سید ابراهیم اصطهباناتی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ولادت ابراهیم

سید ابراهیم حسینی استهباناتی، در سال (1297 ه.ق) در دیار عالم پرور استهبانات، در خانواده ای جلیل القدر از سادات محترم، دیده به جهان گشود.

او که از هوش و ذکاوت بسیاری برخوردار بود، قرآن را نزد پدرش و نیز مکتب خانه محل زندگی خود، فراگرفت و پدر به پرورش فرزندش همت گماشت. ابراهیم، تقوا، پاکدامنی، صفا، صمیمیت، خلوص نیت، شور معنویت، آزادگی، مناعت، زهد، قناعت، پشتکار، استقامت و سایر فضائل اخلاقی را از محضر پدر الهام گرفت.[۱]

تحصیلات

سید ابراهیم پس از اتمام دروس مکتب خانه، در مدرسه پررونق استهبانات، نزد بزرگان آن دیار به آموختن علوم و معارف دینی همت گماشت و در خرد سالی درخشید و گوی سبقت را از هم درسان ربود. هم مباحثه ی سید ابراهیم، مرحوم شیخ عبدالمولی استهباناتی اخباری (متوفای 1340 ه.ق) که فاضلی جلیل القدر و دارای تألیفات فراوان، از جمله «زاد المسافرین» در طب است می گوید:[۲] من در راه بازگشت از مدرسه به خانه، سید ابراهیم کوچک را بر روی دوشم سوار کردم؛ تا هم زحمت پیاده روی او را نیازرد و هم، درس استاد را در طول راه برایم تقریر نماید.

وی باتلاش فراوان و خستگی ناپذیر، دروس مقدماتی و سطح را در آن حوزه به پایان رسانید.[۳] و برای ادامه تحصیلات عازم شیراز شد.

استادان سید ابراهیم حسینی در شیراز

او سال ها از محضر دانشوران و استادان بزرگ شیراز استفاده نمود، از جمله:

  • 2. میرزا ابوالحسن محقق استهباناتی؛ در فقه و اصول.
  • 3. محقق بزرگ شیخ جعفر محلاتی؛
  • 4. شیخ ابوالحسن حدائق استهباناتی؛ وی از نوادگان شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق است که هم سفر و هم بحث او از استهبانات به شیراز بوده است.[۴]

مهاجرت به نجف اشرف:

سید ابراهیم که شوق فتح قله های رفیع دانش ها و معارف الاهی را در سر می پروراند، در سال (1324 ه.ق) هجرت نمود و در جوار حرم ملکوتی مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام رحل اقامت افکند.[۵] او از محضر بزرگان آن حوزه مقدسه استفاده کرد و جان خود را از سرچشمه علوم الهی سیراب ساخت. سید ابراهیم، در نجف، از محضر دانشوران بزرگی بهره برد که عبارتند از:

  • 4. حکیم شهید آیت الله شیخ محمدباقر استهباناتی (معروف به شهید رابع و استاد حکمت اشراق).

بوستان فقاهت سید ابراهیم پس از سال‌ها تلاش بی وقفه به بار نشست و وی به درجه اجتهاد نائل گردید. آیت الله مرعشی نجفی می نویسد: «وی شب و روز با جد و جهد تمام و تلاش بی وقفه به آموختن علوم مختلف عقلی و نقلی مشغول گردید. تا جایی که بر بسیاری از معاصران خویش برتری یافت و به منزلتی عظیم در نزد اساتید خود نایل آمد».[۶]

اجازه اجتهاد:

اجازه نامه های روایی و اجتهادی ای که وی از عالمان بزرگ و استادان خویش دریافت نمود عبارتند از:

