آیه 18 سوره احزاب: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|۞ قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِ...» ایجاد کرد) |
(←معانی کلمات آیه) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | *'''معوقين''': عوق و تعويق: باز داشتن و منصرف كردن. «عاقه عن كذا عوقا حبسه و صرفه» معوقين: باز دارندگان. | |
+ | *'''هلم''': اسم فعل است به معنى بيائيد و بياوريد. لازم و متعدى هر دو آمده است، مفرد و جمع، تذكير و تأنيث در آن يكسان باشد.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 320</ref> | ||
+ | |||
==نزول== | ==نزول== | ||
نسخهٔ کنونی تا ۹ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۲
<<17 | آیه 18 سوره احزاب | 19>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
محققا خدا از حال آن مردم (منافق) که مسلمین را از جنگ میترسانند و باز میدارند و به برادران (و طایفه) خود میگویند: با ما متفق باشید (نه با مؤمنان) به خوبی آگاه است، و آنها جز اندک زمانی (آن هم برای نفاق و ریا کاری) به جنگ حاضر نمیشوند.
یقیناً خدا بازدارندگان را از میان شما [که مجاهدان را با وسوسه و اغواگری از شرکت در جهاد باز می دارند] و کسانی را که به برادرانشان [آن براداران دینی که ایمانشان سست است] می گویند: [برای عیش و نوش] به سوی ما بیایید [شما را به شرکت در جهاد چه کار؟] می شناسد؛ و جز اندکی به جهاد نمی آیند.
خداوند كارشكنان [و مانعشوندگان] شما و آن كسانى را كه به برادرانشان مى گفتند: «نزد ما بياييد» و جز اندكى روى به جنگ نمىآورند [خوب] مىشناسد.
خدا مىداند چه كسانى از شما مردم را از جنگ بازمىدارند. و نيز مىشناسد كسانى را كه به برادران خود مىگويند: به نزد ما بياييد. و جز اندكى به جنگ نمىآيند.
خداوند کسانی که مردم را از جنگ بازمیداشتند و کسانی را که به برادران خود میگفتند: «بسوی ما بیایید (و خود را از معرکه بیرون کشید)» بخوبی میشناسد؛ و آنها (مردمی ضعیفند و) جز اندکی پیکار نمیکنند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- معوقين: عوق و تعويق: باز داشتن و منصرف كردن. «عاقه عن كذا عوقا حبسه و صرفه» معوقين: باز دارندگان.
- هلم: اسم فعل است به معنى بيائيد و بياوريد. لازم و متعدى هر دو آمده است، مفرد و جمع، تذكير و تأنيث در آن يكسان باشد.[۱]
نزول
در جنگ خندق وقتى که قریش به اطراف مدینه رسیدند و خندق را مشاهده نمودند، متعجب شدند و گفتند: این کار جز مکر و حیله چیز دیگرى نیست و از فکر عرب برنخاسته است چون تا به حال از عرب چنین روشى در جنگ دیده نشده است به آنها گفتند: که این روش جنگى از فکر یک نفر ایرانى تراوش نموده است.
عمرو بن عبدود و هبیرة بن وهب و ضرار بن الخطاب به نزدیکى خندق آمدند. در این موقع رسول خدا صلى الله علیه و آله در جلو صفوف اصحاب خود ایستاده بود. این سه نفر فریاد برآوردند و مبارز طلبیدند تمام اصحاب که پشت سر پیامبر ایستاده بودند ناظر این فریادها بودند و در عین حال مى ترسیدند تا این که یکى از آن میان که از مهاجرین بود به مردى که در نزدیک او ایستاده بود، گفت: این عمرو بن عبدود را که شیطان بزرگى است، مى بینى.
به خدا قسم از ما دست بردار نخواهد بود و کسى هم یاراى مقابله با او را نخواهد داشت مگر این که رسول خدا صلی الله علیه و آله را به طرف آنها بفرستیم تا او را بکشند و ما به خانه هاى خود نزد طوائف خود برگردیم سپس در قبال گفته او این آیه نازل گردید[۲]
و جماعتى از مفسرین گویند: که این آیه درباره امام على مرتضى علیهالسلام در روز جنگ احزاب نازل شده است.[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا «18»
بدون شك خداوند كسانى از شما كه مردم را (از جبهه و جهاد) باز مىداشتند و كسانى را كه به برادران خود مىگفتند: به سوى ما بياييد (و خود را به كشتن ندهيد) به خوبى مىشناسد؛ (آنان ضعيف و ترسو هستند) و جز اندكى به جبهه نمىروند.
