آیه 12 سوره احزاب
<<11 | آیه 12 سوره احزاب | 13>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و نیز در آن هنگام منافقان و آنان که در دلهاشان مرض (شک و ریب) بود (با یکدیگر) میگفتند: آن وعده (فتح و نصرتی) که خدا و رسول به ما دادند غرور و فریبی بیش نبود.
و آن گاه که منافقان و آنان که در دل هایشان بیماری [ضعف ایمان] بود، می گفتند: خدا و پیامبرش جز به فریب، ما را وعده [پیروزی] نداده اند!
و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى است مىگفتند: «خدا و فرستادهاش جز فريب به ما وعدهاى ندادند.»
زيرا منافقان و آنهايى كه در دلهايشان بيمارى است، مىگفتند: خدا و پيامبرش جز فريب به ما وعدهاى ندادهاند.
و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که منافقان و بیماردلان میگفتند: «خدا و پیامبرش جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ»: مراد همان منافقان است، و عطف صفت بر موصوف است. «غُرُوراً»: گول زدن، در اینجا مراد باطل و دروغ است.
نزول
کثیر بن عبدالله بن عمرو المزنى از پدرش و او نیز از پدر خود چنین نقل نماید وقتى که جنگ احزاب شروع شد، دستور کندن خندق در اطراف مدینه به اشاره سلمان فارسى صادر گردید تا این که در قسمتى از این کندن به سنگ سختى برخورد نمودیم و پیامبر با دست خود به کندن و شکافتن سنگ مزبور پرداخت در ضربه اول از اثر اصطکاک کلنگ با سنگ جرقه نورى از آن ساطع گردید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله تکبیر گفت: (ما جریان مبسوط آن را در پاورقى آیه 26 سوره آل عمران در صفحات 112 و 113 و 114 ذکر نموده ایم) در چنین موقعى منافقین زبان به طعن گشودند و این آیه نازل شد و جویبر از ابن عباس نقل کند که طعن زننده مزبور معتب بن قشیر الانصارى بوده است (چنان که موضوع مختصر گفتار این مرد در آیه 9 همین سوره گذشته است).[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً «12»
و آن گاه كه منافقان و كسانى كه در روحشان بيمارى (شكّ و ترديد) بود، گفتند: خدا و پيامبرش جز وعدههاى فريبنده به ما ندادند.
پیام ها
1- تلاشهاى تبليغاتى منافقان دائمى است. «يَقُولُ الْمُنافِقُونَ»
2- مأيوس كردن رزمندگان و تضعيف روحيّهى آنان، نشانهى انحراف و نفاق است. ما وَعَدَنَا اللَّهُ ...
3- در ميان ياران پيامبر، برخى دچار شك و ترديد و برخى دچار نفاق و دورويى بودند. «ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً «12»
وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ: و ياد بياور زمانى را كه گفتند منافقان در آن روز، وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ: و آن كسانى كه در دلهاى ايشان مرض ضعف اعتقاد بود به وعده پيغمبر، ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ: وعده نداد خدا و پيغمبر او در نصرت و اعلاى دين و فتح شام و يمن و بلاد كسرى، إِلَّا غُرُوراً: مگر وعده فريب دهنده، يعنى سخنى كه مردم را گول مىزند.
از سلمان رضوان اللّه عليه مروى است كه در حفر خندق سنگى در غايت صلابت پيدا شد كه تيشه و تبر بر آن كار نمىكرد. حضرت متين «1» را به دست مبارك، بسم اللّه گويان به سر سنگ زد، دو دانگ آن سنگ شكست، نورى از آن مانند برق بجست مانند مصباح در شب تاريك، در آن روشنى، نظر سيد اطهر صلّى اللّه عليه و آله بر قصرهاى شام افتاد، گفت: اللّه اكبر، مفاتيح شام به من دادند؛ مسلمانان تكبير گفتند. به ضربت دوم دو دانگ ديگر شكست، نورى ساطع شد، قصور يمن به نظر اشرف درآمد، تكبير گفت و فرمود: مفاتيح يمن به دست من درآمد، اصحاب تكبير گفتند. ضرب سوم تمام سنگ شكسته، نورى
«1» آنچه در متن روايت آمده اينستكه: «حضرت، معول را بدست مبارك گرفتند» معول به معنى كلنگ مىباشد.
