آیه 15 سوره سبأ
<<14 | آیه 15 سوره سبأ | 16>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و برای (اولاد و قوم) سبا در وطنشان (سرزمین یمن و شام) از راست و چپ (جنوب و شمال) دو سلسله باغ و بوستان آیتی (از لطف و رحمت حق) بود (همه پر نعمت، و به آنها گفتیم که) بخورید از رزق خدای خود و شکر وی به جای آرید، که مسکنتان شهری نیکو و پر نعمت است و خدای شما غفور (و مهربان) است.
یقیناً برای قوم سبا در جای اقامتشان نشانه ای [از قدرت و رحمت خدا] وجود داشت، دو باغ از طرف راست و چپ. [گفتیم:] از رزق و روزی پروردگارتان بخورید، و برای او سپاس گزاری کنید، سرزمینی خوش و دلپذیر [دارید]، و پروردگاری بسیار آمرزنده
قطعاً براى [مردم] سبا در محل سكونتشان نشانه [رحمتى] بود: دو باغستان از راست و چپ [به آنان گفتيم:] از روزى پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد. شهرى است خوش و خدايى آمرزنده.
مردم سبا را در مساكنشان عبرتى بود: دو بوستان داشتند، يكى از جانب راست و يكى از جانب چپ. از آنچه پروردگارتان به شما روزى داده است بخوريد و شكر او به جاى آوريد. شهرى خوش و پاكيزه و پروردگارى آمرزنده.
برای قوم «سبا» در محل سکونتشان نشانهای (از قدرت الهی) بود: دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه عظیم با میوههای فراوان؛ و به آنها گفتیم:) از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید؛ شهری است پاک و پاکیزه، و پروردگاری آمرزنده (و مهربان)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«سَبَإٍ»: قبیله مشهور سَبَأ. شهر سبأ. ساکنان شهر سبأ. «مَسْکَنِهِمْ»: محلّ سکونت ایشان که مأرب است و در کیلومتری صنعاء قرار دارد. «آیَةٌ»: نشانه قدرت خداوند تعالی. «جَنَّتَانِ»: دو باغ. مراد باغهای فراوان و متّصل به هم است. بدل از (آیَة) یا خبر مبتدای محذوف و تقدیر چنین است: هِیَ جَنَّتَانِ، و یا این که مبتدا است و خبر آن محذوف بوده و در اصل چنین است: هُنَاکَ جَنَّتَانِ. «بَلْدَةٌ»: شهر. خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است. هذِهِ بَلْدَةٌ.
نزول
على بن رباح گوید که فروة بن مسیک الغطفانى به رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد و گفت: یا نبى اللَّه سبأ قومى بودند که در جاهلیت داراى عزت و شوکت مى بودند و اکنون میترسم که از دین اسلام برگردند و مرتد شوند. آیا اجازه میفرمائید با آنها به مقاتله و نبرد بپردازم.
پیامبر در جواب فرمود: درباره آنها هنوز مأموریتى ندارم و دستورى راجع به آنان به من نرسیده است، سپس این آیه نازل گردید.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ «15»
همانا براى قوم سبأ در محل سكونتشان نشانهاى (از قدرت و رحمت الهى) بود: دو باغ و بوستان از راست و چپ. از روزى پروردگارتان بخوريد و براى او شكرگزار باشيد (كه) شهرى پاك و پروردگارى آمرزنده (داريد).
نکته ها
«سبأ» نام سرزمين حاصلخيز يمن است. سبأ نام شخصيّت بزرگ منطقه بوده كه روى آن سرزمين گذاشتهاند.
مردم در رسيدن به تمدّن و بهرهگيرى از نعمتهاى الهى دو نوع برخورد دارند:
برخى مانند سليمان عليه السلام با داشتن آن همه قدرت، از خداوند توفيق شكرگزارى مىخواهد.
«أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ»*
گروهى مانند قوم سبأ كه با داشتن شهرى پاكيزه و دلنشين كفران ورزيدند.
در قرآن هر كجا فرمان خوردن آمده، در كنارش مسئوليّتى آمده است:
كُلُوا ... وَ اشْكُرُوا «4» فَكُلُوا ... أَطْعِمُوا «5»
«1». مائده، 94.
