراوانى نعمت قرار گرفتند و رفاهیت مزبور سبب شد که مؤمنین در مدینه تغییر حالت بدهند و قساوت قلب در آنها ایجاد شود و واجب مینمود که ایمان و اخلاص و یقین آنها نسبت به پروردگار زیادتر گردد لذا این آیه بدین مناسبت نازل شد و نیز گویند این آیه را سلمان فارسى در جواب منافقین که از وى سؤال کرده بودند، تلاوت مینموده است و این روایت دلیل میشود که آیه مزبور قبلاً نازل شده بوده سپس سلمان به عنوان جواب به آن آیه استناد میکرده است.[۴]
احمد بن حسن میثمى از مردى از اصحاب امام صادق علیهالسلام روایت کند و گوید: از امام شنیدم که میفرمود: این قسمت از آیه «وَلایکونُوا کالَّذِینَ أُوتُواالْکتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ» مربوط به اهل زمان غیبت امام قائم علیهالسلام است و منظور از امد، مدت زمان غیبت است.[۵]
ابن بابویه بعد از دو واسطه از احمد بن حسن میثمى او از سماعة و دیگران و آنان از امام صادق علیهالسلام روایت کنند که فرمود: این قسمت از این آیه «وَلایکونُوا کالَّذِینَ أُوتُواالْکتابَ» درباره امام قائم علیهالسلام نازل شده است و نیز شیخ مفید به اسناد خویش از محمد بن همان او از مردى از اصحاب امام صادق علیهالسلام نقل نموده و گوید از امام شنیدم که مى فرمود: تأویل این قسمت از آیة «وَلا یکونُوا کالَّذِینَ أُوتُواالْکتابَ» براى زمان غیبت امام قائم علیهالسلام و روزهاى آن مى باشد و بر غیر آن اطلاق نمى گردد و مقصود از امد، همان امد و مدت غیبت است.[۶]
عبدالعزیز بن ابى رواد گوید: اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله زیاد به مزاح و شوخى و خنده مى پرداختند و این آیه بدان مناسبت نازل گردید[۷] چنان که مقاتل بن حیان نیز آن را روایت و نقل نموده است[۸] و نیز از سفیان ثورى و او از اعمش هم آن را روایت کرده است.[۹]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ «16»
آيا براى كسانى كه ايمان آوردهاند، زمان آن نرسيده كه دلهايشان براى ياد خدا و آنچه از حق نازل شده، نرم و فروتن گردد و مانند كسانى نباشند كه پيش از اين، كتاب آسمانى به آنان داده شد، پس زمان طولانى بر آنان گذشت و دلهايشان سخت گرديد و بسيارشان فاسق گشتند؟
نکته ها
«يَأْنِ» از «آن»، به معناى مطلق زمان است.
در اين آيه، هم سبب خشوع مطرح شده كه ياد خداست، «تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ» و هم سبب سنگدلى كه دور شدن از كتاب خدا در دوره طولانى است. «فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ». در روايات نيز مىخوانيم: دوران غيبت حضرت مهدى عليه السلام به قدرى طولانى مىشود كه گروه گروه مردم دين خود را از دست مىدهند. «1»
در برخى از آيات قرآن، همانند آيه مورد بحث، خداوند از مؤمنان مىخواهد كه مانند برخى افراد و گروهها نباشند و در برخى آيات، سفارش نموده كه مانند اين الگوها باشيد. اكنون نظرى اجمالى به اين دو دسته آيات مىافكنيم:
الف) با راستگويان باشيد. «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» «2»
با صالحان همراه شويد. «أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ»* «3»، «وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ» «4»
با نيكوكاران باشيد. «تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ» «5»
با صابران باشيد. «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا» «6» چه بسا پيامبرى كه همراه او پيروان بسيارى جنگيدند و كشته
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». توبه، 119.
«3». يوسف، 101.
«4». منافقون، 10.
«5». آلعمران، 193.
«6». آلعمران، 146.
جلد 9 - صفحه 470
شدند، در حالى كه در برابر سختىهايى كه در راه خدا به آنان مىرسيد، مقاومت كردند و هيچ سست نشده و تسليم نشدند.
