آیه 133 سوره صافات

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۳۲ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (ترجمه های فارسی)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَإِنَّ لُوطًا لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<132 آیه 133 سوره صافات 134>>
سوره : سوره صافات (37)
جزء : 23
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و لوط هم یکی از رسولان خدا بود.

و بی‌تردید لوط از پیامبران بود.

و در حقيقت، لوط از زمره فرستادگان بود.

و لوط از پيامبران بود.

و لوط از رسولان (ما) است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed Lot was one of the apostles.

And Lut was most surely of the apostles.

And lo! Lot verily was of those sent (to warn).

So also was Lut among those sent (by Us).


تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «133» إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ «134»

و همانا لوط يكى از فرستادگان است. آن گاه كه او و همه‌ى خانواده‌اش را (از قهر خود) نجات داديم.

إِلَّا عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ «135» ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ «136»

جز پيرزنى كه در ميان باقيماندگان (جزء هلاك شدگان) بود. سپس باقى را نابود كرديم.

وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ «137» وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «138»

و همانا شما صبحگاهان بر آثار آنان مى‌گذريد. (و نيز) شامگاهان؛ پس آيا عقل خود را بكار نمى‌گيريد.

جلد 8 - صفحه 59

نکته ها

كلمه‌ى «غابر» به معناى واپس مانده است، چنانكه «غبار» نيز باقيمانده خاك است.

«عجوز» به پيرزنى گويند كه از كار و تلاش عاجز باشد.

كلمه‌ى‌ «دَمَّرْنَا» از «تدمير» به معناى هلاك كردن است.

منطقه‌ى ويران شده‌ى قوم لوط، در صدر اسلام در مسير حجاز و شام بود كه قافله‌ها و كاروانيان هر صبح و شام از كنار آن عبور مى‌كردند.

روان شناسان غير مذهبى براى ساخته شدن شخصيّت انسان، عواملى را نام مى‌برند كه انسان به طور جبرى تحت تأثير آن‌ها ساخته مى‌شود، از جمله مى‌گويند: «نظام اجتماعى يا اقتصادى، سازنده‌ى انسان است».

امّا اسلام محور سازندگى را اراده‌ى خود انسان مى‌داند نه شرايط بيرونى حاكم بر او، چنانكه زن فرعون بر سر سفره‌ى فرعون مى‌نشست و در كاخ زندگى مى‌كرد ليكن ذرّه‌اى تحت تأثير او قرار نگرفت و بالعكس زن لوط و نوح در خانه‌ى اين دو پيامبر زندگى كردند امّا راه ديگرى رفتند.

پیام ها

1- آشنايى با تاريخ پر درد و رنج انبيا، سبب تسلّى پيامبر و پايدارى مؤمنان است. «وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»

2- خداوند هر كس را در جاى خود كيفر و پاداش مى‌دهد. نَجَّيْناهُ‌ ... إِلَّا عَجُوزاً

3- وابستگى فيزيكى سبب نجات نيست، وابستگى فكرى لازم است. «إِلَّا عَجُوزاً»

4- حساب انبيا از حساب همسرانشان جداست. نَجَّيْناهُ‌ ... إِلَّا عَجُوزاً

5- اهل بيت انبيا، پيروان فكرى و عملى آن بزرگوارانند نه خانواده‌ى آنان. «نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ إِلَّا عَجُوزاً»

6- اگر رشد معنوى در كار نباشد، همسر پيامبر با ديگر افراد ذرّه‌اى فرق ندارد. «فِي الْغابِرِينَ»

جلد 8 - صفحه 60

7- نجات و هلاكت به دست خداست. «نَجَّيْناهُ‌- دَمَّرْنَا»

8- از كنار ويرانه‌ها و آثار باستانى، ساده و بى‌توجّه نگذريم. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»

9- سرگذشت قوم لوط، مايه‌ى عبرت براى همگان است. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (133)

بعد از آن به جهت تنبيه عباد و انذار اهل عناد قصه قوم لوط را فرمايد:

وَ إِنَّ لُوطاً: و بدرستى كه لوط بن هرون عليهما السلام كه برادر زاده حضرت ابراهيم عليه السلام بود، لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ‌: هر آينه از جمله فرستادگان بسوى اهل سدوم است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (133) إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (134) إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ (135) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (136) وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ (137)

وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (138) وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (140) فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ (142)

فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (143) لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ (145) وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ (146) وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (147)

فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى‌ حِينٍ (148)

ترجمه‌

و همانا لوط از پيمبران است‌

هنگاميكه نجات داديم او و اهلش را همگى‌

مگر پيرزنى را در بازماندگان‌

پس هلاك كرديم ديگران را

و همانا شما ميگذريد بر آنها با آنكه هستيد صبح‌كنندگان‌

و بشب آيا پس در نمى‌يابيد بعقل‌

و همانا يونس از پيمبرانست‌

هنگاميكه گريخت بسوى كشتى مملوّ

پس قرعه زد پس شد

جلد 4 صفحه 448

از قرعه بنام افتادگان‌

پس فرو بردش ماهى و او بود ملامت كننده خود

پس اگر نه اينكه او بود از تسبيح كنندگان‌

هر آينه ميماند در شكمش تا روزى كه برانگيخته ميشوند

پس انداختيم او را بزمينى بى‌گياه با آنكه او بيمار بود

و رويانديم بر سر او درختى از كدو

و فرستاديم او را بسوى صد هزار نفر يا زياده مى‌بودند

پس ايمان آوردند پس بهره‌مند نموديم ايشانرا تا زمان مرگ.

