شیخ محمدجواد خراسانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ حاج شيخ محمد جواد خراساني را به شیخ محمدجواد خراسانی منتقل کرد)
سطر ۱: سطر ۱:
شیخ محمد جواد خراسانی (1331، 1397 ق)، از مفاخر علمی و فقهی دوره معاصر به شمار می آید. وی با بهره گیری و تاسی از  عالمانی همچون سيدابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي توانست آثاری ارزشمند نظیر «الامامه عند الشیعه»، و «مهدی منتظر» را به شیفتگان مکتب توحید و ارادتمندان به سیره طیبه اهل البیت «علیهم السلام» ارائه دهد.
+
'''شیخ محمدجواد خراسانی''' (1331-1397 ق)، از مفاخر علمی و فقهی دوره معاصر به شمار می آید. وی با بهره گیری و تاسی از  عالمانی همچون سيدابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي توانست آثاری ارزشمند نظیر «الامامه عند الشیعه»، و «مهدی منتظر» را به شیفتگان مکتب توحید و ارادتمندان به سیره طیبه اهل البیت «علیهم السلام» ارائه دهد.
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
 
||نام کامل = محمدجواد خراسانی
 
||نام کامل = محمدجواد خراسانی
سطر ۱۲: سطر ۱۲:
 
}}
 
}}
 
==ولادت==
 
==ولادت==
وي در شب جمعه 25 [[ربيع الاول]] سال 1331 هـ.ق در جوار ملكوتي امام هشتم علیه السلام در خانواده‌اي بافضيلت و [[تقوا]] پا به عرصه جهان گذاشت، به دليل خوابي كه خاله سيده‌اش قبل از تولد ديده و در عالم رؤيا نام آن فرزند پسر را هم انتخاب كرده بودند، نام محمدجواد با كنيه ابي جعفر براي اين كودك انتخاب شد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 433.</ref>
+
محمدجواد خراساني در شب جمعه 25 [[ربيع الاول]] سال 1331 هـ.ق در [[مشهد]] مقدس پا به عرصه جهان گذاشت. پدرش شيخ محسن معروف به «حاجي فاضل» (م، 1383 ق)، از شاگردان [[آخوند خراسانی|آخوند خراساني]] بود.
  
==کودکی==
+
==تحصيل و اساتيد==
دوران كودكي را در زادگاه خود در كنار پدر و مادر، با تعليم و تربيت دلسوزانه آنان سپري كرد. در پنج سالگي پدر او را به مكتب فرستاد. شش ماه نگذشت كه روخواني [[قرآن]] مجيد را ياد گرفت. و به تحصيل كتب ديگري همچون صد كلمه، عاق والدين، حسنين، نصاب الصبيان، جامع المقدمات، سيوطي و مغني اللبيب پرداخت. در اين مدت كه سيزده بهار از عمر شريفش نگذشته بود، از محضر پدر بزرگوارش و ساير اساتيد روستايي كه تابستان‌ها بدان جا می‌‌رفتند، استفاده نمود. با اصرار زياد، پدر را راضي نمود كه به حوزه علميه كاشمر برود. مدت سه ماه در آن حوزه ماند. و در چهارده سالگي، سال 1344 هـ.ق وارد [[حوزه علميه]] مشهد مقدس گرديد.
 
  
==خاندان==
+
محمدجواد خراساني در 13 سالگی به [[حوزه علميه]] كاشمر رفت و در 14 سالگي، سال 1344 هـ.ق وارد حوزه علميه [[مشهد]] مقدس گرديد. او ابتدا وارد مدرسه علميه سعديه، مشهور به «مدرسه پايين» شد - اين مدرسه قبلاً متصل به قبر [[شيخ بهايی]] بود -. وي مدت پنج سال از اساتيد آن حوزه مقدسه بهره‌مند گرديد. اما مدرسه توسط دولت وقت رضاخاني تخريب و جزء موزه [[آستان قدس رضوی|آستان قدس]] و كتابخانه قرار گرفت. در اين مدت دروس سطح را نزد اديبان و فقها به اتمام رسانيد و به تدريس آن ها پرداخت.<ref> شرح زندگي نامه آيت الله خراساني، ص 26-24.</ref>
[[شجره نامه]] وي بدين قرار است: محمدجواد، فرزند محسن، فرزند حسين، فرزند محسن، فرزند شيخ محمدصادق محولاتي. شيخ محمدصادق، جد بزرگ شيخ محمدجواد محولاتي از علماي اصفهان، مسافرتي به [[مشهد]] مقدس نمود و به دليل مسئوليتي بزرگ كه در آستان مقدس رضوي به او محول شد، آن جا را وطن دائمی ‌‌خود برگزيد.<ref> وي مسافرتي به تربت حيدريه و نواحي آن نمود آب و هواي منطقه (محولات) را پسنديده ملكي از روستاي عبدل آباد محولات را خريداري نمود تابستان‌ها بدان ناحيه می‌‌رفت او در اواخر عمرش عزلت را برگزيد تا اين كه دعوت حق را اجابت و در همان جا مدفون گرديد.</ref>
 
  
حاج شيخ محسن فرزند وي پس از [[مرگ]] پدر، عالمی ‌‌بزرگ محسوب می‌‌شد و به زهد، [[تقوا]] و داشتن كرامات فراوان معروف بود.<ref> جهاداكبر، ص 5.</ref> وي داراي سه پسر بود كه همه مشغول به تحصيل علوم ديني و در كسوت روحانيت بودند.<ref> وي مردي عالم و فاضل و استادي ماهر بود موطن اصليش مشهد مقدس بوده و به تدريس ادبيات و سطح اشتغال داشت مرحوم آيت الله آخوند ملا كاظم خراساني از جمله شاگردان آن مرحوم می‌‌باشد. به دليل موقعيت بزرگي كه در آستان مقدس رضوي پيدا كرده بود، از سوي توليت لقب «فاضل» به وي داده شد آن لقب در اعقاب ايشان جاري است او تابستان‌ها به محولات رفته در آن جا به اقامه جماعت و ترويج شريعت و به حل مشكلات مردم می‌‌پرداخت. خود امور كشاورزي را انجام داده با كد يمين و عرق جبين تحصيل رزق می‌‌كرد و به درآمد اندك قناعت می‌‌نمود در سال آخر عمرش ضمن تقسيم املاك بين فرزندانش مقدار دوازده ساعت آب را وقف بر طلبه اعقاب خود نمود هشتاد و اندي از عمرش گذشت كه دعوت حق را اجابت و در مدرسه باغ رضوان مشهد دفن گرديد.</ref> فرزند سوم شيخ محسن، شيخ حسين، از عالمان فاضل مشهد مقدس محسوب می‌‌شد.
+
سپس به علت فشارهاي زياد حكومت جبار پهلوي بر طلاب و روحانيت، در سال 1351 هـ.ق به [[عتبات عالیات|عتبات عاليات]] هجرت نمود. وی ابتدا در [[نجف]] به مدرسه مرحوم آيت الله [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سيد محمدكاظم يزدی]] رفت و به مدت 10 سال در این شهر اقامت نمود.
  
'''پدر محمد جواد خراسانی'''
+
شيخ محمدجواد از محضر این عالمان در نجف بهره‌مند شد و به مقام رفيع [[اجتهاد]] رسید:
  
وي داراي دو فرزند بود كه يكي از آن ها به نام شيخ محسن معروف به «حاجي فاضل»، پدر حاج شيخ جواد محولاتي، است. وي دروس سطح را نزد آيت الله سيد عباس شاهرودي فراگرفت و در بيست و يك سالگي با اجازه پدر آهنگ [[نجف]] اشرف كرد. پدر با [[استخاره]] به كلام الله مجيد رضايت داد.<ref> [[سوره كهف]]/36 المال والبنون.</ref> و اسباب حركت وي را مهيا كرد، مشروط به اين كه بعد از اتمام دوره چهار ساله درس خارج آخوند ملا كاظم خراساني به ايران برگردد.
+
* سيد ابوالحسن اصفهاني،
 +
* آقا ضياءالدين عراقي،
 +
* ميرزا آقا اصطهباناتي،
 +
* سيد محمد بروجني اصفهاني،
 +
* سيد محمود شاهرودي.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 433.</ref>
  
شيخ محسن به مدت هفت سال دوره خارج را تكميل و از محضر آيات عظام: سيد محمدكاظم يزدي و شريعت اصفهاني استفاده نمود و با سيدابوالحسن اصفهاني و ضياءالدين عراقي هم‌بحث می‌‌شد. او در سال 1329 هـ.ق پس از دريافت خبر فوت پدر، به مشهد مقدس برمی‌‌گردد. اما ديرزماني نگذشت، در [[ذی الحجه]] الحرام همان سال، خبر درگذشت آخوند خراساني به وي رسيد. اين خبر در اراده او تأثير گذاشت. از هجرت دوباره به [[نجف]] اشرف منصرف گرديد و تا پايان عمر در جوار امام هشتم علیه السلام ماند و به تدريس اشتغال ورزيد. وي در روز يكشنبه دهم [[جمادی الاول]] سال 1383 هـ.ق دارفاني را وداع گفت و در همان قريه زادگاهش دفن گرديد.<ref> جهاداكبر، ص 17.</ref>
+
او سپس از طرف آيت الله [[سید حسین طباطبائی قمی|حاج آقا حسين قمی]] ‌‌كه در آن زمان زعامت حوزه علميه [[كربلا]] را عهده‌دار و به سازماندهي و اصلاح آن مشغول بود، براي تدريس به كربلا دعوت شد و حدود يكسال و نيم در آنجا ماند. وی مجددا به دعوت آيت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی|سيد ابوالحسن اصفهاني]] به نجف اشرف برمی گردد و در همان منزل سابق ساكن شده و مدت هفت سال به تدريس و تأليف و موعظه مشغول می شود.  
  
