پیامبر اسلام: تفاوت بین نسخهها
جز |
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (بخش بندی) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | ==پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله== | + | == نگاهی گذرا به وقایع حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله<ref> [[حیوه القلوب]]، [[علامه مجلسی]]؛ [[منتهی الآمال]]، [[شیخ عباس قمی]].</ref> == |
− | |||
اكثر محدثان و مورخان بر اين قول اتفاق دارند كه تولد پيامبر، در ماه «[[ربیع الاول]]» بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند. معروف ميان محدثان [[شيعه]] اين است كه آن حضرت، در هفدهم ماه ربيع الاول روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنيا گشود و در سالى كه [[اصحاب فيل]]، فيل آوردند براى خراب كردن كعبه معظمه و به حجاره سجيل عذاب شدند مشهور ميان اهل تسنن اين است كه ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است. | اكثر محدثان و مورخان بر اين قول اتفاق دارند كه تولد پيامبر، در ماه «[[ربیع الاول]]» بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند. معروف ميان محدثان [[شيعه]] اين است كه آن حضرت، در هفدهم ماه ربيع الاول روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنيا گشود و در سالى كه [[اصحاب فيل]]، فيل آوردند براى خراب كردن كعبه معظمه و به حجاره سجيل عذاب شدند مشهور ميان اهل تسنن اين است كه ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است. | ||
سطر ۵۱: | سطر ۵۰: | ||
اكثر علماى خاصه و عامه معتقدند كه ارتحال سيد انبيا روز دوشنبه بوده است، و اكثر علماى شيعه معتقدند كه روز بيست و هشتم ماه صفر بوده است، و اكثر علماى عامه دوازدهم ماه ربيع الاول را گفته اند. در آن وقت سن شريف آن حضرت شصت و سه سال بود و سال دهم هجرت بود. | اكثر علماى خاصه و عامه معتقدند كه ارتحال سيد انبيا روز دوشنبه بوده است، و اكثر علماى شيعه معتقدند كه روز بيست و هشتم ماه صفر بوده است، و اكثر علماى عامه دوازدهم ماه ربيع الاول را گفته اند. در آن وقت سن شريف آن حضرت شصت و سه سال بود و سال دهم هجرت بود. | ||
− | + | ||
+ | == نمونه هایی از سیره پیامبر == | ||
+ | |||
چون راه مى رفت قدم ها را به روش متكبران بر زمين نمى كشيد بلكه از زمين مى كند و مى گذاشت، و سر را به زير مى افكند به روش كسى كه از بلندى به نشيب آيد، و گردن را به روش متجبران نمى كشيد، و گام ها را بلند مى گذاشت اما به تأنى و وقار مى رفت. | چون راه مى رفت قدم ها را به روش متكبران بر زمين نمى كشيد بلكه از زمين مى كند و مى گذاشت، و سر را به زير مى افكند به روش كسى كه از بلندى به نشيب آيد، و گردن را به روش متجبران نمى كشيد، و گام ها را بلند مى گذاشت اما به تأنى و وقار مى رفت. | ||
سطر ۶۵: | سطر ۶۶: | ||
در احاديث معتبر از حضرت [[امام صادق]] عليه السلام منقول است كه: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به روش بندگان طعام مى خورد بى خوان، و به روش بندگان مى نشست يعنى دو زانو، و بر زمين مى خوابيد بى فراش، و مى دانست كه او بنده است. در حديث ديگر فرمود كه: بهترين نان خورش ها نزد آن حضرت سركه و زيت بود.<ref> [[سنن النبی]]، [[علامه طباطبائی]].</ref> | در احاديث معتبر از حضرت [[امام صادق]] عليه السلام منقول است كه: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به روش بندگان طعام مى خورد بى خوان، و به روش بندگان مى نشست يعنى دو زانو، و بر زمين مى خوابيد بى فراش، و مى دانست كه او بنده است. در حديث ديگر فرمود كه: بهترين نان خورش ها نزد آن حضرت سركه و زيت بود.<ref> [[سنن النبی]]، [[علامه طباطبائی]].</ref> | ||
− | + | ||
+ | == کتاب پیامبر معجزه جاویدان == | ||
+ | |||