تفسير

خداوند متعال متذكر شده قصّه حضرت لوط و نجات او و خانواده‌اش جز زن پيرش را كه باقى ماند در عذاب و هلاك شد با ساير اهل سدوم بنحو اجمال چون تفصيل آن در سور سابقه ذكر شده و گوشزد فرموده اهل مكّه را كه در مسافرت بشام همه ساله بر آنديار عبور مينمايند صبح و شام و مى‌بينند آثار باقيه آنشهر ويران را و تعقّل نميكنند تا متنبّه شوند كه در اثر معصيت خدا باين بلا گرفتار شدند و از روايتى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده استفاده ميشود كه مراد مرور بر احوال آنها است در قرآن چون قرائت نمايند آنرا صبح و شام و در هر حال تعجّب از عدم تعقل و عبرت آنها است از آنچه مى‌بينند و مى‌شنوند و فرموده كه حضرت يونس بن متّى كه شرح حال او در سوره خودش گذشت از پيغمبران مرسل بود و از قوم خودش مانند غلامى كه از مولاى خود بگريزد بدون اذن خدا گريخت و رفت بجانب كشتى مملوّ از متاع و مسافر و نشست در آن تا وسط دريا كه كشتى از رفتار بازماند و كشتيبانان گفتند هر وقت بنده‌اى از مولاى خود گريخته باشد اين پيش‌آمد براى كشتى ما روى ميدهد و بنا شد قرعه بكشند بنام هر كس بيايد او را در دريا بيندازند تا سايرين از خطر مرگ ايمن شوند و حضرت يونس داخل شد در كسانيكه قرعه بنام آنها كشيده ميشد و بنام او درآمد و چون آثار صلاح و تقوى از سيماى او ظاهر بود قرعه را تكرار نمودند تا سه مرتبه و در هر سه بار نام او بيرون آمد و حضرت متوجه بلب كشتى شد ديد ماهى بزرگى سر از آب بيرون آورده و دهانش را گشوده خود را بدهان او انداخت چنانچه در فقيه از امام باقر عليه السّلام نقل نموده پس آن ماهى او را مانند لقمه‌اى فرو برد و بلع كرد و او مورد ملامت مردم گرديد يا خود را ملامت نمود بر ترك اولائى كه از او صادر شد كه بى‌دستور الهى از ميان قوم خود بيرون رفته بود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون كشتى‌

جلد 4 صفحه 449

بوسط دريا رسيد خدا ماهى بزرگيرا فرستاد جلو كشتى را گرفت يونس باو نظر نمود از آن ترسيد خود را بآخر كشتى برد ماهى هم متوجه بجانب او گرديد و دور زد و دهانش را بروى او باز كرد و اهل كشتى گفتند در ميان ما گنه‌كارى است پس قرعه كشيدند و بنام يونس درآمد و او را در دريا انداختند و ماهى او را بلع نمود و در آب روان گرديد و نقل نموده‌اند كه خداوند بماهى وحى فرمود كه من شكم تو را زندان او قرار دادم نه او را خوراك تو بايد او را محفوظ بدارى يعنى قوّه هضم را از اندرون او سلب فرمود بقدرى كه آنحضرت در شكم ماهى سالم ماند تا سه روز كه در آن مدت مشغول بذكر خدا بود بنحويكه در سوره انبياء گذشت و اگر نبود اشتغال او بذكر و تسبيح خدا درنگ مينمود در شكم ماهى تا روز قيامت و بعد از سه روز خداوند بآنماهى امر فرمود كه او را بزمين بيگياهى بيندازد و انداخت و خداوند بر سر او سايبانى از درخت كدوئى رويانيد براى آنكه پوستش رقيق و بدنش ضعيف و مريض شده بود و چون قوى و سالم گرديد آندرخت خشك شد و او بزحمت افتاد و متأثر و ملول گرديد و بخدا از خشك شدن آندرخت شكايت نمود و خداوند جواب فرمود تو از خشك شدن درختى كه نكاشتى و آب ندادى و ديگر احتياج بآن ندارى چون خوب شدى غمگين ميشوى و محزون نميشوى براى اهل نينوا كه بيش از يكصد هزار نفرند و ميخواهى عذاب بر آنها نازل شود آنها ايمان آوردند و پرهيزكار شدند پس بر گرد بسوى ايشان و آنحضرت مراجعت فرمود و اهل نينوا بعد از معرفت بحال او مقدمش را گرامى داشتند و ايمان آوردند بخوبى و بخوشى زيستند تا باجل خود از دنيا رفتند چنانچه اين معانى از روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام استفاده ميشود و يقطين در لغت اشجار بى‌ساق كم دوام را گويند مانند كدو كه اينجا اراده شده است و كلمه او در او يزيدون محتمل است بمعناى واو باشد چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه و يزيدون قرائت فرموده است و در بعضى از روايات تصريح بزياده سى هزار شده و محتمل است بمعناى بل باشد و محتمل است براى ابهام باشد يعنى لازم نيست دانسته شود عدد آنها تحقيقا همين‌قدر كه بدانند زياد بودند كافى است و محتمل است براى تخيير باشد يعنى كسيكه آنها را از دور ميديد ميتوانست بصد هزار يا بيشتر تخمين بزند يا

