محمد ثابتی همدانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۶ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۱۵ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (اضافه کردن رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«شيفته ولايت»

مقدمه

از جمله بزرگ مردان و عالمان وارسته كه عمري را در راه خدمت به خلق خدا سپري كرد و داراي مقام عالي فضل و صلاح بود ولي به دليل ناشناخته بودنش گمنام ماند. عالم بزرگوار آيت الله ميرزا محمد ثابتي همداني است. در اين مقاله با زندگاني اين ماه پنهان آشنا مي شويد.

تولد

محمد ثابتي همداني در سال 1315 ق. در قريه «وهنده» كه از آبادي هاي بلوك سردرود همدان است به دنيا آمد. پدرش عالم متقي و فاضل كامل شيخ محمدتقي ساكن همدان همدان معروف به ميرزاي همداني است. وي از عالمان و خوبان زمان بود و اداره امور ديني منطقه را برعهده داشت. شيخ محمدتقي مردي باتقوا و عالمي صالح و بافضيلت بود كه فرزندانش همه در لباس روحانيت و خدمتگزاران به دين بوده و هستند كه سرآمد آن ها آيت الله ميرزا محمد ثابتي است.

و نيز از جمله آن ها عالم جليل القدر و فاضل متقي (حاج ميرزا مهدي ثابتي) كه ساكن همدان و از شاگردان آيت الله آخوند ملا علي همداني و امام جماعت مسجد جولان و مسجد دباغخانه اول بازار بود. نيز شيخ علي ثابتي امام جمعه «كبودرآهنگ» و حاج ميرزا ابوالقاسم ثابتي كه در سن جواني درگذشت. از ديگر فرزندان شيخ محمدتقي هستند و همه معروف به حسن اخلاق و ظرافت طبع و تقوا و كرامت نفس اند. آيت الله ثابتي دو خواهر نيز داشت.

دوران كودكي

محمد دوران سرشار از سرور و شادي كودكانه‌اش را در خانواده‌اي مذهبي و كانون گرم خانواده‌اش گذراند. از آن جا كه وي داراي ذكاوت و پاكي در خور تحسين بود. پدرش او را تحت تعليم، تربيت و مراقبت قرار داد.[۱]

تحصيل

ثابتي با عشق و علاقه فراواني كه به تحصيل داشت در پرتو آموزش هاي پدر توانست در مدت بسيار كوتاهي درس هاي مكتب خانه را به خوبي به پايان رساند و آموختن قرآن را سپري نمايد. وي پس از آن يادگيري دروس حوزوي را نزد پدرش شروع كرد و تا «قوانين» را نزد ايشان تلمذ نمود. وي سپس عازم همدان شد و از محضر بزرگان اين شهر، مانند: حاج شيخ علي دامغاني و حاج شيخ علي گنبدي (متوفاي 1369 ق) قسمتي از سطوح عالي را فراگرفت.

عزيمت به تهران

ثابتي پس از فراگيري بخشي از سطوح عالي به همراه دوست صميمي خود، آخوند ملا علي همداني[۲] (متوفاي 1357 ش) به تهران مهاجرت نمود و از محضر بزرگاني چون: شيخ عبدالنبي نوري و شيخ علي مدرس استفاده شاياني برد. وي فلسفه و حكمت را نزد آخوند ملا محمد هيدجي، معروف به «حاج آخوند»، آموخت و سپس به همدان بازگشت.

هجرت به قم

ثابتي پس از اين كه اطلاع پيدا كرد حاج شيخ عبدالكريم حائري به قم رهسپار شده است با سختي بسيار به همراه دوست باوفاي خود، ميرزاي همداني (آخوند ملا علي معصومي) به قم مهاجرت كرد و در درس فقه و اصول ايشان شركت نمود.

وي از محضر علمي آيت الله حائري بهره‌هاي شاياني برد و در رديف يكي از شاگردان مبرز و مشهور او قرار گرفت. و از بزرگترين مدرسان حوزه علميه قم بشمار آمد. وي از هر جهت مورد علاقه و اعتماد آيت الله حائري بود و گاهي در غياب ايشان اقامه نماز جماعت مي كرد و فضلا و بزرگان در نمازش همانند درسش بااشتياق تمام شركت مي كردند.

