ادبیات عرب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{منبع الکترونيکي معتبر|ماخذ=پايگاه}}
+
نزول [[قرآن|قرآن کریم]] به زبان عربی‌ و احتیاج به فهم و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آن و نیز گسترش سریع ممالک اسلامی، باعث شد که مسلمانان، لزوم تدوین علوم ادبی را بیابند؛ زیرا برای درک دقیق مفاهیم [[قرآن|کتاب]] و [[سنت]]، باید به قواعد و ویژگی‌های زبان عربی در حد کافی آشنا بود. در این نوشتار نگرشی اجمالی بر تاریخچه و تعالیم علوم «ادبیات عرب» شده است.
 +
==معرفی اجمالی==
  
خداوند كه آدمي را خلق كرد، بيان را نيز به او آموخت.<ref>[[سوره الرحمن]]، 3 و 4.</ref> ولذا اين نعمت الهي همزاد آدمي است، پس قواعد سخن گفتن نيز، پيشينه‌اي به بلنداي تاريخ تفكر و تعلم بشر دارد. هر چند كه تدوين قوانين و خواص يك زبان بسي متأخرتر است و به زماني مربوط مي‌شود كه او به جمع آوري علوم و كتابت روي آورده است.  
+
به صورت کلی، علم ادب عربی، علمی است که با رعایت قواعد آن، آدمی از اشتباه نوشتاری و گفتاری در کلام عرب در امان می‌ماند.<ref>ر.ک: سید علیخان کبیر، الحدائق الندیه فی شرح الصمدیه، هجرت، قم، ص ۱۴.</ref> و به گفته [[ابن خلدون]]، این علم موضوع خاصی ندارد تا عوارض آن مورد بحث قرار گیرد و اهل لسان به خاطر فایده این علم در پی آن هستند، یعنی توانایی در نظم و نثر.<ref>ر.ک: لغت نامه، ذیل ماده ادب.</ref> 
  
[[قرآن]] به عربي‌ نازل شده است و روايات ائمه نيز به عربي است و در واقع ‌زبان دين اسلام عربي است ولذا در اين نوشتار كوتاه، نگرشي اجمال خواهيم داشت بر تاريخچه و تعاليم علوم ادبي عرب.  
+
این که علوم در ادبیات عرب چند دسته‌اند، خود محل بحث و مناقشه است.<ref>ر.ک: دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ذیل ماده ادب.</ref> ولی مشهورترین قول، این علوم را به دوازده علم تقسیم می‌کند که عبارتند از: [[نحو]]، [[صرف]]، [[علم عروض|عروض]]، [[قافیه]]، [[علم لغت|لغت]]، قرض، انشاء، [[خط]]، ‌[[علم بیان|بیان]]، [[علم معانی|معانی]]، محاضرات و اشتقاق.<ref>هاشمی، سید احمد، القواعد الاسلامیه للغه العربیه، هجرت، قم، بی‌تا، ص ۳.</ref> همین تقسیم‌بندی از [[زمخشری]] نیز نقل شده است.<ref>ر.ک: سید علیخان کبیر، الحدائق الندیه فی شرح الصمدیه، هجرت، قم، بی‌تا،ص ۱۴.</ref> علم دیگری به نام [[علم بدیع|بدیع]] وجود دارد که برخی آن را علمی مستقل دانسته و برخی دیگر آن را ذیل علم معانی و بیان قرار داده‌اند. این نکته نیز قابل ذکر است که چهار علم قرض الشعراء، خط، انشاء و محاضرات یا همان تاریخ علم ادبیات، فروع در میانند و هشت علم دیگر علوم اصلی ادبی محسوب می‌شوند.<ref>همان.</ref>
  
اين كه علوم در ادبيات عرب چند دسته‌اند؟ خود محل بحث و مناقشه است.<ref>ر.ك: دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، ذيل ماده ادب.</ref> ولي مشهورترين قول اين علوم را به دوازده علم تقسيم مي‌كند كه عبارتند از: نحو، صرف، عروض، قافيه، لغت، قرض، انشاء، خط، ‌بيان، معاني، محاضرات و اشتقاق.<ref>هاشمي، سيد احمد، القواعد الاسلاميه للغه العربيه، هجرت، قم، بي‌تا، ص 3.</ref> همين تقسيم‌بندي از زمخشري نيز نقل شده است،<ref>ر.ك: سيد عليخان كبير، الحدائق النديه في شرح الصمديه، هجرت، قم، بي‌تا،ص 14.</ref> علم ديگري به نام بديع وجود دارد كه برخي آن را علمي مستقل دانسته و برخي ديگر آن را ذيل علم معاني و بيان قرار داده‌اند. اين نكته نيز قابل ذكراست كه چهار علم قرض الشعراء، خط، انشاء و محاضرات يا همان تاريخ، فروع در ميانند و هشت علم ديگر علوم اصلي ادبي محسوب مي‌شوند.<ref>همان.</ref>
+
==اهمیت ادبیات عرب==
 +
اصلی ترین منابع [[اسلام|اسلامی]] را [[قرآن]] و [[سنت]] تشکیل داده اند که همه به زبان عربی فصیح هستند. یعنی نحوه‌ی بیان مطالب، متناسب با روشی است که عرب فصیح در تفهیم مقاصد خود به کار می برده است. لذا برای فهم و درک دقیق مفاهیم قرآن و سنت، باید به قواعد و ویژگی های زبان عربی در حد کافی آشنا بود.
  
==تاريخچه==
+
از سوی دیگر، [[اعجاز قرآن]] از جهت ادبی آن سبب شده تا آیاتش مضامین بسیار بلند و عالی را به گونه ای بلیغ با تشبیهات، تمثیلات، استعارات و کنایات بیان کند. لذا بدون اطلاع از نکات علوم ادبی، نمی توان توقع فهم صحیحی از این کتاب آسمانی داشت.
  
عرب‌ها قبل از [[اسلام]] و قبل از تدوين علوم ادبي، شعر و خطابه و سخن‌وري و نامه نويسي داشتند و چون ملكه لغت در طبيعت آنان وجود داشت، نيازي به علوم ادبي احساس نمي‌كردند. ولي نزول [[قرآن]] و احتياج به فهم و تفسير آن و نيز گسترش سريع ممالك اسلامي، باعث شد مسلمين، لزوم تدوين علوم ادبي را بيابند. چرا كه اكثريت مسلمانان كه از سرزمين‌هاي غيرعربي بودند، در قرائت قرآن به خطا مي‌رفتند.
+
همچنین رسیدن به اشارات و لطایف و حقایق قرآن و کلام [[اهل بیت]] (علیهم السلام)، بدون ابزار علوم ادبی ممکن نیست. چرا که فهم هرچیز، مقدمه‌ی عمیق شدن در آن است.
  
مورخان، عموماً اتفاق دارند كه ابوالاسود دوئلي (م 69 هـ.ق) علم نحو عرب را وضع كرده است. او كه از حي به اميرالمؤمنين علي عليه السلام بوده است، خود نقل مي‌كند كه اصول علم نحو را از علي عليه السلام فراگرفته است و هم او بود كه بعدها علامات و حركات را تعيين كرد. نياز بيشتر مسلمانان غيرعرب به فهم عربي، موجب شد كه بيشتر اشخاصي كه به تدوين علوم ادبي عرب پرداختند، غيرعرب باشند.  
+
بنابراین هرکس با قواعد ادبی آشناتر باشد، پس آن ها را بیشتر رعایت می کند. [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] (علیه السلام) فرمودند: «... إِنَّمَا یُرَادُ إِعْرَابُ الْکلَامِ وَ تَقْوِیمُهُ لِتَقْوِیمِ الْأَعْمَالِ وَ تَهْذِیبِهَ...» یعنی: «منظور از درست بیان کردن کلام، رعایت دستور زبان اراده نشده مگر برای این که کارها و اعمال انسان، درست و پاک گردد.»
  
پس از ابوالاسود، مردماني از [[كوفه]] و بصره كار او را تعقيب كردند. در بصره خليل بن احمد كه او را امام علم عروض و لغت مي‌دانند و سيبويه كه امام علم خواست. كتاب‌هاي مفصلي نوشتند. كتاب العين در لغت نوشته خليل والكتاب در نحو، از سيبويه مي‌باشد.  
+
لذا ادبیات عرب، مقدمه ای است برای فهم صحیح دین الهی و عمل به آن. ترغیب [[امامان معصوم]] (علیهم السلام) برای فهم صحیح معارف الهی، اعم از اخلاقی، فقهی، عقیدتی و...، این ضرورت را ایجاب می کند که ما در تحصیل علوم ادبی، جدیت ورزیم و از نقش این علوم در استنباط صحیح از متون و منابع اسلامی، غافل نشویم.
  
