و در آن وقت طایفهای از آن کفار و منافقان دین گفتند: ای یثربیان، دیگر شما را (در اردوگاه) جای ماندن نیست (که همه کشته خواهید شد، از گرد پیغمبر متفرق شوید و به مدینه) باز گردید. و در آن حال گروهی از آنها (برای رفتن) از پیغمبر اجازه خواسته و میگفتند: خانههای ما دیوار و حفاظی ندارد، در صورتی که (دروغ میگفتند و) خانههاشان بیحفاظ نبود، و مقصودشان جز فرار (از جبهه جنگ) نبود.
و آن گاه که گروهی از آنان گفتند: ای اهل مدینه! [میدان نبرد] جای درنگ و ماندن شما نیست، پس برگردید. و گروهی از آنان از پیامبر اجازه [برگشتن] می خواستند، و می گفتند: خانه های ما بدون حفاظ است. در صورتی که بدون حفاظ نبود، و آنان جز فرار را قصد نداشتند!
و چون گروهى از آنان گفتند: «اى مردم مدينه، ديگر شما را جاى درنگ نيست، برگرديد.» و گروهى از آنان از پيامبر اجازه مىخواستند و مىگفتند: «خانههاى ما بىحفاظ است» و[لى خانههايشان] بىحفاظ نبود، [آنان] جز گريز [از جهاد] چيزى نمىخواستند.
و گروهى از آنها گفتند: اى مردم يثرب، اينجا جاى ماندنتان نيست. بازگرديد. و گروهى از آنها از پيامبر رخصت طلبيدند. مىگفتند: خانههاى ما را حفاظى نيست. خانههايشان بىحفاظ نبود، مىخواستند بگريزند.
و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: «ای اهل یثرب (ای مردم مدینه)! اینجا جای توقف شما نیست؛ به خانههای خود بازگردید!» و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند: «خانههای ما بیحفاظ است!»، در حالی که بیحفاظ نبود؛ آنها فقط میخواستند (از جنگ) فرار کنند.
And when a group of them said, ‘O people of Yathrib! [This is] not a place for you, so go back!’ A group of them sought the Prophet’s permission [to leave the scene of battle], saying, ‘Our homes lie exposed [to the enemy],’ although they were not exposed. They only sought to flee.
And when a party of them said: O people of Yasrib! there is no place to stand for you (here), therefore go back; and a party of them asked permission of the prophet, saying. Surely our houses are exposed; and they were not exposed; they only desired to fly away.
And when a party of them said: O folk of Yathrib! There is no stand (possible) for you, therefor turn back. And certain of them (even) sought permission of the Prophet, saying: Our homes lie open (to the enemy). And they lay not open. They but wished to flee.
Behold! A party among them said: "Ye men of Yathrib! ye cannot stand (the attack)! therefore go back!" And a band of them ask for leave of the Prophet, saying, "Truly our houses are bare and exposed," though they were not exposed they intended nothing but to run away.
معانی کلمات آیه
يثرب: نام قديمى شهر مدينه است كه فقط يك بار در قرآن مجيد آمده است.
مقام: مقام (بضم اول و فتح آن) مصدر ميمى است به معنى اقامه و نيز اسم زمان و مكان آيد، آن در آيه به معنى اقامت است.
عورة: عورت هر چيزى است كه انسان از ظاهر شدن آن شرم دارد مانند آلت تناسلى و نيز هر چيزى كه انسان از آن مىترسد مانند شكاف و محل عبور در مرزها، مراد از آن در آيه بى حفاظ بودن است.[۱]
نزول
در جنگ احزاب منافقین به رسول خدا صلى الله علیه و آله مى گفتند: به ما اجازه بده که به منازل خویش برگردیم زیرا از یهود در این جنگ مى ترسیم و منازل آنان در اطراف مدینه بوده است و این آیه درباره آنان نازل گردید.[۲]
وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً «13»
و آن گاه كه گروهى از آنان گفتند: اى مردم مدينه! (در صحنه جنگ) براى شما جاى ماندن نيست، پس برگرديد. و گروهى از آنان از پيامبر اجازه (بازگشت) مىخواستند (و) مىگفتند: همانا خانههاى ما بى حفاظ است. در حالى كه بى حفاظ نبود و آنان جز فرار (از جنگ) قصد ديگرى نداشتند.
پیام ها
1- گروهى از منافقان با شايعه پراكنى، قالَتْ طائِفَةٌ ... لا مُقامَ لَكُمْ و گروهى با فرار از جبهه، «يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ» در صدد تضعيف روحيه مؤمنان بودند.
