رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
مختصر نویسی متوسط است
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

سید حسن مدرس: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تعیین رده)
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{خوب}}
 +
'''آیت الله شهید سید حسن مدرس''' (۱۲۷۸ - ۱۳۵۶ ق) [[فقیه]] مجاهد [[شیعه]] در قرن چهاردهم هجری و از شاگردان [[آخوند کاشانی]] و [[سید محمدباقر درچه ای|سید محمدباقر درچه‌ای]] بود. شهید مدرس در دوره دوم مجلس شورای ملی از سوی فقها و مراجع تقلید، به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته و بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. او در راه اعتلای [[اسلام]] و دفاع از معارف [[تشیع]]، مردانه استوار ماند و لحظه ای با استبداد و استعمار سازش نکرد و سرانجام در همین راه به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
'''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 565
+
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = سید حسن طباطبایی مدرس زواره ای
 +
||تصویر= [[پرونده:Modares.jpg]]
 +
||زادروز = ۱۲۷۸ قمری
 +
|زادگاه = زواره
 +
|وفات =  ۱۳۵۶ قمری
 +
|مدفن = کاشمر
 +
|اساتید =  [[آخوند کاشانی]]، [[شیخ الشریعه اصفهانی]]، [[جهانگیر خان قشقایی]]، [[سید محمدباقر درچه ای|سید محمدباقر درچه‌ای]]...
 +
|شاگردان = [[آیت الله بروجردی]]، [[میرزا علی آقا شیرازی]]، [[میرزا مهدی الهی قمشه ای]]، [[سید مرتضی پسندیده]]،...
 +
|آثار = شرح [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]]، تعلیقه بر [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایه الاصول]]، شرح روان بر [[نهج البلاغه]]،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان==
 +
سید حسن مدرس متولد سال ۱۲۷۸ قمری، بر حسب اسناد تاریخی و نسب نامه ای که آیت الله [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|مرعشی نجفی]] تنظیم نموده، از [[سادات]] طباطبایی زواره است که نسبش پس از سی و یک پشت به حضرت [[امام حسن]] علیه السلام می رسد. 
  
'''نویسنده:''' غلامرضا گلي‌زواره
+
پدر شهید مدرس سید اسماعیل طباطبائی بود که در روستای «سرابه» به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود. 
  
'''اشاره'''
+
==تحصیلات و استادان==
 +
میر عبدالباقی، جد سید حسن مدرس، پس از پدرش بیشترین نقش را در تعلیم او ایفا نمود و او را در مسیر [[علم]] و [[تقوا]] هدایت کرد و به هنگام [[مرگ]] در ضمن وصیت‌نامه ای سید حسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود.<ref> اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۵، ص ۲۱.</ref>
  
فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیت الله سید حسن مدرس یكی از چهره‎های درخشان تاریخ تشیع بشمار می‎رود كه زندگی و [[اخلاق]] و رفتار و نیز جهت گیری‎های سیاسی و اجتماعی وی می‎تواند برای مشتاقان [[حق]] و حقیقت نمونه خوبی است. او موقعیت خود را سراسر در راه اعتلای [[اسلام]] نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامی و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند.  
+
مدرس در سال ۱۲۹۸ ق. به منظور ادامه تحصیل علوم دینی رهسپار [[اصفهان]] گردید و به مدت ۱۳ سال در [[حوزه علمیه|حوزه علمیه]] این شهر محضر بیش از سی استاد را درک کرد.<ref> همان مأخذ.</ref> ابتدا به خواندن [[جامع المقدمات (کتاب)|جامع المقدمات]] در علم [[صرف]] و [[علم نحو|نحو]] مشغول گشت و مقدمات [[ادبیات عرب]] و [[منطق]] و [[علم بیان|بیان]] را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت. در محضر [[آخوند کاشانی|آخوند ملا محمد کاشی]] کتاب [[شرح لمعه]] در [[فقه]] و پس از آن [[قوانین الاصول (کتاب)|قوانین]] و فصول را در [[علم اصول]] تحصیل نمود. یکی از اساتیدی که دانش [[حکمت]] و [[عرفان]] و [[فلسفه]] را به مدرس آموخت، حکیم نامدار [[جهانگیر خان قشقایی|میرزا جهانگیرخان قشقایی]] است.<ref> مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۱۶۰ و ۱۶۱.</ref>
  
همان گونه بود كه می‎گفت و همانطور گفت كه می‎بود. سرانجام به موجب آن كه با عزمی راسخ چون كوهی استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه‎گری استعمارگران را افشا نمود جنایتكاران وی را به ربذه خواف تبعید نمودند و در كنج عُزلت و غریبی این عالم عامل و فقیه مجاهد را به [[شهادت]] رسانیدند.
+
مدرس همچنین در طول این مدت در حضور آیات عظام [[سید محمدباقر درچه ای|سید محمدباقر درچه ای]] و [[شیخ مرتضی ریزی]] و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه [[اجتهاد]] رسید و در اصول آنچنان مهارتی یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزی را که حاوی ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلی خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربی نگاشته، آورده است.  
  
این نوشتار اشاره‎ای كوتاه به زندگی ابرمردی است كه بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش كشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت. اگر ما به ذكر نامش می‎پردازیم و خاطره‎اش را ارج می‎نهیم بدان علت است كه وی پارسایی پایدار و بزرگواری ثابت قدم بود كه لحظه‎ای با [[استبداد]] و استعمار سازش نكرد و در تمامی مدت عمرش ساده زیستن، [[تواضع]]، قناعت و به دوربودن از هرگونه رفاه طلبی را شیوه زندگی خویش ساخت و از طریق [[عبادت]] و [[دعا]] و راز و نیاز با خدا، كمالات معنوی را كسب كرد.
+
وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان، در [[شعبان]] ۱۳۱۱ ق. وارد [[نجف]] اشرف شد و پس از [[زیارت]] بارگاه مقدس [[امام علی]] (علیه السلام) و تشرف به حضور آیت الله [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و با [[عارف]] نامدار حاج آقا [[شيخ حسنعلی نخودکی اصفهانی]] هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام [[سید محمد طباطبایی فشارکی|سید محمد فشارکی]] و [[شیخ الشریعه اصفهانی|شریعت اصفهانی]] بهره برد و با [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حائری]] و [[سید هبة الدین شهرستانی]] ارتباط داشت و مباحثه های دروس خارج را با آیت الله حاج سید ابوالحسن و آیت الله حاج سید علی کازرونی انجام می داد.
  
'''ولادت و تحصیلات'''
+
مدرس به هنگام اقامت در [[نجف]] روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته بکار می پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود می نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام [[اجتهاد]] او از سوی علمای این شهر، به سال ۱۳۱۸ ق. (در چهل سالگی) مجددا راهی اصفهان گردید.
  
شهید سید حسن مدرس بر حسب اسناد تاریخی و نسب نامه‎ای كه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی تنظیم نموده از [[سادات]] طباطبایی زواره است كه نسبش پس از سی و یك پشت به حضرت [[امام حسن]] مجتبی علیه السلام می‎رسد. یكی از طوایفی كه مدرس گل سرسبد آن بشمار می‎رود طایفه میرعابدین است. این گروه از سادات در دهكده ییلاقی «سرابه» اقامت داشتند.  
+
==آثار و تألیفات==
 +
آیت الله سید حسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع [[اجتهاد]] رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامع الشرائط، صاحب [[فتوا]] و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله علمیه خود نشد، در [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد. آیت الله العظمی [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|مرعشی نجفی]] تألیفات فقهی او را ستوده و افزوده است که: از مدرس [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] نقل [[حدیث]] داشته است.<ref> مدرس قهرمانی آزادی، حسین مکی، ج ۲، به نقل از یادنامه مدرس، ص ۱۲۹.</ref>
  
سید اسماعیل طباطبائی (پدر شهید مدرس) كه از این طایفه محسوب می‎گشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آن كه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره‎ای قطع نكند تصمیم گرفت از طریق [[ازدواج]] پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت كرده، سنت حسنه [[صله ارحام]] را احیا كند. بدین علت نامبرده دختر سید كاظم سالار را كه خدیجه نام داشت و از [[سادات]] طباطبائی زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد.  
+
مدرس در [[اصفهان]] و در سنین جوانی کتابی تحقیقی در [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] نگاشت که مقام فقهی او را به ثبوت می رساند. از آن شهید رساله ای در فقه استدلالی به جای مانده که اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسی کنند تصدیق می نمایند که در صورت تکمیل، این کتاب هم تراز کتاب «[[مکاسب (کتاب)|مکاسب]]» [[شیخ مرتضی انصاری]] است.<ref> یادنامه مدرس، ص ۵۷ و ۵۸.</ref>
  