کتابی که به عنوان معجزه ابدی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله از جانب خداوند فرود آمد [[قرآن]] است. برای [[اعجاز قرآن]] دلایل زیادی وجو دارد ولی مهمترین دلیل بیان قرآن است. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در ميان قومى مبعوث گرديدند كه کار ايشان فصاحت و بلاغت در سخن بود و هر كس را به قدر فصاحت مى سنجيدند و شعراى و خطباى فصيح البيان را از همه خلق برتر مى ديدند، لهذا حق تعالى معجزه كبراى آن حضرت را از جنس سخن گردانيد و [[قرآن]] مجيد را آورد. سپس خداوند تحدی کرد و وبارز طلبید که سخنی همانندش بیاورید که تا امروز بی پاسخ مانده است. | کتابی که به عنوان معجزه ابدی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله از جانب خداوند فرود آمد [[قرآن]] است. برای [[اعجاز قرآن]] دلایل زیادی وجو دارد ولی مهمترین دلیل بیان قرآن است. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در ميان قومى مبعوث گرديدند كه کار ايشان فصاحت و بلاغت در سخن بود و هر كس را به قدر فصاحت مى سنجيدند و شعراى و خطباى فصيح البيان را از همه خلق برتر مى ديدند، لهذا حق تعالى معجزه كبراى آن حضرت را از جنس سخن گردانيد و [[قرآن]] مجيد را آورد. سپس خداوند تحدی کرد و وبارز طلبید که سخنی همانندش بیاورید که تا امروز بی پاسخ مانده است. | ||
− | + | ||
+ | == چند مورد از فضایل رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله == | ||
+ | |||
خدا از [[پیامبران]] خود عهد گرفته است که اگر زمان او را درک کردند از او پیروی نمایند: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ».<ref> [[سوره آل عمران]] آیه 81.</ref> | خدا از [[پیامبران]] خود عهد گرفته است که اگر زمان او را درک کردند از او پیروی نمایند: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ».<ref> [[سوره آل عمران]] آیه 81.</ref> | ||
سطر ۷۹: | سطر ۸۴: | ||
پیامبران دیگر بر اساس درخواست شان خدا بدان ها عنایتی می فرمود مانند [[حضرت موسی]] علیه السلام که از خدا شرح صدر طلب نمود «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»<ref> [[سوره طه]] آیه 25.</ref> ولی درباره رسول اکرم فرمود «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»<ref> [[سوره انشراح]] آیه 1.</ref> آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.<ref> [[ناسخ التواریخ]]، ج 4، ص 1810.</ref> | پیامبران دیگر بر اساس درخواست شان خدا بدان ها عنایتی می فرمود مانند [[حضرت موسی]] علیه السلام که از خدا شرح صدر طلب نمود «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»<ref> [[سوره طه]] آیه 25.</ref> ولی درباره رسول اکرم فرمود «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»<ref> [[سوره انشراح]] آیه 1.</ref> آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.<ref> [[ناسخ التواریخ]]، ج 4، ص 1810.</ref> | ||
− | + | ||
+ | == پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از نگاه امیرالمومنین علیه السلام == | ||
+ | |||
تا این که خدای سبحان، برای وفای به وعده ی خود، و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد؛ پیامبری که از همه ی پیامبران پیمان، پذیرش نبوت او را سزاوار بود و نشانه های او شهرت داشت و تولدش بر همه مبارک بود. | تا این که خدای سبحان، برای وفای به وعده ی خود، و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد؛ پیامبری که از همه ی پیامبران پیمان، پذیرش نبوت او را سزاوار بود و نشانه های او شهرت داشت و تولدش بر همه مبارک بود. | ||
سطر ۱۰۳: | سطر ۱۱۰: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
+ | |||
+ | [[رده: پیامبر]] |
نسخهٔ ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۲
محتویات
نگاهی گذرا به وقایع حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله[۱]
اكثر محدثان و مورخان بر اين قول اتفاق دارند كه تولد پيامبر، در ماه «ربیع الاول» بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند. معروف ميان محدثان شيعه اين است كه آن حضرت، در هفدهم ماه ربيع الاول روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنيا گشود و در سالى كه اصحاب فيل، فيل آوردند براى خراب كردن كعبه معظمه و به حجاره سجيل عذاب شدند مشهور ميان اهل تسنن اين است كه ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.