  • 2. اجازه نامه اجتهاد از آیت الله العظمی میرزا محمدتقی شیرازی، رهبر انقلاب اسلامی عراق در سال (1920 م)، ترجمه متن این اجازه نامه چنین است: «قابل توجه برادران دینی و دوستان با ایمان استهباناتی و سایر مسلمانان! مخفی نماند که جناب مستطاب، ملجا مردمان، علامه صاحب فهم و عرفان، تکیه گاه دانشمندان و محققان، برگزیده از میان فقیهان و مجتهدان، میرزا آقا شیرازی استهباناتی از عالمان و فقیهان صاحب کمال در نجف اشرف هستند، لذا بر برادران دینی، لازم است که جانب احترام و بزرگداشت ایشان را نگه داشته و رعایت نمایند و وجود پربرکت وی را غنیمت شمارند؛ زیرا به امثال اوست که چشمان، روشن می گردد. و از دستورات وی به ویژه در طرد و به خواری کشاندن گروه های ره کرده گمراه کننده و منحرفان از راه راست شریعت با هر گونه چاره اندیشی و ابزاری که می تواند سرپیچی نکنند. و در این باب ضروری است که به نحو کامل با وی همکاری کنند و تمام کوشش خود را بکار گیرند. برادران ما مجازند که در احتیاط ها و تأمل های ما به ایشان رجوع نمایند. درود ما و رحمت و برکات خدا بر برادران ایمانی مان باد!».[۸]

مرجعیت

بعد از وفات جانسوز عالم ربانی، مرجع تقلید عالم تشیع، میرزا محمدتقی شیرازی، جماعتی از اعلام و بزرگان حوزه مقدسه نجف اشرف، آقا میرزا استهباناتی را به عنوان مرجع عالم تشیع برگزیدند.[۹]

این ردای مقدس، به حق، بر قامت رسای مرحوم استهباناتی پوشانده شد و وی، در امر خطیر زعامت عامه، کوشید و مرجعی جهانی گردید. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی نوشته اند: پس از ارتحال مرجع دینی مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی در سال (1365 ه.ق)، مرجعیت دینی شیراز و شهرهای اطراف آن و بسیاری دیگر از شهرهای ایران، هند، پاکستان، و برخی از کشورهای عربی حوزه‌ی خلیج فارس، به مرحوم آیت الله آقا میرزا استهباناتی منتهی گردید.[۱۰]

تدریس و شاگردان

از آیت الله حسین وحید خراسانی دام عزه نقل شده است: عادت میرزا آقا استهباناتی بر این جاری بود، وقتی وارد مسجد محل درس می شد، تحیت مسجد را به جای می آورد، سپس بر منبر تدریس قرار می گرفت، و پس از طرح مسئله مورد بحث، نقل اقوال می فرمود و قواعد و اصول در مورد مسئله و در آخر نظر خود را منعکس می فرمود.[۱۱]

استهباناتی هنگامی که از آموختن فارغ شد و در علم فقه، اصول، کلام و معارف اسلامی، صاحب نظر گردید، یکسره به کار تعلیم، تدریس و پرورش شاگردان همت گمارد. پس از وفات استادش، مرحوم آخوند خراسانی اولین کسی بود که در میدان تدریس اصول ظاهر گردید.

بنا به نقل آیت الله مرعشی نجفی، ایشان تا قبل از وفات استادش، مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی، مرحله سطح حوزه و کتاب هایی از قبیل: رسائل، مکاسب و... را تدریس می نمود؛ اما پس از وفات آن بزرگوار به کار تدریس در مرحله خارج حوزه مشغول گردید. در حلقات درس ایشان گروهی از طلاب فاضل و دانش پژوهان مبرز، حاضر می شدند و همواره مجالس درس او محل ازدحام گروهی از بهترین طلاب بود که خود بعدها در نجف و سایر حوزه های علمی از مقام علمی برجسته ای برخوردار بودند.

بعضی از شاگردان آن عالم ربانی عبارتند از:

  • 2. شیخ ابراهیم کلباسی اصفهانی.
  • 3. شیخ محمدحسین کلباسی اصفهانی.
  • 4. شیخ کاظم تبریزی.
  • 8. سید ابوالقاسم ارسنجانی شیرازی.
  • 9. شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی و برادرش شیخ محمدمهدی لاهیجانی (صاحب کتاب رجال دو هزار ساله گیلان).
  • 10. شیخ محمدعلی مدرس افغانی.
  • 11. سید هادی حسینی تبریزی.
  • 12. شیخ میرزا علی غروی علیاری.
  • 13. شیخ ذبیح الله محلاتی، (صاحب کتاب اختران تابناک).
  • 14. سید محمدحسن طالقانی؛ که امروزه از بزرگترین مراجع تقلید در نجف هستند.[۱۲]
  • 15. شیخ ابوالقاسم حجتی رشتی.

