محدث ارموی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
سید جلال الدین حسینی ارموی عالم دینى، مدرس، محقق، مصحح و ادیب. به علت شوق بسیار به مطالعه در جوانى از طرف آیت ‌اللَه سید حسین عرب باغى، لقب محدث گرفت.
+
'''سید جلال الدین حسینی ارموی'''، معروف به «محدث ارموی» عالم دینى، مدرس، محقق، مصحح و ادیب شیعه معاصر . به علت شوق بسیار به مطالعه در جوانى از طرف آیت ‌اللَه سید حسین عرب باغى، لقب محدث گرفت.
  
 
==تولد محدث ارموی==
 
==تولد محدث ارموی==
  
سید جلال الدین حسینی ارموی، معروف به محدث ارموی فرزند سید قاسم در ماه مبارک [[رمضان]] (1323 هـ.ق/1283 هـ.ش) در ارومیه به دنیا آمد. پسر بزرگ و فرزند اول خانواده و پدرش، خرده مالک<ref>تعبیر از فرزند محدث ارموی است. (ر.ک: تعلیقات نقض، ص هفت)</ref> بود. وی از سنین کودکی عشق فراوان به خواندن و نوشتن داشت. در درس خواندن او، تشویق فراوان پدربزرگش، میر عبدالله؛ بی تردید مؤثر بوده است.
+
سید جلال الدین حسینی ارموی، فرزند سید قاسم در ماه مبارک [[رمضان]] 1323 هـ.ق (1283 ش) در ارومیه به دنیا آمد. پسر بزرگ و فرزند اول خانواده و پدرش، خرده مالک<ref>تعبیر از فرزند محدث ارموی است. (ر.ک: تعلیقات نقض، ص هفت)</ref> بود. وی از سنین کودکی عشق فراوان به خواندن و نوشتن داشت. در درس خواندن او، تشویق فراوان پدربزرگش، میر عبدالله؛ بی تردید مؤثر بوده است.
  
 
==تحصیلات محدث ارموی==
 
==تحصیلات محدث ارموی==
  
وی تحصیل را با خواندن گلستان [[سعدی]]، صد کلمه رشید وطواط، [[کلیله و دمنه]] و دره نادری آغاز کرد و در حین تحصیل به تدریس نیز پرداخت.<ref>تعلیقات النقض، ص هفت.</ref> پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و فراگرفتن ادبیات فارسی، به یادگیری ادبیات عرب و [[علوم اسلامی]] روی آورد. [[صرف]]، [[علم نحو|نحو]]، [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و [[فلسفه]] را سال ها در محضر دانشوران آن شهر فراگرفت و با آن که بنیه ضعیفی داشت و گاهی دچار بیماری می شد ـ و پزشکان او را از مطالعه زیاد منع کرده بودند ـ در تحصیل، جدیتی فوق العاده از خود نشان داد و در بین عاملان شهر مشهور گشت. علی رغم آن که در کسوت روحانیت بود، مرحوم سید حسین عرب باغی ارموی (1313 هـ.ق / 1369 هـ.ش) او را به لقب «محدث» مفتخر ساخت.
+
وی تحصیل را با خواندن گلستان [[سعدی]]، صد کلمه رشید وطواط، [[کلیله و دمنه (کتاب)|کلیله و دمنه]] و دره نادری آغاز کرد و در حین تحصیل به تدریس نیز پرداخت.<ref>تعلیقات النقض، ص هفت.</ref> پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و فراگرفتن ادبیات فارسی، به یادگیری [[ادبیات عرب]] و [[علوم اسلامی]] روی آورد. [[صرف]]، [[علم نحو|نحو]]، [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و [[فلسفه]] را سال ها در محضر دانشوران آن شهر فراگرفت. او با آن که بنیه ضعیفی داشت و گاهی دچار بیماری می شد ـ و پزشکان او را از مطالعه زیاد منع کرده بودند ـ در تحصیل، جدیتی فوق العاده از خود نشان داد و در بین عالمان شهر مشهور گشت. علی رغم آن که در کسوت روحانیت بود، مرحوم سید حسین عرب باغی ارموی (1313 هـ.ق / 1369 هـ.ش) او را به لقب «[[محدث]]» مفتخر ساخت.
  
 
او مدتی نیز در کنار تحصیل به کار پرداخت؛ از جمله زمانی در «داروخانه قزوینی» کارکرد که در همان مدت اندک، چند بار اشتباهات نسخه‌های پزشکان را اصلاح نمود. رئیس بهداری شهر پیشنهاد کرد که او تصدی داروخانه را به عهده بگیرد؛ ولی چون به دنبال تحصیل بود، آن کار را رها کرد. در همان ایام زبان فرانسه را نیز آموخت.<ref>مجله آینده، 1358 هـ.ش، سال ششم، ص308، به نقل از فرزند مؤلف، علی محدث.</ref>
 
