شیخ ابوالقاسم قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى (۱۳۵۳-۱۲۸۰ ق) از علمای بزرگ قم و از شاگردان آخوند خراسانى و سید یزدى بود. موقعیت علمى ایشان در قم و در محافل علمى شیعه معروف بوده، و لذا طلاب فراوانى در درس او شرکت مى کرده اند که از آن جمله، مرحوم امام خمینى و آیت الله گلپایگانى می باشند.

نام کامل حاج شیخ ابوالقاسم قمى
زادروز ۱۲۸۰ قمری
زادگاه قم
وفات ۱۳۵۳ قمری
مدفن قم،

Line.png

اساتید

آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدى، میرزا محمد حسن آشتیانی، میرزا ابوالمعالى کلباسى،...

شاگردان

امام خمینی، آیت الله گلپایگانى، میرزا محمد فیض قمی، آخوند ملا على همدانى،...

آثار

حاشیه بر کفایة الاصول، حاشیه بر تفسیر صافى، تصحیح جمال الاسبوع،...


ولادت

ابوالقاسم قمی، در حدود سال ۱۲۸۰ قمری در بیت علم و فضیلت زاده شد. پدرش مرحوم شیخ ملا محمدتقى هم یکى از افاضل قم بوده است.[۱] البته سال ولادتش، در جایى تصریح نشده است، اما از آنجا که در سال ۱۳۵۳ ق، در سنین بیش از هفتاد سالگى بدرود حیات گفت پس سال تولدش در حدود ۱۲۸۰ قمری بوده است.[۲]

تحصیلات و اساتید

مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی، دروس مقدماتى و ادبیات و سطوح اولیه را در قم و کاشان و اصفهان نزد عالمان بزرگی فراگرفت، مانند:

  • ۱- حاج شیخ محمدحسن نادى (م، ۱۳۱۷ ق) نویسنده «ردّ الشیخیه» - که از بزرگان علماى قم و پدر زوجه اش بود؛
  • ۲- حاج شیخ محمدجواد قمى (م، ۱۳۱۴ ق) - از اعاظم علماى قم؛
  • ۳- حاج ملا محمد نراقى؛
  • ۴- میرزا فخرالدین نراقى (م، ۱۳۲۵ ق)؛
  • ۵- حاج آقا منیرالدین بروجردى (م، ۱۳۴۲ ق) صاحب «الفروق بین الفریضه والنافله» و منظومه در فقه و اصول.[۳]

وی پس از آن به تهران مهاجرت کرد و رسائل را هم در محضر آیت الله میرزا محمدحسن آشتیانى (م، ۱۳۱۹ ق) آموخت و در برخى از علوم همچون ادبیات و حسن خط، مهارت بسیارى کسب نمود.

هجرت به نجف:

سپس در حدود سال ۱۳۰۵ ق، رهسپار نجف اشرف شد و سالیان بسیار باتلاش و کوشش فراوان - همراه با فقر و تنگى معیشت و تشتت خیال[۴] در فراگیرى علم کوشید. برخى از اساتیدش در نجف عبارت‌اند از:

  • ۲- حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى (م، ۱۳۲۶ ق)؛

وى در نجف، آنقدر کوشید تا به درجه اجتهاد نائل آمد و در همان جا، از علماى بزرگ و فقیهان سترگ و از مروجین شرع مقدس - به گفتار و کردارش - به شمار مى رفت.[۵]

مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى همچنین، به هنگام تحصیل خود در اصفهان و کاشان و نجف از گروهى اجازه روایت اخذ کرد که آن‌ها عبارتند از آیات عظام:

  • ۳- حاج آقا منیرالدین بروجردى اصفهانى (۱۲۶۹-۱۳۴۲ ق) صاحب «منظومه در شرح حال اصحاب اجماع» و شرح حال رواة؛
  • ۴- سید محمد علوى بروجردى کاشانى (م، ۱۳۶۲ ق)؛

خاطره اى از دوران تحصیل:

