تخلص: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{مدخل دائرة المعارف}} | {{مدخل دائرة المعارف}} | ||
− | + | «تخلّص» در اصطلاح [[شعر|شعری]] دو کاربرد دارد: یکی از صنایع معنوی در [[علم بدیع]] است؛ و دیگری، نام مستعار یا لقب شعری شاعر می باشد. | |
− | |||
− | |||
− | |||
==صنعت بدیعی== | ==صنعت بدیعی== | ||
− | با عنایت به گستردگی حوزه | + | با عنایت به گستردگی حوزه کاربرد تخلّص و تفاوت نگاه علمای [[علم بدیع|بدیع]]، این صنعت در دو بخش بررسی میشود: |
− | * الف- تخلص به مفهوم عام؛ | + | *الف- تخلص به مفهوم عام؛ انتقال یافتن از معنایی به معنای دیگر و یا گریز از مقدمه (آغاز گفتار) به مقصود نهایی، بدانسان که مناسبت مقدمه و مقصود از یک سو و انسجام و پیوستگی مطالب از جهت محتوا و سبک از سوی دیگر، ادامه سخن ترغیب شود. از این نظر، تخلص در هر نوع کلام منظوم و منثور، اعم از مکتوب یا غیرمکتوب نقشی بنیادی دارد. برای نمونه گریز زدن [[روضه خوانی|روضه]] خوانان به واقعه [[کربلا|کربلا]] از جمله مصادیق تخلص در معنی عام آن محسوب میشود. تخلص را در ادب فارسی و [[ادبیات عرب]] از دیرباز به نامهای دیگری چون گریز، گریززدن، گریزگاه، مخلص یا مخالص و حسن تخلص را حسن الخروج، حسن مخلص، حسن المخالص و براعةالتخلص نامیدهاند. |
− | تخلص | + | *ب- تخلص به مفهوم خاص؛ گریز زدن و انتقال یافتن از پیش درآمد [[قصیده]] نظیر تشبیب، تغزل به مدح، تهنیت، تعزیت و مقاصد دیگر با رعایت اصول زیباییشناسی و موازین ادبی است. شاعر در گریز شاعرانه خود به مناسبتی نغز و دلنشین، روانی الفاظ و غنای معنا نظر دارد و تلاش میکند که پیوند مطالب پیش و پس از تخلص به لطیفترین، هنریترین و ابتکاریترین شکل ممکن صورت پذیرد. |
− | + | بکارگیری تخلص در قصاید رواج بیشتری نسبت به دیگر انواع شعر دارد و از گریز استادانه و هماهنگ با معیارهای زیبایی شناسانه به «حسن تخلص» تعبیر میشود. | |
− | + | از سده ۷ قمری و مقارن با تکامل و رواج غزلسرایی و ضعف و افول قصیده سرایی، شاعران گاهی صنعت حسن تخلص را در ابیات پایانی [[غزل]] به کار بردهاند. شاید به دلیل همین تحولات و نیز کاربرد تخلص به مفهوم "لقب شعری" در آخرین [[بیت (شعر)|بیت]] غزل در همین دوران، حسن تخلص با صنعت حسن مقطع در آمیخت، به طوری که در عصر "رضا قلی هدایت"، تخلص به مقاطع غزلیات اطلاق شد. | |
− | + | "[[جلال الدین همایی|همایی]]" معتقد است که "[[سعدی]]" برای رضایت سلاطین و حکام، این شیوه را ابداع کرد؛ "[[حافظ شیرازی|حافظ]]" نیز همین روش را برگزید و غزلیات آنها سرمشق گویندگان بعد، به ویژه غزلسرایان عهد قاجار چون فروغی بسطامی، [[نشاط اصفهانی]] و [[وصال شیرازی]] شد. | |
− | + | بدیع نویسان مواردی چون پرداختن به حسن تخلص در یک یا دو بیت، گریز زدن از غزل به مدح و توجه کردن به شأن و جایگاه ممدوح را به دلیل درآمیختن تخلص با مدح، از معیارهای زیبایی شناسانه حسن تخلص ذکر کردهاند. | |
− | |||
− | بدیع نویسان مواردی چون پرداختن به حسن تخلص در | ||
==نام مستعار یا لقب شعری شاعر== | ==نام مستعار یا لقب شعری شاعر== | ||