«2». اعراف، 73.
«3». اعراف، 133.
«4». بقره، 172.
«5». حج، 28.
جلد 7 - صفحه 433
كُلُوا ... وَ اعْمَلُوا صالِحاً «1»
كُلُوا ... لا تُسْرِفُوا «2»
پیام ها
1- سر گذشت كشور سبأ عبرتانگيز است. لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ ... آيَةٌ
2- سرسبزى باغهاى منطقهى سبأ، استثنايى بوده است. «آيَةٌ»
3- يكى از آيات الهى، زيبايىهاى طبيعى است. آيَةٌ جَنَّتانِ ...
4- منطقهى سبأ از هر گونه كمبود، آفات، نا امنى، فحشا و قحطى پاك بود. «بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ»
5- در برابر نعمتهاى الهى بايد شاكر بود، ولى انسان هرگز حقّ شكر را ادا نمىكند و خداوند او را مىبخشد. وَ اشْكُرُوا لَهُ ... رَبٌّ غَفُورٌ
6- در انتخاب مسكن، به عنصر آبادانى، پاكى و پاكيزگى شهر توجّه كنيد.
مَسْكَنِهِمْ ... بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ
7- روزى دادن و آمرزيدن از شئون ربوبيّت است. رِزْقِ رَبِّكُمْ ... رَبٌّ غَفُورٌ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ «15»
بعد از ذكر حضرت سليمان عليه السّلام، بيان قوم «سبا» را فرمايد كه دالّ است بر حسن عاقبت شكور و سوء خاتمه كفور:
لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ: هر آينه بدرستى كه بود مر اولاد سباء بن يشحب بن يعرب بن قحطان را در مسكنها و مأواى ايشان علامتى و دلالتى بر وجود صانع و قدرت كامله و نهايت احسان و رحمت شامله او، جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ: (بدل آية) يعنى مر سبا را دو بوستان بود هر يك از راست و چپ با كمال نظارت و طراوت و مزارع و ميوهجات بسيار. مروى است كه اولاد سبا سيزده فرقه و در هر فرقهاى پيغمبرى بود كه ايشان را به اطاعت خداى تعالى دعوت مىنمود «1» و مىگفت: كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ: بخوريد از روزى پروردگار خود كه از اين بساتين به شما انعام و احسان فرموده، وَ اشْكُرُوا لَهُ: و شكرگزارى و سپاسدارى داريد مر ذات يگانه او را كه به شما نعمتهاى بسيار مرحمت نموده، بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ: شهرى پاكيزه است، چه هميشه هواى معتدل و با روح و تندرست دارد، و آبى شيرين و گوارا و خاكى پاك كه اصلا حشراتى ندارد و هواى آن دافع جميع هوامّ است. وَ رَبٌّ غَفُورٌ: و پروردگار شما كه رازق شما است بسيار بسيار آمرزنده است كسى را كه از شرك توبه نمايد. چون اين كلام را از پيغمبران خود شنيدند، اعراض نمودند از وظايف شكرگزارى، و طريق كفران پيش گرفتند و گفتند: خداى را بر ما هيچ نعمتى نيست و اگر او اين
«1» بحار الانوار، ج 14، ص 146 بنقل از طبرسى.
جلد 10 - صفحه 522
نعمتها به ما داده بگوئيد از ما آن را سلب نمايد.
تفصيل قضيه: على بن ابراهيم قمى رضوان اللّه عليه روايت نموده كه حضرت سليمان عليه السّلام امر كرده بود لشگر خود را كه خليجى از درياى شيرين به سوى بلاد هند جارى كرده و سد عظيمى از سنگ و آهنگ بسته بودند كه آب از آن سد بر شهرهاى قوم سبا جارى مىشد، و از آن خليج راهى چند به سوى آن سدّ گشوده بودند و آن سد سوراخها داشت، هر وقت مىخواستند آن سوراخها را مىگشودند آب به قدر احتياج به شهرها و مزارع جريان مىنمود؛ و دو باغستان از جانب راست و چپ داشتند كه امتداد آنها ده روز راه بود، و كسى كه در ميان باغستان مىرفت تا ده روز آفتاب بر او نمىتابيد از معمورى باغات آنها.