آیت الله سید موسى شبیرى زنجانى به نقل از آقاى حاج میرزا مهدى ولایى - یکى از نویسندگان فاضل فهرست کتب خطى کتابخانه آستان قدس - نقل کرده اند، که: زمانى آقاى حاج شیخ ابوالقاسم قمى به نجف اشرف مشرف شد و در ضمن سخنانش فرمود: «وضع شما طلبه ها الان خیلى اعیانى و شاهانه است، در زمانى که ما تحصیل مى کردیم طلبه هاى معمولى هفته اى یک نوبت پختنى داشتند و طلبه هاى اعیان هفته اى دو بار و طلبه هاى فقیر ماهى یک وعده. در یکى از سال‌هاى تحصیلى که دو ماه گوشت نخورده بودم از کنار حجره طلبه اى رد مى شدم که دیدم آبگوشت را از درون دیزى، در کاسه مى ریزد. بوى آبگوشت که در فضا پیچیده بود پاى مرا سست کرد آن طلبه به من تعارف نمود و من قبول نکردم و گفتم: من نهار خورده ام، چون پیش‌تر خود را با مقدارى تربچه سیر کرده بودم».[۶]

بازگشت به قم:

سال بازگشت او به قم دقیقاً معلوم نیست، اما اگر مدت توقف و زندگى اش را در نجف حدود ۳۰ سال بدانیم، بازگشتش باید در سال ۱۳۲۴ ق بوده باشد. وى در حالى به قم بازگشت که یکى از علماى مشهور و دانشمندان نام‌آور قمى حوزه نجف به شمار مى رفت. ولذا در قم با استقبال بسیار مواجه شد و مردم و طلاب، گرد او جمع شدند و معظم له را پیشواى دینى خود قرار دادند.[۷] وى در قم به اقامه جماعت در مسجد امام حسن عسکرى علیه‌السلام و تدریس فقه و اصول، و حل مشکلات مردم پرداخت و خزانه دارى نفائس و ضریح و حرم حضرت معصومه سلام الله علیها (که منصب آبا و اجدادى اش بود) بر عهده وى قرار گرفت -تا بدانجا که یکى از القاب مشهورش «خازن الحرم» است-[۸] و مردم قم و اطراف آن، تقلید از او را پذیرفتند.[۹]

تدریس و شاگردان

شیخ ابوالقاسم قمی، در طول سالیان فراوان تدریس فقه شاگردان بسیارى را پروراند. پیش از ورود آیت الله حایرى به قم و تأسیس حوزه علمیه (۱۳۴۰ ق/ ۱۳۰۰ ش)، عموم شاگردانش را طلاب و فضلاى قمى تشکیل مى دادند. البته ایشان همه روزه براى برخى از بازاریان باسواد، یک درس مکاسب هم داشتند که مرحوم حاج سید على بلورفروش و حاج شیخ على سقط‌فروش از آن جمله اند و پس از ورود آیت الله حایرى هم، بسیارى از شاگردان معظم له به حلقه درسى حاج شیخ ابوالقاسم قمى نیز پیوستند و از او هم بهره بردند.

سبک تدریس ایشان مبتنى بر دقت بسیار و ژرف‌نگرى بود ولذا مسئله اى را که عنوان مى کردند، دیر به پایان مى رسید و شاگردانش با وى، بسیار به بحث مى پرداختند و اکثر روزها، مباحثه بین الاثنینى مى شد - و این سبک تدریس میرزاى شیرازى نیز بوده است و در پرورش قوه اجتهاد و ملکه استنباط در شاگردان، نقش مؤثرى دارد. علم و فضل و دانش گسترده وى در قم تا بدانجا مشهور بود که حتى مرحوم آیت الله حایرى در درس اصول خویش به طرح برخى نظرات وى پرداخته و بعضى از آن‌ها را قبول مى کرد.[۱۰] از مرحوم آیت الله گلپایگانى هم نقل شده است که روزى آقاى حاج شیخ عبدالکریم مطالبى را از حاج شیخ ابوالقاسم نقل کردند و دو اشکال از اشکالات ایشان را قبول و دوتاى دیگر را رد کردند.[۱۱]

برخی از شاگردان ایشان - که در کتب تراجم آمده - عبارتند از:

  • ۱- امام خمینى (۱۳۲۰-۱۴۰۹ ق) بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران.
  • ۵- آیت الله آخوند ملا على همدانى (۱۳۱۲-۱۳۹۸ ق) صاحب «شرح حال ابوبصیر» و «اجتهاد و تقلید» و «قاعده لاضرر»؛
  • ۶- آیت الله حاج میرزا عبدالله چهلستونى تهرانى (م، ۱۳۰۵) صاحب «اصول فلسفه» و «سنن النبى» و «حاشیه کفایه»؛
  • ۷- آیت الله حاج میرزا محمود روحانى قمى (م، ۱۳۰۷)؛
  • ۸- آیت الله حاج میرزا ابوالفضل زاهدى قمى (۱۳۰۹-۱۳۹۸ ق) صاحب «مقصد الحسین» و «منطق الحسین»؛
  • ۹- حاج سید مصطفى صفایى خوانسارى (م، ۱۳۲۱) صاحب «الدیانة الاسلامیة» و «الجواهر المودعة»؛
  • ۱۰- حاج شیخ مهدى حرم پناهى قمى (۱۳۱۹-۱۳۷۴ ق) صاحب «کتابى در اصول»؛
  • ۱۱- حاج شیخ على‌اصغر اشعرى قمى (۱۳۱۸-۱۳۶۸ ق)؛
  • ۱۳- حاج شیخ عبدالهادى حاج آخوند قمى؛
  • ۱۴- حاج شیخ ابوالقاسم نحوى قمى؛
  • ۱۵- حاج سید محمد علوى قزوینى؛
  • ۱۶- حاج آقا ضیاء استرآبادى تهرانى؛
  • ۱۷- شیخ محمدصادق صدراالشریعه تنکابنى (۱۳۱۵-۱۴۰۰ ق) صاحب «دیوان اشعار» و «تفسیر منظوم»؛
  • ۱۸- شیخ محمدحسین ناصرالشریعه قمى؛
  • ۱۹- حاج سید احمد مشرف حسینى قمى؛
  • ۲۰- حاج شیخ حبیب‌الله زاهدى قمى؛
  • ۲۱- شیخ محمدباقر خازنى قمى؛
  • ۲۲- شیخ محمدحسن آقا نجفى قمى.

آثار و تألیفات

از آن فقیه سترگ، به دلیل کثرت مشاغل اجتماعى و مراجعات مردمى، تألیف بسیاری بر جاى نماند. اما برخى از آثارش در فقه و اصول و تفسیر عبارتند از:

  • ۳- رساله عملیه. وى رساله خود را براى چاپ به چاپخانه داده بود اما با ورود آیت الله حایرى به قم و براى پرهیز از تعدد مرجع تقلید، رساله اش را از چاپخانه بازپس گرفت.[۱۳]

همراهى در تأسیس حوزه علمیه قم

هنگامى که مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایرى در سال ۱۳۴۰ ق (۱۳۰۰ ش) به قصد زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به قم آمدند، علماى قم همراه با طلاب و تجار و عموم مردم، همگى به استقبال وى شتافتند و با اصرار بسیار، از او درخواست اقامت دائم و تأسیس حوزه را نمودند. از جمله کسانى که در این راه، کوشش فراوان نمود آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمى است.

از مرحوم آیت الله سید مصطفى صفایى خوانسارى نقل شده است که: زمانى که آقاى حاج شیخ ابوالقاسم و آقاى حاج میرزا محمد ارباب به دیدن حاج شیخ عبدالکریم آمده بودند بحثى فقهى بین این سه بزرگوار درمى گیرد. در بازگشت، آقاى ارباب به حاج شیخ ابوالقاسم مى فرماید: حاج شیخ با ما فرق مى کند، هر کجا که باشد حوزه تشکیل مى دهد، پس چه بهتر که در قم تشکیل گردد و ما قمى ها هم در آن سهیم باشیم. آقاى کبیر مى فرماید: من هم مى خواستم همین را بگویم. ولذا بنا مى گذارند که برگردند و از حضور آقاى حایرى، درخواست اقامت بنمایند و این کار را هم مى کنند.[۱۵]

آیت الله شبیرى زنجانى از امام خمینى نقل مى کند که مى فرمود: علت موفقیت، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم این بود که علماى قم، افرادى متقى و پرهیزگار بودند والا اگر ایشان جاى دیگر مى رفت ممکن بود از معظم له استقبالى که در خور شخصیتشان باشد به عمل نمى آمد و قهراً ایشان در کار خود موفق نمى شد. از همین رو آن فقیه بزرگ و خداترس، به هنگام ورود مرحوم آیت الله حایرى، رساله خود را از چاپخانه پس گرفت و از چاپ آن منصرف شد و مکرر مى فرمود: خدا طول عمر به آقاى حاج شیخ بدهد، آمد شهر ما را آباد کرد.[۱۶]