با پيامبر و پيروان واقعى او باشد. «لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ» «1»، «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ» «2»
از سپاسگزاران نعمتها باشيد. «كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ»* «3»
از اهل عبادت و بندگى باشيد. «كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ» «4»
عامل به دستورات پروردگار و خدايى باشيد. «كُونُوا رَبَّانِيِّينَ» «5»
از تسليمشدگان در برابر خدا باشيد. «وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»* «6»
با اهل ايمان باشيد. «وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» «7»
برپادارنده قسط و عدل باشيد. «كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ» «8»
برپادارنده دستورات خدا باشيد. «كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ» «9»
يارىگر دين خدا باشيد. «كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ» «10»
ب) منافق صفت نباشيد. «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ» «11» و مانند آنان (منافقان) نباشيد كه گفتند شنيديم و در حقيقت نشنيدند.
رياكار نباشيد. «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ» «12» و مانند آنان
«1». احزاب، 21.
«2». ممتحنه، 4.
«3». اعراف، 144.
«4». حجر، 98.
«5». آلعمران، 79.
«6». نمل، 91.
«7». يونس، 104.
«8». نساء، 135.
«9». مائده، 8.
«10». صفّ، 14.
«11». انفال، 21.
«12». انفال، 47.
جلد 9 - صفحه 471
(منافقان) نباشيد كه به قصد ريا و تظاهر، خانه و كاشانه خود را رها كردند.
پيمان شكن نباشيد. «وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً» «1» و همانند زنى نباشيد كه پنبههايى كه رشته و تابيده، واتاباند و از هم باز نمود.
پيامبر را اذيّت و ناراحت نكنيد. «لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى» «2» و مانند يهوديانى نباشيد كه پيامبرشان حضرت موسى را آزار و اذيّت مىكردند.
خدا را فراموش نكنيد. «لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» «3» همانند كسانى كه خدا را به فراموشى سپردند، نباشيد كه عذاب خودفراموشى به دنبال دارد.
نا اميد نباشيد. «فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ» «4»، «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» «5»
ناسپاس و كافر نباشيد. «لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا» «6»
يار و مددكار مجرمان نباشيد. «فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ» «7»
شكاك و دو دل نباشيد. «فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» «8»
با حق و حقيقت دشمنى نكنيد. «وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنِينَ خَصِيماً» «9» به نفع خيانتكاران، با ديگران خصومت و دشمنى نكنيد.
از غافلان و نادانان نباشيد. «وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ» «10»، و «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ» «11»
آيات و نشانههاى الهى را دروغ نپنداريد. «وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخاسِرِينَ» «12» واز كسانى كه آيات خدا را تكذيب كردند، نباشيد كه از زيانكاران خواهيد بود.
پشتيبان كافران و بىدينان نباشيد. «فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ» «13»
در معامله، كم فروش و گران فروش نباشيد. «وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ» «14»
تفرقه و اختلاف نداشته باشيد. «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا» «15»
پیام ها
«1». نحل، 92.
«2». احزاب، 69.
«3». حشر، 19.
«4». حجر، 55.
«5». زمر، 53.
«6». آل عمران، 156.
«7». قصص، 17.
«8». آلعمران، 60.
«9». نساء، 105.
«10». اعراف، 205.
«11». انعام، 35.
«12». يونس، 95.
«13». قصص، 86.
«14». شعراء، 181.
«15». آلعمران، 105.
جلد 9 - صفحه 472
1- ايمان بدون خشوع قلب قابل توبيخ است. «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ»
2- براى دعوت به خشوع، از اهرم ايمان استفاده كنيد. (شما كه ايمان داريد چرا خشوع نداريد؟) «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ»
3- هدف از نزول آيات الهى، خشوع دلهاست. تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ ... وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِ
4- ذكر خدا و تلاوت آيات قرآنى، زمينهساز خشوع قلب است. «تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»
5- ياد الطاف الهى و ياد عفو و قهر و سنّتهاى او، وسيلهى خشوع است. «أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ»
6- از تاريخ پيشينيان عبرت بگيريم. وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ ...
7- تداوم غفلت، سبب سنگدلى مىشود. «فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»
8- سنّتهاى الهى براى همه امّتها يكسان است. وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ ... مِنْ قَبْلُ
9- از مهلت دادن الهى سوء استفاده نكنيم. «فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»
10- سنگدلى، زمينه فسق و گناه است. «فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»
11- ابزار هدايت به تنهايى كافى نيست، آمادگى روحى لازم است. أُوتُوا الْكِتابَ ... فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ..