بسياري از كتاب‌هاي ادبي بعدي از اين در كتاب اقتباس شده‌اند. در كوفه نيز كسايي و شاگردش فراء از همه نامي‌ترند. با تأسيس [[بغداد]]، علماي كوفه به بغداد آمدند و مورد حمايت [[عباسيان]] قرار گرفتند و نزاع بصري و كوفي اوج گرفت. چهار كتاب بزرگ در بغداد آن زمان تأليف شد؛ ادب الكاتب از ابن قتيبه الكامل از تبرد، البيان والتبيين از جاحظ النوادر از ابي علي قاسي بغدادي، ابوالحسن اخفش نيز از دانشمندان بنام كوفي است. ساير علومي كه ذكر آنها رفت به تدريج شاخه شاخه شده و از علوم نحو و لغت مستقل شدند.<ref>زيدان، جرجي، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه علي جواهر كلام، امير كبير، تهران، 1379، چ 9، ص 478ـ485.</ref>
+
==تاریخچه ادبیات عرب==
  
در علم صرف نخستين كسي كه كتابي نوشت، ابومسلم معاذ الهرّاء (م 187) است كه اهل [[كوفه]] و استاد فرّاء مي‌باشد و خود از شاگردان [[امام صادق]] عليه السلام بوده است.<ref>قرباني، زين العابدين، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1370، چ دوم، ص 102، به نقل از ريحانه الادب، ج 4، ص 312 ـ 314 و نيز فهرست ابن نديم، ص 103.</ref> پس از او ابوعثمان مازني كتاب التحريف را نوشت.<ref>همان، به نقل از ريحانه الادب، ج 5، ص 149 ـ 151.</ref> برخي از معروف‌ترين كتاب هاي علم صرف عبارتند از: الاشتقاق نوشته ابن خالويه، البيان في التحريف نوشته شيخ احمد مهابادي، شرح شافيه استرآبادي، ‌الشافيه ابن حاجب، التحريف زنجاني و شرح التحريف تفتازاني.<ref>همان، ص 103.</ref>
+
عرب‌ها قبل از [[اسلام]] و قبل از تدوین علوم ادبی، [[شعر]] و [[خطابه]] و سخن‌وری و نامه نویسی داشتند و چون ملکه لغت در طبیعت آنان وجود داشت، نیازی به علوم ادبی احساس نمی‌کردند. ولی نزول [[قرآن]] و احتیاج به فهم و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آن و نیز گسترش سریع ممالک اسلامی، باعث شد مسلمین، لزوم تدوین علوم ادبی را بیابند. چرا که اکثریت مسلمانان که از سرزمین‌های غیرعربی بودند، در قرائت قرآن به خطا می‌رفتند.
  
در لغت، چنان كه گفته شد نخستين كتاب از خليل بن احمد عروضي است. وي شاگرد [[امام باقر]] و [[امام صادق]] عليهم السلام بوده است. پس از او ابن سكّيت قرار دارد و سپس ابوالعباس مبرّد است، كه كتاب الكامل را نوشته است. ابوبكر بن دريد (م 321) مهجره اللغه را نوشت. ابوعمرو زاهد (م 345) نيز دو كتاب به نام‌هاي فاتت العين و فاتت الحجهره نوشت و كتاب هاي پيشين را تكميل كرد. برخي از كتب معروف لغت عبارتند از: صحاح اللغه، مفردات القرآن، ‌قاموس المحيط، لسان العرب، ‌تاج العروس و مجمع البحرين.<ref>ر.ك، همان، ص 100 ـ 102.</ref>
+
مورخان، عموماً اتفاق دارند که [[ابوالاسود دئلى|ابوالاسود دوئلی]] (م ۶۹ ق) علم [[نحو]] عرب را وضع کرده است. او که از اصحاب [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی]] علیه السلام بوده است، خود نقل می‌کند که اصول علم نحو را از آن حضرت فراگرفته است و هم او بود که بعدها علامات و حرکات را تعیین کرد. نیاز بیشتر مسلمانان غیرعرب به فهم عربی، موجب شد که بیشتر اشخاصی که به تدوین علوم ادبی عرب پرداختند، غیرعرب باشند.  
  
بلاغت در انشاء زبان عرب نيز نتيجه آشنايي با [[قرآن]] است. كه نمونه كامل فصاحت و بلاغت مي‌باشد. حفظ قرآن، خود بخود در مسلمين ايجاد بلاغت مي‌نمود و پس از اسلام زبان عربي وارد دوره جديد از فصاحت و بلاغت شد. كه در خطبه‌ها و مُنشَات ‌كتبي زبان عربي كاملا هويداست، بلاغت در انشاء خطابه، بلاغت در نامه نويسي و بلاغت در تأليف كتاب هر يك داستاني جدا دارند و در آثار عربي به خوبي خودنمايي مي‌كنند.<ref>ر.ك: زيدان، جرجي، همان، ص 486.</ref> و پس از قرآن بايد به نقش ائمه اهل بيت عليهم السلام به خصوص نهج البلاغه حضرت امير عليه السلام و [[صحيفه سجاديه]] امام سجاد عليه السلام نيز اشاره نمود.
+
پس از ابوالاسود، مردمانی از [[کوفه]] و [[بصره]] کار او را تعقیب کردند. در بصره [[خلیل بن احمد فراهیدی|خلیل بن احمد]] که او را امام [[علم عروض]] و [[علم لغت|لغت]] می‌دانند و [[سیبویه]] که امام علم نحو است، کتاب‌های مفصلی نوشتند. کتاب «[[کتاب العین (کتاب)|العین]]» در لغت نوشته خلیل و «الکتاب» در نحو، از سیبویه می‌باشد.  
  
فنون بلاغت در علم معاني و بيان بحث مي‌شوند: كه ابوعبدالله مرزباني، دانشمند شيعي، اولين تدوين‌گر اين علوم مي‌باشد، كتاب تجريد البلاغه از ابن ميثم بحراني، مفتاح العلوم از سكّاكي، تلخيص المفتاح‌ از محمد بن عبدالرحمان قزويني، مطوّل از تفتازاني و... كتب معروف اين علوم هستند. زمخشري و مير سيد شريف جرجاني نيز از سرآمدان اين دو رشته‌اند.<ref>ر.ك: قرباني، زين العابدين، همان. ص 106 و 107.</ref>  
+
بسیاری از کتاب‌های ادبی بعدی از این دو کتاب اقتباس شده‌اند. در کوفه نیز [[کسایی|کسایی]] و شاگردش [[فراء]] از همه نامی‌ترند. با تأسیس [[بغداد]]، علمای کوفه به بغداد آمدند و مورد حمایت [[عباسیان]] قرار گرفتند و نزاع بصری و کوفی اوج گرفت. چهار کتاب بزرگ در بغداد آن زمان تألیف شد؛ «ادب الکاتب» از [[ابن قتیبه دینوری|ابن قتیبه]]، «الکامل» از ابوالعباس مبرّد، «[[البیان و التبیین (کتاب)|البیان و التبیین]]» از [[جاحظ]]، «النوادر» از ابوعلی قاسی بغدادی. [[اخفش|ابوالحسن اخفش]] نیز از دانشمندان بنام کوفی است. سایر علومی که ذکر آنها رفت به تدریج شاخه شاخه شده و از علوم نحو و لغت مستقل شدند.<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۹، چ ۹، ص ۴۷۸ـ۴۸۵.</ref>  
  
شعر عرب جاهلي معروف است و عرب شعر و فنون آن را خوب مي‌شناخته است. البته پس از اسلام گرايش اُدباء بيشتر به خطابه بوده است تا شعر. با اين حال در دوران اموي،‌ حكام بني اميه، تلاش فراواني در جذب و احترام شعرا داشتند. شايد تلاش براي كتمان حقايقي كه شعراء در بيان فضايل اهل بيت عليهم السلام و حقانيت آنان ابراز مي‌كردند، يكي از عوامل و انگيزه‌هاي آنان بوده است. بني‌عباس نيز چنين بودند. مسلمانان از همان قرن اول هجري براي فهم بهتر [[قرآن]] به جمع آوري اشعار گذشتگان پرداختند. حماد بن راويه ديلمي كوفي 155) نخستين از ايشان است. شعراي عرب را به چهار رشته شعراي جاهليت، شعراي مخضرمين، (از ظهور اسلام تا آخر بني اميه)، شعراي مولدين در زمان [[عباسيان]] و بالاخره محدثين تقسيم كرده‌اند. دسته اخير پس از انتشار [[فلسفه]] و كلام در عالم اسلام شكل گرفتند و لذا اشعار آنان رنگ و بوي جدلي و حكمي گرفته است. متبنّي به معري و شريف رضي از شعراي معروف اين گروه هستند. شاعران دوره اسلامي، به دليل تأثيرپذيري از [[قرآن]] و [[حديث]] و نيز بهره‌وري از ميراث شعر و امثال و حكم گذشتگان فصيح‌تر و باذوق‌تر از شعراي دوران جاهلي شدند.<ref>ر.ك: زيدان، جرجي، همان، ص 514ـ522.</ref> وجود شعر نشان مي‌دهد كه عرب، عروض و قافيه را مي‌شناخته است. ولي اين دو علم نيز تدوين خود را مديون خليل بن احمدند.<ref>همان، ص 522.</ref> پس از او ابوعثمان بكر بن حبيب نحوي معروف به مازني (م 247) است كه كتاب العروض والقوافي را نوشته است.<ref>ر.ك: قرباني، زين العابدين، همان، ص 107ـ108.</ref> مردم اندلس نيز تاريخ مخصوص در شعر تنظيم كردند و اسلوب و روش‌هاي متنوع ابداع نمودند، شعر موشح از ابتكارات ايشان است. شعراي شمال آفريقا نيز بحرهاي جديدي به علم عروض افزودند.<ref>زيدان، جرجي، همان، ص 523.</ref>  
+
در [[صرف|علم صرف]] نخستین کسی که کتابی نوشت، ابومسلم معاذ الهرّاء ۱۸۷ ق) است که اهل [[کوفه]] و استاد فرّاء می‌باشد و خود از شاگردان [[امام صادق]] علیه السلام بوده است.<ref>قربانی، زین العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۰، چ دوم، ص ۱۰۲، به نقل از ریحانه الادب، ج ۴، ص ۳۱۲ ـ ۳۱۴ و نیز فهرست ابن ندیم، ص ۱۰۳.</ref> پس از او ابوعثمان مازنی کتاب التحریف را نوشت.<ref>همان، به نقل از ریحانه الادب، ج ۵، ص ۱۴۹ ـ ۱۵۱.</ref> برخی از معروف‌ترین کتاب های علم صرف عبارتند از: الاشتقاق نوشته [[ابن خالویه]]، البیان فی التحریف نوشته شیخ احمد مهابادی، شرح شافیه استرآبادی، ‌الشافیه ابن حاجب، التحریف زنجانی و شرح التحریف [[مسعود بن عمر تفتازانی|تفتازانی]].<ref>همان، ص ۱۰۳.</ref>  
  
==معرفي اجمالي==
+
در لغت، چنان که گفته شد نخستین کتاب از خلیل بن احمد عروضی است. وی شاگرد [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهما السلام بوده است. پس از او [[ابن سکیت اهوازی|ابن سکیت]] قرار دارد و سپس مبرّد است، که کتاب الکامل را نوشته است. [[ابن درید|ابوبکر بن درید]] (م ۳۲۱ ق) [[جمهرة اللغة (کتاب)|جمهرة اللغه]] را نوشت. ابوعمرو زاهد (م ۳۴۵ ق) نیز دو کتاب به نام‌های فاتت العین و فاتت الجمهره نوشت و کتاب های پیشین را تکمیل کرد. برخی از کتب معروف لغت عبارتند از: صحاح اللغه، [[المفردات فی غریب القرآن (کتاب)|مفردات القرآن]]، ‌[[قاموس المحیط (کتاب)|قاموس المحیط]]، [[لسان العرب]]، ‌[[تاج العروس]] و [[مجمع البحرین (کتاب)|مجمع البحرین]].<ref>ر.ک، همان، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۲.</ref>
  
به صورت كلي علم ادب، علمي است كه با رعايت قواعد آن، آدمي از اشتباه نوشتاري و گفتاري در كلام عرب در امان مي‌ماند.<ref>ر.ك: سيد عليخان كبير، همان.</ref> و به گفته ابن خلدون، اين علم موضوع خاصي ندارد تا عوارض آن مورد بحث قرار گيرد و اهل لسان به خاطر فايده اين علم در پي آن هستند، يعني توانايي در نظم و نثر.<ref>ر.ك: دهخدا، همان.</ref> اما براي هر يك از علومي كه زير مجموعه ادبيات هستند تعريف و موضوع خاصي ذكر شده كه گزارش گونه‌اي از آن را ارائه مي‌نماييم.  
+
[[بلاغت]] در انشاء زبان عرب نیز نتیجه آشنایی با [[قرآن]] است که نمونه کامل فصاحت و بلاغت می‌باشد. [[حفظ قرآن]]، خود بخود در مسلمین ایجاد بلاغت می‌نمود و پس از [[اسلام]] زبان عربی وارد دوره جدید از فصاحت و بلاغت شد. که در خطبه‌ها و مُنشَات ‌کتبی زبان عربی کاملا هویداست. بلاغت در انشاء خطابه، بلاغت در نامه نویسی و بلاغت در تألیف کتاب، هر یک داستانی جدا دارند و در آثار عربی به خوبی خودنمایی می‌کنند.<ref>ر.ک: زیدان، جرجی، همان، ص ۴۸۶.</ref> و پس از قرآن باید به نقش [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام به خصوص [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]] [[امام علی علیه السلام|حضرت امیر]] علیه السلام و [[صحیفه سجادیه]] [[امام سجاد علیه السلام|امام سجاد]] علیه السلام نیز اشاره نمود.
  
==علوم زيرمجموعه ادبيات عرب==
+
فنون بلاغت در علم [[علم معانی|معانی]] و [[علم بیان|بیان]] بحث می‌شوند، که ابوعبدالله مرزبانی، دانشمند [[شیعه|شیعی]]، اولین تدوین‌گر این علوم می‌باشد، کتاب تجرید البلاغه از [[ابن میثم بحرانی]]، [[مفتاح العلوم (کتاب)|مفتاح العلوم]] از [[سکاکی خوارزمی|سکاکی]]، تلخیص المفتاح‌ از محمد بن عبدالرحمان قزوینی، [[المطول (کتاب)|مطوّل]] از [[مسعود بن عمر تفتازانی|تفتازانی]] و... کتب معروف این علوم هستند. [[زمخشری]] و [[میر سید شریف جرجان|میر سید شریف جرجانی]] نیز از سرآمدان این دو رشته‌اند.<ref>ر.ک: قربانی، زین العابدین، همان. ص ۱۰۶ و ۱۰۷.</ref>
  
علم لغت: علمي است كه در آن درباره مفردات الفاظ وضع شده و از جهت دلالت مطابقي آنها بر معاني‌شان بحث مي‌شود و از آنجا كه موضوع اين علم، لغتِ مفرد حقيقي است، برخي گفته‌اند كه علم لغت، شناخت اوضاع شخصي مفردات مي‌باشد. هدف اين علم پيشگيري از اشتباه در معاني حقيقي لغات و تمايز قايل شدن بين معاني حقيقي و مجازي و برداشت‌هاي عرفي است و روشن است كه افاده و استفاده از هر علمي منوط به شناخت لغت مي‌باشد.<ref>فيروزآبادي، محمد بن يعقوب، القاموس المحيط، دارالجيل، بيروت، لبنان، بي‌تا، ص 6 و 7.</ref>
+
[[شعر]] عرب [[جاهلیت|جاهلی]] معروف است و عرب شعر و فنون آن را خوب می‌شناخته است. البته پس از اسلام گرایش اُدباء بیشتر به خطابه بوده است تا شعر. با این حال در دوران [[بنی امیه|اموی]]،‌ حکام [[بنی امیه]]، تلاش فراوانی در جذب و احترام شعرا داشتند. شاید تلاش برای کتمان حقایقی که شعراء در بیان فضایل [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام و حقانیت آنان ابراز می‌کردند، یکی از عوامل و انگیزه‌های آنان بوده است. [[حکومت بنی عباس|بنی‌عباس]] نیز چنین بودند.  
  