نیز آیت الله شبیرى زنجانى مى فرمودند: از یکى از آقایان شنیدم که مى گفت: روز عیدى براى دیدن آقاى حاج شیخ ابوالقاسم به منزل ایشان رفتم و تشریف نداشت. پس از مدتى که آقا تشریف آوردند معلوم شد که براى تبریک عید به خانه حاج شیخ عبدالکریم تشریف برده بود[۱۷] و هم این که معظم له، در روز عید غدیرى پس از آن که به بیرونى تشریف آوردند و کثرت جمعیت را مشاهده نمود، فرمود: مردم! بیائید جایى که من مى روم برویم و عصایش را بلند کرد و فرمود: ما یک عَلَم داریم و همگى باید دور او بچرخیم (مقصودش آیت الله حایرى بود) آرى! این است نمونه عینى تقوا و ترک هوا و هوس و گذشت براى خدا و پرهیز از حبّ جاه و مقام.

در نظر بزرگان

  • سید محسن امین درباره ایشان مى نویسد: «وى عالمى فاضل، محقق مدقق و فقیه اصولى و متقى و زاهد و مشهور به فضل و دقت و نظر و گستردگى معلومات بود. و حتى از نظر علمى به گونه اى بود که بعضى ایشان را بر آیت الله شیخ عبدالکریم حایرى ترجیح مى دادند، ولى ریاست حوزه از آن حاج حائری بود. در سال ۱۳۵۳ ق، ایشان را در قم دیدم و پیرامون برخى مسائل فقهى گفتگو کردیم و فضل و دقت نظرش را از آن فهمیدیم، فضلاء قم ایشان را مى ستودند».[۱۸]
  • شیخ آقا بزرگ تهرانى هم مى گوید: «...طلاب، مجلس درس او را مغتنم و مقام استفاده مى شمردند و این به خاطر وفور علم و کثرت دانش وى بود...».[۱۹]
  • مرحوم واعظ خیابانى هم مى نویسد: «امام اورع ازهد و حبر فقیه اوحد آقا شیخ ابوالقاسم، شیخ علماى قم و مرجع تقلید ایشان،[۲۰] وى همین عالم مقدس ربانى است که در قم بر جنازه آیت الله میرزا صادق آقا مجتهد تبریزى با قاطبه علماء و مجتهدین و اهالى قم از زوار و مجاورین نماز خواند.[۲۱]
  • مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمى فرموده بود: من منکر بودم که در این زمان و در شرایط فعلى و فساد عمومى آدم خوب و کامل پیدا شود. با این که در قم آقا شیخ ابوالقاسم قمى و در نجف آقا سید مرتضی کشمیری را دیدم و یقین کردم در این عصر هم انسان کامل و مؤمن حقیقى پیدا مى شود.[۲۲]

ویژگی‌هاى اخلاقى

مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى داراى ویژگی‌هاى اخلاقى منحصر به فردى بود که او را از دیگران متمایز ساخته بود. چنانچه از آیت الله العظمى گلپایگانى چنین نقل شده است: ما عمدتاً براى استفاده از اخلاق و انفاس قدسى ایشان به درسش مى رفتیم و علاوه بر آن از علمش هم بهره مى بردیم و همین مطلب را هم آیت الله شبیرى زنجانى از امام خمینى و پدرشان آیت الله سید احمد زنجانى نقل کرده اند که فرموده بود: در زمان ما در قم درس رسمى اخلاق نبود. اما نمونه هاى اخلاقى در حوزه از قبیل آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى وجود داشت که انسان مى توانست زندگى آنان را الگو و سرمشق قرار دهد.[۲۳]