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ «16»
شأن نزول: عدهاى از مؤمنان در مكه معظمه با وجود فقر و فاقه، به جدّ تمام مشغول طاعت و عبادت بودند. بعد از آنكه به مدينه مكرمه هجرت نمودند، مال بسيار به دست ايشان درآمد و نعمت بر ايشان فراخ شد، مشغول به آن گرديده، فتور و قصور در وظايف طاعات و عبادات آنها ظاهر شد؛ آيه شريفه نازل گرديد:
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا: آيا وقت نيامده براى آنان كه ايمان آوردهاند، أَنْ تَخْشَعَ: آنكه بترسد و نرم شود، قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ: دلهاى ايشان براى ياد خدا، يعنى براى آنچه خدا را به آن ياد كنند از مواعظ، وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِ: و بر آنچه نازل فرموده خدا از كلام حق و صدق كه قرآن است. زمخشرى گفته مراد هر دو، قرآن است، چه قرآن جامع هر دو وصف باشد، يعنى هم ذكر و هم موعظه است. يا مراد خشوع قلب باشد در وقت ذكر خدا و تلاوت قرآن. نزد بعضى آيه در باره منافقان است، يعنى آيا وقت آن نشده كسانى كه ايمان آوردهاند به زبان، قلوب آنها خاشع شود براى ترس از خدا، و به حقيقت و از روى خلوص ايمان آرند.
تنبيه: اين مطلب محقق شده كه آيات قرآنى، عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب، بنابراين آيه شريفه شامل است عموم مكلفين را در هر عصر و زمان؛ لسان وحى گويا باشد كسانى را كه با اظهار ايمان، مشغول لهو و لعب و معاصى شده، غافلند از وبال و نكال، سر انجام بد آنان از راه لطف و مرحمت
جلد 13 - صفحه 29
تذكر فرمايد: آيا وقت نشده اين اشخاص را كه قلبهاى آنها خاشع شود به ذكر خدا و آنچه نازل شده از حق و قرآن؟ كه اگر قلب آگاه باشد، كلام حق او را منقلب گرداند.
چنانچه فضيل بن عياض، راهزن بود، و تجار از دست او به تنگ آمده بودند و چارهاى نداشتند. در همسايه او كنيزى بود كه او را بسيار دوست مىداشت.
شبى خواست نزد او رود، به بالاى بام برآمد، از آن خانه صدائى شنيد، يكى اين آيه مىخواند: «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ ...» فضيل چون آيه را شنيد متأثر شد، گفت: الهى، وقت آن آمده دل من نرم شود و ترسكار گردم. پس بسيار گريست و بازگشت نمود. در خرابهاى رفت كه بخوابد، جمعى كاروان را آنجا ديد كه با هم مىگفتند امشب بيدار باشيد كه فضيل در راه است مبادا راهزنى كند فضيل با نفس خود گفت: اى نفس شرير، ببين كه خلق خدا چگونه از تو ترسانند، پس توبه كرد، و با خود قرار داد تا زنده باشد مجاور مسجد الحرام باشد. بعد آواز داد كه اى قوم، فضيل عياض منم، از من نترسيد كه من ترسكار و توبه نمودم و آنچه كردهام پشيمانم. پس به مكه رفت و آنجا مجاور شد و از جمله اولياء گرديد. «1» وَ لا يَكُونُوا: «عطف بر ماقبل» يعنى وقت نيامده مؤمنان را كه نباشند، كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ: مانند آنان كه داده شدهاند كتاب را، مِنْ قَبْلُ: پيش از قرآن يعنى، يهود و نصارى، يعنى مثل آنها نباشند كه ايشان تورات و انجيل را عطا شده بودند در اول حال خاشع و خاضع بودند؛ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ: پس دراز شد بر آنها زمان، يعنى عمر دراز يافتند و آرزوى دور [پيش گرفتند يا] دراز گشت بر ايشان زمان فترت ميان آنها و انبياى ايشان، يا طويل شد زمان جزا دادن آنان، فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ: پس سخت شد دلهاى ايشان و در آن، اثر خشوع نماند، پس روى به معصيت آوردند و شريعت خود را فروگذاشتند.
«1» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 183.