'''جد مادري'''
+
==فعالیتهای اجتماعي و سیاسی==
  
مرحوم آيت الله حاج سيد محمد فرزند سيد مهدي محولاتي معروف به «رئيس الواعظين» وي از وعاظ طراز اول مشهد مقدس و بسيار مورد توجه و علاقه مردم بود، در پاي منبر ايشان اجتماع عظيم از مردم متدين، حضور می‌‌يافتند و ختم مجالس با اين مرد با[[اخلاص]] بود و سيد مهدي معروف به «سيد الواعظين» هم از منبري‌هاي مشهور مشهد، كه در دارالسعادة آستان مقدس ثامن الائمه به وعظ و نصيحت مشغول بود تا زمان مشروطيت كه علناً در منابر با مشروطه كذايي مخالفت می‌‌نمود.  
+
شيخ محمدجواد خراساني با توجه به اوضاع فرهنگي و سياسي و اجتماعي [[ایران|ايران]] به فكر می‌‌افتد كه به [[خراسان]] برگردد تا هم ديداري با پدر و مادر و بستگان داشته باشد و هم به كارهاي فرهنگي بپردازد. بعد از مدتي تصميم می‌‌گيرد به نجف بازگردد. اما سرانجام بخاطر موانعی در [[تهران]] رحل اقامت می‌‌افكند و تا آخر عمر در راه تبليغ و اصلاح جامعه به تلاش و كوشش می‌‌پردازد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 434.</ref>
  
به دليل مخالفت شديد با مشروطه‌ خواهان چندين بار در صدد قتل آن سيد بزرگوار برآمدند. به او تيراندازي می‌‌كنند. اما به هدف نمی‌‌خورد، آخر او را به وسيله يك فنجان قهوه مسموم، شهيد كردند. وفات آن مرحوم در سال 1329 هـ.ق اواخر [[شعبان]] المعظم، و محل دفن آن عالم مجاهد، در دارالسعاده - مكاني كه قبلاً موعظه می‌‌فرمود - قرار دارد.<ref> همان، ص 22.</ref>
+
وقتي حاج شيخ محمدجواد خراساني در تهران ساكن شد، براي امامت [[نماز]]، مساجد زيادي را به او پيشنهاد دادند؛ اما هيچ كدام را قبول نكرد و فقط در منزل خود واقع در جواديه، شرق تهران، عصرهاي جمعه به مدت يك ساعت براي عده‌اي از مؤمنين از روي كتب [[احاديث]]، سخن می‌‌گفت. در يكي از جلسات خطاب به مردم می‌‌گويد: منزل من گنجايش تعداد زياد علاقمندان را ندارد. خوب است زمين بزرگي كه مجاور منزل است خريداري و [[وقف]] مسجد شود و با كمك و ياري شما بنا را آغاز كنيم. تذكر وي مورد قبول مردم واقع می‌‌شود و در نتيجه با سعي و كوشش فوق‌العاده آن عالم رباني پس از رفع موانع، به دستور ايشان [[مسجد|مسجدي]] ساخته شد كه بسيار ساده و بي‌آلايش و دور از هر گونه زر و زيور حتي قالي بود. زيرا می‌‌فرمودند: مسجد بايد خالي از زخارف دنيوي باشد و هر چه ساده‌تر بيشتر مرضي خداوند است. به علاوه ما را محتاج گرفتن پول براي صرف مسجد از هر لاابالي نمی‌‌كند.<ref> جهاداكبر، بخش سكونت در جواديه (سرآسياب دولاب).</ref>
  
'''مادر'''
+
در همان اوايل استقرار ایشان در تهران، احزاب مختلفه در [[ایران|ايران]] تأسيس شده بود. و همه آن ها كارگران را دعوت می‌‌كردند و برايشان سخنراني می‌‌كردند. همگي به اسم دلسوزي براي كارگران و زحمتكشان، دفاع از حقوق ايشان و دادن وعده‌هاي [[دروغ]]، كارگران را فريب داده به عضويت حزب خود دعوت می‌‌كردند. از جمله آن احزاب، حزب توده بود كه مرام كمونيستي داشت و از طرف آن ها تقويت می‌‌شد. آن ها در همه جاي ايران بيرقي برافراشته بودند. در همان شرايط آيت الله خراساني تبليغات گسترده اي عليه حزب توده شروع كرد و مردم هم با ديدن زندگي ساده وي شيفته [[صداقت]] او شده به مسجد آمدند و در [[نماز جماعت]] شركت می‌‌كردند. خود وي از آن روزهاي دشوار چنين ياد می‌‌كند: من موفق شدم تعداد زيادي از فريب خوردگان را به آغوش [[اسلام]] بازگردانم. يك روز هم در روزنامه حزب توده من را متهم به امريكايي و انگليسي كرده بودند، تا اين كه حزب توده منحل شد.<ref> همان، ص 261-243.</ref>
  
شيخ محسن با دختر مرحوم حاج سيد محمد محولاتي در نيمه [[ربيع الثانی]] 1330 هـ.ق ازدواج كرد. و چهار پسر و هفت دختر از دامن پاك اين زن مؤمنه تحويل اجتماع گرديد. يكي از نمونه‌هاي بارز آنان آيت الله حاج شيخ محمدجواد خراساني محولاتي، چهره برگزيده اين مقاله، می‌‌باشد.</ref>. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 433.</ref>
+
==آثار و تألیفات==
  
==تحصيلات==
+
«تحقيق و نگارش» بخش زيادي از حيات علمی ‌‌آن بزرگمرد را به خود اختصاص داده بود. نگارش او وقتي به پايان رسيد كه چشم از اين جهان فاني فروبست. او به هنگام نوشتن كتاب «الامامة عندالشيعة» با سبكي نوين به موضوع [[امامت]] از نگاه [[قرآن]] می‌‌پردازد. وقتي به مرض سختي دچار می‌‌شود، تنها آرزويش از خداوند متعال اين است كه آن كتاب را به پايان برساند. كه همان نيز شد؛ خداوند دعاي بنده‌اش را مستجاب كرد. پس از آن كه چاپ آخرين فرم كتاب به پايان رسيد، چند ساعت بعد به رحمت خداوند واصل گرديد.
  
او ابتدا وارد مدرسه علميه سعديه، مشهور به مدرسه «پايين» شد - اين مدرسه قبلاً متصل به قبر [[شيخ بهايی]] بود - وي مدت پنج سال از اساتيد آن حوزه مقدسه بهره‌مند گرديد. اما مدرسه توسط دولت وقت رضاخاني تخريب و جزء موزه آستانه قدس و كتابخانه قرار گرفت. در اين مدت دروس سطح را نزد ادبيان و فقها به اتمام رسانيد و به تدريس آن ها پرداخت.<ref> شرح زندگي نامه آيت الله خراساني، ص 26-24.</ref>
+
با نگاهي كلي به مجموعه گرانسنگ و ارزشمند اين عالم رباني، چند ويژگي را می‌‌توان در نوع آنها ملاحظه كرد؛ تنوع و توجه به نياز جامعه؛ ارائه اثر در عرصه‌هاي مختلف از [[شعر]] و ادب تا [[فقه]] و [[اصول]] و [[تفسیر قرآن|تفسير]] و [[علم کلام|كلام]] از برجستگي‌هاي آثار و تأليفات ايشان است. همچنین تأليف و تدوين آثاري در فقه و اصول به زبان عربي و عرضه به جامعه علمی‌‌ و حوزه‌هاي ديني بسيار آسان بوده، ولي چون آن را مطابق با نياز جامعه نمی‌‌بيند، نه تنها دست به چنين نگارش هايي نمی‌‌زند كه حتي از چاپ همان تقريرات فقه و اصول خود كه خوب و منظم هم نوشته بود، خودداري می‌‌كند و به كارهايي همت می‌‌گمارد كه به تشخيص خود وي، نياز جامعه آن روز بوده است. او سرودن شعر در [[مرثیه|مراثي]] و مدايح [[ائمه اطهار]] علیهم السلام را براي مبارزه با اشعار سخيفي كه در مراثي ایشان خوانده می شد، لازم ديد و به اين كار اقدام كرد. بخش مهمی ‌‌از آثار ايشان نیز به زبان فارسي است كه در عين برخورداري از اتقان و استدلال، سعي می‌‌شود به گونه‌اي نگاشته شود كه براي عموم مردم قابل فهم باشد. با اين كه مطالب فراواني آماده كرده بود، بنا را بر اختصار می‌‌گذاشت تا مفيد براي همگان باشد.<ref> نقل از حجة الاسلام محمدحسن نجفي، برادرزاده آن مرحوم.</ref>
  
==ويژگي‌هاي اخلاقي==
+
ثمره اين همه تلاش و كوشش پيگير 47 اثر چاپ شده و خطي در موضوعات گوناگون اسلامی ‌‌می‌‌باشد كه از اين قرار است:
  
'''<I>زهد و ساده‌زيستي:</I>'''
+
'''<I>تفسير:</I>'''
  
با توجه به اين كه در خانواده كم و بيش مرفهي رشد كرده بود، از همان ابتداي تحصيل از هر چيزي كه او را از مسير تحصيل بازدارد و با عزت نفس و مناعت طبع ناسازگار باشد، خود را دور ساخت. از اين رو وقتي به [[نجف]] اشرف رفت پيشينه علمی ‌‌خانوادگي، و پيوند دوستانه پدر، با مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني زمينه دسترسي به زندگي آرام و خوبي را برايش مقدور می‌‌ساخت، ولي عزت نفس و روح ساده‌زيستي مانع آن بود كه به بيوت و دفاتر آقايان نزديك شود. از اين جهت با همان مختصر پولي كه پدر برايش می‌‌فرستاد، به سختي امرار معاش می‌‌كرد. و گاه می‌‌شد كه نان خالي هم براي سيركردن خود نداشت و به كسي اظهار نمی‌‌كرد.
+
*1. قرآن و تفسير، تفسير موضوعي [[قرآن]] كريم كه مدت زيادي بدان اشتغال داشت، ولي متأسفانه موانعي پيش آمد كه ادامه نيافت و همچنان ناتمام ماند.
  
خود او در شرح زندگي‌اش می‌‌نويسد: پس از [[ازدواج]] و مسئوليت تكفل زن و فرزند، ناگزير شدم در كنار تدريس در حوزه نجف اشرف به كار و كسب نيز بپردازم. اشتغال من موجب اين شد كه عده‌اي به مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني اعتراض كنند: چرا فردي مانند فلاني، با اين سابقه درخشان علمی ‌‌و فضل، بايد براي امرار معاش كارگري كند؟ در نتيجه يك روز آيت الله داماد به سراغم آمده و مرا به شدت از اين كار بازداشت و فرمود: اين كار شما موجب وهن آقا سيد ابوالحسن اصفهاني است. و نيز می‌‌نويسد:<ref> جهاداكبر، ص 142-123.</ref> آن زمان كه در نجف بودم و فعلاً كه سي و سه سال است كه در تهران هستم، هيچ وقت براي خانه‌ام شيريني جات و تنقلات مثل پشمك و زولبيا، بستني و چيزهايي مانند آن نگرفته‌ام. و غذاهايي همچون چلوكباب و كباب و حليم نخورده‌ام و در سر سفره‌هاي رنگين آن چناني ننشسته‌ام.
+
*2. كشف الآيات، ترتيب لغات و حروف قرآن، به همراه قسمتي از قبل و بعد آيه كه بي‌نياز كننده از رجوع باشد.
  
تنها فرزند پسر حاج شيخ محمدجواد، از اين روحيه زاهدانه پدر چنين نقل می‌‌كند: به ياد ندارم كه پدرم حتي يك ريال پول براي خريد تنقلات از قبيل آب نبات، نُقل، شيريني، اسباب بازي و نظائر آن ها به من داده باشد. يا من مجاز باشم در خريد اين گونه چيزها.<ref> نقل از حجة الاسلام جعفر خراساني، فرزند آن مرحوم.</ref>
+
*3. كشف اللغات، تفسير لغات قرآن به خود قرآن، كه ناتمام مانده است.
  
'''<I>توسل و شفا:</I>'''
+
*4. كشف المطالب قرآن، كه در حقيقت فهرست همان تفسير موضوعي است كه مستقلاً نيز را در خور استفاده است.
  
