ملا حسینقلی همدانی
ملاحسینقلی همدانی (1239 - 1311 هـ.ق)، عارف و فقیه مشهور قرن سیزدهم و چهاردهم و استاد عرفان بسیاری از عرفای نامی شیعه است. او خود شاگرد آقا سید علی شوشتری است.
محتویات
ولادت
ملاحسینقلی همدانی در سال 1239 ه.ق در روستای «شوند درگزین» از توابع همدان دیده به جهان گشود. نسب آخوند همدانی به جابر بن عبدالله انصاری صحابی مشهور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میرسد. در كتاب «بزرگان و سخن سرایان همدان» آمده است: در زادگاه وی، شوَند درگزین جمع زیادی از نوادگان جابر زندگی میكنند. نزد آنان جامهای از حضرت امام علی علیه السلام است. هرگاه مرض طاعون در آن منطقه و روستاهای اطراف پیدا میشده آن جامه را در آبی شستشو میدادند و به عنوان تبرك از آن آب مینوشیدند... كسانی كه از آن آب مینوشیدند، به طاعون مبتلا نمیشدند. آن گاه كه شاه عباس صفوی از این موضوع مطلع گردید، مقداری از این لباس را جهت تبرك از آنان گرفت. این جامهای است كه علی علیه السلام آن را به جابر، جد اعلای آخوند همدانی هدیه كرده است.[۱]
آخوند همدانی فرزند رمضان علی چوپان بود كه بعد به شغل پینهدوزی (كفاشی) روی آورد. در اوایل زندگی، رمضان علی از داشتن فرزند محروم بود. تا این كه توفیق زیارت امام حسین علیه السلام برای او حاصل شد. رمضان علی در كنار بارگاه ملكوتی امام حسین علیه السلام نذر كرد كه اگر خداوند متعال فرزند پسری به او عنایت كند، نامش را در زمره غلامان آن حضرت ثبت كند و او را برای ترویج مذهب جعفری تربیت كند.
پس از مراجعت از كربلا، دعای او به هدف اجابت رسید و نذرش مقبول درگاه خداوندی قرار گرفت. خداوند متعال به او دو فرزند پسر عنایت كرد كه اولی را حسینقلی (نوكر امام حسین علیه السلام) و فرزند دوم را كریم قلی (بنده خدا) نامید. رمضان علی علاقه شدیدی به روحانیت داشت. آرزویش این بود كه فرزندانش از عالمان دین محسوب شوند.
تحصیل
آخوند ملا حسینقلی پس از گذراندن ایام كودكی در زادگاه خویش، دروس ابتدایی را نزد استادان آن منطقه فراگرفت. سپس برای ادامه تحصیلات به تهران رفت. آخوند دروس سطح را در حوزه علمیه تهران آموخته و در مدرسه مروی، در درس آیت الله شیخ عبدالحسین طهرانی (شیخ العراقین) شركت كرد. بعد از اقامت چند ساله در تهران، عشق و علاقه به حكمت و علوم عقلی او را به شهر سبزوار كشاند. او در مكتب فیلسوف بزرگ و پرآوازه ایرانی، ملا هادی سبزواری شركت كرد و از خرمن پرفیض آن حكیم عارف بهره برد.
استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه میگوید: «بزرگترین حسنه حكیم سبزواری، مرحوم حكیم ربانی، عارف كامل الهی، فقیه نامدار، آخوند ملا حسینقلی همدانی در جزینی قدس سره است. ای مرد بزرگ و بزرگوار كه فرزند یك چوپان پاك سرشت بود، برای ادامه تحصیل از همدان به تهران آمد. جاذبه معنوی حكیم سبزواری او را به سبزوار كشانید. مدتی كه تاریخ و مقداری را فعلاً نمیدانم، در حوزه آن حكیم شركت كرد... اگر همه شاگردان حوزه حكیم سبزواری به حضور وی در حوزه او افتخار میكنند، حوزه حكیم به حضور چنین مردی مفتخر است».[۲]
آخوند ملا حسینقلی همدانی بعد از آن كه از كوثر زلال معرفت و حكمت جرعهها نوشید و از انفاس قدسی و رهنمودهای علمی و معنوی ملا هادی سبزواری ذخیرهها اندوخت، كوله راه سفر بست و برای ادامه تحصیلات راهی نجف گردید. آخوند همدانی در حوزه علمیه نجف به حلقه درس شیخ مرتضی انصاری پیوست.