جلد 13 - صفحه 30
ابن مسعود از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه يهودان از تورات آنچه مقبول طبع ايشان و مشتهى نفس آنان بود و تكليفى و مشقتى نبود، بگذاشتند؛ [و آنچه نواهى و زواجر بود، منحرف ساختند، كقوله تعالى «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»* و آنچه هواى نفس ايشان بود به جاى آن نوشتند] بعد از آن گفتند آن را بر قوم عرضه دارند هر كه قبول نكند او را بكشند.
پس اتفاق نموده نزد حبر كه اعلم است ببرند، اگر او قبول كند رد نتوان كرد، و اگر قبول نكند او را بكشند. حبر مطلع شد، آياتى چند بر ورقى نوشت. چون نزد او آمدند و محرّفات را بياوردند، آن ورق را بر بالاى آن نهاد گفت: اين كلام خدا و تورات حضرت موسى عليه السّلام است. ايشان پنداشتند كتاب محرّف آنها را گويد، شاد شدند؛ بعضى از خواص مىدانستند، چون «حبر» وفات نمود، مطلب آشكار، اختلاف در بنى اسرائيل، هفتاد و دو فرقه شدند، طايفهاى كه بر حق بودند تابع «حبر» گرديدند. «1» نزد بعضى مراد اين آيه اهل كتابند كه قبل از بعثت، ايمان به حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داشتند. چون آمدن حضرت طول كشيد، دلهاى ايشان سخت، و بدعت و رهبانيت وضع و صومعه ساختند و كمى بر دين حضرت عيسى عليه السّلام باقى ماندند، چنانچه فرمايد: وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ:
و بسيارى از ايشان خارج شدند از دين خود و تارك احكام كتاب به جهت زيادتى قساوت.
تبصره: يكى از اخلاق رذيله كه عاقبتش وخيم و باعث هلاكت شود، قساوت قلب است؛ چنانچه اهل كتاب به سبب درازى عمر و آرزوهاى دراز، قلبهاى آنها سخت شده بالاخره بيشتر آنان خارج شدند از فرمان سبحانى و احكام الهى.
در كافى- از جمله كلام الهى به حضرت موسى عليه السّلام: يا موسى
«1» مدرك ياد شده.
جلد 13 - صفحه 31
لا يطول فى الدّنيا املك فيقسوا قلبك، و قاسى القلب منّى بعيد. «1» فرمود: اى موسى، دراز نكن آرزوى خود را در دنيا، پس سخت شود قلب تو؛ و كسى كه قلبش سخت باشد از قرب من دور است.
و به حضرت عيسى عليه السّلام فرمايد: لا تكثروا الكلام بغير ذكر اللّه فتقسوا قلوبكم، فانّ القلب القاسى منّى بعيد من اللّه، و لا تنظروا فى ذنوب العباد كانّكم ارباب، و انظروا فى ذنوبكم كانّكم عبيد. و النّاس رجلان: مبتل و معاف، فارحموا اهل البلاء و احمدوا على العافية: بسيار نكنيد كلام را به غير ذكر خدا، تا به سبب آن غليظ و سخت نگردانيد دلهاى خود را؛ و قلبى كه قساوت داشته باشد، دور است از رحمت خدا. و نظر در گناه عباد نكنيد، زيرا شما معبود آنها نيستيد و نظر در گناه خود كنيد، زيرا شما بنده خدا هستيد. و مردمان دو دستهاند:
صاحب ابتلا و صاحب عافيت؛ بر اهل بلا رحم كنيد، و بر عافيت سپاسدارى كنيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ «16» اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «17» إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ «18» وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ «19» اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ «20»
ترجمه
آيا وقت نشده است براى آنانكه ايمان آوردند كه رقيق و نرم شود دلهاشان براى ياد خدا و آنچه نازل شد از كلام خداوند و نباشند مانند آنان كه داده شدند كتاب را پيش از اين پس دراز شد بر آنان مدّت پس سخت شد دلهاشان و بسيارى از آنان متمرّدانند
بدانيد كه همانا خدا زنده ميگرداند زمين را بعد از مردنش بتحقيق بيان نموديم براى شما دلائل واضحات را شايد كه شما تعقل كنيد