ثمره این پیوند با میمنت فرزندی بود كه به سال 1278 ق. چون چشمه‎ای پاك در كویر زواره جوشید. پدر وی را حسن نامید. همان كسی كه مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه‎هایی نوشیدند. پدرش غالباً در «سرابه» به امور شرعی و فقهی مردم مشغول بود ولی مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر می‎بردند تا آن كه حادثه‎ای<ref> در این مورد نگاه كنید به مقاله طفولیت مدرس، به قلم محیط طباطبائی، مجله محیط، شماره دوم، سال اول، مهر 1321.</ref> موجب شد كه پدر فرزندش را كه شش بهار گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقی ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سكونت خویش برگزیند. این در حالی بود كه میرعبدالباقی قبلاً از زواره به [[قمشه]] مهاجرت كرده و در این شهر به فعالیت های علمی و تبلیغی مشغول بود.<ref> مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، عبدالعلی باقی، ص 26.</ref>
+
از کارهای مهم و درخور توجه این [[فقیه]] فرزانه، تدوین [[تفسیر قرآن|تفسیری]] جامع برای [[قرآن]] بود که علاوه بر جمع آوری تفاسیر خطی و چاپی، عده ای از دانشمندان را برای نیل بدین مقصود به همکاری دعوت نمود و در صورتی که این طرح تفصیلی جامع به اجرا درمی آمد روشی بسیار عالی و سبکی تازه و عمیق بود. مدرس مدت ها [[فلسفه]] تدریس می کرد و در [[عرفان]] مهارت داشت و در زندان خواف برای عده ای از مأموران قلعه ای که در آن بسر می برد [[مثنوی معنوی (کتاب)|مثنوی]] را تفسیر می کرد.<ref> مدرس، ج اول، ص ۲۶۸.</ref>
 +
[[پرونده:Modares (2).JPG|thumb|left|زندگینامه «خودنوشت» برای روزنامه اطلاعات - یکی از آثار شهید مدرس]]
  
سید عبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سید حسن ایفا نمود و او را در مسیر [[علم]] و [[تقوا]] هدایت كرد و به هنگام [[مرگ]] در ضمن وصیت‌نامه‎ای سید حسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود زمانی كه سید عبدالباقی دارفانی را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.<ref> اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 5، ص 21.</ref>
+
آثار قلمی مدرس به شرح زیر است:
 
 
وی در سال 1298 ق. به منظورادامه تحصیل علوم دینی رهسپار [[اصفهان]] گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درك كرد.<ref> همان مأخذ.</ref> ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت. در محضر آخوند ملا محمد كاشی كتاب شرح لمعه در [[فقه]] و پس از آن قوانین و فصول را در [[علم اصول]] تحصیل نمود. یكی از اساتیدی كه دانش [[حكمت]] و [[عرفان]] و [[فلسفه]] را به مدرس آموخت حكیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایی است.<ref> مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص 160 و 161.</ref>
 
  
مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سید محمدباقر درچه‎ای و شیخ مرتضی ریزی و دیگر اساتید در فقه و [[اصول]] به درجه [[اجتهاد]] رسید و در اصول آن چنان مهارتی یافت كه توانست تقریرات مرحوم ریزی را كه حاوی ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چكیده زندگینامه تحصیلی خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل كه به زبان عربی نگاشته، آورده است.  
+
*۱. تعلیقه بر [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایه الاصول]] آخوند خراسانی.
  
وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در [[شعبان]] 1311 ق. وارد [[نجف]] اشرف شد و پس از [[زیارت]] بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیت الله میرزای شیرازی در مدرسه منسوب به صدر سكونت اختیار نمود و با عارف نامدار حاج آقا شیخ حسنعلی اصفهانی هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سید محمد فشاركی و شریعت اصفهانی بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمدصادق طباطبائی و شیخ عبدالكریم حائری، سید هبه الدین شهرستانی و سید مصطفی كاشانی ارتباط داشت و مباحثه‎های دروس خارج را با آیت الله حاج سید ابوالحسن و آیت الله حاج سید علی كازرونی انجام می‎داد.
+
. رسائل الفقهیه که به کوشش استاد ابوالفضل شکوری به تازگی انتشار یافته است.
  
مدرس به هنگام اقامت در [[نجف]] روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته بكار می‎پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود می‎نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر به سال 1318 ق. (در چهل سالگی) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهار محال و بختیاری راهی اصفهان گردید.
+
*۳. رساله ای در ترتب (در علم [[اصول فقه]]).
  
'''دوران تدریس'''
+
*۴. رساله ای در شرط متأخر (در اصول).
  
مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت كوتاه در قمشه خصوصاً روستای اسفه و دیدار با فامیل و بستگان، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترك و در این شهر اقامت نمود. وی صبح ها در مدرسه جده كوچك (مدرسه شهید مدرس) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه می‎گفت و در روزهای پنجشنبه طلاب را با چشمه‎های زلال حكمت [[نهج ‎البلاغه]] آشنا می‎نمود. تسلط وی به هنگام تدریس در حدی بود كه از این زمان به «مدرس» مشهور گشت. وی همراه با تدریس با حربه‌ [[منطق]] و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مرم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت كرد.
+
. رساله ای در عقود و ایقاعات.
  
زمانی پس از شكست كامل قوای دولت در درگیری با نیروهای مردمی، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتی سپرده شد. صمصام السلطنه كه به عنوان فرمانده نیروهای مسلح عشایر بختیاری نقش مهمی در ماجرای مشروطیت داشت در رأس حكومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتی را كه در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آن هم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس كه در جلسه انجمن ولایتی اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود. با شنیدن این خبر به شدت ناراحت شد و گفت حاكم چنین حقی را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعی است پس در صلاحیت مجتهد می‎باشد و آن ها (حاكمان قاجار) دیروز به نام استبداد و این ها امروز به نام مشروطه مردم را كتك می‎زنند.
+
. رساله ای در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه.
  
صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارزه را صادر كرد. اما وقتی ماجرای تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید كسب و كار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حركت كردند. این وضع كارگزاران صمصام را به شدت نگران كرد و خشم مردم، حاكم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روی ناچاری در اخذ مالیات و دیگر رفتارهای خود تجدیدنظر كرد و مدرس هم در میان فریادهای پرخروش مردم كه می‎گفتند «زنده باد مدرس»، به اصفهان بازگشت.
+
. کتاب حجیه‌الظن (در اصول).
  
مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آن ها رسیدگی می‎كرد و متولیان را تحت فشار قرار می‎داد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیری او در مقابل كارهای خلاف و امور غیرمنطقی بر گروهی سودجود و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم بر ترور او گرفتند. اما با شجاعت مدرس و رفتار شگفت‎انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذكور در اجرای نقش مكارانه خود ناكام ماندند.<ref> مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج اول، ص 29 و 213، مدرس شهید نابغه ملی ایران، دكتر علی مدرسی، ص 45 و 47؛ مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص 130.</ref>
+
. شرح [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]] شیخ مرتضی انصاری.
  
آیت الله شهید سید حسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع [[اجتهاد]] رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله علمیه خود نشد، در [[فقه]] و [[اصول]] و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیت الله العظمی مرعشی نجفی تألیفات فقهی او را ستوده و افزوده است كه: از مدرس اجازه نقل [[حدیث]] داشته است.<ref> مدرس قهرمانی آزادی، حسین مكی، ج 2، به نقل از یادنامه مدرس، ص 129.</ref>
+
*۹. حاشیه بر کتاب النکاح مرحوم آیت الله شیخ محمدرضا نجفی مسجدشاهی.
  
آیت الله حاج سید محمدرضا بهاء‎الدینی در مصاحبه ای اظهار داشته است مرحوم مدرس یك رجل علمی و دینی و سیاسی بود و این گونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است. زیرا این مظهر ولایت است كه اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامی تحقق كامل نمی‎یابد.<ref> مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل 16، ص 42.</ref>
+
*۱۰. دوره تقریرات اصول [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]].
  
مدرس با ورود به [[تهران]] در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار ([[شهید مطهری]] كنونی) آغاز نمود و تأكید كرد كه كار اصلی من تدریس است و سیاست كا ر دوم من است.<ref> یادنامه شهید مدرس، ص 74.</ref>
+
*۱۱. رساله ای در شرط امام و مأموم.
  
وی در 27 تیر ماه 1304 ش. كه عهده‎دار تولیت این مدرسه گشت برای این كه طلاب علوم دینی از اوقات خود استفاده بیشتری نموده، و با جدیت افزونتری به كار درس و مباحثه بپردازند برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه، نظام نامه‎ای تدوین كرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و برای احیا و آبادانی روستاها و مغازه‎های موقوفه مدرسه زحمات زیادی را تحمل كرد.  
+
*۱۲. کتابی در باب [[اصل استصحاب|استصحاب]] (در علم اصول).
  
عصرهای پنجشنبه اغلب در گرمای شدید تابستان به روستای اطراف ورامین رفته و خود قنات های روستاهای این منطقه را مورد بازدید قرار می‎داد و گاه به داخل چاه ها می‎رفت و در تعمیر آن ها همكاری می‎كرد و از این كه با چرخ از چاه گل بكشد هیچ ابایی نداشت.<ref> مدرس مجاهدی شكست ناپدیر، ص 33.</ref> در این مدرسه [[شخصیت ها]]یی چون آیت الله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، آیت الله سید مرتضی پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام)، شیخ محمدعلی لواسانی و... تربیت شدند.<ref> مقاله شخصیت علمی و فقهی مدرس، ابوالفضل شكوری (مندرج در كتاب مدرس، ج 2).</ref>
+
*۱۳. کتاب احوال الظن فی اصول الدین.
  
