محمد بن محمود بن نجار: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «اِبْنِ نَجّار، ابوعبداللّه محبالدین محمد بن محمود بن حسن بن هبةاللّه ب...» ایجاد کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | «ابوعبداللّه محمد بن محمود» معروف به «ابن نجّار»، (۵۷۸-۶۴۳ ق)، مورخ، محدث، رجالشناس و ادیب شافعی مذهب بغدادی. | |
− | + | == زندگینامه == | |
− | + | ابوعبداللّه محبالدین محمد بن محمود بن حسن بن هبةاللّه، در ۲۳ [[ماه ذی القعده|ذیقعدۀ]] ۵۷۸ قمری در [[بغداد]] زاده شد. پدرش مردی نجار و مادرش صفیه دختر کثیر بن سالم هیتی از خاندانی اهل دانش بود.<ref>یاقوت، ادبا، ۱۹ / ۴۹؛ ذهبی، سیر اعلام النبلا، ۲۳ / ۱۳۴.</ref> وی ۷ ساله بود که پدرش را از دست داد. | |
− | |||
− | + | در کودکی حافظ [[قرآن]] شد و پس از آن به فراگیری [[نحو]] عربی و استماع و کتابت [[حدیث]] آغاز کرد.<ref>ابنفوطی، الحوادث، ۲۰۵.</ref> در نظامیۀ [[بغداد]] نیز به تحصیل علم پرداخت و در دورهای نسبتاً طولانی در زادگاهش نزد کسانی چون ابنجوزی، عبدالوهاب بن سُکَینۀ بغدادی و ذاکر بن کامل خفّاف دانش آموخت و حدیث شنید. سپس به [[حجاز]] رفت و در ۶۰۷ ق. در [[مکه]] و چندی در [[مدینه]] استماع حدیث کرد. در ۶۰۸ ق. وارد [[شام]] شد و در آنجا نزد ابوالیمن کندی به تحصیل علم پرداخت. در همین سفر در حلب نیز اندکی درنگ کرد و در راه بازگشت به بغداد، از شیوخ حرّان، موصل، تکریت و جز آنها نیز حدیث شنید.<ref>ذهبی، همان، ۲۳ / ۱۳۲.</ref> | |
− | ابننجار | + | ابننجار در ۶۰۹ ق. در موطن خود بود، اما اندکی بعد روی به شرق نهاد و در شهرهای همدان و [[اصفهان]] به طلب دانش برخاست و سپس به [[خراسان]] رفت و در نیشابور از کسانی چون مؤید بن محمد طوسی و در مرو از عبدالرحیم بن عبدالکریم سمعانی بهرهها برد و در بازگشت به بغداد در بسطام، دامغان، ری، ساوه، همدان و شهرهای دیگر از [[مشایخ]] عصر حدیث شنید و به تکمیل تحصیلات خود پرداخت. اقامت ابننجار در این نوبت در بغداد نیز دیری نپایید و یک سال بعد راه سفر در پیش گرفت و برای بار دوم به بلاد جبل روی نهاد و به نهاوند و سپس به اصفهان درآمد و چندی در آن شهر اقامت گزید. به نظر میرسد او در همین دوره، باز به خراسان رفته باشد. چون مغولان بر اصفهان چیره شدند، ابننجار به بغداد بازگشت (۶۲۰ ق) و سپس راه شام در پیش گرفت و در آنجا مدتی به تدریس و تحدیث پرداخت. در ۶۲۱ ق. به [[مصر]] رفت و از مشایخ آنجا و اسکندریه بهره جست. در مصر، الملک الکامل ایوبی (حک: ۶۱۵-۶۳۵ ق) وی را نواخت و از او خواست در آنجا اقامت گزیند، اما نپذیرفت. |
− | |||
− | + | آنچه در مورد مسیر سفرهای ابننجار گفته شد، برداشتی از اطلاعات داده شده توسط ابنشعار در عقودالجمان و تکمیل آن توسط منابع دیگر بود، اما در برخی منابع از گذار وی بر شهرهایی چون غور و یمن نیز سخن رفته است. ابننجار سرانجام پس از سالها سفر در ۶۲۴ ق. در بغداد رحل اقامت افکند. مدت زمان این سفرها را، منابع به اختلاف ۲۷ یا ۲۸ سال آوردهاند،<ref>یاقوت، همان، ۱۹ / ۴۹-۵۰؛ ابنفوطی، الحوادث، ۲۰۵.</ref> اما با توجه به تاریخ آغاز سفرها و سال بازگشت او به بغداد، باید گفت که این ارقام جز تحریفی از اعداد ۱۷ یا ۱۸ نیست. وی در طول سفرهایش علاوه بر شنیدن حدیث و فراگیری معارف اسلامی، به ادب نیز میپرداخته و از محضر شاعران بسیاری استفاده می برده و در عین حال از جمعآوری اطلاعات [[علم رجال|رجالی]] و تاریخی برای تألیف کتابهایش بهویژه «ذیل تاریخ بغداد»، غافل نمانده است. | |
− | ابننجار | + | شایان ذکر است که ابننجار با اینکه خود [[شافعی]] بوده، به [[ائمه اطهار|امامان]] [[شیعه]] (ع) علاقه نشان داده است و حتی میتوان نام او را در سند نخستین از کتاب «تاریخ الائمۀ» منسوب به [[ابن ابی الثلج (محمد بن احمد)|ابن ابی الثلج]] ملاحظه کرد. طبق این سند، ابننجار از طریق ۳ تن از شیوخ خود کتاب تاریخ الائمة را که یکی از کهنترین منابع تاریخ امامان دوازدهگاه (ع) میباشد، روایت کرده است. البته اینگونه برخورد با مذهب شیعه، باتوجه به محیط اجتماعی ـ سیاسی دورۀ پایانی خلافت [[حکومت بنی عباس|عباسی]]، چندان شگفت نمینماید. |