وي تا سال 1355 ق در قم بود و پس از وفات حاج شيخ دوباره به همدان بازگشت و نزد پدر خويش ماند. وي در مدت اقامتش در همدان امامت جماعت مسجد جامع شهر را پذيرفت و به تدريس دروس حوزوي نيز پرداخت و دانشجويان را از سرمايه هاي علمي خود بهره‌مند ساخت. در حوزه علميه قم نيز از مدرسان درجه يك بشمار مي رفت تا جايي كه همه يا اكثر عالمان امروزي كه شاگرد او بوده‌اند كميت و كيفيت درس ايشان را تحسين مي كنند.[۳]

خانواده و فرزندان

آيت الله ثابتي در سال 1345 ق با دختري از يك خانواده متدين و باتقوا ازدواج نمود. ثمره اين ازدواج 5 فرزند؛ چهار پسر و يك دختر است. بزرگترين آن ها حاج علي آقاي ثابتي است كه عالمي باتقوا و روحاني اي بسيار مهربان است. وي در دفتر آيت الله سيد محمدرضا گلپايگاني در بخش استفتائات به فعاليت مشغول است. حسن آقا ثابتي - كه به كسب مشغولند -، حسين آقا - كه فوت كرده‌اند - و محمدآقا ثابتي - كه در تهران مديرعامل سازمان مسكن بوده‌اند،[۴] از ديگر پسران آيت الله ثابتي‌اند.

فعاليت هاي فرهنگي

آقاي ثابتي همداني در كنار تحصيل، فعاليت هاي فرهنگي را مورد توجه قرار داد و در اين زمينه به شهرهاي مختلف و روستاهاي زادگاهش سفر كرد. وي با برگزاري كلاس هاي اخلاقي و معارف اسلامي، مردم را ارشاد مي نمود. او در كنار تحصيل در حوزه، به تدريس دروس حوزوي نيز پرداخت. تدريس ايشان به قدري شيرين و روان بود كه از جمله استادان موفق در حوزه بشمار مي رفت و محضر درس ايشان از پررونق‌ترين درس ها در حوزه علميه بود.

يكي از استادان بزرگوار كه زماني كتاب كفايه را تدريس مي كرد مي گويد: «يك روز يكي از شاگردان آقاي سلطاني كه بيان رسايي داشت، در درس گفته بود: به من مي گويند بيانت خوب است در حالي كه در حدود سه ربع، نصف صفحه را تدريس مي كنم در حالي كه برخي اشكالات نيز باقي مي ماند؛ ولي استاد ما آيت الله ثابتي در وقت بسيار كم حدود نيم ساعت از بس بياني شيوا و رسا دارد يك و نيم صفحه را تدريس مي كند بدون اين كه شبهه‌اي در آن مطلب باقي بماند».

از فعاليت فرهنگي ديگر آيت الله ثابتي اقامه نماز جماعت در مسجد جامع همدان در طول ساليان متمادي است. ايشان از هر جهت مورد اعتماد و علاقه آيت الله حائري بود و گاهي در غياب ايشان در قم به نيابت از او اقامه جماعت مي كرد. زمينه مرجعيت و تقدم او بر ديگران پس از فوت حاج شيخ عبدالكريم به طور كامل آماده بود؛ ولي زهد، تقوا و بي اعتنايي‌اش به مقام، او را از اين مسير بازداشت.

ايشان طبق تقاضاي عده‌اي از بزرگان مردم مؤمن همدان به آن جا منتقل و از دست بعضي از نادانان كه دين خود را به دنياي ديگران مي‌فروشند آسوده گرديد. وي در مسجد جامع همدان اقامه جماعت مي نمود و دانشجويان مستعد را از تحقيقات علمي خود بهره‌مند مي ساخت.[۵] وي در طول اقامت خود در شهر همدان در كنار دوست صميمي خود آيت الله ملا علي معصومي همداني به تدريس در حوزه علميه آخوند پرداخت.[۶]

آيت الله ثابتي علاوه بر برخورداري از دقت نظر، افكار بلند، زهد و تقوا، از ذوق شعري و لطافت روحي نيز برخوردار بود. ايشان اشعار لطيف و ظريفي به مناسبت تولد امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف در نيمه شعبان سروده است. وي اوضاع دوره پهلوي را به اختصار به قلم كشيده است. نمونه اي از اشعارش چنين است:

برخيز دمي پاي بنه جانب گلزار × دل را تهي از رنج و الم تازه كن افكار

يك سو گل و گلرخ ز ديگر گشته پديدار × شمشاد شده شاد ولي سرو چو سردار

سيري كن و از سرو × قدان سرو بدست آر

طاووس صفت نازكنان رقص زنان بين × كاووس صفت بر طرفي تازه جوان بين

ناقوس زنان تازه خطان رسم زمان بين × ناموس شده هر طرف و تار زمان بين

گشتي كن و گشتي كن × و زنهار به دست آر

نور ازلي يافت تجلّي مه شعبان × كفار بشد خوار روان باخت چو شيطان

زينت داده افلاك همي تخت سليمان × از هاشم و كسري نسب رحمت و رحمان

مسلم شود از صارم × او ديلم و تاتار

و ز جور و ستم محو شده قبر مسلمان × پاشيده شده عظم رميمش به بيابان

مسجد شده ويران و شده جزو خيابان × عمامه به تاراج شده از ظلم فراوان

شمشير بيرون آر و × رهان ملت از آزار

اي حجت حق خيز و بكش تيغ دو سر را × از ملحد بي دين بفكن پيكر و سر را

جز پاك دلان از همه بردار اثر را × از ظالم و بي رحم ستان نور بصر را

خشنود كن از دادرسي × ثابت غمخوار

اديب فراهاني نيز اشعاري در مدح ايشان سروده است.[۷]