او سخنان استاد در درس های فقه و اصول را به رشته تحریر كشید. آخوند همدانی تا پایان زندگی آن استاد فرزانه، در درس او شركت میكرد. او در مكتب شیخ انصاری به آن پایه از مقام فقهی رسید كه او را از «اكابر فقهاء شیعه»[۳] قلمداد كردند. آخوند همدانی بعد از ارتحال شیخ انصاری، به تدریس درس خارج فقه و اصول پرداخت. برخی از شاگردانش مباحث فقهی وی را تقریر نمودهاند.[۴]
در وادی سیر و سلوك
آخوند ملا حسینقلی همدانی علاوه بر تحصیل فقه و اصول و علوم رایج حوزه، به تهذیب نفس و كسب كمالات معنوی پرداخت و در درس آقا سید علی شوشتری كه بزرگترین مربی اخلاق و عرفان آن عصر بود، شركت كرد. ملا حسینقلی همدانی از همان جلسه اول، مورد عنایت ویژه استاد قرار گرفت و در زمره شاگردان خصوصی آن بزرگوار محسوب شد.
او طریقه آشنایی خویش را با آقا سید علی شوشتری چنین بیان كرده است: «مدتی بود كه در نجف اشرف به درس شیخ انصاری حاضر میشدیم، تا این كه روزی متوجه شدم كه شیخ همواره روزهای چهارشنبه به منزل آقا سید علی شوشتری میرود، من نیز روزی بدان جا رفتم و شیخ را دیدم كه چون شاگردان نشسته و سید هم بر مسند استادی جای گرفته بود. با خود گفتم كه من نیز باید همیشه به این درس حاضر شوم. چون برخاستم. سید رو به من كرد و گفت: اگر خواستی تو نیز بیا و از آن روز به بعد. پیوسته به حضورش شرفیات شده و بهرهها بردم».[۵]
در عظمت مكتب سید علی شوشتری، همین كافی است كه شیخ انصاری با این كه در علوم نقلی، استاد كل و نمونه عصر خویش بود و سید شوشتری یكی از شاگردان او در فقه و اصول بود، با این همه شیخ انصاری در درس اخلاق او شركت میكرد. آخوند همدانی در مكتب عرفان سید شوشتری، به مراتب عالی سیر و سلوك معنوی نائل شد. استاد به او علاقه ویژهای داشت. علاقه استاد به او چنان بود كه وقتی آخوند در مدرسه سلیمیه به مرض صعب العلاجی دچار میشود، صد تومان به پزشك حاذقی میدهد كه او را درمان كند. در آن زمان ثروت كمتر كسی در نجف به صد تومان میرسید.[۶]
استادان
آخوند همدانی دروس مقدماتی را نزد شیخ عبدالحسین طهرانی، حكمت را نزد حاج ملا هادی سبزواری، فقه و اصول را نزد شیخ مرتضی انصاری و اخلاق و سیر و سلوك عرفانی را نزد سید علی شوشتری فراگرفت. اساتید دیگری نیز در رشد شخصیت آخوند همدانی تأثیر داشتند كه میتوان در ایران از سید محمد سلطان آبادی و در عراق، از صاحب جواهر، ملا علی رازی و میرزا محمد حسن شیرازی نام برد.
مكتب تعلیم و تربیت ملا حسینقلی همدانی
آخوند پس از رحلت شیخ انصاری، تصمیم جدی گرفته بود كه تدریس خارج فقه و اصول را به صورت گسترده و همگانی آغاز كند و برای همین منظور به تنظیم و تكمیل تقریرات درس شیخ همت گماشت، اما تدبیر الهی سرنوشت دیگری برای او رقم زده بود. زیرا در همان ایام، نامهای از طرف استادش، سید علی شوشتری به او رسید كه او را از تدریس فقه و اصول به صورت گسترده و همگانی بازداشت.
استادش به او توصیه نمود كه محور اصلی فعالیتهایش را بر ایجاد مكتب اخلاق و عرفان قرار دهد.[۷] بر این اساس، آخوند ملا حسینقلی همدانی توصیه استاد را نصب العین قرار داد و تربیت نفوس مستعد را آغاز نمود. او با گردآوردن عالمانی مجاهد و مؤمنان مخلص، مشغول تربیت و تهذیب اخلاق و ریاضت آنان گردید تا آن ها را از تنگنای ظلمتكده دنیا به فراخنای عالم قدس الهی بكشاند.
او توانست عارفان بزرگی را پرورش دهد كه جزو افتخارات تشیع بشمار میآیند. حوزه پربركت عارف همدانی كه حدود 30 سال دوام یافت، آن چنان پربار بود كه امروزه بعد از گذشت یك قرن از رحلت آن عارف كامل، شاهد آثار و بركات معنوی مكتب تربیتی او هستیم. عارف بلند همت همدانی با این كه بیشترین همت خویش را در زمینه تدریس معارف صرف نمود، ولی از آن جا كه یكی از شاگردان ممتاز فقه و اصول درس شیخ مرتضی انصاری بود، از پرداختن به فقه و اصول غفلت نورزید. او صبحگاهان به تدریس اخلاق و عرفان همت گماشته و سپس بر اساس تقریرات درس شیخ انصاری، به تدریس فقه و اصول میپرداخت.
