آیه 80 سوره زخرف: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←تفسیر آیه) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''نجواهم''': نجوى: سرى سخن گفتن و سخن سرى، اسم و مصدر هر دو آمده است، در مجمع گويد: نجوى در اصل به معنى دورى است، گويى نجوى كنندگان خود را از مردم دور مىكنند.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص54</ref> | |
+ | |||
==نزول== | ==نزول== | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۰۷
<<79 | آیه 80 سوره زخرف | 81>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا گمان میکنند که سخنان سرّی و پنهان که به گوش هم میگویند نمیشنویم؟ بلی میشنویم و رسولان ما (فرشتگان) همان دم آن را مینویسند.
آیا آنان گمان می کنند که ما رازشان و سخنان در گوشی آنان را نمی شنویم؟ چرا می شنویم و فرستادگان ما [که فرشتگان نویسنده اعمال اند] نزد آنان حاضرند [و اعمالشان و رازهایشان را] می نویسند.
آيا مىپندارند كه ما راز آنها و نجوايشان را نمىشنويم؟ چرا، و فرشتگان ما پيش آنان [حاضرند و] ثبت مىكنند.
آيا مىپندارند ما راز و نجوايشان را نمىشنويم؟ آرى، رسولان ما نزد آنها هستند و مىنويسند.
آیا آنان میپندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشی آنان را نمیشنویم؟ آری، رسولان (و فرشتگان) ما نزد آنها هستند و مینویسند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- نجواهم: نجوى: سرى سخن گفتن و سخن سرى، اسم و مصدر هر دو آمده است، در مجمع گويد: نجوى در اصل به معنى دورى است، گويى نجوى كنندگان خود را از مردم دور مىكنند.[۱]
نزول
«شیخ طوسى» سبب نزول آیه از مواردى است که خیلى معروف است و ما به خاطر عدم اطاله کلام از ذکر آن خوددارى مینمائیم.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ «78»
همانا ما حقّ را براى شما آورديم ولى اكثر شما نسبت به آن كراهت داشتيد.
أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ «79»
بلكه آنان تصميم قطعى (بر نپذيرفتن حقّ) گرفتند، (اگر چنين است) پس ما نيز تصميم گرفتهايم (و كيدشان را بىاثر مىگذاريم).
أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ «80»
آيا آنان گمان مىكنند كه ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنان را نمىشنويم. چرا و فرستادگان ما نزد آنان حضور داشته و (همه چير را) ثبت مىكنند.
«1». فاطر، 36.
جلد 8 - صفحه 477
نکته ها
«ابرام» به معناى تابيدن و محكم كردن و در اينجا به معناى تصميم جدّى بر توطئه عليه پيامبر صلى الله عليه و آله و نپذيرفتن آيين اوست.
پیام ها
1- عذاب الهى بعد از اتمام حجّت است. «إِنَّكُمْ ماكِثُونَ، لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ»
2- حقّپذير كم است. «جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ»
3- مبدأ حقّ، خداست و ملاك كيفر و پاداش نيز، پذيرش و عدم پذيرش حقّ است. جِئْناكُمْ بِالْحَقِ ... لِلْحَقِّ كارِهُونَ
4- تا از ما تصميمى و عملى سر نزند خداوند كيفر نمىدهد، كيفر الهى متناسب با عملكرد ماست. «أَبْرَمُوا- مُبْرِمُونَ»
5- منكران انبيا بدانند كه با خدا طرفند. «أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ»
6- كافران تنها بر اساس حدس و گمان حركت مىكنند. «أَمْ يَحْسَبُونَ»
7- مخالفان خدا را نشناختند كه گمان مىكنند خدا از پنهان آنها بىخبر است. «أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ»
8- هر كلامى توسط فرشتگان ثبت و نوشته مىشود. رُسُلُنا ... يَكْتُبُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (80)
