آیه 11 سوره نساء: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ ۖ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِ...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | حظ: نصيب. سهم. | |
+ | |||
+ | انثيين: دو انثى (دو دختر). | ||
+ | |||
+ | السدس: (بضمّ س- د): يك ششم | ||
+ | |||
+ | الثلث: (بضمّ ث- ل) : يك سوم | ||
+ | |||
+ | وصية: كار توصيه شده و سفارش شده كه بعد از مرگ انجام دهند (بقره/ 180) . | ||
+ | |||
+ | لا تدرون: نمى دانيد. درى: معرفت و دانستن است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | ||
+ | |||
==نزول== | ==نزول== | ||
سطر ۴۸: | سطر ۵۹: | ||
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در [[مدینه]] بر [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.</ref> | این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در [[مدینه]] بر [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.</ref> | ||
− | '''شأن نزول:''' | + | '''شأن نزول:''' |
«[[شیخ طوسى]]» گوید: سدى و ابن عباس گويند: سبب نزول آيه چنين بود كه مردم زنان و دختران و پسران صغار را از ارث محروم مى كردند و جز به كسانى كه شمشير زن بوده و به كارزار جنگ مى پرداختند. به ديگران ارث نمى دادند و اين آيه نازل گرديد و كيفيت ارث را آشكار ساخت. | «[[شیخ طوسى]]» گوید: سدى و ابن عباس گويند: سبب نزول آيه چنين بود كه مردم زنان و دختران و پسران صغار را از ارث محروم مى كردند و جز به كسانى كه شمشير زن بوده و به كارزار جنگ مى پرداختند. به ديگران ارث نمى دادند و اين آيه نازل گرديد و كيفيت ارث را آشكار ساخت. | ||
− | محمد بن المنكدر از جابر نقل نمايد كه گفت: مريض بودم و [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله از من عيادت فرمود و آب بر روى من پاشيد و من به هوش آمدم و گفتم: يا رسول الله درباره مال خود چكار كنم، سپس اين آيه نازل گرديد | + | محمد بن المنكدر از جابر نقل نمايد كه گفت: مريض بودم و [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله از من عيادت فرمود و آب بر روى من پاشيد و من به هوش آمدم و گفتم: يا رسول الله درباره مال خود چكار كنم، سپس اين آيه نازل گرديد<ref> صاحبان صحاح ستة اهل سنت و جماعت نيز روايت جابر را نقل نموده اند، صاحب [[مجمع البيان]] گويد: محمد بن المنكدر از جابر روايت كند كه گفت: مريض شدم پيامبر با ابوبكر از من عيادت كردند و من در حالت بيهوشى بودم [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله آب طلب كرد و [[وضو]] ساخت. سپس مقدارى از آب را بر روى من پاشيد من به هوش آمدم و گفتم: يا رسول الله درباره مال خود چكار كنم. پيامبر سكوت اختيار فرمود: سپس آيه مواريث درباره من نازل گرديد، برخى گويند: درباره عبد الرحمن برادر حسّان شاعر نازل شده كه وفات يافته بود و يك زن و پنج برادر وارث او بودند. وراث مزبور مال را به ارث بردند و به زوجه عبدالرحمن چيزى ندادند. زن عبدالرحمن شكايت نزد [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله برد و آيه مواريث نازل گرديد. چنان كه سدى روايت نموده و صاحب جامع البيان نيز از سدى نقل نموده است.</ref><ref> صاحب روض الجنان از عطا نقل كند كه سعيد بن الربيع النقيب را در [[غزوه احد]] كشتند و يك زن و دو دختر و يك برادر داشت. برادر همه اموال او را به ارث برد و چيزى به زن و دختران او نداد. زن سعد شكايت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برد و اين آيه نازل گرديد، احمد و ابوداود و ترمذى و حاكم موضوع سعد بن الربيع را از جابر روايت كرده اند.</ref>.<ref> محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 184.</ref> |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == | ||
<tabber> | <tabber> |
نسخهٔ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۵۷
<<10 | آیه 11 سوره نساء | 12>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
حکم خدا در حق فرزندان شما این است که پسر دو برابر دختر ارث برد، پس اگر همه دختر و بیش از دو تن باشند فرض همه دو ثلث [فرضها یعنی سهمیههای معیّن ارث، شش نوع است: نصف، رُبع (یک چهارم)، ثُمن (یک هشتم)، سُدس (یک ششم)، ثلث (یک سوم)، ثُلُثان (دو سوم).] ترکه است، و اگر یک دختر باشد نصف، و فرض هر یک از پدر و مادر یک سُدس تَرَکه است در صورتی که میّت را فرزند باشد و اگر فرزند نباشد و وارث منحصر به پدر و مادر بود، در این صورت مادر یک ثلث میبرد (باقی را پدر)، و اگر میّت را برادرانی باشد در این فرض مادر یک سُدس خواهد برد، پس از آنکه حقّ وصیّت و بدهی که به مال میّت تعلق گرفته جدا شود. شما این را که پدران و فرزندان کدام یک به خیر و صلاح (و به ارث بردن) به شما نزدیکترند نمیدانید. (این احکام) فریضهای است که خدا معیّن فرموده، که خدا به هر چیز دانا و آگاه است.