اجماع علماى اماميه آنست که پدر و مادر حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم و جميع اجداد و جدات آن حضرت تا آدم عليه السلام همه مسلمان بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشركى قرار نگرفته است، و شبهه ای در نسب آن حضرت و آباء و امهات آن حضرت نبوده است، و احادیث متواتر از طرق خاصه و عامه بر اين مضامين دلالت دارد.
احادیث متواتر دلالت بر آن دارند که اجداد آن حضرت همه انبياء و اوصياء و حاملان دين خدا بوده اند، و فرزندان اسماعيل كه اجداد آن حضرتند، اوصياى حضرت ابراهیم عليه السلام بوده اند، و هميشه صدارت مكه و خانه كعبه و تعميرات آن با آن ها بوده است، آن ها بر دین حضرت ابراهیم علیه السلام بوده اند و آثار انبيا را به يكديگر مى سپردند تا به عبدالمطلب رسيد، و عبدالمطلب، ابوطالب را وصى خود گردانيد و ابوطالب كتب و آثار انبيا صلى الله عليه و آله و سلم و وداع ايشان را بعد از بعثت تسليم حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم نمود.
برای پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم در قرآن ده نام آمده است: محمد و احمد و عبداللّه و طه و يس و نون و مزمل و مدثر و رسول و ذك.
پیامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله سلم در سن بيست و پنج سالگی با حضرت خديجه رضى اللّه عنها ازدواج فرمودند.
بيست و هفتم رجب كه با روز نوروز مطابق بود حضرت محمد بن عبداللّه صلى الله عليه و آله و سلم به سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شدند.
مدت سه سال حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مردمان را پنهانى دعوت مى فرمود بعد از آن دعوت خود را علنی فرمودند و به دنبال فشار و آزار و اذیت فراوان از سوی کفار برایشان و یاورانشان آغاز شد.
چون دعوت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم قوى شد و جمعى به دين آن حضرت درآمدند كفار قريش با يكديگر اتفاق نمودند كه آن ها را كه مسلمان شده اند اذیت و شكنجه کنند شايد كه از دين آن حضرت برگردند، پس هر قبيله اى متوجه اذيت مسلمانانى كه در ميان ايشان بودند، شدند؛ و چون آن حضرت از جانب خدا به جهاد كافران هنوز مأمور نگرديده بود در سال پنجم بعثت به امر الهى جمعى از مسلمانان را به جانب حبشه هجرت فرستادند و فرمودند:
پادشاه حبشه كه او را نجاشى مى گويند و اصحمه نام دارد پادشاه شايسته اى است و ستم نمى كند و راضى به ستم نمى شود برويد و در پناه او باشيد تا حق تعالى مسلمانان را فرجى كرامت فرمايد.
سال دوازدهم بعثت معراج پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم اتفاق افتاد. آن چه از آيات كريمه و احاديث متواتره بدست آمده است،آن است كه حق تعالى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را در يك شب از مكه معظمه تا مسجدالاقصى و از آن جا به آسمان ها تا سدرة المنتهى و عرش اعلا سير داد.
و عجائب خلق سماوات را به آن حضرت نشان داد. و رازهاى نهانى و معارف نامتناهى به آن حضرت القا فرمود، و آن حضرت در بيت المعمور و تحت عرش به عبادت حق تعالى قيام نمود. و با انبياء عليهم السلام ملاقات كرد و داخل بهشت شد و منازل اهل بهشت را مشاهده نمود.