بزرگانی که از وی اجازه اجتهاد و نقل حدیث دریافت نمودند، فراوان اند از جمله:

  • 1. شیخ محمدحسین آیتی بیرجندی قائنی، (1310 ـ 1392).
  • 3. شیخ محمدرضا طبسی، (1322 ـ 1405 ه.ق)
  • 5. شیخ محمد شریف رازی، صاحب کتاب گنجینه دانشمندان.
  • 6. سید محمدحسن طالقانی.
  • 7. شیخ محمدعلی اردوبادی.
  • 8. سید علی رضا بیرجندی.
  • 9. سید محمدعلی روضاتی.
  • 10. شیخ جمال الدین نایینی.[۱۴]

از دیدگاه صاحب نظران

مرجعیت به خصایص خدادادی چون؛ هوش سرشار، سرعت فهم، ذوق سلیم و صفای باطن نیاز دارد. صفات اکتسابی همچون: شرح صدر، دل کندن از زخارف دنیا، اطاعت از مولی، نگهداری دین، تقوا و صیانت نفس، از شرایط اجتهاد است و پس از همه این ها تلاش پیگیر و کوشش خستگی ناپذیر[۱۵] در تبلیغ و اقامه احکام الهی ضروری است. مرحوم آیت الله استهباناتی جامع این صفات بود و بزرگان دینی ما بدان اعتراف دارند:

1. آیت الله مرعشی نجفی در این باره می فرمایند: «... وی بر بسیاری از معاصران خویش پیشی گرفت و نزد استادان خود منزلتی عظیم یافت به ویژه در نزد استادش، مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی، که وی مقلدان خود را، در احتیاطات خویش؛ به ایشان ارجاع می داد. و این خود بر مقام بزرگ علمی و دینی آن مرحوم در نزد استاد دلالت دارد».[۱۶]

2. مرحوم محدث محلاتی در کتاب اختران تابناک می گوید: «به جان خودم قسم! در این مدتی که با وی معاشرت داشتم، لغزشی از او ندیدم و نشنیدم. وی مردی خوش اخلاق، بخشنده، خوش بیان، کثیر العلم، با ذکاوت، کشنده نفس، زاهد و از زخارف دنیوی بیزار بود و به آن چه می گفت عمل می کرد. تغییری در گفتار و کرداش ندیدم».[۱۷]

آثار و تألیفات

آثار چاپی

  • 2. حاشیه بر ذخیرة العباد؛
  • 3. حاشیه بر وسیله النجاة مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی؛ این کتاب برای مقلدان و کسانی که می خواستند فتوای میرزا آقا را بدانند، مکرراً چاپ گردیده است.
  • 4. حاشیه بر صراط النجاة؛

آثار خطی

  • 3. حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری؛
  • 4. کتاب الطهاره؛
  • 5. کتاب الصلاه؛
  • 6. کتاب الزکاه؛
  • 7. کتاب الحج؛
  • 8. کتاب الخمس؛
  • 9. مسائلی در رابطه با معاملات؛[۲۰]

دوران مرجعیت سید ابراهیم

خدمات دینی:

استهباناتی در دوران مرجعیت خدمات دینی ارزنده ای انجام داد. وی از حوزه علمیه نجف اشرف که میراث گرانقدر سلف صالح و عالمان بزرگ تشیع بود حمایت کرد و عالمان و مدرسان و طلاب را به پاسداری از آن فراخواند. آن بزرگوار بر حفظ شیوه ها و برنامه های سنتی حوزه و تکامل در شیوه و روش ها با غرض خداپسندانه و کارساز تأکید داشت.