− | + | «تخلّص» به این معنا، نامی است جز نام اصلی، [[کنیه|کنیه]] و لقب شاعر، که آن را در پایان [[شعر]] به ویژه در قصیده و غزل میآورد، همچنین تخلص به بیتی اطلاق میشود که شاعر نام خود را در آن ذکر میکند. برخی از خاورشناسان از جمله "ابرمن" بر این گماناند که تخلص از ویژگیهای شعر پارسی پیش از [[اسلام]] بوده است؛ نمونههایی چون وجود تخلص با بسامد بالا در بقایای شعر پیش از اسلام و ترانههای عامیانه و نیز وجود تخلص در کهنترین نمونه شعر فارسی یا پهلوی فارسی شده، این ادعا را تا حدی تأیید میکند. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | در | + | میتوان گفت در ادوار بعد، از سده ۵ قمری و در عصر "[[سنائی|سنایی]]" به تدریج مسئله «ضرورت تخلص» مطرح شد و تا عهد قاجار ادامه یافت. با وجود اینکه تخلص را از ویژگیهای شعر فارسی دانستهاند، مصادیقی از این صنعت را در شعر زبانهایی که متأثر از زبان و ادبیات فارسی است مثل شعر ترکی و اردو میتوان یافت. در شعر عربی با وجود پیشینه و کاربرد فراوان تخلص به معنای صنعت بدیعی، نشانههای قاطع و روشنی از کاربرد تخلص به معنای لقب و نام شعری دیده نمیشود. |
− | + | در شعر پارسی بجا مانده از دوران نخستین، اولین تخلصهای آگاهانه به [[رودکی|رودکی]] تعلق دارد. سپس [[کسایی مروزی|کسایی]]، [[منوچهری دامغانی|منوچهری]] و بسیاری از شاعران سده ۴ و آغاز سده ۵ قمری نمونههای تخلص را میتوان دید. کاربرد تخلص در غزل از سده ۶ قمری به بعد رواج یافت، در حالی که پیش از آن بیشتر در قصاید معمول بود. | |
− | + | ==عوامل تخلصهای شاعران == | |
− | # نسبت نام ممدوح، مثل تخلص منوچهری و خاقانی | + | #خاستگاه جغرافیایی و نسب خانوادگی در دورههای نخستین، مثل تخلص [[رودکی|رودکی]]، [[کسایی مروزی|کسایی]] و دقیقی. |
− | # با توجه به شغل | + | #نسبت نام ممدوح، مثل تخلص [[منوچهری دامغانی|منوچهری]] و [[خاقانی]] که از نام "منوچهر بن قابوس" و "خاقان اکبر منوچهر شروانشاه" و یا سعدی که به روایتی ضعیف از نام "سعد ابن زنگی" گرفته شده است. |
− | # عامل دینی – | + | #با توجه به شغل شاعر، مثل تخلص [[عطار نیشابوری|عطار]]. |
− | # نام شاعران، بسیاری از شعرای دوره نخستین از نام خود تخلص گزیدهاند، مثل «احمد» تخلص احمد جام ژنده پیل. | + | #عامل دینی – اعتقادی، مثل حجت، لقب و تخلص [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]]. |
+ | #نام شاعران، بسیاری از شعرای دوره نخستین از نام خود تخلص گزیدهاند، مثل «احمد» تخلص [[ژنده پیل|احمد جام (ژنده پیل)]]. | ||
− | در تاریخ ادبیات فارسی سنت تخلص گزینی توسط استاد حداقل به سده | + | در تاریخ ادبیات فارسی سنت تخلص گزینی توسط استاد حداقل به سده ۶ قمری میرسد: برای نمونه ابوالعلای گنجوی استاد خاقانی، ضمن قطعهای که در هجو خاقانی سروده، تصریح میکند که «لقب» خاقانی را وی تعیین کرده است. |
− | شفیعی | + | شفیعی کدکنی دو عامل موسیقایی و معنی شناسی را در انتخاب تخلصها دخیل و مؤثر میداند و نشان میدهد که بیشتر تخلصها با چند وزن ساده و کوتاه عروضی هماهنگ است. |
− | |||
− | |||
+ | ظهور "[[نیما یوشیج]]" و شکوفایی [[شعر نو|شعر جدید]] فارسی، شاعران نوپرداز را از قید تخلص آزاد کرد و بسیاری از شاعران ترجیح دادند که به همان نام و نامخانوادگی خود اشتهار یابند، هر چند که برخی از آنان در دورههایی از حیات ادبی، تخلص خود را در اشعارشان بکار بردهاند، از جمله مهدی اخوان ثالث و محمدرضا شفیعی کدکنی. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * دائرةالمعارف بزرگ | + | *[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی (کتاب)|دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱، ج۱۴، ص۶۸۲. |
− | |||
{{شعر فارسی}} | {{شعر فارسی}} | ||
[[رده:شعر]] | [[رده:شعر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۴۱
«تخلّص» در اصطلاح شعری دو کاربرد دارد: یکی از صنایع معنوی در علم بدیع است؛ و دیگری، نام مستعار یا لقب شعری شاعر می باشد.