أَمْ يَحْسَبُونَ: بلكه گمان مىبردند و مىپنداشتند بر ما كه، أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ: آنكه ما نمىشنويم سخن نهانى ايشان را كه در دل خود داشتند، وَ نَجْواهُمْ: و سخن آشكاراى ايشان را كه با هم مشورت مىكردند در باب ابطال حق، بَلى وَ رُسُلُنا: آرى مىشنيديم آن را و رسولان ما كه ملائكه حفظاند، لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ: نزديك ايشان و موكل بر ايشان مىنوشتند آن را به امر ما و چون اسرار آنها بر ملائكه ما آشكار بود، بر ما كه خداونديم چگونه پوشيده مانده باشد. اكثر مفسرين بر آنند كه آيه (ام ابرموا امرا) راجع به كفار قريش است معنى آنكه نه چنان است كه كفار مكه اطاعت حق كنند، بلكه محكم ساختند امر خود را در ابطال حق و با رسول ما در صدد كيد بر آمدند، پس ما نيز محكم كنندگانيم مكافات عمل ايشان را در دنيا و آخرت، و گمان آنها آنست كه ما سخنان سرّ و نجواى ايشان را نمىشنويم، كيد و مكر در باره رسول ما نمايند، آرى مىشنويم ملائكه ما مىنوشتند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ (76) وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (77) لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (78) أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ (79) أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (80)
قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ (81) سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (82) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (83) وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (84) وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (85)
ترجمه
و ستم نكرديم آنها را ولى بودند آنها ستمكاران
و ندا كنند اى مالك بخواه تا حكم كند بر ما بمرگ پروردگار تو گويد همانا شما درنگ كنندگانيد
بتحقيق آورديم براى شما حق را ولى بيشتر شما حقّ را ناخوش دارندگانيد
بلكه محكم گردانيدند امرى را پس همانا ما محكم گردانندگانيم
آيا ميپندارند كه ما نميشنويم سخن درونى و گفتار محرمانه بيرونى آنها را آرى و فرستادگان ما نزد آنها مينويسند
بگو اگر بود براى خداوند فرزندى پس من اوّلين عبادت كنندگانم
منزّه است پروردگار آسمانها و زمين و پروردگار عرش از آنچه وصف ميكنند
پس واگذارشان فرو روند در درياى جهالت و بازى كنند تا ملاقات كنند روزشان را كه وعده داده ميشوند
و او است آنكه در آسمان معبود است و در زمين معبود و او درست كردار دانا است و برتر است
آنكه مرا و را است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و نزد او است علم به قيامت و بسوى او باز گردانيده ميشويد.
جلد 4 صفحه 616
تفسير
خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه كه متعرّض عذاب كفّار و فجّار شده بود ميفرمايد ما بآنها ستم ننموديم چون ما عادليم و كسى را بى سببى عذاب نميكنيم ولى آنها ستم نمودند بر پيغمبر ما و آل اطهار او و ما آنها را مجازات مينمائيم و چون مأيوس از نجات و رهائى از عذابند بمالك دوزخ كه مدير امور آن است از جانب خداوند بآواز بلند از شدّت عذاب خطاب نمايند كه ميخواهيم از تو بخواهى از خدا ما را مرگ دهد و گفتهاند بعد از هزار سال مالك جواب ميدهد بايد شما هميشه در جهنّم بمانيد و خدا ميفرمايد ما حقّ را بتوسط پيغمبر بشما ارائه داديم ولى شما از حقّ بدتان مىآمد و قمّى ره فرموده مراد از حقّ ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است بلكه اصرار و ابرام نمودند در انكار حق و مخالفت با اهل آن ما هم اصرار و ابرام مينمائيم در عذاب و جزاى آنها اينها گمان ميكنند كه ما سخنان درونى و گفتگوهائى را كه محرمانه با هم مينمايند در خارج براى ضديّت با خانواده رسالت و كوتاه نمودن دست ايشانرا از اجراى او امر حق نميشنويم و بيايد در سوره محمد (ص) انشاء اللّه تعالى از امام صادق عليه السّلام كه اين آيه در باره ايشان نازل شده و اينجا قمّى ره فرموده مراد معاهده آنها است در كعبه كه نگذارند امارت باهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم برسد ولى غافلند از آنكه خداوند همه جا حاضر و ناظر و شنوا است و ملائكه مأمور بنوشتن اعمال و اقوال بندگان تمام سخنان آنها را ثبت و ضبط مينمايند و چون مشركين مكّه و يهود و نصارى هر يك بنحوى قائل بودند كه خداوند اولاد دارد به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله دستور داده شد كه بفرمايد اگر خدا فرزند داشت من كه اوّل عبادت كنندگان خدا بودم و معرفتم باو بيش از همه بود منكر نميشدم ولى من ميگويم خدا منزّه از ولد و والد و همسر و همتا و شريك است اين معنى بنظر حقير رسيد ولى مفسّرين هر يك معناى ديگرى نمودهاند كه حاجت بذكر آنها نيست و قمّى ره فرموده مراد آنستكه من اوّل عار دارندگانم كه براى خدا ولد باشد و مؤيّد اينمعنى آنستكه بعضى بجاى العابدين العبدين قرائت نمودهاند چون آن بمعناى بىرغبتان و ننگ و عار دارندگان است و در منتهى الارب يكى از معانى عابد را مرد با ننگ و عار ذكر نموده و نقل كرده كه بعضى عابدين در اين آيه را باين معنى دانستهاند و بنابر اين
جلد 4 صفحه 617
مراد ننگ و عار داشتن از عبادت چنين خدائى است و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد از عابدين جاحدين است و تأويل در اين قول باطنش ضدّ ظاهر است كه شايد اشاره به بيان حقير باشد و انصاف آنستكه ظاهر آيه شريفه هم اشكالى ندارد چون مفاد قضيّه شرطيّه اخبار از ملازمه است يعنى اگر خدا ولدى داشت من اوّل عبادت كنندگان آن ولد بودم براى عبادت و تعظيم والدش ولى من نيستم و عبادت نميكنم جز خدا را پس معلوم ميشود كه او ولد ندارد و محتمل است تأويل بعار و انكار براى رفع زنندگى آن بنظر عاميانه شده باشد و اللّه تعالى و امنائه اعلم بحقائق آياته و تنزيه فرموده است خداوند خود را از آنچه اثبات مينمايند كفار براى او از ولد و شريك چون خالق آسمانها و زمين و عرش كه مكرّر مراد از آن بيان شده در ضمن آية الكرسى و غيرها بىنياز از اتّخاذ ولد و شريك است و امر فرموده است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطهور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند تا قيامت كه نتيجه اعمال خودشان را مشاهده نمايند و خداوند مستحق پرستش و ستايش است در آسمان و زمين و چون عبادت اهل آسمان و زمين هر كدام بحسب حال خودشان است و تفاوت دارد كلمه آله تكرار شده و تمام افعال او از روى علم و حكمت است و برتر و بالاتر است از آنكه وصف شود خداوندى كه سلطنت حقّه آسمانها و زمين و ما بين آن دو از آن او است و بركات او متّصل و دائم است بر اهل آنها و مانع و مزاحم و معارضى براى او نيست و علم بروز قيامت و موعد معيّن آن مخصوص باو است و بازگشت تمام خلق باو و حكم او است در آنروز و مكرّر ذكر شده است چگونگى آن و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده است كه بجاى يا مالك يا مال بترخيم و حذف حرف آخر قرائت فرموده و گفتهاند مشعر است بضعف كفّار از اداء كلمه بتمامى و آيات اخيره تماما مثبت توحيد است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم أَبرَمُوا أَمراً فَإِنّا مُبرِمُونَ (79) أَم يَحسَبُونَ أَنّا لا نَسمَعُ سِرَّهُم وَ نَجواهُم بَلي وَ رُسُلُنا لَدَيهِم يَكتُبُونَ (80)
آيا محكم ميكنند امر خود را پس محققا ما هم محكم ميكنيم آيا گمان ميكنند که ما نميشنويم سرّ و نجواي آنها را بلي ملائكه كتبه رسل ما نزد آنها مينويسند تمام آنچه ميگويند و ميكنند.
