جهانگیر خان قشقایی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تدریس و شاگردان)
سطر ۱: سطر ۱:
«جهانگیر خان قشقایی» (1243-1328 ق)، فیلسوف و عارف ربانی قرن سیزدهم هجری و از شاگردان علامه محمدرضا قمشه ای و [[ملا اسماعیل درب کوشکی اصفهانی|ملا اسماعیل درب كوشكی]] است. حکیم قشقایی نقش بسزایی در احیاء [[فلسفه]] و رونق آن در [[اصفهان]] داشت. عالمان بزرگی مانند: [[شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی|شیخ حسنعلی نخودكی اصفهانی]]، [[حاج آقا رحیم ارباب]]، [[آیت الله بروجردی]] و [[شهید سید حسن مدرس|سید حسن مدرس]] از شاگردان او هستند.
+
'''«جهانگیر خان قشقایی»''' (۱۲۴۳-۱۳۲۸ ق)، فیلسوف و عارف ربانی [[شیعه]] در قرن سیزدهم هجری و از شاگردان علامه محمدرضا قمشه ای و [[ملا اسماعیل درب کوشکی اصفهانی|ملا اسماعیل درب کوشکی]] است. حکیم قشقایی نقش بسزایی در احیاء [[فلسفه]] و رونق آن در [[اصفهان]] داشت. عالمان بزرگی مانند: [[شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی|شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی]]، [[حاج آقا رحیم ارباب]]، [[آیت الله بروجردی]] و [[شهید سید حسن مدرس|سید حسن مدرس]] از شاگردان او هستند.
  
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
 
||نام کامل = جهانگیرخان قشقایی  
 
||نام کامل = جهانگیرخان قشقایی  
 
|تصویر= [[پرونده:Jahangir-ghashghaei.jpg]]
 
|تصویر= [[پرونده:Jahangir-ghashghaei.jpg]]
||زادروز =  1243 قمری
+
||زادروز =  ۱۲۴۳ قمری
|زادگاه =  [[اصفهان]]
+
|زادگاه =  سمیرم
|وفات =  1328 قمری   
+
|وفات =  ۱۳۲۸ قمری   
|مدفن =  اصفهان، تخت فولاد
+
|مدفن =  [[اصفهان]]، [[تخت فولاد]]
|اساتید =  محمدرضا صهبا قمشه‌ای،...
+
|اساتید =  [[ملا اسماعیل درب کوشکی اصفهانی|ملا اسماعیل درب کوشکی]]، محمدرضا صهبا قمشه‌ای، ملا حسینعلی تویسرکانی، میرزا محمدحسن نجفی،...
|شاگردان = حاج آقا رحیم ارباب، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید حسن مدرس،....
+
|شاگردان = [[شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی|شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی]]، [[حاج آقا رحیم ارباب]]، [[آیت الله بروجردی]]، [[شهید سید حسن مدرس|سید حسن مدرس]]، [[سید ابوالحسن اصفهانی]]،...
|آثار=  شرح نهج البلاغه، دیوان شعر،....
+
|آثار=  شرح نهج البلاغه، دیوان شعر،...
 
}}
 
}}
 
==تحصیل و استادان==
 
==تحصیل و استادان==
  
جهانگیرخان قشقایی در سال 1243 هـ.ق در خانواده‌ای از ایل قشقایی منطقه سمیرم به دنیا آمد. جهانگیرخان در كوچ ییلاق و قشلاق، به تحصیل علم می‌پرداخت. استعداد و قابلیت وی در كسب علم تا حدی بود كه احساس كرد ماندن در ایل و حركت در كوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت از آن ها جدا شود و در [[اصفهان]] بماند و به تحصیل بپردازد.<ref> حدیقه الشعراء، ج ص 388.</ref>
+
جهانگیرخان قشقایی در سال ۱۲۴۳ هـ.ق در خانواده‌ای از ایل قشقایی منطقه سمیرم به دنیا آمد. جهانگیرخان در کوچ ییلاق و قشلاق، به تحصیل علم می‌پرداخت. استعداد و قابلیت وی در کسب علم تا حدی بود که احساس کرد ماندن در ایل و حرکت در کوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت از آن ها جدا شود و در [[اصفهان]] بماند و به تحصیل بپردازد.<ref> حدیقه الشعراء، ج ۱، ص ۳۸۸.</ref>
  
درباره چگونگی گرایش و نحوه ورود حكیم جهانگیرخان قشقایی به [[حوزه علميه|حوزه علمیه]]، سخنانی گفته شده است كه در خور توجه است. استاد قدسی به نقل از [[جلال الدین همایی]]، درباره جریان آشنایی حكیم قشقایی با همای شیرازی در ابتدای ورودش به اصفهان می‌نگارد: «در برخوردی كه بین همای شیرازی (پدربزرگ جلال الدین همایی كه نام او رضاقلی و [[تخلص|متخلص]] به همای شیرازی بود) با حكیم قشقایی پیش می‌آید. حكیم قشقایی از مرحوم همای شیرازی نشانی تارساز را جویا می‌شود. ایشان ضمن راهنمایی وی به سوی تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه می‌شود كه این مرد آیتی از هوش و درایت و ذكاوت است. به وی می‌گوید: با این استعداد حیف است ضایع شوی. میل داری درس بخوانی؟ جهانگیرخان پاسخ می‌دهد: از خدا می‌خواهم. بدین ترتیب حكیم قشقایی به راهنمایی همای شیرازی در چهل سالگی راهی مدرسه طلاب می‌گردد و در سلك دانشوران علوم دینی جای می‌گیرد».<ref> شعوبیه، ص 113.</ref>
+
درباره چگونگی گرایش و نحوه ورود حکیم جهانگیرخان قشقایی به [[حوزه علمیه|حوزه علمیه]]، سخنانی گفته شده است که در خور توجه است. استاد قدسی به نقل از [[جلال الدین همایی]]، درباره جریان آشنایی حکیم قشقایی با همای شیرازی در ابتدای ورودش به اصفهان می‌نگارد: «در برخوردی که بین همای شیرازی (پدربزرگ جلال الدین همایی که نام او رضاقلی و [[تخلص|متخلص]] به همای شیرازی بود) با حکیم قشقایی پیش می‌آید. حکیم قشقایی از مرحوم همای شیرازی نشانی تارساز را جویا می‌شود. ایشان ضمن راهنمایی وی به سوی تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه می‌شود که این مرد آیتی از هوش و درایت و ذکاوت است. به وی می‌گوید: با این استعداد حیف است ضایع شوی. میل داری درس بخوانی؟ جهانگیرخان پاسخ می‌دهد: از خدا می‌خواهم. بدین ترتیب حکیم قشقایی به راهنمایی همای شیرازی در چهل سالگی راهی مدرسه طلاب می‌گردد و در سلک دانشوران علوم دینی جای می‌گیرد».<ref> شعوبیه، ص ۱۱۳.</ref>
  
صفای باطن و [[فطرت]] پاك آن حكیم الهی بود كه چنین تحول غیرقابل تصوری را خداوند در زندگی وی به وجود آورد. همت بلند حكیم قشقایی سبب می‌شود كه بعد از گذشت 40 سال ـ كه بهار جوانیش در ایل قشقایی سپری شده بود ـ بقیه عمر شریفش را به یادگیری علوم مختلف ـ به ویژه [[فلسفه]]، [[حكمت]]، [[عرفان]]، [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول، ر]][[ریاضی|یاضی]] و هیئت، بگذراند.<ref> اصفهان، لطف الله هنرفر، ص 299.</ref>
+
صفای باطن و [[فطرت]] پاک آن حکیم الهی بود که چنین تحول غیرقابل تصوری را خداوند در زندگی وی به وجود آورد. همت بلند حکیم قشقایی سبب می‌شود که بعد از گذشت ۴۰ سال ـ که بهار جوانیش در ایل قشقایی سپری شده بود ـ بقیه عمر شریفش را به یادگیری علوم مختلف ـ به ویژه [[فلسفه]]، [[حکمت]]، [[عرفان]]، [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول، ر]][[ریاضی|یاضی]] و هیئت، بگذراند.<ref> اصفهان، لطف الله هنرفر، ص ۲۹۹.</ref>
  
همچنین نقل می‌كنند: «در حالی كه متأثر از گفته شخص راهنما بوده است؛ در بازار (اصفهان) مشاهده می‌كند جماعتی در اطراف شخصی، با خضوع و خشوع حركت می‌كنند و ادای احترام می‌نمایند. علت را جویا می‌شود؟ می‌گویند: وی یكی از علمای اصفهان است. حكیم جهانگیرخان در اراده‌اش مصمم‌تر می‌شود و با جدیت پی تحصیل دانش می‌رود».<ref> فصلنامه عشایری ذخایر انقلاب، شماره سال 1367، ص 127.</ref>
+
همچنین نقل می‌کنند: «در حالی که متأثر از گفته شخص راهنما بوده است؛ در بازار (اصفهان) مشاهده می‌کند جماعتی در اطراف شخصی، با خضوع و خشوع حرکت می‌کنند و ادای احترام می‌نمایند. علت را جویا می‌شود؟ می‌گویند: وی یکی از علمای اصفهان است. حکیم جهانگیرخان در اراده‌اش مصمم‌تر می‌شود و با جدیت پی تحصیل دانش می‌رود».<ref> فصلنامه عشایری ذخایر انقلاب، شماره ۴، سال ۱۳۶۷، ص ۱۲۷.</ref>
  