− | در | + | ابننجار دورۀ پایانی عمر خود را در [[بغداد]] به تدریس و تألیف گذراند و پس از تأسیس مدرسۀ مستنصریه (۶۳۱ ق) به تدریس در آنجا گمارده شد. ابننجار سرانجام در ۵ [[شعبان]] ۶۴۳ ق. در بغداد از دنیا رفت و در گورستان بابالحرب دفن شد. در رثای او مرثیههای بسیاری سرودند. بنا به وصیت او کتابخانهاش [[وقف]] مدرسۀ نظامیه گردید.<ref>الحوادث، ۲۰۶؛ ذهبی، همان، ۲۳ / ۱۳۳.</ref> |
+ | |||
+ | == استادان و شاگردان == | ||
+ | ابننجار از [[مشایخ]] و استادانی بسیار بهره جسته و چنانکه خود در معجم الشیوخ یادآور شده، محضر بیش از ۰۰۰ ‘۳ شیخ را درک کرده بوده است. او به گفتۀ ذهبی، از روایات معاصران خویش نیز پرهیز نداشته و چندان در بند علوّ [[سند حدیث|سند]] نبوده، شاید از آنرو که ناچار بوده است برای تألیف «ذیل تاریخ بغداد» از اطلاعات رجالی و تاریخی معاصران خویش هم بهره جوید. | ||
− | + | در میان مشایخ و استادان وی، جز آنچه پیشتر گذشت، نام [[محمد عمادالدین کاتب اصفهانی|عمادالدین کاتب اصفهانی]]، قاسم بن علی [[ابن عساکر|ابن عساکر]]، ابن اخضر جنابذی، [[یاقوت حموی]]، ابن دبیثی، ابن نقطه، محمد بن عبدالواحد ضیاء مقدسی، عمر بن احمد ابن عدیم و عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری نیز شایان ذکر است. | |
− | + | همچنین در میان شاگردان و راویان ابننجار میتوان از ابنشعار موصلی، ابنصابونی، ابنساعی، [[سید بن طاووس|علی بن موسی ابنطاووس حلّی]]، محمد بن یوسف گنجی، محبالدین طبری و سرانجام عمر بن احمد ابنعدیم که از مشایخ وی نیز به شمار میرود، نام برد.<ref>ذهبی، همان، ۲۳ / ۱۳۳.</ref> همچنین از [[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (کتاب)|شرح نهجالبلاغۀ ابن ابی الحدید]] برمیآید که وی نیز از ابن نجار استفاده کرده است. | |
− | + | == جایگاه علمی == | |
+ | سعۀ روایت و اتقان وی در [[حدیث]] و [[رجال]] و [[تاریخ]]، مورد تأیید کسانی چون یاقوت حموی، ابن مستوفی، ابن دبیثی، ابنشعار، [[سید بن طاووس|ابن طاووس]]، ابن فوطی و ذهبی قرار گرفته است. اعتبار ابن نجار در ضبط تاریخ و رجال چندان بود که حتی برخی چون [[یاقوت حموی]] که از [[مشایخ]] وی به شمار میرود، در بسیاری مواضع از او نقل قول کردهاند. | ||
− | ۲. ذیل تاریخ بغداد، که ذیلی است بر تاریخ بغداد خطیب بغدادی که تنها بخشهایی از آن در ۵ مجلد در حیدرآباد دکن (۱۳۹۸- ۱۴۰۶ ق | + | ابننجار افزون بر حدیث، رجال و تاریخ، در ادب نیز صاحب اطلاع بود و چنانکه از بررسی «ذیل تاریخ بغداد» برمیآید، در نقل و ضبط سرودههای شاعران کوشا بوده است. علاوه بر آثار ادبی، خود نیز گاه [[شعر]] میسرود و یاقوت ابیاتی چند از اشعار او را در کتاب خود آورده و از او به عنوان ادیب یاد کرده است.<ref>معجم الادبا، ۱۹ / ۴۹-۵۰.</ref> |
− | در مورد شمار مجلدات این کتاب اختلاف نظر وجود دارد، ولی آنچه از این کتاب در زمان سخاوی ( | + | |
+ | ابننجار در قرائت نیز استاد بود و در این زمینه هم آثاری پدید آورد و چنانکه خود اظهار داشته، قرائات مختلف را به روایات گوناگون بر ابوحامد ابنسکینه خوانده بوده است. | ||
+ | |||
+ | گفتنی است که ابننجار به [[تصوف]] و [[عرفان]] نیز گرایش داشته و از محضر مشایخ بزرگ عصر همچون [[محیی الدین ابن عربی|محییالدین ابنعربی]] و [[شهاب الدین سهروردی|شهابالدین عمر بن محمد سهروردی]] بهره برده است، چنانکه در کتب فهارس از او به عنوان راوی آثار ابنعربی، از جمله [[فتوحات مکیه (کتاب)|الفتوحات المکیة]] نام بردهاند. این تمایل وی در «ذیل تاریخ بغداد» نیز آشکار است، زیرا هیچگاه از یاد مشایخ صوفیه غافل نمانده است. اطلاق «شهید» به شقیق بلخی و نیز تعبیرات ستایشآمیزی که برای سهروردی به کار برده، همگی نشان از گرایش وی به صوفیه دارد. | ||
+ | |||
+ | == آثار و تألیفات == | ||