او مدتی نیز در کنار تحصیل به کار پرداخت؛ از جمله زمانی در «داروخانه قزوینی» کارکرد که در همان مدت اندک، چند بار اشتباهات نسخه‌های پزشکان را اصلاح نمود. رئیس بهداری شهر پیشنهاد کرد که او تصدی داروخانه را به عهده بگیرد؛ ولی چون به دنبال تحصیل بود، آن کار را رها کرد. در همان ایام زبان فرانسه را نیز آموخت.<ref>مجله آینده، 1358 هـ.ش، سال ششم، ص308، به نقل از فرزند مؤلف، علی محدث.</ref>
  
عطش علم آموزی او را به سوی حوزه [[مشهد]] که در آن هنگام غنی و پررونق بود، کوچ داد. در بین راه عالمان شبستر از وی خواستند که سرپرستی حوزه آن شهر را به عهده بگیرد؛ ولی او نپذیرفت و به مشهد رفت. چهار سال از آن حوزه پرفیض بهره برد تا آن که قیام مسجد گوهرشاد پیش آمد. در این قیام گروه زیادی از طلاب و مردم دستگیر شدند و محدث که در مدرسه میرزا جعفر مشغول به تحصیل بود نیز به زندان افتاد.
+
عطش علم آموزی او را به سوی حوزه علمیه [[مشهد]] که در آن هنگام غنی و پررونق بود، کوچ داد. در بین راه عالمان شبستر از وی خواستند که سرپرستی حوزه آن شهر را به عهده بگیرد؛ ولی او نپذیرفت و به مشهد رفت. چهار سال از آن حوزه پرفیض بهره برد تا آن که قیام [[مسجد گوهرشاد]] پیش آمد. در این قیام گروه زیادی از طلاب و مردم دستگیر شدند و محدث که در مدرسه میرزا جعفر مشغول به تحصیل بود نیز به زندان افتاد.
  
محدث پس از آزادی از زندان به [[تهران]] بازگشت. او قصد داشت برای ادامه تحصیل به [[نجف]] برود؛ ولی در تهران به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تبریز رفت و در دبیرستان نظام تبریز مشغول به تدریس شد. در سال 1320، با چهره نمایی عفریت جنگ جهانی دوم را افق تاریک غرب و فتنه آذربایجان، به سبب ورود روس ها به ایران، تبریز را ترک گفت و به تهران آمد و در کتابخانه ملی با سمت سرپرستی بخش نسخ خطی مشغول کار شد.
+
محدث پس از آزادی از زندان به [[تهران]] بازگشت. او قصد داشت برای ادامه تحصیل به [[نجف]] برود؛ ولی در تهران به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به [[تبریز]] رفت و در دبیرستان نظام تبریز مشغول به تدریس شد. در سال 1320، با وقوع جنگ جهانی دوم و فتنه آذربایجان، به سبب ورود روس ها به [[ایران]]، تبریز را ترک گفت و به تهران آمد و در کتابخانه ملی با سمت سرپرستی بخش [[نسخه خطی|نسخ خطی]] مشغول کار شد.
  
محدث به خاطر علاقه، پشتکار و جدیت فراوان، از مخزن نسخ کتابخانه ملی بهره بسیار برد و مخصوصاً چون دانشمندان به آن کتابخانه آمد و شد داشتند، نفس جمعی از آنان چون محمد قزوینی او را در کار دل گرم می کرد.<ref> مجله آینده، ص 951.</ref> او در این دوره با سید نصرالله تقوی آشنا شد و در مجالس روز جمعه او که مجالس علمی بود، شرکت جست. تصحیح و چاپ دیوان حاج میرزا ابوالفضل طهرانی نتیجه آن آشنایی و دوستی است. وی توسط مرحوم تقوی، با محمد قزوینی و پس از آن با عباس اقبال آشتیانی آشنا شد. دوستی محکم و خالصانه با سه دانشمند مذکور در کار و زندگی او تأثیر گذارده بود به طوری که تا آخر عمر از آن یاد می کرد.
+
محدث ارموی به خاطر علاقه، پشتکار و جدیت فراوان، از مخزن نسخ کتابخانه ملی بهره بسیار برد و مخصوصاً چون دانشمندان به آن کتابخانه آمد و شد داشتند، نفس جمعی از آنان چون محمد قزوینی او را در کار دل گرم می کرد.<ref> مجله آینده، ص 951.</ref> او در این دوره با سید نصرالله تقوی آشنا شد و در مجالس روز جمعه او که مجالس علمی بود، شرکت جست. تصحیح و چاپ دیوان حاج میرزا ابوالفضل طهرانی نتیجه آن آشنایی و دوستی است. وی توسط مرحوم تقوی، با محمد قزوینی و پس از آن با عباس اقبال آشتیانی آشنا شد. دوستی محکم و خالصانه با سه دانشمند مذکور در کار و زندگی او تأثیر گذارده بود به طوری که تا آخر عمر از آن یاد می کرد.
  