'''در عرصه پژوهش'''
+
*۱۴. شرح روان بر [[نهج البلاغه]].
  
مدرس در اصفهان و در سنین جوانی كتابی تحقیقی در [[فقه]] و [[اصول]] نگاشت كه مقام فقهی او را به ثبوت می‎رساند. از آن شهید رساله‎ای در فقه استدلالی به جای مانده كه اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسی كنند تصدیق می‎نمایند كه در صورت تكمیل، این كتاب هم تراز كتاب مكاسب [[شیخ مرتضی انصاری]] است.<ref> یادنامه مدرس، ص 57 و 58.</ref>
+
*۱۵. اصول تشکیلات عدلیه (با همکاری دیگران).
  
مدرس اولین كسی بود كه تدریس [[نهج ‎البلاغه]] را در حوزه‎های علمیه رسمی كرد و نخستین مجتهدی بود كه این كتاب را جزو متون درسی طلاب قرار داد. شخصیتی چون حاج میرزا آقا علی شیرازی - استاد [[شهید مطهری]] - و آیت الله العظمی بروجردی نهج البلاغه را نزد شهید مدرس آموختند. از كارهای مهم و در خور توجه این فقیه فرزانه تدوین تفسیری جامع برای [[قرآن]] بود كه علاوه بر جمع‎آوری تفاسیر خطی و چاپی عده‎ای از دانشمندان را برای نیل بدین مقصود به همكاری دعوت نمود و در صورتی كه این طرح تفصیلی جامع به اجرا درمی‎آمد روشی بسیار عالی و سبكی تازه و عمیق بود. مدرس مدت ها [[فلسفه]] تدریس می‎كرد و در [[عرفان]] مهارت داشت و در زندان خواف برای عده‎ای از مأموران قلعه‎ای كه در آن بسر می‎برد مثنوی را تفسیر می‎كرد.<ref> مدرس، ج اول، ص 268.</ref>
+
*۱۶. زندگینامه «خودنوشت» که برای روزنامه اطلاعات فرستاده است.
  
آثار قلمی مدرس به شرح زیر است:
+
==فعالیت‌های علمی و اجتماعی==
 +
مدرس در [[اصفهان]] صبح ها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس) درس [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]]، و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس [[منطق]] و [[شرح منظومه سبزواری (کتاب)|شرح منظومه]] می گفت و در روزهای پنجشنبه طلاب را با چشمه های زلال حکمت [[نهج  البلاغه]] آشنا می نمود. تسلط وی به هنگام تدریس در حدی بود که از این زمان به «مدرس» مشهور گشت.
  
* 1. تعلیقه بر كفایه الاصول آخوند خراسانی.
+
آیت الله مدرس اولین کسی بود که تدریس [[نهج  البلاغه]] را در [[حوزه علمیه|حوزه های علمیه]] رسمی کرد و نخستین مجتهدی بود که این کتاب را جزو متون درسی طلاب قرار داد. شخصیت هایی چون حاج [[میرزا علی آقا شیرازی]] و [[آیت الله بروجردی]] نهج البلاغه را نزد شهید مدرس آموختند.  
  
* 2. رسائل الفقهیه كه به كوشش استاد ابوالفضل شكوری به تازگی انتشار یافته است.
+
مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و [[وقف|موقوفات]] آن ها رسیدگی می کرد و متولیان را تحت فشار قرار می داد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیری او در مقابل کارهای خلاف و امور غیرمنطقی بر گروهی سودجود و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم بر ترور او گرفتند. اما با [[شجاعت]] مدرس و رفتار شگفت انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذکور در اجرای نقش مکارانه خود ناکام ماندند.<ref> مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج اول، ص ۲۹ و ۲۱۳، مدرس شهید نابغه ملی ایران، دکتر علی مدرسی، ص ۴۵ و ۴۷؛ مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۱۳۰.</ref>
  
* 3. رساله‎ای در ترتب (در علم [[اصول فقه]]).
+
حسن مدرس با ورود به [[تهران]] در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (مدرسه [[شهید مطهری]] کنونی) آغاز نمود و تأکید کرد که کار اصلی من تدریس است و سیاست کار دوم من است.<ref> یادنامه شهید مدرس، ص ۷۴.</ref> وی در ۲۷ تیر ماه ۱۳۰۴ ش. که عهده دار تولیت این مدرسه گشت برای این که طلاب علوم دینی از اوقات خود استفاده بیشتری نموده و با جدیت افزونتری به کار درس و مباحثه بپردازند، برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه، نظام نامه ای تدوین کرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و برای احیا و آبادانی روستاها و مغازه های موقوفه مدرسه زحمات زیادی را تحمل کرد.
  
* 4. رساله‎ای در شرط متأخر (در [[اصول]]).
+
عصرهای پنجشنبه اغلب در گرمای شدید تابستان به روستای اطراف ورامین رفته و خود قنات های روستاهای این منطقه را مورد بازدید قرار می داد و گاه به داخل چاه ها می رفت و در تعمیر آن ها همکاری می کرد و از این که با چرخ از چاه گل بکشد هیچ ابایی نداشت.<ref> مدرس مجاهدی شکست ناپدیر، ص ۳۳.</ref> در این مدرسه شخصیت هایی چون آیت الله حاج میرزا [[علامه شعرانی|ابوالحسن شعرانی]]، آیت الله [[سید مرتضی پسندیده]] (برادر بزرگتر [[امام خمینی|حضرت امام]])، شیخ محمدعلی لواسانی و... تربیت شدند.<ref> مقاله شخصیت علمی و فقهی مدرس، ابوالفضل شکوری (مندرج در کتاب مدرس، ج ۲).</ref>
  
* 5. رساله‎ای در عقود و ایقاعات.
+
==مبارزات و فعالیت‌های سیاسی==
 +
'''مبارزه با ظلم و ظالم:'''
  
* 6. رساله‎ای در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه.
+
شهید مدرس با حربه‌ منطق و استدلال با عوامل [[ظلم]] و اجحاف به مرم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد. از جمله، زمانی پس از شکست کامل قوای دولت در درگیری با نیروهای مردمی، اداره امور شهر [[اصفهان]] به انجمن ولایتی سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهای مسلح عشایر بختیاری نقش مهمی در ماجرای [[مشروطیت]] داشت در رأس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتی را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آن هم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس که در جلسه انجمن ولایتی اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود، با شنیدن این خبر به شدت ناراحت شد و گفت حاکم چنین حقی را ندارد و اگر شلاق زدن [[حد]] شرعی است پس در صلاحیت مجتهد می باشد و آن ها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و این ها امروز به نام مشروطه مردم را کتک می زنند. صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارزه را صادر کرد. اما وقتی ماجرای تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع کارگزاران صمصام را به شدت نگران کرد و خشم مردم، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روی ناچاری در اخذ مالیات و دیگر رفتارهای خود تجدیدنظر کرد و مدرس هم در میان فریادهای پرخروش مردم که می گفتند «زنده باد مدرس»، به اصفهان بازگشت.
  
* 7. كتاب حجیه‌الظن (در اصول).
+
'''مدرس در مجلس:'''
  
* 8. شرح رسائل [[شیخ مرتضی انصاری]].
+
در اصل دوم متمم قانون اساسی [[ایران]] پیش بینی شده بود که قوانین مصوبه مجلس شورای ملی باید زیر نظر هیأتی از علما و مجتهدان طراز اول باشد. به موجب این اصل در هر بار باید حداقل پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعی به تأیید و امضای آن ها برسد. در دوره دوم مجلس از سوی فقها و مراجع تقلید، شهید مدرس به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. شهید مدرس پس از ۱۹۴ جلسه که از مجلس دوم گذشت در تاریخ ۲۸ [[ذی الحجه]] ۱۳۲۸ ق. در مجلس حضور یافت ولی از جلسه دویستم به ایراد نطق پرداخت.
  
* 9. حاشیه بر كتاب النكاح مرحوم آیت الله شیخ محمدرضا نجفی مسجدشاهی.
+
وقتی که مدرس قدم به ساختمان مجلس گذاشت بعضی فکر می کردند او یک روحانی معمولی است و باور نمی کردند که این سید لاغر اندام با عصای چوبی و لباس کرباس بزودی تمام امور را به دست گرفته، در بحث و استدلال کسی حریفش نمی شود. موقعیت حساس ایران و بی کفایتی زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل ساخت که با استقامت و پایداری شهید مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی گردید.  
  