+ | ۱. الدرة الثمینة فی تاریخ المدینة، که ابننجار آن را به درخواست برخی طالبان علم در مدینه به رشتۀ تحریر درآورده است. این کتاب همراه جلد دوم شفاء الغرام فاسی در قاهره (۱۳۷۶ ق) به چاپ رسیده است. این کتاب بیش از آنکه به تاریخ سیاسی ـ اجتماعی [[مدینه]] بپردازد، به ذکر برخی مسائل دینی از قبیل فضایل، زیارات و مانند آن پرداخته است. | ||
+ | |||
+ | ۲. ذیل تاریخ بغداد، که ذیلی است بر «[[تاریخ بغداد (کتاب)|تاریخ بغداد]]» [[خطیب بغدادی]] که تنها بخشهایی از آن در ۵ مجلد در حیدرآباد دکن (۱۳۹۸- ۱۴۰۶ ق ) به چاپ رسیده است. این بخشها شامل قسمتهایی از حرفهای «ع» و «ف» است. نسخهای شامل شرح حال نصر بن یحیی تا هارون بن محمد در مجموعۀ یهودا، در کتابخانۀ پرینستون موجود است که به چاپ نرسیده و احتمالاً بخشی از ذیل تاریخ بغداد است. | ||
+ | در مورد شمار مجلدات این کتاب اختلاف نظر وجود دارد، ولی آنچه از این کتاب در زمان سخاوی (م ۹۰۲ ق) موجود بوده، مسلّماً بیش از مجلداتی است که اکنون هست. ابننجار در این کتاب با شیوهای نزدیک به روش خطیب بغدادی، به یاد کرد کسانی پرداخته که یا در بغداد میزیسته، یا بدانجا وارد شده بودهاند و در این اثر از دو ذیل مهم پیشین، ذیلهای سمعانی و ابندبیثی، بهره برده است. وی شرح حال کسانی را که توسط خطیب بغدادی نوشته شده، نیاورده و فقط در برخی موارد که در تراجم آنان نکتهای فروگذار شده، به شرح حال آنان پرداخته است. با اینهمه ابننجار در این اثر نام بسیاری از خلفا، وزیران، قاضیان، فقیهان، محدّثان، خطیبان، شاعران، ادیبان، پزشکان و صوفیان را آورده و ازاینرو کتاب وی از اهمیت خاصی برخوردار است. ترتیب کتاب برپایۀ حروف تهجی است و بنابر شیوۀ معمول «محمد»ها در آغاز کتاب آورده شدهاند. بخشی نیز دربارۀ «کنیهها» و بخشی دیگر دربارۀ «زنان» به پایان کتاب افزوده شده است. | ||
ابننجار از همان دورۀ آغاز تحصیلاتش به فراهم آوردن یادداشتهایی در تکمیل تاریخ بغداد سمعانی پرداخته بوده و در طول سفرهایش به جمعآوری اطلاعات تازه در همین موضوع همت گماشته بوده است. به نظر میرسد که تحریر نهایی این کتاب در قالب ذیل تاریخ بغداد خطیب بهطور تدریجی فراهم آمده است، چرا که از سویی یاقوت حموی (د ۶۲۶ ق) با تصریح به نام کتاب از آن سود جسته (نک : سطور پیشین) و از دیگر سو در جایجای نسخۀ برجای ماندۀ کتاب، از تاریخهای متأخرتر تا ۶۴۰ ق یاد شده است. ابننجار در تألیف این کتاب بر دیدهها و شنیدههای خویش، اجازات دریافتی از شیوخ خود و مکاتباتی که با عالمان عصر داشته، تکیه کرده است. وی در عین حال از آثار مدوّن پیشینیان، همچون کتب معجمالشیوخ و آثاری چون خریدة القصر عمادالدین کاتب، الفنون ابنعقیل، الفهرست ابنندیم، تحفة الامراء صابی، مقاتل الطّالبّیین احمد بن عبیداللّه بن محمد بن عمار، طبقات الصوفیۀ سُلَمی و نسوی، التجارب ابن فندق، کتاب الوزراء صاحب بن عباد و آثار رجالی شیعه همچون مشیخۀ هارون بن موسی تلعکبری بهرۀ فراوان گرفته است. او در ضمن شرح حال افراد به ذکر مطالب تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و وضع علمی و اجتماعی بغداد نیز پرداخته است. وی در سراسر کتاب، کمتر به ذکر تصانیف افراد پرداخته، اما در شرح حال محدّثان و فقیهان معمولاً با ارائۀ طریق خود به آثار و روایات ایشان، حدیثی یا حکایتی به نقل از آنان ذکر میکند. همین نکته موجب شده است تا در جوامع حدیثی چون جامع الاحادیث سیوطی، ذیل ابننجار به عنوان یک منبع حدیثی مهم جایجای، مورد استفاده قرار گیرد (مثلاً ۱ / ۵۳، ۶۱). | ابننجار از همان دورۀ آغاز تحصیلاتش به فراهم آوردن یادداشتهایی در تکمیل تاریخ بغداد سمعانی پرداخته بوده و در طول سفرهایش به جمعآوری اطلاعات تازه در همین موضوع همت گماشته بوده است. به نظر میرسد که تحریر نهایی این کتاب در قالب ذیل تاریخ بغداد خطیب بهطور تدریجی فراهم آمده است، چرا که از سویی یاقوت حموی (د ۶۲۶ ق) با تصریح به نام کتاب از آن سود جسته (نک : سطور پیشین) و از دیگر سو در جایجای نسخۀ برجای ماندۀ کتاب، از تاریخهای متأخرتر تا ۶۴۰ ق یاد شده است. ابننجار در تألیف این کتاب بر دیدهها و شنیدههای خویش، اجازات دریافتی از شیوخ خود