حاج شيخ محمدجواد خراساني وقتي در [[كربلا]]ي معلي ساكن بود، به ملاحظه ارزاني، اتاقي را در دورترين مواضع، نزديك شط فرات، معروف به نهرالحسين علیه السلام اجاره كرد. در [[شوال]] همان سال اول مبتلا به مرضي سخت شد تا جايي كه بر اثر تب و لرزه و تهوع و اسهال چندين بار از هوش رفت. موضوع به اطلاع حضرت آيت الله حاج آقا حسين قمی ‌‌رسيد. ايشان دكتري را براي معالجه به منزل محمدجواد می‌‌فرستد. اما مؤثر واقع نمی‌‌شود. تا اين كه شبي متوسل به [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله علیها می‌‌شود و در نجواگونه به خدا می‌‌گويد: خدايا! پدر و مادر من سال‌ها است از من جدا شده‌اند. مادر علويه من، در انتظار ديدار من است.
+
*5. كشف مطالب الآيات، كه بيان كننده مطالب و برداشت‌هايي از هر آيه‌اي می‌‌باشد.
  
خود وي چنين گزارش كرده است: همچنان در حال بي‌حسي و بي‌حالي اما بيدار بودم، ناگهان ديدم حضرت زهرا سلام الله علیها بر بالين من نشسته مرا نوازش می‌‌كند. صورتش هم باز است. گفتم: معلوم است او جده من است. من محرم حضرت هستم. طولي نكشيد حضرت برخاست و رفت. من متوجه شدم شفايافته‌ام. هيچ دردي در وجودم نيست.<ref> جهاداكبر، ص 112 و 107.</ref>
+
'''<I>تاريخ و حديث:</I>'''
  
'''<I>علاقه‌مندي به اهل بيت علیهم السلام:</I>'''
+
*6. ظواهر الآثار، اين كتاب پرارزش دربردارنده شصت باب از [[احاديث]] در اخلاق و آداب است.
  
توجه فوق‌العاده به مستحبات خصوصاً زيارت و توسل به [[اهل بيت]] علیهم السلام از نكات برجسته در زندگي شيخ محمدجواد خراساني بود. زماني كه در [[نجف]] اقامت داشت. هر شب به زيارت مولايش اميرمؤمنان علیه السلام می‌‌رفت و [[زيارت جامعه كبيره]] را می‌‌خواند. شب‌هاي چهارشنبه پياده به [[مسجد سهله]] و [[مسجد كوفه]] رفته و در [[عبادت]] و [[دعا]] بسر می‌‌برد. بيش از هفده بار پياده از نجف اشرف به كربلاي معلي رفت و به [[زيارت]] و دعا و توسل پرداخت. وقتي به ايران آمده و در تهران استقرار يافت، چندين بار پياده به همراه شماري از مريدان از تهران به [[مشهد]] مقدس براي زيارت علي ابن موسي الرضا علیه السلام مشرف شد.<ref> نقل از حجةالاسلام محمدحسن نجفي.</ref>
+
*7. نخبةالقصار، كلمات قصار پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و [[امیرالمومنین]] علیه السلام در اخلاق و آداب.
  
'''<I>احياي فرهنگ شيعه:</I>'''
+
*8. ترجمه [[حديث]] اهليلجه.
  
از ويژگي‌هاي اين فقيه برجسته، زنده نگه داشتن فرهنگ تشيع علوي و حفظ و حراست از شعائر مذهبي بود. اكثر نگارش‌ها و پژوهش‌هاي وي به احياء و معرفي درست فرهنگ اهل بيت علیهم السلام اختصاص داشت. عشق و علاقه او به حدي بود كه نخستين اثر خويش را به سروده‌هايي در مراثي اهل بيت علیهم السلام به نام كتاب «بينه رحمت» اختصاص داد. و خود نيز بر فراز منبر، نوحه‌سرايي می‌‌كرد. سخنانش بسيار جذاب بود و همگان را منقلب می‌‌نمود. او روضه خواني [[سيدالشهدا]] علیه السلام را براي خود مايه افتخار می‌‌دانست.
+
*9. مقتل الحسين علیه السلام، براساس منابع قديمی ‌‌تاريخ.
  
'''<I>خاطره:</I>'''
+
*10. تاريخچه احوال پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله، به طريق جدول.
  
آن روحاني با[[اخلاص]] خاطره‌اي از ايام تحصيلات در [[نجف]] اشرف نقل می‌‌كند كه شاهد علاقه وي به اهل بيت علیهم السلام است: سال اولي كه به نجف رفته بودم، مرسوم نبود ايام مواليد ائمه علیهم السلام مجالس جشن و سرور برپا كنند. فقط عيد غدير آن هم خيلي مختصر، در [[كربلا]] هم مانند نجف رسم نبود. از اين جهت، خيلي متأثر بودم. تا اين كه شب ولادت [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله علیها به همراه يكي از شاگردانم در مدرسه جشن گرفتيم، من چند بيت شعر در عظمت و جلالت صديقه طاهره سلام الله علیها سرودم؛ مورد استقبال علما و طلاب قرار گرفت. در سيزده [[رجب]] هم همان گونه كار به جايي رسيد كه از مدارس علميه ديگر و بازاري‌ها و كسبه دعوت می‌‌شدم براي اجراي مراسمشان اشعار بخوانم. با اين كه من طبع شعر چندان نداشتم اما به لطف اميرمؤمنان توفيق ديگري نصيبم شد و طبع شعر من به جوشش آمد؛ توانسته‌ام تاكنون هزاران بيت شعر عربي و فارسي در رثاي ائمه هدي علیهم السلام بسرايم كه به زيور چاپ آراسته گرديده است. لازم به ذكر است چندين سال بعد كه از ايران براي [[زيارت]] عتبات عاليات رفتم، شنيدم و ديدم در ايام ولادت امامان معصوم علیهم السلام مجالس جشن و سرور باشكوه برگزار می‌‌گردد.<ref> جهاداكبر، ص 180.</ref>
+
*11. اربعينيات (ناتمام).
  
'''<I>تواضع:</I>'''
+
*12. خلاصه وقايع و علامات ظهور. به شكل بديع همراه با جدول.
  
او از جهت فروتني در حد اعلي و تعصبش نسبت به دين مبين [[اسلام]] بسيار شديد بود كه در موارد لازم، ديگر نه حلمی‌‌ و نه تواضعي بكار می‌‌برد. در مجالسي كه علما و وعاظ حضور داشتند، در هر بحثي كه وارد می‌‌شدند آقايان سروصدا راه می‌‌انداختند و به بحث ادامه می‌‌دادند ولي ايشان ساكت بود، اظهارنظري نمی‌‌كرد. مگر اين كه آخر كار، نظر ايشان را می‌‌خواستند. ايشان هم با ذكر چند جمله مطلب را روشن و مستدل جواب می‌‌داد. معمولاً مورد قبول واقع می‌‌شد. تواضعش به حدي بود كه مايحتاج منزل را از خوراك و پوشاك و غيره خودش فراهم می‌‌كرد و با دست خود به منزل می‌‌آورد. گاهي با اصرار زياد مؤمنين مواجه می‌‌شد و از او می‌‌خواستند دستور بفرمايد. اما او هرگز ديگري را براي كارهاي شخصي و خانوادگي به زحمت نينداخت.<ref> نقل قول از حجة الاسلام جعفر خراساني.</ref>
+
'''<I>اصول فقه:</I>'''
  
==هجرت به نجف==
+
*13. تقريرات اصول، به صورت جامع و كامل. از دروس استادش سيد ابوالحسن اصفهاني.
  
حاج شيخ محمدجواد دليل هجرت به عتبات عاليات را چنين بيان كرده است: «...از جانب حكومت جبار پهلوي فشارهاي زياد بر طلاب و روحانيت وارد می‌‌آمد و زياد مزاحم می‌‌شدند. از اين جريان دل گرفته و ملول خاطر شدم با پدرم مشورت كردم كه به [[قم]] يا [[نجف]] اشرف بروم. پدرم گفت: حوزه علميه قم قائم به شخص آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري است و حالش معلوم نيست. زيرا رژيم منحوس پهلوي ايجاد مزاحمت می‌‌كند. اما نجف اشرف قائم به نوع است و اساتيد هم در نجف بسيارند. بنابراين از عزيمت به قم منصرف شدم و به حكم «عرفت الله لفسخ العزائم و نقض الهمم»، حركت از [[مشهد]] به قصد قم به طور ناگهان و بي‌گمان پيش آمد و با توجه به اين كه در آن وقت مسافرت‌ها در ايران از شهري به شهر ديگر مانند مسافرت به خارج ايران موقوف به گرفتن جواز راه بود و آن هم چند روزي معطلي داشت؛ تمام اثاثيه‌ام را به مبلغ ده تومان فروختم و اندكي را كه نياز ضروري بود نگه داشتم. [[غسل]] كرده به حرم حضرت ثامن الائمه مشرف شدم و استعانت از آن بزرگوار، گرفته راهي شهر مقدس قم شدم. ابتداي ورود به تهران در مسافرخانه‌اي در خيابان ناصرخسرو منزل كردم. سه روز در تهران بودم كه شخصي آمده با من هم صحبت شد و گفت: ما آماده رفتن به [[نجف]] اشرف هستيم. من يك بليط براي نجف دارم و حاضرم شما را به نجف ببرم. بدون هيچ مشكلي ما تو را به ياري خداوند به نجف می‌‌بريم اگر خود راضي باشي. من جوابي ندادم؛ در مقابل مسافرخانه مسجدي بود، رفتم [[وضو]] ساخته وارد مسجد شدم و دو ركعت [[نماز]] حاجت خواندم و با حالي كه خود را در دنيا نمی‌‌ديدم، زيارت جامعه خواندم؛ [[دعای توسل]] خواندم و با چشمی ‌‌گريان و دلي سوزان و لرزان [[قرآن]] را به دست گرفته گفتم: خدايا! در اين امر از تو مشورت می‌‌خواهم هر چه رضاي تو و اختيار توست، براي من معين فرما. اين آيه آمد «يا ايها الرسول...»<ref> [[سوره مومنون]]/23.</ref> حال قم براي من معلوم شد بعد براي نجف استخاره گرفتم. اين آيه آمد «ذلك بانه لايصيبهم ظمأ»<ref> [[سوره توبه]]/120.</ref> گفتم: خدايا! از اختيار خود چيزي نگفتي، بيان واقع كردي و امر را به اختيار خودم گذاردي كه در [[قم]] طيبات و آزادي در عمل صالح است اما در نجف سختي و تشنگي و گرسنگي و مرارت‌ها و آزار دشمنان. بار خدايا! اگر طيبات می‌‌خواستم در مشهد مهيا بود. اما من به سختي‌ها راضيم. تن به قضا دادم. در سال 1351 هـ.ق به نجف رهسپار شدم و به مدرسه مرحوم آيت الله سيد محمدكاظم يزدي رفتم كه از طلاب آشناي مشهدي در آن جا بودند. به مدت 10 سال در نجف از آن فوائد معنوي و علمی ‌‌برخوردار شدم. همه اين ها با امداد خداوند و بركت جوار [[امیرالمومنین]] علیه السلام عايدم شد».</ref>. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 433.</ref>
+
*14. تقريرات اصول، به صورت جامع و كامل از دروس استادش آقا ضياء عراقي.
  