* 10. دوره تقریرات اصول میرزای شیرازی.
+
یکی از این موارد اولتیماتوم ننگین دولت روس به همدستی دولت انگلیس بود. در ذی الحجه ۱۳۲۹ که طی آن خواهان اخراج مستر شوستر (که مشغول رسیدگی به امورمالی ایران بود) گردید.<ref> دو مبارز مشروطه، رحیم رئیس نیا و عبدالحسین ناهید، ص ۲۰۶ و ۲۰۷.</ref> [[شیخ محمد خیابانی|شیخ محمد خیابانی]] و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند. بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، در مجلس موفق نشد برای جواب دادن به دولت روس تصمیمی اتخاذ کند.<ref> تاریخ هجده ساله آذربایجان، کسروی، ص ۴۸۸.</ref>
  
* 11. رساله‎ای در شرط امام و مأموم.
+
در گیر و دار جنگ خانمانسوز جهانی اول که هنوز از عمر مجلس سوم یک سال نگذشته بود، نخست وزیر وقت و مستوفی الممالک به طور رسمی ایران را در این جنگ به عنوان دولت بی طرف اعلام کرد. ولی روس و انگلیس بی طرفی ایران را نادیده انگاشته، مرکز حکومت ایران از سوی بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفت، به همین سبب گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با این حرکت و ضدیت با قوای متجاوز، مهاجرت را آغاز کردند که در حقیقت یک قیام عمومی و همه جانبه بود که رفته رفته افرادی از همه طبقات بدان پیوستند و شخصیت های سرشناسی چون مدرس، حاج سید نورالدین عراقی و [[حاج آقا نورالله اصفهانی]] در بین آن ها دیده می شدند.  
  
* 12. كتابی در باب استصحاب (در علم اصول).
+
در شهر [[قم]] مهاجران کمیته دفاع ملی تشکیل دادند که در مصاف با روس ها ناگزیر به عقب نشینی شده، بسوی غرب کشور رفتند و در این نواحی دولت موقتی تشکیل دادند که وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهده دار بود. در این برنامه گروهی به تحریکات انگلیس و روس قصد ترور مدرس و رئیس دولت یعنی نظام السلطنه مافی را داشتند که توطئه آنان کشف و خنثی گردید.<ref> مدرس قهرمان آزادی، حسین مکی، ج اول، ص ۱۲۴ و ۱۲۵.</ref>
  
* 13. كتاب احوال الظن فی اصول الدین.
+
شهید مدرس به همراه عده دیگری از رجال نامی عازم قلمرو عثمانی شد و در نهایت ساده زیستی به محض ورود به استانبول در مدرسه ایرانیان این شهر به تدریس علوم دینی پرداخت ولی پس از مدتی سلطان محمد پنجم پادشاه عثمانی از وی دعوت کرد که برای ملاقات و مذاکره در قصر او حضور یابد. مدرس در این ملاقات با استقامت و شجاعت و اعتماد به نفس شگفت انگیزی سخن گفت و از دولت عثمانی خواست تا از الحاق قسمتی از خاک آذربایجان به کشورش جلوگیری به عمل آورد.<ref> همان مأخذ، ص ۱۴۰ و ۱۴۱.</ref> وی در ملاقات با دیگر شخصیت های این کشور از وحدت مسلمین و زمینه های اقتدار مسلمانان و پیشرفت [[اسلام]] سخن گفت.<ref> مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۴۲.</ref>
  
* 14. شرح روان بر [[نهج البلاغه]].
+
'''مبارزه با رضاخان:'''
  
* 15. اصول تشكیلات عدلیه با (همكاری دیگران).
+
یکی از حوادث اسفبار که با دوران مجلس چهارم مصادف بود، طغیان رضاخان در مقام وزارت جنگ است. وی سعی داشت امور نظمیه، بودجه و قوای نظامی را تحت اختیار خود قرار دهد. شهید مدرس بدون آن که از تشکیلات رضاخان هراسی به دل راه دهد، با قدرت معنوی فوق العاده ای مبارزه با این چهره منفور را آغاز کرد و در جلسه ۱۴۸ دوره چهارم مجلس که مصادف با ۱۲ مهر ۱۳۰۱ بود، نطقی علیه رضاخان بیان کرد و اظهار داشت: در وضع کنونی امنیت مملکت در دست کسی است که اغلب ما از دست او راضی نیستیم و باید بدون ترس و پرده بگویم که ما قدرت داریم او را عزل کرده و برکنارش کنیم!<ref> مدرس در پنج دوره تفتینیه مجلس شورای ملی، محمد ترکمان، ج اول، ص ۳۲۷ و ۳۲۸.</ref>
  
* 16. زندگینامه «خودنوشت» كه برای روزنامه اطلاعات فرستاده است.
+
رضاخان برای فریب مردم و عملی ساختن برنامه های استعمار، آرزوی موهوم جمهوری خواهی را در اندیشه مخدوش خود پرورانید و با دست عوامل بیگانه آبیاری نمود. این حرکت به ظاهر مردمی و در باطن ضداستقلال و هویت فرهنگی [[ایران]]، بنا به تصمیم انگلستان جهت تمرکز قدرت در شخص رضاخان طرح شده بود. مدرس زودتر از همه خطر این آشوب را حس کرد و در صدد چاره برخاست.  
  
'''مدرس دیانت در عرصه سیاست'''
+
تدین که از طرفداران جدی رضاخان بود سعی کرد به هنگام سخنرانی مدرس در مخالفت با جمهوری، نمایندگان طرفدار خود را از جلسه خارج کند که موفق نشد ولی در خارج جلسه و هنگام تنفس، شخصی به نام حسین بهرامی معروف به احیاءالسلطنه پس از مشاجره ای لفظی به تحریک تدین بر گونه‌ مدرس سیلی محکمی نواخت! صدای این سیلی که به گونه مجتهدی آگاه برخورده بود، چون تندر در [[تهران]] پیچید و مانند کبریتی که به انبار باروت برسد انفجاری در شهر به وجود آورد و در واقع سیلی عظیم از مردم مسلمان را به سوی مجلس راه انداخت.
  
در اصل دوم متمم قانون اساسی ایران پیش بینی شده بود كه قوانین مصوبه مجلس شورای ملی باید زیر نظر هیأتی از علما و مجتهدان طراز اول باشد. به موجب این اصل در هر بار باید حداقل پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعی به تأیید و امضای آن ها برسد. در دوره دوم مجلس از سوی فقها و مراجع تقلید شهید مدرس به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. شهید مدرس پس از 194 جلسه كه از مجلس دوم گذشت در تاریخ 28 [[ذی الحجه]] 1328 ق. در مجلس حضور یافت ولی از جلسه دویستم به ایراد نطق پرداخت.
+
طرفداران رضاخان با درماندگی رضاخان را از راهی مخفیانه از مجلس بیرون بردند و شهید مدرس با آرامش کامل به میان مردم آمد و از بیداری و آگاهی آنان تشکر کرد. فریادهای رعد آسای مردم همچنان استمرار داشت و رضاخان که این حرکت را شکستی مفتضحانه برای خود دید در روز ۱۸ فروردین ۱۳۰۲ ش. به حالت قهر به بومهن (واقع در ۴۰ کیلومتری تهران) رفت.
  
وقتی كه مدرس قدم به ساخت مجلس گذاشت بعضی فكر می‎كردند او یك روحانی معمولی است و باور نمی‎كردند كه این سید لاغر اندام با عصای چوبی و لباس كرباس بزودی تمام امور را به دست گرفته، در بحث و استدلال كسی حریفش نمی‎شود. موقعیت حساس ایران و بی‎كفایتی زمامداران و نفوذ كامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل ساخت كه با استقامت و پایداری شهید مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی گردید.  
+
بعد از رفتن وی، مزدوران رضاخان مجلس را تهدید کردند که باید سردار سپه را برگردانند و [[شایعه]] کردند در غیر این صورت کودتا می شود. ولی شهید مدرس به نمایندگان دلداری داد و گفت: نترسید که او نمی تواند کودتا کند!<ref> مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج اول، بخش خاطرات، ص ۲۲۴.</ref> ولی اکثر نمایندگان سخن مدرس را قبول نکرده،‌ گروهی را برگزیدند تا سردار سپه را برگردانند و هیأتی دوازده نفری به سرپرستی مصدق السلطنه مأمور اجرای این کار شدند.<ref> چهره حقیقی مصدق السلطنه، دکتر حسن آیت، ص ۴۰.</ref>
  
یكی از این موارد اولتیماتوم ننگین دولت روس به همدستی دولت انگلیس بود. [[ذی الحجه]] 1329 كه طی آن خواهان اخراج مسترشوستر (كه مشغول رسیدگی به امورمالی ایران بود) گردید.<ref> دو مبارز مشروطه، رحیم رئیس نیا و عبدالحسین ناهید، ص 206 و 207.</ref> شهید محمد خیابانی و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند. بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، در مجلس موفق نشد برای جواب دادن به دولت روس تصمیمی اتخاذ كند.<ref> تاریخ هجده ساله آذربایجان، كسروی، ص 488.</ref>
+
پس از بازگرداندن رضاخان با حیله ای که گروهی از نمایندگان تدارک دیده بودند شهید مدرس را به بهانه آن که رضاخان می خواهد از در دوستی درآید در منزل قوام السلطنه معطل کردند و در غیاب او مجلس با ۹۲ رأی به سردار سپه اظهار تمایل کرد.
  