و مکاتباتی که با عالمان عصر داشته، تکیه کرده است. وی در عین حال از آثار مدوّن پیشینیان، همچون کتب معجمالشیوخ و آثاری چون خریدة القصر عمادالدین کاتب، الفنون ابنعقیل، الفهرست ابنندیم، تحفة الامراء صابی، مقاتل الطّالبّیین احمد بن عبیداللّه بن محمد بن عمار، طبقات الصوفیۀ سُلَمی و نسوی، التجارب ابن فندق، کتاب الوزراء صاحب بن عباد و آثار رجالی شیعه همچون مشیخۀ هارون بن موسی تلعکبری بهرۀ فراوان گرفته است. او در ضمن شرح حال افراد به ذکر مطالب تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و وضع علمی و اجتماعی بغداد نیز پرداخته است. وی در سراسر کتاب، کمتر به ذکر تصانیف افراد پرداخته، اما در شرح حال محدّثان و فقیهان معمولاً با ارائۀ طریق خود به آثار و روایات ایشان، حدیثی یا حکایتی به نقل از آنان ذکر میکند. همین نکته موجب شده است تا در جوامع حدیثی چون جامع الاحادیث سیوطی، ذیل ابننجار به عنوان یک منبع حدیثی مهم جایجای، مورد استفاده قرار گیرد (مثلاً ۱ / ۵۳، ۶۱). | ||
سطر ۳۰: | سطر ۴۱: | ||
اثر خطی | اثر خطی | ||
− | |||
− | آثار یافت نشده | + | مناقب الامام الشافعی، که ظاهراً نسخهای از آن در کتابخانۀ دانشکدۀ حکمت بغداد موجود است (نک : ابوفرح، «ح»). |
+ | |||
+ | آثار یافت نشده | ||
+ | |||
۱. اخبار المشتاق بأخبار العشّاق؛ ۲. الازهار فی انواع الأشعار؛ ۳. اظهار نعمة الاسلام و اشهار نقمة الاجرام؛ ۴. الألقاب؛ ۵. جنة الناظرین فی معرفة التابعین؛ ۶. روضة الأولیاء فی مسجد ایلیاء؛ ۷. الزهر فی محاسن شعراءِ العصر؛ ۸. السابق واللاحق؛ ۹. سلوة الوحید؛ ۱۰. الشافی فی الطب؛ ۱۱. شرح حرز الامانیِ شاطبی؛ ۱۲. شرح المفصل زمخشری؛ ۱۳. العقد الفائق فی عیون اخبارالدین و محاسن تواریخ الخلائق؛ ۱۴. کتاب عوالیه؛ ۱۵. عیون الفوائد، که ظاهراً همان غرر الفوائد است؛ ۱۶. القمر المنیر فی المسند الکبیر، که در آن احادیث اصحاب حضرت رسول (ص) را گرد آورده است؛ ۱۷. الکافی فی الصلاح؛ ۱۸. کنز الایام (یا الامام) فی معرفة السنن و الاحکام؛ ۱۹. المتفق و المفترق، که در موضوع انتساب رجال حدیث به آباء و بلدان نوشته شده است؛ ۲۰. مجموع غرر الفوائد و منثور در القلائد؛ ۲۱. المختلف والمؤتلف، که ذیلی بوده بر الاکمال ابنماکولا؛ ۲۲. معجم الشیوخ، که در آن از ۰۰۰ ‘۳ شیخ مرد و ۴۰۰ شیخ زن نام برده است؛ ۲۳. نثر الدر؛ ۲۴. نزهة الطرف فی اخبار اهل الظرف؛ ۲۵. نزهة الوری فی اخبار القری (یا نزهة القری فی ذکرام القری)؛ ۲۶. نهجالاصابة فی معرفة الصحابة. افزون بر اینها، ابننجار کتابی جنگ مانند نوشته بوده که بنابر نقل منابع همچون نشوار المحاضرۀ محسّن بن علی تنوخی بوده است (نک : یاقوت، ادبا، ۱۹ / ۵۰-۵۱؛ ابنفوطی، الحوادث، ۲۰۵-۲۰۶؛ ذهبی، سیر، ۲۳ / ۱۶۳۳؛ صفدی، ۵ / ۱۰؛ ابنکثیر، ۷(۱۳) / ۱۸۰-۱۸۱؛ سخاوی، ۶۰۶؛ بغدادی، ۲ / ۱۲۲). گفتنی است که وی کتابی داشته با عنوان الکمال فی معرفة الرجال که یاقوت (همان، ۱۹ / ۵۰) از آن نام برده است و به گفتۀ محمد بن جعفر کتانی (ص ۲۰۸) موضوع آن، رجال کتب ششگانۀ حدیثی اهل سنت بوده است. فیشر در ۱۸۹۰ م در مقالۀ «اقتباسهایی از ذهبی و ابننجار»[۱] به طور مبهمی به این کتاب پرداخته و متنی را نیز به عنوان باقیماندههایی از الکمال به چاپ رسانیده است که البته نمیتواند از ابننجار بوده باشد، چراکه مؤلف در آن از کسانی چون ابوطاهر سلفی و ابوموسی مدینی روایت میکند که در شمار مشایخ ابن نجار نبوده، بلکه در طبقۀ مشایخ شیوخ او بودهاند (فیشر، 401 به بعد؛ نیز نک : فرح، 225). | ۱. اخبار المشتاق بأخبار العشّاق؛ ۲. الازهار فی انواع الأشعار؛ ۳. اظهار نعمة الاسلام و اشهار نقمة الاجرام؛ ۴. الألقاب؛ ۵. جنة الناظرین فی معرفة التابعین؛ ۶. روضة الأولیاء فی مسجد ایلیاء؛ ۷. الزهر فی محاسن شعراءِ العصر؛ ۸. السابق واللاحق؛ ۹. سلوة الوحید؛ ۱۰. الشافی فی الطب؛ ۱۱. شرح حرز الامانیِ شاطبی؛ ۱۲. شرح المفصل زمخشری؛ ۱۳. العقد الفائق فی عیون اخبارالدین و محاسن تواریخ الخلائق؛ ۱۴. کتاب عوالیه؛ ۱۵. عیون الفوائد، که ظاهراً همان غرر الفوائد است؛ ۱۶. القمر المنیر فی المسند الکبیر، که در آن احادیث اصحاب حضرت رسول (ص) را گرد آورده است؛ ۱۷. الکافی فی الصلاح؛ ۱۸. کنز الایام (یا الامام) فی معرفة السنن و الاحکام؛ ۱۹. المتفق و المفترق، که در موضوع انتساب رجال حدیث به آباء و بلدان نوشته شده است؛ ۲۰. مجموع غرر الفوائد و منثور در القلائد؛ ۲۱. المختلف والمؤتلف، که ذیلی بوده بر الاکمال ابنماکولا؛ ۲۲. معجم الشیوخ، که در آن از ۰۰۰ ‘۳ شیخ مرد و ۴۰۰ شیخ زن نام برده است؛ ۲۳. نثر الدر؛ ۲۴. نزهة الطرف فی اخبار اهل الظرف؛ ۲۵. نزهة الوری فی اخبار القری (یا نزهة القری فی ذکرام القری)؛ ۲۶. نهجالاصابة فی معرفة الصحابة. افزون بر اینها، ابننجار کتابی جنگ مانند نوشته بوده که بنابر نقل منابع همچون نشوار المحاضرۀ محسّن بن علی تنوخی بوده است (نک : یاقوت، ادبا، ۱۹ / ۵۰-۵۱؛ ابنفوطی، الحوادث، ۲۰۵-۲۰۶؛ ذهبی، سیر، ۲۳ / ۱۶۳۳؛ صفدی، ۵ / ۱۰؛ ابنکثیر، ۷(۱۳) / ۱۸۰-۱۸۱؛ سخاوی، ۶۰۶؛ بغدادی، ۲ / ۱۲۲). گفتنی است که وی کتابی داشته با عنوان الکمال فی معرفة الرجال که یاقوت (همان، ۱۹ / ۵۰) از آن نام برده است و به گفتۀ محمد بن جعفر کتانی (ص ۲۰۸) موضوع آن، رجال کتب ششگانۀ حدیثی اهل سنت بوده است. فیشر در ۱۸۹۰ م در مقالۀ «اقتباسهایی از ذهبی و ابننجار»[۱] به طور مبهمی به این کتاب پرداخته و متنی را نیز به عنوان باقیماندههایی از الکمال به چاپ رسانیده است که البته نمیتواند از ابننجار بوده باشد، چراکه مؤلف در آن از کسانی چون ابوطاهر سلفی و ابوموسی مدینی روایت میکند که در شمار مشایخ ابن نجار نبوده، بلکه در طبقۀ مشایخ شیوخ او بودهاند (فیشر، 401 به بعد؛ نیز نک : فرح، 225). | ||
سطر ۳۹: | سطر ۵۲: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
+ | |||
*"ابن نجار، ابوعبدالله"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. | *"ابن نجار، ابوعبدالله"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. |
نسخهٔ ۱۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۰۲
«ابوعبداللّه محمد بن محمود» معروف به «ابن نجّار»، (۵۷۸-۶۴۳ ق)، مورخ، محدث، رجالشناس و ادیب شافعی مذهب بغدادی.
زندگینامه
ابوعبداللّه محبالدین محمد بن محمود بن حسن بن هبةاللّه، در ۲۳ ذیقعدۀ ۵۷۸ قمری در بغداد زاده شد. پدرش مردی نجار و مادرش صفیه دختر کثیر بن سالم هیتی از خاندانی اهل دانش بود.[۱] وی ۷ ساله بود که پدرش را از دست داد.
در کودکی حافظ قرآن شد و پس از آن به فراگیری نحو عربی و استماع و کتابت حدیث آغاز کرد.[۲] در نظامیۀ بغداد نیز به تحصیل علم پرداخت و در دورهای نسبتاً طولانی در زادگاهش نزد کسانی چون ابنجوزی، عبدالوهاب بن سُکَینۀ بغدادی و ذاکر بن کامل خفّاف دانش آموخت و حدیث شنید. سپس به حجاز رفت و در ۶۰۷ ق. در مکه و چندی در مدینه استماع حدیث کرد. در ۶۰۸ ق. وارد شام شد و در آنجا نزد ابوالیمن کندی به تحصیل علم پرداخت. در همین سفر در حلب نیز اندکی درنگ کرد و در راه بازگشت به بغداد، از شیوخ حرّان، موصل، تکریت و جز آنها نیز حدیث شنید.[۳]
ابننجار در ۶۰۹ ق. در موطن خود بود، اما اندکی بعد روی به شرق نهاد و در شهرهای همدان و اصفهان به طلب دانش برخاست و سپس به خراسان رفت و در نیشابور از کسانی چون مؤید بن محمد طوسی و در مرو از عبدالرحیم بن عبدالکریم سمعانی بهرهها برد و در بازگشت به بغداد در بسطام، دامغان، ری، ساوه، همدان و شهرهای دیگر از مشایخ عصر حدیث شنید و به تکمیل تحصیلات خود پرداخت. اقامت ابننجار در این نوبت در بغداد نیز دیری نپایید و یک سال بعد راه سفر در پیش گرفت و برای بار دوم به بلاد جبل روی نهاد و به نهاوند و سپس به اصفهان درآمد و چندی در آن شهر اقامت گزید. به نظر میرسد او در همین دوره، باز به خراسان رفته باشد. چون مغولان بر اصفهان چیره شدند، ابننجار به بغداد بازگشت (۶۲۰ ق) و سپس راه شام در پیش گرفت و در آنجا مدتی به تدریس و تحدیث پرداخت. در ۶۲۱ ق. به مصر رفت و از مشایخ آنجا و اسکندریه بهره جست. در مصر، الملک الکامل ایوبی (حک: ۶۱۵-۶۳۵ ق) وی را نواخت و از او خواست در آنجا اقامت گزیند، اما نپذیرفت.
آنچه در مورد مسیر سفرهای ابننجار گفته شد، برداشتی از اطلاعات داده شده توسط ابنشعار در عقودالجمان و تکمیل آن توسط منابع دیگر بود، اما در برخی منابع از گذار وی بر شهرهایی چون غور و یمن نیز سخن رفته است. ابننجار سرانجام پس از سالها سفر در ۶۲۴ ق. در بغداد رحل اقامت افکند. مدت زمان این سفرها را، منابع به اختلاف ۲۷ یا ۲۸ سال آوردهاند،[۴] اما با توجه به تاریخ آغاز سفرها و سال بازگشت او به بغداد، باید گفت که این ارقام جز تحریفی از اعداد ۱۷ یا ۱۸ نیست. وی در طول سفرهایش علاوه بر شنیدن حدیث و فراگیری معارف اسلامی، به ادب نیز میپرداخته و از محضر شاعران بسیاری استفاده می برده و در عین حال از جمعآوری اطلاعات رجالی و تاریخی برای تألیف کتابهایش بهویژه «ذیل تاریخ بغداد»، غافل نمانده است.
شایان ذکر است که ابننجار با اینکه خود شافعی بوده، به امامان شیعه (ع) علاقه نشان داده است و حتی میتوان نام او را در سند نخستین از کتاب «تاریخ الائمۀ» منسوب به ابن ابی الثلج ملاحظه کرد. طبق این سند، ابننجار از طریق ۳ تن از شیوخ خود کتاب تاریخ الائمة را که یکی از کهنترین منابع تاریخ امامان دوازدهگاه (ع) میباشد، روایت کرده است. البته اینگونه برخورد با مذهب شیعه، باتوجه به محیط اجتماعی ـ سیاسی دورۀ پایانی خلافت عباسی، چندان شگفت نمینماید.
ابننجار دورۀ پایانی عمر خود را در بغداد به تدریس و تألیف گذراند و پس از تأسیس مدرسۀ مستنصریه (۶۳۱ ق) به تدریس در آنجا گمارده شد. ابننجار سرانجام در ۵ شعبان ۶۴۳ ق. در بغداد از دنیا رفت و در گورستان بابالحرب دفن شد. در رثای او مرثیههای بسیاری سرودند. بنا به وصیت او کتابخانهاش وقف مدرسۀ نظامیه گردید.[۵]
استادان و شاگردان
ابننجار از مشایخ و استادانی بسیار بهره جسته و چنانکه خود در معجم الشیوخ یادآور شده، محضر بیش از ۰۰۰ ‘۳ شیخ را درک کرده بوده است. او به گفتۀ ذهبی، از روایات معاصران خویش نیز پرهیز نداشته و چندان در بند علوّ سند نبوده، شاید از آنرو که ناچار بوده است برای تألیف «ذیل تاریخ بغداد» از اطلاعات رجالی و تاریخی معاصران خویش هم بهره جوید.
در میان مشایخ و استادان وی، جز آنچه پیشتر گذشت، نام عمادالدین کاتب اصفهانی، قاسم بن علی ابن عساکر، ابن اخضر جنابذی، یاقوت حموی، ابن دبیثی، ابن نقطه، محمد بن عبدالواحد ضیاء مقدسی، عمر بن احمد ابن عدیم و عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری نیز شایان ذکر است.
همچنین در میان شاگردان و راویان ابننجار میتوان از ابنشعار موصلی، ابنصابونی، ابنساعی، علی بن موسی ابنطاووس حلّی، محمد بن یوسف گنجی، محبالدین طبری و سرانجام عمر بن احمد ابنعدیم که از مشایخ وی نیز به شمار میرود، نام برد.[۶] همچنین از شرح نهجالبلاغۀ ابن ابی الحدید برمیآید که وی نیز از ابن نجار استفاده کرده است.
جایگاه علمی
سعۀ روایت و اتقان وی در حدیث و رجال و تاریخ، مورد تأیید کسانی چون یاقوت حموی، ابن مستوفی، ابن دبیثی، ابنشعار، ابن طاووس، ابن فوطی و ذهبی قرار گرفته است. اعتبار ابن نجار در ضبط تاریخ و رجال چندان بود که حتی برخی چون یاقوت حموی که از مشایخ وی به شمار میرود، در بسیاری مواضع از او نقل قول کردهاند.
ابننجار افزون بر حدیث، رجال و تاریخ، در ادب نیز صاحب اطلاع بود و چنانکه از بررسی «ذیل تاریخ بغداد» برمیآید، در نقل و ضبط سرودههای شاعران کوشا بوده است. علاوه بر آثار ادبی، خود نیز گاه شعر میسرود و یاقوت ابیاتی چند از اشعار او را در کتاب خود آورده و از او به عنوان ادیب یاد کرده است.[۷]
ابننجار در قرائت نیز استاد بود و در این زمینه هم آثاری پدید آورد و چنانکه خود اظهار داشته، قرائات مختلف را به روایات گوناگون بر ابوحامد ابنسکینه خوانده بوده است.
گفتنی است که ابننجار به تصوف و عرفان نیز گرایش داشته و از محضر مشایخ بزرگ عصر همچون محییالدین ابنعربی و شهابالدین عمر بن محمد سهروردی بهره برده است، چنانکه در کتب فهارس از او به عنوان راوی آثار ابنعربی، از جمله الفتوحات المکیة نام بردهاند. این تمایل وی در «ذیل تاریخ بغداد» نیز آشکار است، زیرا هیچگاه از یاد مشایخ صوفیه غافل نمانده است. اطلاق «شهید» به شقیق بلخی و نیز تعبیرات ستایشآمیزی که برای سهروردی به کار برده، همگی نشان از گرایش وی به صوفیه دارد.
آثار و تألیفات
۱. الدرة الثمینة فی تاریخ المدینة، که ابننجار آن را به درخواست برخی طالبان علم در مدینه به رشتۀ تحریر درآورده است. این کتاب همراه جلد دوم شفاء الغرام فاسی در قاهره (۱۳۷۶ ق) به چاپ رسیده است. این کتاب بیش از آنکه به تاریخ سیاسی ـ اجتماعی مدینه بپردازد، به ذکر برخی مسائل دینی از قبیل فضایل، زیارات و مانند آن پرداخته است.
۲. ذیل تاریخ بغداد، که ذیلی است بر «تاریخ بغداد» خطیب بغدادی که تنها بخشهایی از آن در ۵ مجلد در حیدرآباد دکن (۱۳۹۸- ۱۴۰۶ ق ) به چاپ رسیده است. این بخشها شامل قسمتهایی از حرفهای «ع» و «ف» است. نسخهای شامل شرح حال نصر بن یحیی تا هارون بن محمد در مجموعۀ یهودا، در کتابخانۀ پرینستون موجود است که به چاپ نرسیده و احتمالاً بخشی از ذیل تاریخ بغداد است. در مورد شمار مجلدات این کتاب اختلاف نظر وجود دارد، ولی آنچه از این کتاب در زمان سخاوی (م ۹۰۲ ق) موجود بوده، مسلّماً بیش از مجلداتی است که اکنون هست. ابننجار در این کتاب با شیوهای نزدیک به روش خطیب بغدادی، به یاد کرد کسانی پرداخته که یا در بغداد میزیسته، یا بدانجا وارد شده بودهاند و در این اثر از دو ذیل مهم پیشین، ذیلهای سمعانی و ابندبیثی، بهره برده است. وی شرح حال کسانی را که توسط خطیب بغدادی نوشته شده، نیاورده و فقط در برخی موارد که در تراجم آنان نکتهای فروگذار شده، به شرح حال آنان پرداخته است. با اینهمه ابننجار در این اثر نام بسیاری از خلفا، وزیران، قاضیان، فقیهان، محدّثان، خطیبان، شاعران، ادیبان، پزشکان و صوفیان را آورده و ازاینرو کتاب وی از اهمیت خاصی برخوردار است. ترتیب کتاب برپایۀ حروف تهجی است و بنابر شیوۀ معمول «محمد»ها در آغاز کتاب آورده شدهاند. بخشی نیز دربارۀ «کنیهها» و بخشی دیگر دربارۀ «زنان» به پایان کتاب افزوده شده است.
ابننجار از همان دورۀ آغاز تحصیلاتش به فراهم آوردن یادداشتهایی در تکمیل تاریخ بغداد سمعانی پرداخته بوده و در طول سفرهایش به جمعآوری اطلاعات تازه در همین موضوع همت گماشته بوده است. به نظر میرسد که تحریر نهایی این کتاب در قالب ذیل تاریخ بغداد خطیب بهطور تدریجی فراهم آمده است، چرا که از سویی یاقوت حموی (د ۶۲۶ ق) با تصریح به نام کتاب از آن سود جسته (نک : سطور پیشین) و از دیگر سو در جایجای نسخۀ برجای ماندۀ کتاب، از تاریخهای متأخرتر تا ۶۴۰ ق یاد شده است. ابننجار در تألیف این کتاب بر دیدهها و شنیدههای خویش، اجازات دریافتی از شیوخ خود و مکاتباتی که با عالمان عصر داشته، تکیه کرده است. وی در عین حال از آثار مدوّن پیشینیان، همچون کتب معجمالشیوخ و آثاری چون خریدة القصر عمادالدین کاتب، الفنون ابنعقیل، الفهرست ابنندیم، تحفة الامراء صابی، مقاتل الطّالبّیین احمد بن عبیداللّه بن محمد بن عمار، طبقات الصوفیۀ سُلَمی و نسوی، التجارب ابن فندق، کتاب الوزراء صاحب بن عباد و آثار رجالی شیعه همچون مشیخۀ هارون بن موسی تلعکبری بهرۀ فراوان گرفته است. او در ضمن شرح حال افراد به ذکر مطالب تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و وضع علمی و اجتماعی بغداد نیز پرداخته است. وی در سراسر کتاب، کمتر به ذکر تصانیف افراد پرداخته، اما در شرح حال محدّثان و فقیهان معمولاً با ارائۀ طریق خود به آثار و روایات ایشان، حدیثی یا حکایتی به نقل از آنان ذکر میکند. همین نکته موجب شده است تا در جوامع حدیثی چون جامع الاحادیث سیوطی، ذیل ابننجار به عنوان یک منبع حدیثی مهم جایجای، مورد استفاده قرار گیرد (مثلاً ۱ / ۵۳، ۶۱).
ابننجار از بسیاری دستنوشتههای رجالشناسان و تاریخنویسان در کتاب خود استفاده کرده و در به کارگیری منابع، سعی بر آن داشته که حتیالمقدور از نسخهای به خط مؤلف بهره گیرد و این بیانگر دقت و سختکوشی وی در کار تحقیق است (مثلاً نک : ۲ / ۲۲). گرچه تمامی ذیل ابننجار هماکنون در دست نیست، ولی گزیدهای از آن با عنوان المستفاد من ذیل تاریخ بغداد توسط احمد بن ایبک دمیاطی (د ۷۴۹ ق) فراهم شده که در ۱۳۹۹ ق / ۱۹۷۸ م در حیدرآباد دکن و دیگر بار در ۱۴۰۶ ق / ۱۹۸۶ م در بیروت، به کوشش محمد مولود خلف و بشار عواد معروف به چاپ رسیده است. البته ابندمیاطی در این کتاب علاوه بر انتخاب و اختصار متن اصلی، گاه خود نیز اطلاعاتی به آن افزوده است (در مورد ذیل تاریخ بغداد ابننجار و المستفاد ابندمیاطی علاوه بر مطالعۀ خود این آثار، نک : خلف، ۳۱-۶۶). بر کتاب ابننجار دو ذیل نیز نوشته شده است: ذیل ابنرافع اسلامی که مختصری از آن توسط فاسی صورت پذیرفته و با نام منتخب المختار به کوشش عباس عزاوی در بغداد (۱۳۵۷ ق / ۱۹۳۸ م) به چاپ رسیده است و ذیل ابنساعی که باید از اهمیت خاصی برخوردار بوده باشد (سخاوی، ۵۹۱، ۶۲۲).
اثر خطی
مناقب الامام الشافعی، که ظاهراً نسخهای از آن در کتابخانۀ دانشکدۀ حکمت بغداد موجود است (نک : ابوفرح، «ح»).
آثار یافت نشده
۱. اخبار المشتاق بأخبار العشّاق؛ ۲. الازهار فی انواع الأشعار؛ ۳. اظهار نعمة الاسلام و اشهار نقمة الاجرام؛ ۴. الألقاب؛ ۵. جنة الناظرین فی معرفة التابعین؛ ۶. روضة الأولیاء فی مسجد ایلیاء؛ ۷. الزهر فی محاسن شعراءِ العصر؛ ۸. السابق واللاحق؛ ۹. سلوة الوحید؛ ۱۰. الشافی فی الطب؛ ۱۱. شرح حرز الامانیِ شاطبی؛ ۱۲. شرح المفصل زمخشری؛ ۱۳. العقد الفائق فی عیون اخبارالدین و محاسن تواریخ الخلائق؛ ۱۴. کتاب عوالیه؛ ۱۵. عیون الفوائد، که ظاهراً همان غرر الفوائد است؛ ۱۶. القمر المنیر فی المسند الکبیر، که در آن احادیث اصحاب حضرت رسول (ص) را گرد آورده است؛ ۱۷. الکافی فی الصلاح؛ ۱۸. کنز الایام (یا الامام) فی معرفة السنن و الاحکام؛ ۱۹. المتفق و المفترق، که در موضوع انتساب رجال حدیث به آباء و بلدان نوشته شده است؛ ۲۰. مجموع غرر الفوائد و منثور در القلائد؛ ۲۱. المختلف والمؤتلف، که ذیلی بوده بر الاکمال ابنماکولا؛ ۲۲. معجم الشیوخ، که در آن از ۰۰۰ ‘۳ شیخ مرد و ۴۰۰ شیخ زن نام برده است؛ ۲۳. نثر الدر؛ ۲۴. نزهة الطرف فی اخبار اهل الظرف؛ ۲۵. نزهة الوری فی اخبار القری (یا نزهة القری فی ذکرام القری)؛ ۲۶. نهجالاصابة فی معرفة الصحابة. افزون بر اینها، ابننجار کتابی جنگ مانند نوشته بوده که بنابر نقل منابع همچون نشوار المحاضرۀ محسّن بن علی تنوخی بوده است (نک : یاقوت، ادبا، ۱۹ / ۵۰-۵۱؛ ابنفوطی، الحوادث، ۲۰۵-۲۰۶؛ ذهبی، سیر، ۲۳ / ۱۶۳۳؛ صفدی، ۵ / ۱۰؛ ابنکثیر، ۷(۱۳) / ۱۸۰-۱۸۱؛ سخاوی، ۶۰۶؛ بغدادی، ۲ / ۱۲۲). گفتنی است که وی کتابی داشته با عنوان الکمال فی معرفة الرجال که یاقوت (همان، ۱۹ / ۵۰) از آن نام برده است و به گفتۀ محمد بن جعفر کتانی (ص ۲۰۸) موضوع آن، رجال کتب ششگانۀ حدیثی اهل سنت بوده است. فیشر در ۱۸۹۰ م در مقالۀ «اقتباسهایی از ذهبی و ابننجار»[۱] به طور مبهمی به این کتاب پرداخته و متنی را نیز به عنوان باقیماندههایی از الکمال به چاپ رسانیده است که البته نمیتواند از ابننجار بوده باشد، چراکه مؤلف در آن از کسانی چون ابوطاهر سلفی و ابوموسی مدینی روایت میکند که در شمار مشایخ ابن نجار نبوده، بلکه در طبقۀ مشایخ شیوخ او بودهاند (فیشر، 401 به بعد؛ نیز نک : فرح، 225).
آثار ابننجار همواره مورد توجه مورخان و رجالنویسان بوده است، چنانکه ذیل تاریخ بغداد در سطح وسیعی مورد بهرهبرداری منابع متأخر تاریخی و رجالی قرار گرفته است. در کتب فهارس و اجازات هم آثار ابننجار همواره مورد توجه بوده است (به عنوان مثال، نک : رودانی، ۱۶۰-۱۶۱، ۲۴۴؛ کتانی، عبدالحی، ۱ / ۳۹۵، ۲ / ۶۳۵). گفتنی است که بدری محمد فهد در کتابی با عنوان، تاریخ بغداد للمورخ ابننجار البغدادی که در بغداد (۱۴۰۶ ق / ۱۹۸۶ م) به چاپ رسیده، به تفصیل دربارۀ ابننجار و آثار وی بهخصوص ذیل تاریخ بغداد سخن گفته است.
منابع
- "ابن نجار، ابوعبدالله"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.