3- فرمانده جنگ، شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود. «يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ»
جلد 7 - صفحه 338
4- قواى مسلح بايد به قدرى منظم باشد كه هيچ كس حقّ خروج از لشكر را بدون مرخصى نداشته باشد. «يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ»
5- آرامش و امنيّت فكرى و خانوادگى براى رزمنده به قدرى ضرورى است كه منافقان، دغدغه آن را بهانه ترك جبهه خود قرار دادند. «إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ»
6- كسى كه از خانه و زندگى دل نكند، نمىتواند موفّق باشد. «إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ»
7- منافق، ترسو و بهانهگير است. (به خاطر نداشتن شهامت، به جاى موضعگيرى صريح، بهانهگيرى مىكند.) «بُيُوتَنا عَوْرَةٌ»
8- دشمن از مذهب، عليه مذهب استفاده مىكند. (بهانهى منافقان «حفظ ناموس» بود كه يك دستور مذهبى است.) «بُيُوتَنا عَوْرَةٌ»
9- وحى، افكار پليد منافقان را آشكار و آنان را رسوا مىكند. «وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِراراً «13»
چون لشكر كفار را با آن كثرت مشاهده نمودند ترسيدند، اهل ايمان را ترغيب به فرار نمودند، حق تعالى عدم ثبات و بد دلى و سستى اعتقاد اين جماعت را اخبار مىفرمايد:
وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ: و ياد بياوريد زمانى را كه گفتند گروهى از منافقان، يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ: اى اهل مدينه موضع قيام و قرار شما نيست در لشكرگاه، يعنى جاى آن نيست كه شما اقامت كنيد در آن، فَارْجِعُوا:
پس بازگرديد به منزلهائى كه در مدينه داريد و از لشكرگاه بگريزيد و فرار كنيد، يا اقامت شما در دين اسلام وجهى ندارد پس برگرديد به دين پدران خود و پيغمبر را به دشمنان بازگذاريد و الّا مدينه جاى شما نباشد. ابن عباس گفته:
اين قول جهودان بود كه منافقان را گفتند شما را چه ضرور است كه در مدينه توقف كنيد براى پيغمبر و خود را گرفتار شمشير ابو سفيان و قريش كنيد «2».
«1» بحار الانوار، ج 20، ص 190- 189.
«2» منهج الصادقين، ج 7، ص 296. (چ اسلاميه 1346 ش)
جلد 10 - صفحه 418
وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَ: و اجازه مىطلبند گروهى از ايشان از پيغمبر، يعنى بنو حارثه و بنو سلمه از حضرت اذن مىطلبند كه رجوع كنند به خانههاى خود از روى بهانه جوئى، يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ: و مىگويند بدرستى كه خانههاى ما در مدينه خلل دارد و در و ديوار آن را استحكامى نيست، ما را اجازه فرما تا برويم و خلل آن را اصلاح كنيم و سد طرق نمائيم تا دشمن شبيخون نزند. وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ: و حال آنكه خانههاى ايشان خلل ندارد بلكه مستحكم است با ديوارهاى رفيع، إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً: نمىخواهند به اين استيذان مگر فرار كردن از جنگ را. در كشاف مذكور است كه عورت به معنى خلل است «1».
حاصل آنكه ايشان اعتذار نمودند كه خانههاى ما در مظانّ آنست كه دشمنان و دزدان داخل شوند به جهت آنكه حصار و ابواب آن محكم نيست كه سدّ و منع دشمن توان نمود، پس اجازه فرما برويم آنها را محكم نموده باز معاودت كنيم؛ حق تعالى تكذيب آنها فرمود كه خانههاى آنها خلل و قصورى ندارد و در نهايت استحكام است و غرض آنها فرار است.
و ياد كنيد وقتى را كه گفتند منافقان و آنانكه در دلهاشان بيمارى است وعده ندادند ما را خدا و پيغمبرش مگر براى فريب
و هنگامى را كه گفتند گروهى از آنها اى اهل مدينه نيست جاى اقامت براى شما پس باز گرديد و اذن ميخواستند دستهئى از آنها از پيغمبر ميگفتند همانا خانههاى ما گشاده است و نبود آنها گشاده اراده نمىنمودند مگر فرار را
و اگر داخل شده بودند بر آنان از جوانب آنها پس خواسته مىشدند كفر را هر آينه بجا مىآوردند آنرا و درنگ نميكردند در آن مگر كمى
و هر آينه بتحقيق بودند كه معاهده نمودند با خدا از پيش كه بر نگردانند پشتها را و باشد پيمان خدا پرسيده شده.