خدا شما را درباره [ارث] فرزندانتان سفارش می کند که سهم پسر مانند سهم دو دختر است. و اگر [میراث برانِ میّت] دخترند و بیش از دو دختر باشند، سهم آنان دو سوم میراث است؛ و اگر یک دختر باشد، نصف میراث سهم اوست. و برای هر یک از پدر و مادر میّت چنانچه میّت فرزندی داشته باشد، یک ششم میراث است؛ و اگر فرزندی نداشته باشد، و [تنها] پدر و مادرش ارث می برند، برای مادرش یک سوم است [و باقی مانده میراثْ سهم پدر اوست] و اگر میّت برادرانی داشته باشد، سهم مادرش یک ششم است. [همه این سهام] پس از وصیتی است که [نسبت به مال خود] می کند، یا [پس از] دَیْنی است [که باید از اصل مال پرداخت شود.] شما نمی دانید پدران و فرزندانتان کدام یک برای شما سودمندترند [بنابراین اختلاف سهم ها، شما را نگران نکند و موجب اعتراض نشود]. [این تقسیم بندی] فریضه ای از سوی خداست؛ زیرا خدا همواره دانا و حکیم است.
خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مىكند: سهم پسر، چون سهم دو دختر است. و اگر [همه ورثه،] دختر [و] از دو تن بيشتر باشند، سهم آنان دو سوم ماترك است؛ و اگر [دخترى كه ارث مىبرد ]يكى باشد، نيمى از ميراث از آنِ اوست، و براى هر يك از پدر و مادر وى [=متوفى] يك ششم از ماترك [مقرر شده] است، اين در صورتى است كه [متوفى] فرزندى داشته باشد. ولى اگر فرزندى نداشته باشد و [تنها] پدر و مادرش از او ارث برند، براى مادرش يك سوم است [و بقيه را پدر مىبرد]؛ و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش يك ششم مىبرد، [البته همه اينها] پس از انجام وصيتى است كه او بدان سفارش كرده يا دَينى [كه بايد استثنا شود]. شما نمى دانيد پدران و فرزندانتان كدام يك براى شما سودمندترند. [اين ]فرضى است از جانب خدا، زيرا خداوند داناى حكيم است.
خدا درباره فرزندانتان به شما سفارش مىكند كه سهم پسر برابر سهم دو دختر است. و اگر دختر باشند و بيش از دو تن، دو سوم ميراث از آنهاست. و اگر يك دختر بود نصف برد و اگر مرده را فرزندى باشد هر يك از پدر و مادر يك ششم ميراث را برد. و اگر فرزندى نداشته باشد و ميراثبران تنها پدر و مادر باشند، مادر يك سوم دارايى را برد. اما اگر برادران داشته باشد سهم مادر، پس از انجام وصيتى كه كرده و پرداخت وام او يك ششم باشد. و شما نمىدانيد كه از پدران و پسرانتان كدام يك شما را سودمندتر است. اينها حكم خداست، كه خدا دانا و حكيم است.
خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد؛ و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست؛ و اگر یکی باشد، نیمی (از میراث،) از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندی داشته باشد؛ و اگر فرزندی نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، برای مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است)؛ و اگر او برادرانی داشته باشد، مادرش یک ششم میبرد (و پنج ششم باقیمانده، برای پدر است). (همه اینها،) بعد از انجام وصیتی است که او کرده، و بعد از ادای دین است -شما نمیدانید پدران و مادران و فرزندانتان، کدامیک برای شما سودمندترند!- این فریضه الهی است؛ و خداوند، دانا و حکیم است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
حظ: نصيب. سهم.
انثيين: دو انثى (دو دختر).
السدس: (بضمّ س- د): يك ششم
الثلث: (بضمّ ث- ل) : يك سوم
وصية: كار توصيه شده و سفارش شده كه بعد از مرگ انجام دهند (بقره/ 180) .
لا تدرون: نمى دانيد. درى: معرفت و دانستن است.[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسى» گوید: سدى و ابن عباس گويند: سبب نزول آيه چنين بود كه مردم زنان و دختران و پسران صغار را از ارث محروم مى كردند و جز به كسانى كه شمشير زن بوده و به كارزار جنگ مى پرداختند. به ديگران ارث نمى دادند و اين آيه نازل گرديد و كيفيت ارث را آشكار ساخت.
محمد بن المنكدر از جابر نقل نمايد كه گفت: مريض بودم و رسول خدا صلى الله عليه و آله از من عيادت فرمود و آب بر روى من پاشيد و من به هوش آمدم و گفتم: يا رسول الله درباره مال خود چكار كنم، سپس اين آيه نازل گرديد[۳][۴].[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَوْ دَيْنٍ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً «11»
جلد 2 - صفحه 28
خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش مىكند، براى پسر مانند سهم دو دختر است، پس اگر وارثان از جنس زن و بيش از دو نفر باشند، دو سوم ميراث، سهم آنان است و اگر يكى باشد، نصف ميراث از آنِ اوست. و براى هر يك از پدر و مادرِ (ميّت)، يك ششم ميراث است، اگر ميّت، فرزندى داشته باشد. امّا اگر فرزندى نداشته و پدر ومادر، تنها وارث او باشند، مادر يك سوم مىبرد (و باقى براى پدر است) و اگر متوفّى برادرانى داشته باشد، مادرش يك ششم مىبرد. (البتّه تقسيم ارث) پس از عمل به وصيّتى است كه او (متوفّى) سفارش كرده يا پرداخت بدهى اوست. شما نمىدانيد پدران و پسرانتان، كداميك برايتان سودمندترند. اين احكام، از سوى خدا واجب شده است، همانا خداوند دانا و حكيم است.
نکته ها
گرچه دريافتى ارث زن نصف مرد است، ولى بهرهگيرىاش دو برابر مرد است. فرض كنيد مقدار موجودى 30 سهم باشد كه دختر 10 و پسر 20 سهم مىبرد، ولى دختر به خاطر آنكه تعهّدى ندارد، سهم خود را پسانداز مىكند و براى مخارج زندگى از سهم پسر كه 20 سهم بود بهرهمند مىشود. پس نياز خود را از سهم مرد تأمين كرده و سهم خود را ذخيره دارد.
بنابراين دختر در گرفتن نصف مىگيرد، ولى در بهرهگيرى كاملًا تأمين است.
در حديثى از امام جواد عليه السلام آمده است: هيچگونه هزينه فردى واجتماعى بر عهده زن نيست، علاوه بر آنكه هنگام ازدواج مهريه مىگيرد، ولى مرد هم مهريه مىدهد، هم خرج زن را عهدهدار است. زن بىهيچ مسئوليّتى سهم ارث دريافت مىكند وحقّ پسانداز دارد ولى در بهرهگيرى، از همان سهم مرد بهره مىگيرد. «1»
احكام ارث، در تورات نيز بيان شده «2» و در انجيل آمده است كه مسيح گفت: من نيامدهام تا احكام تورات را تغيير دهم.
عرب جاهلى، زنان و كودكان را از ارث محروم مىكرد، ولى اسلام براى هريك از فرزند و
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تورات، سِفر اعداد، باب 27، آيه 8- 11.
جلد 2 - صفحه 29
همسر، متناسب با نيازهاى آنان سهم الارث قرار داد.
رسيدن ارث به فرزند، انگيزهى فعّاليت بيشتر است. اگر انسان بداند كه اموالش به فرزندش نمىرسد، چندان تحرّك از خود نشان نمىدهد. در فرانسه، هنگامى كه قانون ارث لغو شد، فعّاليتهاى اقتصادى ضعيف شد.
بيشتر بودن سهم فرزندان متوفّى از والدين او شايد براى آن است كه والدين، سالهاى پايانى عمر را مىگذرانند ونياز كمترى دارند. اگر متوفّى برادر نداشت، سهم مادر يك سوم، و اگر داشت يك ششم، و باقى براى پدر است. شايد بدان جهت كه مخارج برادران متوفّى معمولًا به عهدهى پدر است، نه مادر.
امام صادق عليه السلام فرمود: پرداخت بدهى ميّت برانجام وصيّت او مقدّم است «1» چنانكه اگر وصيّت او خلاف شرع باشد نبايد عملى شود. «2»
شخصى از اينكه زنش دختر زاييده بود، نگران بود. امام صادق عليه السلام اين قسمت از آيه را براى او تلاوت فرمود كه: «لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً» «3»
پیام ها
1- اسلام، آيين فطرت است. آن گونه كه وجود فرزند، تداوم وجود والدين است و خصوصيّات و صفات جسمى و روحى آنان به فرزند منتقل مىشود، اموال هم بايد به فرزندان منتقل گردد. «يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ»
2- وصيّت كه حقّ خود انسان است، بر حقوق وارثان مقدّم است. «مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ»
3- حقوق مردم، بر حق وارثان و بستگان مقدّم است. «مِنْ بَعْدِ ... دَيْنٍ»
4- در تفاوت سهم ارثِ بستگان، حكمتهايى نهفته است كه ما نمىدانيم. سهم ارث، بر اساس مصالح واقعى بشر استوار است، هرچند خود انسان بىتوجّه باشد. «لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». بحار، ج 100، ص 201 وتفسير قمّى.
«3». تفسير نورالثقلين.
جلد 2 - صفحه 30
5- علم و حكمت، دو شرط ضرورى براى قانونگذارى است. احكام ارث، بر اساس علم و حكمت الهى است. «فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ ... عَلِيماً حَكِيماً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَوْ دَيْنٍ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً «11»
«1» البرهان، جلد 2، صفحه 396- حديث 8، با اختلاف، به نقل از امام صادق و امام كاظم عليهما السلام.
«2» البرهان، جلد 1، صفحه 396، حديث 9، با اندكى تفاوت.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 365
بعد از آن در بيان سهم هر يك از پسر و دختر مىفرمايد:
يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ: امر فرمايد خداى تعالى در كار فرزندان شما و مقادير سهام ايشان، يا فرض مىسازد به حكم خود در باره فرزندان شما سهام ميراث را به اين وجه كه: لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ: از براى مردان است مانند بهره دو زن، يعنى سهم مردى مثل سهم دو زن باشد. هرگاه صنف مذكر و مؤنث با هم باشند، پس نصيب مرد ضعف بهره زن باشد.
شأن نزول: جابر بن عبد اللّه روايت كند كه اين آيه در حق من نازل شد، در وقتى كه، مريض بودم و حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به عيادت تشريف فرما شد، و من غش كرده بودم. قدرى آب بروى من پاشيد، به هوش آمدم. عرض كردم: يا رسول اللّه چه ميفرمائى در قسمت تركه من؟ حضرت هيچ نفرمود، چون برخاست، اين آيه نازل شد كه نصيب هر مردى از ورثه، ضعف نصيب زن است.
ايضاح: فخر رازى در تفسير كبير، بيان علت تزايد ميراث مرد را بر زن به چند وجه ذكر نموده. اول آنكه: خرج زن، اقلّ، و مخارج مرد، اكثر؛ زيرا نفقه زن با مرد است. و هر كه خرجش اكثر باشد، پس او به مال، احوج خواهد بود.
دوم: مرد اكمل است از زن در خلقت و عقل و مناصب دينيه، مثل صلاحيت قضاوت و امامت و در تعداد شهادت، و لذا واجب است عقلا انعام بر او زايد باشد، به خلاف زن. سوم: اينكه: زن قليلة العقل و كثيرة الشهوة است، چنانچه فرمودهاند: شهوت زن به درجه زائد بر مرد است. پس به سبب اضافه مال كثير، فساد عظيم حاصل شود.
فَإِنْ كُنَّ نِساءً: پس اگر بوده باشند اولاد ميّت يا مولودات او، زنان خالص كه
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 366
با ايشان مردى نبود، فَوْقَ اثْنَتَيْنِ: زياده بر دو، يعنى زنانى كه زايد باشند بر دو، فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ: پس ايشان راست دو قسمت از ثلث آنچه متوفى گذاشته، وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً: و اگر باشد مولود، يك دختر، فَلَهَا النِّصْفُ: پس مر او راست نصفى از تركه متوفى.
صاحب انوار گفته: در دو دختر اختلاف است. از ابن عباس نقل شده كه:
حكم آن، حكم واحده است، زيرا ثلثين براى فوق اثنين مقرر فرموده. و نزد اكثر، حكم فوق اثنتين ملحوظ است، زيرا حقّ تعالى بيان فرموده: لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ، يعنى ثلثان، و اين مقتضى آنست كه فرض اثنتين ثلثان باشد.
چون اين موهم است كه زياد كردن نصيب به زيادتى عدد باشد، براى رفع اين توهم فرمود: فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ. و مؤيد اين است كه بنت واحده، هر گاه مستحق ثلث باشد، با برادر، پس سزاوار آنست كه با اخت خود مستحق مثل آن باشد. و ديگر آنكه قرابت بنتين بيشتر از اختين است، و فرض اختين ثلثين است بقوله: فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَكَ. پس بنتين به طريق اولى باشد.
وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا: و از براى پدر و مادر ميّت، هر يكى از ايشان راست، السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ: حصه شش يك از آنچه گذاشته فرزند متوفى، إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ: پس اگر باشد آن فرزندى، خواه پسر و خواه دختر، فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ: پس اگر نباشد آن فرزند مرده را اولادى، وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ: و ميراث برند از او پدر و مادر او، فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ: پس مادرش را ثلث از مال او باشد. چون حصر وراثت نمود و نصيب ام را تعيين فرمود معلوم شد كه باقى نصيب متعلق به پدر باشد. فكأنه قال: فلها ما ترك اثلاثا. و بعد از بيان سهم ابوين بر تفصيل مذكور، ذكر حجب ام را فرمايد كه: فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ: پس اگر باشد براى متوفى، برادران پدر و مادرى يا بعض پدرى و بعض مادرى، فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ: پس مادر ميّت را شش يك باشد از تركه، يعنى برادر، ردّ ثلث مادر مىكند به سدس، اگرچه ميراث نمىبرند؛ زيرا در مرتبه ثانيهاند. و مراد به اخوه، عددى است كه اخوه از آن مفهوم گردد، بدون اعتبار ثلث، خواه آنكه آن
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 367
عدد از اخوين باشد يا از اخوه، يا از اخوات. پس دو برادر يا يك برادر و دو خواهر و زياده، حاجب باشند. و تفصيل آن عنقريب بيايد ان شاء اللّه تعالى. و اين نصيبها كه به جهت وراثت جماعت مذكوره مفروض شده، در صورتى به ايشان مىرسد، مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها: بعد از وصيتى كه وصيت كرده مىشوند بدان. و بنا به قرائت چهار نفر از قراء، معلوم قرائت شده، يعنى بعد از آنكه وصيت نموده باشد به آن، أَوْ دَيْنٍ. يا بعد از اداى دين كه در ذمه مورث باشد.
بعد از آن براى تأكيد امر قسمت بر سبيل تفاوت، يا مؤكد تنفيذ وصيت، بيان جمله معترضه فرمايد: آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ: پدران شما و پسران شما، لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً: نمىدانيد شما كدام از ايشان نزديكتر است مر شما را به نفع رسانيدن، يعنى شما نمىدانيد از اصول و فروع ورثه كيست كه نفع او به شما بيشتر رسد در دين و دنيا به شفقت، و در آخرت به شفاعت. پس تفضيل بعضى نمايد در اعطاى ميراث، و حرمان برخى ديگر از آنها. و چون حقّ تعالى به احوال وارث و مورث داناست، قطع كرد سهام مواريث را و فرض گردانيد، فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ: فريضهاى كه ثابت است از جانب الهى، إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً: بدرستى كه خداى تعالى عالم است به مراتب و مصالح هر يك از ورثه، حكم كننده است در تقدير سهام آنها. يا عليم است به اشياء قبل از خلق، و حكيم است در آنچه مقدر فرمايد از آن.
در كنز العرفان ذكر نموده كه در آيه چند حكم است: اول: آيه دال است بر اجتماع اولاد و ابوين در ميراث، پس هر دو در مرتبه واحده، و هر يك ميراث برند با صاحب خود، و بالانفراد، مستحق همه ميراث است. دوم: واحده اناث را نصف ميراث، او نساء را فوق اثنتين باشد، يعنى ثلثان. و اينكه ذكر اثنتين ننموده، براى اختلاف است. نزد ابن عباس، نصف ميراث و ديگران، حكم مافوق، يعنى ثلثان و اين احقّ است. سيم: ولد ولد، قائم است مقام ولد، و ميراث برد. چهارم: هر يك از ابوين در حين اجتماع يا انفراد سدس است.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 368
پنجم: با عدم ولد ولد ولد، ام را ثلث مال است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَوْ دَيْنٍ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً «11»
ترجمه
دستور ميدهد بشما خدا در اولادتان از براى پسر مانند بهره دو دختر پس اگر باشند آنها زنان دو ببالا پس از براى آنها است دو سوم آنچه را گذارده است و اگر باشد يكى پس از براى او است نصف و از براى پدر و مادر ميت براى هر يك از آنها شش يك است از آنچه گذارده است اگر باشد مر او را فرزندى پس اگر نباشد مر او را فرزندى و ميراث برنداز او پدر و مادرش پس، براى مادر او است سه يك پس اگر باشد مر او را برادران مر مادر او را است شش يك بعد از وصيتى كه وصيت ميكند بآن يا دينى پدران شما و پسران شما نميدانيد كدامشان نزديكترند بشما از جهت سود حكمى است از خدا همانا خدا باشد داناى درستكار.
تفسير
وصيت الهى امر و عهد و فرض و حكم و دستور است كه نسبت بميراث داده شده كه اگر پسر و دختر هر دو باشند بايد پسر دو برابر دختر ببرد و علت آنرا در كافى از حضرت رضا (ع) نقل نموده كه زنان بالاخره شوهر مينمايند و مخارج آنها بعهده مردان است و در فقيه از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه اين در مقابل مهريه است كه براى آنها فرض شده است و در آندو كتاب از آنحضرت نقل شده كه علت آنستكه بر زن جهاد و نفقه و ديه نيست و بعضى امور ديگر را نيز بيان فرمودهاند و اگر اولاد منحصر در دختران باشند و از دو ببالا باشد دو ثلث بايد ببرند از متروكات
جلد 2 صفحه 22
ميت و اگر يك دختر باشد ميراث او نصف مال است و عبارت فوق اثنتين كه در كلام الهى واقع شده است گاهى در كلام عرب اراده ميشود از آن معنى زياده از دو و گاهى اراده ميشود معنى دو ببالا و در اين مقام قرينه حاليه كه بودن متكلم در مقام تقسيم و حصر اقسام است و قرينه مقاليه كه بيان سهم يك دختر است دلالت دارد بر آنكه مراد معنى دوم است چون اگر معنى اول اراده شده باشد لازم آيد كه ميراث دو دختر ذكر نشده باشد و اين منافات با مقام دارد و چون سهم يك دختر بيان شده معلوم ميشود فريضه دو قسم بيشتر نيست يا يك دختر است كه نصف است يا از دو ببالا است كه دو ثلث است و در نفحات و غيرها چون از براى كلمه فوق اثنتين معنى ديگرى جز معنى اول تصور ننمودهاند ناچار شدهاند كه براى استفاده حكم ميراث دو دختر از آيه شريفه وجوهى نقل نمايند كه انصاف آنستكه هيچ يك از آنها خالى از تكلف نيست علاوه بر آنكه چون مقام تقسيم مقتضى ذكر اقسام است و تركش منافى با غرض و مخل به بلاغت است مناسب است اقسام در آيه تصريح و بيان شود نه آنكه احاله باستنباط فرمايند و معنى اول اگر چه با ترجمه تحت لفظى انسب است لكن معنى دوم هم متعارف است خصوص در اين قبيل مقامات بطوريكه اگر بفارسى در مقام تقسيم بگويند اگر يك دختر باشد بايد نصف ببرد و اگر زياده بر دو باشد بايد دو ثلث ببرند و قسم ديگرى را بيان نكنند فهميده ميشود و ببالا اراده شده با آنكه فوق در كلام عرب بمعنى زياده نيست بلكه بمعنى برترى است و در بلوغ هم استعمال ميشود لذا حقير بناى ترجمه را بر معنى دوم قرار دادم كه صريح در مراد است و از براى پدر و مادر ميت هر يك شش يك مال است اگر ميت اولاد داشته باشد خواه يكى خواه متعدد خواه پسر خواه دختر و اگر اولاد نداشته باشد و وارث منحصر بپدر و مادر باشد مادر ثلث ميبرد و معلوم است كه دو ثلث ديگر از آن پدر است و اگر ميت دو برادر يا زيادتر داشته باشد مادر شش يك ميبرد و دو خواهر بمنزله يك برادر است پس اگر ميت يك برادر و دو خواهر داشته باشد يا زيادتر مادر شش يك ميبرد و باقى از آن پدر است و همچنين اگر چهار خواهر يا زيادتر داشته باشد كه در تمام اين صورتها با آنكه آنها ارث نميبرند مانع از ارث مادر ميشوند در صورتى كه ميت پدر داشته باشد ولى اگر وارث منحصر بمادر باشد آنها مانع نيستند و بايد برادران يا خواهران ابوينى يا
جلد 2 صفحه 23
ابى باشند ولى اگر امى باشند مانع نيستند آنچه تاكنون توضيحا و قيدا عرض شده بر طبق روايات معتبره است كه در كافى و تهذيب و غيرهما نقل نمودهاند و اين براى ارفاق بحال پدر است كه عيالوار است و مخارج برادران و خواهران ميت با او است ولى اين حكمت حكم است نه علت آن لذا اگر برادران و خواهران ميت مستغنى از كمك پدر باشند باز حكم باقى است و مانعيت برقرار است اين سهام وقتى معين ميشود كه دين و مالى را كه ميت وصيت بر آن نموده است خارج شده است و لفظ او براى ترتيب نيست بلكه براى ترديد است و اگر هم دين باشد هم وصيت دين مقدم است و اينكه وصيت در آيه مقدم شده است براى آنستكه وصيت تصرف ميت است در مال خود بعد از وفات و ورثه اموال مورث را بعد از وفات از آن خود ميدانند و او را متصرف در اموال خود ميبينند لذا عمل بوصيت براى آنها شاق است و براى اين خداوند اهتمام بذكر آن فرموده و مقدم بر دين داشته تا بملاحظه اهتمام الهى بحكم تن در دهند و بوصيت عمل نمايند و در مجمع از امير المؤمنين (ع) روايت نموده كه حكم فرمود پيغمبر (ص) بدين قبل از وصيت و يوصى بصيغه مجهول نيز قرائت شده است پدران و پسران شما نميدانند كه كداميك اقرب و اولى هستند بميراث و انتفاع از قبل شما تا خداوند اختيار تقسيم اموال شما را بآنها واگذار نمايد ولى خداوند ميداند كه كداميك اقرب و اولى هستند بارث و ميزان آن لذا فرض فرموده است فريضه ارث را از قبل خود از براى هر كس بقدريكه سزاوار بوده است و شما بايد بدستور و حكم الهى راضى باشيد و تخلف ننمائيد و كم و زياد نكنيد همانا خداوند عالم بمصالح و رتبه هر يك از ورثه است و دستوراتش در باب تعيين سهام و تنفيذ وصيت و تقديم آن و دين بر حق وارث مطابق با حكمت و مصلحت وارث و مورث است
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَولادِكُم لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَينِ فَإِن كُنَّ نِساءً فَوقَ اثنَتَينِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِن كانَت واحِدَةً فَلَهَا النِّصفُ وَ لِأَبَوَيهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ إِن كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَم يَكُن لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كانَ لَهُ إِخوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَو دَينٍ آباؤُكُم وَ أَبناؤُكُم لا تَدرُونَ أَيُّهُم أَقرَبُ لَكُم نَفعاً فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً «11»
بدرستي که خداوند سفارش ميفرمايد در باب ميراث که پسر دو برابر دختر ارث ميبرد و اگر وارث دختر باشد بدون پسر اگر دو دختر و بيشتر باشند دو ثلث مال را ميبرند و اگر يك دختر است نصف ميبرد و از براي پدر و مادر در صورتي که اولاد هم باشند هر كدام يك سدس (يك ششم) (مال را ميبرند و اگر نباشند و وارث منحصر بپدر و مادر باشد مادر يك سوم ميبرد اگر ميت برادر نداشته باشد و اگر داشته باشد مادر يك ششم ميبرد و بقيه راجع بپدر است و اينکه ميراث بعد از آنست که وصيت و دين ميت خارج شود شما نميدانيد که پدران و مادران و اولاد كدام يك نزديكترند بشما در نفع ميراث و اينکه سفارش الهي فريضه و واجب است از طرف الهي درست است خداوند عالم و حكيم است.
اينکه آيه شريفه مشتمل بر سه جمله است:
(جمله اول)
در ميراث طبقه اول است که پدر و مادر و اولاد ذكور و اناث است و ميراث آنها دو قسم است: يك قسمت بالفرض است و يك قسمت بالنصيب و تفصيل آن اينکه است که اگر ميت هم پدر و مادر و هم اولاد ذكور و اناث دارد، پدر و مادر هر يك سدس که يك ششم مال است ميبرند چنانچه اگر پدر باشد و مادر نباشد يا بعكس
جلد 5 - صفحه 24
يك سدس خود را ميبرد بالفرض و بقيه تركه بين اولاد ذكور و اناث تقسيم ميشود پسر دو برابر دختر و اينکه بالنصيب است، و اگر پدر و مادر و فقط اولاد اناث باشند ابوين همان بالفرض ميبرند و دختر اگر يك دختر است نصف ميبرد بالفرض و در اينکه صورت يك سدس تركه زياد ميآيد آن را بايد پنج قسمت كرد يك پدر و يك مادر و سه دختر بالنصيب ميبرند ما زاد از آنچه بالفرض برده، و اگر بيش از يك دختر است يا دو دختر يا زيادتر که مراد از (فوق اثنتين) است يعني دو ببالا، دخترها دو ثلث ميبرند بين آنها بالسويه تقسيم ميشود و چيزي از تركه باقي نميماند و تماما بالفرض است.
بلي اگر پدر تنها يا مادر تنها باشند يك سدس زياد ميآيد، اگر بيش از يك دختر باشند و يك ثلث اگر يك دختر باشد و اينکه ما زاد را بين پدر يا مادر و دختران نسبت بآنچه بردهاند تقسيم ميشود بالنصيب در صورت اول که بيش از يك دختر است تخميس ميشود يك خمس بپدر يا مادر ميرسد و بقيه بدختران، و اگر يك دختر است تربيع ميشود يك ربع پدر يا مادر و سه ربع دختر تماما بالنصيب.
و اگر وارث منحصر بپدر و مادر است و ميت اولاد ندارد اگر برادر و خواهر هم ندارد يك ثلث مادر ميبرد بالفرض و دو ثلث ديگر پدر بالنصيب، و اگر برادرها و خواهرها دارد، اگر دو برادر هستند يا يك برادر و دو خواهر که صدق اخوة بكند که مراد از جمع بنص اخبار و فتواي اصحاب دو ببالا است حاجب ميشوند و همچنين چهار خواهر که بجاي دو برادر هستند مادر يك سدس بيش نميبرد بالفرض و پنج سدس ديگر پدر بالنصيب ميبرد.
و اگر وارث منحصر باولاد است و پدر و مادر ندارد، اگر اولاد منحصر بذكور يا منحصر باناث هستند بين آنها بالسويه تقسيم ميشود، و اگر ذكور و اناث هستند ذكور دو برابر اناث ميبرند يعني هر پسري دو برابر دختر ميبرد و در ذكور تنها
جلد 5 - صفحه 25
يا ذكور و اناث تماما بالنصيب است، و اما اناث تنها اگر يك دختر است نصف تركه را بالفرض و نصف ديگر را بالنصيب، و اگر بيش از يك دختر هستند دو ثلث بالفرض و يك ثلث بالنصيب.
و تمام اينکه فروض در صورتيست که زوج يا زوجه نباشند و الا اگر ميت اولاد ندارد زوج نصف تركه را ميبرد و اگر اولاد دارد چه از اينکه زوج يا زوج سابق زوج ربع ميبرد و اگر زوجه باشد اگر زوج اولاد ندارد ربع و اگر دارد ثمن ميبرد چنانچه بيايد
(جمله دوم)
ارث مطلقا بعد از وصيت و دين است که اگر ميت مديون است يا بطلبكارها با بخمس سادات و سهم امام يا بزكاة فقراء يا بمظالم عباد يا بنذر و عهد و قسم يا بكفارات يا بحج بيت اللّه بايد اول ديون را خارج كرد، اگر بقيه دارد ارث است، و همچنين اگر وصيت كرده بايد اول وصيت را خارج كرد و بقيه ارث است.
و وصيت زائد بر ثلث نميتواند كند مگر باجازه ورثه چنانچه گذشت، و اگر دين و وصيت هر دو است اگر تركه تكافؤ ميكند بهر دو عمل بايد كرد و الا دين مقدم است بر وصيت و لو در آيه ذكر وصيت مقدم شده، لكن در مقام ترتيب نيست و اگر تركه كمتر از ديون است بايد تقسيط كرد هر مقدار که ميشود و اگر ميت اشتغال ذمه بنماز و روزه دارد اختلاف است که از اصل خارج ميشود يا نه در صورتي که پسر بزرگتر نداشته باشد و الا بر پسر بزرگتر است در مقابل حبوه که مخصوص او است و ساير ورثه حق ندارند.
(جمله سوم)
در ذيل آيه شريفه آباؤُكُم وَ أَبناؤُكُم تا آخر آيه در مقام دفع توهم است که خيال نكنيد در موضوع ارث پدر و مادر يا اولاد بعضي مقدم بر بعضي باشند اينها در اينکه طبقه مساوي هستند از حيث ارث بلي در غير اينکه موارد البته پدر مقدم
جلد 5 - صفحه 26
است بر اولاد مثل تجهيزات ميت و غير آن، شما نميدانيد خداوند عالم است و حكيم آنچه بفرمايد و آنچه بكند از روي حكمت و مصلحت است.
برگزیده تفسیر نمونه
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
- ↑ صاحبان صحاح ستة اهل سنت و جماعت نيز روايت جابر را نقل نموده اند، صاحب مجمع البيان گويد: محمد بن المنكدر از جابر روايت كند كه گفت: مريض شدم پيامبر با ابوبكر از من عيادت كردند و من در حالت بيهوشى بودم رسول خدا صلی الله علیه و آله آب طلب كرد و وضو ساخت. سپس مقدارى از آب را بر روى من پاشيد من به هوش آمدم و گفتم: يا رسول الله درباره مال خود چكار كنم. پيامبر سكوت اختيار فرمود: سپس آيه مواريث درباره من نازل گرديد، برخى گويند: درباره عبد الرحمن برادر حسّان شاعر نازل شده كه وفات يافته بود و يك زن و پنج برادر وارث او بودند. وراث مزبور مال را به ارث بردند و به زوجه عبدالرحمن چيزى ندادند. زن عبدالرحمن شكايت نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله برد و آيه مواريث نازل گرديد. چنان كه سدى روايت نموده و صاحب جامع البيان نيز از سدى نقل نموده است.
- ↑ صاحب روض الجنان از عطا نقل كند كه سعيد بن الربيع النقيب را در غزوه احد كشتند و يك زن و دو دختر و يك برادر داشت. برادر همه اموال او را به ارث برد و چيزى به زن و دختران او نداد. زن سعد شكايت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برد و اين آيه نازل گرديد، احمد و ابوداود و ترمذى و حاكم موضوع سعد بن الربيع را از جابر روايت كرده اند.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 184.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.