در گیر و دار جنگ خانمانسوز جهانی اولی كه هنوز از عمر مجلس سوم یك سال نگذشته بود نخست ‎وزیر وقت و مستوفی الممالك به طور رسمی ایران را در این جنگ به عنوان دولت بی طرف اعلام كرد. ولی روس و انگلیس بی طرفی ایران را نادیده انگاشته، مركز حكومت ایران از سوی بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفت به همین سبب گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با این حركت و ضدیت با قوای متجاوز، مهاجرت را آغاز كردند كه در حقیقت یك قیام عمومی و همه جانبه بود كه رفته رفته افرادی از همه طبقات بدان پیوستند و [[شخصیت ها]]ی سرشناسی چون مدرس، حاج سید نورالدین عراقی و حاج آقا نورالله اصفهانی در بین آن ها دیده می‎شدند.  
+
در مجلس پنجم و در حالی که مسلمانان مبارز در توقیف و تبعید بودند و از هر سو فشارهای زیادی به مدرس و یارانش وارد می آمد، مدرس تنها راه چاره را مطرح کردن مسأله استیضاح دانست و در هفتم مرداد ۱۳۰۳ با مقدمه ای ماهرانه و به دور از خشونت و جدل جنایات رضاشاه را افشا کرد و متن استیضاح را که به امضای وی و تنی چند از یاورانش رسیده بود قرائت نمود.  
  
در شهر [[قم]] مهاجران كمیته دفاع ملی تشكیل دادند كه در مصاف با روس ها ناگزیر به عقب نشینی شده، بسوی غرب كشور رفتند و در این نواحی دولت موقتی تشكیل دادند كه وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهده‎دار بود. در این برنامه گروهی به تحریكات انگلیس و روس قصد ترور مدرس و رئیس دولت یعنی نظام السلطنه مافی را داشتند كه توطئه آنان كشف و خنثی گردید.<ref> مدرس قهرمان آزادی، حسین مكی، ج اول، ص 124 و 125.</ref>
+
ولی به دلیل جنجال و هیاهویی که طرفداران رضاخان و گروهی اراذل و اوباش به راه انداختند استیضاح مطرح نشد و به وقت مناسب تری موکول گردید. در دوره ششم مجلس، مدرس ریاست سنی مجلس را عهده دار بود. در این مقطع مدرس و طرفدارانش تحت فشار بیشتری بودند و آن سید وارسته کمتر به مجلس می رفت و بیشتر مشغول تدریس بود. وقتی مخالفان و معاندان مشاهده کردند که فریاد حق طلبی مدرس خاموش نخواهد شد تصمیم به ترور او گرفتند که این حرکت آنان نافرجام ماند و تیرهای شلیک شده بازو و کتف مدرس را مجروح کرد و مدرس پس از ۶۴ روز سلامتی خود را بازیافت و در ۱۱ دی ماه ۱۳۰۵ در مجلس حاضر شد.
  
شهید مدرس به همراه عده دیگری از رجال نامی عازم قلمرو عثمانی شد و در نهایت ساده زیستی به محض ورود به استانبول در مدرسه ایرانیان این شهر به تدریس علوم دینی پرداخت ولی پس از مدتی سلطان محمد پنجم پادشاه عثمانی از وی دعوت كرد كه برای ملاقات و مذاكره در قصر او حضور یابد. مدرس در این ملاقات با استقامت و شجاعت و اعتماد به نفس شگفت انگیزی سخن گفت و از دولت عثمانی خواست تا از الحاق قسمتی از خاك آذربایجان به كشورش جلوگیری به عمل آورد.<ref> همان مأخذ، ص 140 و 141.</ref> وی در ملاقات با دیگر شخصیت های این كشور از وحدت مسلمین و زمینه‎های اقتدار مسلمانان و پیشرفت [[اسلام]] سخن گفت.<ref> مدرس مجاهدی شكست ناپذیر، ص 42.</ref>
+
با فرارسیدن دوره هفتم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۰۷، رضاخان تصمیم گرفت به هر نحو ممکن از ورود مدرس و یارانش به مجلس جلوگیری کند و به همین دلیل انتخاباتی کاملاً فرمایشی برگزار کرد. به نحوی که حتی یکی رأی به نام مدرس از صندوق ها بیرون نیامد، به همین علت مدرس در مجلس درس خود گفت: (اگر) ۲۰ هزار نفر از مردمی که در دوره گذشته به من رأی دادند همگی مرده باشند یا رأی نداده باشند، پس آن یک رأی را که خودم به خودم دادم چه شده است!
  
'''تیرگی و تباهی'''
+
[[پرونده:Modares (1).jpg|thumb|left|عکس شهید مدرس بر روی اسکناس]]
 +
==شهادت==
 +
سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی تهران که عداوتی خاص با مدرس داشت، در پی فرصتی می گشت تا زهر خود را فروریزد. به همین منظور در شب دوشنبه شانزدهم مهر ماه ۱۳۰۷ به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته، پس از مضروب و مجروح کردن اهل خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس وی را بدون عبا و عمامه دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند. آن شهید والامقام دوران تبعید را علی رغم اوضاع مشقت بار، با روحی شاداب و قیافه ای ملکوتی سپری کرد.<ref> مدرس قهرمان آزادی، ج ۲، ص ۷۸.</ref>
  
یكی از حوادث اسفبار كه با دوران مجلس چهارم مصادف بود طغیان رضاخان در مقام وزارت جنگ است. وی سعی داشت امور نظمیه، بودجه و قوای نظامی را تحت اختیار خود قرار دهد. شهید مدرس بدون آن كه از تشكیلات عنكوبتی رضاخان هراسی به دل راه دهد با قدرت معنوی فوق‎العاده‎ای مبارزه با این چهره منفور را آغاز كرد و در جلسه 148 دوره چهارم مجلس كه مصادف با 12 مهر 1301 بود نطقی علیه رضاخان بیان كرد و اظهار داشت: در وضع كنونی امنیت مملكت در دست كسی است كه اغلب ما از دست او راضی نیستیم و باید بدون ترس و پرده بگویم كه ما قدرت داریم او را عزل كرده بركنارش كنیم!<ref> مدرس در پنج دوره تفتینیه مجلس شورای ملی، محمد تركمان، ج اول، ص 327 و 328.</ref>
+
آن فقیه فرزانه پس از ۹ سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجرای نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و در حوالی غروب ۲۷ [[رمضان]] ۱۳۵۶ قمری (مطابق با دهم آذر ۱۳۱۶ ش) سه جنایتکار و خبیث به نام های جهانسوزی، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چای سمی را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبری نیست، عمامه سید را در حین [[نماز]] از سرش برداشته، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رساندند. مشهدِ این فقیه فرزانه در شهر کاشمر، زیارتگاه عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت می باشد.
  
رضاخان برای فریب مردم و عملی ساختن برنامه‎های استعمار آرزوی موهوم جمهوری خواهی را در اندیشه مخدوش خود پرورانید و با دست عوامل بیگانه آبیاری نمود. این حركت به ظاهر مردمی و در باطن ضداستقلال و هویت فرهنگی ایران بنا به تصمیم انگلستان جهت تمركز قدرت در شخص رضاخان طرح شده بود. مدرس زودتر از همه خطر این آشوب را حس كرد و در صدد چاره برخاست.  
+
[[امام خمینی]] (قدس سره) درباره شهید مدرس می گوید: «... در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است، ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می نمود و تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی تواند درک کند».<ref> مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج دوم، ص ۲۷.</ref>
  
تدین كه از طرفداران جدی رضاخان بود سعی كرد به هنگام سخنرانی مدرس در مخالفت با جمهوری نمایندگان طرفدار خود را از جلسه خارج كند كه موفق نشد ولی در خارج جلسه و هنگام تنفس، شخصی به نام حسین بهرامی معروف به احیاءالسلطنه پس از مشاجره‎ای لفظی به تحریك تدین بر گونه‌ مدرس سیلی محكمی نواخت! صدای این سیلی كه به گونه مجتهدی آگاه برخورده بود چون تندر در تهران پیچید و مانند كبریتی كه به انبار باروت برسد انفجاری در شهر به وجود آورد و در واقع سیلی عظیم از مردم مسلمان را به سوی مجلس راه انداخت.
+
آیت الله حاج [[سید رضا بهاءالدینی]] نیز در مصاحبه ای اظهار داشته است: «مرحوم مدرس یک رجل علمی و دینی و سیاسی بود و این گونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است. زیرا این مظهر [[ولایت|ولایت]] است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد، دیگر فروع اسلامی تحقق کامل نمی یابد».<ref> مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل ۱۶، ص ۴۲.</ref>
  
طرفداران رضاخان با درماندگی رضاخان را از راهی مخفیانه از مجلس بیرون بردند و شهید مدرس با آرامش كامل به میان مردم آمد و از بیداری و آگاهی آنان تشكر كرد. فریادهای رعد آسای مردم همچنان استمرار داشت و رضاخان كه این حركت را شكستی مفتضحانه برای خود دید در روز 18 فروردین 1302 ش. به حالت قهر به بومهن (واقع در 40 كیلومتری تهران) رفت.
+
==پانویس==
 
+
<references />
بعد از رفتن وی مزدوران رضاخان مجلس را تهدید كردند كه باید سردار سپه را برگردانند و شایعه كردند در غیر این صورت كودتا می‎شود. ولی شهید مدرس به نمایندگان دلداری داد و گفت: نترسید كه او نمی‎تواند كودتا كند!<ref> مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج اول، بخش خاطرات، ص 224.</ref> ولی اكثر نمایندگان سخن مدرس را قبول نكرده،‌ گروهی را برگزیدند تا سردار سپه را برگردانند و هیأتی دوازده نفری به سرپرستی مصدق السلطنه مأمور اجرای این كار شدند.<ref> چهره حقیقی مصدق السلطنه، دكتر حسن آیت، ص 40.</ref>
+
==منابع==
 
 
پس از بازگرداندن رضاخان با حیله‎ای كه گروهی از نمایندگان تدارك دیده بودند شهید مدرس را به بهانه آن كه رضاخان می‎خواهد از در دوستی درآید در منزل قوام السلطنه معطل كردند و در غیاب او مجلس با 92 رأی به سردار سپه اظهار تمایل كرد.
 
 
 
در مجلس پنجم و در حالی كه مسلمانان مبارز در توقیف و تبعید بودند و از هر سو فشارهای زیادی به مدرس و یارانش وارد می‎آمد مدرس تنها راه چاره را مطرح كردن مسأله استیضاح دانست و در هفتم مرداد 1303 با مقدمه‎ای ماهرانه و به دور از خشونت و جدل جنایات رضاشاه را افشا كرد و متن استیضاح را كه به امضای وی و تنی چند از یاورانش رسیده بود قرائت نمود.
 
 
 
ولی به دلیل جنجال و هیاهویی كه طرفداران رضاخان و گروهی اراذل و اوباش به راه انداختند استیضاح مطرح نشد و به وقت مناسب‎تری موكول گردید. در دوره ششم مجلس مدرس ریاست سنی مجلس را عهده‎دار بود. در این مقطع مدرس و طرفدارانش تحت فشار بیشتری بودند و آن سید وارسته كمتر به مجلس مدرس می‎رفت و بیشتر مشغول تدریس بود و وقتی مخالفان و معاندان مشاهده كردند كه فریاد حق طلبی مدرس خاموش نخواهد شد تصمیم به ترور او گرفتند كه این حركت آنان نافرجام ماند و تیرهای شلیك شده بازو و كتف مدرس را مجروح كرد و مدرس پس از 64 روز سلامتی خود را بازیافت و در 11 دی ماه 1305 در مجلس حاضر شد.
 
 
 
با فرارسیدن دوره هفتم مجلس شورای ملی در سال 1307 رضاخان تصمیم گرفت به هر نحو ممكن از ورود مدرس و یارانش به مجلس جلوگیری كند و به همین دلیل انتخاباتی كاملاً فرمایشی برگزار كرد. به نحوی كه حتی یكی رأی به نام مدرس از صندوق ها بیرون نیامد به همین علت مدرس در مجلس درس خود گفت: (اگر) 20 هزار نفر از مردمی كه در دوره گذشته به من رأی دادند همگی مرده باشند یا رأی نداده باشند پس آن یك رأی را كه خودم به خودم دادم چه شده است!
 
 
 
'''شهادت'''
 
  
سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی تهران كه عداوتی خاص با مدرس داشت در پی فرصتی می‎گشت تا عقرب صفت زهر خود را فروریزد. به همین منظور در شب دوشنبه شانزدهم مهر ماه 1307 به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته، پس از مضروب و مجروح كردن اهل خانه و زیر كتك گرفتن شهید مدرس وی را سر برهنه و بدون عبا دستگیر كردند و به قلعه خواف تبعید نمودند. آن شهید والامقام دوران تبعید را علی رغم اوضاع مشقت بار با روحی شاداب و قیافه‎ای ملكوتی سپری كرد.<ref> مدرس قهرمان آزادی، ج 2، ص 78.</ref>
+
*تلخیص از کتاب [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۲، صفحه ۵۶۵.
 
 
آن فقیه فرزانه پس از 9 سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجرای نقشه رضاشاه روانه كاشمر گردید و در حوالی غروب 27 [[رمضان]] 1356 ق. مطابق با دهم آذر 1316 ش. سه جنایتكار و خبیث به نام های جهانسوزی، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چای سمی را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبری نیست عمامه سید را در حین [[نماز]] از سرش برداشته، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به [[شهادت]] رساندند. [[مشهد]] این فقیه فرزانه در شهر كاشمر زیارتگاه عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت می‎باشد.
 
 
 
سخن را با كلامی از [[امام خمینی]] قدس سره درباره شهید مدرس به پایان می‎بریم: «...در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس كه القاب برای او كوتاه و كوچك است ستاره درخشانی بود بر تارك كشوری كه از ظلم و جور رضاشاهی تاریك می‎نمود و تا كسی آن زمان را درك نكرده باشد ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی‎تواند درك كند».<ref> مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج دوم، ص 27.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
  
 +
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:مدرس (7).jpg|شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس) در جوانی
 +
پرونده:مدرس (15).jpg|شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس) در میان ایل قشقایی
 +
پرونده:مدرس (18).jpg|شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس) در بین هیأت دولت موقت مهاجرین در ایام جنگ جهانی اول
 +
پرونده:مدرس (14).jpg|شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس) در بین جمعی از نمایندگان دوره سوم مجلس شورای ملی - ایام مهاجرت جنگ جهانی اول
 +
پرونده:مدرس (12).jpg|شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس) در بین جمعی از نمایندگان دوره چهارم مجلس شورای ملی
 +
پرونده:مدرس (17).jpg|1. شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس) و 2. محمدتقی بهار (ملک الشعرا)
 +
پرونده:مدرس (13).jpg|شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس) در جمعی از نمایندگان دوره ششم مجلس شورای ملی
 +
پرونده:مدرس (16).jpg|نشسته از چپ: شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس)، میر سیّد عبدالحسین مدّرس خاتون آبادی (سید العراقین)، احمد بیدآبادی و ناشناسان
 +
پرونده:مدرس (1).jpg|شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس) در منزل شخصی
 +
پرونده:مدرس (2).jpg|قبر شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس)
 +
پرونده:مدرس (4).jpg|آرامگاه شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس) در کاشمر
 +
پرونده:مدرس (11).jpg|تمبر شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس)
 +
پرونده:مدرس (9).jpg|[[سید علی حسینی خامنه ای]] در کنار مزار شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس)
 +
پرونده:مدرس (5).jpg|ضریح شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس)
 +
پرونده:مدرس (6).jpg|alt=کتاب گنجینه خواف|خاطرات شهید سید حسن طباطبایی زواره ای (مدرس ) در تنعید
 +
</gallery>
  
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم|مدرس،سید حسن]]
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
 
[[رده:علمای شهید]]
 
[[رده:علمای شهید]]
 +
[[رده:فقیهان]]
 +
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 +
[[رده:شخصیت های سیاسی]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= متوسط
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= متوسط
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۱۷

آیت الله شهید سید حسن مدرس (۱۲۷۸ - ۱۳۵۶ ق) فقیه مجاهد شیعه در قرن چهاردهم هجری و از شاگردان آخوند کاشانی و سید محمدباقر درچه‌ای بود. شهید مدرس در دوره دوم مجلس شورای ملی از سوی فقها و مراجع تقلید، به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته و بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. او در راه اعتلای اسلام و دفاع از معارف تشیع، مردانه استوار ماند و لحظه ای با استبداد و استعمار سازش نکرد و سرانجام در همین راه به شهادت رسید.

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
Modares.jpg
نام کامل سید حسن طباطبایی مدرس زواره ای
زادروز ۱۲۷۸ قمری
زادگاه زواره
وفات ۱۳۵۶ قمری
مدفن کاشمر

Line.png

اساتید

آخوند کاشانی، شیخ الشریعه اصفهانی، جهانگیر خان قشقایی، سید محمدباقر درچه‌ای...

شاگردان

آیت الله بروجردی، میرزا علی آقا شیرازی، میرزا مهدی الهی قمشه ای، سید مرتضی پسندیده،...

آثار

شرح رسائل، تعلیقه بر کفایه الاصول، شرح روان بر نهج البلاغه،...

ولادت و خاندان

سید حسن مدرس متولد سال ۱۲۷۸ قمری، بر حسب اسناد تاریخی و نسب نامه ای که آیت الله مرعشی نجفی تنظیم نموده، از سادات طباطبایی زواره است که نسبش پس از سی و یک پشت به حضرت امام حسن علیه السلام می رسد.

پدر شهید مدرس سید اسماعیل طباطبائی بود که در روستای «سرابه» به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود.

تحصیلات و استادان

میر عبدالباقی، جد سید حسن مدرس، پس از پدرش بیشترین نقش را در تعلیم او ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت‌نامه ای سید حسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود.[۱]

مدرس در سال ۱۲۹۸ ق. به منظور ادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درک کرد.[۲] ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت. در محضر آخوند ملا محمد کاشی کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکی از اساتیدی که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت، حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایی است.[۳]

مدرس همچنین در طول این مدت در حضور آیات عظام سید محمدباقر درچه ای و شیخ مرتضی ریزی و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتی یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزی را که حاوی ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلی خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربی نگاشته، آورده است.

وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان، در شعبان ۱۳۱۱ ق. وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس امام علی (علیه السلام) و تشرف به حضور آیت الله میرزای شیرازی در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و با عارف نامدار حاج آقا شيخ حسنعلی نخودکی اصفهانی هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سید محمد فشارکی و شریعت اصفهانی بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ عبدالکریم حائری و سید هبة الدین شهرستانی ارتباط داشت و مباحثه های دروس خارج را با آیت الله حاج سید ابوالحسن و آیت الله حاج سید علی کازرونی انجام می داد.

مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته بکار می پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود می نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر، به سال ۱۳۱۸ ق. (در چهل سالگی) مجددا راهی اصفهان گردید.

آثار و تألیفات

آیت الله سید حسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله علمیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد. آیت الله العظمی مرعشی نجفی تألیفات فقهی او را ستوده و افزوده است که: از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است.[۴]

مدرس در اصفهان و در سنین جوانی کتابی تحقیقی در فقه و اصول نگاشت که مقام فقهی او را به ثبوت می رساند. از آن شهید رساله ای در فقه استدلالی به جای مانده که اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسی کنند تصدیق می نمایند که در صورت تکمیل، این کتاب هم تراز کتاب «مکاسب» شیخ مرتضی انصاری است.[۵]

از کارهای مهم و درخور توجه این فقیه فرزانه، تدوین تفسیری جامع برای قرآن بود که علاوه بر جمع آوری تفاسیر خطی و چاپی، عده ای از دانشمندان را برای نیل بدین مقصود به همکاری دعوت نمود و در صورتی که این طرح تفصیلی جامع به اجرا درمی آمد روشی بسیار عالی و سبکی تازه و عمیق بود. مدرس مدت ها فلسفه تدریس می کرد و در عرفان مهارت داشت و در زندان خواف برای عده ای از مأموران قلعه ای که در آن بسر می برد مثنوی را تفسیر می کرد.[۶]

زندگینامه «خودنوشت» برای روزنامه اطلاعات - یکی از آثار شهید مدرس

آثار قلمی مدرس به شرح زیر است:

  • ۲. رسائل الفقهیه که به کوشش استاد ابوالفضل شکوری به تازگی انتشار یافته است.
  • ۴. رساله ای در شرط متأخر (در اصول).
  • ۵. رساله ای در عقود و ایقاعات.
  • ۶. رساله ای در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه.
  • ۷. کتاب حجیه‌الظن (در اصول).
  • ۸. شرح رسائل شیخ مرتضی انصاری.
  • ۹. حاشیه بر کتاب النکاح مرحوم آیت الله شیخ محمدرضا نجفی مسجدشاهی.
  • ۱۱. رساله ای در شرط امام و مأموم.
  • ۱۳. کتاب احوال الظن فی اصول الدین.
  • ۱۵. اصول تشکیلات عدلیه (با همکاری دیگران).
  • ۱۶. زندگینامه «خودنوشت» که برای روزنامه اطلاعات فرستاده است.

فعالیت‌های علمی و اجتماعی

مدرس در اصفهان صبح ها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس) درس فقه و اصول، و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه می گفت و در روزهای پنجشنبه طلاب را با چشمه های زلال حکمت نهج البلاغه آشنا می نمود. تسلط وی به هنگام تدریس در حدی بود که از این زمان به «مدرس» مشهور گشت.

آیت الله مدرس اولین کسی بود که تدریس نهج البلاغه را در حوزه های علمیه رسمی کرد و نخستین مجتهدی بود که این کتاب را جزو متون درسی طلاب قرار داد. شخصیت هایی چون حاج میرزا علی آقا شیرازی و آیت الله بروجردی نهج البلاغه را نزد شهید مدرس آموختند.

مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آن ها رسیدگی می کرد و متولیان را تحت فشار قرار می داد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیری او در مقابل کارهای خلاف و امور غیرمنطقی بر گروهی سودجود و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم بر ترور او گرفتند. اما با شجاعت مدرس و رفتار شگفت انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذکور در اجرای نقش مکارانه خود ناکام ماندند.[۷]

حسن مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (مدرسه شهید مطهری کنونی) آغاز نمود و تأکید کرد که کار اصلی من تدریس است و سیاست کار دوم من است.[۸] وی در ۲۷ تیر ماه ۱۳۰۴ ش. که عهده دار تولیت این مدرسه گشت برای این که طلاب علوم دینی از اوقات خود استفاده بیشتری نموده و با جدیت افزونتری به کار درس و مباحثه بپردازند، برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه، نظام نامه ای تدوین کرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و برای احیا و آبادانی روستاها و مغازه های موقوفه مدرسه زحمات زیادی را تحمل کرد.

عصرهای پنجشنبه اغلب در گرمای شدید تابستان به روستای اطراف ورامین رفته و خود قنات های روستاهای این منطقه را مورد بازدید قرار می داد و گاه به داخل چاه ها می رفت و در تعمیر آن ها همکاری می کرد و از این که با چرخ از چاه گل بکشد هیچ ابایی نداشت.[۹] در این مدرسه شخصیت هایی چون آیت الله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، آیت الله سید مرتضی پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام)، شیخ محمدعلی لواسانی و... تربیت شدند.[۱۰]

مبارزات و فعالیت‌های سیاسی

مبارزه با ظلم و ظالم:

شهید مدرس با حربه‌ منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مرم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد. از جمله، زمانی پس از شکست کامل قوای دولت در درگیری با نیروهای مردمی، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتی سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهای مسلح عشایر بختیاری نقش مهمی در ماجرای مشروطیت داشت در رأس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتی را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آن هم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس که در جلسه انجمن ولایتی اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود، با شنیدن این خبر به شدت ناراحت شد و گفت حاکم چنین حقی را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعی است پس در صلاحیت مجتهد می باشد و آن ها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و این ها امروز به نام مشروطه مردم را کتک می زنند. صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارزه را صادر کرد. اما وقتی ماجرای تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع کارگزاران صمصام را به شدت نگران کرد و خشم مردم، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روی ناچاری در اخذ مالیات و دیگر رفتارهای خود تجدیدنظر کرد و مدرس هم در میان فریادهای پرخروش مردم که می گفتند «زنده باد مدرس»، به اصفهان بازگشت.

مدرس در مجلس:

در اصل دوم متمم قانون اساسی ایران پیش بینی شده بود که قوانین مصوبه مجلس شورای ملی باید زیر نظر هیأتی از علما و مجتهدان طراز اول باشد. به موجب این اصل در هر بار باید حداقل پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعی به تأیید و امضای آن ها برسد. در دوره دوم مجلس از سوی فقها و مراجع تقلید، شهید مدرس به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. شهید مدرس پس از ۱۹۴ جلسه که از مجلس دوم گذشت در تاریخ ۲۸ ذی الحجه ۱۳۲۸ ق. در مجلس حضور یافت ولی از جلسه دویستم به ایراد نطق پرداخت.

وقتی که مدرس قدم به ساختمان مجلس گذاشت بعضی فکر می کردند او یک روحانی معمولی است و باور نمی کردند که این سید لاغر اندام با عصای چوبی و لباس کرباس بزودی تمام امور را به دست گرفته، در بحث و استدلال کسی حریفش نمی شود. موقعیت حساس ایران و بی کفایتی زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل ساخت که با استقامت و پایداری شهید مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی گردید.

یکی از این موارد اولتیماتوم ننگین دولت روس به همدستی دولت انگلیس بود. در ذی الحجه ۱۳۲۹ که طی آن خواهان اخراج مستر شوستر (که مشغول رسیدگی به امورمالی ایران بود) گردید.[۱۱] شیخ محمد خیابانی و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند. بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، در مجلس موفق نشد برای جواب دادن به دولت روس تصمیمی اتخاذ کند.[۱۲]

در گیر و دار جنگ خانمانسوز جهانی اول که هنوز از عمر مجلس سوم یک سال نگذشته بود، نخست وزیر وقت و مستوفی الممالک به طور رسمی ایران را در این جنگ به عنوان دولت بی طرف اعلام کرد. ولی روس و انگلیس بی طرفی ایران را نادیده انگاشته، مرکز حکومت ایران از سوی بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفت، به همین سبب گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با این حرکت و ضدیت با قوای متجاوز، مهاجرت را آغاز کردند که در حقیقت یک قیام عمومی و همه جانبه بود که رفته رفته افرادی از همه طبقات بدان پیوستند و شخصیت های سرشناسی چون مدرس، حاج سید نورالدین عراقی و حاج آقا نورالله اصفهانی در بین آن ها دیده می شدند.