علم صرف: يا همان تحريف، اصطلاحاً يعني تحويل بردن و تغييردادن يك اصل كه همان مصدر باشد، به صيغه‌هاي مختلف كه از هر يك معنايي جدا قصد شده باشد و اين معنا جز با اين كلمه سازي و تغيير و تحويل حاصل نمي‌شود.<ref>جمعي از نويسندگان، جامع المقدمات، تصحيح و تعليق، مدرس افغاني، انتشارات هجرت، قم، 1375، چ 9، ص 205 (كتاب شرح التصريف).</ref> مثل اين كه چگونه از سه حرف اصلي ضارب افعال مختلف در زمان‌هاي مختلف اسم فاعل و اسم مفعول و... ساخته مي شود.  
+
مسلمانان از همان قرن اول هجری برای فهم بهتر [[قرآن]] به جمع آوری اشعار گذشتگان پرداختند. حماد بن راویه دیلمی کوفی (م ۱۵۵ ق) نخستین از ایشان است. شعرای عرب را به چهار رشته شعرای [[جاهلیت]]، شعرای [[مخضرمین]] (از ظهور اسلام تا آخر بنی امیه)، شعرای مولدین در زمان [[عباسیان]] و شعرای محدثین تقسیم کرده‌اند. دسته اخیر پس از انتشار [[فلسفه]] و [[علم کلام|کلام]] در عالم اسلام شکل گرفتند و لذا اشعار آنان رنگ و بوی جدلی و حکمی گرفته است. متنبّی، معرّی و [[سید رضی|شریف رضی]] از شعرای معروف این گروه هستند.  
  
از همين جا معلوم مي‌شود كه موضوع علم صرف كلمه است و خصوصيات و ساختمان آن مورد بحث قرار مي‌گيرد و فايده آن نيز شناخت كلمات و معاني آنها و نيز ساختن كلمات مناسب براي معاني مختلف مي‌باشد.<ref>طباطبايي، محمدرضا، صرف ساده، دارالعلم، قم، 1372، چ 29، ص 11 و 12.</ref> در اين علم درباره، جامد و مشتق، مونث و مذكر، مفرد و جمع و تثنيه، اسم يا فعل و يا حرف بودن ‌و زمان‌هاي مختلف افعال و... بحث مي‌شود.
+
شاعران دوره اسلامی، به دلیل تأثیرپذیری از [[قرآن]] و [[حدیث]] و نیز بهره‌وری از میراث شعر و امثال و حکم گذشتگان، فصیح‌تر و باذوق‌تر از شعرای دوران جاهلی شدند.<ref>ر.ک: زیدان، جرجی، همان، ص ۵۱۴ـ۵۲۲.</ref> وجود شعر نشان می‌دهد که عرب، عروض و [[قافیه]] را می‌شناخته است. ولی این دو علم نیز تدوین خود را مدیون خلیل بن احمد هستند.<ref>همان، ص ۵۲۲.</ref> پس از او ابوعثمان بکر بن حبیب نحوی معروف به مازنی (م ۲۴۷ ق) است که کتاب العروض و القوافی را نوشته است.<ref>ر.ک: قربانی، زین العابدین، همان، ص ۱۰۷ـ۱۰۸.</ref> مردم [[اندلس]] نیز تاریخ مخصوص در شعر تنظیم کردند و اسلوب و روش‌های متنوع ابداع نمودند، شعر موشح از ابتکارات ایشان است. شعرای شمال آفریقا نیز [[بحر شعری|بحرهای]] جدیدی به علم عروض افزودند.<ref>زیدان، جرجی، همان، ص ۵۲۳.</ref>
  
علم اشتقاق: اين علم شباهت فراواني با علم صرف دارد. و كلمات را از اين جهت كه تداوم اصل و كدام فرع آن است بررسي مي‌كند<ref>ر.ك: سيد عليخان كبير، همان، ص 23؛ ر.ك: مدرس افغاني،‌ محمدعلي،‌ مكررات المدرس، مطبعه النعماني، [[نجف]]، 1389 ق، چ 2، ج 1، ص 24.</ref> و نيز اين كه اين فرع چگونه از آن اصل حاصل شده است.<ref>‌فرهنگ معين، ذيل ماده اشتقاق، ج 1، ص 280.</ref>
+
==علوم زیرمجموعه ادبیات عرب==
 +
برای هر یک از علومی که زیر مجموعه ادبیات هستند تعریف و موضوع خاصی ذکر شده که به بعضی از آنها اشاره می شود:
  
علم نحو: علم به اصول و قواعدي است كه با آنها حالت و حركت حرف آخر هر كلمه در جمله و نيز كيفيت تركيب كلمات با هم در يك جمله‌، معلوم مي‌شود. موضوع اين علم كلمه و كلام و هدف آن نيز حفظ زبان از اشتباه لفظي است.<ref>جامع المقدمات، همان، ج صص 64 و 193 و 436.</ref> در اين علم درباره إعراف هر يك از فاعل و مفعول و فعل و مبتدا و خبر و... و جايگاه هر يك از آنها در جمله بحث مي‌شود و همچنين اين كه چه عاملي باعث مي‌شود اين اعراب تغيير كنند.  
+
*[[علم لغت]]: علمی است که در آن درباره مفردات الفاظ وضع شده و از جهت دلالت مطابقی آنها بر معانی‌شان بحث می‌شود و از آنجا که موضوع این علم، لغتِ مفرد حقیقی است، برخی گفته‌اند که علم لغت، شناخت اوضاع شخصی مفردات می‌باشد. هدف این علم پیشگیری از اشتباه در معانی حقیقی لغات و تمایز قایل شدن بین معانی حقیقی و مجازی و برداشت‌های عرفی است و روشن است که افاده و استفاده از هر علمی منوط به شناخت لغت می‌باشد.<ref>فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، دارالجیل، بیروت، لبنان، بی‌تا، ص ۶ و ۷.</ref>
 +
*[[صرف]]: یا همان تصریف، اصطلاحاً یعنی تحویل بردن و تغییردادن یک اصل -که همان مصدر باشد- به صیغه‌های مختلف که از هر یک معنایی جدا قصد شده باشد و این معنا جز با این کلمه سازی و تغییر و تحویل حاصل نمی‌شود.<ref>جامع المقدمات، جمعی از نویسندگان، تصحیح و تعلیق مدرس افغانی، انتشارات هجرت، قم، ۱۳۷۵، چ ۹، ص ۲۰۵.</ref> مثل این که چگونه از سه حرف اصلی «ضرب» افعال مختلف در زمان‌های مختلف اسم فاعل و اسم مفعول و... ساخته می شود. از همین جا معلوم می‌شود که موضوع علم صرف، کلمه است و خصوصیات و ساختمان آن مورد بحث قرار می‌گیرد و فایده آن نیز شناخت کلمات و معانی آنها و نیز ساختن کلمات مناسب برای معانی مختلف می‌باشد.<ref>طباطبایی، محمدرضا، صرف ساده، دارالعلم، قم، ۱۳۷۲، چ ۲۹، ص ۱۱ و ۱۲.</ref> در این علم درباره، جامد و مشتق، مونث و مذکر، مفرد و جمع و تثنیه، اسم یا فعل و یا حرف بودن ‌و زمان‌های مختلف افعال و... بحث می‌شود.
 +
*اشتقاق: این علم شباهت فراوانی با علم صرف دارد. و کلمات را از این جهت که کدام اصل و کدام فرع آن است بررسی می‌کند<ref>ر.ک: سید علیخان کبیر، همان، ص ۲۳؛ ر.ک: مدرس افغانی،‌ محمدعلی،‌ مکررات المدرس، مطبعه النعمانی، نجف، ۱۳۸۹ ق، چ ۲، ج ۱، ص ۲۴.</ref> و نیز این که این فرع چگونه از آن اصل حاصل شده است.<ref>فرهنگ معین، ذیل ماده اشتقاق، ج ۱، ص ۲۸۰.</ref>
 +
*[[علم نحو]]: علم به اصول و قواعدی است که با آنها حالت و حرکت حرف آخر هر کلمه در جمله و نیز کیفیت ترکیب کلمات با هم در یک جمله‌، معلوم می‌شود. موضوع این علم کلمه و کلام و هدف آن نیز حفظ زبان از اشتباه لفظی است.<ref>جامع المقدمات، همان، ج ۲، صص ۶۴ و ۱۹۳ و ۴۳۶.</ref> در این علم درباره إعراب هر یک از فاعل و مفعول و فعل و مبتدا و خبر و... و جایگاه هر یک از آنها در جمله بحث می‌شود و همچنین این که چه عاملی باعث می‌شود این اعراب تغییر کنند.
 +
*[[علم معانی]]: این علم یکی از ارکان [[بلاغت]] محسوب می‌شود و اصول و قواعدی را آموزش می‌دهد که می‌توان با آنها لفظ را مطابق با مقتضای حال به کار برد. اموری همچون تقدیم، تأخیر و حذف و یا ذکر هر یک از ارکان جمله و نیز ایجاز و اطناب و فصل و وصل کلام به هم... مباحث این علم را تشکیل می‌دهند.<ref>ر.ک:‌تفتازانی، مسعود بن عمر (سعدالدین) شرح مختصر المعانی، دارالذخائر، قم، ۱۳۱۸، چ سوم، ص ۲۴ ـ ۲۵.</ref> مقتضای حال، رکن اساسی این علم است. چرا که موقعیت مخاطب نقش فراوانی در شکل دهی به جمله دارد و گوینده و نویسنده باید کلام خود را به نوعی شکل دهد که مخاطب هم آن را به خوبی بفهمد و هم آزرده نشود و این وظیفه علم معانی است. به عبارت بهتر مراد از معانی در علم معانی، معانی ثانویه است. یعنی اغراضی که متکلم دارد و به خاطر همان اغراض، اسلوب خاصی به کلام خود می‌دهد.<ref>ر.ک: عبدالهادی الفضلی، تهذیب البلاغه، المجع العلمی الاسلام، تهران، ۱۳۷۴، چ ۷، ص ۱۹.</ref> مثلاً یک جمله‌ امری مثل «برف را ببین» به جای جمله خبری «برف زیادی باریده است» به کار برده می‌شود، تا تعجب متکلم ابراز شود.<ref>ر.ک: شمسیا، سیروس،‌ معانی،‌ نشر میترا، تهران، ۱۳۷۵، چ ۴، ص ۱۳ـ۱۴.</ref>
 +
*[[علم بیان]]: این علم دومین رکن بلاغت است و علمی است که با آشنایی با قواعد [[قرآن]] می‌توان یک معنا را با ترکیب‌های مختلف بیان کرد، زیرا هر معنایی درجه‌ای از وضوح دارد که دیگری ندارد.<ref>تفتازانی، همان، ص ۲۱۸.</ref> و البته این ترکیب‌ها و اسلوب‌های مختلف، معنوی‌اند نه لفظی، ولذا با قواعد نحوی و معانی متفاوتند. در این علم عنصر خیال نقش اساسی دارد.<ref>عبدالهادی الفضلی، همان، ص ۷۸.</ref> و مباحث اصلی آن عبارتند از تشبیه و استعاره، حقیقت و مجاز و کنایه.
 +
*[[علم بدیع]]: این علم، مجموعه فنونی را دربردارد که (بعد از رعایت قواعد معانی و بیان) به سبب آن ها، زیبایی هایی در کلام ایجاد می شود. این زیبایی ها شامل زیبایی های معنوی و لفظی می شود. ولذا به لحاظ رتبه پس از معانی و بیان و رعایت قوانین آن دو علم قرار می‌گیرد.<ref>تفتازانی، همان، ص ۳۱۵؛ و عبدالهادی الفضلی، همان، ص ۹۹.</ref> برخی از مباحث آن هم عبارتند از تضاد و طباق، سجع، جناس و مبالغه.
 +
*[[علم عروض]] و [[قافیه]]: این دو علم هر دو مربوط به [[شعر]] و کلام منظوم می‌باشند. علم عروض اشعار را از حیث وزن آنها مورد مطالعه قرار می‌دهد.<ref>سید علیخان کبیر، همان.</ref> یعنی چگونگی ایجاد وزن، صحت و سقم آن و برخی از شگردهایی که مخصوص احکام منظور است.<ref>شمسیا، سیروس، آشنایی با عروض و قافیه، انتشارات فردوس، تهران، ۱۳۷۵، چ ۱۲، ص ۱۱ ـ ۱۲.</ref> به گفته [[خواجه نصیرالدین طوسی]] این علم به نوعی زیر مجموعه علم موسیقی می‌باشد.<ref>اقباس، معظمه، شعر و شاعری در آثار خواجه نصیرالدین طوسی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۰، ص ۱۶۶.</ref> علم [[قافیه]] نیز به بررسی ارتباط حروف و یا کلمات آخر [[بیت (شعر)|ابیات]] در شعر می‌پردازد.<ref>سید علیخان کبیر، همان.</ref> و در این علم، به تعریف و مشخص کردن دقیق حرف قافیه، کلمه قافیه، ردیف و... می‌پردازند و عیوب آن را مشخص می‌کنند.<ref>شمسیا، سیروس، پیشین، ص ۸۹ ـ ۱۲۴.</ref>
  
علم معاني: اين علم يكي از اركان بلاغت محسوب مي‌شود و اصول و قواعدي را آموزش مي‌دهد كه مي‌توان با آنها لفظ را مطابق با مقتضاي حال به كار برد، اموري همچون تقديم، تأخير و حذف و يا ذكر هر يك از اركان جمله و نيز ايجاز و اطناب و فصل و وصل كلام به هم... مباحث اين علم را تشكيل مي‌دهند.<ref>ر.ك:‌تفتازاني، مسعود بن عمر (سعدالدين) شرح مختصر المعاني، دارالذخائر، قم، 1318، چ سوم، ص 24 ـ 25.</ref>
+
آنچه ذکر شد اشاره‌ای بود به اصول علوم ادبیات عرب، و معرفی فروع این علوم خود مجالی دیگر می‌طلبد، به علاوه علم محاضرات، خود امروزه علم مستقل می‌باشد.
 
+
==پانویس==
مقتضاي حال، ركن اساسي اين علم است. چرا كه موقعيت مخاطب نقش فراواني در شكل دهي به جمله دارد و گوينده و نويسنده بايد كلام خود را به نوعي شكل دهد كه مخاطب هم آن را به خوبي بفهمدو هم آزرده نشود و اين وظيفه علم معاني است.
+
<references />
 
+
==منابع==
به عبارت بهتر مراد از معاني در علم معاني، معاني ثانويه است. يعني اغراضي كه متكلم دارد و به خاطر همان اغراض، اسلوب خاصي به كلام خود مي‌دهد.<ref>ر.ك: عبدالهادي الفضلي، تهذيب البلاغه، المجع العلمي الاسلام، تهران، 1374، چ 7، ص 19.</ref> و مثلاً يك جمله‌امري مثل «برف را ببين» به جاي جمله خبري «برف زيادي باريده است» به كار برده مي‌شود. تا تعجب متكلم ابراز شود.<ref>ر.ك: شمسيا، سيروس،‌ معاني،‌ نشر ميترا، تهران، 1375، چ 4، ص 13ـ14.</ref>
+
*[http://www.andisheqom.com/Files/olumeslamic.php?idVeiw=1909&level=4&subid=1909 "ادبیات عرب"، سایت اندیشه قم، محمدکاظم حقانی‌فضلبازیابی: ۹ بهمن ۱۳۹۱.
 
+
*[https://hawzah.net/fa/Magazine/View/6460/9606/116127/%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B9%D8%B1%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%B7%D "نیم‌نگاهی به جایگاه ادبیات عرب در مسیر طلبگی"، مجله ژرفا، شماره اول، بهار ۱۳۹۱].
علم بيان: اين علم دومين ركن بلاغت است و علمي است كه با آشنايي با قواعد [[قرآن]] مي‌توان يك معنا را با تركيب‌هاي مختلف بيان كرد، زيرا هر معنايي درجه‌اي از وضوح دارد كه ديگري ندارد.<ref>تفتازاني، همان، ص 218.</ref> و البته اين تركيب‌ها و اسلوب‌هاي مختلف، معنوي‌اند نه لفظي ولذا با قواعد نحوي و معاني متفاوتند. در اين علم عنصر خيال نقش اساسي دارد.<ref>عبدالهادي الفضلي، همان، ص 78.</ref> و مباحث اصلي آن عبارتند از تشبيه و استعاره، حقيقت و مجاز و كنايه.
+
[[رده:علوم]][[رده:ادبیات]]
 
+
[[رده:ادبیات عرب]]
علم بديع كه برخي‌ آن را ذيل دو علم معاني و بيان دانسته‌اند. علمي است كه از صور معنوي و لفظي، زيبايي كلام بحث مي‌كند ولذا به لحاظ رتبه پس از معاني و بيان و رعايت قوانين آن دو علم قرار مي‌گيرد.<ref>تفتازاني، همان، ص 315؛ و عبدالهادي الفضلي، همان، ص 99.</ref> برخي از مباحث آن هم عبارتند از تضاد و طباق سجع، جناس و مبالغه.
 
 
 
علم عروض و قافيه: اين دو علم هر دو مربوط به شعر و كلام منظوم مي‌باشند. علم عروض اشعار را از حيث وزن آنها مورد مطالعه قرار مي‌دهد.<ref>سيد عليخان كبير، همان.</ref> يعني چگونگي ايجاد وزن، صحت و سقم آن و برخي از شگردهايي كه مخصوص [[احكام]] منظور است.<ref>شمسيا، سيروس، آشنايي با عروض و قافيه، انتشارات فردوس، تهران، 1375، چ 12، ص 11 ـ 12.</ref> و به گفته خواجه نصيرالدين طوسي اين علم به نوعي زير مجموعه علم موسيقي مي‌باشد.<ref>اقباس، معظمه، شعر و شاعري در آثار خواجه نصيرالدين طوسي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، 1370، ص 166.</ref>
 
 
 
علم قافيه: بررسي ارتباط حروف و يا كلمات آخر ابيات در شعر مي‌پردازد.<ref>سيد عليخان كبير، همان.</ref> و در اين علم، تعريف و مشخص كردن دقيق حرف قافيه، كلمه قافيه، رديف و... مي‌پردازند و عيوب آن را مشخص مي‌كنند.<ref>شمسيا، سيروس، پيشين، ص 89 ـ 124.</ref>
 
 
 
آنچه ذكر شد اشاره‌اي بود به اصول علوم ادبيات عرب، معرفي فروع اين علوم خود مجالي ديگر مي‌طلبد، به علاوه علم محاضرات يا تاريخ، خود امروزه علم مستقل مي‌باشد.
 
 
 
و حاصل اين نوشتار كوتاه آن كه آنچه در علوم ادبي موجود است، همه حاصل پس از اسلام است. به علاوه كه تأثير بيشتر اسلام را در محتواي شعر و نثر بايد جستجو كرد كه خود حديثي است مفصل و هر كسي با مراجعه به متون ادبي عربي و حتي كتب علمي و آموزشي ادبيات عرب اين تأثير را به وضوح مشاهده خواهد كرد.  
 
 
 
==پانويس==
 
<references/>
 
 
 
==منابع==  
 
[http://www.andisheqom.com/Files/olumeslamic.php?idVeiw=1909&level=4&subid=1909 محمدكاظم حقاني فضل، سايت انديشه قمبازيابي: 9 بهمن 1391.
 
 
 
[[رده:علوم]]
 
[[رده:ادبيات عرب]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۸

نزول قرآن کریم به زبان عربی‌ و احتیاج به فهم و تفسیر آن و نیز گسترش سریع ممالک اسلامی، باعث شد که مسلمانان، لزوم تدوین علوم ادبی را بیابند؛ زیرا برای درک دقیق مفاهیم کتاب و سنت، باید به قواعد و ویژگی‌های زبان عربی در حد کافی آشنا بود. در این نوشتار نگرشی اجمالی بر تاریخچه و تعالیم علوم «ادبیات عرب» شده است.

معرفی اجمالی

به صورت کلی، علم ادب عربی، علمی است که با رعایت قواعد آن، آدمی از اشتباه نوشتاری و گفتاری در کلام عرب در امان می‌ماند.[۱] و به گفته ابن خلدون، این علم موضوع خاصی ندارد تا عوارض آن مورد بحث قرار گیرد و اهل لسان به خاطر فایده این علم در پی آن هستند، یعنی توانایی در نظم و نثر.[۲]

این که علوم در ادبیات عرب چند دسته‌اند، خود محل بحث و مناقشه است.[۳] ولی مشهورترین قول، این علوم را به دوازده علم تقسیم می‌کند که عبارتند از: نحو، صرف، عروض، قافیه، لغت، قرض، انشاء، خط، ‌بیان، معانی، محاضرات و اشتقاق.[۴] همین تقسیم‌بندی از زمخشری نیز نقل شده است.[۵] علم دیگری به نام بدیع وجود دارد که برخی آن را علمی مستقل دانسته و برخی دیگر آن را ذیل علم معانی و بیان قرار داده‌اند. این نکته نیز قابل ذکر است که چهار علم قرض الشعراء، خط، انشاء و محاضرات یا همان تاریخ علم ادبیات، فروع در میانند و هشت علم دیگر علوم اصلی ادبی محسوب می‌شوند.[۶]

اهمیت ادبیات عرب

اصلی ترین منابع اسلامی را قرآن و سنت تشکیل داده اند که همه به زبان عربی فصیح هستند. یعنی نحوه‌ی بیان مطالب، متناسب با روشی است که عرب فصیح در تفهیم مقاصد خود به کار می برده است. لذا برای فهم و درک دقیق مفاهیم قرآن و سنت، باید به قواعد و ویژگی های زبان عربی در حد کافی آشنا بود.

از سوی دیگر، اعجاز قرآن از جهت ادبی آن سبب شده تا آیاتش مضامین بسیار بلند و عالی را به گونه ای بلیغ با تشبیهات، تمثیلات، استعارات و کنایات بیان کند. لذا بدون اطلاع از نکات علوم ادبی، نمی توان توقع فهم صحیحی از این کتاب آسمانی داشت.

همچنین رسیدن به اشارات و لطایف و حقایق قرآن و کلام اهل بیت (علیهم السلام)، بدون ابزار علوم ادبی ممکن نیست. چرا که فهم هرچیز، مقدمه‌ی عمیق شدن در آن است.

بنابراین هرکس با قواعد ادبی آشناتر باشد، پس آن ها را بیشتر رعایت می کند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «... إِنَّمَا یُرَادُ إِعْرَابُ الْکلَامِ وَ تَقْوِیمُهُ لِتَقْوِیمِ الْأَعْمَالِ وَ تَهْذِیبِهَ...» یعنی: «منظور از درست بیان کردن کلام، رعایت دستور زبان اراده نشده مگر برای این که کارها و اعمال انسان، درست و پاک گردد.»

لذا ادبیات عرب، مقدمه ای است برای فهم صحیح دین الهی و عمل به آن. ترغیب امامان معصوم (علیهم السلام) برای فهم صحیح معارف الهی، اعم از اخلاقی، فقهی، عقیدتی و...، این ضرورت را ایجاب می کند که ما در تحصیل علوم ادبی، جدیت ورزیم و از نقش این علوم در استنباط صحیح از متون و منابع اسلامی، غافل نشویم.

تاریخچه ادبیات عرب

عرب‌ها قبل از اسلام و قبل از تدوین علوم ادبی، شعر و خطابه و سخن‌وری و نامه نویسی داشتند و چون ملکه لغت در طبیعت آنان وجود داشت، نیازی به علوم ادبی احساس نمی‌کردند. ولی نزول قرآن و احتیاج به فهم و تفسیر آن و نیز گسترش سریع ممالک اسلامی، باعث شد مسلمین، لزوم تدوین علوم ادبی را بیابند. چرا که اکثریت مسلمانان که از سرزمین‌های غیرعربی بودند، در قرائت قرآن به خطا می‌رفتند.

مورخان، عموماً اتفاق دارند که ابوالاسود دوئلی (م ۶۹ ق) علم نحو عرب را وضع کرده است. او که از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده است، خود نقل می‌کند که اصول علم نحو را از آن حضرت فراگرفته است و هم او بود که بعدها علامات و حرکات را تعیین کرد. نیاز بیشتر مسلمانان غیرعرب به فهم عربی، موجب شد که بیشتر اشخاصی که به تدوین علوم ادبی عرب پرداختند، غیرعرب باشند.

پس از ابوالاسود، مردمانی از کوفه و بصره کار او را تعقیب کردند. در بصره خلیل بن احمد که او را امام علم عروض و لغت می‌دانند و سیبویه که امام علم نحو است، کتاب‌های مفصلی نوشتند. کتاب «العین» در لغت نوشته خلیل و «الکتاب» در نحو، از سیبویه می‌باشد.

بسیاری از کتاب‌های ادبی بعدی از این دو کتاب اقتباس شده‌اند. در کوفه نیز کسایی و شاگردش فراء از همه نامی‌ترند. با تأسیس بغداد، علمای کوفه به بغداد آمدند و مورد حمایت عباسیان قرار گرفتند و نزاع بصری و کوفی اوج گرفت. چهار کتاب بزرگ در بغداد آن زمان تألیف شد؛ «ادب الکاتب» از ابن قتیبه، «الکامل» از ابوالعباس مبرّد، «البیان و التبیین» از جاحظ، «النوادر» از ابوعلی قاسی بغدادی. ابوالحسن اخفش نیز از دانشمندان بنام کوفی است. سایر علومی که ذکر آنها رفت به تدریج شاخه شاخه شده و از علوم نحو و لغت مستقل شدند.[۷]

در علم صرف نخستین کسی که کتابی نوشت، ابومسلم معاذ الهرّاء (م ۱۸۷ ق) است که اهل کوفه و استاد فرّاء می‌باشد و خود از شاگردان امام صادق علیه السلام بوده است.[۸] پس از او ابوعثمان مازنی کتاب التحریف را نوشت.[۹] برخی از معروف‌ترین کتاب های علم صرف عبارتند از: الاشتقاق نوشته ابن خالویه، البیان فی التحریف نوشته شیخ احمد مهابادی، شرح شافیه استرآبادی، ‌الشافیه ابن حاجب، التحریف زنجانی و شرح التحریف تفتازانی.[۱۰]

در لغت، چنان که گفته شد نخستین کتاب از خلیل بن احمد عروضی است. وی شاگرد امام باقر و امام صادق علیهما السلام بوده است. پس از او ابن سکیت قرار دارد و سپس مبرّد است، که کتاب الکامل را نوشته است. ابوبکر بن درید (م ۳۲۱ ق) جمهرة اللغه را نوشت. ابوعمرو زاهد (م ۳۴۵ ق) نیز دو کتاب به نام‌های فاتت العین و فاتت الجمهره نوشت و کتاب های پیشین را تکمیل کرد. برخی از کتب معروف لغت عبارتند از: صحاح اللغه، مفردات القرآن، ‌قاموس المحیط، لسان العرب، ‌تاج العروس و مجمع البحرین.[۱۱]

بلاغت در انشاء زبان عرب نیز نتیجه آشنایی با قرآن است که نمونه کامل فصاحت و بلاغت می‌باشد. حفظ قرآن، خود بخود در مسلمین ایجاد بلاغت می‌نمود و پس از اسلام زبان عربی وارد دوره جدید از فصاحت و بلاغت شد. که در خطبه‌ها و مُنشَات ‌کتبی زبان عربی کاملا هویداست. بلاغت در انشاء خطابه، بلاغت در نامه نویسی و بلاغت در تألیف کتاب، هر یک داستانی جدا دارند و در آثار عربی به خوبی خودنمایی می‌کنند.[۱۲] و پس از قرآن باید به نقش ائمه علیهم السلام به خصوص نهج البلاغه حضرت امیر علیه السلام و صحیفه سجادیه امام سجاد علیه السلام نیز اشاره نمود.

فنون بلاغت در علم معانی و بیان بحث می‌شوند، که ابوعبدالله مرزبانی، دانشمند شیعی، اولین تدوین‌گر این علوم می‌باشد، کتاب تجرید البلاغه از ابن میثم بحرانی، مفتاح العلوم از سکاکی، تلخیص المفتاح‌ از محمد بن عبدالرحمان قزوینی، مطوّل از تفتازانی و... کتب معروف این علوم هستند. زمخشری و میر سید شریف جرجانی نیز از سرآمدان این دو رشته‌اند.[۱۳]

شعر عرب جاهلی معروف است و عرب شعر و فنون آن را خوب می‌شناخته است. البته پس از اسلام گرایش اُدباء بیشتر به خطابه بوده است تا شعر. با این حال در دوران اموی،‌ حکام بنی امیه، تلاش فراوانی در جذب و احترام شعرا داشتند. شاید تلاش برای کتمان حقایقی که شعراء در بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام و حقانیت آنان ابراز می‌کردند، یکی از عوامل و انگیزه‌های آنان بوده است. بنی‌عباس نیز چنین بودند.

مسلمانان از همان قرن اول هجری برای فهم بهتر قرآن به جمع آوری اشعار گذشتگان پرداختند. حماد بن راویه دیلمی کوفی (م ۱۵۵ ق) نخستین از ایشان است. شعرای عرب را به چهار رشته شعرای جاهلیت، شعرای مخضرمین (از ظهور اسلام تا آخر بنی امیه)، شعرای مولدین در زمان عباسیان و شعرای محدثین تقسیم کرده‌اند. دسته اخیر پس از انتشار فلسفه و کلام در عالم اسلام شکل گرفتند و لذا اشعار آنان رنگ و بوی جدلی و حکمی گرفته است. متنبّی، معرّی و شریف رضی از شعرای معروف این گروه هستند.

شاعران دوره اسلامی، به دلیل تأثیرپذیری از قرآن و حدیث و نیز بهره‌وری از میراث شعر و امثال و حکم گذشتگان، فصیح‌تر و باذوق‌تر از شعرای دوران جاهلی شدند.[۱۴] وجود شعر نشان می‌دهد که عرب، عروض و قافیه را می‌شناخته است. ولی این دو علم نیز تدوین خود را مدیون خلیل بن احمد هستند.[۱۵] پس از او ابوعثمان بکر بن حبیب نحوی معروف به مازنی (م ۲۴۷ ق) است که کتاب العروض و القوافی را نوشته است.[۱۶] مردم اندلس نیز تاریخ مخصوص در شعر تنظیم کردند و اسلوب و روش‌های متنوع ابداع نمودند، شعر موشح از ابتکارات ایشان است. شعرای شمال آفریقا نیز بحرهای جدیدی به علم عروض افزودند.[۱۷]

علوم زیرمجموعه ادبیات عرب

برای هر یک از علومی که زیر مجموعه ادبیات هستند تعریف و موضوع خاصی ذکر شده که به بعضی از آنها اشاره می شود:

  • علم لغت: علمی است که در آن درباره مفردات الفاظ وضع شده و از جهت دلالت مطابقی آنها بر معانی‌شان بحث می‌شود و از آنجا که موضوع این علم، لغتِ مفرد حقیقی است، برخی گفته‌اند که علم لغت، شناخت اوضاع شخصی مفردات می‌باشد. هدف این علم پیشگیری از اشتباه در معانی حقیقی لغات و تمایز قایل شدن بین معانی حقیقی و مجازی و برداشت‌های عرفی است و روشن است که افاده و استفاده از هر علمی منوط به شناخت لغت می‌باشد.[۱۸]
  • صرف: یا همان تصریف، اصطلاحاً یعنی تحویل بردن و تغییردادن یک اصل -که همان مصدر باشد- به صیغه‌های مختلف که از هر یک معنایی جدا قصد شده باشد و این معنا جز با این کلمه سازی و تغییر و تحویل حاصل نمی‌شود.[۱۹] مثل این که چگونه از سه حرف اصلی «ضرب» افعال مختلف در زمان‌های مختلف اسم فاعل و اسم مفعول و... ساخته می شود. از همین جا معلوم می‌شود که موضوع علم صرف، کلمه است و خصوصیات و ساختمان آن مورد بحث قرار می‌گیرد و فایده آن نیز شناخت کلمات و معانی آنها و نیز ساختن کلمات مناسب برای معانی مختلف می‌باشد.[۲۰] در این علم درباره، جامد و مشتق، مونث و مذکر، مفرد و جمع و تثنیه، اسم یا فعل و یا حرف بودن ‌و زمان‌های مختلف افعال و... بحث می‌شود.
  • اشتقاق: این علم شباهت فراوانی با علم صرف دارد. و کلمات را از این جهت که کدام اصل و کدام فرع آن است بررسی می‌کند[۲۱] و نیز این که این فرع چگونه از آن اصل حاصل شده است.[۲۲]
  • علم نحو: علم به اصول و قواعدی است که با آنها حالت و حرکت حرف آخر هر کلمه در جمله و نیز کیفیت ترکیب کلمات با هم در یک جمله‌، معلوم می‌شود. موضوع این علم کلمه و کلام و هدف آن نیز حفظ زبان از اشتباه لفظی است.[۲۳] در این علم درباره إعراب هر یک از فاعل و مفعول و فعل و مبتدا و خبر و... و جایگاه هر یک از آنها در جمله بحث می‌شود و همچنین این که چه عاملی باعث می‌شود این اعراب تغییر کنند.
  • علم معانی: این علم یکی از ارکان بلاغت محسوب می‌شود و اصول و قواعدی را آموزش می‌دهد که می‌توان با آنها لفظ را مطابق با مقتضای حال به کار برد. اموری همچون تقدیم، تأخیر و حذف و یا ذکر هر یک از ارکان جمله و نیز ایجاز و اطناب و فصل و وصل کلام به هم... مباحث این علم را تشکیل می‌دهند.[۲۴] مقتضای حال، رکن اساسی این علم است. چرا که موقعیت مخاطب نقش فراوانی در شکل دهی به جمله دارد و گوینده و نویسنده باید کلام خود را به نوعی شکل دهد که مخاطب هم آن را به خوبی بفهمد و هم آزرده نشود و این وظیفه علم معانی است. به عبارت بهتر مراد از معانی در علم معانی، معانی ثانویه است. یعنی اغراضی که متکلم دارد و به خاطر همان اغراض، اسلوب خاصی به کلام خود می‌دهد.[۲۵] مثلاً یک جمله‌ امری مثل «برف را ببین» به جای جمله خبری «برف زیادی باریده است» به کار برده می‌شود، تا تعجب متکلم ابراز شود.[۲۶]
  • علم بیان: این علم دومین رکن بلاغت است و علمی است که با آشنایی با قواعد قرآن می‌توان یک معنا را با ترکیب‌های مختلف بیان کرد، زیرا هر معنایی درجه‌ای از وضوح دارد که دیگری ندارد.[۲۷] و البته این ترکیب‌ها و اسلوب‌های مختلف، معنوی‌اند نه لفظی، ولذا با قواعد نحوی و معانی متفاوتند. در این علم عنصر خیال نقش اساسی دارد.[۲۸] و مباحث اصلی آن عبارتند از تشبیه و استعاره، حقیقت و مجاز و کنایه.
  • علم بدیع: این علم، مجموعه فنونی را دربردارد که (بعد از رعایت قواعد معانی و بیان) به سبب آن ها، زیبایی هایی در کلام ایجاد می شود. این زیبایی ها شامل زیبایی های معنوی و لفظی می شود. ولذا به لحاظ رتبه پس از معانی و بیان و رعایت قوانین آن دو علم قرار می‌گیرد.[۲۹] برخی از مباحث آن هم عبارتند از تضاد و طباق، سجع، جناس و مبالغه.
  • علم عروض و قافیه: این دو علم هر دو مربوط به شعر و کلام منظوم می‌باشند. علم عروض اشعار را از حیث وزن آنها مورد مطالعه قرار می‌دهد.[۳۰] یعنی چگونگی ایجاد وزن، صحت و سقم آن و برخی از شگردهایی که مخصوص احکام منظور است.[۳۱] به گفته خواجه نصیرالدین طوسی این علم به نوعی زیر مجموعه علم موسیقی می‌باشد.[۳۲] علم قافیه نیز به بررسی ارتباط حروف و یا کلمات آخر ابیات در شعر می‌پردازد.[۳۳] و در این علم، به تعریف و مشخص کردن دقیق حرف قافیه، کلمه قافیه، ردیف و... می‌پردازند و عیوب آن را مشخص می‌کنند.[۳۴]

آنچه ذکر شد اشاره‌ای بود به اصول علوم ادبیات عرب، و معرفی فروع این علوم خود مجالی دیگر می‌طلبد، به علاوه علم محاضرات، خود امروزه علم مستقل می‌باشد.

پانویس

  1. ر.ک: سید علیخان کبیر، الحدائق الندیه فی شرح الصمدیه، هجرت، قم، ص ۱۴.
  2. ر.ک: لغت نامه، ذیل ماده ادب.
  3. ر.ک: دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ذیل ماده ادب.
  4. هاشمی، سید احمد، القواعد الاسلامیه للغه العربیه، هجرت، قم، بی‌تا، ص ۳.
  5. ر.ک: سید علیخان کبیر، الحدائق الندیه فی شرح الصمدیه، هجرت، قم، بی‌تا،ص ۱۴.
  6. همان.
  7. زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۹، چ ۹، ص ۴۷۸ـ۴۸۵.
  8. قربانی، زین العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۰، چ دوم، ص ۱۰۲، به نقل از ریحانه الادب، ج ۴، ص ۳۱۲ ـ ۳۱۴ و نیز فهرست ابن ندیم، ص ۱۰۳.
  9. همان، به نقل از ریحانه الادب، ج ۵، ص ۱۴۹ ـ ۱۵۱.
  10. همان، ص ۱۰۳.
  11. ر.ک، همان، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۲.
  12. ر.ک: زیدان، جرجی، همان، ص ۴۸۶.
  13. ر.ک: قربانی، زین العابدین، همان. ص ۱۰۶ و ۱۰۷.
  14. ر.ک: زیدان، جرجی، همان، ص ۵۱۴ـ۵۲۲.
  15. همان، ص ۵۲۲.
  16. ر.ک: قربانی، زین العابدین، همان، ص ۱۰۷ـ۱۰۸.
  17. زیدان، جرجی، همان، ص ۵۲۳.
  18. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، دارالجیل، بیروت، لبنان، بی‌تا، ص ۶ و ۷.
  19. جامع المقدمات، جمعی از نویسندگان، تصحیح و تعلیق مدرس افغانی، انتشارات هجرت، قم، ۱۳۷۵، چ ۹، ص ۲۰۵.
  20. طباطبایی، محمدرضا، صرف ساده، دارالعلم، قم، ۱۳۷۲، چ ۲۹، ص ۱۱ و ۱۲.
  21. ر.ک: سید علیخان کبیر، همان، ص ۲۳؛ ر.ک: مدرس افغانی،‌ محمدعلی،‌ مکررات المدرس، مطبعه النعمانی، نجف، ۱۳۸۹ ق، چ ۲، ج ۱، ص ۲۴.
  22. فرهنگ معین، ذیل ماده اشتقاق، ج ۱، ص ۲۸۰.
  23. جامع المقدمات، همان، ج ۲، صص ۶۴ و ۱۹۳ و ۴۳۶.
  24. ر.ک:‌تفتازانی، مسعود بن عمر (سعدالدین) شرح مختصر المعانی، دارالذخائر، قم، ۱۳۱۸، چ سوم، ص ۲۴ ـ ۲۵.
  25. ر.ک: عبدالهادی الفضلی، تهذیب البلاغه، المجع العلمی الاسلام، تهران، ۱۳۷۴، چ ۷، ص ۱۹.
  26. ر.ک: شمسیا، سیروس،‌ معانی،‌ نشر میترا، تهران، ۱۳۷۵، چ ۴، ص ۱۳ـ۱۴.
  27. تفتازانی، همان، ص ۲۱۸.
  28. عبدالهادی الفضلی، همان، ص ۷۸.
  29. تفتازانی، همان، ص ۳۱۵؛ و عبدالهادی الفضلی، همان، ص ۹۹.
  30. سید علیخان کبیر، همان.
  31. شمسیا، سیروس، آشنایی با عروض و قافیه، انتشارات فردوس، تهران، ۱۳۷۵، چ ۱۲، ص ۱۱ ـ ۱۲.
  32. اقباس، معظمه، شعر و شاعری در آثار خواجه نصیرالدین طوسی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۰، ص ۱۶۶.
  33. سید علیخان کبیر، همان.
  34. شمسیا، سیروس، پیشین، ص ۸۹ ـ ۱۲۴.

منابع