چون گناهان بسيار، و از فرمان پروردگار خود تجاوز نمودند و به نهى و نصيحت صالحان منزجر نشدند از اعمال قبيحه، حق تعالى بر سدّ ايشان موشهاى بزرگ را مسلط گردانيد، هر يك از آنها سنگ بزرگى چند را مىكند بدور مىانداخت كه مرد تنومند نمىتوانست بردارد. پس بعضى ايشان چون اين حال را ديدند گريختند و ترك آن بلاد كردند، و پيوسته آن موشها به كندن آن سدّ مشغول بودند تا آن را خراب كردند و به ناگاه سيلى عظيم ايشان را فرا گرفت كه شهرهاى ايشان را خراب كرد و درختان را از بيخ و بن بركند «1» چنانچه حق تعالى فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ «15» فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ «16» ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِي إِلاَّ الْكَفُورَ «17» وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ «18» فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ «19»
ترجمه
هر آينه بتحقيق بود براى قوم سبا در محلّ سكونتشان دلالتى دو بوستان از راست و چپ بخوريد از روزى پروردگارتان و شكر كنيد مر او را شهرى پاكيزه و پروردگارى آمرزنده
پس روى گردانيدند پس فرستاديم بر آنها سيل بنيانكن را و تبديل كرديم دو باغ آنها را به دو باغ صاحبان ميوه تلخ و درخت شور گز و چيزى از سدر اندك
اينگونه پاداش داديم آنها را بسبب آنكه كفران ورزيدند و آيا مجازات ميكنيم مگر بسيار كفران نعمت كننده را
و قرار داديم ميان آنها و ميان آباديهائى كه بركت داديم در آن آباديهاى آشكارى را و مقرّر داشتيم در آنها سير كردن را سير كنيد روزهائى با آنكه هستيد ايمنان
پس گفتند پروردگار ما سفرهاى ما و ستم كردند بر خودشان
جلد 4 صفحه 355
پراكنده نموديم آنها را نهايت پراكنده نمودن همانا در آن هر آينه نشانههائى است براى هر زياد بردبار بسيار شكرگزارى.
تفسير
خداوند منّان شمّهئى از نتايج شكرگزارى و كفران نعمت خود را بيان فرموده باين تقريب كه بتحقيق بود براى اولاد سباء بن يشخب بن يعرب بن قحطان كه بنقل مجمع از پيغمبر پدر ده قبيله از قبائل عرب بوده و گفتهاند در يمن اقامت داشتند و نام شهر آنها مآرب بوده و بين آن و صنعاء سه روز راه بوده آيت و علامتى از علائم قدرت خداوند بر وافر نمودن نعمت شكور و مجازات كفور و آن آيت و علامت اين بود كه ماداميكه آنها بوظائف دينى خودشان تا اندازه ميسور عمل مينمودند در دو طرف يمين و يسار شهر آنها بقدرى باغات و بساتين و اشجار مثمره و انهار جاريه وجود داشت كه براى اتّصال بيكديگر و تزاحم اشجار باغهاى متعدّده با هم گويا دو باغ در دو طرف آنشهر است كه آخر آن دو پيدا نيست و بعضى گفتهاند خانه هر كس دو باغ در دو طرف راست و چپش بود و اين مناسب با قرائت مساكن است كه از جمعى نقل شده و انبياء بنى اسرائيل بآنها از جانب خدا فرمودند بخوريد از نعمتهاى گوناگون و ميوههاى رنگارنگ كه خدا روزى شما فرموده و شكر خدا را بجا آوريد بعبادت و اطاعت كه اين شهر خوب پاكيزه تهى از هر حيوان موذى و گزندهئى است و خداى شما خداى آمرزنده مهربانى است كه اگر احيانا در شكرگزارى هم تقصير يا قصورى براى شما روى دهد با توبه يا بدون آن هم مىآمرزد ولى آنها بكلّى از ياد خدا غافل و سرگرم بآن نعم شدند و به نصائح و