در سال (1322 هـ.ش) با دختر آیت الله سید احمد طالقانی، خواهر [[جلال آل احمد]]، [[ازدواج]] کرد. همسرش، زهرابیگم، زنی شجاع و با [[ایمان]] و در مقابل ناسازگاری های زمانه مقاوم بود. ثمره این ازدواج چهار پسر و دو دختر بود،<ref> از چشم برادر، شم آل احمد، چاپ اول، تابستان 69، انتشارات کتاب سعدی قم.</ref> که دو تن از پسران اهل علم و معروفند. محدث در مدتی که در کتابخانه ملی بود، تحصیلات دانشگاهی را در دانشکده معقول و منقول به پایان برد،<ref> مجله آینده، سال پنجم، ص 951.</ref> و با تصحیح کتاب فهرست منتجب الدین از آن دانشگاه با درجه عالی، دکترا گرفت.
+
در سال (1322 هـ.ش) با دختر آیت الله سید احمد طالقانی، خواهر [[جلال آل احمد]]، [[ازدواج]] کرد. محدث در مدتی که در کتابخانه ملی بود، تحصیلات دانشگاهی را در دانشکده معقول و منقول به پایان برد،<ref> مجله آینده، سال پنجم، ص 951.</ref> و با تصحیح کتاب [[فهرست شیخ منتجب الدین (کتاب)|فهرست منتجب الدین]] از آن دانشگاه با درجه عالی، دکترا گرفت.
  
دانشکده معقول و منقول آن روز (الهیات کنونی) محدث را به همکاری دعوت کرد و او در سال 1335 به آن ها پاسخ مثبت داد و تا 1347 ـ زمانی که بازنشسته شد ـ با آن دانشگاه همکاری کرد و البته باید گفت که دانشگاه تهران چنان که باید از او بهره نبرد.<ref>همان.</ref>
+
دانشکده معقول و منقول (الهیات کنونی) محدث ارموی را به همکاری دعوت کرد و او در سال 1335 به آن ها پاسخ مثبت داد و تا 1347 ـ زمانی که بازنشسته شد ـ با آن دانشگاه همکاری کرد و البته باید گفت که دانشگاه تهران چنان که باید از او بهره نبرد.<ref>همان.</ref>
  
 
او هر چند بیشتری سال های تحقیق و تدریسش را بیرون از [[حوزه علميه|حوزه علمیه]] و «مدرسه» به معنای سنتی و حوزوی اش بسر برد و اگر چه با محیط و فرهنگ دانشگاهی آن روزگار سر و کار داشت و خود درس دبیرستانی و دانشگاهی خوانده و به مقام دکتری رسیده بود؛ ولی از لحاظ رفتاری وی حوزوی اصیل ماند و شاید از همین جهت کمتر به «دکتر سید جلال الدین محدث» مشهور بود.<ref> فصلنامه میراث، سال دوم، ش 1 و 2، ص 74، سال 1378، جویا جهانبخش.</ref>
 
او هر چند بیشتری سال های تحقیق و تدریسش را بیرون از [[حوزه علميه|حوزه علمیه]] و «مدرسه» به معنای سنتی و حوزوی اش بسر برد و اگر چه با محیط و فرهنگ دانشگاهی آن روزگار سر و کار داشت و خود درس دبیرستانی و دانشگاهی خوانده و به مقام دکتری رسیده بود؛ ولی از لحاظ رفتاری وی حوزوی اصیل ماند و شاید از همین جهت کمتر به «دکتر سید جلال الدین محدث» مشهور بود.<ref> فصلنامه میراث، سال دوم، ش 1 و 2، ص 74، سال 1378، جویا جهانبخش.</ref>
  
در تحقیق و پژوهش اعتماد دانشوران را به خود جلب کرد که نتیجه آن اجازات علمی فراوانی بود که از استادان خود کسب کرده بود. او این اجازات را به دقت در صندوقچه‌ای نگهداری می کرد؛ ولی با تأسف آن صندوقچه به سرقت رفت. البته پس از آن، اجازات چندی از عالمان دیگر گرفت که اجازه وی از شیخ [[آقا بزرگ تهرانی]] و شیخ محمدعلی دزفولی از جمله همانهاست.<ref>تعلیقات النقض، ج1، ص10.</ref>  
+
در تحقیق و پژوهش اعتماد دانشوران را به خود جلب کرد که نتیجه آن [[اجازه (علم الحدیث)|اجازات]] علمی فراوانی بود که از استادان خود کسب کرده بود. او این اجازات را به دقت در صندوقچه‌ای نگهداری می کرد؛ ولی با تأسف آن صندوقچه به سرقت رفت. البته پس از آن، اجازات چندی از عالمان دیگر گرفت که اجازه وی از شیخ [[آقا بزرگ تهرانی]] و شیخ محمدعلی دزفولی از جمله همانهاست.<ref>تعلیقات النقض، ج1، ص10.</ref>  
  
او فقط به دو جنبه از زندگی اهمیت می داد: یکی [[عبادت]] و ادای مناسک دینی و دیگری راه علمی و تحقیقی، و تا آن جا که در توانش بود از کارهای دیگر خودداری می کرد. در زندگی شخصی با افراد اندک رفت و آمد داشت و آنان نیز کسانی بودند که با علم نسبتی داشتند. از این افراد می توان به سید نصرالله تقوی، محمد قزوینی، عباس اقبال، سید هادی سینا، عبدالحمید بدیع الزمانی، جمال الدین اخوی و جعفر سلطان القرایی اشاره کرد. بسیار کم سفر می کرد. یک بار به سفر [[حج]] رفت و هر دوـسه سال یک بار در تابستان به مشهد می رفت.<ref> همان، ص «نه».</ref>
+
او فقط به دو جنبه از زندگی اهمیت می داد: یکی [[عبادت]] و ادای مناسک دینی و دیگری راه علمی و تحقیقی، و تا آن جا که در توانش بود از کارهای دیگر خودداری می کرد. در زندگی شخصی با افراد اندک رفت و آمد داشت و آنان نیز کسانی بودند که با علم نسبتی داشتند. از این افراد می توان به سید نصرالله تقوی، محمد قزوینی، عباس اقبال، سید هادی سینا، عبدالحمید بدیع الزمانی، جمال الدین اخوی و جعفر سلطان القرایی اشاره کرد.  
  