بعد از دعوت علنی به مدت سه سال مسلمانان در شعب ابی طالب دچار محاصره بودند، در سال دهم وفات خدیجه و ابوطالب رخ داد. سال بعد آن پس از آن که مشرکین تصمیم گرفتند شبانه در بستر ایشان را به قتل برسانند، حق تعالى پيغمبرش را از اين قصه آگهى داد و آيه شريفه:
«إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُاللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ».[۲]
به امر الهی ایشان از مکه خارج شدند و امیرالمومنین علیه السلام به جای ایشان در بستر خوابیدند، و در دوازدهم ماه ربيع الأول سال سيزدهم بعثت وارد مدينه طيبه شد. و اين هجرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم به مدينه مبدأ تاريخ مسلمانان شد.
بعد از پنج ماه، يا هشت ماه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم عقد برادرى بين مهاجرین و انصار بستند، و امیرالمومنین عليه السلام را برادر خود قرار داد.
در سال دوم هجرى قبله مسلمانان از جانب بيت المقدس به سوى كعبه گشت. و در اين سال ازدواج حضرت فاطمه عليهاالسلام با اميرالمؤمنين عليه السلام شد. بعضى از محققين گفته اند كه سوره هل اتى در شأن اهل بيت عليهم السلام نازل شده، و حق تعالى بسيارى از نعمت هاى بهشت را در آن سوره بیان فرمودند و در آخر شعبان همان سال، روزه ماه رمضان واجب شد. در همین سال حکم قتال با کفار از جانب خداوند نازل شد.
در سال دوم هجرت غزوه بدر رخ داد که در آن مسلمانان پیروز شدند و در سال سوم هجرت جنگ احد روی داد که در آن مسلمانان شکست خوردند.
بايد دانست كه چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را به حرب مى گماشت و خود آن حضرت با آن لشگر بود، آن را «غزوه» گويند، و اگر آن حضرت با ايشان نبود آن را بعث یا سريه گويند. در عدد غزوات آن حضرت اختلاف است از نوزده تا بيست و هفت عدد در تاریخ آمده ولی قتال در نه غزوه واقع شده است. سال هشتم هجرت فتح مكه بدون جنگ رخ داد و پیامبر و اصحاب ایشان وارد مکه معظمه شدند.
غدیر خم
شيخ كلينى روايت كرده كه: حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم بعد از هجرت، ده سال در مدينه ماند و حج به جا نياورد تا آن كه در سال دهم خداوند عالميان اين آيه را فرستاد كه: «و اذّن فى النّاس بالحجّ يأتوك رجالا و على كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق، ليشهدوا منافع لهم»؛ و در ميان مردم براى اداى حج بانگ برآور تا پياده و سوار بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى مى آيند به سوى تو روى آورند.[۳]
وقتی حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم از اعمال حج فارغ شد متوجه مدينه شد و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و ساير مسلمانان در خدمت آن حضرت بودند و چون به غديرخم رسيدند. حق تعالى اين آيه را فرستاد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ».
يعنى: «اى پيغمبر بزرگوار! برسان به مردم آن چه فرستاده شده است بسوى تو از جانب پروردگار تو» در باب نص بر امامت على بن ابى طالب و خليفه نمودن او در ميان امت خود؛ پس فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»؛ پس اگر نكنى رسالت خدا را نرسانده ای و خدا تو را نگاه مى دارد از شر مردم.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آنجا خطبه معروف غدیرخم را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کردند. سپس همه بر گرد رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم و اميرالمؤمنين عليه السلام جمع شدند و با آن حضرت مصافحه كردند و بيعت نمودند.