مواعظ علماء و صلحاء خودشان گوش ندادند پس خداوند موشهاى بزرگ را مأمور خرابى سدّى فرمود كه بامر حضرت سليمان براى آبادى ديار آنها بسته شده بود و مجارى متعدّده داشت كه بقدر حاجت از آن استفاده مينمودند و موشها مشغول خرابى سدّ شدند و آنها متوجّه نبودند تا سدّ خراب و سيل ديار آنها را ويران نمود چنانچه قمّى ره نقل فرموده و لذا بعضى گفتهاند عرم كه سيل اضافه بآن شده است نام نوع آنموش است و بعضى گفتهاند نام آنسدّ يا هر سدّى است كه جلو آب بسته باشد ولى در روايت قمّى ره بعظيم و شديد تفسير شده و بدل شد بخواست خدا براى آنها آندو باغ ممتدّ پر
جلد 4 صفحه 356
ميوه كه گفته شده زنها وقتى عبور ميكردند و بر سرشان زنبيل بود بدون آنكه دست بميوه بزنند پر ميشد مبدّل شد بدو باغ كه براى صنعت مشاكله و جور بودن كلام باغ خوانده شده و الّا بايد جنگل خوانده شود چون داراى ميوه تلخ يا ميوه درخت تلخ ميوه بودند و أكل با اضافه بخمط نيز قرائت شده است و خمط هر درخت خاردارى است كه داراى ميوه تلخ غير مأكول است و در اين قبيل موارد اضافه معمولتر است از توصيف و بيان چون در صورت توصيف بايد خمط مجرّد از ذات و بمعناى تلخ يا بدمزه استعمال شده باشد يا مضافى براى آن تقدير نمود كه اكل باشد و در صورت بيان هم بىتكلّف نيست و قمّى ره آنرا بامّ غيلان تفسير نموده كه آنرا بدرخت طلح يا بار آن ترجمه نمودهاند و طلح بدرخت بزرگ در ريگستان معرّفى شده است در هر حال معلوم است كه مراد تبديل آن دو باغ است بدو باغ داراى ميوه تلخ بدمزه و درخت شور گز كه اصلا ميوه ندارد لذا گفتهاند معطوف است بر اكل نه بر خمط و مقدار كمى از درخت سدر كه آنرا در فارسى كنار خوانند و آن دو نوع است يك نوع ميوهاش مأكول و برگش براى شستشو خوب است و يك نوع داراى ميوه تند غير مأكولى است كه آن بيابانى است و بعضى گفتهاند اينجا مراد اين نوع است و در صورتى كه مراد نوع اوّل باشد موصوف بكمى شده براى اشاره بآنكه اگر در آن دو باغ چيز مأكولى هم يافت ميشد چيز كمى بود كه دردى را دوا نميكرد اين جزاى كفران نعمت آنها بود كه خدا داد بآنها در دنيا و جزا نميدهد خدا مگر كسيرا كه بسيار ناشكر باشد و كفران نعمت كند چون اگر زياد نباشد گفته شد كه ميآمرزد و يجازى بصيغه مغائب مجهول و كفور برفع نيز قرائت شده است و خداوند ميان شهر آنها و ميان بلاد شام كه گفتهاند يا مكّه كه قمّى ره نقل فرموده قرار داده بود آباديهاى نمايانى براى مسافرين از دور يا براى خودشان كه يكديگر را ميديدند و بركات ظاهرى و باطنى بلاد شام و مكّه معظّمه واضح است كه توسعه رزق و فيوضات ربّانى است و مقدّر فرموده بود خداوند سير مسافرين آنها را از بلد خودشان ببلاد مباركه در آن آباديهاى نمايان باندازه مساوى يكديگر كه صبح چون از منزل حركت ميكردند ناهار را در يكى از آن آباديها صرف مينمودند و چون از آنجا راه مىافتادند
جلد 4 صفحه 357