فعاليت‌هاي سياسي

آيت الله ثابتي در سال 1350 ق به تقاضاي مردم همدان از آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، وارد همدان شد. اين شهر با وجود دارا بودن عده زيادي از مجتهدان و عالمان بزرگ به جهت فشار رژيم پهلوي از وضعيت اجتماعي و فرهنگي نابساماني برخوردار بود.

حوزه علميه‌اي مرتب و منظم در اين شهر وجود نداشت. يك مدرسه بزرگ به نام «زنگنه» بود كه در اشغال اداره فرهنگ قرار داشت. مدرسه مخروبه‌اي هم به نام مدرسه «آخوند» بود كه آيت الله ثابتي در اين موقعيت حساس همراه ملا علي معصومي همداني دست به اقدامي شجاعانه زد و آن را با تلاش فراوان به راه انداخت. زماني كه فشار رژيم پهلوي در راستاي تخريب مدارس علميه بود آن دو قد علم كرده و در آن اوضاع نابسامان توانستند مدرسه علميه را راه اندازي كنند.

وي همچنين در بحران سخت گيري‌هاي رژيم عليه روحانيت، پس از رحلت آيت الله حائري، بدون هيچ واهمه‌اي براي ايشان مجلس ترحيم گرفت و اين كار ايشان در آن زمان بسيار ستودني بود.[۸] چون در خود قم نيز فقط سه ساعت اجازه برگزاري مراسم داده شده بود و در شهرهاي ديگر هم كسي جرأت برگزاري مراسم را نداشت.

ويژگي‌هاي اخلاقي

از خصوصيات بارز اخلاقي آيت الله ثابتي مي توان به تواضع و اخلاص وي اشاره كرد. كسي نيست كه تأثير عميق حسن خلق و رفتار شايسته و پسنديده در اجتماع و زندگي فردي و ايجاد محبوبيت در ميان مردم را نداند و نشناسد. اگر دانش و تقوا با اخلاق و ادب اجتماعي همراه باشد، بي شك بر دل ها حكومت خواهد كرد. ميرزا محمد ثابتي با اين ويژگي اخلاقي در همدان زبانزد خاص و عام بود.

آيت الله صابري همداني مي گويد: در اوايل طلبگي در همدان بارها ايشان را ملاقات كردم و در نمازش شركت نمودم. ابهت و وقاري كه از ايشان مشاهده مي كردم در كمتر كسي از معاصران وي موجود بود. ايشان دائم در مراقبه و كثيرالذكر بود. وي به معناي واقعي، آيت الله، محقق، زاهد، لطيف الكلام و ظريف البيان بود. با يك دنيا مناعت طبع و قناعت كه در وي بود، در محله جولان همدان، ارباب بصيرت و معرفت، ارادت تامي به ايشان داشتند. اعمال و رفتار او براي ما طلبه‌هاي جوان درس بود و حقير از وجود ايشان هميشه استفاده مي كردم.

توسل

ايشان به امامان معصوم عليهم السلام علاقه خاصي داشت؛ به ويژه حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام. وقتي مصيبت حضرت گفته مي شد شروع به گريه مي نمود؛ به طوري كه شايد انسان براي عزيز خود چنين گريه نكند. وي فاطمه زهرا عليهاالسلام را باب الحوائج مي دانست و در حل مشكلات از امامان معصوم عليهم السلام به ويژه از ايشان استمداد مي جست.

احترام به علم و عالم

تشويق فضلا و احترام به عالمان بزرگ سيره آيت الله ثابتي همداني بود.

تهجد و توسل

ايشان به نماز شب بسيار اهميت مي داد و مي فرمود: بزرگان دين و بندگان صالح خدا عبادت و دعا در دل شب را نردبان ترقي و نيل به مقامات عاليه مي دانند. وي از دوست ارجمند خود، آخوند ميرزاي همداني (ملا علي معصومي) نقل مي كرد كه طلبه‌اي كه در دوران طلبگي نماز شب نخواند به جايي نخواهد رسيد.

ايشان در عمل بر اين باور بود كه دعا و توسل در زندگي مادي و معنوي انسان تأثير بسزايي دارد. از ويژگي هاي اخلاقي ديگر ايشان مي توان به ورع، سخاوت و دائم الذكر بودن اشاره كرد.