  • آن فقیه سترگ، زندگى اش یادآور زندگى ائمه اطهار علیهم‌السلام و یاران ایشان بود. «آن بزرگوار بسیار کریم الطبع، زکى النفس، نقى القلب، وسیع الصدر و حسن الخلق، زاهد و متقى و پارسا بود... مواظبت و مراقبتش در عبادات بسیار، حزم و احتیاطش در امور بى‌اندازه... فقیهى بود ربانى و مجتهدى بود الهى، محضرش ذکر و رؤیتش ذکر و منطقش ذکر، سجیه اش تواضع و رویه اش انذار و تنبه، راستى چراغ روشنى بود که از ایوان دین خاموش شد و ستاره درخشانى بود که از آسمان علم، غروب نمود.[۲۴]
  • وى در زهد و بى‌اعتنایى به دنیا به مرتبه اى والا دست یافته بود. به گونه اى که «زهدش، علم و دانش او را پوشانیده بود»[۲۵] آیت الله اراکى فرموده است: وى در سهم امام تصرف نمى کرد و بر این عقیده بود که اموراتش باید به غیر سهم بگذرد و آیت الله بهاءالدینى فرموده است: زهد و تقواى مرحوم آقا میرزا ابوالقاسم قمى نمونه بود. ایشان با تمام محبوبیت و نفوذى که داشت تنها با سادات، اهل علم و طبقه ضعیف خوب بود و به آن‌ها روى خوش نشان مى داد. زندگى کاملا درویشى و بى‌آلایشى داشت، حتى خادمى نداشت که به کارهاى بیرونى او برسد.[۲۶]
  • معظم له، تمام کارهایش را - از جمله خرید مایحتاج خانه، آب آوردن - خود انجام مى داد. یکى از آقایان مى گفت: روزى آقا را دیدم که با آن پیرى و کهولت سن، کوزه اى در دست گرفته و مى خواهد آب بیاورد. جلو رفتم تا کوزه را از ایشان گرفته و پر کنم. فرمود: اگر اجازه دهید ابوالقاسم خودش این کار را انجام دهد، بیشتر ممنون مى شود و نگذاشت تا من این کار را انجام دهم.[۲۷]
  • معظم له، به هنگام خرید نان و یا گوشت و میوه از بازار، مقید بود از افرادى که او را نمى شناسند خرید کند و در وقت کشیدن ترازو، پشت خود را به صاحب مغازه مى کرد تا از او خجالت نکشد و هر چه مى خواهد براى ایشان بگذارد و اگر صاحب مغازه مى خواست جنس بهترى برایش بگذارد، مى فرمود: مگر من با دیگران چه فرقى دارم؟ مگر خون ابوالقاسم از دیگران رنگین تر است؟ و از قبول آن خوددارى مى ورزید.
  • او بر بهره ورى از وقت و رعایت نظم، اصرار مى ورزید. هنگامى که به نجف اشرف مشرف گشته بود و علماء و طلاب به دیدنش مى آمدند، معظم له، به علت آن که براى درس و بحث طلاب، اهمیت فراوان قائل بود و نمى خواست وقت آنان تلف شود به آقازاده اش - مرحوم حجت الاسلام آقا شیخ محمدحسن - گفته بود: آقایان طلبه ها چه وقت چاى مى خورند؟ همان وقت ما براى بازدید آنان برویم. (و انتخاب این وقت براى آن بود که: نه وقت طلبه ها گرفته شود و نه تکلف زائدى براى پذیرایى شان پیش آید).[۲۸]
  • یکى از ویژگی‌های شیخ ابوالقاسم قمی، احترام و اکرام سادات بود. نقل شده است: همسر وى علویه بود و فوق‌العاده مورد احترام ایشان، به گونه اى که خود از نان جو استفاده مى کرد، ولى مقید بود براى او نان گندم تهیه کنند. آیت الله سید مصطفى صفایى فرموده بود: روزى در جلسه اى، یکى از سادات را بر خودش - به هنگام خروج - مقدم داشت، یکى از علماى قم به او گفت: چرا آبروى ما را مى برى؟ ایشان در جواب گفت: مى خواهى آبروى مرا جلو پیغمبر ببرى؟ او سید است و باید مقدم داشته شود.[۲۹] نیز ایشان معمولاً کنار سفره خود، فقرا و سادات مستمند را مى نشاند و از آن غذایى که خود مى خورد به آن‌ها هم مى خورانید.
  • دیگر از ویژگى هایش دورى از ارباب قدرت و پرهیز از مراوده با آنان بوده است. شبى صمصام - رئیس شهربانى وقت قم - براى وى کیسه اى پول مى فرستد و معظم له آن پول را به وسیله فرزندش بازمى گرداند و به فرزندش - که مى گفت: پدر! با این که ما در فشاریم چرا این پول را پس مى فرستید؟ - فرمود: بابا خدا یک عقلى به من بدهد یک دینى به شما، این‌ها پول مى آورند و بعد از ما انتظاراتى دارند، ما نمى توانیم از آن‌ها پول بگیریم.[۳۰] آیت الله بهاءالدینى هم فرموده است: تنها با سادات و اهل علم خوب بود، با متنفذین هیچ خوب نبود به گونه اى که هیچ یک از آنان جرأت نداشتند براى او هدیه اى بفرستند، میرزا اجازه نمى داد متنفذین در کارهاى او دخالت کنند.[۳۱]
  • مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ مرتضى انصارى قمى فرموده بود: روزى حاج شیخ ابوالقاسم براى اقامه نماز جماعت به مسجد امام علیه‌السلام آمد و قبل از خواندن نماز به خانه اش بازگشت. وقتى از ایشان علت را جویا شدند، فرمود: کثرت نمازگزاران مرا خوشحال کرد و دیدم امروز قصد قربت در این نماز ندارم.[۳۲]
  • از مرحوم حجت الاسلام حاج آقا احمد روحانى نقل شده است که: در جلسه اى پیرامون حدیثى بحث درمى گیرد و حاج شیخ ابوالقاسم از اظهارنظر خوددارى مى ورزد و در جلسه دیگر، دفترى را به حاضران ارائه مى دهد تا مطالعه کنند و معلوم مى شود حاج شیخ در مورد آن حدیث، بحث‌هاى ژرف نموده و با این همه از سر تواضع و فروتنى در بحث شرکت نکرده بود.[۳۳]