عشق و علاقه فراوانش به تحقیق و پژوهش هیچگاه کم نشد و حتی با این که بدنش را به تیغ جراحان سپرد؛ با آن کسالت به پژوهش ادامه داد و «نسائم الأسحار» را تصحیح و چاپ کرد. او تا آخرین روز عمر خود از تحقیق و تصحیح دست برنداشت. از جار و جنجال و هیاهو، گریزان بود و شاید یکی از علت‌هایی که باعث شد در هیچ روزنامه و مجله، مقاله‌ای ننویسد، همین باشد.
+
عشق و علاقه فراوانش به تحقیق و پژوهش هیچگاه کم نشد و حتی با وجود بیمار، به پژوهش ادامه داد و «نسائم الأسحار» را تصحیح و چاپ کرد. او تا آخرین روز عمر خود از تحقیق و تصحیح دست برنداشت. از جار و جنجال و هیاهو، گریزان بود و شاید یکی از علت‌هایی که باعث شد در هیچ روزنامه و مجله، مقاله‌ای ننویسد، همین باشد. او محققی تلاشگر و دارای پشتکاری عجیب بود. با این که کمتر از استاد بهره برد، به قله‌های رفیع علم دست یافت. برای حل مشکلات کتاب ها، روزها وقت می گذاشت. بعضی از کتاب هایی که او تصحیح کرده است سال ها طول کشیده‌اند؛ ولی او هرگز خسته نشد و کار را به انجام رساند.
 
 
==ویژگی‌های فردی محدث ارموی==
 
 
 
'''<I>الف) پشتکار و همت عالی:</I>'''
 
 
 
او محققی تلاشگر و دارای پشتکاری عجیب بود. با این که کمتر از استاد بهره برد، به قله‌های رفیع علم دست یافت. برای حل مشکلات کتاب ها، روزها وقت می گذاشت. بعضی از کتاب هایی که او تصحیح کرده است سال ها طول کشیده‌اند؛ ولی او هرگز خسته نشد و کار را به انجام رساند. کار تصحیح «[[تفسير گازر|تفسیر گازر]]» حدود 5 سال و «نسائل الأسحار» ـ با حجم اندک آن ـ حدود سه سال طول کشیده است.
 
 
 
همت استاد در چاپ کتاب ها نیز ستودنی است، بسیاری از ساعت های عمرش را در چاپخانه‌ها گذراند. در هنگام چاپ تفسیر گازر بیشتر روزها، در چاپخانه می ماند و همان جا ناهار می خورد.<ref>همان.</ref>
 
 
 
'''<I>ب) قدرشناسی:</I>'''
 
 
 
سپاس محقق از اشخاصی که از اثرشان استفاده می کند، نشان امانت داری و فروتنی است. او در تشکر از عبدالعظیم قریب و مجتبی مینوی می نویسد: نگارنده از این دو استاد محترم استفاده شایان کرده است و صریحا اعتراف می کند که اگر مساعدت ایشان نمی‌بود تصحیح این دیوان (دیوان قوامی) به وضع حاضر برای وی میسر نمی شد...<ref> دیوان قوام الدین رازی، ص «کو».</ref> نیز در مقدمه «نقض»، از عباس اقبال بسیار تشکر می کند و از امام جمعه خوی به خاطر اشاره به حدیثی، نام می‌برد و سپاس خود را به او ابراز می‌دارد.<ref> الغارات، ج 2، ص 745.</ref>
 
 
 
'''<I>ج) روحیه نقادی:</I>'''
 
 
 
کتاب هایی را می بینیم که جز مقابله نسخه‌ها با یکدیگر بر روی آن ها کاری انجام نشده است؛ در حالی که تصحیح غیر از مقابله کردن نسخ است. چند نسخه مختلف را از یک کتاب مقابله کردن و مسخه بدلها را بار موز و علامات نسخ، بدون تعیین راجح و مروج و صحیح و غلط، در حواشی ثبت کردن، کاری جز این نیست که چند نسخه را که در دست کسی جمع شده باشد دیگران هم ببینند، یا در حکم این است که کتاب نسخه‌ای، موارد حیرت تردید خود را عیناً تحویل خواننده بدهد تا هر کدام را که خود خواننده صحیح دانست اختیار کند. نسخه‌ها را با هم مقابله کردند و اختلافات آن را در حواشی ثبت نمودن، عمل کتاب و نساخ است نه هنر اهل تحقیق و انتقاد. این عمل را احیاناً وراقان قدیم و کتاب فروشان متأخر نیز انجام می دادند و نمونه‌های آن در کتاب های خطی و چاپی فراوان است.<ref> غنا و موسیقی، ج 1، ص شانزده، به نقل از جلال الدین همایی.</ref>
 