صنعت بدیعی
با عنایت به گستردگی حوزه کاربرد تخلّص و تفاوت نگاه علمای بدیع، این صنعت در دو بخش بررسی میشود:
- الف- تخلص به مفهوم عام؛ انتقال یافتن از معنایی به معنای دیگر و یا گریز از مقدمه (آغاز گفتار) به مقصود نهایی، بدانسان که مناسبت مقدمه و مقصود از یک سو و انسجام و پیوستگی مطالب از جهت محتوا و سبک از سوی دیگر، ادامه سخن ترغیب شود. از این نظر، تخلص در هر نوع کلام منظوم و منثور، اعم از مکتوب یا غیرمکتوب نقشی بنیادی دارد. برای نمونه گریز زدن روضه خوانان به واقعه کربلا از جمله مصادیق تخلص در معنی عام آن محسوب میشود. تخلص را در ادب فارسی و ادبیات عرب از دیرباز به نامهای دیگری چون گریز، گریززدن، گریزگاه، مخلص یا مخالص و حسن تخلص را حسن الخروج، حسن مخلص، حسن المخالص و براعةالتخلص نامیدهاند.
- ب- تخلص به مفهوم خاص؛ گریز زدن و انتقال یافتن از پیش درآمد قصیده نظیر تشبیب، تغزل به مدح، تهنیت، تعزیت و مقاصد دیگر با رعایت اصول زیباییشناسی و موازین ادبی است. شاعر در گریز شاعرانه خود به مناسبتی نغز و دلنشین، روانی الفاظ و غنای معنا نظر دارد و تلاش میکند که پیوند مطالب پیش و پس از تخلص به لطیفترین، هنریترین و ابتکاریترین شکل ممکن صورت پذیرد.
بکارگیری تخلص در قصاید رواج بیشتری نسبت به دیگر انواع شعر دارد و از گریز استادانه و هماهنگ با معیارهای زیبایی شناسانه به «حسن تخلص» تعبیر میشود.
از سده ۷ قمری و مقارن با تکامل و رواج غزلسرایی و ضعف و افول قصیده سرایی، شاعران گاهی صنعت حسن تخلص را در ابیات پایانی غزل به کار بردهاند. شاید به دلیل همین تحولات و نیز کاربرد تخلص به مفهوم "لقب شعری" در آخرین بیت غزل در همین دوران، حسن تخلص با صنعت حسن مقطع در آمیخت، به طوری که در عصر "رضا قلی هدایت"، تخلص به مقاطع غزلیات اطلاق شد.
"همایی" معتقد است که "سعدی" برای رضایت سلاطین و حکام، این شیوه را ابداع کرد؛ "حافظ" نیز همین روش را برگزید و غزلیات آنها سرمشق گویندگان بعد، به ویژه غزلسرایان عهد قاجار چون فروغی بسطامی، نشاط اصفهانی و وصال شیرازی شد.
بدیع نویسان مواردی چون پرداختن به حسن تخلص در یک یا دو بیت، گریز زدن از غزل به مدح و توجه کردن به شأن و جایگاه ممدوح را به دلیل درآمیختن تخلص با مدح، از معیارهای زیبایی شناسانه حسن تخلص ذکر کردهاند.