از فعالیت های دیگر آن بزرگوار، قدم نهادن در میدان مبارزه با گروه های ضددینی و بدعت گذار بود، که با افکار زهرآلود خود جو جامعه را مسموم می کردند و با اندیشه های بی ریشه خویش اندیشه مسلمانان را یکی پس از دیگری در غباری گران، خوابی سنگین و غفلتی ننگین فرو می‌بردند. او در مقابله با دشمن بی باک و هتاک، سختی های بسیاری متحمل شد و این رنج گران را تحمل نمود و تا آخرین نفس از پای ننشست.

مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی، به مبارزه پیگیر و خستگی ناپذیر ایشان تأکید بسیاری دارد، آن جا که نوشته است: «بر برادران دینی ما لازم است، که به ویژه در راندن و به خواری کشاندن گروه‌های ره گم کرده و گمراه کننده و منحرفان از راه راست شریعت انور؛ با هر چاره‌اندیشی و ابزاری که می توانند به نحو کامل با وی همکاری کنند و در این راه تمام توان خود را بکار گیرند».

فقیهان و دانشمندان اسلامی در برخی دوره های تاریخی با عده ای از صوفیه به مخالفت و ضدیت پرداخته اند. علت این مخالفت این بوده که دانشوران الاهی احساس کردند، افرادی با نام صوفی گری، اندیشه ها و معارف بیگانه را ـ که به ممالک اسلامی سرازیر شده بود ـ با علوم و معارف اسلامی و قرآنی در هم آمیخته و معجونی به نام تصوف اسلامی می سازند، که در حقیقت با معارف قرآنی و علوم زلال و صاف اهل بیت علیهم السلام، در تعارض بوده است و برای توجیه افکار باطل خود، قرآن و سنت را به خدمت می گرفته اند.

این دسته از افراد با تأویل بعضی از آیات و روایات و تفسیرهای ناروا از آن ها، قرآن و سنت را موافق خود، نشان می دادند. مرحوم آیت الله استهباناتی دنبال این احساس خطر، خود را مسئول پاسداری از حریم قرآن، سنت و افکار مردم مسلمان می دانست. وی در برابر چنین جریانی به مخالفت برخاست؛ تا جریان این طرز فکر، آب پاک معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام را با خاشاک ناپاک اندیشه‌های بیگانه نیالایند. استهباناتی در این زمینه عکس العملی بسیار عالی و روشنگرانه از خود نشان داده است.[۲۱]

خدمات اجتماعی:

از جمله خدمات اجتماعی وی، ایجاد مرکزی، برای زنده داشتن محافل دینی و بزرگداشت شعائر حسینی و گسترش فرهنگ اسلامی بود. تأسیس دو حسینیه یکی در نجف اشرف و دیگری در شهر خانقین، به دست او موقعیتی حساس یافت و در خانقین، اسباب الفت و اتحاد بین مسلمانان فرقه های مختلف را فراهم آورد و آنان نیز با افکار و احساسات متنوع، در اقامه شعاعر دینی و مجالس عزاداری حسینی مشارکت می کردند.

نقل شده است کودکی از پشت بام حسینیه به درون دیگی پر از آب (که جهت طبخ غذا در حال جوشیدن بود) می افتد؛ اما هیچ صدمه ای نمی بیند، همین امر سببب شد تا گروه زیادی از مسلمانان اهل سنت به مذهب تشیع روی بیاورند.[۲۲]

خدمات سیاسی:

این مرجع بزرگ، سیاست را جدا از دین و شریعت نمی دانست. او، همانند استادان بزرگش در سیاست، دخالتی محسوس داشت و پرداخت به امور سیاسی را وظیفه شرعی خود می دانست. این شاگرد مکتب توحید، در کنار استادش، مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی که رهبری انقلاب (1920 م) عراق را بر عهده داشت، به ایفای نقش پرداخت. وی در زمان زعامت، دخالت در سیاست را تکلیف دینی خود دانست، به ویژه که این امر، پیوندی ناگسستنی با وظیفه امر به معروف و نهی از منکر داشت.

مرحوم آیت الله استهباناتی در این راه، لحظه ای از پا ننشست؛ بلکه تمام کردار و گفتار او از این دو برمی‌خاست و عرصه‌های زندگی وی، جلوه‌های گوناگون این دو وظیفه خطیر بود، حتی خلق او مصداق عینی این دو وظیفه حیات بود. وی با سید مجتبی نواب صفوی ملاقات و او را به سخنرانی در این راستا تشویق نموده و از وی حمایت می نموده است که نمونه ای از همکاری او با سید مجتبی بیان می گردد.