 
 
مرحوم ارموی در تصحیح تلاش داشت که متون را از تحریفات بپیراید و آن را چنان به صلاح آورد که گویا از زیر قلم مؤلفش بیرون آمده است. او در این روش نگاه نقادانه داشت. هم در تصحیح متن دقت کافی می کرد و هم با رعایت ادب، کارهای دیگران را نقد می کرد و با کمال ادب و احترام از آنان یاد می نمود و اشتباهات آنان را گوشزد کرد در این جا به برخی از نقدهای او اشاره می کنیم:
 
 
 
*1. نقدی بر عباس اقبال آشتیانی (دیوان قوامی)
 
*2. نقدی بر [[سید علیخان مدنی]] (دیوان قوامیT ص224ـ229)
 
*3. نقدی بر مرحوم [[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمی]] (دیوان قوامی)
 
*4. بیان اشتباه عبدالعزیز جواهرالکلام (دیوان قوامی، ص243)
 
*5. بیان اشتباه حاج ملا باقر واعظ تهرانی (دیوان قوامی، ص242ـ241)
 
 
 
'''<I>د) عشق و علاقه به اهل بیت علیهم السلام:</I>'''
 
 
 
محبت او به [[اهل بیت]] بسیار بود. سه عنوان از بزرگترین آثارش (تفسیر گازر، نقض و غارات) را به [[امام زمان]] عجل الله تعالی و فرجه الشریف اهدا کرده است. او شرح [[دعای ندبه]] را به عشق اهل بیت علیهم السلام تألیف کرد و فقط به خاطر استشمام شمیم معارف اهل بیت علیهم السلام، کتاب «زادالسالک» [[فیض کاشانی]] و «شرح مصباح الشریعه» عبدالرزاق گیلانی را تصحیح کرد، و حال آن که این دو کتاب به ظاهر مشرب [[تصوف]] دارند.<ref> آینه میراث، ص 74.</ref> او جمع اسم و [[کنیه]] [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] صلی الله علیه و آله و سلم را فقط برای امام زمان علیه السلام جایز می داند.<ref>دیوان قوام الدین رازی، ص209.</ref>
 
  
 
==آثار محدث ارموی==
 
==آثار محدث ارموی==
سطر ۶۹: سطر ۴۱:
 
'''<I>1. تفسیر:</I>'''
 
'''<I>1. تفسیر:</I>'''
  
تفسیر «[[تفسیر جلاء الأذهان|جلاءالاذهان و جلاءالاحزان]]» معروف به تفسیر گازر، تألیف سید غیاث الدین جمشید گازر و ابوالمحاسن بن حسن جرجانی، از تفاسیر معتبر [[شیعه]] است. این تفسیر خلاصه تفسیر [[ابوالفتوح رازی]] است که با اضافاتی نگاشته شده است. وی مطالبی از نظم و نثر و اخبار شیعه مخصوصاً راجع به فضایل [[سوره|سوره‌ها]] بر مطالب ابوالفتوح افزوده است.
+
تفسیر «[[جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|جلاءالاذهان و جلاءالاحزان]]» معروف به تفسیر گازر، تألیف سید غیاث الدین جمشید گازر و ابوالمحاسن بن حسن جرجانی، از تفاسیر معتبر [[شیعه]] است. این تفسیر خلاصه تفسیر [[ابوالفتوح رازی]] است که با اضافاتی نگاشته شده است. وی مطالبی از نظم و نثر و اخبار شیعه مخصوصاً راجع به فضایل [[سوره|سوره‌ها]] بر مطالب ابوالفتوح افزوده است.
  
 
اهمیت تفسیر گازر: این تفسیر برای فارسی زبانان از نقطه نظر ملیت و فرهنگ، اهمیت شایان و مقام بسزایی دارد و آن به فارسی سلیس و شیرین بودن آن است. شاید این تفسیر تا حدی لطیف‌تر و شیرین‌تر از تفسیر شریف ابوالفتوح نیز باشد؛ زیرا چون بعد از آن نوشته شده، پخته‌تر و آسان‌تر و در بیان مراد و فهم مطالب روشن‌تر است.
 
اهمیت تفسیر گازر: این تفسیر برای فارسی زبانان از نقطه نظر ملیت و فرهنگ، اهمیت شایان و مقام بسزایی دارد و آن به فارسی سلیس و شیرین بودن آن است. شاید این تفسیر تا حدی لطیف‌تر و شیرین‌تر از تفسیر شریف ابوالفتوح نیز باشد؛ زیرا چون بعد از آن نوشته شده، پخته‌تر و آسان‌تر و در بیان مراد و فهم مطالب روشن‌تر است.

نسخهٔ ‏۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۳۱

سید جلال الدین حسینی ارموی، معروف به «محدث ارموی» عالم دینى، مدرس، محقق، مصحح و ادیب شیعه معاصر . به علت شوق بسیار به مطالعه در جوانى از طرف آیت ‌اللَه سید حسین عرب باغى، لقب محدث گرفت.