جلد 7 - صفحه 341
نکته ها
«معوق» به معناى باز دارنده و «بأس» به معناى سختى و ميدان كارزار و جهاد است.
در قرآن به انواع برادرى اشاره شده است:
الف: برادرى طبيعى كه از طريق والدين مىباشد.
ب: برادرى دينى كه به واسطهى هم كيشى حاصل مىشود «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» «1»
ج: برادرى سياسى و حزبى كه در اين آيه به آن اشاره شده است.
د: برادرى رفتارى كه به واسطهى پيروى حاصل مىشود. چنانكه مبذّرين، برادران شيطان معرّفى شدهاند. «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» «2»
مراد از جمله «الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ»، دعوت منافقان از مسلمانان ضعيف الايمان براى ترك جبهه است.
پیام ها
1- خداوند به تمام حركات و تبليغات سوء دشمنان، آگاه است. «يَعْلَمُ اللَّهُ»
2- منافقان بزدل كه خود از جبهه فرار مىكنند، مانع حضور ديگران در جبهه مىشوند. الْمُعَوِّقِينَ ... الْقائِلِينَ
3- هر گونه دلسرد كردن رزمندگان، نزد خداوند گناه است. يَعْلَمُ اللَّهُ ... الْقائِلِينَ ...
هَلُمَّ إِلَيْنا
4- جبهه رفتن مهم نيست، جبهه ماندن مهم است. «لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلاً «18»
شأن نزول: در زاد المسير نقل نموده كه مردى از لشكرگاه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به مدينه رفت، برادر خود را ديد كه اسباب طرب آماده كرده و بساط شراب و قمار گسترده، گفت: اى برادر، تو در طرب مىگذرانى و پيغمبر ميان شمشير و نيزه باشد؟!! آن برادر گفت: اى ابله بيا بنشين و به نشاط مشغول شو كه تو را و اصحاب را بلا گرفته و حضرت هرگز از اين ورطه نجات نيابد. آن مرد بازگشت، گفت بروم حضرت را از مقالات تو اخبار كنم. چون نزديك رسيد، جبرئيل بر او سبقت گرفته آيه شريفه نازل فرمود: «1» قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ: بدرستى كه داند خداى تعالى بازدارندگان از نصرت پيغمبر از گروه شما، وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ: و گويندگان مر برادر خود را كه، هَلُمَّ إِلَيْنا: بيائيد بسوى ما و به طيب عيش مشغول شويد و به قتال كه موجب پريشانى حال است مرتكب نشويد. و ابو سفيان با يهود، منافقان را كه برادر و ابناى جنس آنها بودند مىگفتند: خود را در معرض تلف نيفكنيد و از نصرت پيغمبر فرار نمائيد. و منافقان سخن يهود را قبول نموده از جهاد پهلو تهى كردند؛ حق تعالى فرمود خدا مىداند منع كنندگان مردمان را از نصرت پيغمبر آخر الزمان. وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ: و نمىآيند منافقان به كارزار، إِلَّا قَلِيلًا: مگر آمدن كمى يا كارزار اندكى، آن هم از روى ريا و سمعه و اضطرار نه بر وجه قربت و اختيار، چه بناى كار آنها بر اعتذار و فرار است. يا آنكه مؤمنان و منافقان كه بيرون مىآيند به قصد جهاد، ليكن مقاتله نمىكنند مگر اندكى از ايشان.
«1» تفسير منهج الصادقين، (چ سوم اسلاميه)، ج 7، ص 299- 298.