همانا مردان صدقه دهنده و زنانى كه صدقه دهندهاند و وام دادند بخدا وامى نيكو زياد كرده ميشود براى ايشان و براى آنان پاداشى نيكو است
و آنانكه گرويدند بخدا و پيمبرانش آن گروه ايشانند بسيار راستگويان و مانند شهيدانند نزد پروردگارشان براى ايشان است مزد آنها و نور آنان و آنانكه كافر شدند و تكذيب كردند آيتهاى ما را آن گروه اهل دوزخند
بدانيد جز اين نيست كه زندگانى دنيا بازيچه و مشغول كننده و آرايش و مفاخره كردن بر يكديگر ميانتان و مباهات نمودن بزيادتى مال و اولاد است مانند بارانى كه بشگفت آرد زارعان را روئيدنيهايش پس خشك گردد پس بينى آن را زرد پس بگردد خرد
جلد 5 صفحه 147
شده و درهم شكسته و در آخرت عذاب سخت است و آمرزش از خدا و خوشنودى و نيست زندگانى دنيا مگر وسائل فريب.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر احوال اهل نفاق روى سخن را بجانب اهل ايمان معطوف داشته ميفرمايد آيا وقت آن نشده كه دلهاى مؤمنان خاضع و خاشع شود براى ياد خدا و آنچه نازل شده از جانب او براستى و درستى كه قرآن مبين است و آن كه نباشند ايشان مانند اهل كتاب كه قبلا كتب سماوى براى ارشاد آنها نازل شد و بمرور زمان دلهاى آنها قساوت پيدا كرد و پشت پا زدند باحكام الهى و بيشترشان تمرّد نمودند و از اطاعت خدا و پيغمبرشان خارج شدند بدانيد و مأيوس نباشيد از رفتن زنگار دل بتوبه و انابه كه خدا چنانچه زمين مرده را در هر سال زنده ميكند دلهاى مرده را هم ميتواند زنده كند و توفيق طاعت و عبادت دهد ما براى تعقّل و تدبّر و تكميل نفوس شما ادلّه و براهين واضحه اقامه نموديم تا بآنها ارشاد و هدايت شويد كسانيكه از مال حلال خود صدقه دادند در راه خدا يا كسانيكه از صميم قلب ايمان آوردند بخدا و پيغمبر او چون انّ المصدّقين و المصدّقات بتخفيف صاد نيز قرائت شده و وام دادند بخدا وام خوبى چنانچه در آيات سابقه بيان شد خداوند زيادتر از آن بآنها عوض ميدهد و براى ايشان اجر خوب مثمرى خواهد بود و آن كسانيكه گرويدند بخدا و پيغمبران او و اوصياء ايشان آنها بسيار راستگويان و در حكم شهيدانند نزد خداوندشان از براى آنان است اجر شهيدان و نورانيّتشان و آنانكه منكر اصول دين شدند و تكذيب نمودند آيات قرآن و اوصياء پيغمبر آخر الزّمان را آنها مصاحب و ملازم آتش جهنمند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آيه اوّل در شأن اهل ايمان در غيبت امام زمان نازل شده و در آيه دوم مراد از احياء زمين بعد از موت آن كفر اهل زمين است و احياء آنها بظهور آن حضرت چون كافر در حكم مرده است و در بعضى بعدل بعد از جور تفسير شده و در آيه چهارم مراد خداوند از گروندگان بخدا و انبيا كه صدّيقون و شهداء نزد پروردگارند شيعيان اهل بيت اطهارند كه تمام اقوال پيغمبران را تصديق نمودند و چون با محبّت اهل بيت از دنيا ميروند
جلد 5 صفحه 148
خداوند اجر شهداء و نورانيّت آنها را بايشان عنايت ميفرمايد و بنظر حقير محتمل است مراد از شهداء نزد خدا گواهان نزد خدا بر اعمال عباد باشد يعنى شهادت آنها نزد خدا پذيرفته مىشود چنانچه ظاهر است و منافات با روايات ندارد چون اراده بيش از يك معنى از لفظ جائز و در قرآن شايع است ولى چون مستظهر از روايات معناى اوّل بود در ترجمه و تفسير از آن تجاوز ننمودم و بعضى شهداء را بمعناى كشتهشدگان در راه خدا و بعضى مراد از آن را انبياء و اين كلام را منفصل از سابق دانستهاند و متّبع روايات ائمه اطهار است نه اقوال غير ايشان و پس از اين خداوند براى اقبال بندگان بآخرت و زهد در دنيا لذّات آن را از كودكى تا پيرى بترتيب ذكر فرموده و ناچيز شمرده باين بيان كه زندگانى دنيا بازى خسته كننده بىثمر