تولد محدث ارموی

سید جلال الدین حسینی ارموی، فرزند سید قاسم در ماه مبارک رمضان 1323 هـ.ق (1283 ش) در ارومیه به دنیا آمد. پسر بزرگ و فرزند اول خانواده و پدرش، خرده مالک[۱] بود. وی از سنین کودکی عشق فراوان به خواندن و نوشتن داشت. در درس خواندن او، تشویق فراوان پدربزرگش، میر عبدالله؛ بی تردید مؤثر بوده است.

تحصیلات محدث ارموی

وی تحصیل را با خواندن گلستان سعدی، صد کلمه رشید وطواط، کلیله و دمنه و دره نادری آغاز کرد و در حین تحصیل به تدریس نیز پرداخت.[۲] پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و فراگرفتن ادبیات فارسی، به یادگیری ادبیات عرب و علوم اسلامی روی آورد. صرف، نحو، فقه، اصول و فلسفه را سال ها در محضر دانشوران آن شهر فراگرفت. او با آن که بنیه ضعیفی داشت و گاهی دچار بیماری می شد ـ و پزشکان او را از مطالعه زیاد منع کرده بودند ـ در تحصیل، جدیتی فوق العاده از خود نشان داد و در بین عالمان شهر مشهور گشت. علی رغم آن که در کسوت روحانیت بود، مرحوم سید حسین عرب باغی ارموی (1313 هـ.ق / 1369 هـ.ش) او را به لقب «محدث» مفتخر ساخت.

او مدتی نیز در کنار تحصیل به کار پرداخت؛ از جمله زمانی در «داروخانه قزوینی» کارکرد که در همان مدت اندک، چند بار اشتباهات نسخه‌های پزشکان را اصلاح نمود. رئیس بهداری شهر پیشنهاد کرد که او تصدی داروخانه را به عهده بگیرد؛ ولی چون به دنبال تحصیل بود، آن کار را رها کرد. در همان ایام زبان فرانسه را نیز آموخت.[۳]

عطش علم آموزی او را به سوی حوزه علمیه مشهد که در آن هنگام غنی و پررونق بود، کوچ داد. در بین راه عالمان شبستر از وی خواستند که سرپرستی حوزه آن شهر را به عهده بگیرد؛ ولی او نپذیرفت و به مشهد رفت. چهار سال از آن حوزه پرفیض بهره برد تا آن که قیام مسجد گوهرشاد پیش آمد. در این قیام گروه زیادی از طلاب و مردم دستگیر شدند و محدث که در مدرسه میرزا جعفر مشغول به تحصیل بود نیز به زندان افتاد.

محدث پس از آزادی از زندان به تهران بازگشت. او قصد داشت برای ادامه تحصیل به نجف برود؛ ولی در تهران به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تبریز رفت و در دبیرستان نظام تبریز مشغول به تدریس شد. در سال 1320، با وقوع جنگ جهانی دوم و فتنه آذربایجان، به سبب ورود روس ها به ایران، تبریز را ترک گفت و به تهران آمد و در کتابخانه ملی با سمت سرپرستی بخش نسخ خطی مشغول کار شد.

محدث ارموی به خاطر علاقه، پشتکار و جدیت فراوان، از مخزن نسخ کتابخانه ملی بهره بسیار برد و مخصوصاً چون دانشمندان به آن کتابخانه آمد و شد داشتند، نفس جمعی از آنان چون محمد قزوینی او را در کار دل گرم می کرد.[۴] او در این دوره با سید نصرالله تقوی آشنا شد و در مجالس روز جمعه او که مجالس علمی بود، شرکت جست. تصحیح و چاپ دیوان حاج میرزا ابوالفضل طهرانی نتیجه آن آشنایی و دوستی است. وی توسط مرحوم تقوی، با محمد قزوینی و پس از آن با عباس اقبال آشتیانی آشنا شد. دوستی محکم و خالصانه با سه دانشمند مذکور در کار و زندگی او تأثیر گذارده بود به طوری که تا آخر عمر از آن یاد می کرد.

در سال (1322 هـ.ش) با دختر آیت الله سید احمد طالقانی، خواهر جلال آل احمد، ازدواج کرد. محدث در مدتی که در کتابخانه ملی بود، تحصیلات دانشگاهی را در دانشکده معقول و منقول به پایان برد،[۵] و با تصحیح کتاب فهرست منتجب الدین از آن دانشگاه با درجه عالی، دکترا گرفت.