جلد 10 - صفحه 423
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِيلاً «16» قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً «17» قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلاً «18» أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً «19» يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فِيكُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَلِيلاً «20»
ترجمه
بگو فايده نميدهد شما را گريختن اگر بگريزيد از مرگ يا كشته شدن و آنگاه بر خوردار نميشويد مگر اندكى
بگو كيست آنگه نگاه ميدارد شما را از خدا اگر بخواهد براى شما بدى يا بخواهد برايتان رحمتى و نيابند براىشان غير از خدا دوستى و نه ياورى
بتحقيق ميداند خدا تا خير اندازندگان از شما را و گويندگان به برادرانشان كه بيائيد بسوى ما و نميآيند بكار زار مگر اندكى
بخيلانند بر شما پس چون آيد ترس مىبينى آنها را كه مينگرند بسوى تو ميگردد چشمهاشان چون كسيكه بيهوش شده باشد از مرگ پس چون برود ترس آزار نمايند شما را بزبانهائى تند و تيز در حاليكه بخيلانند بر مال آنها ايمان نياوردند پس باطل گردانيد خدا كردارهاشانرا و باشد اين بر خدا آسان
مىپندارند دستههاى دشمن را كه نرفتهاند و اگر آيند دستههاى دشمن دوست دارند كه كاش آنها صحرانشينان بودند در ميان عربان بيابانى كه ميپرسيدند از خبرهاى شما و اگر بودند در ميان شما كار زار نميكردند مگر اندكى
تفسير
خداوند سبحان در اين آيات به پيغمبر خود دستور فرموده كه بمنافقين مذكور در آيات سابقه بفرمايد فرار براى شما فايدهاى ندارد اگر مقصود شما فرار از مردن بمرگ طبيعى يا كشته شدن بدست مردم باشد هر دو بتقدير الهى است اجل هر كس رسيده باشد هر جا باشد ميميرد يا كشته ميشود و تقديم و تأخيرى در آن روى نخواهد داد و بر فرض بگمان شما تأخير بيفتد چند روزى بيش از زندگى بهرهمند نخواهيد شد و بعدا بعذاب اليم فرار از جنگ گرفتار خواهيد بود كيست آنكه بتواند شما را از تحت اراده و قدرت خدا خارج نمايد اگر بخواهد بشما بدى يا خوبى برساند و نخواهند يافت براى خودشان جز خدا صاحب اختيار و ياورى كه بتواند دفع نمايد از آنها مقدّر خدا را او ميداند و ميشناسد كسانيرا
جلد 4 صفحه 313
كه باز ميدارند سايرين را از جهاد در بين شما و مشغول مينمايند ايشانرا به اراجيفى از قبيل آنكه لشگر محمّد لقمهاى براى ابو سفيان و احزاب بيش نيست و كسانيرا كه ميگويند برفقا و دوستان خودشان از منافقين بيائيد پيغمبر را تسليم بدشمن نمائيم و برويم پى كارمان مانند آن اوّل منافق از مهاجرين كه برفيق و برادر خود گفت بيا محمّد را در مقابل عمرو بن عبد ود بياوريم كه او را بكشد و ما بقوم خود ملحق شويم چون كسى حريف ميدان اين مرد نيست و در تاريخ واقعه اشاره بآن شد كه يكمرتبه ديگر هم در ايّام عسرت اين اظهار را بهم مسلك خود عبد الرّحمن ابن عوف نمود و آنكه از ميدان ضرار فرار كرد و معلوم است اين قبيل اشخاص در جنگ حاضر نميشوند مگر ناچار شوند آنهم بقدريكه بگويند ما هم بوديم و در غنيمت شريكيم و كلمه هلمّ در مفرد و جمع استعمال ميشود و اينها از صرف مال و بذل جان در راه خدا و نصرت مسلمانان بخيلانند و مضايقه مينمايند از ايشان و چون ترس از دشمن پديدار گردد مىبينى اى پيغمبر آنها را كه نگاه ميكنند بتو در حاليكه چشمهاشان در حدقه گردش ميكند مانند كسيكه در شرف مرگ است و بحال احتضار افتاده از ترس ولى چون ترس بر طرف شد و ظفر براى مسلمانان حاصل گشت و غنيمتى بدست آمد حمله ميكنند بمسلمانان و آزار ميرسانند بايشان با زبانهاى تند و تيزشان كه زود سهم ما را بدهيد يك قيراط شما بيشتر برديد سهم ما كم شد و از اين قبيل