پرخطر است و سرگرمى و اشتغال بامورى است كه موجب انصراف از آخرت مىشود و جز شهوترانى موقت و ضرر مؤبّد ثمرى ندارد و زينت و آرايش و پيرايش و تجمّلات خارجى است از قبيل خانه و اثاث و مركب و غيرها كه دوام و بقاء و وقر نزد دانشمندان ندارد و مفاخره بر يكديگر است بحسب و نسب و منصب و جاه و جلال كه قبيح و ناپسند نزد عقلا و مذموم در اخلاق است و جز ايجاد بغض و عداوت و كينه و حسد فائدهاى بر آن مرتّب نيست و مباهات بكثرت مال و اولاد و احفاد است كه بمراتب آن قبيحتر و ناپسندتر و آثار سوئش بيشتر است پس مثل دنيا و لذّات آن مثل بارانى است كه بيايد و نبات و زرعى را بروياند و زارعين از خوبى آن بشگفت درآيند و مسرور شوند پس بادى بوزد و خشك كند آن را و زرد گردد پس خرد و خاك شود و بباد رود در آن كه رونقى بىدوام و مايه حسرت على الدّوام است و بنابراين كفّار بمعناى زرّاع است چون زارع تخم را در زمين پنهان مىكند و محتمل است بمعناى مشهور خود باشد و بنابراين اختصاص اعجاب بكفّار براى آنست كه آنها باين امور بيشتر دلبستگى و خرسندى پيدا ميكنند و در آخرت عذاب سخت ممتدّ براى كفّار و فجّار است و آمرزشى كه فوائد آن قابل احصاء نيست و خوشنوديى كه بوصف در نميآيد براى اهل ايمان و معرضين از دنيا است و نيست زندگانى دو روزه دنيا و لذائذ ششگانه نامبرده آن مگر كالا و اسباب
جلد 5 صفحه 149
فريب يا مگر بهره و نفع فريب براى فريب خورده.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَم يَأنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِكرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ مِن قَبلُ فَطالَ عَلَيهِمُ الأَمَدُ فَقَسَت قُلُوبُهُم وَ كَثِيرٌ مِنهُم فاسِقُونَ «16»
جلد 16 - صفحه 430
آيا وقت آن نرسيده از براي مؤمنين اينكه خاشع شود قلوب آنها از براي ذكر خداي متعال و آنچه نازل فرموده از حقّ و نبوده باشند مثل كساني که به آنها كتاب داده شده يهود و نصاري از قبل از اسلام پس طول كشيد بر آنها مدت پس قساوت پيدا كرد قلوب آنها و كثير از آنها فاسق بودند. در اخبار داريم که اينکه آيه شريفه راجع به دوره غيبت حضرت بقيّة اللّه است و مكرر گفته شده که اخبار در بيان مصداق اتمّ است منافي با عموم و اطلاق آيات نيست لذا ميفرمايد:
أَ لَم يَأنِ استفهام انكاريست يعني البتّه رسيده وقت آنكه.
لِلَّذِينَ آمَنُوا براي مؤمنين.
أَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِكرِ اللّهِ خشوع قلب لين و نرمي قلب است که زود متأثر ميشود و بزبان ما نازك دل است و ذكر الهي مواعظ و نصايح است که در قلب اثر بگذارد پند بگيرد از غفلت بيرون آيد به ياد خدا و روز جزاء بيفتد و پيرامون معاصي نرود و كوتاهي در عبادت و بندگي نكند.
وَ ما نَزَلَ مِنَ الحَقِّ آيات شريفه قرآن و فرامين الهي و دستورات ديني که تمام حق است و بايد پيروي نمود و مخالفت نكرد.
وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ مِن قَبلُ يعني نباشند مؤمنين مثل اهل كتاب يهود و نصاري که آنچه انبياء آنها آنها را نصيحت ميكردند و موعظه مينمودند دست از شرك و كفر و فسق و فجور خود بر نميداشتند و خردلي به آنها اثر نميگذاشت بلكه چه اندازه از انبياء خود را كشتند و چه اندازه آنها را تكذيب كردند حتّي دارد سه مرتبه تورية از آنها برداشته شد و تواترش منقطع شد و نصاري چهار انجيل تشكيل دادند و انجيل برنابا را دور انداختند و شرح مزخرفات و كفريات اينکه توراتي که فعلا در دست يهود است و اناجيل اربعه را مفصّلا در مجلّد اوّل كلم الطّيب در باب نبوّت خاصّه بيان كردهايم مراجعه نمائيد.