محفل درس او حال و هوای دیگری داشت و فضای آن آكنده از عطر معنوی و روحانیت بود. آن مربی عارف گاهی در اثنای درس از بیم آن كه سخنان علمی و لذت تدریس او را از یاد یار و فیض حضور بازدارد و از مبدأ هستی غافل سازد، لحظاتی را به سكوت میگذرانید.[۸]
به هنگام تدریس، شاگردانش آن چنان تحت تأثیر سخنان او قرار میگرفتند كه خویش را از یاد میبردند و ساعت ها محو روحانیت كلام استاد میشدند. علامه طباطبایی نقل میكند: «مرحوم آقا سید علی قاضی میفرمود: در ایام تشرفم به نجف اشرف، روزی در معبری فردی را دیدم كه كنترل كافی بر خویش نداشت. از یكی پرسیدم: آیا این مرد اختلال فكر و حواس آرد؟ در پاسخ گفت: خیر، او هم اكنون از جلسه درس اخلاق آخوند ملا حسینقلی همدانی برخاسته است و این از خود بیخودی كه در او مشاهده میشود، تأثیر كلام و تصرف روحی آن جناب است».[۹]
ملاحسینقلی همدانی نقطۀ عطفی در تاریخ رویکرد معنوی و عرفانی در حوزههای علمیه بود. بدون شک درک محضر حکیم سبزواری ، و تبحرش در فقه پس از بهرهمندی از محضر شیخ انصاری، تأثیری بسزا درتعمیق معارف سید علی شوشتری داشته است. او با تسلط برمعارف عقلی و فقاهت، راه استادش (شوشتری) را چنان گسترش داد که پس از او نوعی مکتب تربیتی در نجف شکل گرفت (رجوع کنید به عرفان، حوزۀ نجف*).
شیوۀ سلوک ملاحسینقلی مبتنی بر معرفت نفس، التزام به مراقبه و اهتمام ورزیدن در مراتب چهارگانۀ آن است. بدین ترتیب که در اولین مرحله، سالک باید واجبات شرعی را به جا آورد و از محرّمات بپرهیزد. وی بر این موضوع چندان تأکید داشت که میتوان شاخصترین مؤلفۀ سلوکی وی را حفظ حدود شریعت دانست. از میان چند نامهای که از او در تذکرةالمتقین آمده است، این رویکرد به وضوح دریافت می شود. وی التزام به شرع را در تمام لحظات، تنها راه قرب به حق میدانست و معتقد بود که محبت الهی با ارتکاب به معاصی جمع شدنی نیست و اول و آخر و ظاهر و باطن دین همان ترک معصیت است. وی در دومین مرحله به سالک توصیه میکند که هرکاری را تنها برای رضای خدا انجام دهد تا این حالت در او ملکه شود. در مرحلۀ سوم باید خدا را پیوسته ناظر برخود بداند و در مرحلۀ چهارم برای آنکه خداوند را حاضر و ناظر در هر لحظه بداند و هر چه غیر حق است را از ذهن دور کند، باید به نفی خواطر بپردازد. از روشهای نفی خواطر در مکتب تربیتی ملاحسینقلی، ذکر، تلاوت قرآن، عبادت، توسل به معصومین علیهمالاسلام، و البته بهترین و سریعترین روش نفی خواطر، توجه به نفس است، بدین معنا که سالک در شبانه روز نیم ساعت یا بیشتر به نفس و به ارتباط آن با حق توجه کند تا به تدریج خواطر از آن نفی و معرفت نفس حاصل شود. بر اثر اهتمام به مراقبه و توجه به نفس، چهار عالم برسالک منکشف میگردد: توحید افعال، که در آن سالک در مییابد منشأ همۀ افعال در جهانِ خارج، خداست؛ توحید صفات، که در آن سالک هرگونه علم و قدرت و حیات و سمع و بصررا در موجودات، وابسته به حق ادراک میکند؛ توحید اسماء، که در این مرحله سالک درمییابد هر موجودی به قدر سعۀ وجود خویش از خداوند عالم، قادر، حی، سمیع و بصیر بهره برده است؛ و آخرین مرحله، توحید ذات است که وصف ناشدنی است و تنها میتوان گفت که در این مرحله، سالک هستی خود را گم میکند و در ذات حق فانی میگردد.[۱۰]
شاگردان ملا حسینقلی همدانی
آخوند همدانی در تربیت حقیقت جویان، توفیق كم نظیری داشت. سیصد تن از اولیاء الله در محضر انوار او تربیت شدند.[۱۱]