یاری فداییان اسلام:

در دوران مرجعیت او، قیام خونین فداییان اسلام به رهبری مجاهد شهید (سید مجتبی نواب صفوی) آغاز گردید. این قیام، زمانی به اوج خود رسید که شهید نواب صفوی توانست موافقت استهباناتی را جلب نماید و با مهر تأیید وی، پرونده قیام درخشان خود را مزین کند و به درستی کار خود اطمینان یابد. تأیید آن بزرگوار، موجب قوت قلب مرحوم نواب صفوی در مبارزه با ظلم و فسادی که در شهرها ریشه دوانده و سایه شومش را بر سر مردم افکنده بود گردید و باعث دلگرمی وی در مقابله با خلاف گویی های امثال کسروی شد.

به دبنال دستگیری مرحوم نواب صفوی و گروهی از فداییان اسلام و صدور حکم اعدام آنان از ناحیه حکومت وقت، مرحوم آیت الله استهباناتی درصدد رهایی ایشان و گرفتن حکم عفو آنان برآمد. و در این راه تلاش بسیار نمود؛ اما متأسفانه حکومت جور، جز به قتل آنان راضی نگردید، رضوان الله تعالی علیهم اجمعین.

باید متذکر شد که این شخصیت برجسته فقهی، تنها دین را منحصر در احکام فردی و عبادی نکرد. و معتقد بود انسان متدین، نباید نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی، بی تفاوت و خاموش باشد و در برابر ظلمی که به دیگران می شود، مهر سکوت بر لب زند. او عقیده داشت انسان بیدار باید با شیوه‌های گوناگون (سخنرانی آگاهانه، اطلاعیه ها، تذکر، تظاهرات و...)، سیاست را بر محور دین، تبین و به امت اسلامی معرفی کند.[۲۳]

فضایل انسانی:

  • زهد و وارستگی

مرحوم استهباناتی زهد را از مکتب جدش، امیرالمومنین علیه السلام آموخته و همان گونه که مولی در نهج البلاغه[۲۴] زهد را تعریف نموده است، زهد آن بزرگوار زهدی تام بود. او دنیا را اسیر خود کرد و اسیر دنیا نشد. کسانی که او را درک کردند و از نزدیک شاهد زندگی او بودند، اعتراف نموده اند که وی قناعت می کرد و جدا از زخارف دنیا بیزار بود. نه مقام و موقعیت او را مغرور کرد و نه مال او را مسحور. خانه ای بسیار کهنه و محقر داشت و فرش منزلش بسیار ساده بود.

مرحوم آیه الله مرعشی نجفی در این باره می نویسد: «با آن که به مقام مرجعیت و زعامت دست یافت و اموال زیادی به وی سپرده شد و مردم در برابر او خاضع گردیده و صبح و شام بر دست وی بوسه می زدند؛ اما تغییری در خوراک و پوشاک و نشست و برخاست و اخلاق و رفتار او حاصل نشد، کرسی ریاست و زعامت، شیوه زندگی او را دگرگون نکرد. او در این دوران چنان نزدیکی می کرد که پیش از آن می زیست. او فروتن و متواضع بود. معاشرتش با دیگران نیکو و چهره‌شان متبسم، در صحبت هایش مزاح های جاذبه دار، توام با حشمت و ادب هویدا بود. نسبت به حضار مجلس تکبر نمی ورزید، سخاوت و کرم وی به اندازه بود. افراط در بیت المال و بذل و بخشش بی جا نداشت، در عین حال از کمک به محرومان دریغ نمی ورزید حلم و وقار بر طبعش حاکم بود. جز در مقابل مخالفان که به کیان و کرامت شریعت آسیب وارد می آوردند، خشمیگین نمی شد».[۲۵]

  • رعایت مساوات

بعد از ارتحال مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی در نجف اشرف، ریاست عامه به آیت الله استهباناتی منتقل شد. وی در مصرف سهم امام خیلی دقت داشت. او با اصرار مقلدان، حاضر به تعمیر منزل کهنه اش نشد. در تقسیم شهریه، اصل مساوات را رعایت می کرد و فرقی بین طلاب عرب و عجم و فرزندان طلبه اش قائل نبود. اگر فرزندش در مورد عدم کفاف شهریه به او اعتراض می کرد، در پاسخ می گفت: «سهم پدرم که نیست، سهم امام علیه السلام است، من هم مانند شما...».