فَطالَ عَلَيهِمُ الأَمَدُ خداوند مهلت داد آنها را و مدّت امهال آنها طولاني شد در اثر اينکه امهال روز به روز كفر و زندقه آنها زيادتر شد فَقَسَت قُلُوبُهُم که در جميع كفّار و مشركين قساوت قلب آنها به قدر قساوت قلوب يهود نيست که به هيچ راهي مستقيم نميشوند و اعدي عدّ و مسلمين
جلد 16 - صفحه 431
هستند وَ كَثِيرٌ مِنهُم فاسِقُونَ شما مؤمنين هم در دوره غيبت به اينکه پايه و درجه نرسيديد که امروز به عين مشاهده ميشود در اينکه جوانها رجالا و نساء که ابدا اعتنايي به علماء دين و به احكام شريعت سيّد المرسلين و به مواعظ قرآن مبين ندارند و روز بروز بر قساوت آنها افزوده ميشود تا به كجا برسد
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 16)
شأن نزول:
نقل شده که، این آیه یک سال بعد از هجرت در باره منافقان نازل شده است به خاطر این که روزی از سلمان فارسی پرسیدند از آنچه در تورات است برای ما سخن بگو! چرا که در تورات مسائل شگفت انگیزی است (و به
ج5، ص102
این وسیله میخواستند نسبت به قرآن بیاعتنایی کنند) در این هنگام آیات آغاز سوره یوسف نازل شد، سلمان به آنها گفت: این قرآن «احسن القصص» و بهترین سرگذشتهاست، و برای شما از غیر آن نافعتر است.
مدتی بعد باز به سراغ سلمان آمدند و همان خواهش را تکرار کردند: در این هنگام آیه «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ... خداوند بهترین سخن را نازل کرده کتابی که آیاتش (از نظر لطف و زیبائی و معنی) همانند یکدیگر است آیاتی مکرر دارد (اما تکراری شوق انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که در برابر پروردگارشان خاشعند میافتد ...»
نازل شد. (زمر/ 23) باز برای بار سوم به سراغ سلمان آمدند و همان درخواست را تکرار کردند.
در این هنگام آیه مورد بحث نازل شد و آنها را مؤاخذه کرد که آیا موقع آن نرسیده است که در برابر نام خدا خشوع کنید و از این سخنان دست بردارید.
تفسیر:
غفلت و بیخبری تا کی؟! بعد از ذکر آن همه انذارهای کوبنده و هشدارهای بیدارگر در این آیه، به صورت یک نتیجهگیری میفرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده است خاشع گردد؟ و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد (مانند یهود و نصاری) سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت (و خداوند را فراموش کردند) و قلبهایشان قساوت پیدا کرد، و بسیاری از آنها گنهکارند» (أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
روشن است یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرند و همچنین شنیدن آیاتی که بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شده است هرگاه به درستی تدبر شود باید مایه خشوع گردد، ولی قرآن گروهی از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت میکند که چرا در برابر این امور خاشع نمیشوند؟ و چرا همچون بسیاری از امتهای پیشین گرفتار غفلت و بیخبری شدهاند؟ همان غفلتی که نتیجه آن قساوت دل و همان قساوتی که ثمره
ج5، ص103
آن فسق و گناه است! این آیه از آیات تکان دهنده قرآن مجید است که قلب و روح انسان را در تسخیر خود قرار میدهد و پردههای غفلت را میدرد. لذا در طول تاریخ افراد بسیار آلودهای را میبینیم که با شنیدن این آیه چنان تکان خوردند که در یک لحظه با تمام گناهان خود وداع گفتند، و حتی بعضا در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفاسیر مجمع البیان از خاصه و کشف الاسرار از عامه.
- ↑ تفسیر مجمع البیان.
- ↑ تفسیر کشف الاسرار.
- ↑ تفاسیر کشف الاسرار و مجمع البیان.
- ↑ تفسیر محمد بن ابراهیم النعمانى از خاصه.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن از خاصه.
- ↑ کتاب المصنف از ابن ابى شیبه از عامه.
- ↑ تفسیر ابن ابى حاتم از عامه.
- ↑ کتاب الزهد از ابن المبارک از عامه.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.