شیخ آقا بزرگ تهرانی كه دو سال بعد از رحلت آخوند همدانی وارد عراق شد، در مورد شعاع وسعت حوزه اخلاقی آخوند ملا حسینقلی همدانی مینویسد: او شاگردانی پرورش داد كه ستارگان زینت بخش آسمان علم و فضیلت شمرده میشود. من هر چند محضر او را درك نكردم و تشرف به حضورش نصیبم نشد، ولی عده زیادی از شاگردانی كه شب و روز با او بودند و به سعادت ابدی نائل شدند، را درك كردم. آخوند آن ها را از آلودگیهای این زندگی پاك كرده بود. آن ها علم را با عمل آمیخته بودند و من اثر تربیت نیكوی او را به صورت روشن در چهره آن ها دیدم. او حق بزرگی بر بیشتر علمای طبقه بعد از خود، از كسانی كه من دیدهام دارد.[۱۲]
اكنون به نام های شاگردان ممتاز او اشاره میكنیم:
- آقا سیخ محمد بهاری همدانی (متوفا: 1325 هـ.ق) او از اصحاب خاص آخوند همدانی بود. سید احمد كربلایی میگوید: ما پیوسته در خدمت مرحوم آیت الحق، آخوند ملا حسینقلی بودیم و آخوند صددرصد برای ما بود، ولی همین كه آقای شیخ محمد بهاری با آخوند آشنا گردید، آخوند را از ما ربود.[۱۳]
- میرزا جواد آقا ملكی تبریزی (متوفا: 1343 هـ.ق): او از استادان علم عرفان و از مربیان بزرگ سیر و سلوك محسوب میشود. وی در چند جا از آثار خود، به بهرهگیریش از آخوند ملا حسینقلی همدانی اشاره كرده و مراتب حق شناسی خود را به او بیان كرده است. مرحوم ملكی تبریزی استاد اخلاق و عرفان امام خمینی بود. امام خمینی آن چنان به او ارادت میورزید كه هنگام بازگشت از پاریس به ایران، در قم به قبرستان شیخان رفته و باكمال تواضع با تحت الحنك عمامه خویش ـ با آن كه همیشه دستمال همراه داشت ـ غبار سنگ قبر استاد را زدود و به قرائت فاتحه و تلاوت قرآن پرداخت.[۱۴]
- سید احمد كربلایی طهرانی (متوفا: 1332 هـ.ق): او از بزرگان اهل عرفان میباشد و شاگردان مهمی در این رشته تربیت كرده است كه آقا سید علی قاضی، معروفترین استاد عرفان در عصر ما یكی از برجستهترین تربیت یافتگان مكتب اوست. علامه طباطبایی شاگرد با واسطه او عبارات عالی در مورد عظمت ایشان بكار برده است.[۱۵]
- سید محمدسعید حبوبی: او از ملازمان آخوند بود و در ادبیات بسیار مهارت داشت و شعر نیز میسرود. این عارف سالك علاوه بر سیر و سلوك معنوی، در مسائل اجتماعی و سیاسی مسلمانان حضور فعال داشت و در انقلاب 1920 عراق، تحت رهبری شیخ محمدتقی شیرازی لباس رزم پوشید و در جبهه جنگ حاضر شد و حماسهها آفرید.
- سید عبدالحسین موسوی لاری (1246ـ1342): او مبارزان سرسخت علیه استعمار انگلیس بشمار میرفت.
- سید جمال الدین اسدآبادی: استاد مطهری مینویسد: «سید جمال در نجف از محضر حكیم متأله، فیلسوف عالیقدر و عارف بزرگ آخوند ملا حسینقلی همدانی در جزینی شوندی بهرهمند شده است. سید جمال در حضور او با علوم عقلی و مسائل معنوی و عوامل عرفانی آشنا شده است. این بنده از وقتی كه به این نكته در زندگی سید پی بردم، شخصیت سید در نظم بُعد دیگر و اهمیت دیگری پیدا كرد».[۱۶]
- سید حسن صدرالدین عاملی، نویسنده تكمله امل الآمل
- شیخ محمدباقر نجمآبادی
- آقا سید كمال دولتآبادی
- سید علی همدانی
- سید ابوالقاسم اصفهانی (داماد آخوند)
- سید محمدتقی اصفهانی
- شیخ آقا رضا تبریزی
- حاج شیخ علی قمی
- سید محمدتقی شاه عبدالعظیمی
- سید محمود طالقانی نجفی
- شیخ موسی شراره عاملی
- سید عبدالغفار مازندرانی
- شیخ باقر قاموسی نجفی
- شیخ علی، فرزند آخوند
- سید محسن امین عاملی، نویسنده اعیان الشیعه
- سید مهدی حكیم نجفی
- میرزا باقر قاضی طباطبایی
- حاج میرزا ابوالقاسم معین الغرباء
- منصور علی كیوان قزوینی، نویسنده رساله راز گشا
- سید مرتضی كشمیری
- غلامحسین رشتی
- حاج علی محمد نجف آبادی
- آقا سید علی عرب[۱۷]
و نیز صدها انسان ره یافته كه از محضر عرفان آخوند بهرهمند شدند و به مقامات عالی عرفان نایل آمدند كه طریقه سیر و سلوك آن ها، در نهایت، با واسطهیابی به مكتبی میرسد كه آخوند ملا حسینقلی آن را بنا نهاد و این بزرگترین توفیقی بود كه خداوند به او عنایت كرده بود.