جلد 10 - صفحه 417
درخشان شد، قصرهاى كسرى را مشاهده فرمود: مفاتيح فارس به قبضه اقتدار من دادند، مؤمنان تكبير گفتند خوشحال و گفتند: الحمد للّه موعود صادق متبين شد. منافقان گفتند پيغمبر، ما را وعده ملك كسرى و قيصر دهد و حال آنكه امروز ترس و تزلزل به مرتبهايست كه نتوانيم حركت كنيم، اين وعده غرور خواهد بود «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً «12» وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِراراً «13» وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسِيراً «14» وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلاً «15»
ترجمه
و ياد كنيد وقتى را كه گفتند منافقان و آنانكه در دلهاشان بيمارى است وعده ندادند ما را خدا و پيغمبرش مگر براى فريب
و هنگامى را كه گفتند گروهى از آنها اى اهل مدينه نيست جاى اقامت براى شما پس باز گرديد و اذن ميخواستند دستهئى از آنها از پيغمبر ميگفتند همانا خانههاى ما گشاده است و نبود آنها گشاده اراده نمىنمودند مگر فرار را
و اگر داخل شده بودند بر آنان از جوانب آنها پس خواسته مىشدند كفر را هر آينه بجا مىآوردند آنرا و درنگ نميكردند در آن مگر كمى
و هر آينه بتحقيق بودند كه معاهده نمودند با خدا از پيش كه بر نگردانند پشتها را و باشد پيمان خدا پرسيده شده.
جلد 4 صفحه 311
تفسير
خداوند متعال ياد آورى فرموده در اين آيات پارهاى از اوضاع و احوال مرقومه در تاريخ جنگ احزاب را علاوه بر آنچه سابقا ياد آورى فرموده بود از آن جمله وقتى را كه اهل نفاق و آنانكه در دل بيمارى شك و ترديد در عقائد حقّه داشتند ميگفتند خدا و پيغمبر ما را بوعده نصرت بر اعداء در اين پيش آمد فريب دادند و مقصودشان فرمايش پيغمبر بود كه فرمود احزاب و قبايل مشركين و يهود بر من هجوم آور ميشوند ولى بالاخره غلبه با من است يا آنكه در وقت شكستن سنگ و جهيدن برق فرمود شام و يمن و ايران را ما مسخّر مينمائيم و از آن جمله وقتى را كه پارهاى از منافقين از قبيل عبد اللّه بن ابىّ و غيره باهل مدينه ميگفتند در اين هواى سرد نميشود اينجا كه لشگرگاه است اقامت نمود بر گرديد بمنازل خودتان در مدينه و مقام بفتح ميم نيز قرائت شده و بعضى ديگر كه گفتهاند بنو حارثه و بنو سلمه بودند مىآمدند خدمت پيغمبر و اجازه ميخواستند بروند خانههاى خودشان را كه در اطراف شهر بود تعمير و محفوظ نمايند باين عنوان كه خانههاى ما حصار درستى ندارد و رخنه و خلل در آنها زياد است چون اصل عورت بمعناى خلل است و خداوند آنها را تكذيب نموده كه هيچ خانههاشان عيبى نداشت فقط مقصودشان فرار از جنگ بود و اين را بهانه قرار داده بودند و از بىاعتقادى آنها خبر داده كه اگر اهل شرك كه فعلا هجوم بر ما نمودند از اطراف و جوانب خانههاى آنها وارد شوند و بخواهند از آنها كه از دين اسلام خارج گردند هر آينه مىپذيرند و حاجت آنها را روا مينمايند و چندان درنگ و تأمل نمىنمايند با آنكه تمام آنها قبلا با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم بيعت نموده بودند و قسم خورده بودند كه در يارى و دفاع از او و حرمش كوتاهى نكنند و در جنگ پشت به دشمن ننمايند و عهد با پيغمبر عهد با خدا است و بايد بآن وفا نمود و الّا در قيامت مسئوليّت و مؤاخذه دارد و توضيح اين آيات با مراجعه با جمالى كه از واقعه احزاب و خندق قبلا بيان شد حاصل خواهد گرديد انشاء اللّه و لأتوها بقصر نيز قرائت شده است.
جلد 4 صفحه 312
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ يَقُولُ المُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاّ غُرُوراً «12»
و ياد كن زماني که ميگفتند منافقون و كساني که در قلوب آنها مرض بود که نبود آنچه- وعده دادند بما خدا و رسول مگر فريب و غرور.
وَ إِذ يَقُولُ المُنافِقُونَ منافقين در ميان مسلمانان بسيار بودند که هر چند بظاهر مسلمان و احكام ظاهريه اسلام هم بر آنها بار است مثل طهارت بدن حفظ جان و مال و نكاح با مسلمين و وجوب دفن و كفن و غير اينها لكن باطنا كافر يا مشرك يا دهري طبيعي و فرداي قيامت عقوبتش از تمام طبقات كفر سختتر است: إِنَّ المُنافِقِينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ (نساء آيه 145).
وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ مراد از قلب روح مجرد انسانيست و اينکه روح بعين مثل بدن است در اينكه امراض دارد و معالجاتي ميخواهد و اطبايي لازم دارد امراض روح اخلاق رذيله و صفات خبيثه و ملكات قبيحه است که اعظم آنها كفر و عناد است و اينکه امراض بسا بحدي ميرسد که قابل علاج نيست و اطباء روح انبياء و اوصياء و علماء هستند چنانچه گفتند ارسطو عريضه خدمت حضرت عيسي ارسال كرد عنوان آن «من طبيب الأبدان الي طبيب الارواح» بود اينکه دو طائفه منافقين و كساني که در قلوب آنها مرض بود چون اينکه لشكر انبوه مشركين را مشاهده كردند و اينکه ضعف مسلمين گفتند.
ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ إِلّا غُرُوراً اينکه وعدههايي که در قرآن است و پيغمبر فرموده که خدا مسلمانان را نصرت ميدهد و فتح و ظفر نصيب آنها ميشود و كفار و مشركين را مخذول و منكوب ميگرداند نبود اينکه وعدهها مگر فريب دادن مسلمانان و دروغ محض بود و سرگرم كردن مردم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 12)- منافقان و ضعیف الایمانها در صحنه احزاب گفتیم کوره امتحان جنگ احزاب داغ شد، و همگی در این امتحان بزرگ درگیر شدند.
در اینجا مسلمانان به گروههای مختلفی تقسیم شدند: جمعی مؤمنان راستین بودند، گروهی خواص مؤمنان، جمعی افراد ضعیف الایمان، جمعی منافق، جمعی منافق لجوج و سر سخت، گروهی در فکر خانه و زندگی خویشتن و در فکر فرار بودند، جمعی سعی داشتند دیگران را از جهاد باز دارند و گروهی تلاش میکردند رشته اتحاد خود را با منافقین محکم کنند.
در این آیه گفتگوی منافقان و بیماردلان منعکس شده است.
میفرماید: «و (نیز) به خاطر بیاورید هنگامی را که منافقان و بیماردلان میگفتند: خدا و پیامبرش چیزی جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند»! (وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً).
در تاریخ جنگ احزاب چنین آمده است که، در اثنای حفر خندق که
ج3، ص595
مسلمانان هر یک مشغول کندن بخشی از خندق بودند روزی به قطعه سنگ سخت و بزرگی بر خورد کردند که هیچ کلنگی در آن اثر نمیکرد، خبر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دادند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شخصا وارد خندق شد، و در کنار سنگ قرار گرفت و کلنگی را به دست گرفت و نخستین ضربه محکم را به مغز سنگ فرود آورد، قسمتی از آن متلاشی شد و برقی از آن جستن کرد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تکبیر پیروزی گفت، مسلمانان نیز همگی تکبیر گفتند.
بار دوم ضربه شدید دیگری بر سنگ فرو کوفت قسمت دیگری در هم شکست و برقی از آن جستن نمود پیامبر تکبیر گفت و مسلمانان نیز تکبیر گفتند.
سر انجام پیامبر سومین ضربه را بر سنگ فرود آورد و برق جستن کرد، و باقیمانده سنگ متلاشی شد، حضرت صلّی اللّه علیه و آله باز تکبیر گفت و مسلمانان نیز صدا به تکبیر بلند کردند، سلمان از این ماجرا سؤال کرد.
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «در میان برق اول سر زمین حیره و قصرهای پادشاهان ایران را دیدم، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها پیروز میشوند! و در برق دوم قصرهای سرخفام شام و روم نمایان گشت، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها نیز پیروز خواهند شد! در برق سوم قصرهای صنعا و یمن را دیدم و جبرئیل باز به من خبر داد که امتم بر آنها نیز پیروز خواهند شد، بشارت باد بر شما ای مسلمانان»! منافقان نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: چه سخنان عجیبی؟ و چه حرفهای باطل و بیاساسی؟ او از مدینه دارد سر زمین حیره و مدائن کسری را میبیند، و خبر فتح آن را به شما میدهد، در حالی که هم اکنون شما در چنگال یک مشت عرب گرفتارید (و حالت دفاعی به خود گرفتهاید) و حتی نمیتوانید به بیت الحذر بروید (چه خیال باطل و پندار خامی؟!).
آیه فوق نازل شد و گفت که این منافقان و بیمار دلان میگویند خدا و پیغمبرش جز فریب و دروغ وعدهای به ما نداده است، (آنها از قدرت بیپایان پروردگار بیخبرند.)
ج3، ص596
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر ابن ابى حاتم و کتاب دلائل از بیهقى.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.