یکی از مومنین از ایشان می خواهد که منزلش را به سیستم روشنایی برق مجهز کند، او در پاسخ می گوید: «وقتی همه طلاب از نعمت برق برخوردار شدند، من هم حرفی ندارم، فعلا وظیفه من اقتضا می کند که با آن ها در یک سطح یا پایین تر زندگی کنم».[۲۶]

  • معنویت

زندگی بی معنویت، روزمره‌گی و تکرار مکررات است و دلی که از آن ها تهی باشد، ناآرام و بی ثبات. «الا بذکر الله تطمئن القلوب» خانه ای که از معنویت خالی است، قبرستانی سرد و خاموش است. معنویت و بزرگی، تنها سرمایه آیت الله استهباناتی در زندگی اش بود.

با آن همه رنج و مرارت در زندگی عادی، و فعالیت در عرصه اجتماعی و فرهنگی، شب هنگام به ذکر و تهجد و نماز شب، دعا و تلاوت قرآن می پرداخت. همیشه بیش از یک ساعت به اذان صبح مانده، غسل زیارت می کرد و سپس به حرم مولی امیرالمومنین علیه السلام وارد می شد و روح خود را با ذکر، نماز و... صفا می بخشید.[۲۷]

  • عشق به آل الله

وجود میرزا آقا، سرشار از عشق و علاقه به اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام بود. همین دوستی سبب شد که وی اولاً: نظارت بر موقوفه مرحوم بحرانی در (برمیان فارس) را بپذیرد، زیرا شرط شده بود که این مسئولیت را مرجع اعلم زمان به عهده گیرد. و در راه اطعام مومنان، در ماه های محرم و صفر و رمضان و نیز در جهت زنده نگه داشتن شعائر حسینی و بر پا کردن مجالس روضه سیدالشهداء علیه السلام مصرف نماید.

ثانیاً: خود اقدام به تأسیس دو حسینیه بسیار باشکوه، در شهر مقدس نجف اشرف و خانقین نمود که به صورت دو طبقه ساخته شد و طبقه فوقانی، حوزه علمیه گردید؛ ولی این کار، ناتمام ماند و عمرش شریفش پایان یافت.

ثالثاً: خود او در مجلس عزای سرور شهیدان، از ابتدا شرکت می جست و تا آخرین لحظه آن را ترک نمی گفت؛ زیرا معتقد بود؛ ترک کردن آن ممکن است اسائه ادب به ساحت مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام باشد.

بزرگترین آرزوی وی این بود که قلب داغدار خود را با دیدار سیمای درخشان سرور آزادگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام در سرای باقی مسرور سازد.[۲۸]

  • کرامات

راد مردانی هستند که جهان با همه وسعتش برای آنان زندان تنگ و تاریکی است، بی شک، آنان را با سلسله جنبان هستی، سر و سری است؛ که بیگانگان را از آن خبری نیست و اگر شیطان صفتی بخواهد به خلوت آنان سرکشد، شهاب ثاقب خشم الاهی وی را می راند و دست غیبت بر سینه نامحرمش می کوبد.

آنان همان اولیای خدایند و در زیر لوای او بسر می برند. خداوند گوشه ای از سیمای آنان را می نمایاند و کاری خارق العاده به دستشان آشکار می کند و همین امر را کرامت می گویند.

مرحوم آیت الله آقا میرزا استهباناتی از زمره همین رادمردان فرهیخته بود و کراماتی نیز از وی آشکار گردید، که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

1. در یکی از شب ها که در (نجف اشرف) از شدت فقر و تنگدستی در کنج خانه نشسته و در فکر فرو رفته بود، ناگهان در خانه وی کوبیده شد. و شخصی او را خطاب کرد که: دست خود را فرار گیر و سهم خویش را دریاب. آن بزرگوار دست خود را دراز کرد، سکه هایی سیمین دستش را پر نمود و از آن پس، نسیم گشایش بر جان رنج کشیده وی وزیدن گرفت.