تألیفات و تقریرات
درخشش بیشتر آخوند همدانی در تكمیل نفوس و تربیت انسان های صالح میباشد و محور تلاش های آخوند در حوزه عرفانی ـ تربیتی متمركز بود ولی با این حال، آثاری مكتوب از ایشان به یادگار مانده است:
- تقریرات دروس فقه و اصول شیخ انصاری
- صلاه المسافر
- تقریرات درس فقه: در مبحث رهن كه توسط یكی از شاگردانش نوشته شده و در كتابخانه مرحوم محدث نوری موجود است. تقریرات درس فقه در چهار جلد.
- امالی: در موضوع اخلاق كه بعضی از شاگردانش آن را جمع آوری نمودهاند.
- تقریرات درس آقا سید علی شوشتری، كه به حسینیه شوشتریهای نجف وقف شده است.
- مكاتبات و دستورالعملها: میرزا اسماعیل تبریزی آن ها را جمع كرده و در آخرت كتاب تذكره المتقین به چاپ رسیده است.[۱۸]
كمالات معنوی
الف. نفوذ كلام:
بدون تردید، یكی از رمزهای موفقیتهای این فقیه عارف، سرعت تأثیر او در نفوس مستعد است. تأثیر كلام او چنان بود كه با یك سخن، مخاطب خویش را تحت تأثیر قرار میداد. علت این نفوذ كلام را میتوان در روح بلند او جستجو كرد. او در پیمودن راه حقیقت و سلوك در طریق الهی، دارای عزمی راسخ و همتی والا بود. به همین جهت، كلام و نگاهش هر شنونده و بینندهای را متأثر میساخت. در این زمینه حكایتهای متعددی نقل شده است كه به بعضی از آن ها اشاره میكنیم:
- 1. اسرار حق:
آیت الله نجابت شیرازی در شرح گلشن راز مینویسد: «حاج شیخ عباس قمی[۱۹] ـ كه رضوان خدا بر او باد ـ در مقدس بودن، نمره یك بود و همه در تقدس او متفق الكلمه بودند. آقا شیخ مجتبی لنكرانی یك زمانی برای بنده نقل كرد كه شیخ علی قمی با پدر من همدرس بود. آن دو از خوشپوش های حوزه نجف محسوب میشدند. یعنی بهترین لباس ها را این ها میپوشیدند. چون درسشان هم خیلی خوب بود، در حوزه نجف مشارالیه[۲۰] بودند كه درس را خوب میفهمند.
به هیچ كس هم اعتنایی نمیكردند. یك روز آخوند ملا حسینقلی رضوان الله تعالی علیه در صحن نشسته بود. در این اثنا، آقا شیخ علی قمی از در قبله وارد حرم میشود. چشم مبارك آخوند ملا حسینقلی به او میافتد، شیخ علی بسر میدود تا میآید پهلوی آقا. آخوند ملا حسینقلی یك دقیقه در گوش او صحبت میكند. چه گفت؟ خدا میداند: دیگران هم نفهمیدند. شیخ علی قمی عقب عقب برمیگردد میرود. با فاصله اندكی، تمام لباس هایش را عوض میكند، توی درس هم قفل میزند به دهنش، یعنی این لذت سخن گفتن در درس از سرش پریده بود، لذت لباس های پاك و پاكیزه و گران قیمت از سرش پریده بود، تا آخر عمرش كه او را میدیدیم، تمام لباسهایش كرباس بود.
چو خورشید جهان بنمایدت چهر نماند نور ناهید و مه و مهر[۲۱]
- 2. اشعار ناقوسیه:
آخوند ملا حسینقلی همدانی در یكی از سفرهای خود، با جمعی از شاگردان به عتبات عالیات میرفت. در بین راه، به قهوه خانهای رسیدند كه جمعی از اهل هوی و هوس در آن جا میخواندند و پایكوبی میكردند. آخوند به شاگردانش فرمود: یكی برود و آنان را نهی از منكر كند. بعضی از شاگردان گفتند: این ها به نهی از منكر توجه نخواهند كرد.