مورخ دیگری چنین نوشته است: «در یكی از تابستان‌ها كه ایل قشقایی به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیرخان نیز مانند سایر افراد ایل كه برای خرید و فروش و رفع حوائج شخصی خود به اصفهان می‌آمدند، او هم به اصفهان آمد؛ و در ضمن تارش هم خراب شده بود و می‌خواست آن را تعمیر نماید. از شخصی سراغ تارساز را گرفت و او یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جُلفای اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پی كار بهتری و علم بیاموز، از تار زدن بهتر است. گفته آن شخص به جهانگیرخان خیلی اثر كرد. او در مدرسه صدر حجره‌ای برای خود گرفت و با یك عشق و علاقه مفرطی پی تحصیل رفت و رتبه‌اش به جایی رسید كه یكی از بزرگان از حكما و فقها و مدرسین اصفهان شد».<ref> شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج ص 284.</ref>
+
مورخ دیگری چنین نوشته است: «در یکی از تابستان‌ها که ایل قشقایی به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیرخان نیز مانند سایر افراد ایل که برای خرید و فروش و رفع حوائج شخصی خود به اصفهان می‌آمدند، او هم به اصفهان آمد؛ و در ضمن تارش هم خراب شده بود و می‌خواست آن را تعمیر نماید. از شخصی سراغ تارساز را گرفت و او یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جُلفای اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پی کار بهتری و علم بیاموز، از تار زدن بهتر است. گفته آن شخص به جهانگیرخان خیلی اثر کرد. او در مدرسه صدر حجره‌ای برای خود گرفت و با یک عشق و علاقه مفرطی پی تحصیل رفت و رتبه‌اش به جایی رسید که یکی از بزرگان از حکما و فقها و مدرسین اصفهان شد».<ref> شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج ۱، ص ۲۸۴.</ref>
  
حكیم قشقایی در قسمت شرقی [[مدرسه صدر بازار]] اصفهان، حجره شماره دوم بعد از ایوان سكونت داشت.<ref> نشریه انجمن فلسفه، سال اول، شماره ص 57 و 63.</ref> او با [[آخوند کاشانی|آخوند كاشی]] (متوفا: 1332 هـ.ق) هم [[مباحثه]] بود. آنان ارتباط قلبی خاصی با هم داشتند و هر دو از شاگردان آقا محمدرضا قمشه‌ای . دو تا پایان عمر در مدرسه صدر زیستند و همسر اختیار ننمودند.
+
حکیم قشقایی در قسمت شرقی [[مدرسه صدر بازار]] اصفهان، حجره شماره دوم بعد از ایوان سکونت داشت.<ref> نشریه انجمن فلسفه، سال اول، شماره ۲، ص ۵۷ و ۶۳.</ref> او با [[آخوند کاشانی|آخوند کاشی]] (متوفا: ۱۳۳۲ هـ.ق) هم [[مباحثه]] بود. آنان ارتباط قلبی خاصی با هم داشتند و هر دو از شاگردان آقا محمدرضا قمشه‌ای . دو تا پایان عمر در مدرسه صدر زیستند و همسر اختیار ننمودند.
  
معروفترین اساتید حكیم قشقایی عبارتند از:  
+
معروفترین اساتید حکیم قشقایی عبارتند از:  
  
* فیلسوف نامی و حكیم صمدانی، محمدرضا صهبا قمشه‌ای (متوفا: 1306 هـ.ق) از حكما و عرفای اصفهان بوده است. جهانگیرخان كه سال ها شاگرد علامه آقا محمدرضا قمشه‌ای بود، پس از هجرت استادش از اصفهان، به شوق استفاده از محضر وی به [[تهران]] می‌رود.
+
*محمدرضا صهبا قمشه‌ای (متوفا: ۱۳۰۶ هـ.ق): از حکما و عرفای اصفهان بوده است. جهانگیرخان که سال ها شاگرد علامه آقا محمدرضا قمشه‌ای بود، پس از هجرت استادش از اصفهان، به شوق استفاده از محضر وی به [[تهران]] می‌رود.
* مولی حسین علی تویسركانی (متوفا: 1286 هـ.ق) كه در [[حوزه علمیه]] اصفهان به تدریس مشغول بود و بسیاری از مردم مقلد وی بودند. كشف الاسرار در شرح شرایع، شرح بر جامع عباسی، فصل الخطاب در اصول و رساله‌ای در رد اخباریه از آثار اوست. وی در تخت فولاد اصفهان، در ایوان بقعه تكیه آقا حسین خوانساری مدفون گردید.
+
*مولی حسین علی تویسرکانی (متوفا: ۱۲۸۶ هـ.ق): که در [[حوزه علمیه]] اصفهان به تدریس مشغول بود و بسیاری از مردم مقلد وی بودند. کشف الاسرار در شرح شرایع، شرح بر جامع عباسی، فصل الخطاب در اصول و رساله‌ای در رد اخباریه از آثار اوست. وی در تخت فولاد اصفهان، در ایوان بقعه تکیه آقا حسین خوانساری مدفون گردید.
* شیخ محمدباقر نجفی مسجدشاهی؛ وی از شاگردان [[سید محمد باقر شفتی|سید محمدباقر شفتی]] در اصفهان و [[شیخ مرتضی انصاری]] در [[نجف]] بود.
+
*شیخ محمدباقر نجفی مسجدشاهی؛ وی از شاگردان [[سید محمد باقر شفتی|سید محمدباقر شفتی]] در اصفهان و [[شیخ مرتضی انصاری]] در [[نجف]] بود.
* ملا حیدر صباغ لنجانی (متوفی 1288 هـ.ق): حكیم جهانگیرخان قشقایی علوم عقلی را نزد او فراگرفت.
+
*ملا حیدر صباغ لنجانی (متوفا: ۱۲۸۸ هـ.ق): حکیم جهانگیرخان قشقایی علوم عقلی را نزد او فراگرفت.
* میرزا محمدحسن نجفی (متوفا: 1317 هـ.ق) حكیم قشقایی شرعیات را نزد این مجتهد عالی مقام فراگرفت.  
+
*میرزا محمدحسن نجفی (متوفا: ۱۳۱۷ هـ.ق): حکیم قشقایی شرعیات را نزد این مجتهد عالی مقام فراگرفت.
* [[ملا اسماعیل درب کوشکی اصفهانی|ملا اسماعیل اصفهانی درب كوشكی]] (متوفا: 1304 هـ.ق).
+
*[[ملا اسماعیل درب کوشکی اصفهانی|ملا اسماعیل اصفهانی درب کوشکی]] (متوفا: ۱۳۰۴ هـ.ق).
* میرزا عبدالجواد حكیم خراسانی (متوفا: 1327 هـ.ق).
+
*میرزا عبدالجواد حکیم خراسانی (متوفا: ۱۳۲۷ هـ.ق).
  
 
==تدریس و شاگردان==
 
==تدریس و شاگردان==
  
آیت الله جهانگیرخان قشقایی در علوم نقلی و عقلی، به ویژه در [[حكمت]] به مرحله كمال رسید و در [[مدرسه صدر بازار|مدرسه صدر]] اصفهان به تدریس پرداخت. بزرگان از اهل علم و ادب برای استفاده از مكتب متعالی وی شتافتند. حكیم قشقایی گاهی در شبستان مسجد جارچی<ref> مسجد جارچی در بازار بزرگ اصفهان و نزدیك مدرسه صدر واقع شده است. بانی آن، سلطان جارچی باشی شاه عباس اول است. (آثار اصفهان، ص 524).</ref> تدریس می‌كرد.<ref> گلزار معانی، حسین مدرس رفسنجانی، ص 632.</ref>
+
آیت الله جهانگیرخان قشقایی در علوم نقلی و عقلی، به ویژه در [[حکمت]] به مرحله کمال رسید و در [[مدرسه صدر بازار|مدرسه صدر]] اصفهان به تدریس پرداخت. بزرگان از اهل علم و ادب برای استفاده از مکتب متعالی وی شتافتند. حکیم قشقایی گاهی در شبستان مسجد جارچی<ref> مسجد جارچی در بازار بزرگ اصفهان و نزدیک مدرسه صدر واقع شده است. بانی آن، سلطان جارچی باشی شاه عباس اول است. (آثار اصفهان، ص ۵۲۴).</ref> تدریس می‌کرد.<ref> گلزار معانی، حسین مدرس رفسنجانی، ص ۶۳۲.</ref>
  
او روزهای پنجشنبه و جمعه، به تدریس [[ریاضی]] و هیئت می‌پرداخت. وی گاهی نیز به تدریس [[نهج البلاغه]] می‌پرداخت و آن را با حكمت، تحلیل می‌كرد.<ref> اصفهان، ص 320.</ref> نزدیك به 130 نفر در درس [[شرح منظومه سبزواری (کتاب)|شرح منظومه]] وی شركت می‌كردند.<ref> گلزار معانی، ص 632.</ref>
+
او روزهای پنجشنبه و جمعه، به تدریس [[ریاضی]] و هیئت می‌پرداخت. وی گاهی نیز به تدریس [[نهج البلاغه]] می‌پرداخت و آن را با حکمت، تحلیل می‌کرد.<ref> اصفهان، ص ۳۲۰.</ref> نزدیک به ۱۳۰ نفر در درس [[شرح منظومه سبزواری (کتاب)|شرح منظومه]] وی شرکت می‌کردند.<ref> گلزار معانی، ص ۶۳۲.</ref>
  
وی سطوح مختلف دروس حوزوی ـ حتی رتبه عالی درس خارج را ـ تدریس می‌كرد. او كتاب های [[اسفار]] و [[شفا (کتاب)|شفا]] و شرح منظومه را با بیانی شیوا تدریس می‌نمود.<ref> زندگانی حكیم جهانگیرخان قشقایی، ص 58.</ref> آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی]] و [[آیت الله بروجردی]] در درس خارج او شركت كرده بودند.<ref> مجله نور علم، شماره دوره سوم، شماره 28، ص 98.</ref>
+
وی سطوح مختلف دروس حوزوی ـ حتی رتبه عالی درس خارج را ـ تدریس می‌کرد. او کتاب های [[اسفار]] و [[شفا (کتاب)|شفا]] و شرح منظومه را با بیانی شیوا تدریس می‌نمود.<ref> زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۵۸.</ref> آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی]] و [[آیت الله بروجردی]] در درس خارج او شرکت کرده بودند.<ref> مجله نور علم، شماره ۷، دوره سوم، شماره ۲۸، ص ۹۸.</ref>
  
حكیم قشقایی جزو نامدارترین مدرسان حوزه علمیه تهران بود. در مدرسه سپهسالار تهران شهرت بود كه در مدرسه صدر اصفهان، دو نفر فاضل معمر بی‌نظیر [[ایران]]، [[آخوند کاشانی|آخوند ملا محمد كاشی]] و جهانگیرخان قشقایی هستند.<ref> تاریخ جرائد ایران، محمد هاشمی، ج ص 238.</ref>
+
حکیم قشقایی جزو نامدارترین مدرسان حوزه علمیه [[تهران]] بود. در مدرسه سپهسالار تهران شهرت بود که در مدرسه صدر اصفهان، دو نفر فاضل معمر بی‌نظیر [[ایران]]، [[آخوند کاشانی|آخوند ملا محمد کاشی]] و جهانگیرخان قشقایی هستند.<ref> تاریخ جرائد ایران، محمد هاشمی، ج ۱، ص ۲۳۸.</ref>
  
[[شیخ عباس قمی]] می‌نویسد: «جهانگیرخان در علم و عمل به جایی رسید كه از اقطار بلاد به حوزه درسش آمدند».<ref> فوائد الرضویه، ص 88.</ref>
+
[[شیخ عباس قمی]] می‌نویسد: «جهانگیرخان در علم و عمل به جایی رسید که از اقطار بلاد به حوزه درسش آمدند».<ref> فوائد الرضویه، ص ۸۸.</ref>
  
[[آقا بزرگ تهرانی]] می‌نویسد: «جهانگیرخان چنان كوشید كه به اعلی درجات علم دست یافت... و از سایر بلاد به قصد استفاده از او به حوزه درسش ‌شتافتند.<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج ص 344.</ref> مورخ دیگری می‌نویسد: «میرزا جهانگیرخان قشقایی در مدرسه صدر اصفهان تدریس می‌كرد و بیشتر استادان معقول خوشه چین خرمن دانش او بوده‌اند».<ref> تاریخ مشاهیر ایران و عرب، ص 32.</ref>
+
[[آقا بزرگ تهرانی]] می‌نویسد: «جهانگیرخان چنان کوشید که به اعلی درجات علم دست یافت... و از سایر بلاد به قصد استفاده از او به حوزه درسش ‌شتافتند.<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۳۴۴.</ref> مورخ دیگری می‌نویسد: «میرزا جهانگیرخان قشقایی در مدرسه صدر اصفهان تدریس می‌کرد و بیشتر استادان معقول خوشه چین خرمن دانش او بوده‌اند».<ref> تاریخ مشاهیر ایران و عرب، ص ۳۲.</ref>
  
 
برخی از شاگردان جهانگیرخان قشقایی عبارتند از:
 
برخی از شاگردان جهانگیرخان قشقایی عبارتند از:
  
*ملا محمدجواد آدینه‌ای (متوفی: 1339 هـ.ق): وی از مدرسان [[حكمت]]، هیئت و نجوم و... در مدرسه صدر اصفهان بود. قبر وی در [[تخت فولاد]] اصفهان است.
+
*ملا محمدجواد آدینه‌ای (متوفی: ۱۳۳۹ هـ.ق): وی از مدرسان [[حکمت]]، هیئت و نجوم و... در مدرسه صدر اصفهان بود. قبر وی در [[تخت فولاد]] اصفهان است.
*سید محمدعلی ابطحی سدهی (متوفی: 1371 هـ.ق): وی 50 كتاب نوشته است، از جمله شرح فارسی بر [[کفایة الاصول (کتاب)|كفایه]]، تعلیقه بر [[فرائد الاصول (کتاب)|فرائد]] و ختام الغرر.
+
*سید محمدعلی ابطحی سدهی (متوفی: ۱۳۷۱ هـ.ق): وی ۵۰ کتاب نوشته است، از جمله شرح فارسی بر [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایه]]، تعلیقه بر [[فرائد الاصول (کتاب)|فرائد]] و ختام الغرر.
*میرزا محمود ابن الرضا (1285ـ1355 هـ.ق): وی جزو شاگردان آخوند كاشی و میرزا محمدهاشم چهارسوقی خوانساری در اصفهان و سید محمدكاظم یزدی، آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی در [[نجف]] اشرف بود.
+
*میرزا محمود ابن الرضا (۱۲۸۵ـ۱۳۵۵ هـ.ق): وی جزو شاگردان آخوند کاشی و میرزا محمدهاشم چهارسوقی خوانساری در اصفهان و سید محمدکاظم یزدی، آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی در [[نجف]] اشرف بود.
*[[آقا ضیاءالدین عراقی]] (1278ـ1361 هـ.ق): وی از نام آوران [[علم اصول]] است. مقالات الاصول و شرح تبصره علامه از آثار اوست.
+
*[[آقا ضیاءالدین عراقی]] (۱۲۷۸ـ۱۳۶۱ هـ.ق): وی از نام آوران [[علم اصول]] است. مقالات الاصول و شرح تبصره علامه از آثار اوست.
*[[حاج آقا رحیم ارباب]] (1297ـ1396 هـ.ق): وی سطوح عالی [[فلسفه]] و حكمت (مثل شرح اشارات و شفا) و [[نهج البلاغه]] و یك دوره [[اخلاق]] را نزد جهانگیرخان قشقایی فراگرفت.
+
*[[حاج آقا رحیم ارباب]] (۱۲۹۷ـ۱۳۹۶ هـ.ق): وی سطوح عالی [[فلسفه]] و حکمت (مثل شرح اشارات و شفا) و [[نهج البلاغه]] و یک دوره [[اخلاق]] را نزد جهانگیرخان قشقایی فراگرفت.
*[[سید ابوالحسن اصفهانی]] (1284ـ1365 هـ.ق): آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در روستای «مَدیسِهْ» از توابع لنجان اصفهان به دنیا آمد، پدرش (سید محمد) همراه سید عبدالحمید (پدر خود) از بهبهان به اصفهان و سپس به [[كربلا]] مهاجرت كرده بودند، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی تا پایان عمر در [[نجف]] به تدریس و انجام امور مسلمانان اشتغال داشت. وی در [[كاظمین]] دیده از جهان فانی فروبست و در صحن مطهر امیرالمؤمنین در كنار قبر فرزند شهیدش سید محمدحسن مدفون گردید.
+
*[[سید ابوالحسن اصفهانی]] (۱۲۸۴ـ۱۳۶۵ هـ.ق): آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در روستای «مَدیسِهْ» از توابع لنجان اصفهان به دنیا آمد، پدرش (سید محمد) همراه سید عبدالحمید (پدر خود) از بهبهان به اصفهان و سپس به [[کربلا]] مهاجرت کرده بودند، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی تا پایان عمر در [[نجف]] به تدریس و انجام امور مسلمانان اشتغال داشت. وی در [[کاظمین]] دیده از جهان فانی فروبست و در صحن مطهر امیرالمؤمنین در کنار قبر فرزند شهیدش سید محمدحسن مدفون گردید.
*[[شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی|شیخ حسنعلی نخودكی اصفهانی]]، (1279ـ1361 هـ.ق): وی فلسفه را نزد حكیم قشقایی فراگرفت. او دارای كرامات بسیاری بوده است.
+
*[[شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی|شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی]]، (۱۲۷۹ـ۱۳۶۱ هـ.ق): وی فلسفه را نزد حکیم قشقایی فراگرفت. او دارای کرامات بسیاری بوده است.
*میرزا محمدباقر امامی (متوفی: 1364 هـ.ق): عالم، ‌حكیم، فاضل، زاهد و از شاگردان جهانگیرخان قشقایی، آقا سید محمدباقر درچه‌ای و آخوند كاشی بود. او كتاب گرانسنگی در حكمت و كلام تألیف نموده است.
+
*میرزا محمدباقر امامی (متوفی: ۱۳۶۴ هـ.ق): عالم، ‌حکیم، فاضل، زاهد و از شاگردان جهانگیرخان قشقایی، آقا سید محمدباقر درچه‌ای و آخوند کاشی بود. او کتاب گرانسنگی در حکمت و کلام تألیف نموده است.
*اسدالله ایزد گشسب (1303ـ1366 هـ.ق): وی دارای تألیفات بسیاری است.
+
*اسدالله ایزد گشسب (۱۳۰۳ـ۱۳۶۶ هـ.ق): وی دارای تألیفات بسیاری است.
*آیت الله [[آیت الله بروجردی|سید حسین بروجردی]] (متوفی: 1380 هـ.ق): وی زعیم جهان اسلام، از شاگردان نامی حكیم قشقایی است. محل دفن وی مسجد اعظم قم است.
+
*آیت الله [[آیت الله بروجردی|سید حسین بروجردی]] (متوفی: ۱۳۸۰ هـ.ق): مرجع و زعیم بزرگ جهان اسلام، از شاگردان نامی حکیم قشقایی است.  
*میرزا مهدی بیدآبادی اصفهانی (متوفی: 1365 هـ.ق): وی دارای تألیفات بسیار است از جمله: ‌ابواب الهدی و اعجاز قرآن.
+
*میرزا مهدی بیدآبادی اصفهانی (متوفی: ۱۳۶۵ هـ.ق): وی دارای تألیفات بسیار است از جمله: ‌ابواب الهدی و اعجاز قرآن.
*میرزا حسن خان جابری انصاری (1287ـ1376 هـ.ق) از این ادیب و مورخ توانا، 24 اثر علمی ـ ادبی باقی مانده است.
+
*میرزا حسن خان جابری انصاری (۱۲۸۷ـ۱۳۷۶ هـ.ق): از این ادیب و مورخ توانا، ۲۴ اثر علمی ـ ادبی باقی مانده است.
*حاج میرزا محمدعلی حكیم الهی سلطان آبادی (1274ـ1325 هـ.ق)
+
*حاج میرزا محمدعلی حکیم الهی سلطان آبادی (۱۲۷۴ـ۱۳۲۵ هـ.ق)
*محمدعلی زاهد قمشه‌ای، معروف به ابوالمعارف (متولد: 1290 هـ.ق)
+
*محمدعلی زاهد قمشه‌ای، معروف به ابوالمعارف (متولد: ۱۲۹۰ هـ.ق)
  
 
==آثار و تألیفات==
 
==آثار و تألیفات==
از جمله آثار منسوب به حكیم قشقایی عبارت است از:
+
از جمله آثار منسوب به حکیم قشقایی عبارت است از:
  
*شرح [[نهج البلاغه]]؛ جابری انصاری كه از شاگردان جهانگیرخان بوده است، می‌نویسد: «در مدرسه صدر خدمت آن بزرگوار نهج البلاغه می‌خواندم و شرحی برآن كتاب مستطاب می‌نوشت».<ref>تاریخ اصفهان، جابری انصاری، ج1، ص56.</ref>
+
*شرح [[نهج البلاغه]]؛ جابری انصاری که از شاگردان جهانگیرخان بوده است، می‌نویسد: «در مدرسه صدر خدمت آن بزرگوار نهج البلاغه می‌خواندم و شرحی برآن کتاب مستطاب می‌نوشت».<ref>تاریخ اصفهان، جابری انصاری، ج۱، ص۵۶.</ref>
*دیوان شعر<ref> معجم رجال الفكر والادب فی النجف، محمدهادی امینی، ص 352 به نقل از زندگانی حكیم قشقایی، ص 65.</ref>؛ این شعر منسوب به حكیم قشقایی است:
+
*دیوان شعر؛<ref> معجم رجال الفکر والادب فی النجف، محمدهادی امینی، ص ۳۵۲ به نقل از زندگانی حکیم قشقایی، ص ۶۵.</ref> این شعر منسوب به حکیم قشقایی است:
{{بیت|دوش عشقت برد آرام از دل و از چشم خواب|یاد رویت بود كارم تا برآمد آفتاب}}
+
{{بیت|دوش عشقت برد آرام از دل و از چشم خواب|یاد رویت بود کارم تا برآمد آفتاب}}
 
+
{{بیت|دل گرفت از مدرسه یاران کجا کوی حبیب|جان فسرد از وسوسه، ساقی بده جام شراب<ref> حدیقه الشعراء، ج ۱، ص ۳۸۸.</ref>}}
{{بیت|دل گرفت از مدرسه یاران كجا كوی حبیب|جان فسرد از وسوسه، ساقی بده جام شراب.<ref> حدیقه الشعراء، ج ص 388.</ref>}}
 
  
 
==رونق دهنده فلسفه==
 
==رونق دهنده فلسفه==
  
عناد متحجرین نسبت به [[فلسفه]] در زمان حكیم قشقایی به قدری زیاد بود كه استاد [[جلال الدین همایی]] می‌نویسد: «مرحوم قشقایی فلسفه را در [[اصفهان]] از [[تهمت]] خلاف [[شرع]] و بدنامی [[کفر|كفر]] و الحاد نجات داد. سهل است كه چندان به این علم رونق بخشید كه فقها و متشرعان نیز آشكارا با میل و علاقه روی به درس فلسفه نهادند و آن را مایه فضل و مفاخرت می‌شمردند».<ref> دو رساله همایی، ص 18.</ref>
+
عناد متحجرین نسبت به [[فلسفه]] در زمان حکیم قشقایی به قدری زیاد بود که استاد [[جلال الدین همایی]] می‌نویسد: «مرحوم قشقایی فلسفه را در [[اصفهان]] از [[تهمت]] خلاف [[شرع]] و بدنامی [[کفر|کفر]] و الحاد نجات داد. سهل است که چندان به این علم رونق بخشید که فقها و متشرعان نیز آشکارا با میل و علاقه روی به درس فلسفه نهادند و آن را مایه فضل و مفاخرت می‌شمردند».<ref> دو رساله همایی، ص ۱۸.</ref>
  
و در «دیوان طَرَبْ» اصفهانی آمده است: «جهانگیرخان در اثر شخصیت بارز علمی و تسلم مقام قدس و [[تقوا|تقوی]] و نزاهت (پاكدامنی) اخلاقی و حسن تدبیر حكیمانه كه همه در وجود وی مجتمع بود؛ تحصیل فلسفه را كه بین علما و طلاب سخت موهون (سست) و با كفر و الحاد مقرون بود؛ از آن بدنامی به كلی نجات داد و آن را در سرپوش درس [[فقه]] و [[اخلاق]] چندان رایج و مطلوب ساخت كه نه فقط دانستن و خواندن آن موجب ضلالت و تهمت بی‌دینی نبود؛ بلكه مایه افتخار و مباهات محسوب می‌شد. وی معمولاً یكی دو ساعت از آفتاب برآمده در مسجد جارچی سه درس پشت سر هم می‌گفت؛ كه درس اولش شرح لمعه (فقه) و بعد از آن شرح منظومه ([[حكمت]]) و سپس درس اخلاق بود و به این ترتیب فلسفه را به مانند "حشو جوز<ref> هلو یا شفتالوی خشك شده كه درون آن را با مغز جوز (گردو) پر می‌كنند.</ref> و قند و لوزینه<ref> یك نوع شیرینی كه با مغز بادام، پسته، گلاب و شكر درست می‌كنند.</ref> فقه" با اخلاق به خورد طلاب می‌داد».<ref> دیوان طرب، مقدمه، ص 70.</ref> این مثال كنایه از این است كه وی فلسفه را در میان دروس فقه و اخلاق، به سبك شیوایی تدریس می‌كرد».
+
و در «دیوان طَرَبْ» اصفهانی آمده است: «جهانگیرخان در اثر شخصیت بارز علمی و تسلم مقام قدس و [[تقوا|تقوی]] و نزاهت (پاکدامنی) اخلاقی و حسن تدبیر حکیمانه که همه در وجود وی مجتمع بود؛ تحصیل فلسفه را که بین علما و طلاب سخت موهون (سست) و با کفر و الحاد مقرون بود؛ از آن بدنامی به کلی نجات داد و آن را در سرپوش درس [[فقه]] و [[اخلاق]] چندان رایج و مطلوب ساخت که نه فقط دانستن و خواندن آن موجب ضلالت و تهمت بی‌دینی نبود؛ بلکه مایه افتخار و مباهات محسوب می‌شد. وی معمولاً یکی دو ساعت از آفتاب برآمده در مسجد جارچی سه درس پشت سر هم می‌گفت؛ که درس اولش شرح لمعه (فقه) و بعد از آن شرح منظومه ([[حکمت]]) و سپس درس اخلاق بود و به این ترتیب فلسفه را به مانند "حشو جوز<ref> هلو یا شفتالوی خشک شده که درون آن را با مغز جوز (گردو) پر می‌کنند.</ref> و قند و لوزینه<ref> یک نوع شیرینی که با مغز بادام، پسته، گلاب و شکر درست می‌کنند.</ref> فقه" با اخلاق به خورد طلاب می‌داد».<ref> دیوان طرب، مقدمه، ص ۷۰.</ref> این مثال کنایه از این است که وی فلسفه را در میان دروس فقه و اخلاق، به سبک شیوایی تدریس می‌کرد».
  
در اوایل قرن 13 هـ.ق، حوزه ‌تدریس و تعلیم فلسفه [[ملاصدرا|صدرایی]] حدود نیم قرن در اصفهان بوسیله دو استاد نامدار: علامه بزرگوار [[آخوند کاشانی|آخوند ملا محمد كاشانی]] و حكیم جهانگیرخان قشقایی، گرمی و رونقی بسزا داشت، چندان كه طلاب این علم را از بلاد دور و نزدیك از ممالك مجاور برای درك محضر ایشان به اصفهان می‌شتافتند و سالیان دراز نام «آخوند» (آخوند كاشی) و خان (جهانگیرخان قشقایی) ورد زبان علما و محصلان علوم قدیم بود».<ref> زندگانی حكیم جهانگیرخان قشقایی، ص 77 و 78.</ref>
+
در اوایل قرن ۱۳ هـ.ق، حوزه ‌تدریس و تعلیم فلسفه [[ملاصدرا|صدرایی]] حدود نیم قرن در اصفهان بوسیله دو استاد نامدار: علامه بزرگوار [[آخوند کاشانی|آخوند ملا محمد کاشانی]] و حکیم جهانگیرخان قشقایی، گرمی و رونقی بسزا داشت، چندان که طلاب این علم را از بلاد دور و نزدیک از ممالک مجاور برای درک محضر ایشان به اصفهان می‌شتافتند و سالیان دراز نام «آخوند» (آخوند کاشی) و «خان» (جهانگیرخان قشقایی) ورد زبان علما و محصلان علوم قدیم بود».<ref> زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۷۷ و ۷۸.</ref>
  
==شیوه زندگی==
+
==اخلاق و شیوه زندگی==
  
حكیم قشقایی از هنگامی كه وارد [[حوزه علمیه]] اصفهان شد، تا موقعی كه بدرود حیات گفت، با همان لباس ساده ایل قشقایی شامل كلاه پوستی و پالتو پوست، زندگی را در حجره سپری نمود و در همان حجره به دیار باقی شتافت. شاید او برای تأسی به استادش، آقا محمدرضا قمشه‌ای این گونه لباس می‌پوشید. بعضی از شاگردان حكیم قشقایی مثل [[حاج آقا رحیم ارباب]] نیز تغییر لباس ندادند.
+
حکیم قشقایی از هنگامی که وارد [[حوزه علمیه]] اصفهان شد، تا موقعی که بدرود حیات گفت، با همان لباس ساده ایل قشقایی شامل کلاه پوستی و پالتو پوست، زندگی را در حجره سپری نمود و در همان حجره به دیار باقی شتافت. شاید او برای تأسی به استادش، آقا محمدرضا قمشه‌ای این گونه لباس می‌پوشید. بعضی از شاگردان حکیم قشقایی مثل [[حاج آقا رحیم ارباب]] نیز تغییر لباس ندادند.
  
حكیم قشقایی هنگام اقامه [[نماز جماعت]] ـ به علت [[استحباب]] گذاشتن عمامه در موقع [[نماز]] ـ كلاه از سر برمی‌گرفت و با شال کمر عمامه‌ای درست می‌كرد و بر سر می‌نهاد.<ref> تاریخ اصفهان و ری، ص 315.</ref>
+
حکیم قشقایی هنگام اقامه [[نماز جماعت]] ـ به علت [[استحباب]] گذاشتن عمامه در موقع [[نماز]] ـ کلاه از سر برمی‌گرفت و با شال کمر عمامه‌ای درست می‌کرد و بر سر می‌نهاد.<ref> تاریخ اصفهان و ری، ص ۳۱۵.</ref>
  
 
[[شهید مطهری]] در مورد ایشان می فرماید: «مرحوم خان علاوه بر مقام علمی و فلسفی، در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و [[تقوا]] نمونه بوده است. تا آخر عمر در همان لباس عادی اولی خود باقی بود و فوق العاده مورد ارادت شاگردان و آشنایان قرار داشت».
 
[[شهید مطهری]] در مورد ایشان می فرماید: «مرحوم خان علاوه بر مقام علمی و فلسفی، در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و [[تقوا]] نمونه بوده است. تا آخر عمر در همان لباس عادی اولی خود باقی بود و فوق العاده مورد ارادت شاگردان و آشنایان قرار داشت».
  
آیت الله [[آيت الله ارباب|آقا رحیم ارباب]] نیز در مورد ایشان می فرماید: «مرحوم خان، در اتقان، مردی بود کم نظیر که من مثل او را ندیدم. جامع حکمت، معقول و منقول، بسیار خوش اخلاق، نسبت به طلاب بسیار مهربان و در تربیت آنها کوشا بود. روز چهارشنبه درس ایشان به وعظ و [[اخلاق]] اختصاص می یافت. مردی بود منیع الطبع، از کسی پول قبول نمی کرد حتی هنگامی که نیاز داشت یا مقروض بود. از [[عرفان]] بهره های کافی و وافی داشت و خود عارفی وارسته بود».
+
آیت الله آقا رحیم ارباب نیز در مورد ایشان می فرماید: «مرحوم خان، در اتقان، مردی بود کم نظیر که من مثل او را ندیدم. جامع حکمت، معقول و منقول، بسیار خوش اخلاق، نسبت به طلاب بسیار مهربان و در تربیت آنها کوشا بود. روز چهارشنبه درس ایشان به وعظ و [[اخلاق]] اختصاص می یافت. مردی بود منیع الطبع، از کسی پول قبول نمی کرد حتی هنگامی که نیاز داشت یا مقروض بود. از [[عرفان]] بهره های کافی و وافی داشت و خود عارفی وارسته بود».
  
حكیم قشقایی از مال‌الاجاره زمینی كه داشته است؛ روزگار می‌گذرانده<ref> سیمای فرزانگان، ج ص 42.</ref> و از سهم امام و شهریه استفاده نمی‌كرده است. مال‌الاجاره زمین كشاورزی متعلق به وی در شهر دهاقان سالی 40 تومان و از زمین روستای آغداش، 15 الی 20 تومان، برای وی می‌فرستاده‌اند.<ref> تاریخ حكما، ص 85.</ref>
+
حکیم قشقایی از مال‌الاجاره زمینی که داشته است؛ روزگار می‌گذرانده<ref> سیمای فرزانگان، ج ۳، ص ۴۲.</ref> و از سهم امام و شهریه استفاده نمی‌کرده است. مال‌الاجاره زمین کشاورزی متعلق به وی در شهر دهاقان سالی ۴۰ تومان و از زمین روستای آغداش، ۱۵ الی ۲۰ تومان، برای وی می‌فرستاده‌اند.<ref> تاریخ حکما، ص ۸۵.</ref>
  
 
==در مقابل مشروطه==
 
==در مقابل مشروطه==
  
آیت الله [[حاج آقا رحیم ارباب]] فرمود: «پس از اعلام [[مشروطیت]]، در جلسه علمای [[اصفهان]]، مخصوصاً روحانیون مسجد شاهی (مثل [[حاج آقا نورالله اصفهانی|حاج نورالله]] و برادرش [[محمدتقی آقا نجفی اصفهانی|آقا نجفی]])، جهانگیرخان مشروطه را از اصالت مبرا دانست و آن را تا حدودی زاییده دسایس استعمارگران فرنگ خواند، تا جایی كه فرمود: اگر چه توده مردم به مشروطه دل بسته‌اند و جان‎ها باخته‌اند؛ ولی این ریشه در استبداد دارد. شاید هم می‌خواهند [[دین]] مردم را بدزدند و سپس گفت: آقا رحیم چنین نیست؟ من سكوت كردم. فرمود: آقا رحیم سكوت كن، سكوت اسلم است».<ref> از مضراب تا محراب، خسرو احتشامی، ص 34.</ref>
+
آیت الله [[حاج آقا رحیم ارباب]] فرمود: «پس از اعلام [[مشروطیت]]، در جلسه علمای [[اصفهان]]، مخصوصاً روحانیون مسجد شاهی (مثل [[حاج آقا نورالله اصفهانی|حاج نورالله]] و برادرش [[محمدتقی آقا نجفی اصفهانی|آقا نجفی]])، جهانگیرخان مشروطه را از اصالت مبرا دانست و آن را تا حدودی زاییده دسایس استعمارگران فرنگ خواند، تا جایی که فرمود: اگر چه توده مردم به مشروطه دل بسته‌اند و جان‎ها باخته‌اند؛ ولی این ریشه در استبداد دارد. شاید هم می‌خواهند [[دین]] مردم را بدزدند و سپس گفت: آقا رحیم چنین نیست؟ من سکوت کردم. فرمود: آقا رحیم سکوت کن، سکوت اسلم است».<ref> از مضراب تا محراب، خسرو احتشامی، ص ۳۴.</ref>
 
==وفات==
 
==وفات==
  
مرحوم آیت الله جهانگیرخان قشقایی، سرانجام در ماه [[رمضان]] سال 1328 هـ.ق در سن 85 سالگی در [[اصفهان]] وفات نمود و در [[تخت فولاد]] مدفون شد. گویند وقتی جهانگیر خان درگذشت، [[آخوند کاشانی|آخوند کاشی]] در گوشه ای از مدرسه صدر نشسته بود و آه می کشید و ناله می کرد و می گفت: «کمرم شکست».<ref>  تخت فولاد، سید احمد عقیلی، ص 151 </ref>  
+
مرحوم آیت الله جهانگیرخان قشقایی، سرانجام در ماه [[رمضان]] سال ۱۳۲۸ هـ.ق در سن ۸۵ سالگی در [[اصفهان]] وفات نمود و در [[تخت فولاد]] مدفون شد. گویند وقتی جهانگیر خان درگذشت، [[آخوند کاشانی|آخوند کاشی]] در گوشه ای از مدرسه صدر نشسته بود و آه می کشید و ناله می کرد و می گفت: «کمرم شکست».<ref>  تخت فولاد، سید احمد عقیلی، ص ۱۵۱ </ref>  
 
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*مجموعه [[گلشن ابرار]]، جلد۳، "زندگی نامه جهانگیر خان قشقایی" از مهدی قرقانی.
*مجموعه [[گلشن ابرار]]، جلد3، "زندگی نامه جهانگیر خان قشقایی" از مهدي قرقاني.
+
*معصومه اسماعیلی، "سالروز درگذشت میرزا جهانگیرخان قشقایی"، مجله نامه جامعه، شهریور۱۳۸۷، شماره۴۸.
*معصومه اسماعیلی، "سالروز درگذشت میرزا جهانگیرخان قشقایی"، مجله نامه جامعه، شهریور1387، شماره48.
+
*تخت فولاد، سید احمد عقیلی، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ هفتم، ۱۳۹۳.
*تخت فولاد، سید احمد عقیلی، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ هفتم، 1393.
 
 
 
  
 
==آرشیو عکس و تصویر==
 
==آرشیو عکس و تصویر==
 
<gallery mode="packed" heights="170px">
 
<gallery mode="packed" heights="170px">
 
پرونده:اصفهانی (1).jpg|از راست: سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، جهانگیرخان قشقایی و عبدالرحیم حائری اصفهانى
 
پرونده:اصفهانی (1).jpg|از راست: سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، جهانگیرخان قشقایی و عبدالرحیم حائری اصفهانى
 
 
</gallery>
 
</gallery>
  

نسخهٔ ‏۲۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۵

«جهانگیر خان قشقایی» (۱۲۴۳-۱۳۲۸ ق)، فیلسوف و عارف ربانی شیعه در قرن سیزدهم هجری و از شاگردان علامه محمدرضا قمشه ای و ملا اسماعیل درب کوشکی است. حکیم قشقایی نقش بسزایی در احیاء فلسفه و رونق آن در اصفهان داشت. عالمان بزرگی مانند: شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، حاج آقا رحیم ارباب، آیت الله بروجردی و سید حسن مدرس از شاگردان او هستند.

Jahangir-ghashghaei.jpg
نام کامل جهانگیرخان قشقایی
زادروز ۱۲۴۳ قمری
زادگاه سمیرم
وفات ۱۳۲۸ قمری
مدفن اصفهان، تخت فولاد

Line.png

اساتید

ملا اسماعیل درب کوشکی، محمدرضا صهبا قمشه‌ای، ملا حسینعلی تویسرکانی، میرزا محمدحسن نجفی،...

شاگردان

شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، حاج آقا رحیم ارباب، آیت الله بروجردی، سید حسن مدرس، سید ابوالحسن اصفهانی،...

آثار

شرح نهج البلاغه، دیوان شعر،...

تحصیل و استادان

جهانگیرخان قشقایی در سال ۱۲۴۳ هـ.ق در خانواده‌ای از ایل قشقایی منطقه سمیرم به دنیا آمد. جهانگیرخان در کوچ ییلاق و قشلاق، به تحصیل علم می‌پرداخت. استعداد و قابلیت وی در کسب علم تا حدی بود که احساس کرد ماندن در ایل و حرکت در کوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت از آن ها جدا شود و در اصفهان بماند و به تحصیل بپردازد.[۱]

درباره چگونگی گرایش و نحوه ورود حکیم جهانگیرخان قشقایی به حوزه علمیه، سخنانی گفته شده است که در خور توجه است. استاد قدسی به نقل از جلال الدین همایی، درباره جریان آشنایی حکیم قشقایی با همای شیرازی در ابتدای ورودش به اصفهان می‌نگارد: «در برخوردی که بین همای شیرازی (پدربزرگ جلال الدین همایی که نام او رضاقلی و متخلص به همای شیرازی بود) با حکیم قشقایی پیش می‌آید. حکیم قشقایی از مرحوم همای شیرازی نشانی تارساز را جویا می‌شود. ایشان ضمن راهنمایی وی به سوی تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه می‌شود که این مرد آیتی از هوش و درایت و ذکاوت است. به وی می‌گوید: با این استعداد حیف است ضایع شوی. میل داری درس بخوانی؟ جهانگیرخان پاسخ می‌دهد: از خدا می‌خواهم. بدین ترتیب حکیم قشقایی به راهنمایی همای شیرازی در چهل سالگی راهی مدرسه طلاب می‌گردد و در سلک دانشوران علوم دینی جای می‌گیرد».[۲]

صفای باطن و فطرت پاک آن حکیم الهی بود که چنین تحول غیرقابل تصوری را خداوند در زندگی وی به وجود آورد. همت بلند حکیم قشقایی سبب می‌شود که بعد از گذشت ۴۰ سال ـ که بهار جوانیش در ایل قشقایی سپری شده بود ـ بقیه عمر شریفش را به یادگیری علوم مختلف ـ به ویژه فلسفه، حکمت، عرفان، فقه، اصول، ریاضی و هیئت، بگذراند.[۳]

همچنین نقل می‌کنند: «در حالی که متأثر از گفته شخص راهنما بوده است؛ در بازار (اصفهان) مشاهده می‌کند جماعتی در اطراف شخصی، با خضوع و خشوع حرکت می‌کنند و ادای احترام می‌نمایند. علت را جویا می‌شود؟ می‌گویند: وی یکی از علمای اصفهان است. حکیم جهانگیرخان در اراده‌اش مصمم‌تر می‌شود و با جدیت پی تحصیل دانش می‌رود».[۴]

مورخ دیگری چنین نوشته است: «در یکی از تابستان‌ها که ایل قشقایی به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیرخان نیز مانند سایر افراد ایل که برای خرید و فروش و رفع حوائج شخصی خود به اصفهان می‌آمدند، او هم به اصفهان آمد؛ و در ضمن تارش هم خراب شده بود و می‌خواست آن را تعمیر نماید. از شخصی سراغ تارساز را گرفت و او یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جُلفای اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پی کار بهتری و علم بیاموز، از تار زدن بهتر است. گفته آن شخص به جهانگیرخان خیلی اثر کرد. او در مدرسه صدر حجره‌ای برای خود گرفت و با یک عشق و علاقه مفرطی پی تحصیل رفت و رتبه‌اش به جایی رسید که یکی از بزرگان از حکما و فقها و مدرسین اصفهان شد».[۵]

حکیم قشقایی در قسمت شرقی مدرسه صدر بازار اصفهان، حجره شماره دوم بعد از ایوان سکونت داشت.[۶] او با آخوند کاشی (متوفا: ۱۳۳۲ هـ.ق) هم مباحثه بود. آنان ارتباط قلبی خاصی با هم داشتند و هر دو از شاگردان آقا محمدرضا قمشه‌ای . دو تا پایان عمر در مدرسه صدر زیستند و همسر اختیار ننمودند.

معروفترین اساتید حکیم قشقایی عبارتند از:

  • محمدرضا صهبا قمشه‌ای (متوفا: ۱۳۰۶ هـ.ق): از حکما و عرفای اصفهان بوده است. جهانگیرخان که سال ها شاگرد علامه آقا محمدرضا قمشه‌ای بود، پس از هجرت استادش از اصفهان، به شوق استفاده از محضر وی به تهران می‌رود.
  • مولی حسین علی تویسرکانی (متوفا: ۱۲۸۶ هـ.ق): که در حوزه علمیه اصفهان به تدریس مشغول بود و بسیاری از مردم مقلد وی بودند. کشف الاسرار در شرح شرایع، شرح بر جامع عباسی، فصل الخطاب در اصول و رساله‌ای در رد اخباریه از آثار اوست. وی در تخت فولاد اصفهان، در ایوان بقعه تکیه آقا حسین خوانساری مدفون گردید.
  • شیخ محمدباقر نجفی مسجدشاهی؛ وی از شاگردان سید محمدباقر شفتی در اصفهان و شیخ مرتضی انصاری در نجف بود.
  • ملا حیدر صباغ لنجانی (متوفا: ۱۲۸۸ هـ.ق): حکیم جهانگیرخان قشقایی علوم عقلی را نزد او فراگرفت.
  • میرزا محمدحسن نجفی (متوفا: ۱۳۱۷ هـ.ق): حکیم قشقایی شرعیات را نزد این مجتهد عالی مقام فراگرفت.
  • ملا اسماعیل اصفهانی درب کوشکی (متوفا: ۱۳۰۴ هـ.ق).
  • میرزا عبدالجواد حکیم خراسانی (متوفا: ۱۳۲۷ هـ.ق).

تدریس و شاگردان

آیت الله جهانگیرخان قشقایی در علوم نقلی و عقلی، به ویژه در حکمت به مرحله کمال رسید و در مدرسه صدر اصفهان به تدریس پرداخت. بزرگان از اهل علم و ادب برای استفاده از مکتب متعالی وی شتافتند. حکیم قشقایی گاهی در شبستان مسجد جارچی[۷] تدریس می‌کرد.[۸]

او روزهای پنجشنبه و جمعه، به تدریس ریاضی و هیئت می‌پرداخت. وی گاهی نیز به تدریس نهج البلاغه می‌پرداخت و آن را با حکمت، تحلیل می‌کرد.[۹] نزدیک به ۱۳۰ نفر در درس شرح منظومه وی شرکت می‌کردند.[۱۰]

وی سطوح مختلف دروس حوزوی ـ حتی رتبه عالی درس خارج را ـ تدریس می‌کرد. او کتاب های اسفار و شفا و شرح منظومه را با بیانی شیوا تدریس می‌نمود.[۱۱] آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله بروجردی در درس خارج او شرکت کرده بودند.[۱۲]

حکیم قشقایی جزو نامدارترین مدرسان حوزه علمیه تهران بود. در مدرسه سپهسالار تهران شهرت بود که در مدرسه صدر اصفهان، دو نفر فاضل معمر بی‌نظیر ایران، آخوند ملا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی هستند.[۱۳]

شیخ عباس قمی می‌نویسد: «جهانگیرخان در علم و عمل به جایی رسید که از اقطار بلاد به حوزه درسش آمدند».[۱۴]

آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: «جهانگیرخان چنان کوشید که به اعلی درجات علم دست یافت... و از سایر بلاد به قصد استفاده از او به حوزه درسش ‌شتافتند.[۱۵] مورخ دیگری می‌نویسد: «میرزا جهانگیرخان قشقایی در مدرسه صدر اصفهان تدریس می‌کرد و بیشتر استادان معقول خوشه چین خرمن دانش او بوده‌اند».[۱۶]

برخی از شاگردان جهانگیرخان قشقایی عبارتند از:

  • ملا محمدجواد آدینه‌ای (متوفی: ۱۳۳۹ هـ.ق): وی از مدرسان حکمت، هیئت و نجوم و... در مدرسه صدر اصفهان بود. قبر وی در تخت فولاد اصفهان است.
  • سید محمدعلی ابطحی سدهی (متوفی: ۱۳۷۱ هـ.ق): وی ۵۰ کتاب نوشته است، از جمله شرح فارسی بر کفایه، تعلیقه بر فرائد و ختام الغرر.
  • میرزا محمود ابن الرضا (۱۲۸۵ـ۱۳۵۵ هـ.ق): وی جزو شاگردان آخوند کاشی و میرزا محمدهاشم چهارسوقی خوانساری در اصفهان و سید محمدکاظم یزدی، آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی در نجف اشرف بود.
  • آقا ضیاءالدین عراقی (۱۲۷۸ـ۱۳۶۱ هـ.ق): وی از نام آوران علم اصول است. مقالات الاصول و شرح تبصره علامه از آثار اوست.
  • حاج آقا رحیم ارباب (۱۲۹۷ـ۱۳۹۶ هـ.ق): وی سطوح عالی فلسفه و حکمت (مثل شرح اشارات و شفا) و نهج البلاغه و یک دوره اخلاق را نزد جهانگیرخان قشقایی فراگرفت.
  • سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۸۴ـ۱۳۶۵ هـ.ق): آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در روستای «مَدیسِهْ» از توابع لنجان اصفهان به دنیا آمد، پدرش (سید محمد) همراه سید عبدالحمید (پدر خود) از بهبهان به اصفهان و سپس به کربلا مهاجرت کرده بودند، آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی تا پایان عمر در نجف به تدریس و انجام امور مسلمانان اشتغال داشت. وی در کاظمین دیده از جهان فانی فروبست و در صحن مطهر امیرالمؤمنین در کنار قبر فرزند شهیدش سید محمدحسن مدفون گردید.
  • شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، (۱۲۷۹ـ۱۳۶۱ هـ.ق): وی فلسفه را نزد حکیم قشقایی فراگرفت. او دارای کرامات بسیاری بوده است.
  • میرزا محمدباقر امامی (متوفی: ۱۳۶۴ هـ.ق): عالم، ‌حکیم، فاضل، زاهد و از شاگردان جهانگیرخان قشقایی، آقا سید محمدباقر درچه‌ای و آخوند کاشی بود. او کتاب گرانسنگی در حکمت و کلام تألیف نموده است.
  • اسدالله ایزد گشسب (۱۳۰۳ـ۱۳۶۶ هـ.ق): وی دارای تألیفات بسیاری است.
  • آیت الله سید حسین بروجردی (متوفی: ۱۳۸۰ هـ.ق): مرجع و زعیم بزرگ جهان اسلام، از شاگردان نامی حکیم قشقایی است.
  • میرزا مهدی بیدآبادی اصفهانی (متوفی: ۱۳۶۵ هـ.ق): وی دارای تألیفات بسیار است از جمله: ‌ابواب الهدی و اعجاز قرآن.
  • میرزا حسن خان جابری انصاری (۱۲۸۷ـ۱۳۷۶ هـ.ق): از این ادیب و مورخ توانا، ۲۴ اثر علمی ـ ادبی باقی مانده است.
  • حاج میرزا محمدعلی حکیم الهی سلطان آبادی (۱۲۷۴ـ۱۳۲۵ هـ.ق)
  • محمدعلی زاهد قمشه‌ای، معروف به ابوالمعارف (متولد: ۱۲۹۰ هـ.ق)

آثار و تألیفات

از جمله آثار منسوب به حکیم قشقایی عبارت است از:

  • شرح نهج البلاغه؛ جابری انصاری که از شاگردان جهانگیرخان بوده است، می‌نویسد: «در مدرسه صدر خدمت آن بزرگوار نهج البلاغه می‌خواندم و شرحی برآن کتاب مستطاب می‌نوشت».[۱۷]
  • دیوان شعر؛[۱۸] این شعر منسوب به حکیم قشقایی است:

دوش عشقت برد آرام از دل و از چشم خواب یاد رویت بود کارم تا برآمد آفتاب

دل گرفت از مدرسه یاران کجا کوی حبیب جان فسرد از وسوسه، ساقی بده جام شراب[۱۹]

رونق دهنده فلسفه

عناد متحجرین نسبت به فلسفه در زمان حکیم قشقایی به قدری زیاد بود که استاد جلال الدین همایی می‌نویسد: «مرحوم قشقایی فلسفه را در اصفهان از تهمت خلاف شرع و بدنامی کفر و الحاد نجات داد. سهل است که چندان به این علم رونق بخشید که فقها و متشرعان نیز آشکارا با میل و علاقه روی به درس فلسفه نهادند و آن را مایه فضل و مفاخرت می‌شمردند».[۲۰]

و در «دیوان طَرَبْ» اصفهانی آمده است: «جهانگیرخان در اثر شخصیت بارز علمی و تسلم مقام قدس و تقوی و نزاهت (پاکدامنی) اخلاقی و حسن تدبیر حکیمانه که همه در وجود وی مجتمع بود؛ تحصیل فلسفه را که بین علما و طلاب سخت موهون (سست) و با کفر و الحاد مقرون بود؛ از آن بدنامی به کلی نجات داد و آن را در سرپوش درس فقه و اخلاق چندان رایج و مطلوب ساخت که نه فقط دانستن و خواندن آن موجب ضلالت و تهمت بی‌دینی نبود؛ بلکه مایه افتخار و مباهات محسوب می‌شد. وی معمولاً یکی دو ساعت از آفتاب برآمده در مسجد جارچی سه درس پشت سر هم می‌گفت؛ که درس اولش شرح لمعه (فقه) و بعد از آن شرح منظومه (حکمت) و سپس درس اخلاق بود و به این ترتیب فلسفه را به مانند "حشو جوز[۲۱] و قند و لوزینه[۲۲] فقه" با اخلاق به خورد طلاب می‌داد».[۲۳] این مثال کنایه از این است که وی فلسفه را در میان دروس فقه و اخلاق، به سبک شیوایی تدریس می‌کرد».

در اوایل قرن ۱۳ هـ.ق، حوزه ‌تدریس و تعلیم فلسفه صدرایی حدود نیم قرن در اصفهان بوسیله دو استاد نامدار: علامه بزرگوار آخوند ملا محمد کاشانی و حکیم جهانگیرخان قشقایی، گرمی و رونقی بسزا داشت، چندان که طلاب این علم را از بلاد دور و نزدیک از ممالک مجاور برای درک محضر ایشان به اصفهان می‌شتافتند و سالیان دراز نام «آخوند» (آخوند کاشی) و «خان» (جهانگیرخان قشقایی) ورد زبان علما و محصلان علوم قدیم بود».[۲۴]

اخلاق و شیوه زندگی

حکیم قشقایی از هنگامی که وارد حوزه علمیه اصفهان شد، تا موقعی که بدرود حیات گفت، با همان لباس ساده ایل قشقایی شامل کلاه پوستی و پالتو پوست، زندگی را در حجره سپری نمود و در همان حجره به دیار باقی شتافت. شاید او برای تأسی به استادش، آقا محمدرضا قمشه‌ای این گونه لباس می‌پوشید. بعضی از شاگردان حکیم قشقایی مثل حاج آقا رحیم ارباب نیز تغییر لباس ندادند.

حکیم قشقایی هنگام اقامه نماز جماعت ـ به علت استحباب گذاشتن عمامه در موقع نماز ـ کلاه از سر برمی‌گرفت و با شال کمر عمامه‌ای درست می‌کرد و بر سر می‌نهاد.[۲۵]

شهید مطهری در مورد ایشان می فرماید: «مرحوم خان علاوه بر مقام علمی و فلسفی، در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و تقوا نمونه بوده است. تا آخر عمر در همان لباس عادی اولی خود باقی بود و فوق العاده مورد ارادت شاگردان و آشنایان قرار داشت».

آیت الله آقا رحیم ارباب نیز در مورد ایشان می فرماید: «مرحوم خان، در اتقان، مردی بود کم نظیر که من مثل او را ندیدم. جامع حکمت، معقول و منقول، بسیار خوش اخلاق، نسبت به طلاب بسیار مهربان و در تربیت آنها کوشا بود. روز چهارشنبه درس ایشان به وعظ و اخلاق اختصاص می یافت. مردی بود منیع الطبع، از کسی پول قبول نمی کرد حتی هنگامی که نیاز داشت یا مقروض بود. از عرفان بهره های کافی و وافی داشت و خود عارفی وارسته بود».

حکیم قشقایی از مال‌الاجاره زمینی که داشته است؛ روزگار می‌گذرانده[۲۶] و از سهم امام و شهریه استفاده نمی‌کرده است. مال‌الاجاره زمین کشاورزی متعلق به وی در شهر دهاقان سالی ۴۰ تومان و از زمین روستای آغداش، ۱۵ الی ۲۰ تومان، برای وی می‌فرستاده‌اند.[۲۷]

در مقابل مشروطه

آیت الله حاج آقا رحیم ارباب فرمود: «پس از اعلام مشروطیت، در جلسه علمای اصفهان، مخصوصاً روحانیون مسجد شاهی (مثل حاج نورالله و برادرش آقا نجفی)، جهانگیرخان مشروطه را از اصالت مبرا دانست و آن را تا حدودی زاییده دسایس استعمارگران فرنگ خواند، تا جایی که فرمود: اگر چه توده مردم به مشروطه دل بسته‌اند و جان‎ها باخته‌اند؛ ولی این ریشه در استبداد دارد. شاید هم می‌خواهند دین مردم را بدزدند و سپس گفت: آقا رحیم چنین نیست؟ من سکوت کردم. فرمود: آقا رحیم سکوت کن، سکوت اسلم است».[۲۸]

وفات

مرحوم آیت الله جهانگیرخان قشقایی، سرانجام در ماه رمضان سال ۱۳۲۸ هـ.ق در سن ۸۵ سالگی در اصفهان وفات نمود و در تخت فولاد مدفون شد. گویند وقتی جهانگیر خان درگذشت، آخوند کاشی در گوشه ای از مدرسه صدر نشسته بود و آه می کشید و ناله می کرد و می گفت: «کمرم شکست».[۲۹]

پانویس

  1. حدیقه الشعراء، ج ۱، ص ۳۸۸.
  2. شعوبیه، ص ۱۱۳.
  3. اصفهان، لطف الله هنرفر، ص ۲۹۹.
  4. فصلنامه عشایری ذخایر انقلاب، شماره ۴، سال ۱۳۶۷، ص ۱۲۷.
  5. شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج ۱، ص ۲۸۴.
  6. نشریه انجمن فلسفه، سال اول، شماره ۲، ص ۵۷ و ۶۳.
  7. مسجد جارچی در بازار بزرگ اصفهان و نزدیک مدرسه صدر واقع شده است. بانی آن، سلطان جارچی باشی شاه عباس اول است. (آثار اصفهان، ص ۵۲۴).
  8. گلزار معانی، حسین مدرس رفسنجانی، ص ۶۳۲.
  9. اصفهان، ص ۳۲۰.
  10. گلزار معانی، ص ۶۳۲.
  11. زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۵۸.
  12. مجله نور علم، شماره ۷، دوره سوم، شماره ۲۸، ص ۹۸.
  13. تاریخ جرائد ایران، محمد هاشمی، ج ۱، ص ۲۳۸.
  14. فوائد الرضویه، ص ۸۸.
  15. طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۳۴۴.
  16. تاریخ مشاهیر ایران و عرب، ص ۳۲.
  17. تاریخ اصفهان، جابری انصاری، ج۱، ص۵۶.
  18. معجم رجال الفکر والادب فی النجف، محمدهادی امینی، ص ۳۵۲ به نقل از زندگانی حکیم قشقایی، ص ۶۵.
  19. حدیقه الشعراء، ج ۱، ص ۳۸۸.
  20. دو رساله همایی، ص ۱۸.
  21. هلو یا شفتالوی خشک شده که درون آن را با مغز جوز (گردو) پر می‌کنند.
  22. یک نوع شیرینی که با مغز بادام، پسته، گلاب و شکر درست می‌کنند.
  23. دیوان طرب، مقدمه، ص ۷۰.
  24. زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۷۷ و ۷۸.
  25. تاریخ اصفهان و ری، ص ۳۱۵.
  26. سیمای فرزانگان، ج ۳، ص ۴۲.
  27. تاریخ حکما، ص ۸۵.
  28. از مضراب تا محراب، خسرو احتشامی، ص ۳۴.
  29. تخت فولاد، سید احمد عقیلی، ص ۱۵۱

منابع

  • مجموعه گلشن ابرار، جلد۳، "زندگی نامه جهانگیر خان قشقایی" از مهدی قرقانی.
  • معصومه اسماعیلی، "سالروز درگذشت میرزا جهانگیرخان قشقایی"، مجله نامه جامعه، شهریور۱۳۸۷، شماره۴۸.
  • تخت فولاد، سید احمد عقیلی، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ هفتم، ۱۳۹۳.

آرشیو عکس و تصویر