آیه 75 سوره توبه
<<74 | آیه 75 سوره توبه | 76>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و بعضی از آنها این گونه با خدا عهد بستند که اگر نعمت و رحمتی نصیب ما کند البته صدقه (یعنی زکات) پردازیم و از نیکان میشویم.
از منافقان کسانی هستند که با خدا پیمان بستند، چنانچه خدا از فضل و احسانش به ما عطا کند، یقیناً صدقه خواهیم داد و از شایستگان خواهیم شد.
و از آنان كسانىاند كه با خدا عهد كردهاند كه اگر از كرم خويش به ما عطا كند، قطعاً صدقه خواهيم داد و از شايستگان خواهيم شد.
بعضى از آنها با خدا پيمان بستند كه اگر از فضل خود مالى نصيبمان كند، زكات مىدهيم و در زمره صالحان درمىآييم.
بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد؛ و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«عَاهَدَ اللهَ»: با خدا پیمان بست. «لَنَصَّدَّقَنَّ»: حتماً به صدقهدادن و احسانکردن و بخشش نمودن میپردازیم. از باب تفعّل و اصل آن (لَنَتَصَدَّقَنَّ) است.
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره بلتعة بن حاطب نازل شده که شخصى فقیر و بىچیز بود؛ نذر کرده بود که اگر ثروتمند شود، صدقه بدهد. ثروت وى به دوازده هزار درهم رسید و تصدق ننمود و از صالحین و نیکوکاران قرار نگرفت چنان که واقدى گفته است.
و همچنین درباره ثروت او گویند: وى داراى برده اى بود که به قتل رسید و دیه او را که دوازده هزار درهم بود، گرفت و این دیه را رسول خدا صلى الله علیه و آله به او داده بود، ابن اسحق گوید فقرا مزبور دو نفر بودند یکى بنام بلتعه و دیگرى بنام معتب بن قشیر.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ «75»
و برخى از آنان با خدا پيمان بسته بودند كه اگر خداوند از فضل خويش به ما عطا كند، حتماً صدقه (زكات) خواهيم داد و از نيكوكاران خواهيم بود.
فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ «76»
پس چون خداوند از فضل خويش به آنان بخشيد، بدان بخل ورزيدند و (به پيمان) پشت كرده و روىگردان شدند.
نکته ها
مسلمان فقيرى از مدينه، (ثَعلبةبن حاطب) از پيامبر صلى الله عليه و آله درخواست كرد تا دعا كند خداوند او را ثروتمند كند. حضرت فرمود: مال اندكى كه شكرش را ادا كنى بهتر از مال زيادى است كه از عهدهى شكرش برنيايى. ثعلبه گفت: اگر خدا عطا كند، همهى حقوق واجب آن را خواهم داد. به دعاى آن حضرت، ثروتش افزون شد تا آنجا كه ديگر نتوانست در نمازجمعه و جماعت شركت كند. وقتى مأمورِ گرفتن زكات نزد او رفت، به او گفت: ما مسلمان شديم كه جزيه ندهيم! «1»
فخر رازى مىگويد: ثعلبه از كار خود پشيمان شد وزكات خود را نزد پيامبر آورد، ولى آن حضرت نپذيرفت. آرى، انسان نمىداند صلاح و خيرش در چيست، لذا گاهى با اصرار، چيزى را مىخواهد كه به زيان اوست، پس بايد به دادههاى خدا قانع بود.
شبيه اين آيه در عمل نكردن به پيمان با خدا، در سورهى اعراف آمده است: «دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ. فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ» «2» زن و شوهرى عهد كردند كه اگر خداوند فرزند شايستهاى به آنان بدهد، شكرگزار او باشند، امّا چون صاحبِ فرزند صالحى شدند، براى خدا شريك قائل شده و پيمان را از ياد بردند.
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». اعراف، 189- 190.