فرمود: من خودم میروم. وقتی كه نزدیك شد، به رئیسشان گفت: اجازه میفرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی. گفت: بخوان. آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیرمؤمنان علیه السلام كرد. آن جمع سرمست از لذتهای زودگذر دنیوی، وقتی این اشعار را از زبان كیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند. به گریه درآمده و به دست ایشان توبه كردند. یكی از شاگردان میگوید: وقتی كه ما از آن جا دور میشدیم، هنوز صدای گریه آن ها به گوش میرسید.[۲۲]
- 3. مهر خوبان:
عبد فرار[۲۳] از اراذل و اوباس نجف اشرف بود كه مردم او را در ظاهر، احترام میكردند تا از آزار و اذیت او در امان بمانند. این فرد شرور اگر میل به چیزی پیدا میكرد یا دوستدار مالی میشد، كسی نمیتوانست او را از دستیابی به خواستهاش بازدارد. مردم نجف از دست او در آزار بودند. در یكی از شب ها كه آخوند ملا حسینقلی همدانی از زیارت حضرت امیرالمومنین علیه السلام بازمیگشت، عبد فرار در مسیر راه او ایستاده بود.
عارف همدانی بدون هیچ توجهی از كنار او گذشت. این بیتوجهی آخوند بر عبد فرار سخت گران آمد. از جای خود حركت كرد تا این شیخ پیر را تنبیه كند. دوید و راه را بر او سد كرد و با لحنی بیادبانه گفت: هی! آشیخ! چرا به من سلام نكردی؟! عارف همدانی ایستاد و گفت: مگر تو كیستی كه من باید حتماً به تو سلام میكردم؟ گفت: من عبد فرارم. آخوند ملاحسینقلی به او گفت: عبد فرار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار كردهای یا از رسول خدا؟ و سپس راهش را گرفت و رفت.
فردا صبح، آخوند ملا حسینقلی همدانی درس را تمام كرده، رو به شاگردان نمود و گفت: امروز یكی از بندگان خدا فوت كرده هر كس مایل باشد به تشییع جنازه او برویم. عدهای از شاگردان آخوند به همراه ایشان برای تشییع حركت كردند. ولی با كمال تعجب دیدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان یاغی معروف است كه آخوند از او به عنوان بنده خدا یاد كرد و در تشییع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشییع جنازه تمام شد. یكی از شاگردان آخوند به نزد همسر عبد فرار رفته و از او سؤال كرد: چطور شد كه او فوت كرد؟ همسرش گفت: نمیدانم چه میشد؟ او هر شب دیروقت با حال غیرعادی و از خود بیخود منزل میآمد، ولی دیشب حدود یك ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فكر فرورفته بود و تا صبح نخوابید و در حیاط قدم میزند و با خود تكرار میكرد: عبد فرار تو از خدا فرار كردهای یا از رسول خدا؟! و سحر نیز جان سپرد.
عدهای از شاگردان آخوند فهمیدند این جمله را آخوند ملا حسینقلی همدانی به او گفته است. چون از او سؤال كردند، ایشان فرمودند: «من میخواستم او را آدم كنم و این كار را نیز كردم، ولی نتوانستم او را در این دنیا نگه دارم».[۲۴]
ب. عفو و گذشت:
كرامت نفس و بزرگواری ایشان از جمله خصلتهایی است كه در شاگردان و یاران او نفوذ كرده بود. در این مورد، علامه طهرانی از نوه آخوند نقل میكند: «در یكی از سفرهای زیارتی كه آخوند با اصحابشان پیاده به كربلا مشرف میشدند، در راه، راهزنان بیابانی اموال ایشان را غارت كرده و هر چه دارند، میربایند. سپس كه عارف همدانی را میشناسند، به حضورشان آمده و هر چه ربوده بودند، تقدیم كرده و معذرت میخواهند. آخوند ملا حسینقلی فقط كتاب های وقفی را كه ربوده بودند، پس میگیرد و بقیه كتب و اموال را نمیگیرد و میفرماید: «به مجرد سرقت، من ایشان را حلال كردم؛ چو راضی نشدم به واسطه من خداوند كسی را در آتش دوزخ بسوزاند و نمیخواهم به خاطر من لقمه حرام از گلوی كسی پائین برود و موعظه در او بیاثر باشد».[۲۵]
ج. صبر و بردباری:
آیت الله حسن زاده آملی میفرماید: «حضرت آیت الله ملا حسینقلی همدانی بعد از 22 سال مجاهده با نفس و صبر و بردباری، نتیجه گرفت و آن ها كه دیر نتیجه میگیرند، پختهتر میشوند. باید صابر بود و یكی از كمالات آخوند، صابر بودن اوست».