اكثر علماى خاصه و عامه معتقدند كه ارتحال سيد انبيا روز دوشنبه بوده است، و اكثر علماى شيعه معتقدند كه روز بيست و هشتم ماه صفر بوده است، و اكثر علماى عامه دوازدهم ماه ربيع الاول را گفته اند. در آن وقت سن شريف آن حضرت شصت و سه سال بود و سال دهم هجرت بود.
نمونه هایی از سیره پیامبر
چون راه مى رفت قدم ها را به روش متكبران بر زمين نمى كشيد بلكه از زمين مى كند و مى گذاشت، و سر را به زير مى افكند به روش كسى كه از بلندى به نشيب آيد، و گردن را به روش متجبران نمى كشيد، و گام ها را بلند مى گذاشت اما به تأنى و وقار مى رفت.
و اگر می خاستند با كسى سخن گويند، به روش سلاطین به گوشه چشم نظر نمى كردند بلكه با تمام بدن مى گشتند و سخن مى گفتند، و در اكثر احوال ديده ایشان به زير بود، و نظرشان بسوى زمين بیشتر بود تا نظر بسوى آسمان.
هر كه را مى ديدند مبادرت به سلام مى نمودند، دايم مشغول فکر کردن بودند، و هرگز از فكر و کار فارغ نبودند، بدون احتياج سخن نمى فرمودند، آشکار و واضح مى فرمودند و كلمات جامعى مى گفتند كه لفظش اندك و معنيش بسيار بود.
غلظت در خلق كريمشان نبود، و كسى را حقير نمى شمردند، اندك نعمتى را عظيم مى دانستند، و هيچ نعمتى را مذمت نمى فرمودند اما خوردنى و آشاميدنى را مدح هم نمى نمودند، از براى فوت امور دنيا به غضب نمى آمدند، اكثر خنديدن آن حضرت تبسم بود و افضل خلق نزد ایشان كسى بود كه خيرخواهى او براى مسلمانان بيشتر باشد، و بزرگترين مردم نزد ایشان كسى بود كه احسان و يارى او به مردم بيشتر باشد.
چنان معاشرت مى فرمودند كه هر كس را گمان آن بود كه گرامى ترين خلق است نزد ایشان، و با هر كه مى نشستند تا او اراده برخاستن نمى كرد برنمى خاستند، و هر كه از ایشان حاجتى مى طلبيد اگر مقدور بود روا مى كردند والا به سخن نيكى و وعده خوبی او را راضى مى كردند، مجلس شريفشان مجلس بردبارى و حيا و راستى و امانت بود، صداها در آن بلند نمى شد و بدى كسى در آن گفته نمى شد و بدى از آن مجلس مذكور نمى شد، و اگر از كسى خطائى صادر مى شد نقل نمى كردند و همه با يكديگر در مقام عدالت و انصاف و احسان بودند و يكديگر را به تقوى و پرهيزكارى وصيت مى كردند و با يكديگر در مقام تواضع بودند، پيران را احترام مى كردند و بر خردسالان رحم مى كردند، مراعات غريبان را مى كردند و حاجتمند را کمک می کردند.
در احاديث معتبر از حضرت امام صادق عليه السلام منقول است كه: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به روش بندگان طعام مى خورد بى خوان، و به روش بندگان مى نشست يعنى دو زانو، و بر زمين مى خوابيد بى فراش، و مى دانست كه او بنده است. در حديث ديگر فرمود كه: بهترين نان خورش ها نزد آن حضرت سركه و زيت بود.[۴]
کتاب پیامبر معجزه جاویدان
کتابی که به عنوان معجزه ابدی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله از جانب خداوند فرود آمد قرآن است. برای اعجاز قرآن دلایل زیادی وجو دارد ولی مهمترین دلیل بیان قرآن است. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در ميان قومى مبعوث گرديدند كه کار ايشان فصاحت و بلاغت در سخن بود و هر كس را به قدر فصاحت مى سنجيدند و شعراى و خطباى فصيح البيان را از همه خلق برتر مى ديدند، لهذا حق تعالى معجزه كبراى آن حضرت را از جنس سخن گردانيد و قرآن مجيد را آورد. سپس خداوند تحدی کرد و وبارز طلبید که سخنی همانندش بیاورید که تا امروز بی پاسخ مانده است.
چند مورد از فضایل رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله
خدا از پیامبران خود عهد گرفته است که اگر زمان او را درک کردند از او پیروی نمایند: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ».[۵]
خداوند در قرآن پیامبرانش را با نام خطاب می کند در حالی که نبی مکرم اسلام را از جهت تعظیم و تکریم با عناوین «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ»[۶]، و «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ»[۷] و هر جا نام مبارک محمد صلی الله علیه و آله را آورده مخاطب نبوده است «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ»[۸] و ديگر «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»[۹]، «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ»[۱۰]
تمام روى زمين براى معبد و مسجد امت او جايز است و و امم پیش از ایشان جز در معبد معين عبادتشان مورد قبول نبوده است. ایشان بر تمامت خلايق مبعوث شدند و انبياى قبل از ایشان به روايتى هر يك به قومى مبعوث شدند.
پیامبران دیگر بر اساس درخواست شان خدا بدان ها عنایتی می فرمود مانند حضرت موسی علیه السلام که از خدا شرح صدر طلب نمود «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»[۱۱] ولی درباره رسول اکرم فرمود «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»[۱۲] آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.[۱۳]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از نگاه امیرالمومنین علیه السلام
تا این که خدای سبحان، برای وفای به وعده ی خود، و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد؛ پیامبری که از همه ی پیامبران پیمان، پذیرش نبوت او را سزاوار بود و نشانه های او شهرت داشت و تولدش بر همه مبارک بود.
در روزگاری که مردم در روزی زمین دارای مذاهب پراکنده، خواسته های گوناگون و روش های متفاوت بودند، عده ای خدا را به پدیدهها تشبیه کرده و گروهی نام های ارزشمند خدا را انکار و به بت ها نسبت می دادند، و برخی به غیر خدا اشاره می کردند.
پس خدای سبحان، مردم را به وسیله ی محمد صلی الله علیه و آله از گمراهی نجات داد و هدایت کرد و از جهالت رهایی بخشید. پس دیدار خود را برای پیامبر برگزید، و آن چه نزد خود داشت برای او پسندید و او را با کوچ دادن از دنیا گرامی داشت و از گرفتاری ها و مشکلات رهایی بخشید و کریمانه قبض روح کرد.[۱۴]
پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، و به دنیا با گوشه ی چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرورفته تر، و شکمش از همه خالی تر بود، دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت، و چیزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار نگاشت و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز می دانست، شایسته نیست که چیزی را خداوند و پیامبرش دشمن می دارند ما آن را دوست بداریم و یا آن چه را خدا و پیامبرش کوچک بشمارند، بزرگ بداریم، برای نشان دادن دشمنی مان با خدا و پیامبر کافی است که آن چه خدا و پیامبرش کوچک شمرده اند، بزرگ بدانیم و به دنبال آن برویم و از خدا و پیامبر سرپیچی کنیم، همانا پیامبر بر روی زمین می نشست و غذا می خورد و چون برده، ساده بود و با دست خود کفش خود را وصله می زد و جامه خود را با دست خود می دوخت و بر الاغ برهنه می نشست و دیگری را پشت سر خویش سوار می کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله با دل از دنیا روی گرداند و یادش را از جان خود ریشه کن کرد. همواره دوست داشت تا جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند و از آن لباس زیبای تهیه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود خواند و امید ماندن در دنیا را نداشته باشد، پس یاد دنیا را از جان خویش بیرون کرد و دل از دنیا برکند و چشم از دنیا پوشاند و چنین است کسی که چیزی را دشمن دارد خوش ندارد به آن بنگرد، یا نام آن نزد او به زبان آورده شود، در زندگانی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای تو نشانه هایی است که تو را به زشتی ها و عیب های دنیا راهنمایی کند.
زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله با نزدیکان خود گرسنه به سر می برد و با آن که مقام و منزلت بزرگی داشت، زینت های دنیا از دیده ی او دور ماند. پس تفکر کننده ای باید با عقل خویش به درستی اندیشه کند که: آیا خدا محمد صلی الله علیه و آله را به داشتن این صفت ها اکرام فرمود یا او را خوار کرد؟ اگر بگوید خوار کرد، دروغ گفته و بهتانی بزرگ زده است و اگر بگوید:
اکرام کرد پس بداند، خدا کسی را خوار شمرد که دنیا را برای او گستراند و از نزدیک ترین مردم به خویش دور نگه داشت. پس پیروی کننده باید از پیامبر صلی الله علیه و آله پیروی کند. و به دنبال او راه رود و قدم به جای قدم او بگذارد، وگرنه از هلاکت ایمن نباشد که همانا خداوند، محمد صلی الله علیه و آله را نشانه قیامت، و مژده دهنده بهشت و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد، او با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و کاخ های مجلل نساخت تا جهان را ترک گفت و دعوت پروردگارش را پذیرفت.
وه! چه بزرگ است منتی که خدا با بعثت پیامبر به ما نهاده و چنین نعمت بزرگی به ما عطا فرموده، رهبر پیشتازی که باید او را پیروی کنیم و پیشوایی که باید راه او را تداوم بخشیم.[۱۵]
سپس خداوند سبحان حضرت محمد صلی الله علیه و آله را هنگامي مبعوث فرمود كه دنيا به مراحل پاياني رسيده، نشانه هاي آخرت نزديك، و رونق آن به تاريكي گراييده و اصل خود را به پا داشته، جاي آن ناهموار، آمادهي نيستي و نابودي، زمانش در شرف پايان و نشانههاي نابودي آشكار، موجودات در آستانه ي مرگ، حلقه زندگي آن شكسته و اسباب حيات در هم ريخته پرچم هاي دنيا پوسيده و پردههايش دريده و عمرها به كوتاهي رسيده بود. در اين هنگام خداوند پيامبر را ابلاغ كننده ي رسالت افتخار آفرين امت، چونان باران بهاري براي تشنگان حقيقت آن روزگاران، مايه ي سربلندي مسلمانان و عزت و شرافت يارانش قرار داد.[۱۶]
و گواهی می دهیم که محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده ی اوست او را فرستاده تا فرمان وی را آشکار و نام خدا را بر زبان راند. پس با امانت، رسالت خویش را به انجام رساند، و با راستی و درستی به راه خود رفت، و پرچم حق را در میان ما به یادگار گذاشت، هر کس از آن پیشی گیرد از دین خارج و آن کس که از آن عقب ماند هلاک گردد و هر کس همراهش باشد رستگار شود. راهنمای این پرچم، با درنگ و آرامش سخن می گفت، و دیر و حساب شده به پا می خاست. و آن گاه که برمی خاست سخت و چالاک، به پیش می رفت، پس چون در اطاعت او درآمدید، و او را بزرگ داشتید، مرگ او فرارسید و خدا او را از میان شما برد.[۱۷]
پانویس
- ↑ حیوه القلوب، علامه مجلسی؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
- ↑ سوره انفال آیه 30.
- ↑ سوره حج آیه 22.
- ↑ سنن النبی، علامه طباطبائی.
- ↑ سوره آل عمران آیه 81.
- ↑ سوره تحريم آیه 9.
- ↑ سوره مائده آیه 41.
- ↑ سوره آل عمران آیه 144.
- ↑ سوره محمد آیه 29.
- ↑ سوره احزاب آیه 40.
- ↑ سوره طه آیه 25.
- ↑ سوره انشراح آیه 1.
- ↑ ناسخ التواریخ، ج 4، ص 1810.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ی 3، ترجمه ی دشتی.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ی 160/ 5، ترجمه ی دشتی.
- ↑ نهجالبلاغه خطبه ي 198/4، ترجمه دشتی.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ي 100.