جلد 3 - صفحه 470
پیام ها
1- انسان، ناسپاس و عهد شكن است. عاهَدَ اللَّهَ ... لَنَصَّدَّقَنَ، بَخِلُوا بِهِ
2- به پيمان و قولهاى در حال فقر و اضطرار، چندان اعتمادى نيست. فَلَمَّا آتاهُمْ ... بَخِلُوا
3- اگر لياقت وظرفيّت نباشد، نعمتهاى الهى براى انسان نقمت مىشود. مالى ارزشمند است كه عامل سقوط نگردد. آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ... تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ
4- دلبستگى به دنيا، انسان را بدفرجام مىكند. كسىكه در اداى زكات و صدقات بخل ورزد، كمكم از دين روىگردان مىشود. بَخِلُوا ... وَ هُمْ مُعْرِضُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (76)
فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ: پس چون حق تعالى عطا فرمود ايشان را مال بسيار از فضل و كرم نامتناهى خود. بَخِلُوا بِهِ: بخل ورزيدند به آن و حق مفروضه خدا را ندادند. وَ تَوَلَّوْا: و پشت كردند و رو بگردانيدند از عهد و پيمان و طاعت الهى. وَ هُمْ مُعْرِضُونَ: و حال آنكه ايشان اعراض كنندگانند از امر و فرمان سبحانى، يعنى عادت ايشان است اعراض از انقياد و طاعت خداى متعال.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه فرمايد. البخل جامع لمساوى العيوب و هو زمام يقاد به الى كلّ سوء. يعنى: بخل جامع است افعال بد و عيوب را، و بخل لجامى است كه مىكشاند صاحبش را به هر بدى و فعل ناپسندى، كه از جمله آن سرپيچى از اوامر الهى و اعراض از تكاليف سبحانى است، پس مؤمن بايد منزه از بخل و مزين به وجود و بخشش و احسان باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ (75) فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (76) فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (77) أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (78)
ترجمه
و از آنها كسانى هستند كه عهد نمودند با خدا كه اگر بدهد ما را از فضل خود هر آينه صدقه دهيم البته و هر آينه بوده باشيم البته از شايستگان
پس چون داد آنها را از فضل خود بخل كردند بآن و رو گردانيدند با آنكه بودند اعراض كنندگان
پس از پى در آورد آنها را نفاقى در دلهايشان تا روز كه ملاقات كنند او را براى آنكه تخلّف نمودند با خدا چيزيرا كه وعده كردند آن را و براى آنكه بودند كه دروغ ميگفتند
آيا ندانستند كه خدا ميداند راز آنها و گفتار نهانيشان را و آنكه خداوند دانا است پوشيدههاى از حواسّ را.
تفسير
قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه او ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن
جلد 2 صفحه 604
عوف است كه محتاج بود پس عهد نمود با خدا و چون خداوند باو عطا فرمود بخل ورزيد و در جوامع است كه او ثعلبة بن حاطب بود از پيغمبر (ص) خواهش نمود كه از خدا بخواهد باو مال عطا فرمايد آنحضرت فرمود اى ثعلبة مال كمى كه از عهده شكرش برآئى بهتر است از مال زيادى كه نتوانى بلوازمش عمل كنى پس عرض كرد قسم بخدائى كه تو را بحق مبعوث فرمود اگر خدا بمن مال كرامت فرمايد هر آينه هر صاحب حقّى را بحقش ميرسانم پس پيغمبر (ص) دعا كرد و او گوسفند خريد و زياد شد بطوريكه در مدينه گنجايش آن نشد ناچار از شهر خارج شد و واديى را اختيار نمود و از خلق كناره كرد و در نماز جمعه حاضر نشد و پيغمبر (ص) عامل خود را براى گرفتن زكوة نزد او فرستاد و او از دادن استنكاف كرد و گفت اين مانند جزيه است و پيغمبر (ص) فرمود واى بر ثعلبه و در مجمع فرموده اين مطلب مرفوعا روايت شده است و ظاهر آيه شريفه آنستكه بعضى از منافقان كسانى هستند كه با خدا عهد مىكنند بر صدقه و طاعت و تخلّف مينمايند بسبب بخل و اعراض از ذكر خدا و اين عمل متعقّب بآن ميشود كه نفاق در دل آنها جاى گزين گردد بطوريكه زائل نشود از آنها تا روز قيامت چنانچه در توحيد از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه لقاء بعث است و بنابر اين ضمير در يلقونه راجع است بخدا و مراد ملاقات عذاب او است و محتمل است راجع باشد بپاداش عمل كه آن بخل و اعراض از طاعت است كه از آيه سابقه استفاده ميشود و ممكن است راجع باشد بخود عمل باعتبار صورت برزخيّه آن و بعضى گفتهاند خداوند بپاداش خلف عهد و دروغ كه لازمه نفاق است توفيق توبه را از آنها سلب فرمود مانند شيطان و اخبار فرمود از حال آنها تا معجزه باشد براى پيغمبر (ص) چون آنها بحال كفر و نفاق باقى ماندند تا مردند و بنابر اين ضمير مفرد در اعقبهم هم راجع بخداوند است و بنظر حقير اين معنى اظهر است و مانعى هم ندارد چون در ذيل آيه تصريح شده بآنكه نتيجه سوء اختيار خودشان بوده و در آيه اخيره توبيخ شده است بر جهالت آنها يعنى چرا نبايد بدانند كه خداوند عالم السرّ و الخفيّات است و هر چه از حواس ما غائب است براى او بنحو اتمّ مكشوف است چون علّام صيغه مبالغه و الغيوب جمع محلّى بالف و لام است و افاده عموم مىنمايد و در مجمع فرموده در آيه دلالت است بر آنكه خلف وعده و خيانت و دروغ از اخلاق اهل نفاق است و در روايت صحيح از پيغمبر (ص) رسيده است كه فرمود منافق سه
جلد 2 صفحه 605
علامت دارد وقتى خبر دهد دروغ مىگويد و وقتى وعده كند تخلّف مىنمايد و چون امانتى باو سپرده شود خيانت مىكند و بنظر حقير دلالت آيات بر اين علائم مورد تأمل است اگر چه اهل نفاق متصف باين صفات ميباشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلَمّا آتاهُم مِن فَضلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوا وَ هُم مُعرِضُونَ (76)
پس چنانچه خداوند بآنها عنايت فرمود از فضل خود بخل كردند بآن و پشت كردند و آنها اعراض نمودند.