د. تواضع و فروتنی:
آیت الله آقا سید علی عرب كه حدود 11 سال ملازم محضر آخوند ملا حسینقلی همدانی بود، در مورد حالات و كمالات استاد خویش میگوید: «روزی به قصد زیارت ابی عبدالله الحسین علیه السلام، همراه آن بزرگوار وارد حرم مقدس شدیم. آخوند ملا حسینقلی همدانی مشغول نماز زیارت شد. به علت ازدحام جمعیت، بدن آخوند هنگام نماز مقداری تكان میخورد. آن جا آقا شیخی از اهل مازندران بود كه آخوند را نمیشناخت، گفت: این آقا چرا موقع نماز طمأنینه لازم را ندارد؟ من در پاسخ گفتم: ایشان پیرمرد است، نماز هم كه نماز مستحب است. او قانع نشد و تصمیم داشت مطلب خود را به خود آقای آخوند متذكر شود. رفت خدمت آقا و عرض كرد: آقا! هنگام نماز، بدنتان طمأنینه لازم را نداشت! آخوند متوجه شد كه او با زحمت حرف خود را بیان میكند، به او فرمود: «چرا تذكر خود را با مشكل بیان میكنی؟ شما باید به من بگویید: آخوند تو چند وقت است نجف هستی، هنوز متوجه نشدهآی كه در نماز باید طمأنینه را رعایت نمود. تذكر تو بجاست و نباید چیزی مانع آن شود».[۲۶]
ایشان در خاطره دیگری، در مورد تواضع آن عارف فرزانه میگوید: «وقتی در خدمت آقای اخوند وارد مسجد سهله شدیم، افرادی زیادی از اصحاب آن بزرگوار تشریف داشتند. در زاویه مسجد وقتی متوجه شدند آیت اله حاج آقا رضا همدانی مشغول نماز مغرب هستند، آقای آخوند متواضعانه به همراهان فرمود: به ایشان اقتدا كنیم و نماز را با ایشان بخوانیم».[۲۷]
هـ. رازپوشی:
بعضی از اولیای الهی در این عالم، باطن انسانها و صفات حیوانی آنان را میبینند و میشناسند، ولی از آن جا كه مظهر صفت ستارالعیوب الهیاند، سرپوشی میكنند و رازهای مردم را فاش نمیكنند. عارف فرزانه همدانی از این چنین عظمت روحی برخوردار بود.
شیخ محمد رازی در این رابطه، از زبان یكی از شاگردان آخوند نقل میكند: «آخوند ملا حسینقلی همدانی كه مربی اخلاق و عالم ربانی و سالك حقیقی و دارای كرامات و صاحب مكاشفات و منامات بود، هر وقت به حرم مطهر امیرمؤمنان، امام علی علیه السلام مشرف میشد، با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوص میرفت و هنگام خروج، عبا را به سر انداخته و سر به زیرافكنده و با عجله به منزل خود میرفت. ما از نحوه تشرف آن چنانی و از برگشتن این چنینِ وی در تعجب بودیم، تا روزی در صحن مطهر مراقب ایشان بودم.
وقتی به آن كیفیت بیرون آمد و به شتاب رفت، سر راه را بر او گرفته و به صاحب قبر مطهر علوی علی مشرفهاالسلام سوگند دادم كه علت آن گونه تشرف و این گونه مراجعت چیست؟ گفت: اما آن گونه تشرف وظیفه هر كسی است كه عارف به مقام ولی الله اعظم، امیرمؤمنان علیه السلام باشد كه با كمال خضوع و خشوع مشرف گردد و اما علت این گونه مراجعت برای این است كه اثر تشرف با معرفت به حضور و پیشگاه حضرت علی علیه السلام عوض شدن و رنگ ولایت گرفتن و بازشدن چشم و گوش ملكوتی است و چون حقایق و باطن اشیاء و اشخاص برایم منكشف میگردد، نمیخواهم چشم من به یكی از دوستانم بیفتد كه مبادا آن ها را به غیرصورت انسان ببینم و رازهای پنهانی و عیوب نهانی آنان پیش من فاش شود. و در نتیجه نفس من از آنان مكدر شده و نسبت به او در من تنفر ایجاد گردد، دل میخواهد سر آن ها حتی در پیش نفس من پوشیده بماند.[۲۸]
و. پناه بردن به خداوند برای حل مشكلات علمی:
آن عارف وارسته در حل مشكلات و معضلات علمی از خداوند متعال مدد میجست و شاگردانش را به این شیوه توصیه میكرد. میرزا جواد آقا ملكی در این مورد میفرماید: «استادمان ـ ملا حسینقلی همدانی ـ به ما توصیه میفرمود كه وقتی در مسائل علمی متحیر شدید و برایتان مشكلی پیش آمد، به خداوند ملتجی شده و به پیشگاه حضرتش تضرع نمایید و این برای ما به تجربه ثابت شده است».