نام مستعار یا لقب شعری شاعر
«تخلّص» به این معنا، نامی است جز نام اصلی، کنیه و لقب شاعر، که آن را در پایان شعر به ویژه در قصیده و غزل میآورد، همچنین تخلص به بیتی اطلاق میشود که شاعر نام خود را در آن ذکر میکند. برخی از خاورشناسان از جمله "ابرمن" بر این گماناند که تخلص از ویژگیهای شعر پارسی پیش از اسلام بوده است؛ نمونههایی چون وجود تخلص با بسامد بالا در بقایای شعر پیش از اسلام و ترانههای عامیانه و نیز وجود تخلص در کهنترین نمونه شعر فارسی یا پهلوی فارسی شده، این ادعا را تا حدی تأیید میکند.
میتوان گفت در ادوار بعد، از سده ۵ قمری و در عصر "سنایی" به تدریج مسئله «ضرورت تخلص» مطرح شد و تا عهد قاجار ادامه یافت. با وجود اینکه تخلص را از ویژگیهای شعر فارسی دانستهاند، مصادیقی از این صنعت را در شعر زبانهایی که متأثر از زبان و ادبیات فارسی است مثل شعر ترکی و اردو میتوان یافت. در شعر عربی با وجود پیشینه و کاربرد فراوان تخلص به معنای صنعت بدیعی، نشانههای قاطع و روشنی از کاربرد تخلص به معنای لقب و نام شعری دیده نمیشود.
در شعر پارسی بجا مانده از دوران نخستین، اولین تخلصهای آگاهانه به رودکی تعلق دارد. سپس کسایی، منوچهری و بسیاری از شاعران سده ۴ و آغاز سده ۵ قمری نمونههای تخلص را میتوان دید. کاربرد تخلص در غزل از سده ۶ قمری به بعد رواج یافت، در حالی که پیش از آن بیشتر در قصاید معمول بود.
عوامل تخلصهای شاعران
- خاستگاه جغرافیایی و نسب خانوادگی در دورههای نخستین، مثل تخلص رودکی، کسایی و دقیقی.
- نسبت نام ممدوح، مثل تخلص منوچهری و خاقانی که از نام "منوچهر بن قابوس" و "خاقان اکبر منوچهر شروانشاه" و یا سعدی که به روایتی ضعیف از نام "سعد ابن زنگی" گرفته شده است.
- با توجه به شغل شاعر، مثل تخلص عطار.
- عامل دینی – اعتقادی، مثل حجت، لقب و تخلص ناصرخسرو.
- نام شاعران، بسیاری از شعرای دوره نخستین از نام خود تخلص گزیدهاند، مثل «احمد» تخلص احمد جام (ژنده پیل).
در تاریخ ادبیات فارسی سنت تخلص گزینی توسط استاد حداقل به سده ۶ قمری میرسد: برای نمونه ابوالعلای گنجوی استاد خاقانی، ضمن قطعهای که در هجو خاقانی سروده، تصریح میکند که «لقب» خاقانی را وی تعیین کرده است.
شفیعی کدکنی دو عامل موسیقایی و معنی شناسی را در انتخاب تخلصها دخیل و مؤثر میداند و نشان میدهد که بیشتر تخلصها با چند وزن ساده و کوتاه عروضی هماهنگ است.
ظهور "نیما یوشیج" و شکوفایی شعر جدید فارسی، شاعران نوپرداز را از قید تخلص آزاد کرد و بسیاری از شاعران ترجیح دادند که به همان نام و نامخانوادگی خود اشتهار یابند، هر چند که برخی از آنان در دورههایی از حیات ادبی، تخلص خود را در اشعارشان بکار بردهاند، از جمله مهدی اخوان ثالث و محمدرضا شفیعی کدکنی.
منابع
- دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱، ج۱۴، ص۶۸۲.
شعرشناسی | * شعر * علم عروض * قافیه * تخلص * دیوان * مصراع * بیت * مقفا * قالب * مطلع * تغزل * بحور شعری |
قالبهای شعر | *مثنوی * قصیده * غزل * مسمط * مستزاد * ترجیعبند * ترکیببند * قطعه * رباعی |
سبکهای شعر فارسی | * سبک خراسانی * سبک عراقی * سبک هندی * سبک بازگشت ادبی * شعر نو |
شاعران پارسی گو: | همه*قرن 4 * قرن 5 * قرن 6 * قرن 7 * قرن 8 * قرن 9 * قرن 10 * قرن 11 * قرن 12 * قرن 13 * قرن 14 |