دانشکده معقول و منقول (الهیات کنونی) محدث ارموی را به همکاری دعوت کرد و او در سال 1335 به آن ها پاسخ مثبت داد و تا 1347 ـ زمانی که بازنشسته شد ـ با آن دانشگاه همکاری کرد و البته باید گفت که دانشگاه تهران چنان که باید از او بهره نبرد.[۶]

او هر چند بیشتری سال های تحقیق و تدریسش را بیرون از حوزه علمیه و «مدرسه» به معنای سنتی و حوزوی اش بسر برد و اگر چه با محیط و فرهنگ دانشگاهی آن روزگار سر و کار داشت و خود درس دبیرستانی و دانشگاهی خوانده و به مقام دکتری رسیده بود؛ ولی از لحاظ رفتاری وی حوزوی اصیل ماند و شاید از همین جهت کمتر به «دکتر سید جلال الدین محدث» مشهور بود.[۷]

در تحقیق و پژوهش اعتماد دانشوران را به خود جلب کرد که نتیجه آن اجازات علمی فراوانی بود که از استادان خود کسب کرده بود. او این اجازات را به دقت در صندوقچه‌ای نگهداری می کرد؛ ولی با تأسف آن صندوقچه به سرقت رفت. البته پس از آن، اجازات چندی از عالمان دیگر گرفت که اجازه وی از شیخ آقا بزرگ تهرانی و شیخ محمدعلی دزفولی از جمله همانهاست.[۸]

او فقط به دو جنبه از زندگی اهمیت می داد: یکی عبادت و ادای مناسک دینی و دیگری راه علمی و تحقیقی، و تا آن جا که در توانش بود از کارهای دیگر خودداری می کرد. در زندگی شخصی با افراد اندک رفت و آمد داشت و آنان نیز کسانی بودند که با علم نسبتی داشتند. از این افراد می توان به سید نصرالله تقوی، محمد قزوینی، عباس اقبال، سید هادی سینا، عبدالحمید بدیع الزمانی، جمال الدین اخوی و جعفر سلطان القرایی اشاره کرد.

عشق و علاقه فراوانش به تحقیق و پژوهش هیچگاه کم نشد و حتی با وجود بیمار، به پژوهش ادامه داد و «نسائم الأسحار» را تصحیح و چاپ کرد. او تا آخرین روز عمر خود از تحقیق و تصحیح دست برنداشت. از جار و جنجال و هیاهو، گریزان بود و شاید یکی از علت‌هایی که باعث شد در هیچ روزنامه و مجله، مقاله‌ای ننویسد، همین باشد. او محققی تلاشگر و دارای پشتکاری عجیب بود. با این که کمتر از استاد بهره برد، به قله‌های رفیع علم دست یافت. برای حل مشکلات کتاب ها، روزها وقت می گذاشت. بعضی از کتاب هایی که او تصحیح کرده است سال ها طول کشیده‌اند؛ ولی او هرگز خسته نشد و کار را به انجام رساند.

آثار محدث ارموی

مرحوم محدث از معدود چهره‌های مقبول دو نهاد حوزه و دانشگاه است. آثار او در عین این که همه دینی هستند، ارتباط تنگاتنگی نیز با فرهنگ این مرز و بوم دارند که می توان به تصحیح تفسیر گازر و تصحیح نقض اشاره نمود. تفسیر گازر علاوه بر این که تفسیر قرآن کریم است؛ نثر آن از جهت قدمت نثرنویسی و ترجمه قرآن و... مورد توجه پژوهشگران زبان فارسی است؛ کتاب نقض، که یک متن فارسی قرن ششم است. محدث، با تصحیح این گونه آثار، دین خود را به فرهنگ این ملت و زبان فارسی ادا کرده است.

او محققی توانمند و تلاشگر بود. می توان فعالیت‌های او را در تحقیق و پژوهش که بیش از هفتاد اثر است به سه دسته تقسیم کرد:

  1. تصحیح
  2. تألیف
  3. ترجمه

1. تفسیر:

تفسیر «جلاءالاذهان و جلاءالاحزان» معروف به تفسیر گازر، تألیف سید غیاث الدین جمشید گازر و ابوالمحاسن بن حسن جرجانی، از تفاسیر معتبر شیعه است. این تفسیر خلاصه تفسیر ابوالفتوح رازی است که با اضافاتی نگاشته شده است. وی مطالبی از نظم و نثر و اخبار شیعه مخصوصاً راجع به فضایل سوره‌ها بر مطالب ابوالفتوح افزوده است.

اهمیت تفسیر گازر: این تفسیر برای فارسی زبانان از نقطه نظر ملیت و فرهنگ، اهمیت شایان و مقام بسزایی دارد و آن به فارسی سلیس و شیرین بودن آن است. شاید این تفسیر تا حدی لطیف‌تر و شیرین‌تر از تفسیر شریف ابوالفتوح نیز باشد؛ زیرا چون بعد از آن نوشته شده، پخته‌تر و آسان‌تر و در بیان مراد و فهم مطالب روشن‌تر است.

2. حدیث:

الف) تصحیح محاسن برقی، تألیف ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقی: کتاب محاسن از کتاب های حدیثی معتبر شیعه است و از مصادر اصول کافی بشمار می رود. قاضی نور الله شوشتری معتقد است از امهات کتاب های حدیثی معتبر شیعه است و از مصادر اصول کافی بشمار می رود. قاضی گوید امهات کتاب های حدیث امامیه را باید شش کتاب دانست که پنجمین آن محاسن برقی است.[۹] مصحح در معرفی برقی، مقدمه‌ای طولانی دارد و تصریح می کند: «او اولین کسی است که پرچم شیعه را در «ری» برافراخت».[۱۰]

ب) تصحیح نشر فارسی «شهاب الأخبار» (کلمات قصار پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم) تألیف قاضی قضاعی.