ایشان در توضیح این مطلب میگوید: «سر این كه تهجد و دعا، از اسباب تحصیل علم است، بدین علت میباشد؛ همان طور كه در روایات بسیاری تصریح شده علم به كثرت تعلم نیست، بلكه نوری است كه خداوند تعالی در قلب هر آن كس كه بخواهد میافكند و تهجد نیز قلب را نورانی میگرداند و نور را در قلب مؤمن ثابت مینماید».[۲۹]
ز. مقابله با انحرافات:
حكیم همدانی در جلوگیری از انحرافات نقشی بسزا داشت. او با كسانی كه به عنوان عرفان و سیر و سلوك، صوفی گری میكردند و از جاده مستقیم شریعت منحرف میشدند، شدیداً مقابله میكرد؛ زیرا معتقد بود كه كوچكترین لغزش و انحراف از صراط مستقیم شرع، دوری از حضرت حق را به دنبال خواهد داشت.
او در این زمینه میفرمود: «بجز التزام به شرع شریف در تمام حركات، سكنات، تكلمات، لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملك الموت جل جلاله نیست و به خرافات ذوقیه (اگر چه ذوق در غیر این مقام خوبست) آن طور كه عادت جهال صوفیه (خذَلهم الله جلّ جلاله) میباشد، راه رفتن چیزی جز دوری از حضرتش را دربرندارد؛ حتی شخصی هرگاه ملتزم به نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمه اطهار علیهم السلام آورده اشد، باید بفهمد كه از حضرت احدیت دور خواهد شد».[۳۰]
وفات
آخوند ملا حسینقلی همدانی پس از عمری تلاش در راه كمال و تربیت انسان های صالح، در تاریخ 28 شعبان 1311 هـ.ق در كربلا ندای پروردگارش را لبیك گفت و روح بلندش به بهشت برین پرواز كرد و در جوار رحمت حق آرمید. پیكر شریف آن مرحوم در صحن مطهر امام حسین علیه السلام در حجره چهارم صحن به خاك سپرده شد.
پانویس
- ↑ بزرگان و سخن سرایان همدان، ج 2، ص 67.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 604.
- ↑ نقباءالبشر، ص 674.
- ↑ القضاء والشهادات فی فقه الباقر، ص 66 و 67 و 102 والذریعه، ج 4، ص 372؛ نقباءالبشر، ج 4، ص 1326.
- ↑ تاریخ حكماء و عرفاء متاخر بر صدرالمتالهین، ص 133.
- ↑ نقباءالبشر، ج 2، ص 676.
- ↑ رساله لب اللباب، ص 157.
- ↑ شجره طیبه، ص 6، مقلات الحنفاء، ص 227.
- ↑ كیهان اندیشه، ش 15، ص 45.
- ↑ دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل "همدانی، ملاحسینقلی" از محمود شیخ، بازیابی: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
- ↑ مهر تابان، ص 139.
- ↑ نقباءالبشر، ج 2، ص 675.
- ↑ همان، ص 220.
- ↑ داستان ها و نكتههای برگزیده، نكته 189.
- ↑ علامه طباطبایی در مورد ایشان می فرماید: السید الاجل، ابوالحسبین والمكرمتین ذوالمنقبتین، العارف الفقیه علم المعرفه و طود الفقه و منارالعلم و سناد العمل المرحوم الحاج سید احمد الكربلایی افاض الله علینا من بركاته.» دیباچه رساله محكمات.
- ↑ نهضتهای اسلامی، ص 39.
- ↑ اعیان الشیعه، ج6، ص136 و نقباءالبشر، ج2، ص675.
- ↑ اعیان الشیعه، ج 6، ص 136؛ تذكره المتقین، ص 190 والذریعه، ج 4، ص 372.
- ↑ یكی از شاگردان مكتب آخوند است كه در سیر و سلوك به مقاماتی دست یافت. او با سید مرتضی كشمیری (از اوتاد وقت و دارای حالات و مقامات) مراوده داشت و درس های اخلاق آخوند را تقریر میكرد.
- ↑ مورد اشاره دیگران.
- ↑ كرامات الاولیاء، ص 61 و 62، با تلخیص.
- ↑ مقدمه تذكره المتقین، ص 20.
- ↑ عبد فرار یعنی بنده بسیار گریزان و در لهجه محلی لقب آن فرد شرور بوده است.
- ↑ شرح حال حكیم فرزانه حاج علی محمد نجف آبادی، ص 27.
- ↑ روح مجرد. ص 553.
- ↑ روزنامه اطلاعات، 19/5/73.
- ↑ همان.
- ↑ قصه و نكتههای برگزیده، شماره 225.
- ↑ امام صادق علیه السلام فرموده: انه اذا تخلی العبد بسیده فی جوف اللیل المظلم و ناجاه اثبت اله النور فی قلبه. اسرار الصلوه، ص 294.
- ↑ تذكره المتقین، ص 190.
منابع
- مجموعه گلشن ابرار، جلد 3، زندگی نامه "ملا حسینقلی همدانی" از عبدالكريم پاكنيا
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل "همدانی، ملاحسینقلی" از محمود شیخ