شام در آبادى ديگر بودند و بآنها اجازه داده شده بود كه مسافرت نمايند از بلدشان به بيت المقدّس يا مكّه معظّمه در آن آباديهاى متقاربه بيكديگر با كمال امنيّت و رفاهيت هر وقت بخواهند از شب و روز و اينها همه الطاف الهى بود نسبت بآنها كه قدردانى و شكرگزارى در برابرش نشد بلكه از خوشى ملول شدند و براى تكبّر و تفرعن و تطاول بر فقراء و ضعفاء و درماندگان از خداوند مسئلت نمودند كه در سر راه آنها بشام بيابانهائى احداث شود كه بتوانند بوجود داشتن زاد و راحله براى خودشان و نداشتن فقراء و ضعفاء بر آنها تفوّق و تطاول نمايند و بر خودشان ستم نمودند چون بنعمت مغرور و مست شدند و خداوند دعايشان را مستجاب فرمود و آباديهاى بين راهشان را ويران و مبدّل به بيابان كرد و پس از سيل عرم سابق الذكر آنقوم كه ده قبيله و شعبه بودند هر يك بديارى پناهنده و متفرق شدند دستهئى بشام هجرت نمودند و دستهئى بمكّه رفتند و دستهئى بمدينه و جمعى ببحرين و فرقهئى بتهامه و پارهئى بعمّان جاى گزين شدند و قصّه آنها سر زبانها افتاد و ضرب المثل شدند بطوريكه براى بيان شدّت تفرّق هر جماعت متفرّق شدهئى ميگويند متفرق شدند مانند تفرّق قوم سبا و همانا در اين قصّه و امثال اين دلالات قدرت حق و موجبات عبرت خلق موجود است براى كسانيكه صابرند بر طاعت خدا و شاكرند بر نعم او بايمان و عمل و فكر و ذكر نه كسانيكه بكلّى از اين معانى غافل و در وادى جهل و نادانى حيران و سرگردانند و بعّد بتشديد بجاى باعد نيز قرائت شده و ربّنا بضمّ و باعد بصيغه ماضى و اين قرائت را در مجمع بامام باقر عليه السّلام هم نسبت داده و مراد شكايت آنها است از خدا و اخبار از طول منازلشان براى افراطشان در تنعّم و تعيّش و بىاعتنائى بنعمت موجوده از جانب خدا براى آنها و در روايات ائمه اطهار بلاد مباركه بذوات مقدّسه خودشان و آباديهاى نمايان بفقهاء و روات احاديثشان و مأمورين بسير در آنها بشيعيانشان تفسير شده و آنكه بايد شب و روز در طلب معرفت احكام باشند با ايمنى از شك و شبهه و جهالت و ضلالت در صورتى كه از مأخذ صحيح أخذ نموده باشند و استفاده اين معانى از باطن قرآن با حفظ ظاهر آن منافى نيست چنانچه تفسير مشهور از بلاد مباركه ببلاد شام و بيت المقدس منافات ندارد با تفسير قمّى ره از آن بمكّه چون ممكن است هر دو مراد
جلد 4 صفحه 358
باشد چنانچه هر دو مبارك و مسعودند-
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَقَد كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسكَنِهِم آيَةٌ جَنَّتانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِن رِزقِ رَبِّكُم وَ اشكُرُوا لَهُ بَلدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ «15»
هر آينه بتحقيق بود براي سبا در محل سكونت آنها آيه که دلالت بر قدرت و تفضلات الهي داشت، دو باغستان از طرف راست آنها و از طرف چپ آنها پر از فواكه، انبياء مبعوث به آنها ميگفتند بخوريد از رزق پروردگار خود و شكر گذار باشيد نعم او را، شهرستان پاك و پاكيزه و پروردگار آمرزنده.
لَقَد كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسكَنِهِم آيَةٌ و در حديث از حضرت رسالت است فرمود: سبأ اسم رجلي بود که ابو العرب ميگفتند و گفتند سبأ إبن يشحب بن يعرب بن قحطان بود و ده اولاد آورد که از هر كدام آنها قبيلهاي تشكيل شد، شش نفر آنها در يمن سكونت كردند و چهار آن ها در شام. اما شش نفر يمني، از دو كنده و مذحج و اشعرون و انمار و حمير، شش قبيله عرب و اما چهار شامي، عامله و جذام و لخم و غسان چهار قبيله عرب و اسم بلده خود را به نام جد خود گذاردند.
جَنَّتانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمالٍ مراد اينکه نيست که دو باغستان فقط بوده بلكه در طرف
جلد 14 - صفحه 553
راست آنها باغستانهاي بسيار بوده که گفتند مسير ده روز اسب سوار تندرو بوده مثلا مثل اصفهان به طهران و چون اينکه باغستانها به هم وصل بوده يك باغستان تعبير شده، و هم چنين طرف يسار آنها. و به اندازهاي اشجار سر به هم آورده که آفتاب به زمين نميتابيد. و به اندازهاي پر از ميوه بود که اگر زني سبدي بزرگ بر سر ميگذاشت به فاصله چند قدم سبد پر از فواكه ميشد بدون اينکه که دست بر او گذارده و بچيند.
كُلُوا مِن رِزقِ رَبِّكُم در خبر است از حضرت صادق (ع) که در هر قبيله آنها خداوند پيغمبري فرستاد به آنها ميگفتند قدر اينکه نعمت بزرگ و فراواني نعمت را بدانيد.
وَ اشكُرُوا لَهُ و شكر گذار باشيد و كفران نعمت او را نكنيد که: لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم وَ لَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ (ابراهيم آيه 7).
بَلدَةٌ طَيِّبَةٌ دارد در اخبار که هواي اينکه مراكز آنها به قدري ملايم بود که نه از شدت حرارت آفتاب اذيت ميشدند و نه از شدت برودت هوا و به قدري زمين آنها پاك بود که خار و خس در آن روئيده نميشد و حيوانات موذيه مثل شپش و كيك و پشه و عقرب و مار و ساير موذيات در آن جا نبود حتي اگر يك غريبي با اينکه نوع موذيات وارد ميشد فوري ميمردند.
وَ رَبٌّ غَفُورٌ پروردگار ميبخشد گناهان شما را و ميآمرزد شما را ولي بدبختانه:
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 15)- تمدن درخشانی که بر اثر کفران بر باد رفت! بعد از بیان نعمتهای مهمی که خداوند به داود و سلیمان ارزانی داشت، و قیام این دو پیامبر به وظیفه شکرگزاری، سخن از قوم دیگری به میان میآورد که در نقطه مقابل آنها قرار داشتند، قومی بودند که خدا انواع نعمتها را به آنها بخشید، ولی راه کفران را در پیش گرفتند، و آنها «قوم سبا» بودند.
قرآن مجید سرگذشت عبرت انگیز آنها را ضمن پنج آیه بیان کرده، نخست میگوید: «برای قوم سبا در محل سکونتشان نشانهای (از قدرت الهی) بود» (لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ).
معروف این است که «سبا» نام پدر اعراب «یمن» است، ولی ممکن است سبا
ج4، ص34
در ابتدا نام کسی بوده، سپس تمام فرزندان و قوم او به آن نام نامیده شدهاند، و بعد این اسم به سرزمین آنها نیز منتقل گردیده.
سپس قرآن به شرح این آیت الهی که در اختیار قوم سبا قرار داشت پرداخته چنین میگوید: «دو باغ (بزرگ) بود از طرف راست و چپ» (جَنَّتانِ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمالٍ).
ماجرا چنین بود که قوم سبا توانستند با سدّ عظیمی که در میان کوههای مهم آن ناحیه بر پا ساختند سیلابهای فراوانی را در پشت آن سد عظیم ذخیره کنند، و به این ترتیب سرزمینهای وسیع و گستردهای را زیر کشت درآورند.
سپس میافزاید: ما به آنها گفتیم «از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید» (کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ).
«شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده و مهربان» (بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ).
از نظر نعمتهای مادی هوایی پاک و نسیمی فرح افزا داشت، و سرزمینی حاصلخیز و درختانی پربار و اما از نظر نعمت معنوی غفران خداوند شامل حال آنها بود، از تقصیر و کوتاهی آنها صرف نظر میکرد، و آنها را مشمول عذاب و سرزمینشان را گرفتار بلا نمیساخت.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر ابن ابى حاتم.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.