وفات

آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمى، پس از عمرى پربار و کارنامه اى درخشان، در یازدهم جمادى الثانى ۱۳۵۳ ق/ ۱۳۱۳ ش[۳۴] بدرود زندگى گفت و پس از تغسیل و تکفین، توسط مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد کبیر و تشییع باشکوه، در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۳.
  2. امین عاملى، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۷۰.
  3. مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.
  4. شیخ آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۳.
  5. آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۳.
  6. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲ (مرداد ۱۳۶۶)، ص ۸۴.
  7. آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۴.
  8. مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹ و آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۴.
  9. واعظ خیابانى، علماء معاصرین، ص ۱۵۵.
  10. مرحوم آیت الله اراکى مى فرمود: روزى، آقاى حاج شیخ فرمودند: شیخ انصارى علیه الرحمة در رسائل، حدیث رفع را ظاهر در خصوص رفع مؤاخذه دانسته، ولى از صحیحه بزنطى برمى آید که رفع جمیع آثار - حکم وضعى و حکم تکلیفى - مراد است. بنابراین باید از ظاهر حدیث رفع، دست برداشت و این نظر آقاى حاج شیخ ابوالقاسم است. ایشان مى فرمود: معلوم نیست سؤال سائل از حکم وضعى باشد، بلکه چون حلف به طلاق و عتاق (به نحو شرط نتیجه) خود حرام تکلیفى است، امکان دارد سؤال از این باشد که حالا که کسى مجبور شده به حلف، آیا مرتکب کار حرامى شده؟ و آیا این حلف، عقوبت دارد و باید کفاره بدهد؟ (باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۵-۸۶)
  11. باقرى بیدهندى، همان.
  12. مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.
  13. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ص ۹۳.
  14. نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۹.
  15. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۶.
  16. سید احمد زنجانى، الکلام یجرّ الکلام، ج ۱، ص ۱۰۷.
  17. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۹.
  18. اعیان الشیعة، ج ۲، ص ۴۱۰.
  19. نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۹.
  20. علماى معاصرین، ص ۱۵۵.
  21. همان، ص ۳۸۷.
  22. شریف رازى، گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۱۲۹.
  23. همان جا.
  24. شریف رازى، آثار الحجة، ج ۱، ص ۳۹.
  25. مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.
  26. مجله حوزه، ش ۱۶.
  27. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ص ۸۹.
  28. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۴.
  29. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ص ۸۷.
  30. همان مدرک.
  31. همان جا.
  32. مجله نور علم، ص ۹۱.
  33. همان، ص ۹۲.
  34. مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.

منابع