موقعيت علمي

فرزند آيت الله ثابتي همداني گويد: در سال 1364 ق پدرم همراه پدر و برادر ارجمندش حاج ميرزا مهدي ثابتي و من كه در حدود 13 سال داشتم از همدان براي تشرف به مشهد، حركت كرديم. ابتدا به قم مشرف شديم و در مسافرخانه‌اي در انتهاي گذرخان ساكن گشتيم با سوابقي كه پدرم در قم داشت به محض اين كه طلاب از حضورش باخبر شدند، تا چند روز مرتب به ديدنشان مي آمدند، حتي عالمان بزرگواري مثل آيات: حجت، خوانساري، صدر، خميني، داماد مرحوم آقاي كبير و فيض به ديدارشان آمدند.

روز دوم يا سوم بود كه اطلاع دادند آيت الله بروجردي مي آيند. در اتاقي كه بوديم يك ايوان داشت. من از آنجا به حياط نگاه مي كردم، ديدم پدرم بيرون آمد و سر راه آيت الله بروجردي منتظر ايستاد. يك وقت ديدم، آقاي مسني كه اطرافيان زير بغلش را گرفته بودند وارد شد. ابوي رفت جلوي خم شد تا دست ايشان را ببوسد؛ ولي ايشان نگذاشت. آن ها وارد شدند و شروع به صحبت نمودند. روز بعدش پدرم به اتفاق پدر و برادرش به محضر آيت الله بروجردي رفتند و من از تواضع پدرم خيلي درس گرفتم. در همين ملاقات‌ها بود كه موقعيت علمي و اخلاقي او توجه مرحوم بروجردي را به خود جلب كرد.

سفر به مشهد مقدس

روزي كه ما به مشهد مشرف شديم، همان شب آيت الله بروجردي نيز عازم شده بود. ما در حدود 2 ماه آنجا بوديم. يك روز در يك طرف خيابان به سوي حرم مي رفتيم، ديدم آيت الله بروجردي با عده‌اي مي روند كه در همين حال يك نفر را فرستاده تا از ما آدرس بگيرد. آن شخص گفت: آدرس تان را بدهيد كه آيت الله بروجردي مي خواهند به ديدنتان بيايند.

همان روز آقاي بروجردي به منزل ما آمدند و حدود يك ساعت و نيم با پدرم صحبت كردند. آن دو ارادت خاصي به يكديگر پيدا كرده بودند. پس از بازگشت به همدان آيت الله بروجردي به خط خودش نامه‌اي براي پدرم فرستاد و در آن اظهار ميل كرد كه به قم برود، اما چهار ماه بعد پدرم به لقاء الله پيوست. پدرم مي گفت از كرامات سفر به مشهد مقدس براي من اين بود كه آيت الله بروجردي را در آن جا ملاقات نمودم.[۹]

وفات

آيت الله محمد ثابتي همداني پس از عمري تلاش بي وقفه در راه خدمت به مردم و حوزه علميه، در 22 محرم سال 1365 ق و در روز جمعه بعد از غسل جمعه و خواندن سوره صافات و فرستادن پانصد صلوات - طبق معمول هر جمعه - ناگهان چشم از جهان فروبست. پيكر اين عالم بزرگوار پس از تشييع در همدان به قم انتقال يافت و پس از اقامه نماز توسط آيت الله صدر، در قبرستان بزرگ و معروف حاج شيخ در يكي از حجره‌هاي سمت غرب مدفون شد.[۱۰]

پانویس

  1. تاريخ مفصل همدان، ج 1، ص 350-352.
  2. از فقيهان مشهور و بزرگ عصر خويش است و در ميان عام و خاص به عظمت و تقوا شهرت كامل دارد. وي مجتهدي محقق و فقيهي جامع معقول و منقول است، عالمي به زيور حلم و اخلاق آراسته و به زهد و عرفان پيراسته.
  3. گنجينه دانشمندان، ص 402-403.
  4. مصاحبه نگارنده با فرزند ايشان حاج علي ثابتي، 30/1/83.
  5. تاريخ مفصل همدان، ج 3، ص 253-256 و مصاحبه نگارنده با آيت الله صابري همداني.
  6. اين مدرسه كه مخروبه بود به وسيله آيات: ثابتي و ملا علي همداني ترميم شد و در حال حاضر نيز مورد بهره‌برداري است.
  7. تاريخ مفصل همدان، ج 3، ص 253-256 و مصاحبه نگارنده با آيت الله صابري همداني.
  8. مصاحبه نگارنده با آيت الله صابري همداني، 26/1/83.
  9. مصاحبه نگارنده با فرزند ايشان حجة الاسلام علي ثابتي، 30/1/83.
  10. گنجينه دانشمندان، ج 7، ص 403.

منبع

ولي عباس زاده, ستارگان حرم، جلد 20، صفحه 83، 93.