نوع مردم در زمينه ابتلاء و سختي و شدّت و تنگدستي يك تصميماتي و نذوري و عهودي ميكنند که اگر نجات پيدا كردند چنين و چنان كنند و پس از نجات پشيمان ميشوند و عمل نميكنند چه رسد بمنافقي که اصلا با اينکه همه معجزات و ادله و براهين ايمان نياورده و از ترس جانش اظهار ايمان ميكند كجا بمجرد اينكه يك مالي بدست آورد اينکه بنده صالح ميشود و بذل مال در راه خدا ميكند و صدقه ميدهد قلب که سياه و قساوت دارد كجا قابل هدايت ميشود لذا ميفرمايد فَلَمّا آتاهُم مِن فَضلِهِ و دنيا بآنها رويي نشان داد طغيان و سركشي آنها بيشتر
جلد 8 - صفحه 274
ميشود إِنَّ الإِنسانَ لَيَطغي أَن رَآهُ استَغني علق آيه 6.
بَخِلُوا بِهِ بخل از صفات خبيثه است حتي در خبر دارد
(البخل شجرة في النار اغصانها متدلية فمن تمسك بغصن منها يجره الي النار)
و نيز دارد
(شاب سخي مراهق في الذنوب اقرب الي اللّه من عابد بخيل)
و البته مراد بخل در واجبات است و در مورد آيه علاوه از عقوبت بخل عقوبت خلف عهد هم دارد مضافا بعقوبات ديگر که تولّوا تولّي پشت كردن است و مراد باحكام دين بلكه باصل دين که حتي نفاق و اسلام ظاهري خود را حفظ نكردند زيرا اگر حفظ ميكردند بظواهر اسلام عمل ميكردند وَ هُم مُعرِضُونَ اعراض از دين و خدا و رسول و مسلمين که از اينکه دسته خارج شدند و بكفر اولي برگشتند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 76)- ولی این سخن را تنها زمانی میگفتند که دستشان از همه چیز تهی بود «و به هنگامی که خداوند از فضل و رحمتش سرمایههایی به آنان داد، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و رویگردان شدند» (فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ صاحب مجمع البیان گوید: این آیه درباره ثعلبة بن حاطب نازل شده که از انصار بوده است و از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست که دعا کند تا او ثروتمند شود. پیامبر فرمود: اى ثعلبه به اندک قناعت کردن و شکرگذاردن در درگاه خدا از مال زیاد بهتر است که نتوان شکر آن را بجاى آورد سپس فرمود: آیا روش من براى شما سرمشق نیست. قسم به خدا اگر بخواهم مى توانم براى خود کوه را مبدل به طلا و نقره نمایم. ثعلبه روز بعد آمد و درخواست خود را تکرار نمود. رسول خدا صلى الله علیه و آله دعا کرد ثعلبه رفت و داراى گوسفندى بود از آن یک گوسفند به برکت دعاى پیامبر گوسفندان زیادى نصیب وى گردید و به قسمى زیاد شد که جایگاه آن را بیرون شهر مدینه قرار داد و نیز از نماز جماعت و جمعه که مراتب مى آمد، بازماند. رسول خدا صلی الله علیه و آله کس فرستاد و از او مطالبه صدقات نمود. ثعلبه امتناع کرد و گفت: این صدقه نظیر جزیه است. خبر به پیامبر رسید، فرمود: واى بر ثعلبه سپس این آیه نازل گردید چنان که ابوامامة الباهلى روایت کرده است و نیز ابن عباس و سعید بن جبیر و قتاده گویند: درباره ثعلبه نازل شده از نکته نظر این که پسرعموى او مرده بود و ثروت زیادى به وى رسیده بود.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.