جلد 4 صفحه 311
تفسير
خداوند متعال ياد آورى فرموده در اين آيات پارهاى از اوضاع و احوال مرقومه در تاريخ جنگ احزاب را علاوه بر آنچه سابقا ياد آورى فرموده بود از آن جمله وقتى را كه اهل نفاق و آنانكه در دل بيمارى شك و ترديد در عقائد حقّه داشتند ميگفتند خدا و پيغمبر ما را بوعده نصرت بر اعداء در اين پيش آمد فريب دادند و مقصودشان فرمايش پيغمبر بود كه فرمود احزاب و قبايل مشركين و يهود بر من هجوم آور ميشوند ولى بالاخره غلبه با من است يا آنكه در وقت شكستن سنگ و جهيدن برق فرمود شام و يمن و ايران را ما مسخّر مينمائيم و از آن جمله وقتى را كه پارهاى از منافقين از قبيل عبد اللّه بن ابىّ و غيره باهل مدينه ميگفتند در اين هواى سرد نميشود اينجا كه لشگرگاه است اقامت نمود بر گرديد بمنازل خودتان در مدينه و مقام بفتح ميم نيز قرائت شده و بعضى ديگر كه گفتهاند بنو حارثه و بنو سلمه بودند مىآمدند خدمت پيغمبر و اجازه ميخواستند بروند خانههاى خودشان را كه در اطراف شهر بود تعمير و محفوظ نمايند باين عنوان كه خانههاى ما حصار درستى ندارد و رخنه و خلل در آنها زياد است چون اصل عورت بمعناى خلل است و خداوند آنها را تكذيب نموده كه هيچ خانههاشان عيبى نداشت فقط مقصودشان فرار از جنگ بود و اين را بهانه قرار داده بودند و از بىاعتقادى آنها خبر داده كه اگر اهل شرك كه فعلا هجوم بر ما نمودند از اطراف و جوانب خانههاى آنها وارد شوند و بخواهند از آنها كه از دين اسلام خارج گردند هر آينه مىپذيرند و حاجت آنها را روا مينمايند و چندان درنگ و تأمل نمىنمايند با آنكه تمام آنها قبلا با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم بيعت نموده بودند و قسم خورده بودند كه در يارى و دفاع از او و حرمش كوتاهى نكنند و در جنگ پشت به دشمن ننمايند و عهد با پيغمبر عهد با خدا است و بايد بآن وفا نمود و الّا در قيامت مسئوليّت و مؤاخذه دارد و توضيح اين آيات با مراجعه با جمالى كه از واقعه احزاب و خندق قبلا بيان شد حاصل خواهد گرديد انشاء اللّه و لأتوها بقصر نيز قرائت شده است.
جلد 4 صفحه 312
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذ قالَت طائِفَةٌ مِنهُم يا أَهلَ يَثرِبَ لا مُقامَ لَكُم فَارجِعُوا وَ يَستَأذِنُ فَرِيقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَورَةٌ وَ ما هِيَ بِعَورَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلاّ فِراراً «13»
يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَورَةٌ عورة خطر است يا خطر دزد يا قتل زن و بچه يا اسيري آنها.
وَ ما هِيَ بِعَورَةٍ هيچگونه خطر نداشتند فقط بهانه بود که فرار كنند.
إِن يُرِيدُونَ إِلّا فِراراً با اينكه فرار آنها اولا گناه كبيره بود ثانيا نتيجه نداشت زيرا اگر مشركين غالب شوند ميريزند در خانههاي شما و تمام شما را ميكشند و اسير ميكنند و اموال شما را غارت ميكنند لذا ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 13)- در این آیه به شرح حال گروه خطرناکی از همین منافقان بیمار دل که نسبت به دیگران خباثت و آلودگی بیشتری داشتند پرداخته، میگوید: «و (نیز) به خاطر بیاورید هنگامی را که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب! (ای مردم مدینه)! اینجا جای توقف شما نیست، به خانههای خود باز گردید» (وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا).
و به این ترتیب میخواستند جمعیت انصار را از لشکر اسلام جدا کنند این از یکسو، از سوی دیگر «و گروهی از آنان از پیامبر اجازه باز گشت میخواستند و میگفتند: خانههای ما بیحفاظ است، در حالی که بیحفاظ نبود آنها فقط میخواستند (از جنگ) فرار کنند» (وَ یَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُرِیدُونَ إِلَّا فِراراً).
«یثرب» نام قدیمی مدینه است، پیش از آنکه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به آنجا هجرت کند، بعد از آن کمکم نام مدینة الرسول (شهر پیغمبر) بر آن گذارده شد که مخفف آن همان «مدینه» بود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: