آیه 75 سوره توبه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
جز (ویرایش مهدی موسوی (بحث) به آخرین تغییری که Quran انجام داده بود واگردانده شد)
سطر ۵۷: سطر ۵۷:
  
 
و برخى از آنان با خدا پيمان بسته بودند كه اگر خداوند از فضل خويش به ما عطا كند، حتماً صدقه (زكات) خواهيم داد و از نيكوكاران خواهيم بود.
 
و برخى از آنان با خدا پيمان بسته بودند كه اگر خداوند از فضل خويش به ما عطا كند، حتماً صدقه (زكات) خواهيم داد و از نيكوكاران خواهيم بود.
 +
}}
  
فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ «76»
+
|-|
 +
اثنی عشری=
  
پس چون خداوند از فضل خويش به آنان بخشيد، بدان بخل ورزيدند و (به پيمان) پشت كرده و روى‌گردان شدند.
+
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
  
===نکته ها===
+
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
 
مسلمان فقيرى از مدينه، (ثَعلبةبن حاطب) از پيامبر صلى الله عليه و آله درخواست كرد تا دعا كند خداوند او را ثروتمند كند. حضرت فرمود: مال اندكى كه شكرش را ادا كنى بهتر از مال زيادى است كه از عهده‌ى شكرش برنيايى. ثعلبه گفت: اگر خدا عطا كند، همه‌ى حقوق واجب آن را خواهم داد. به دعاى آن حضرت، ثروتش افزون شد تا آنجا كه ديگر نتوانست در نمازجمعه و جماعت شركت كند. وقتى مأمورِ گرفتن زكات نزد او رفت، به او گفت: ما مسلمان شديم كه جزيه ندهيم! «1»
 
 
 
فخر رازى مى‌گويد: ثعلبه از كار خود پشيمان شد وزكات خود را نزد پيامبر آورد، ولى آن حضرت نپذيرفت. آرى، انسان نمى‌داند صلاح و خيرش در چيست، لذا گاهى با اصرار، چيزى را مى‌خواهد كه به زيان اوست، پس بايد به داده‌هاى خدا قانع بود.
 
 
 
شبيه اين آيه در عمل نكردن به پيمان با خدا، در سوره‌ى اعراف آمده است: «دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ. فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ» «2» زن و شوهرى عهد كردند كه اگر خداوند فرزند شايسته‌اى به آنان بدهد، شكرگزار او باشند، امّا چون صاحبِ فرزند صالحى شدند، براى خدا شريك قائل شده و پيمان را از ياد بردند.
 
 
 
«1». تفسير نورالثقلين.
 
  
«2». اعراف، 189- 190.
 
  
جلد 3 - صفحه 470
+
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ (75)
  
===پیام ها===
+
شأن نزول- در منهج- ابو امامه باهلى نقل نموده كه: ثعلبة بن خاطب الانصارى كه از مشاهير زهاد و عباد بود، خدمت پيغمبر، و از فقر و فاقه شكايت كرد. از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله درخواست نمود كه آن حضرت دعا فرمايد غنى شود. هر چه حضرت او را نصيحت فرمود كه: واى بر تو، از اين مدعا درگذر كه‌
  
1- انسان، ناسپاس و عهد شكن است. عاهَدَ اللَّهَ‌ ... لَنَصَّدَّقَنَ‌، بَخِلُوا بِهِ‌
+
ج5، ص 152
  
2- به پيمان و قول‌هاى در حال فقر و اضطرار، چندان اعتمادى نيست. فَلَمَّا آتاهُمْ‌ ... بَخِلُوا
+
عاقبت غنا در مظان خطر است، و قناعت كن به آنچه دارى، زيرا به اندك مال شكر گزارى بهتر از بسيارى است كه شكر آن را بجا نياورند، به خداى تعالى اگر خواهم كوههاى طلا و نقره با من حركت كنند، حق تعالى فرمايد، اما من مى‌بينم عاقبت فقر به خير، و عاقبت غنا در مظنه شر است، پس به پيغمبر خدا اقتدا كن؛ فايده نبخشيد.
  
3- اگر لياقت وظرفيّت نباشد، نعمت‌هاى الهى براى انسان نقمت مى‌شود. مالى ارزشمند است كه عامل سقوط نگردد. آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ‌ ... تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ‌
+
بعد از چندى باز آمد و همان استدعا نمود، و گفت: من با خدا عهد كردم كه حقوق مستحقان ادا كنم. چون مبالغه بسيار نمود، حضرت دعا نمود: خدايا، ثعلبه را مالى عطا فرما. حق تعالى، بركت به گوسفندان او داد، و براى حفظ آنها نتوانست پنج وقت نماز حاضر شود، اكتفا به صبح و شام نمود. به مدت زمانى، گوسفندان زياد شده به حدى كه مدينه گنجايش نداشت، به صحرا رفت، و به سبب گرفتارى به كلى از نماز حضرت باز ماند الا روز جمعه، براى نماز جمعه. آن هم كم كم ترك شد. پيغمبر احوال او پرسيد، گفتند: به جهت كثرت غنم، به فلان وادى رفته. حضرت سه مرتبه فرمود: يا ويح ثعلبه.
  
4- دلبستگى به دنيا، انسان را بدفرجام مى‌كند. كسى‌كه در اداى زكات و صدقات بخل ورزد، كم‌كم از دين روى‌گردان مى‌شود. بَخِلُوا ... وَ هُمْ مُعْرِضُونَ‌
+
بعد از نزول آيه زكات، حضرت آن را به توسط دو نفر براى ثعلبه فرستاد، و فرمود چون زكات را از او گرفتيد، نزد فلان مرد سليمى رويد از شتران او نيز زكات بگيريد. آمدند نامه پيغمبر بر ثعلبه خواندند و زكات خواستند. محبت مال او را بر آن داشت كه از فرمان پيغمبر تمرد، و گفت: اين مانند جزيه است، پس زكات نداد. نزد مرد سليمى رفتند، به محض شنيدن حكم حضرت، ميان شتران، بهتر و خوبتر آنها را داد. گفتند: پيغمبر نفرموده خوبتر همه باشد. گفت: حاشا كه من جز خوب مال خود را به خدا و رسول دهم. در مراجعت ثانيا به ثعلبه گفتند، قبول ننمود. خدمت پيغمبر واقعه را معروض، حضرت فرمود: يا ويح ثعلبه، و سليمى را دعاى خير نمود. اصحاب متعجب، و حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود:
}}
 
  
|-|
+
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ‌: و از اهل نفاق كسى است كه عهد و پيمان نمايند خدا را كه. لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ‌: اگر هر آينه عطا فرمايد خداى تعالى از فضل خود مالى. لَنَصَّدَّقَنَ‌: هر آينه البته البته صدقه دهيم و اخراج زكات نمائيم بر
اثنی عشری=
 
  
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
+
ج5، ص 153
  
{{نمایش فشرده تفسیر|
+
فقراء. وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ‌: و هر آينه البته البته باشيم از جمله نيكوكاران و شايستگان در امر سبحانى به انفاق در طاعت الهى و صله رحم و مواسات اهل حاجت.
 
 
فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (76)
 
 
 
فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ‌: پس چون حق تعالى عطا فرمود ايشان را مال بسيار از فضل و كرم نامتناهى خود. بَخِلُوا بِهِ‌: بخل ورزيدند به آن و حق مفروضه خدا را ندادند. وَ تَوَلَّوْا: و پشت كردند و رو بگردانيدند از عهد و پيمان و طاعت الهى. وَ هُمْ مُعْرِضُونَ‌: و حال آنكه ايشان اعراض كنندگانند از امر و فرمان سبحانى، يعنى عادت ايشان است اعراض از انقياد و طاعت خداى متعال.
 
 
 
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه فرمايد. البخل جامع لمساوى العيوب و هو زمام يقاد به الى كلّ سوء. يعنى: بخل جامع است افعال بد و عيوب را، و بخل لجامى است كه مى‌كشاند صاحبش را به هر بدى و فعل ناپسندى، كه از جمله آن سرپيچى از اوامر الهى و اعراض از تكاليف سبحانى است، پس مؤمن بايد منزه از بخل و مزين به وجود و بخشش و احسان باشد.
 
  
  
سطر ۱۳۴: سطر ۱۱۹:
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
 
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَلَمّا آتاهُم‌ مِن‌ فَضلِه‌ِ بَخِلُوا بِه‌ِ وَ تَوَلَّوا وَ هُم‌ مُعرِضُون‌َ (76)
+
وَ مِنهُم‌ مَن‌ عاهَدَ اللّه‌َ لَئِن‌ آتانا مِن‌ فَضلِه‌ِ لَنَصَّدَّقَن‌َّ وَ لَنَكُونَن‌َّ مِن‌َ الصّالِحِين‌َ (75)
  
‌پس‌ چنانچه‌ خداوند بآنها عنايت‌ فرمود ‌از‌ فضل‌ ‌خود‌ بخل‌ كردند بآن‌ و پشت‌ كردند و ‌آنها‌ اعراض‌ نمودند.
+
و بعضي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ منافقين‌ هستند ‌که‌ ‌با‌ ‌خدا‌ عهد كردند ‌که‌ ‌اگر‌ خداوند بآنها ‌از‌ فضل‌ و كرمش‌ مال‌ عطاء فرمود ‌هر‌ آينه‌ البته‌ صدقه‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ بتهي‌دستان‌ بدهند و ‌هر‌ آينه‌ البته‌ ‌از‌ بنده‌گان‌ صالح‌ شوند ‌يعني‌ عقيده‌ باطني‌ و ايمان‌ حقيقي‌ بياورند و بوظائف‌ ديني‌ عمل‌ كنند.
  
نوع‌ مردم‌ ‌در‌ زمينه‌ ابتلاء و سختي‌ و شدّت‌ و تنگدستي‌ يك‌ تصميماتي‌ و نذوري‌ و عهودي‌ ميكنند ‌که‌ ‌اگر‌ نجات‌ پيدا كردند چنين‌ و چنان‌ كنند و ‌پس‌ ‌از‌ نجات‌ پشيمان‌ ميشوند و عمل‌ نميكنند چه‌ رسد بمنافقي‌ ‌که‌ اصلا ‌با‌ ‌اينکه‌ همه‌ معجزات‌ و ادله‌ و براهين‌ ايمان‌ نياورده‌ و ‌از‌ ترس‌ جانش‌ اظهار ايمان‌ ميكند كجا بمجرد اينكه‌ يك‌ مالي‌ بدست‌ آورد ‌اينکه‌ بنده‌ صالح‌ ميشود و بذل‌ مال‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ ميكند و صدقه‌ ميدهد قلب‌ ‌که‌ سياه‌ و قساوت‌ دارد كجا قابل‌ هدايت‌ ميشود لذا ميفرمايد فَلَمّا آتاهُم‌ مِن‌ فَضلِه‌ِ و دنيا بآنها رويي‌ نشان‌ داد طغيان‌ و سركشي‌ ‌آنها‌ بيشتر
+
وَ مِنهُم‌ مَن‌ عاهَدَ اللّه‌َ ‌من‌ تبعيضيه‌ ‌است‌ ‌يعني‌ جمله‌ و ضمير ‌هم‌ مرجعش‌ منافقين‌ سابق‌ الذكر ‌است‌ ‌يعني‌ بعض‌ منافقين‌ كساني‌ هستند ‌که‌ ‌با‌ ‌خدا‌ عهد كردند عهد مثل‌ نذر و قسم‌ ‌است‌ ‌که‌ بصيغه‌ واجب‌ ميشود و صيغه‌ ‌آن‌ عاهدت‌ اللّه‌ ‌است‌ و بايد متعلق‌ عهد راجح‌ ‌باشد‌ مثل‌ نذر و اما متعلق‌ قسم‌ فقط جايز ‌باشد‌ كافيست‌ و اختلاف‌ ‌است‌ ‌که‌ آيا كفاره‌ تخلف‌ عهد مثل‌ نذر ‌است‌ ‌که‌ عتق‌ رقبه‌ ‌ يا ‌ صيام‌ شهرين‌ متتابعين‌ ‌ يا ‌ اطعام‌ ستين‌ مسكين‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ مثل‌ كفاره‌ قسم‌ ‌است‌ ‌که‌ اطعام‌ عشرة مساكين‌ ‌ يا ‌ كسوه‌ ‌آنها‌ ‌ يا ‌ تحرير رقبه‌ ‌يعني‌ آزاد كردن‌ رقبه‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ متمكن‌ نشد صيام‌ ثلاثة ايام‌ ‌است‌ احوط و اولي‌ بلكه‌ اظهر و اقوي‌ اول‌ ‌است‌.
  
جلد 8 - صفحه 274
+
جلد 8 - صفحه 273
  
ميشود إِن‌َّ الإِنسان‌َ لَيَطغي‌ أَن‌ رَآه‌ُ استَغني‌ علق‌ ‌آيه‌ 6.
+
لَئِن‌ آتانا مِن‌ فَضلِه‌ِ لَنَصَّدَّقَن‌َّ نذر و عهد و قسم‌ دو قسم‌: ‌است‌ مطلق‌ و مشروط، مطلق‌ بمجرد نذر و عهد و قسم‌ واجب‌ ميشود مثلا نذر كرده‌ فلان‌ روز روزه‌ بگيرد ‌ يا ‌ عهد كرده‌ فلان‌ قدر صدقه‌ دهد ‌ يا ‌ قسم‌ ياد كرده‌ فلان‌ عمل‌ ‌را‌ انجام‌ ندهد. و مشروط قبل‌ ‌از‌ تحقق‌ شرط واجب‌ نميشود ‌پس‌ ‌از‌ تحقق‌ واجب‌ ميگردد مثلا نذر كرد ‌که‌ ‌اگر‌ فرزند پسر پيدا كردم‌ يك‌ ماه‌ روزه‌ بگيرم‌، ‌ يا ‌ عهد كرد ‌اگر‌ فرزندم‌ شفاء پيدا كرد يك‌ گوسفند صدقه‌ دهم‌، ‌ يا ‌ قسم‌ ياد كرد ‌که‌ ‌اگر‌ فلان‌ كار انجام‌ گرفت‌ ديگر فلان‌ عمل‌ ‌را‌ انجام‌ نميدهم‌، و ‌اينکه‌ مورد شرط ‌است‌ ‌که‌ عهد كردند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌از‌ فقر نجات‌ پيدا كردند و مال‌ دار شدند و خداوند بآنها ثروت‌ عنايت‌ فرمود صدقه‌ دهند چه‌ واجبه‌ مثل‌ زكاة و چه‌ مندوبه‌ وَ لَنَكُونَن‌َّ مِن‌َ الصّالِحِين‌َ صالح‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ معتقد بجميع‌ عقائد حقّة ‌باشد‌ و بجميع‌ واجبات‌ الهيه‌ عمل‌ كند و تارك‌ جميع‌ معاصي‌ ‌باشد‌.
 
 
بَخِلُوا بِه‌ِ بخل‌ ‌از‌ صفات‌ خبيثه‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌در‌ خبر دارد
 
 
 
(البخل‌ شجرة ‌في‌ النار اغصانها متدلية فمن‌ تمسك‌ بغصن‌ منها يجره‌ ‌الي‌ النار)
 
 
 
و نيز دارد
 
 
 
(شاب‌ سخي‌ مراهق‌ ‌في‌ الذنوب‌ اقرب‌ ‌الي‌ اللّه‌ ‌من‌ عابد بخيل‌)
 
 
 
و البته‌ مراد بخل‌ ‌در‌ واجبات‌ ‌است‌ و ‌در‌ مورد ‌آيه‌ علاوه‌ ‌از‌ عقوبت‌ بخل‌ عقوبت‌ خلف‌ عهد ‌هم‌ دارد مضافا بعقوبات‌ ديگر ‌که‌ تولّوا تولّي‌ پشت‌ كردن‌ ‌است‌ و مراد باحكام‌ دين‌ بلكه‌ باصل‌ دين‌ ‌که‌ ‌حتي‌ نفاق‌ و اسلام‌ ظاهري‌ ‌خود‌ ‌را‌ حفظ نكردند زيرا ‌اگر‌ حفظ ميكردند بظواهر اسلام‌ عمل‌ ميكردند وَ هُم‌ مُعرِضُون‌َ اعراض‌ ‌از‌ دين‌ و ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و مسلمين‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ دسته‌ خارج‌ شدند و بكفر اولي‌ برگشتند.
 
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۶۱: سطر ۱۳۶:
 
]
 
]
  
(آیه 76)- ولی این سخن را تنها زمانی می‌گفتند که دستشان از همه چیز تهی بود «و به هنگامی که خداوند از فضل و رحمتش سرمایه‌هایی به آنان داد، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و رویگردان شدند» (فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ).
+
اشاره
 +
 
 +
(آیه 75)
 +
 
 +
شأن نزول:
 +
 
 +
این آیه و سه آیه بعد از آن در باره یکی از انصار به نام «ثعلبة بن حاطب» نازل شده است، او که مرد فقیری بود و مرتب به مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌آمد اصرار داشت که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دعا کند تا خداوند مال فراوانی به او بدهد! پیغمبر به او فرمود: «قلیل تؤدّی شکره خیر من کثیر لا تطیقه» «مقدار کمی که حقش را بتوانی ادا کنی، بهتر از مقدار زیادی است که توانایی ادا حقش را نداشته باشی».
 +
 
 +
ولی ثعلبه دست بردار نبود و سر انجام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای او دعا کرد.
 +
 
 +
چیزی نگذشت که طبق روایتی پسر عموی ثروتمندی داشت از دنیا رفت و ثروت سرشاری به او رسید.
 +
 
 +
پس از مدتی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مأمور جمع آوری زکات را نزد او فرستاد، تا زکات
 +
 
 +
ج2، ص232
 +
 
 +
اموال او را بگیرد، ولی این مرد کم ظرفیت و تازه به نوا رسیده و بخیل، از پرداخت حق الهی خودداری کرد، نه تنها خودداری کرد، بلکه به اصل تشریع این حکم نیز اعتراض نمود و گفت: این حکم برادر «جزیه» است.
 +
 
 +
به هر حال هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سخن او را شنید فرمود: یا ویح ثعلبة! یا ویح ثعلبة! «وای بر ثعلبه! ای وای بر ثعلبه»! و در این هنگام آیات مزبور نازل شد.
 +
 
 +
تفسیر:
 +
 
 +
منافقان کم ظرفیتند! قرآن در اینجا روی یکی دیگر از صفات زشت منافقان انگشت می‌گذارد و آن این که: به هنگام ضعف و ناتوانی و فقر و پریشانی، چنان دم از ایمان می‌زنند که هیچ کس باور نمی‌کند آنها روزی در صف منافقان قرار گیرند.
 +
 
 +
اما همین که به نوایی برسند چنان دست و پای خود را گم کرده و غرق دنیاپرستی می‌شوند که همه عهد و پیمانهای خویش را با خدا به دست فراموشی می‌سپارند.
 +
 
 +
نخست می‌گوید: «بعضی از منافقان کسانی هستند که با خدا پیمان بسته‌اند که اگر از فضل و کرم خود به ما مرحمت کند قطعا به نیازمندان کمک می‌کنیم و از نیکوکاران خواهیم بود» (وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ).
 
}}
 
}}
 
|-|
 
|-|
سطر ۱۶۹: سطر ۱۷۰:
  
 
==تفسیر های فارسی==
 
==تفسیر های فارسی==
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=9 |آیه=76}}===
+
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=9 |آیه=75}}===
==={{تفسیر خسروی|سوره=9 |آیه=76}}===
+
==={{تفسیر خسروی|سوره=9 |آیه=75}}===
==={{تفسیر عاملی|سوره=9 |آیه=76}}===
+
==={{تفسیر عاملی|سوره=9 |آیه=75}}===
==={{تفسیر جامع|سوره=9 |آیه=76}}===
+
==={{تفسیر جامع|سوره=9 |آیه=75}}===
  
 
==تفسیر های عربی==
 
==تفسیر های عربی==
==={{تفسیر المیزان|سوره=9 |آیه=76}}===
+
==={{تفسیر المیزان|سوره=9 |آیه=75}}===
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=9 |آیه=76}}===
+
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=9 |آیه=75}}===
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=9 |آیه=76}}===
+
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=9 |آیه=75}}===
==={{تفسیر الصافی|سوره=9 |آیه=76}}===
+
==={{تفسیر الصافی|سوره=9 |آیه=75}}===
==={{تفسیر الکاشف|سوره=9 |آیه=76}}===
+
==={{تفسیر الکاشف|سوره=9 |آیه=75}}===
 
</tabber>
 
</tabber>
  

نسخهٔ ‏۱۳ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۶:۰۴

مشاهده آیه در سوره

۞ وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<74 آیه 75 سوره توبه 76>>
سوره : سوره توبه (9)
جزء : 10
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و بعضی از آنها این گونه با خدا عهد بستند که اگر نعمت و رحمتی نصیب ما کند البته صدقه (یعنی زکات) پردازیم و از نیکان می‌شویم.

از منافقان کسانی هستند که با خدا پیمان بستند، چنانچه خدا از فضل و احسانش به ما عطا کند، یقیناً صدقه خواهیم داد و از شایستگان خواهیم شد.

و از آنان كسانى‌اند كه با خدا عهد كرده‌اند كه اگر از كرم خويش به ما عطا كند، قطعاً صدقه خواهيم داد و از شايستگان خواهيم شد.

بعضى از آنها با خدا پيمان بستند كه اگر از فضل خود مالى نصيبمان كند، زكات مى‌دهيم و در زمره صالحان درمى‌آييم.

بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد؛ و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Among them are those who made a pledge with Allah: ‘If He gives us out of His grace, we will surely give the zakat and we will surely be among the righteous.’

And there are those of them who made a covenant with Allah: If He give us out of His grace, we will certainly give alms and we will certainly be of the good.

And of them is he who made a covenant with Allah (saying): If He give us of His bounty we will give alms and become of the righteous.

Amongst them are men who made a covenant with Allah, that if He bestowed on them of His bounty, they would give (largely) in charity, and be truly amongst those who are righteous.

معانی کلمات آیه

«عَاهَدَ اللهَ»: با خدا پیمان بست. «لَنَصَّدَّقَنَّ»: حتماً به صدقه‌دادن و احسان‌کردن و بخشش نمودن می‌پردازیم. از باب تفعّل و اصل آن (لَنَتَصَدَّقَنَّ) است.

نزول

«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره بلتعة بن حاطب نازل شده که شخصى فقیر و بى‌چیز بود؛ نذر کرده بود که اگر ثروتمند شود، صدقه بدهد. ثروت وى به دوازده هزار درهم رسید و تصدق ننمود و از صالحین و نیکوکاران قرار نگرفت چنان که واقدى گفته است.

و همچنین درباره ثروت او گویند: وى داراى برده اى بود که به قتل رسید و دیه او را که دوازده هزار درهم بود، گرفت و این دیه را رسول خدا صلى الله علیه و آله به او داده بود، ابن اسحق گوید فقرا مزبور دو نفر بودند یکى بنام بلتعه و دیگرى بنام معتب بن قشیر.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ «75»

و برخى از آنان با خدا پيمان بسته بودند كه اگر خداوند از فضل خويش به ما عطا كند، حتماً صدقه (زكات) خواهيم داد و از نيكوكاران خواهيم بود.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ (75)

شأن نزول- در منهج- ابو امامه باهلى نقل نموده كه: ثعلبة بن خاطب الانصارى كه از مشاهير زهاد و عباد بود، خدمت پيغمبر، و از فقر و فاقه شكايت كرد. از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله درخواست نمود كه آن حضرت دعا فرمايد غنى شود. هر چه حضرت او را نصيحت فرمود كه: واى بر تو، از اين مدعا درگذر كه‌

ج5، ص 152

عاقبت غنا در مظان خطر است، و قناعت كن به آنچه دارى، زيرا به اندك مال شكر گزارى بهتر از بسيارى است كه شكر آن را بجا نياورند، به خداى تعالى اگر خواهم كوههاى طلا و نقره با من حركت كنند، حق تعالى فرمايد، اما من مى‌بينم عاقبت فقر به خير، و عاقبت غنا در مظنه شر است، پس به پيغمبر خدا اقتدا كن؛ فايده نبخشيد.

بعد از چندى باز آمد و همان استدعا نمود، و گفت: من با خدا عهد كردم كه حقوق مستحقان ادا كنم. چون مبالغه بسيار نمود، حضرت دعا نمود: خدايا، ثعلبه را مالى عطا فرما. حق تعالى، بركت به گوسفندان او داد، و براى حفظ آنها نتوانست پنج وقت نماز حاضر شود، اكتفا به صبح و شام نمود. به مدت زمانى، گوسفندان زياد شده به حدى كه مدينه گنجايش نداشت، به صحرا رفت، و به سبب گرفتارى به كلى از نماز حضرت باز ماند الا روز جمعه، براى نماز جمعه. آن هم كم كم ترك شد. پيغمبر احوال او پرسيد، گفتند: به جهت كثرت غنم، به فلان وادى رفته. حضرت سه مرتبه فرمود: يا ويح ثعلبه.

بعد از نزول آيه زكات، حضرت آن را به توسط دو نفر براى ثعلبه فرستاد، و فرمود چون زكات را از او گرفتيد، نزد فلان مرد سليمى رويد از شتران او نيز زكات بگيريد. آمدند نامه پيغمبر بر ثعلبه خواندند و زكات خواستند. محبت مال او را بر آن داشت كه از فرمان پيغمبر تمرد، و گفت: اين مانند جزيه است، پس زكات نداد. نزد مرد سليمى رفتند، به محض شنيدن حكم حضرت، ميان شتران، بهتر و خوبتر آنها را داد. گفتند: پيغمبر نفرموده خوبتر همه باشد. گفت: حاشا كه من جز خوب مال خود را به خدا و رسول دهم. در مراجعت ثانيا به ثعلبه گفتند، قبول ننمود. خدمت پيغمبر واقعه را معروض، حضرت فرمود: يا ويح ثعلبه، و سليمى را دعاى خير نمود. اصحاب متعجب، و حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود:

وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ‌: و از اهل نفاق كسى است كه عهد و پيمان نمايند خدا را كه. لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ‌: اگر هر آينه عطا فرمايد خداى تعالى از فضل خود مالى. لَنَصَّدَّقَنَ‌: هر آينه البته البته صدقه دهيم و اخراج زكات نمائيم بر

ج5، ص 153

فقراء. وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ‌: و هر آينه البته البته باشيم از جمله نيكوكاران و شايستگان در امر سبحانى به انفاق در طاعت الهى و صله رحم و مواسات اهل حاجت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ (75) فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (76) فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى‌ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ (77) أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (78)

ترجمه‌

و از آنها كسانى هستند كه عهد نمودند با خدا كه اگر بدهد ما را از فضل خود هر آينه صدقه دهيم البته و هر آينه بوده باشيم البته از شايستگان‌

پس چون داد آنها را از فضل خود بخل كردند بآن و رو گردانيدند با آنكه بودند اعراض كنندگان‌

پس از پى در آورد آنها را نفاقى در دلهايشان تا روز كه ملاقات كنند او را براى آنكه تخلّف نمودند با خدا چيزيرا كه وعده كردند آن را و براى آنكه بودند كه دروغ ميگفتند

آيا ندانستند كه خدا ميداند راز آنها و گفتار نهانيشان را و آنكه خداوند دانا است پوشيده‌هاى از حواسّ را.

تفسير

قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه او ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن‌

جلد 2 صفحه 604

عوف است كه محتاج بود پس عهد نمود با خدا و چون خداوند باو عطا فرمود بخل ورزيد و در جوامع است كه او ثعلبة بن حاطب بود از پيغمبر (ص) خواهش نمود كه از خدا بخواهد باو مال عطا فرمايد آنحضرت فرمود اى ثعلبة مال كمى كه از عهده شكرش برآئى بهتر است از مال زيادى كه نتوانى بلوازمش عمل كنى پس عرض كرد قسم بخدائى كه تو را بحق مبعوث فرمود اگر خدا بمن مال كرامت فرمايد هر آينه هر صاحب حقّى را بحقش ميرسانم پس پيغمبر (ص) دعا كرد و او گوسفند خريد و زياد شد بطوريكه در مدينه گنجايش آن نشد ناچار از شهر خارج شد و واديى را اختيار نمود و از خلق كناره كرد و در نماز جمعه حاضر نشد و پيغمبر (ص) عامل خود را براى گرفتن زكوة نزد او فرستاد و او از دادن استنكاف كرد و گفت اين مانند جزيه است و پيغمبر (ص) فرمود واى بر ثعلبه و در مجمع فرموده اين مطلب مرفوعا روايت شده است و ظاهر آيه شريفه آنستكه بعضى از منافقان كسانى هستند كه با خدا عهد مى‌كنند بر صدقه و طاعت و تخلّف مينمايند بسبب بخل و اعراض از ذكر خدا و اين عمل متعقّب بآن ميشود كه نفاق در دل آنها جاى گزين گردد بطوريكه زائل نشود از آنها تا روز قيامت چنانچه در توحيد از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه لقاء بعث است و بنابر اين ضمير در يلقونه راجع است بخدا و مراد ملاقات عذاب او است و محتمل است راجع باشد بپاداش عمل كه آن بخل و اعراض از طاعت است كه از آيه سابقه استفاده ميشود و ممكن است راجع باشد بخود عمل باعتبار صورت برزخيّه آن و بعضى گفته‌اند خداوند بپاداش خلف عهد و دروغ كه لازمه نفاق است توفيق توبه را از آنها سلب فرمود مانند شيطان و اخبار فرمود از حال آنها تا معجزه باشد براى پيغمبر (ص) چون آنها بحال كفر و نفاق باقى ماندند تا مردند و بنابر اين ضمير مفرد در اعقبهم هم راجع بخداوند است و بنظر حقير اين معنى اظهر است و مانعى هم ندارد چون در ذيل آيه تصريح شده بآنكه نتيجه سوء اختيار خودشان بوده و در آيه اخيره توبيخ شده است بر جهالت آنها يعنى چرا نبايد بدانند كه خداوند عالم السرّ و الخفيّات است و هر چه از حواس ما غائب است براى او بنحو اتمّ مكشوف است چون علّام صيغه مبالغه و الغيوب جمع محلّى بالف و لام است و افاده عموم مى‌نمايد و در مجمع فرموده در آيه دلالت است بر آنكه خلف وعده و خيانت و دروغ از اخلاق اهل نفاق است و در روايت صحيح از پيغمبر (ص) رسيده است كه فرمود منافق سه‌

جلد 2 صفحه 605

علامت دارد وقتى خبر دهد دروغ مى‌گويد و وقتى وعده كند تخلّف مى‌نمايد و چون امانتى باو سپرده شود خيانت مى‌كند و بنظر حقير دلالت آيات بر اين علائم مورد تأمل است اگر چه اهل نفاق متصف باين صفات ميباشند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مِنهُم‌ مَن‌ عاهَدَ اللّه‌َ لَئِن‌ آتانا مِن‌ فَضلِه‌ِ لَنَصَّدَّقَن‌َّ وَ لَنَكُونَن‌َّ مِن‌َ الصّالِحِين‌َ (75)

و بعضي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ منافقين‌ هستند ‌که‌ ‌با‌ ‌خدا‌ عهد كردند ‌که‌ ‌اگر‌ خداوند بآنها ‌از‌ فضل‌ و كرمش‌ مال‌ عطاء فرمود ‌هر‌ آينه‌ البته‌ صدقه‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ بتهي‌دستان‌ بدهند و ‌هر‌ آينه‌ البته‌ ‌از‌ بنده‌گان‌ صالح‌ شوند ‌يعني‌ عقيده‌ باطني‌ و ايمان‌ حقيقي‌ بياورند و بوظائف‌ ديني‌ عمل‌ كنند.

وَ مِنهُم‌ مَن‌ عاهَدَ اللّه‌َ ‌من‌ تبعيضيه‌ ‌است‌ ‌يعني‌ جمله‌ و ضمير ‌هم‌ مرجعش‌ منافقين‌ سابق‌ الذكر ‌است‌ ‌يعني‌ بعض‌ منافقين‌ كساني‌ هستند ‌که‌ ‌با‌ ‌خدا‌ عهد كردند عهد مثل‌ نذر و قسم‌ ‌است‌ ‌که‌ بصيغه‌ واجب‌ ميشود و صيغه‌ ‌آن‌ عاهدت‌ اللّه‌ ‌است‌ و بايد متعلق‌ عهد راجح‌ ‌باشد‌ مثل‌ نذر و اما متعلق‌ قسم‌ فقط جايز ‌باشد‌ كافيست‌ و اختلاف‌ ‌است‌ ‌که‌ آيا كفاره‌ تخلف‌ عهد مثل‌ نذر ‌است‌ ‌که‌ عتق‌ رقبه‌ ‌ يا ‌ صيام‌ شهرين‌ متتابعين‌ ‌ يا ‌ اطعام‌ ستين‌ مسكين‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ آنكه‌ مثل‌ كفاره‌ قسم‌ ‌است‌ ‌که‌ اطعام‌ عشرة مساكين‌ ‌ يا ‌ كسوه‌ ‌آنها‌ ‌ يا ‌ تحرير رقبه‌ ‌يعني‌ آزاد كردن‌ رقبه‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ متمكن‌ نشد صيام‌ ثلاثة ايام‌ ‌است‌ احوط و اولي‌ بلكه‌ اظهر و اقوي‌ اول‌ ‌است‌.

جلد 8 - صفحه 273

لَئِن‌ آتانا مِن‌ فَضلِه‌ِ لَنَصَّدَّقَن‌َّ نذر و عهد و قسم‌ دو قسم‌: ‌است‌ مطلق‌ و مشروط، مطلق‌ بمجرد نذر و عهد و قسم‌ واجب‌ ميشود مثلا نذر كرده‌ فلان‌ روز روزه‌ بگيرد ‌ يا ‌ عهد كرده‌ فلان‌ قدر صدقه‌ دهد ‌ يا ‌ قسم‌ ياد كرده‌ فلان‌ عمل‌ ‌را‌ انجام‌ ندهد. و مشروط قبل‌ ‌از‌ تحقق‌ شرط واجب‌ نميشود ‌پس‌ ‌از‌ تحقق‌ واجب‌ ميگردد مثلا نذر كرد ‌که‌ ‌اگر‌ فرزند پسر پيدا كردم‌ يك‌ ماه‌ روزه‌ بگيرم‌، ‌ يا ‌ عهد كرد ‌اگر‌ فرزندم‌ شفاء پيدا كرد يك‌ گوسفند صدقه‌ دهم‌، ‌ يا ‌ قسم‌ ياد كرد ‌که‌ ‌اگر‌ فلان‌ كار انجام‌ گرفت‌ ديگر فلان‌ عمل‌ ‌را‌ انجام‌ نميدهم‌، و ‌اينکه‌ مورد شرط ‌است‌ ‌که‌ عهد كردند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌از‌ فقر نجات‌ پيدا كردند و مال‌ دار شدند و خداوند بآنها ثروت‌ عنايت‌ فرمود صدقه‌ دهند چه‌ واجبه‌ مثل‌ زكاة و چه‌ مندوبه‌ وَ لَنَكُونَن‌َّ مِن‌َ الصّالِحِين‌َ صالح‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ معتقد بجميع‌ عقائد حقّة ‌باشد‌ و بجميع‌ واجبات‌ الهيه‌ عمل‌ كند و تارك‌ جميع‌ معاصي‌ ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 75)

شأن نزول:

این آیه و سه آیه بعد از آن در باره یکی از انصار به نام «ثعلبة بن حاطب» نازل شده است، او که مرد فقیری بود و مرتب به مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌آمد اصرار داشت که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دعا کند تا خداوند مال فراوانی به او بدهد! پیغمبر به او فرمود: «قلیل تؤدّی شکره خیر من کثیر لا تطیقه» «مقدار کمی که حقش را بتوانی ادا کنی، بهتر از مقدار زیادی است که توانایی ادا حقش را نداشته باشی».

ولی ثعلبه دست بردار نبود و سر انجام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای او دعا کرد.

چیزی نگذشت که طبق روایتی پسر عموی ثروتمندی داشت از دنیا رفت و ثروت سرشاری به او رسید.

پس از مدتی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مأمور جمع آوری زکات را نزد او فرستاد، تا زکات

ج2، ص232

اموال او را بگیرد، ولی این مرد کم ظرفیت و تازه به نوا رسیده و بخیل، از پرداخت حق الهی خودداری کرد، نه تنها خودداری کرد، بلکه به اصل تشریع این حکم نیز اعتراض نمود و گفت: این حکم برادر «جزیه» است.

به هر حال هنگامی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سخن او را شنید فرمود: یا ویح ثعلبة! یا ویح ثعلبة! «وای بر ثعلبه! ای وای بر ثعلبه»! و در این هنگام آیات مزبور نازل شد.

تفسیر:

منافقان کم ظرفیتند! قرآن در اینجا روی یکی دیگر از صفات زشت منافقان انگشت می‌گذارد و آن این که: به هنگام ضعف و ناتوانی و فقر و پریشانی، چنان دم از ایمان می‌زنند که هیچ کس باور نمی‌کند آنها روزی در صف منافقان قرار گیرند.

اما همین که به نوایی برسند چنان دست و پای خود را گم کرده و غرق دنیاپرستی می‌شوند که همه عهد و پیمانهای خویش را با خدا به دست فراموشی می‌سپارند.

نخست می‌گوید: «بعضی از منافقان کسانی هستند که با خدا پیمان بسته‌اند که اگر از فضل و کرم خود به ما مرحمت کند قطعا به نیازمندان کمک می‌کنیم و از نیکوکاران خواهیم بود» (وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. صاحب مجمع البیان گوید: این آیه درباره ثعلبة بن حاطب نازل شده که از انصار بوده است و از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست که دعا کند تا او ثروتمند شود. پیامبر فرمود: اى ثعلبه به اندک قناعت کردن و شکرگذاردن در درگاه خدا از مال زیاد بهتر است که نتوان شکر آن را بجاى آورد سپس فرمود: آیا روش من براى شما سرمشق نیست. قسم به خدا اگر بخواهم مى توانم براى خود کوه را مبدل به طلا و نقره نمایم. ثعلبه روز بعد آمد و درخواست خود را تکرار نمود. رسول خدا صلى الله علیه و آله دعا کرد ثعلبه رفت و داراى گوسفندى بود از آن یک گوسفند به برکت دعاى پیامبر گوسفندان زیادى نصیب وى گردید و به قسمى زیاد شد که جایگاه آن را بیرون شهر مدینه قرار داد و نیز از نماز جماعت و جمعه که مراتب مى آمد، بازماند. رسول خدا صلی الله علیه و آله کس فرستاد و از او مطالبه صدقات نمود. ثعلبه امتناع کرد و گفت: این صدقه نظیر جزیه است. خبر به پیامبر رسید، فرمود: واى بر ثعلبه سپس این آیه نازل گردید چنان که ابوامامة الباهلى روایت کرده است و نیز ابن عباس و سعید بن جبیر و قتاده گویند: درباره ثعلبه نازل شده از نکته نظر این که پسرعموى او مرده بود و ثروت زیادى به وى رسیده بود.

منابع