در شهر قم مهاجران کمیته دفاع ملی تشکیل دادند که در مصاف با روس ها ناگزیر به عقب نشینی شده، بسوی غرب کشور رفتند و در این نواحی دولت موقتی تشکیل دادند که وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهده دار بود. در این برنامه گروهی به تحریکات انگلیس و روس قصد ترور مدرس و رئیس دولت یعنی نظام السلطنه مافی را داشتند که توطئه آنان کشف و خنثی گردید.[۱۳]

شهید مدرس به همراه عده دیگری از رجال نامی عازم قلمرو عثمانی شد و در نهایت ساده زیستی به محض ورود به استانبول در مدرسه ایرانیان این شهر به تدریس علوم دینی پرداخت ولی پس از مدتی سلطان محمد پنجم پادشاه عثمانی از وی دعوت کرد که برای ملاقات و مذاکره در قصر او حضور یابد. مدرس در این ملاقات با استقامت و شجاعت و اعتماد به نفس شگفت انگیزی سخن گفت و از دولت عثمانی خواست تا از الحاق قسمتی از خاک آذربایجان به کشورش جلوگیری به عمل آورد.[۱۴] وی در ملاقات با دیگر شخصیت های این کشور از وحدت مسلمین و زمینه های اقتدار مسلمانان و پیشرفت اسلام سخن گفت.[۱۵]

مبارزه با رضاخان:

یکی از حوادث اسفبار که با دوران مجلس چهارم مصادف بود، طغیان رضاخان در مقام وزارت جنگ است. وی سعی داشت امور نظمیه، بودجه و قوای نظامی را تحت اختیار خود قرار دهد. شهید مدرس بدون آن که از تشکیلات رضاخان هراسی به دل راه دهد، با قدرت معنوی فوق العاده ای مبارزه با این چهره منفور را آغاز کرد و در جلسه ۱۴۸ دوره چهارم مجلس که مصادف با ۱۲ مهر ۱۳۰۱ بود، نطقی علیه رضاخان بیان کرد و اظهار داشت: در وضع کنونی امنیت مملکت در دست کسی است که اغلب ما از دست او راضی نیستیم و باید بدون ترس و پرده بگویم که ما قدرت داریم او را عزل کرده و برکنارش کنیم![۱۶]

رضاخان برای فریب مردم و عملی ساختن برنامه های استعمار، آرزوی موهوم جمهوری خواهی را در اندیشه مخدوش خود پرورانید و با دست عوامل بیگانه آبیاری نمود. این حرکت به ظاهر مردمی و در باطن ضداستقلال و هویت فرهنگی ایران، بنا به تصمیم انگلستان جهت تمرکز قدرت در شخص رضاخان طرح شده بود. مدرس زودتر از همه خطر این آشوب را حس کرد و در صدد چاره برخاست.

تدین که از طرفداران جدی رضاخان بود سعی کرد به هنگام سخنرانی مدرس در مخالفت با جمهوری، نمایندگان طرفدار خود را از جلسه خارج کند که موفق نشد ولی در خارج جلسه و هنگام تنفس، شخصی به نام حسین بهرامی معروف به احیاءالسلطنه پس از مشاجره ای لفظی به تحریک تدین بر گونه‌ مدرس سیلی محکمی نواخت! صدای این سیلی که به گونه مجتهدی آگاه برخورده بود، چون تندر در تهران پیچید و مانند کبریتی که به انبار باروت برسد انفجاری در شهر به وجود آورد و در واقع سیلی عظیم از مردم مسلمان را به سوی مجلس راه انداخت.

طرفداران رضاخان با درماندگی رضاخان را از راهی مخفیانه از مجلس بیرون بردند و شهید مدرس با آرامش کامل به میان مردم آمد و از بیداری و آگاهی آنان تشکر کرد. فریادهای رعد آسای مردم همچنان استمرار داشت و رضاخان که این حرکت را شکستی مفتضحانه برای خود دید در روز ۱۸ فروردین ۱۳۰۲ ش. به حالت قهر به بومهن (واقع در ۴۰ کیلومتری تهران) رفت.

بعد از رفتن وی، مزدوران رضاخان مجلس را تهدید کردند که باید سردار سپه را برگردانند و شایعه کردند در غیر این صورت کودتا می شود. ولی شهید مدرس به نمایندگان دلداری داد و گفت: نترسید که او نمی تواند کودتا کند![۱۷] ولی اکثر نمایندگان سخن مدرس را قبول نکرده،‌ گروهی را برگزیدند تا سردار سپه را برگردانند و هیأتی دوازده نفری به سرپرستی مصدق السلطنه مأمور اجرای این کار شدند.[۱۸]

پس از بازگرداندن رضاخان با حیله ای که گروهی از نمایندگان تدارک دیده بودند شهید مدرس را به بهانه آن که رضاخان می خواهد از در دوستی درآید در منزل قوام السلطنه معطل کردند و در غیاب او مجلس با ۹۲ رأی به سردار سپه اظهار تمایل کرد.

در مجلس پنجم و در حالی که مسلمانان مبارز در توقیف و تبعید بودند و از هر سو فشارهای زیادی به مدرس و یارانش وارد می آمد، مدرس تنها راه چاره را مطرح کردن مسأله استیضاح دانست و در هفتم مرداد ۱۳۰۳ با مقدمه ای ماهرانه و به دور از خشونت و جدل جنایات رضاشاه را افشا کرد و متن استیضاح را که به امضای وی و تنی چند از یاورانش رسیده بود قرائت نمود.

ولی به دلیل جنجال و هیاهویی که طرفداران رضاخان و گروهی اراذل و اوباش به راه انداختند استیضاح مطرح نشد و به وقت مناسب تری موکول گردید. در دوره ششم مجلس، مدرس ریاست سنی مجلس را عهده دار بود. در این مقطع مدرس و طرفدارانش تحت فشار بیشتری بودند و آن سید وارسته کمتر به مجلس می رفت و بیشتر مشغول تدریس بود. وقتی مخالفان و معاندان مشاهده کردند که فریاد حق طلبی مدرس خاموش نخواهد شد تصمیم به ترور او گرفتند که این حرکت آنان نافرجام ماند و تیرهای شلیک شده بازو و کتف مدرس را مجروح کرد و مدرس پس از ۶۴ روز سلامتی خود را بازیافت و در ۱۱ دی ماه ۱۳۰۵ در مجلس حاضر شد.

با فرارسیدن دوره هفتم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۰۷، رضاخان تصمیم گرفت به هر نحو ممکن از ورود مدرس و یارانش به مجلس جلوگیری کند و به همین دلیل انتخاباتی کاملاً فرمایشی برگزار کرد. به نحوی که حتی یکی رأی به نام مدرس از صندوق ها بیرون نیامد، به همین علت مدرس در مجلس درس خود گفت: (اگر) ۲۰ هزار نفر از مردمی که در دوره گذشته به من رأی دادند همگی مرده باشند یا رأی نداده باشند، پس آن یک رأی را که خودم به خودم دادم چه شده است!

عکس شهید مدرس بر روی اسکناس

شهادت

سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی تهران که عداوتی خاص با مدرس داشت، در پی فرصتی می گشت تا زهر خود را فروریزد. به همین منظور در شب دوشنبه شانزدهم مهر ماه ۱۳۰۷ به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته، پس از مضروب و مجروح کردن اهل خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس وی را بدون عبا و عمامه دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند. آن شهید والامقام دوران تبعید را علی رغم اوضاع مشقت بار، با روحی شاداب و قیافه ای ملکوتی سپری کرد.[۱۹]

آن فقیه فرزانه پس از ۹ سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجرای نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و در حوالی غروب ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ قمری (مطابق با دهم آذر ۱۳۱۶ ش) سه جنایتکار و خبیث به نام های جهانسوزی، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چای سمی را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبری نیست، عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند. مشهدِ این فقیه فرزانه در شهر کاشمر، زیارتگاه عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت می باشد.

امام خمینی (قدس سره) درباره شهید مدرس می گوید: «... در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است، ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می نمود و تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی تواند درک کند».[۲۰]

آیت الله حاج سید رضا بهاءالدینی نیز در مصاحبه ای اظهار داشته است: «مرحوم مدرس یک رجل علمی و دینی و سیاسی بود و این گونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است. زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد، دیگر فروع اسلامی تحقق کامل نمی یابد».[۲۱]

پانویس

  1. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۵، ص ۲۱.
  2. همان مأخذ.
  3. مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۱۶۰ و ۱۶۱.
  4. مدرس قهرمانی آزادی، حسین مکی، ج ۲، به نقل از یادنامه مدرس، ص ۱۲۹.
  5. یادنامه مدرس، ص ۵۷ و ۵۸.
  6. مدرس، ج اول، ص ۲۶۸.
  7. مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج اول، ص ۲۹ و ۲۱۳، مدرس شهید نابغه ملی ایران، دکتر علی مدرسی، ص ۴۵ و ۴۷؛ مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۱۳۰.
  8. یادنامه شهید مدرس، ص ۷۴.
  9. مدرس مجاهدی شکست ناپدیر، ص ۳۳.
  10. مقاله شخصیت علمی و فقهی مدرس، ابوالفضل شکوری (مندرج در کتاب مدرس، ج ۲).
  11. دو مبارز مشروطه، رحیم رئیس نیا و عبدالحسین ناهید، ص ۲۰۶ و ۲۰۷.
  12. تاریخ هجده ساله آذربایجان، کسروی، ص ۴۸۸.
  13. مدرس قهرمان آزادی، حسین مکی، ج اول، ص ۱۲۴ و ۱۲۵.
  14. همان مأخذ، ص ۱۴۰ و ۱۴۱.
  15. مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۴۲.
  16. مدرس در پنج دوره تفتینیه مجلس شورای ملی، محمد ترکمان، ج اول، ص ۳۲۷ و ۳۲۸.
  17. مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج اول، بخش خاطرات، ص ۲۲۴.
  18. چهره حقیقی مصدق السلطنه، دکتر حسن آیت، ص ۴۰.
  19. مدرس قهرمان آزادی، ج ۲، ص ۷۸.
  20. مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج دوم، ص ۲۷.
  21. مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل ۱۶، ص ۴۲.

منابع

آرشیو عکس و تصویر