زبان درازى و نظر تنگيها ميكنند در مال دنيا اينها واقعا ايمان بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نياوردهاند و با اغراض دنيوى حاضر در ميدان جنگ شدهاند و الّا اين احوال از آنها بروز نمينمود لذا اگر احيانا مبارزه و جنگى هم نموده باشند چون بقصد قربت نبوده ثواب ندارد و عمل غير مؤمن مخلص مقبول درگاه احديّت نيست و اين نفاقها و اعمال ناشايسته براى خدا چيزى نيست و آسان بوده و هست و اينها از بس مرعوب شده بودند پس از فرار احزاب باز خيال ميكردند آنها فرار نكردند و از بس باطنا با مسلمانان بدند اگر دو مرتبه احزاب كه همان قبائل مختلفه از كفار قريش و غيرها باشند بر گردند براى جنگ با مسلمانان دوست دارند بروند از مدينه بيرون و محلق باعراب باديهنشين شوند و از راهگذران جوياى حال مسلمانان گردند و اگر در اين دفعه دوم هم در مدينه باشند مانند
جلد 4 صفحه 314
دفعه اوّل جنگ نميكنند مگر بهمان اندازه كم كه بيان شد براى رضاى خدا نيست بلكه براى شركت در غنيمت است
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قَد يَعلَمُ اللّهُ المُعَوِّقِينَ مِنكُم وَ القائِلِينَ لِإِخوانِهِم هَلُمَّ إِلَينا وَ لا يَأتُونَ البَأسَ إِلاّ قَلِيلاً «18»
به تحقيق خداوند ميداند كساني که ديگران را باز ميدارند از رفتن به جهاد و نصرت دين و كساني که قائل بودند و ميگفتند بهم كيشان و هم مسلكان برادران خود که بشتابيد بسوي ما و نرفتند از اينکه منافقين و كساني که در قلوب آنها مرض بود در جهاد مگر قليلي براي خالي نبودن عريضه و اظهار موافقت.
قَد يَعلَمُ اللّهُ المُعَوِّقِينَ معوق كسي را گويند که مانع ديگري شود از رفتن به جهاد و او را منصرف كند يا به خوف از قتل يا به اشتغال به اموري.
مِنكُم از شما مسلمانان که منافقين باشند که در ظاهر مسلمان باطن كافر که علاوه بر اينكه خود آنها نميروند ديگران را هم مانع ميشوند.
وَ القائِلِينَ لِإِخوانِهِم بعضي گفتند قائلين يهود بودند که باين ضعفاء الايمان ميگفتند:
هَلُمَّ إِلَينا بيائيد نزد ما تا از شر مشركين و احزاب محفوظ باشيد بعضي گفتند منافقين بودند که ميگفتند نرويد در ميدان جنگ و كارزار و بيائيد با ما باشيد.
وَ لا يَأتُونَ البَأسَ إِلّا قَلِيلًا بعضي از اينکه منافقين ميآمدند در كارزار ولي كمي از آنها.
توضيح كلام اينكه اينکه منافقين و كساني که در دلهاي آنها مرض بود ضررشان بر اسلام و مسلمين
جلد 14 - صفحه 487
از تمام طبقات بيشتر چه در زمان حضرت رسالت چه پس از رحلت آن سرور آنهايي که در كارزار ميآمدند تا كنون شنيدهايد و نقل كردهايد که اينها يك نفر از كفار و مشركين را كشته باشند مخصوصا اولي و دومي و مثل آنها اگر اسلام پيشرفت ميكرد سينه پيش ميدادند که ما چه و چه هستيم و اگر هوا پس بود فرار ميكردند و علاوه مفتش داخلي بودند و پس از رحلت حضرت چهها كردند مخصوصا با عترت.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 18)- سپس به وضع گروهی دیگر از منافقین که از میدان جنگ احزاب کناره گیری کردند و دیگران را نیز دعوت به کناره گیری مینمودند اشاره کرده، میگوید: «خداوند آن گروهی از شما را که کوشش داشتند مردم را از جنگ منصرف سازند میداند» (قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ).
«و همچنین کسانی را که به برادرانشان میگفتند به سوی ما بیایید» و دست از این پیکار خطرناک بردارید! (وَ الْقائِلِینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنا).
ج3، ص598
همان کسانی که اهل جنگ و پیکار نیستند «و جز مقدار کمی (آن هم از روی اکراه و یا ریا) به سراغ جنگ نمیروند» (وَ لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.