جلد 4 صفحه 450

اگر اطفال را حساب نكنند چون پيغمبر بر آنها مبعوث نميشود صد هزار بودند و الّا بيشتر چون آنها هم به تبع بزرگترهاشان از اهل ايمان حساب ميشوند و در هر حال عدد آنها در علم الهى معيّن بود و ترديدى در آن مقام نبوده و نيست و اللّه تعالى اعلم بمراده.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌َّ لُوطاً لَمِن‌َ المُرسَلِين‌َ (133)

و بدرستي‌ ‌که‌ لوط ‌هر‌ آينه‌ ‌از‌ پيغمبران‌ ‌بود‌.

جلد 15 - صفحه 190

انبياء سه‌ قسم‌ بودند يك‌ قسم‌ فقط نبي‌ بودند ‌بر‌ ‌آنها‌ وحي‌ نازل‌ ميشد ولي‌ مأمور بدعوت‌ نبودند يك‌ قسم‌ ‌رسول‌ ‌هم‌ بودند ‌که‌ مأمور بدعوت‌ بودند لكن‌ تابع‌ دين‌ ‌رسول‌ آخري‌ بودند مثل‌ لوط اسمعيل‌ اسحق‌ يعقوب‌ يوسف‌ شعيب‌ ‌که‌ تابع‌ ابراهيم‌ و مثل‌ هارون‌ و داوود و سليمان‌ و يحيي‌ و زكريا ‌که‌ تابع‌ موسي‌ بودند و يك‌ قسم‌ دين‌ جديد و شريعت‌ خاصه‌ و اينها شش‌ نفر بودند آدم‌ نوح‌ ابراهيم‌ موسي‌ عيسي‌ ‌محمّد‌ (ص‌) و پنج‌ نفر ‌آنها‌ اولو العزم‌ بودند ‌که‌ ناسخ‌ دين‌ قبل‌ ‌باشد‌ ‌غير‌ ‌از‌ آدم‌ بقيه‌ و لوط پسر خاله‌ و برادر زن‌ ابراهيم‌ ‌بود‌ و فرستاده‌ ‌شده‌ ‌در‌ يك‌ قسمت‌ ‌از‌ شامات‌ ‌که‌ هفت‌ شهر ‌بود‌ و احدي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ايمان‌ نياوردند و اعمال‌ زشت‌ ‌آنها‌ بسيار ‌بود‌ ‌که‌ تعبير بخباثت‌ ‌شده‌ و اخبث‌ ‌آنها‌ لواط ‌بود‌ ‌که‌ ميفرمايد وَ نَجَّيناه‌ُ مِن‌َ القَريَةِ الَّتِي‌ كانَت‌ تَعمَل‌ُ الخَبائِث‌َ انبياء آيه 75 و نيز ميفرمايد وَ لُوطاً إِذ قال‌َ لِقَومِه‌ِ إِنَّكُم‌ لَتَأتُون‌َ الفاحِشَةَ ما سَبَقَكُم‌ بِها مِن‌ أَحَدٍ مِن‌َ العالَمِين‌َ أَ إِنَّكُم‌ لَتَأتُون‌َ الرِّجال‌َ وَ تَقطَعُون‌َ السَّبِيل‌َ وَ تَأتُون‌َ فِي‌ نادِيكُم‌ُ المُنكَرَ عنكبوت‌ آيه 28 و ‌در‌ اخبار بسياري‌ ‌از‌ منكرات‌ ‌را‌ اعمال‌ قوم‌ لوط شمرده‌اند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 133)- سرزمین بلازده این قوم در برابر شماست! پنجمین پیامبری که در این سوره، نامش به میان آمده «لوط» است، که طبق صریح قرآن همزمان و معاصر با ابراهیم (ع) بوده است.

نخست می‌گوید: «و لوط از رسولان (ما) است» (وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع