عمرو بن عاص: تفاوت بین نسخهها
(شناسه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | عَمْرو بْن عاص از دشمنان سر سخت [[پیامبر اسلام]] بود که در سال هشتم هجري پیش از فتح مکه اسلام آورد. او از طرف [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عثمان]] والی [[فلسطین]] و [[مصر]] بود . تا اینکه عثمان او را از ولایت مصر عزل نمود. | |
+ | |||
+ | پس از قتل عثمان او به [[معاویه]] پیوست و در جریان نزاع او با امام علی علیه السلام نقش پر رنگی داشت. از جمله نقشه قرآن به نیزه کردن و ماجرای حکمیت را طراحی نمود و در جریان حکمیت با فریب [[ابوموسی اشعری]] نتیجه را به نفع معاویه نمود. او در سالهای پایانی عمرش از طرف معاویه حاکم مصر شد و در سال 43 هجری در همانجا درگذشت. | ||
+ | |||
==خاندان== | ==خاندان== | ||
[[عاص بن وائل]]، پدر عمروعاص، از [[قبيله بني سهم]] [[قريش]] بود و کسی بود که پیامبر را ابتر (مقطوع النسل) خواند و در جواب او [[سوره کوثر]] نازل گردید.<ref>ابن اثیر، الکامل، ج2، ص73</ref> و مادرش نابغه نام داشت که زنی شهره به ناپاکی بود.<ref>الفتوح، ترجمه، ص1025؛ تاریخ طبری، ج4، ص356؛ در الکامل ابن اثیر آمده است که در جریان حکمیت عمرو بن عاص نزد على حاضر شد كه عهد نامه حكميت را در حضور على بنويسد. آنها هم نوشتند بسم الله الرحمن الرحيم. اين عهدنامه امير المؤمنين است كه خود درخواست كرده. عمرو گفت نام او و نام پدرش را بنويسيد زيرا او امير شماست هرگز امير ما نخواهد بود. احنف گفت نام امير المؤمنين را محو مكنيد. من از اين مىترسم كه اگر لقب امير المؤمنين را بزدائيد ديگر اين لقب (خلافت) باو بر نخواهد گشت. هرگز آنرا محو نكنيد و لو اينكه تمام مردم يك ديگر را بكشند. على هم از قبول پيشنهاد عمرو در پاك كردن نام خود مدتى از يك روز خوددارى كرد. سپس اشعث رسيد و گفت اين نام را محو كن. على گفت الله اكبر. اين سنت به آن بدعت شباهت دارد. | [[عاص بن وائل]]، پدر عمروعاص، از [[قبيله بني سهم]] [[قريش]] بود و کسی بود که پیامبر را ابتر (مقطوع النسل) خواند و در جواب او [[سوره کوثر]] نازل گردید.<ref>ابن اثیر، الکامل، ج2، ص73</ref> و مادرش نابغه نام داشت که زنی شهره به ناپاکی بود.<ref>الفتوح، ترجمه، ص1025؛ تاریخ طبری، ج4، ص356؛ در الکامل ابن اثیر آمده است که در جریان حکمیت عمرو بن عاص نزد على حاضر شد كه عهد نامه حكميت را در حضور على بنويسد. آنها هم نوشتند بسم الله الرحمن الرحيم. اين عهدنامه امير المؤمنين است كه خود درخواست كرده. عمرو گفت نام او و نام پدرش را بنويسيد زيرا او امير شماست هرگز امير ما نخواهد بود. احنف گفت نام امير المؤمنين را محو مكنيد. من از اين مىترسم كه اگر لقب امير المؤمنين را بزدائيد ديگر اين لقب (خلافت) باو بر نخواهد گشت. هرگز آنرا محو نكنيد و لو اينكه تمام مردم يك ديگر را بكشند. على هم از قبول پيشنهاد عمرو در پاك كردن نام خود مدتى از يك روز خوددارى كرد. سپس اشعث رسيد و گفت اين نام را محو كن. على گفت الله اكبر. اين سنت به آن بدعت شباهت دارد. | ||
− | من در جنگ حديبيه كاتب پيغمبر بودم. پيغمبر فرمود بنويس محمد رسول الله و من هم نوشتم. دشمنان گفتند تو رسول الله نيستى. نام خود و نام پدر خويش را بنويس پيغمبر بمن فرمود آنرا محو كن (رسول الله) من گفتم نمىتوانم آنرا پاك كنم بمن گفت آن كلمه را بمن نشان بده من هم آنرا نشان دادم و او خود كلمه (رسول الله) را محو فرمود و بمن گفت تو هم بمانند اين دچار خواهى شد و ترا بمحو كلمه وادار خواهند كرد. | + | من در [[صلح حدیبیه|جنگ حديبيه]] كاتب پيغمبر بودم. پيغمبر فرمود بنويس محمد رسول الله و من هم نوشتم. دشمنان گفتند تو رسول الله نيستى. نام خود و نام پدر خويش را بنويس پيغمبر بمن فرمود آنرا محو كن (رسول الله) من گفتم نمىتوانم آنرا پاك كنم بمن گفت آن كلمه را بمن نشان بده من هم آنرا نشان دادم و او خود كلمه (رسول الله) را محو فرمود و بمن گفت تو هم بمانند اين دچار خواهى شد و ترا بمحو كلمه وادار خواهند كرد. |
عمرو گفت سبحان الله ما بكفار تشبيه ميشويم و حال اينكه مؤمن هستيم على گفت اى فرزند نابغه (زن معروف) تو كى توانستى يار فاسقين نباشى و از دشمنى مؤمنين بپرهيزى؟ عمرو گفت بخدا سوگند هرگز من پس از امروز با تو در يك انجمن نخواهم نشست تا ابد على گفت من اميدوارم انجمن من از تو و مانند تو هميشه پاك و مصون باشد(الكامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، ج10، ص107)</ref> | عمرو گفت سبحان الله ما بكفار تشبيه ميشويم و حال اينكه مؤمن هستيم على گفت اى فرزند نابغه (زن معروف) تو كى توانستى يار فاسقين نباشى و از دشمنى مؤمنين بپرهيزى؟ عمرو گفت بخدا سوگند هرگز من پس از امروز با تو در يك انجمن نخواهم نشست تا ابد على گفت من اميدوارم انجمن من از تو و مانند تو هميشه پاك و مصون باشد(الكامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، ج10، ص107)</ref> | ||
سطر ۳۱: | سطر ۳۴: | ||
با این حیله در میان سپاه [[امام علی(ع)]] دودستگی پدید آمد، و سرانجام گروهی از سپاهیان امام علی علیه السلام آن حضرت را مجبور کردند که به آنچه آنان حکمیت قرآن می گفتند تن در دهد.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص۴۹۰.</ref> در جریان حکمیت عمرو بن عاص نماینده اهل شام شد و در جریان مذاکره [[ابو موسی اشعری]] را که نماینده گروه یاد شده از سپاهیان عراق بود را فریب داد و او راضی نمود که هر دو معاویه و حضرت علی علیه السلام را از خلافت عزل کنند و نفر سومی توسط شورای منتخب تعیین گردد. اما پس از آنکه ابوموسی بر بالای منبر، خلع خلافت امام علی علیهالسلام را اعلام كرد، عمرو بن عاص معاویه را به خلافت تعیین نمود.<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۱۹۴.</ref> | با این حیله در میان سپاه [[امام علی(ع)]] دودستگی پدید آمد، و سرانجام گروهی از سپاهیان امام علی علیه السلام آن حضرت را مجبور کردند که به آنچه آنان حکمیت قرآن می گفتند تن در دهد.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص۴۹۰.</ref> در جریان حکمیت عمرو بن عاص نماینده اهل شام شد و در جریان مذاکره [[ابو موسی اشعری]] را که نماینده گروه یاد شده از سپاهیان عراق بود را فریب داد و او راضی نمود که هر دو معاویه و حضرت علی علیه السلام را از خلافت عزل کنند و نفر سومی توسط شورای منتخب تعیین گردد. اما پس از آنکه ابوموسی بر بالای منبر، خلع خلافت امام علی علیهالسلام را اعلام كرد، عمرو بن عاص معاویه را به خلافت تعیین نمود.<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۱۹۴.</ref> | ||
+ | ==حکومت مصر== | ||
در سال 38 هجری عمرو بن عاص در راس سپاهی روانه مصر شد و توانست این شهر را تصرف نموده محمد بن ابیبکر عامل امام علی علیه السلام در مصر را به شهادت برساند.<ref>سيره معصومان ،ج4، ص690</ref> سپس او از سوي معاويه حاکم مصر شد و معاویه خراج آن شهر را به او بخشید و بر اين سمت باقي بود تا در سال 43 هجري درگذشت.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج7، ص342</ref> | در سال 38 هجری عمرو بن عاص در راس سپاهی روانه مصر شد و توانست این شهر را تصرف نموده محمد بن ابیبکر عامل امام علی علیه السلام در مصر را به شهادت برساند.<ref>سيره معصومان ،ج4، ص690</ref> سپس او از سوي معاويه حاکم مصر شد و معاویه خراج آن شهر را به او بخشید و بر اين سمت باقي بود تا در سال 43 هجري درگذشت.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج7، ص342</ref> | ||
نسخهٔ ۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۲
عَمْرو بْن عاص از دشمنان سر سخت پیامبر اسلام بود که در سال هشتم هجري پیش از فتح مکه اسلام آورد. او از طرف ابوبکر و عمر و عثمان والی فلسطین و مصر بود . تا اینکه عثمان او را از ولایت مصر عزل نمود.
پس از قتل عثمان او به معاویه پیوست و در جریان نزاع او با امام علی علیه السلام نقش پر رنگی داشت. از جمله نقشه قرآن به نیزه کردن و ماجرای حکمیت را طراحی نمود و در جریان حکمیت با فریب ابوموسی اشعری نتیجه را به نفع معاویه نمود. او در سالهای پایانی عمرش از طرف معاویه حاکم مصر شد و در سال 43 هجری در همانجا درگذشت.
محتویات
خاندان
عاص بن وائل، پدر عمروعاص، از قبيله بني سهم قريش بود و کسی بود که پیامبر را ابتر (مقطوع النسل) خواند و در جواب او سوره کوثر نازل گردید.[۱] و مادرش نابغه نام داشت که زنی شهره به ناپاکی بود.[۲]
دشمنی با پیامبر
عمروعاص يکي از دشمنان سرسخت رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه به شمار مي رفت. براي آزار پيامبر هفتاد بيت شعر سروده بود و رسول خدا او را اینچنين نفرین فرمود: «خداوندا! عمرو مرا هجو کرده، ولي من شاعر نيستم و شاعري زيبنده من نيست تا پاسخش را به شعر بگويم. پس او را در برابر هر يک از حروف شعرش هزار بار لعنت کن».[۳]
هنگامي که نخستين گروه از مسلمانان براي گريز از آزار مشرکان، به حبشه هجرت کردند، بزرگان قريش عمروعاص را به سرپرستي گروهي به حبشه فرستادند تا از نجاشي بخواهد مسلمانان را تسليم کند؛ ولي نجاشي نپذيرفت و عمرو عاص و همراهانش دست خالي بازگشتند.[۴]
مسلمان شدن عمرو بن عاص
عمروعاص از کساني بود که در مسجدالحرام، شکمبه شتري را بر سر رسول خدا انداختند. وي سرانجام اندکي پيش از فتح مکه در سال هشتم هجري مسلمان شد و به اين شرط که بدي هاي گذشتهاش بخشوده شود با رسول خدا بيعت کرد.
پيامبر پس از مسلمان شدن عمرو، او را به فرماندهي سريه ذات السلاسل براى دفع حمله قبيله قضاعه و بلىّ فرستاد[۵] و در هنگامی که به ملوک اطراف جزیره العرب نامه فرستاد و آنها را به اسلام دعوت نمود او را به همراه نامه ای به سمت پادشاه عمان فرستاد.[۶]
عمروعاص در دوران خلافت ابوبکر و عمر از نزديک ترين افراد به آنان محسوب مي شد و در فتح شام از فرماندهان سپاه بود. در دوران عمر مدتي والي فلسطين شد و سپس مامور فتح مصر گرديد. پس از فتح مصر خودش والي آن جا شد و تا چند سال پس از مرگ عمر در اين سمت باقي بود. تا اینکه عثمان او را عزل کرد.[۷] عمروعاص پس از عزل از حکومت مصر به مدینه آمد و زبان به طعن عثمان گشود تا اینکه عثمان او را فراخواند و بین آنها مشاجره ای پیش آمد.[۸] هنگامی که مردم بر عثمان شورش كردند، عمرو عاص از مدينه به شام رفت و در مزرعه خود به نام سبع كه در فلسطين بود مقيم شد تا هنگامی که عثمان کشته شد.[۹]
دشمنی با امام علی علیه السلام
عمرو عاص پس از قتل عثمان به دعوت معاويه به شام رفت و به این شرط که معاویه پس از چیره شدن بر علی بن ابطالب حکومت مصر را به او بدهد با او بر علیه امام علی علیه السلام همکاری نمود.[۱۰] وي بسيار باهوش و از زيرکان عرب بود و تمام زيرکي و هوش خود را براي مقابله با امام علی عليه السلام به کار گرفت؛ معاویه به مشورت او در شام تبلیغ کرد که علی(ع) قاتل عثمان است و با بهانه کردن خون عثمان زمینه را برای جنگ با علی(ع) و اعلام ادعای خلافت خود باز کرد.[۱۱]
عمرو در جنگ صفین، فرماندهی کل سواره نظام معاویه را بر عهده داشت.[۱۲] در یکی از روزهای جنگ امام على علیه السلام بر او حمله كرد و چون خواست شمشیر خود را بر او فرود آورد عمرو خود را از اسب فروافكند و يكى از پاهاى خود را بلند كرد و عورتش آشكار شد و على (ع) روى خود را از او برگرداند و رهايش كرد و چون عمرو عاص پيش معاويه برگشت، معاويه به او گفت خدا را شكر كن و از سياهى نشيمنگاه خود سپاسگزار باش.[۱۳]
در بحبوحه جنگ صفین هنگامی که سپاهیان معاویه در پی حملات مالک اشتر، شکست را بسیار نزدیک میدیدند. معاویه برای راه چاره، دست به دامن عمرو عاص شد.[۱۴] و به پیشنهاد عمرو دستور داد سپاهیانش قرآنها را بر نیزه کنند و شعار دهند: «ای اهل عراق! حاکم بین ما کتاب خدا باشد.»[۱۵]
با این حیله در میان سپاه امام علی(ع) دودستگی پدید آمد، و سرانجام گروهی از سپاهیان امام علی علیه السلام آن حضرت را مجبور کردند که به آنچه آنان حکمیت قرآن می گفتند تن در دهد.[۱۶] در جریان حکمیت عمرو بن عاص نماینده اهل شام شد و در جریان مذاکره ابو موسی اشعری را که نماینده گروه یاد شده از سپاهیان عراق بود را فریب داد و او راضی نمود که هر دو معاویه و حضرت علی علیه السلام را از خلافت عزل کنند و نفر سومی توسط شورای منتخب تعیین گردد. اما پس از آنکه ابوموسی بر بالای منبر، خلع خلافت امام علی علیهالسلام را اعلام كرد، عمرو بن عاص معاویه را به خلافت تعیین نمود.[۱۷]
حکومت مصر
در سال 38 هجری عمرو بن عاص در راس سپاهی روانه مصر شد و توانست این شهر را تصرف نموده محمد بن ابیبکر عامل امام علی علیه السلام در مصر را به شهادت برساند.[۱۸] سپس او از سوي معاويه حاکم مصر شد و معاویه خراج آن شهر را به او بخشید و بر اين سمت باقي بود تا در سال 43 هجري درگذشت.[۱۹]
پانویس
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج2، ص73
- ↑ الفتوح، ترجمه، ص1025؛ تاریخ طبری، ج4، ص356؛ در الکامل ابن اثیر آمده است که در جریان حکمیت عمرو بن عاص نزد على حاضر شد كه عهد نامه حكميت را در حضور على بنويسد. آنها هم نوشتند بسم الله الرحمن الرحيم. اين عهدنامه امير المؤمنين است كه خود درخواست كرده. عمرو گفت نام او و نام پدرش را بنويسيد زيرا او امير شماست هرگز امير ما نخواهد بود. احنف گفت نام امير المؤمنين را محو مكنيد. من از اين مىترسم كه اگر لقب امير المؤمنين را بزدائيد ديگر اين لقب (خلافت) باو بر نخواهد گشت. هرگز آنرا محو نكنيد و لو اينكه تمام مردم يك ديگر را بكشند. على هم از قبول پيشنهاد عمرو در پاك كردن نام خود مدتى از يك روز خوددارى كرد. سپس اشعث رسيد و گفت اين نام را محو كن. على گفت الله اكبر. اين سنت به آن بدعت شباهت دارد. من در جنگ حديبيه كاتب پيغمبر بودم. پيغمبر فرمود بنويس محمد رسول الله و من هم نوشتم. دشمنان گفتند تو رسول الله نيستى. نام خود و نام پدر خويش را بنويس پيغمبر بمن فرمود آنرا محو كن (رسول الله) من گفتم نمىتوانم آنرا پاك كنم بمن گفت آن كلمه را بمن نشان بده من هم آنرا نشان دادم و او خود كلمه (رسول الله) را محو فرمود و بمن گفت تو هم بمانند اين دچار خواهى شد و ترا بمحو كلمه وادار خواهند كرد. عمرو گفت سبحان الله ما بكفار تشبيه ميشويم و حال اينكه مؤمن هستيم على گفت اى فرزند نابغه (زن معروف) تو كى توانستى يار فاسقين نباشى و از دشمنى مؤمنين بپرهيزى؟ عمرو گفت بخدا سوگند هرگز من پس از امروز با تو در يك انجمن نخواهم نشست تا ابد على گفت من اميدوارم انجمن من از تو و مانند تو هميشه پاك و مصون باشد(الكامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، ج10، ص107)
- ↑ ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج6، ص291
- ↑ اسدالغابه، ج 3، ص741و742
- ↑ الطبقات، ج2، ص 99
- ↑ قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله، ج2، ص1064
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج7، ص342
- ↑ تاریخ طبری، ج4، ص356
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج7، ص342
- ↑ دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص۱۹۵.
- ↑ دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص۱۹۴-۱۹۸.
- ↑ اخبارالطوال، ترجمه، ص۲۱۳.
- ↑ اخبارالطوال، ترجمه، ص۲۱۹.
- ↑ نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۱۰.
- ↑ ابن مزاحم، وقعه صفین، ۱۴۰۳ق، ص ۴۷۸.
- ↑ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص۴۹۰.
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۱۹۴.
- ↑ سيره معصومان ،ج4، ص690
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج7، ص342
منابع
- ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
- ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
- ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
- ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
- دانشنامه رشد
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمدأبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
- مستوفى قزوينى، تاريخ گزيده، حمد الله بن ابى بكر بن احمد، تحقيق عبد الحسين نوايى، تهران، امير كبير، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.