3. کلام:

الف) میزان الملل تألیف علی بخش میرزا قاجار. (کتابی جدلی ـ کلامی): این کتاب اولین کتاب چاپی محدث است که در سال (1324 هـ.ش) چاپ شده است. مؤلف کتاب انگیزه خود را از تألیف، «هدایت جوانان هم مذهب و هم وطن و تشیید پایه دین و مذهب ایشان به وسیله اثبات حقانیت دین اسلام و مذهب جعفری و نصیحت و اندرز به ایشان»[۱۱] می‌داند.

ب) الصوارم المهرقه فی نقد الصواعق المحرقه، تألیف قاضی نورالله شوشتری: این کتاب رد «صواعق المحرقه» ابن حجر هیثمی است. شوشتری در این کتاب تنها خلافت ابی‌بکر را بررسی کرده است. او می گوید: «وقتی بطلان حقانیت ابوبکر ثابت شد، همان سخن در خلافت عمر نیز صادق است و بطلان اول لازم می آورد بطلان دومی را و همچنین سخن در خلافت عثمان».[۱۲]

4. تاریخ:

الف) النقض و تعلیقات آن.

5. رجال:

الف) فهرست منتجب الدین، تألیف منتجب الدین علی بن ابی القاسم قمی: این کتاب از کتاب های معتبر رجالی شیعه است.

6. عرفان:

الف) تصحیح شرح فارسی «مصباح الشریعه» و «مفتاح الحقیقه»، از عبدالرزاق گیلانی.

ب) آثار تألیفی: محدث ارموی در کنار سال ها تحقیق و تصحیح، چند کتاب نیز تألیف کرد که می توان به کتاب های زیر اشاره کرد:

  1. کشف الکربه فی شرح دعاء الندبه
  2. شرح بر «الأصول الأصلیه فیض کاشانی»
  3. برگ سبز
  4. ایمان و رجعت، در چهار جلد
  5. تشریح الزلازل بأحادیث الأفاضل
  6. عشق و محبت؛ این کتاب ها تاکنون چاپ نشده است.

ج) ترجمه «وسیله القربه فی شرح الندبه» که تاکنون چاپ نشده است.

محدث ارموی به چاپ آثار ماندگار عالمان اقدام می کرد؛ مثلا «الفصول الفخریه فی اصول البریه»، تألیف نسابه معروف جمال الدین احمد بن عنبه (مؤلف عمده الطالب) را، با تصحیح سید کاظم موسوی به چاپ رساند. این کتاب علاوه بر مقدمه محدث، مقدمه‌ای نیز از جلال الدین همایی دارد.

مرحوم آقا بزرگ تهرانی او را «عالم، ادیب و مصنف چیره دست» می داند.[۱۳] و آقای اشکوری محبت او را به اهل بیت چنین می ستاید: آن مرحوم شدید التعصب بود در ولایت اهل بیت و معتقد بود که حق یافت نمی شود مگر در احادیث مأثوره از ایشان و اسلام صحیح ممکن نیست مگر به پیروی از ایشان و گرفتن از آن ها و برای همین سخت دفاع می کرد از مذهب اهل بیت.[۱۴]

وفات محدث ارموی

او سرانجام بعد از سال ها تحقیق، تصحیح و تألیف، در روز شنبه پنجم آبان ماه 1358 مقارن پنجم ذی الحجه الحرام (1399 هـ.ق) بدرود حیات گفت و در جوار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و امامزاده حمزه موسوی، جلو مقبره ابوالفتوح رازی و نزدیک دو محدث بزرگوار، خندق آبادی و محلاتی، به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. تعبیر از فرزند محدث ارموی است. (ر.ک: تعلیقات نقض، ص هفت)
  2. تعلیقات النقض، ص هفت.
  3. مجله آینده، 1358 هـ.ش، سال ششم، ص308، به نقل از فرزند مؤلف، علی محدث.
  4. مجله آینده، ص 951.
  5. مجله آینده، سال پنجم، ص 951.
  6. همان.
  7. فصلنامه میراث، سال دوم، ش 1 و 2، ص 74، سال 1378، جویا جهانبخش.
  8. تعلیقات النقض، ج1، ص10.
  9. محاسن برقی، مقدمه، ص «ی».
  10. همان، مقدمه.
  11. میزان الملل، ص 12 و 111.
  12. الصوارم المهرقه فی نقد الصواعق المحرقه، ص 340، چاپ (1367 هـ.ق) چاپخانه شرکت سهامی طبع کتاب.
  13. طبقات اعلام الشیعه، قرن چهاردهم، ص 306، چاپ دوم، 1404، دارالمرتضی مشهد.
  14. اختران فروزان ری و طهران یا تذکره المقابر فی احوال المفاخر، ص 211.

منابع

  • گلشن ابرار، زندگی نامه "محدث ارموی" از عباسعلي مردي قشلاقي، جلد 5، صفحه 373.
  • کتاب ماه کلیات، شماره ۱۱۹، آبان ۱۳۸۶ ویژه‌نامه محدث ارموی.
  • جلال ‌الدین محدث ارموی، راسخون، بازیابی: 6 اسفند 1392.