==سكونت در كربلا==
+
*15. رساله‌اي در بحث از تقليد اعلم.
  
سرانجام اين عالم رباني از طرف آيت الله حاج آقا حسين قمی ‌‌كه در آن زمان زعامت حوزه علميه [[كربلا]] را عهده‌دار و به سازماندهي و اصلاح آن مشغول بود، براي تدريس به كربلا دعوت شد. شيخ محمدجواد به دلايلي اين دعوت را اجابت می‌‌كند. خود می‌‌گويد: «ديدم اولاً، من در [[نجف]] اشرف احتياج علمی ‌‌ندارم، كار من در نجف تدريس و تحصيل است كه در كربلا هم می‌‌توان انجام داد. ثانياً، مشتاق بودم مراتب علمی ‌‌حاج آقا حسين قمی ‌‌را درك كنم و از وجود آن بزرگوار بهره كافي ببرم. ثالثاً، آرزوي ديرينه‌ام اين بود كه مدتي در كربلا باشم تا وقتي به ايران بازگشتم تأسف نخورم. فكر كردم اين هم دعوتي از مولايم حضرت ابا عبدالله الحسين علیه السلام است. لذا در محله امّ‌العقاريق نزديك شطّ فرات، خانه ارزان قيمتي را اجاره كردم و ساكن شدم. و روزها در جلسه درس آيت الله قمی ‌‌شركت می‌‌كردم و خود مشغول تدريس و تأليف شدم. البته تمام مدت اقامت من در [[كربلا]] بيش از يكسال و نيم نبود».<ref> همان، ص 116-105.</ref>
+
*16. رساله‌اي در طلب و اراده و دفع شبهه جبر.
  
==هجرت دوباره به نجف==
+
*17. منظومه عربي در اصول، بيش از دو هزار سطر.
  
«در نيمه [[شعبان]] كه اهل علم و طلاب و متدينين براي [[زيارت]] از [[نجف]] اشرف به كربلا می‌‌آمدند، من هم براي ديدار دوستان، با آيت الله سيد حسين اصفهاني داماد مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني ملاقات نمودم. فرمود: من از طرف آيت الله اصفهاني مأموريت دارم كه از شما دعوت كنم به نجف اشرف برگردي. گفتم: چرا؟ فرمود: كربلا حوزه و طلاب چنداني ندارد، تو ضايع می‌‌شوي. گفتم: من به امور تدريس و تأليف مشغولم. فرمود: بايد شاگردان بيشتري را تربيت كني و كربلا اقتضاي تو را ندارد. نظر اكثر علما و فضلا مخصوصاً آيت الله اصفهاني و آيت الله ضياء عراقي اين است. زيرا آن ها در نظر دارند به [[كاظمين]] رفته و حوزه آن جا را دائر كنند. شما تدريس حوزه نجف را به عهده بگيريد. با خود فكر كردم: آيت الله داماد در غياب من صحبت كرده و قول گرفته، امتناع من وهن و بي‌فايده است. لذا آخر ماه [[شعبان]] به نجف اشرف حركت كرده و در همان منزل سابق ساكن شدم. در نجف اشرف به تدريس و تأليف و موعظه مشغول گرديدم. روزي آيت الله شيخ [[آقا بزرگ تهرانی]] از من دعوت كرد در مجلسي كه روزهاي پنج‌شنبه در منزل ايشان برگزار می‌‌گرديد، منبر بروم. تقاضاي ايشان را پذيرفتم و در جمع علما و فضلا منبر رفتم كه مورد توجه اعاظم نجف قرار گرفت. مدت هفت سال اقامت مجدد در نجف اشرف به طول انجاميد».<ref> همان، ص 122-118.</ref>
+
'''<I>فقه:</I>'''
  
==بازگشت به ايران==
+
*18. رساله‌اي در نماز مسافر.
  
سرانجام آيت الله شيخ محمدجواد خراساني با توجه به اوضاع فرهنگي و سياسي و اجتماعي ايران به فكر می‌‌افتد كه به ايران برگردد تا هم ديداري با پدر و مادر و بستگان داشته باشد و هم به كارهاي فرهنگي بپردازد. لذا به خراسان برمی‌‌گردد. بعد از مدتي زندگي در خراسان تصميم می‌‌گيرد به [[قم]] و يا [[نجف]] برود و سرانجام با [[استخاره]] مصمم می‌‌شود به نجف بازگردد. اما در اين بين ويزا و شناسنامه‌اش گم می‌‌شود. و در سال 1363 هـ.ق به تهران آمده پس از مدتي تلاش از بازگشت دوباره به نجف نااميد می‌‌شود. به درخواست شماري از متدينان با تعهد به اين كه زمينه كار تحقيق و تأليف را برايش فراهم سازند، در تهران رحل اقامت می‌‌افكند و در محله سرآسياب دولاب ساكن می‌‌شود و تا آخر عمر پربركتش در راه تبليغ و اصلاح جامعه به تلاش و كوشش می‌‌پردازد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 434.</ref>
+
*19. حاشيه‌اي مبسوط بر مكاسب محرمه [[شيخ مرتضي انصاري]].
  
==خدمات اجتماعي==
+
*20. رساله‌اي در [[احكام]] خلل و شكوك.
  
وقتي حاج شيخ محمدجواد خراساني در تهران ساكن شد، براي امامت [[نماز]]، مساجد زيادي را به او پيشنهاد دادند؛ اما هيچ كدام را قبول نكرد و فقط در منزل خود واقع در جواديه، شرق تهران، عصرهاي جمعه به مدت يك ساعت براي عده‌اي از مؤمنين از روي كتب [[احاديث]]، سخن می‌‌گفت. در يكي از جلسات خطاب به مردم می‌‌گويد: منزل من گنجايش تعداد زياد علاقمندان را ندارد. خوب است زمين بزرگي كه مجاور منزل است خريداري و وقف مسجد شود و با كمك و ياري شما بنا را آغاز كنيم.
+
*21. رساله‌اي در نكاح.
  
تذكر وي مورد قبول مردم واقع می‌‌شود و در نتيجه با سعي و كوشش فوق‌العاده آن عالم رباني پس از رفع موانع، به دستور ايشان مسجدي ساخته شد كه شباهت تامي به مساجد صدراسلام دارد؛ هم از جهت خصوصيات خود مسجد و هم مردم و هم بنا كه بسيار ساده و بي‌آلايش و دور از هر گونه زر و زيور حتي قالي. زيرا می‌‌فرمودند: اولاً مسجد بايد خالي از زخارف دنيوي باشد و هر چه ساده‌تر بيشتر مرضي خداوند است. به علاوه ما را محتاج گرفتن پول براي صرف مسجد از هر لاابالي نمی‌‌كند. [[ائمه اطهار]] علیهم السلام گفتند: «محاسن كلام ما و مكارم ما را به مردم بگوييد، تا رغبت كنند و بيايند» و از آن جمله مكارم، بي‌اعتنايي آن ها به دنيا و زخارف دنيا بوده است. نفرمودند با مترفين و پولدارها گرم باشيد تا پول آن ها وسيله‌اي براي تشريفات زايد مسجد يا خودتان باشد.<ref> جهاداكبر، بخش سكونت در جواديه (سرآسياب دولاب).</ref>
+
*22. رساله‌اي در [[طلاق]].
  
==مبارزات فرهنگي، سياسي==
+
*23. رساله‌اي در [[خمس]].
  
در همان اوايل استقرار در تهران، احزاب مختلفه در ايران تأسيس شده بود. و همه آن ها كارگران را دعوت می‌‌كردند و برايشان سخنراني می‌‌كردند. همگي به اسم دلسوزي براي كارگران و زحمتكشان، دفاع از حقوق ايشان و دادن وعده‌هاي [[دروغ]]، كارگران را فريب داده به عضويت حزب خود دعوت می‌‌كردند. از جمله آن احزاب حزب توده بود كه مرام كمونيستي داشت و از طرف آن ها تقويت می‌‌شد. آن ها در همه جاي ايران بيرقي برافراشته بودند. در همان شرايط آيت الله خراساني تبليغات گسترده اي عليه حزب توده شروع كرد و مردم هم با ديدن زندگي ساده وي شيفته [[صداقت]] او شده به مسجد آمدند و در نماز جماعت شركت می‌‌كردند. خود وي از آن روزهاي دشوار چنين ياد می‌‌كند: من موفق شدم تعداد زيادي از فريب خوردگان را به آغوش اسلام بازگردانم. يك روز هم در روزنامه حزب توده من را متهم به امريكايي و انگليسي كرده بودند. تا اين كه حزب توده منحل شد.<ref> همان، ص 261-243.</ref>
+
*24. حواشي بر كتاب طهارت شيخ مرتضي انصاري و صلاة حاج آقا رضا همداني.
  
==اساتيد==
+
*25. رساله‌اي در ارث.
  
شيخ محمدجواد در سال 1351 هـ.ق وارد حوزه علميه نجف اشرف شد و از محضر بزرگان آن حوزه مقدسه مانند آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي، ميرزا آقا اصطهباناتي، سيد محمد بروجني اصفهاني، سيد محمود شاهرودي قدس الله اسرارهم و سيد حسين اصفهاني، داماد آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني (معروف به داماد) بهره‌مند شد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 433.</ref>
+
'''<I>رجال:</I>'''
  
شيخ محمدجواد محولاتي به مقام رفيع اجتهاد نايل آمد به گونه‌اي كه خود را بي‌نياز از حضور در درس استادان بزرگوار خويش ديد. به تحقيق و تدريس روي آورد و با تلاش و كوشش اين عرصه را پيمود و در رديف فضلاي بنام [[حوزه علميه]] [[نجف]] اشرف قرار گرفت.<ref> جهاداكبر، ص 60-35.</ref> وي مدت هفت سال در نجف اشرف به تحصيل و تدريس و موعظه و ارشاد اشتغال داشت.
+
*26. منظومه عربي در رجال، موافق خلاصه [[علامه حلي]].
  
==آثار==
+
*27. فهرست رجال كتاب خلاصه علامه.
  
با نگاهي كلي به مجموعه گرانسنگ و ارزشمند اين عالم رباني، چند ويژگي را می‌‌توان در نوع آن ها ملاحظه كرد. تنوع: ارائه اثر در عرصه‌هاي مختلف از شعر و ادب تا [[فقه]] و [[اصول]] و تفسير و كلام از برجستگي‌هاي آثار و تأليفات ايشان است.
+
'''<I>ادبيات:</I>'''
  
توجه به نياز جامعه: تأليف و تدوين آثاري در فقه و اصول به زبان عربي و عرضه به جامعه علمی‌‌ و حوزه‌هاي ديني بسيار آسان بوده، ولي چون آن را مطابق با نياز جامعه نمی‌‌بيند، نه تنها دست به چنين نگارش هايي نمی‌‌زند كه حتي از چاپ همان تقريرات فقه و اصول خود كه خوب و منظم هم نوشته بود، خودداري می‌‌كند و به كارهايي همت می‌‌گمارد كه به تشخيص خود وي، نياز جامعه آن روز بوده است. او سرودن شعر در مراثي و مدايح [[ائمه اطهار]] علیهم السلام را براي مبارزه با اشعار سخيفي كه در مراثي ائمه طاهرين علیهم السلام خوانده شد، لازم ديد و به اين كار اقدام كرد.
+
*28. تلخيص الصرف.
  
توجه به فهم و درك عموم بخش مهمی ‌‌از آثار ايشان به زبان فارسي است كه در عين برخورداري از اتقان و استدلال، سعي می‌‌شود به گونه‌اي نگاشته شود كه براي عموم مردم قابل فهم باشد. با اين كه مطالب فراواني آماده كرده بود، بنا را بر اختصار می‌‌گذاشت تا مفيد براي همگان باشد.<ref> نقل از حجة الاسلام محمدحسن نجفي، برادرزاده آن مرحوم.</ref>
+
*29. تكملة الصرف.
  
«تحقيق و نگارش» بخش زيادي از حيات علمی ‌‌آن بزرگمرد را به خود اختصاص داده بود. نگارش او وقتي به پايان رسيد كه چشم از اين جهان فاني فروبست. او به هنگام نوشتن كتاب «الامامة عندالشيعة» با سبكي نوين به موضوع امامت از نگاه [[قرآن]] می‌‌پردازد. وقتي به مرض سختي دچار می‌‌شود، تنها آرزويش از خداوند متعال اين است كه آن كتاب را به پايان برساند. كه همان نيز شد؛ خداوند دعاي بنده‌اش را مستجاب كرد. پس از آن كه چاپ آخرين فرم كتاب به پايان رسيد، چند ساعت بعد به رحمت خداوند واصل گرديد. ثمره اين همه تلاش و كوشش پيگير 47 اثر چاپ شده و خطي در موضوعات گوناگون اسلامی ‌‌می‌‌باشد كه از اين قرار است:
+
*30. تلخيص النحو.
  
'''<I>تفسير:</I>'''
+
'''<I>شعر:</I>'''
  
* 1. قرآن و تفسير، تفسير موضوعي [[قرآن]] كريم كه مدت زيادي بدان اشتغال داشت، ولي متأسفانه موانعي پيش آمد كه ادامه نيافت و همچنان ناتمام ماند.
+
*31. منظومه عربي در اصول و رجال.
  
* 2. كشف الآيات، ترتيب لغات و حروف قرآن، به همراه قسمتي از قبل و بعد آيه كه بي‌نياز كننده از رجوع باشد.
+
*32. شرح ديوان [[امیرالمومنین]] علیه السلام، به شعر فارسي.
  
* 3. كشف اللغات، تفسير لغات قرآن به خود قرآن، كه ناتمام مانده است.
+
*33. بينه رحمت در مراثي قتيل امت، فارسي.
  
* 4. كشف المطالب قرآن، كه در حقيقت فهرست همان تفسير موضوعي است كه مستقلاً نيز را در خور استفاده است.
+
*34. ديوان عربي در مدايح و مراثي اهل بيت علیهم السلام.
  
* 5. كشف مطالب الآيات، كه بيان كننده مطالب و برداشت‌هايي از هر آيه‌اي می‌‌باشد.
+
*35. ديوان فارسي در شكوه به ولي عصر عجل الله تعالی فرجه شریف.
  
'''<I>تاريخ و حديث:</I>'''
+
*36. ديوان فارسي در پنديات و اخلاقيات.
  
* 6. ظواهر الآثار، اين كتاب پرارزش دربردارنده شصت باب از [[احاديث]] در اخلاق و آداب است.
+
*37. ديوان فارسي در رد مسلك عشق، [[عرفان]] و تصوف.
  
* 7. نخبةالقصار، كلمات قصار پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و [[امیرالمومنین]] علیه السلام در اخلاق و آداب.
+
*38. ديوان فارسي در معارضه و مقابله با غزل‌هاي حافظ.
  
* 8. ترجمه [[حديث]] اهليلجه.
+
*39. خرافات المبدعين.
  
* 9. مقتل الحسين علیه السلام، براساس منابع قديمی ‌‌تاريخ.
+
*40 ديوان روشن باز در رد گلشن راز.
  
* 10. تاريخچه احوال پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله، به طريق جدول.
+
*41. حجة قوي در ابطال مثنوي.
  
* 11. اربعينيات (ناتمام).
+
'''<I>كلام و غيره:</I>'''
  
* 12. خلاصه وقايع و علامات ظهور. به شكل بديع همراه با جدول.
+
*42. معارف الائمه علیهم السلام در اثبات [[توحيد]] و [[معاد]]، از طريق استدلال‌هاي عقلي بكار رفته در روايات.
  
'''<I>اصول فقه:</I>'''
+
*43. الامامة عندالشيعة الامامية، اثبات امامت از طريق عقل و [[قرآن]] بر اساس حدود 1350 آيه قرآن.
  
* 13. تقريرات اصول، به صورت جامع و كامل. از دروس استادش سيد ابوالحسن اصفهاني.
+
*44. البدعة والتحرف، رد بر آيين تصوف.
  
* 14. تقريرات اصول، به صورت جامع و كامل از دروس استادش آقا ضياء عراقي.
+
*45. رضوان اكبراِله، در نقض خرابات و خانقاه.
  
* 15. رساله‌اي در بحث از تقليد اعلم.
+
*46. مهدي منتظر، كه با روش كاملاً بديع و جامع نگاشته شده و تاكنون هشت نوبت چاپ گرديده است.
  
* 16. رساله‌اي در طلب و اراده و دفع شبهه جبر.
+
*47. [[جهاداكبر]]، كه شرح مفصل و كامل از شرح زندگينامه آن عالم رباني می‌‌باشد.
  
* 17. منظومه عربي در اصول، بيش از دو هزار سطر.
+
==ويژگي‌هاي اخلاقي==
  
'''<I>فقه:</I>'''
+
'''<I>زهد و ساده‌زيستي:</I>'''
  
* 18. رساله‌اي در نماز مسافر.
+
با توجه به اين كه در خانواده كم و بيش مرفهي رشد كرده بود، از همان ابتداي تحصيل از هر چيزي كه او را از مسير تحصيل بازدارد و با عزت نفس و مناعت طبع ناسازگار باشد، خود را دور ساخت. از اين رو وقتي به [[نجف]] اشرف رفت پيشينه علمی ‌‌خانوادگي، و پيوند دوستانه پدر، با مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني زمينه دسترسي به زندگي آرام و خوبي را برايش مقدور می‌‌ساخت، ولي عزت نفس و روح ساده‌زيستي مانع آن بود كه به بيوت و دفاتر آقايان نزديك شود. از اين جهت با همان مختصر پولي كه پدر برايش می‌‌فرستاد، به سختي امرار معاش می‌‌كرد. و گاه می‌‌شد كه نان خالي هم براي سيركردن خود نداشت و به كسي اظهار نمی‌‌كرد.
  
* 19. حاشيه‌اي مبسوط بر مكاسب محرمه [[شيخ مرتضي انصاري]].
+
خود او در شرح زندگي‌اش می‌‌نويسد: پس از [[ازدواج]] و مسئوليت تكفل زن و فرزند، ناگزير شدم در كنار تدريس در حوزه نجف اشرف به كار و كسب نيز بپردازم. اشتغال من موجب اين شد كه عده‌اي به مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني اعتراض كنند: چرا فردي مانند فلاني، با اين سابقه درخشان علمی ‌‌و فضل، بايد براي امرار معاش كارگري كند؟ در نتيجه يك روز آيت الله داماد به سراغم آمده و مرا به شدت از اين كار بازداشت و فرمود: اين كار شما موجب وهن آقا سيد ابوالحسن اصفهاني است. و نيز می‌‌نويسد:<ref> جهاداكبر، ص 142-123.</ref> آن زمان كه در نجف بودم و فعلاً كه سي و سه سال است كه در تهران هستم، هيچ وقت براي خانه‌ام شيريني جات و تنقلات مثل پشمك و زولبيا، بستني و چيزهايي مانند آن نگرفته‌ام. و غذاهايي همچون چلوكباب و كباب و حليم نخورده‌ام و در سر سفره‌هاي رنگين آن چناني ننشسته‌ام.
  
* 20. رساله‌اي در [[احكام]] خلل و شكوك.
+
تنها فرزند پسر حاج شيخ محمدجواد، از اين روحيه زاهدانه پدر چنين نقل می‌‌كند: به ياد ندارم كه پدرم حتي يك ريال پول براي خريد تنقلات از قبيل آب نبات، نُقل، شيريني، اسباب بازي و نظائر آن ها به من داده باشد. يا من مجاز باشم در خريد اين گونه چيزها.<ref> نقل از حجة الاسلام جعفر خراساني، فرزند آن مرحوم.</ref>
  
* 21. رساله‌اي در نكاح.
+
'''<I>توسل و شفا:</I>'''
  
* 22. رساله‌اي در [[طلاق]].
+
حاج شيخ محمدجواد خراساني وقتي در [[كربلا]]ي معلي ساكن بود، به ملاحظه ارزاني، اتاقي را در دورترين مواضع، نزديك شط فرات، معروف به نهرالحسين علیه السلام اجاره كرد. در [[شوال]] همان سال اول مبتلا به مرضي سخت شد تا جايي كه بر اثر تب و لرزه و تهوع و اسهال چندين بار از هوش رفت. موضوع به اطلاع حضرت آيت الله حاج آقا حسين قمی ‌‌رسيد. ايشان دكتري را براي معالجه به منزل محمدجواد می‌‌فرستد. اما مؤثر واقع نمی‌‌شود. تا اين كه شبي متوسل به [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله علیها می‌‌شود و در نجواگونه به خدا می‌‌گويد: خدايا! پدر و مادر من سال‌ها است از من جدا شده‌اند. مادر علويه من، در انتظار ديدار من است.
  
* 23. رساله‌اي در [[خمس]].
+
خود وي چنين گزارش كرده است: همچنان در حال بي‌حسي و بي‌حالي اما بيدار بودم، ناگهان ديدم حضرت زهرا سلام الله علیها بر بالين من نشسته مرا نوازش می‌‌كند. صورتش هم باز است. گفتم: معلوم است او جده من است. من محرم حضرت هستم. طولي نكشيد حضرت برخاست و رفت. من متوجه شدم شفايافته‌ام. هيچ دردي در وجودم نيست.<ref> جهاداكبر، ص 112 و 107.</ref>
  
* 24. حواشي بر كتاب طهارت شيخ مرتضي انصاري و صلاة حاج آقا رضا همداني.
+
'''<I>علاقه‌مندي به اهل بيت علیهم السلام:</I>'''
  
* 25. رساله‌اي در ارث.
+
توجه فوق‌العاده به مستحبات خصوصاً زيارت و توسل به [[اهل بيت]] علیهم السلام از نكات برجسته در زندگي شيخ محمدجواد خراساني بود. زماني كه در [[نجف]] اقامت داشت. هر شب به زيارت مولايش اميرمؤمنان علیه السلام می‌‌رفت و [[زيارت جامعه كبيره]] را می‌‌خواند. شب‌هاي چهارشنبه پياده به [[مسجد سهله]] و [[مسجد كوفه]] رفته و در [[عبادت]] و [[دعا]] بسر می‌‌برد. بيش از هفده بار پياده از نجف اشرف به كربلاي معلي رفت و به [[زيارت]] و دعا و توسل پرداخت. وقتي به ايران آمده و در تهران استقرار يافت، چندين بار پياده به همراه شماري از مريدان از تهران به [[مشهد]] مقدس براي زيارت علي ابن موسي الرضا علیه السلام مشرف شد.<ref> نقل از حجةالاسلام محمدحسن نجفي.</ref>
  
'''<I>رجال:</I>'''
+
'''<I>احياي فرهنگ شيعه:</I>'''
  
* 26. منظومه عربي در رجال، موافق خلاصه [[علامه حلي]].
+
از ويژگي‌هاي اين فقيه برجسته، زنده نگه داشتن فرهنگ تشيع علوي و حفظ و حراست از شعائر مذهبي بود. اكثر نگارش‌ها و پژوهش‌هاي وي به احياء و معرفي درست فرهنگ اهل بيت علیهم السلام اختصاص داشت. عشق و علاقه او به حدي بود كه نخستين اثر خويش را به سروده‌هايي در مراثي اهل بيت علیهم السلام به نام كتاب «بينه رحمت» اختصاص داد. و خود نيز بر فراز منبر، نوحه‌سرايي می‌‌كرد. سخنانش بسيار جذاب بود و همگان را منقلب می‌‌نمود. او روضه خواني [[سيدالشهدا]] علیه السلام را براي خود مايه افتخار می‌‌دانست.
  
* 27. فهرست رجال كتاب خلاصه علامه.
+
'''<I>خاطره:</I>'''
  
'''<I>ادبيات:</I>'''
+
آن روحاني با[[اخلاص]] خاطره‌اي از ايام تحصيلات در [[نجف]] اشرف نقل می‌‌كند كه شاهد علاقه وي به اهل بيت علیهم السلام است: سال اولي كه به نجف رفته بودم، مرسوم نبود ايام مواليد ائمه علیهم السلام مجالس جشن و سرور برپا كنند. فقط عيد غدير آن هم خيلي مختصر، در [[كربلا]] هم مانند نجف رسم نبود. از اين جهت، خيلي متأثر بودم. تا اين كه شب ولادت [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله علیها به همراه يكي از شاگردانم در مدرسه جشن گرفتيم، من چند بيت شعر در عظمت و جلالت صديقه طاهره سلام الله علیها سرودم؛ مورد استقبال علما و طلاب قرار گرفت. در سيزده [[رجب]] هم همان گونه كار به جايي رسيد كه از مدارس علميه ديگر و بازاري‌ها و كسبه دعوت می‌‌شدم براي اجراي مراسمشان اشعار بخوانم. با اين كه من طبع شعر چندان نداشتم اما به لطف اميرمؤمنان توفيق ديگري نصيبم شد و طبع شعر من به جوشش آمد؛ توانسته‌ام تاكنون هزاران بيت شعر عربي و فارسي در رثاي ائمه هدي علیهم السلام بسرايم كه به زيور چاپ آراسته گرديده است. لازم به ذكر است چندين سال بعد كه از ايران براي [[زيارت]] عتبات عاليات رفتم، شنيدم و ديدم در ايام ولادت امامان معصوم علیهم السلام مجالس جشن و سرور باشكوه برگزار می‌‌گردد.<ref> جهاداكبر، ص 180.</ref>
  
* 28. تلخيص الصرف.
+
'''<I>تواضع:</I>'''
  
* 29. تكملة الصرف.
+
او از جهت فروتني در حد اعلي و تعصبش نسبت به دين مبين [[اسلام]] بسيار شديد بود كه در موارد لازم، ديگر نه حلمی‌‌ و نه تواضعي بكار می‌‌برد. در مجالسي كه علما و وعاظ حضور داشتند، در هر بحثي كه وارد می‌‌شدند آقايان سروصدا راه می‌‌انداختند و به بحث ادامه می‌‌دادند ولي ايشان ساكت بود، اظهارنظري نمی‌‌كرد. مگر اين كه آخر كار، نظر ايشان را می‌‌خواستند. ايشان هم با ذكر چند جمله مطلب را روشن و مستدل جواب می‌‌داد. معمولاً مورد قبول واقع می‌‌شد. تواضعش به حدي بود كه مايحتاج منزل را از خوراك و پوشاك و غيره خودش فراهم می‌‌كرد و با دست خود به منزل می‌‌آورد. گاهي با اصرار زياد مؤمنين مواجه می‌‌شد و از او می‌‌خواستند دستور بفرمايد. اما او هرگز ديگري را براي كارهاي شخصي و خانوادگي به زحمت نينداخت.<ref> نقل قول از حجة الاسلام جعفر خراساني.</ref>
 
 
* 30. تلخيص النحو.
 
 
 
'''<I>شعر:</I>'''
 
 
 
* 31. منظومه عربي در اصول و رجال.
 
 
 
* 32. شرح ديوان [[امیرالمومنین]] علیه السلام، به شعر فارسي.
 
 
 
* 33. بينه رحمت در مراثي قتيل امت، فارسي.
 
 
 
* 34. ديوان عربي در مدايح و مراثي اهل بيت علیهم السلام.
 
 
 
* 35. ديوان فارسي در شكوه به ولي عصر عجل الله تعالی فرجه شریف.
 
 
 
* 36. ديوان فارسي در پنديات و اخلاقيات.
 
 
 
* 37. ديوان فارسي در رد مسلك عشق، [[عرفان]] و تصوف.
 
 
 
* 38. ديوان فارسي در معارضه و مقابله با غزل‌هاي حافظ.
 
 
 
* 39. خرافات المبدعين.
 
 
 
* 40 ديوان روشن باز در رد گلشن راز.
 
 
 
* 41. حجة قوي در ابطال مثنوي.
 
 
 
'''<I>كلام و غيره:</I>'''
 
 
 
* 42. معارف الائمه علیهم السلام در اثبات [[توحيد]] و [[معاد]]، از طريق استدلال‌هاي عقلي بكار رفته در روايات.
 
 
 
* 43. الامامة عندالشيعة الامامية، اثبات امامت از طريق عقل و [[قرآن]] بر اساس حدود 1350 آيه قرآن.
 
 
 
* 44. البدعة والتحرف، رد بر آيين تصوف.
 
 
 
* 45. رضوان اكبراِله، در نقض خرابات و خانقاه.
 
 
 
* 46. مهدي منتظر، كه با روش كاملاً بديع و جامع نگاشته شده و تاكنون هشت نوبت چاپ گرديده است.
 
 
 
* 47. [[جهاداكبر]]، كه شرح مفصل و كامل از شرح زندگينامه آن عالم رباني می‌‌باشد.
 
 
 
==فرزندان==
 
 
 
خداوند به اين عالم مجاهد دو فرزند - يك پسر و يك دختر عنايت كرد كه فرزند پسرشان به نام حجة الاسلام حاج شيخ جعفر خراساني، مسئول امور تحقيقات مؤسسه بعثت - واقع در [[قم]]، 45 متري صدوق، كوچه صدوق 1، پلاك 22 - است. و فرزند دخترشان به نام سيده زهرا، خانه‌دار و همسر حجة الاسلام سيد مهدي ميردامادي، ساكن تهران می‌‌باشد.
 
  
 
==وفات==
 
==وفات==
سطر ۲۳۶: سطر ۱۹۴:
 
چند سالي بود كه برنامه [[اعتكاف]] را در همان مسجدي كه اقامه جماعت می‌‌نمود، از شب 21 [[رمضان]] المبارك به مدت سه روز با عده‌اي از مؤمنين انجام می‌‌دادند. تا اين كه در سفر اخيرشان، پياده به [[مشهد]] مقدس، در سبزوار كسالت شديدي پيدا كرد و نتوانست تتمه سفر را ادامه دهد و با ماشين به مشهد مقدس رفت و زيارت مختصري كرد و به تهران بازگشت. عاقبت در [[ربيع الاول]] 1397 هـ.ق داعي حق را لبيك و در قبرستان باغ [[بهشت]] قم، در جوار علي بن جعفر علیه السلام در آرامگاه خاندان مستقيمی ‌‌تهراني دفن گرديد.<ref> ر.ك: مقدمه كتاب جهاداكبر.</ref> عاش سعيداً و مات سعيداً.
 
چند سالي بود كه برنامه [[اعتكاف]] را در همان مسجدي كه اقامه جماعت می‌‌نمود، از شب 21 [[رمضان]] المبارك به مدت سه روز با عده‌اي از مؤمنين انجام می‌‌دادند. تا اين كه در سفر اخيرشان، پياده به [[مشهد]] مقدس، در سبزوار كسالت شديدي پيدا كرد و نتوانست تتمه سفر را ادامه دهد و با ماشين به مشهد مقدس رفت و زيارت مختصري كرد و به تهران بازگشت. عاقبت در [[ربيع الاول]] 1397 هـ.ق داعي حق را لبيك و در قبرستان باغ [[بهشت]] قم، در جوار علي بن جعفر علیه السلام در آرامگاه خاندان مستقيمی ‌‌تهراني دفن گرديد.<ref> ر.ك: مقدمه كتاب جهاداكبر.</ref> عاش سعيداً و مات سعيداً.
  
==پانویس ==
+
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
  

نسخهٔ ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۲

شیخ محمدجواد خراسانی (1331-1397 ق)، از مفاخر علمی و فقهی دوره معاصر به شمار می آید. وی با بهره گیری و تاسی از عالمانی همچون سيدابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي توانست آثاری ارزشمند نظیر «الامامه عند الشیعه»، و «مهدی منتظر» را به شیفتگان مکتب توحید و ارادتمندان به سیره طیبه اهل البیت «علیهم السلام» ارائه دهد.

Shaykh-mohammad-Khorasani.jpg
نام کامل محمدجواد خراسانی
زادروز 25 ربيع الاول 1331 قمری
زادگاه مشهد
وفات 1397 قمری
مدفن قم، قبرستان باغ بهشت، در جوار علي بن جعفر علیه السلام در آرامگاه خاندان مستقيمی ‌‌تهراني

Line.png

اساتید

سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي، ميرزاآقا اصطهباناتي، سيدمحمد بروجني اصفهاني، سيدمحمود شاهرودي،...


آثار

الامامة عندالشيعة، مقتل الحسين علیه السلام، کشف الایات، مهدي منتظر،...

ولادت

محمدجواد خراساني در شب جمعه 25 ربيع الاول سال 1331 هـ.ق در مشهد مقدس پا به عرصه جهان گذاشت. پدرش شيخ محسن معروف به «حاجي فاضل» (م، 1383 ق)، از شاگردان آخوند خراساني بود.

تحصيل و اساتيد

محمدجواد خراساني در 13 سالگی به حوزه علميه كاشمر رفت و در 14 سالگي، سال 1344 هـ.ق وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد. او ابتدا وارد مدرسه علميه سعديه، مشهور به «مدرسه پايين» شد - اين مدرسه قبلاً متصل به قبر شيخ بهايی بود -. وي مدت پنج سال از اساتيد آن حوزه مقدسه بهره‌مند گرديد. اما مدرسه توسط دولت وقت رضاخاني تخريب و جزء موزه آستان قدس و كتابخانه قرار گرفت. در اين مدت دروس سطح را نزد اديبان و فقها به اتمام رسانيد و به تدريس آن ها پرداخت.[۱]

سپس به علت فشارهاي زياد حكومت جبار پهلوي بر طلاب و روحانيت، در سال 1351 هـ.ق به عتبات عاليات هجرت نمود. وی ابتدا در نجف به مدرسه مرحوم آيت الله سيد محمدكاظم يزدی رفت و به مدت 10 سال در این شهر اقامت نمود.

شيخ محمدجواد از محضر این عالمان در نجف بهره‌مند شد و به مقام رفيع اجتهاد رسید:

  • سيد ابوالحسن اصفهاني،
  • آقا ضياءالدين عراقي،
  • ميرزا آقا اصطهباناتي،
  • سيد محمد بروجني اصفهاني،
  • سيد محمود شاهرودي.[۲]

او سپس از طرف آيت الله حاج آقا حسين قمی ‌‌كه در آن زمان زعامت حوزه علميه كربلا را عهده‌دار و به سازماندهي و اصلاح آن مشغول بود، براي تدريس به كربلا دعوت شد و حدود يكسال و نيم در آنجا ماند. وی مجددا به دعوت آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني به نجف اشرف برمی گردد و در همان منزل سابق ساكن شده و مدت هفت سال به تدريس و تأليف و موعظه مشغول می شود.

فعالیتهای اجتماعي و سیاسی

شيخ محمدجواد خراساني با توجه به اوضاع فرهنگي و سياسي و اجتماعي ايران به فكر می‌‌افتد كه به خراسان برگردد تا هم ديداري با پدر و مادر و بستگان داشته باشد و هم به كارهاي فرهنگي بپردازد. بعد از مدتي تصميم می‌‌گيرد به نجف بازگردد. اما سرانجام بخاطر موانعی در تهران رحل اقامت می‌‌افكند و تا آخر عمر در راه تبليغ و اصلاح جامعه به تلاش و كوشش می‌‌پردازد.[۳]

وقتي حاج شيخ محمدجواد خراساني در تهران ساكن شد، براي امامت نماز، مساجد زيادي را به او پيشنهاد دادند؛ اما هيچ كدام را قبول نكرد و فقط در منزل خود واقع در جواديه، شرق تهران، عصرهاي جمعه به مدت يك ساعت براي عده‌اي از مؤمنين از روي كتب احاديث، سخن می‌‌گفت. در يكي از جلسات خطاب به مردم می‌‌گويد: منزل من گنجايش تعداد زياد علاقمندان را ندارد. خوب است زمين بزرگي كه مجاور منزل است خريداري و وقف مسجد شود و با كمك و ياري شما بنا را آغاز كنيم. تذكر وي مورد قبول مردم واقع می‌‌شود و در نتيجه با سعي و كوشش فوق‌العاده آن عالم رباني پس از رفع موانع، به دستور ايشان مسجدي ساخته شد كه بسيار ساده و بي‌آلايش و دور از هر گونه زر و زيور حتي قالي بود. زيرا می‌‌فرمودند: مسجد بايد خالي از زخارف دنيوي باشد و هر چه ساده‌تر بيشتر مرضي خداوند است. به علاوه ما را محتاج گرفتن پول براي صرف مسجد از هر لاابالي نمی‌‌كند.[۴]

در همان اوايل استقرار ایشان در تهران، احزاب مختلفه در ايران تأسيس شده بود. و همه آن ها كارگران را دعوت می‌‌كردند و برايشان سخنراني می‌‌كردند. همگي به اسم دلسوزي براي كارگران و زحمتكشان، دفاع از حقوق ايشان و دادن وعده‌هاي دروغ، كارگران را فريب داده به عضويت حزب خود دعوت می‌‌كردند. از جمله آن احزاب، حزب توده بود كه مرام كمونيستي داشت و از طرف آن ها تقويت می‌‌شد. آن ها در همه جاي ايران بيرقي برافراشته بودند. در همان شرايط آيت الله خراساني تبليغات گسترده اي عليه حزب توده شروع كرد و مردم هم با ديدن زندگي ساده وي شيفته صداقت او شده به مسجد آمدند و در نماز جماعت شركت می‌‌كردند. خود وي از آن روزهاي دشوار چنين ياد می‌‌كند: من موفق شدم تعداد زيادي از فريب خوردگان را به آغوش اسلام بازگردانم. يك روز هم در روزنامه حزب توده من را متهم به امريكايي و انگليسي كرده بودند، تا اين كه حزب توده منحل شد.[۵]

آثار و تألیفات

«تحقيق و نگارش» بخش زيادي از حيات علمی ‌‌آن بزرگمرد را به خود اختصاص داده بود. نگارش او وقتي به پايان رسيد كه چشم از اين جهان فاني فروبست. او به هنگام نوشتن كتاب «الامامة عندالشيعة» با سبكي نوين به موضوع امامت از نگاه قرآن می‌‌پردازد. وقتي به مرض سختي دچار می‌‌شود، تنها آرزويش از خداوند متعال اين است كه آن كتاب را به پايان برساند. كه همان نيز شد؛ خداوند دعاي بنده‌اش را مستجاب كرد. پس از آن كه چاپ آخرين فرم كتاب به پايان رسيد، چند ساعت بعد به رحمت خداوند واصل گرديد.

با نگاهي كلي به مجموعه گرانسنگ و ارزشمند اين عالم رباني، چند ويژگي را می‌‌توان در نوع آنها ملاحظه كرد؛ تنوع و توجه به نياز جامعه؛ ارائه اثر در عرصه‌هاي مختلف از شعر و ادب تا فقه و اصول و تفسير و كلام از برجستگي‌هاي آثار و تأليفات ايشان است. همچنین تأليف و تدوين آثاري در فقه و اصول به زبان عربي و عرضه به جامعه علمی‌‌ و حوزه‌هاي ديني بسيار آسان بوده، ولي چون آن را مطابق با نياز جامعه نمی‌‌بيند، نه تنها دست به چنين نگارش هايي نمی‌‌زند كه حتي از چاپ همان تقريرات فقه و اصول خود كه خوب و منظم هم نوشته بود، خودداري می‌‌كند و به كارهايي همت می‌‌گمارد كه به تشخيص خود وي، نياز جامعه آن روز بوده است. او سرودن شعر در مراثي و مدايح ائمه اطهار علیهم السلام را براي مبارزه با اشعار سخيفي كه در مراثي ایشان خوانده می شد، لازم ديد و به اين كار اقدام كرد. بخش مهمی ‌‌از آثار ايشان نیز به زبان فارسي است كه در عين برخورداري از اتقان و استدلال، سعي می‌‌شود به گونه‌اي نگاشته شود كه براي عموم مردم قابل فهم باشد. با اين كه مطالب فراواني آماده كرده بود، بنا را بر اختصار می‌‌گذاشت تا مفيد براي همگان باشد.[۶]

ثمره اين همه تلاش و كوشش پيگير 47 اثر چاپ شده و خطي در موضوعات گوناگون اسلامی ‌‌می‌‌باشد كه از اين قرار است:

تفسير:

  • 1. قرآن و تفسير، تفسير موضوعي قرآن كريم كه مدت زيادي بدان اشتغال داشت، ولي متأسفانه موانعي پيش آمد كه ادامه نيافت و همچنان ناتمام ماند.
  • 2. كشف الآيات، ترتيب لغات و حروف قرآن، به همراه قسمتي از قبل و بعد آيه كه بي‌نياز كننده از رجوع باشد.
  • 3. كشف اللغات، تفسير لغات قرآن به خود قرآن، كه ناتمام مانده است.
  • 4. كشف المطالب قرآن، كه در حقيقت فهرست همان تفسير موضوعي است كه مستقلاً نيز را در خور استفاده است.
  • 5. كشف مطالب الآيات، كه بيان كننده مطالب و برداشت‌هايي از هر آيه‌اي می‌‌باشد.

تاريخ و حديث:

  • 6. ظواهر الآثار، اين كتاب پرارزش دربردارنده شصت باب از احاديث در اخلاق و آداب است.
  • 7. نخبةالقصار، كلمات قصار پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام در اخلاق و آداب.
  • 9. مقتل الحسين علیه السلام، براساس منابع قديمی ‌‌تاريخ.
  • 10. تاريخچه احوال پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله، به طريق جدول.
  • 11. اربعينيات (ناتمام).
  • 12. خلاصه وقايع و علامات ظهور. به شكل بديع همراه با جدول.

اصول فقه:

  • 13. تقريرات اصول، به صورت جامع و كامل. از دروس استادش سيد ابوالحسن اصفهاني.
  • 14. تقريرات اصول، به صورت جامع و كامل از دروس استادش آقا ضياء عراقي.
  • 15. رساله‌اي در بحث از تقليد اعلم.
  • 16. رساله‌اي در طلب و اراده و دفع شبهه جبر.
  • 17. منظومه عربي در اصول، بيش از دو هزار سطر.

فقه:

  • 18. رساله‌اي در نماز مسافر.
  • 20. رساله‌اي در احكام خلل و شكوك.
  • 21. رساله‌اي در نكاح.
  • 23. رساله‌اي در خمس.
  • 24. حواشي بر كتاب طهارت شيخ مرتضي انصاري و صلاة حاج آقا رضا همداني.
  • 25. رساله‌اي در ارث.

رجال:

  • 27. فهرست رجال كتاب خلاصه علامه.

ادبيات:

  • 28. تلخيص الصرف.
  • 29. تكملة الصرف.
  • 30. تلخيص النحو.

شعر:

  • 31. منظومه عربي در اصول و رجال.
  • 33. بينه رحمت در مراثي قتيل امت، فارسي.
  • 34. ديوان عربي در مدايح و مراثي اهل بيت علیهم السلام.
  • 35. ديوان فارسي در شكوه به ولي عصر عجل الله تعالی فرجه شریف.
  • 36. ديوان فارسي در پنديات و اخلاقيات.
  • 37. ديوان فارسي در رد مسلك عشق، عرفان و تصوف.
  • 38. ديوان فارسي در معارضه و مقابله با غزل‌هاي حافظ.
  • 39. خرافات المبدعين.
  • 40 ديوان روشن باز در رد گلشن راز.
  • 41. حجة قوي در ابطال مثنوي.

كلام و غيره:

  • 42. معارف الائمه علیهم السلام در اثبات توحيد و معاد، از طريق استدلال‌هاي عقلي بكار رفته در روايات.
  • 43. الامامة عندالشيعة الامامية، اثبات امامت از طريق عقل و قرآن بر اساس حدود 1350 آيه قرآن.
  • 44. البدعة والتحرف، رد بر آيين تصوف.
  • 45. رضوان اكبراِله، در نقض خرابات و خانقاه.
  • 46. مهدي منتظر، كه با روش كاملاً بديع و جامع نگاشته شده و تاكنون هشت نوبت چاپ گرديده است.
  • 47. جهاداكبر، كه شرح مفصل و كامل از شرح زندگينامه آن عالم رباني می‌‌باشد.

ويژگي‌هاي اخلاقي

زهد و ساده‌زيستي:

با توجه به اين كه در خانواده كم و بيش مرفهي رشد كرده بود، از همان ابتداي تحصيل از هر چيزي كه او را از مسير تحصيل بازدارد و با عزت نفس و مناعت طبع ناسازگار باشد، خود را دور ساخت. از اين رو وقتي به نجف اشرف رفت پيشينه علمی ‌‌خانوادگي، و پيوند دوستانه پدر، با مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني زمينه دسترسي به زندگي آرام و خوبي را برايش مقدور می‌‌ساخت، ولي عزت نفس و روح ساده‌زيستي مانع آن بود كه به بيوت و دفاتر آقايان نزديك شود. از اين جهت با همان مختصر پولي كه پدر برايش می‌‌فرستاد، به سختي امرار معاش می‌‌كرد. و گاه می‌‌شد كه نان خالي هم براي سيركردن خود نداشت و به كسي اظهار نمی‌‌كرد.

خود او در شرح زندگي‌اش می‌‌نويسد: پس از ازدواج و مسئوليت تكفل زن و فرزند، ناگزير شدم در كنار تدريس در حوزه نجف اشرف به كار و كسب نيز بپردازم. اشتغال من موجب اين شد كه عده‌اي به مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني اعتراض كنند: چرا فردي مانند فلاني، با اين سابقه درخشان علمی ‌‌و فضل، بايد براي امرار معاش كارگري كند؟ در نتيجه يك روز آيت الله داماد به سراغم آمده و مرا به شدت از اين كار بازداشت و فرمود: اين كار شما موجب وهن آقا سيد ابوالحسن اصفهاني است. و نيز می‌‌نويسد:[۷] آن زمان كه در نجف بودم و فعلاً كه سي و سه سال است كه در تهران هستم، هيچ وقت براي خانه‌ام شيريني جات و تنقلات مثل پشمك و زولبيا، بستني و چيزهايي مانند آن نگرفته‌ام. و غذاهايي همچون چلوكباب و كباب و حليم نخورده‌ام و در سر سفره‌هاي رنگين آن چناني ننشسته‌ام.

تنها فرزند پسر حاج شيخ محمدجواد، از اين روحيه زاهدانه پدر چنين نقل می‌‌كند: به ياد ندارم كه پدرم حتي يك ريال پول براي خريد تنقلات از قبيل آب نبات، نُقل، شيريني، اسباب بازي و نظائر آن ها به من داده باشد. يا من مجاز باشم در خريد اين گونه چيزها.[۸]

توسل و شفا:

حاج شيخ محمدجواد خراساني وقتي در كربلاي معلي ساكن بود، به ملاحظه ارزاني، اتاقي را در دورترين مواضع، نزديك شط فرات، معروف به نهرالحسين علیه السلام اجاره كرد. در شوال همان سال اول مبتلا به مرضي سخت شد تا جايي كه بر اثر تب و لرزه و تهوع و اسهال چندين بار از هوش رفت. موضوع به اطلاع حضرت آيت الله حاج آقا حسين قمی ‌‌رسيد. ايشان دكتري را براي معالجه به منزل محمدجواد می‌‌فرستد. اما مؤثر واقع نمی‌‌شود. تا اين كه شبي متوسل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌‌شود و در نجواگونه به خدا می‌‌گويد: خدايا! پدر و مادر من سال‌ها است از من جدا شده‌اند. مادر علويه من، در انتظار ديدار من است.

خود وي چنين گزارش كرده است: همچنان در حال بي‌حسي و بي‌حالي اما بيدار بودم، ناگهان ديدم حضرت زهرا سلام الله علیها بر بالين من نشسته مرا نوازش می‌‌كند. صورتش هم باز است. گفتم: معلوم است او جده من است. من محرم حضرت هستم. طولي نكشيد حضرت برخاست و رفت. من متوجه شدم شفايافته‌ام. هيچ دردي در وجودم نيست.[۹]

علاقه‌مندي به اهل بيت علیهم السلام:

توجه فوق‌العاده به مستحبات خصوصاً زيارت و توسل به اهل بيت علیهم السلام از نكات برجسته در زندگي شيخ محمدجواد خراساني بود. زماني كه در نجف اقامت داشت. هر شب به زيارت مولايش اميرمؤمنان علیه السلام می‌‌رفت و زيارت جامعه كبيره را می‌‌خواند. شب‌هاي چهارشنبه پياده به مسجد سهله و مسجد كوفه رفته و در عبادت و دعا بسر می‌‌برد. بيش از هفده بار پياده از نجف اشرف به كربلاي معلي رفت و به زيارت و دعا و توسل پرداخت. وقتي به ايران آمده و در تهران استقرار يافت، چندين بار پياده به همراه شماري از مريدان از تهران به مشهد مقدس براي زيارت علي ابن موسي الرضا علیه السلام مشرف شد.[۱۰]

احياي فرهنگ شيعه:

از ويژگي‌هاي اين فقيه برجسته، زنده نگه داشتن فرهنگ تشيع علوي و حفظ و حراست از شعائر مذهبي بود. اكثر نگارش‌ها و پژوهش‌هاي وي به احياء و معرفي درست فرهنگ اهل بيت علیهم السلام اختصاص داشت. عشق و علاقه او به حدي بود كه نخستين اثر خويش را به سروده‌هايي در مراثي اهل بيت علیهم السلام به نام كتاب «بينه رحمت» اختصاص داد. و خود نيز بر فراز منبر، نوحه‌سرايي می‌‌كرد. سخنانش بسيار جذاب بود و همگان را منقلب می‌‌نمود. او روضه خواني سيدالشهدا علیه السلام را براي خود مايه افتخار می‌‌دانست.

خاطره:

آن روحاني بااخلاص خاطره‌اي از ايام تحصيلات در نجف اشرف نقل می‌‌كند كه شاهد علاقه وي به اهل بيت علیهم السلام است: سال اولي كه به نجف رفته بودم، مرسوم نبود ايام مواليد ائمه علیهم السلام مجالس جشن و سرور برپا كنند. فقط عيد غدير آن هم خيلي مختصر، در كربلا هم مانند نجف رسم نبود. از اين جهت، خيلي متأثر بودم. تا اين كه شب ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به همراه يكي از شاگردانم در مدرسه جشن گرفتيم، من چند بيت شعر در عظمت و جلالت صديقه طاهره سلام الله علیها سرودم؛ مورد استقبال علما و طلاب قرار گرفت. در سيزده رجب هم همان گونه كار به جايي رسيد كه از مدارس علميه ديگر و بازاري‌ها و كسبه دعوت می‌‌شدم براي اجراي مراسمشان اشعار بخوانم. با اين كه من طبع شعر چندان نداشتم اما به لطف اميرمؤمنان توفيق ديگري نصيبم شد و طبع شعر من به جوشش آمد؛ توانسته‌ام تاكنون هزاران بيت شعر عربي و فارسي در رثاي ائمه هدي علیهم السلام بسرايم كه به زيور چاپ آراسته گرديده است. لازم به ذكر است چندين سال بعد كه از ايران براي زيارت عتبات عاليات رفتم، شنيدم و ديدم در ايام ولادت امامان معصوم علیهم السلام مجالس جشن و سرور باشكوه برگزار می‌‌گردد.[۱۱]

تواضع:

او از جهت فروتني در حد اعلي و تعصبش نسبت به دين مبين اسلام بسيار شديد بود كه در موارد لازم، ديگر نه حلمی‌‌ و نه تواضعي بكار می‌‌برد. در مجالسي كه علما و وعاظ حضور داشتند، در هر بحثي كه وارد می‌‌شدند آقايان سروصدا راه می‌‌انداختند و به بحث ادامه می‌‌دادند ولي ايشان ساكت بود، اظهارنظري نمی‌‌كرد. مگر اين كه آخر كار، نظر ايشان را می‌‌خواستند. ايشان هم با ذكر چند جمله مطلب را روشن و مستدل جواب می‌‌داد. معمولاً مورد قبول واقع می‌‌شد. تواضعش به حدي بود كه مايحتاج منزل را از خوراك و پوشاك و غيره خودش فراهم می‌‌كرد و با دست خود به منزل می‌‌آورد. گاهي با اصرار زياد مؤمنين مواجه می‌‌شد و از او می‌‌خواستند دستور بفرمايد. اما او هرگز ديگري را براي كارهاي شخصي و خانوادگي به زحمت نينداخت.[۱۲]

وفات

ستاره درخشان محولات با تلاش و مجاهدت در طلب دانش، عمر خود را صرف آگاهي نسل جوان، پرورش طلاب و تأليف كتب ديني كرد و با تأسي به روش انبياء عظام و سيره ائمه معصومين علیهم السلام و صحابه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و بزرگان اهل علم و صبر بر مشكلات و عزت و كرامت انساني تن به قضاي الهي داد. راضي به تقدير شد. او زهد را پيشه خود كرد و به عيش و نوش زينت لباس و زخرف دنيا پشت پا زد. آلوده هواي و هوس نگرديد. خود در سال‌هاي آخر عمر پرخير و بركتش به شرح كوتاهي از زندگي خود پرداخت كه در كتابي به نام «جهاداكبر» منتشر گرديد. او مشكلات زندگي خود را نوشت تا تسلي و آرامشي باشد براي طالبان علم، كه با اين گونه سختي‌ها و دشواري‌ها دست به گريبانند.

چند سالي بود كه برنامه اعتكاف را در همان مسجدي كه اقامه جماعت می‌‌نمود، از شب 21 رمضان المبارك به مدت سه روز با عده‌اي از مؤمنين انجام می‌‌دادند. تا اين كه در سفر اخيرشان، پياده به مشهد مقدس، در سبزوار كسالت شديدي پيدا كرد و نتوانست تتمه سفر را ادامه دهد و با ماشين به مشهد مقدس رفت و زيارت مختصري كرد و به تهران بازگشت. عاقبت در ربيع الاول 1397 هـ.ق داعي حق را لبيك و در قبرستان باغ بهشت قم، در جوار علي بن جعفر علیه السلام در آرامگاه خاندان مستقيمی ‌‌تهراني دفن گرديد.[۱۳] عاش سعيداً و مات سعيداً.

پانویس

  1. شرح زندگي نامه آيت الله خراساني، ص 26-24.
  2. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 433.
  3. گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 434.
  4. جهاداكبر، بخش سكونت در جواديه (سرآسياب دولاب).
  5. همان، ص 261-243.
  6. نقل از حجة الاسلام محمدحسن نجفي، برادرزاده آن مرحوم.
  7. جهاداكبر، ص 142-123.
  8. نقل از حجة الاسلام جعفر خراساني، فرزند آن مرحوم.
  9. جهاداكبر، ص 112 و 107.
  10. نقل از حجةالاسلام محمدحسن نجفي.
  11. جهاداكبر، ص 180.
  12. نقل قول از حجة الاسلام جعفر خراساني.
  13. ر.ك: مقدمه كتاب جهاداكبر.

منابع

سيد محمد سجادي دامغاني, ستارگان حرم، جلد 15، صفحه 213-231