2. شب پیش از وفات مرجع عالی قدر، مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی من (میرزا آقا) در عالم رؤیا دیدم: در صحن مطهر امیرالمومنین علیه السلام ایستاده ام ناگهان پیکری باشکوه از آسمان فرود آمد و بر زمین نشست. وجود مطهر امیرالمومنین علیه السلام سر او را به دامن گرفت، در این حال متوجه شدم که پیکر نورانی حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام است که مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: فرزندم، ابراهیم بر تو فرض است که از دوستان فقیر و نیازمند من دستگیری نمایی!

آن مرحوم عرض کرد: من که چیزی ندارم تا از آنان دستگیری نمایم. حضرت در جواب فرمودند: من تو را در این امر مهم یاری خواهم کرد. و حقا که آن حضرت به وعده خود وفا کرد.[۲۹]

پانویس

  1. نیم نگاهی به زندگی فقیه اهل بیت، آیت الله سید ابراهیم استهباناتی، ص 46، گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 117.
  2. همان، ص 15.
  3. همان، ص 16.
  4. همان، ص 18.
  5. نقباء البشر، ج، ص 168.
  6. المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 249؛ نیم نگاهی به زندگی مرحوم استهباناتی، ص 20.
  7. همان، ج 2، ص 249.
  8. همان؛ نقباء البشر، ج 1، ص 168.
  9. نقباء البشر، ج 1، ص 168.
  10. المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 249.
  11. دست خط آیت الله محمدحسین وحیدی خراسانی، در 14 ذی الحجه (1418 ه.ق)، در قم.
  12. همان؛ نقباء البشر، ج 1، ص 168.
  13. وقد امتحنها أجله الفقهاء فی عصرها فکتبوا لها اجازات، صرحوا فیها، بأنها بلغت درجه من الاجتهاد و عظموا مکانتها من العلوم الدینیه.
  14. المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 433، 436 و 451 و 516.
  15. نیم نگاهی به زندگی آقا میرزا استهباناتی، ص 23.
  16. المسلسلات، ج 2، ص 249.
  17. گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 188.
  18. دانشمندان و سخن سرایان فارس، محمدحسین رکن زاده، آدمیت، ج 1، ص 46.
  19. حاشیه عبارت است از آن چه یک عالم با توجه به مسائلی که عالمی دیگر در کتاب خود مطرح نموده می نگارد و نظرات خود را در آن زمینه اعلام می دارد.
  20. نیم نگاهی به زندگی آیت الله استهباناتی، ص 40 و 41.
  21. همان، ص 27؛ چکیده مصاحبه با حجج اسلام اباصالح کشفی و نقیبی همدانی.
  22. همان، ص 29 و 27.
  23. همان، ص 30 و 31.
  24. الزهد کله بین کلمتین من القرآن قال الله سبحانه لکیلا تأسو اعلی مافاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم و من لم ییأس علی الماضی ولم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه. و لو شئت لاهتدیت الطریق الی مصفی هذا العسل ولباب هذا القمح و نسائج هذا القز ولکن هیهات ان یغلبنی هوای و یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمه ولعل بالحجاز او الیمامه من لاطمع له فی القرص و لاعهد له بالشبع او... (نهج البلاغه صجی صالح، حکمت 439، نامه 45).
  25. المسلسلات، ج 2، ص 250.
  26. مجله حوزه، ش 63 و 64، مصاحبه با آیت الله علیاری.
  27. سوره رعد‌ / 28. مصاحبه با حجه الاسلام نقیبی همدانی.
  28. نیم نگاهی به زندگی مرحوم آیت الله استهباناتی، ص 36 و 37.
  29. خاطرات میرزا آقا نقل از فرزندش سید محمد استهباناتی.

منابع

تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 5، صفحه 339/ نویسنده: سيد محمد سجادي نژاد