اخبار بسياري داريم که اينکه دو آيه شريفه در مورد امير المؤمنين (ع) نازل شده چون پيغمبر اكرم در چندين مورد ولايت و امارت و خلافت و امامت و وصايت علي عليه السلام را بيان فرموده يكي روزي که امر فرموده که بروند و سلام كنند به علي (ع) به لقب امير المؤمنين و يكي در غدير خم که فرمود
«من كنت مولاه فهذا علي مولاه»
و يكي روزي که فرمود
«أ تدرون من وليكم قالوا اللّه و رسوله اعلم قال صالح المؤمنين و اشار الي علي (ع) بيده و قال هذا وليكم بعدي»
منافقين در مكه و در طريق از مكه به مدينه مجتمع شدند و معاهده كردند و قسم ياد كردند که اينکه امر را نگذارند انجام پذيرد و با يك ديگر سرا نجوي ميكردند و مكرها و حيلهها به كار زدند لكن مكرر تذكر دادهايم که اخباري که از ائمه عليهم السلام در تفسير آيات وارد شده اغلب بيان مصداق اتم ميكند منافي با عموم آيات نيست لذا ميگوئيم.
أَم أَبرَمُوا أَمراً مكرها و حيلهها که كفار و مشركين و منافقين و معاندين و ضالين و مضلين و من يحذوا حذوهم در مورد انبياء و ائمه و مؤمنين در هر عصر و زماني که بكار ميزنند بالاخص در مورد خلافت و محكم كاري ميكنند خداوند ميفرمايد.
فَإِنّا مُبرِمُونَ پس از ابرام آنها ما هم محكم كاري خود را ميكنيم و چنان آنها را ميگيريم بعذاب سخت چه در دنيا و چه در آخرت چنانچه در جاي ديگر ميفرمايد وَ مَكَرُوا مَكراً وَ مَكَرنا مَكراً وَ هُم لا يَشعُرُونَ- نمل آيه 51- و ميفرمايد وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَيرُ الماكِرِينَ- آل عمران آيه 47.
أَم يَحسَبُونَ أَنّا لا نَسمَعُ سِرَّهُم وَ نَجواهُم همين نحوي که از مؤمنين پنهان
جلد 16 - صفحه 60
ميكنند و سرا با يكديگر نجوي ميكنند خيال ميكنند که نميشنويم اسرار آنها را.
بَلي وَ رُسُلُنا لَدَيهِم يَكتُبُونَ و در جاي ديگر ميفرمايد وَ لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ وَ نَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُهُ وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِن حَبلِ الوَرِيدِ- إِذ يَتَلَقَّي المُتَلَقِّيانِ عَنِ اليَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ ما يَلفِظُ مِن قَولٍ إِلّا لَدَيهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ- ق آيه 15 الي 17- و در نامه عمل ثبت است وَ يَقُولُونَ يا وَيلَتَنا ما لِهذَا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلّا أَحصاها- كهف آيه 47.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 80)- این آیه در حقیقت بیان یکی از علل توطئه گریهای آنهاست، میفرماید: «آیا آنها میپندارند که ما اسرار پنهانی و سخنان در گوشی آنها را نمیشنویم»؟ (أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ).
ولی چنین نیست، هم ما میشنویم، و هم «رسولان و (فرشتگان) ما نزد آنان حاضرند و (نجوای آنها را) مینویسند» (بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص54
- ↑ به احتمال قوى منظور نظر شیخ بزرگوار موضوعاتى است که درباره آیه 79 از اقوال راویان که در تفسیر برهان ذکر شده بوده نقل نمودیم و نیز برخى شأن و نزول این آیه را نظیر شأن و نزول آیه 22 سوره فصلت گفته اند که در جاى خود ذکر نموده ایم و طبرى صاحب جامع البیان هم آن را از محمد بن کعب القرظى روایت و نقل نموده است.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.