منابع و پی نوشتهای ضعیف
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوحیان اندلسی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
 
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
  
|نام کامل = اثير الدين محمد بن يوسف بن على بن حيّان نفزى غرناطى اندلسى معرف به ابوحیان اندلسی
+
|نام کامل = ابوحیان محمد غرناطى اندلسى
  
 
|تصویر=
 
|تصویر=
  
|زادروز =654ق.
+
|زادروز =۶۵۴ قمری
  
|زادگاه = مصر
+
|زادگاه = غرناطه، اندلس
  
|وفات = 745ق.
+
|وفات = ۷۴۵ قمری
  
|مدفن = قاهره
+
|مدفن = قاهره، مصر
  
|اساتید =  ابن ابی الأحوص ، ابن الصائغ ، بهاء الدین ابن النحاس ، قطب الدین قسطلانی ، شرف الدین دمیاطی
+
|اساتید =  بهاءالدین ابن النحاس، ابن ابی الاحوص، عبدالحق بن على انصارى، ابوجعفر ابن طباع، ابن بشیر، ابن زبیر،...
  
|شاگردان =  تقی الدین سبکی و فرزندش تاج الدین سبکی ، جمال الدین اسنوی ، ابن عقیل نحوی ، ابو العباس احمد صبحی عنّابی شافعی ، صلاح الدین صفدی
+
|شاگردان =  [[ابن هشام انصاری]]، خلیل صفدى، تقى الدین سبکى، تاج الدین سبکى، ابن عقیل، ابن رافع، ابن فضل الله، ابن مرزوق، ابن عقیل نحوی،...
  
|آثار = [[البحر المحیط في التفسیر]]، تفسیر النهر الماد من البحر المحیط، الهدایة في النحو
+
|آثار = [[البحر المحیط فی التفسیر (کتاب)|البحر المحیط]]، تذکرة النحاة، تحفة الاریب بما فی القرآن من الغریب، هدایة النحو، التذییل و التکمیل فی شرح التسهیل، دیوان اشعار،...
  
 
}}
 
}}
'''محمد بن يوسف غرناطى اندلسى''' (متولد شوال 654-745 ق)، نحوى، شاعر و اديب عصر بنى نصر در غرناطه و ممالیک در مصر، نسب او به قبيلۀ بربر نژاد نفزه مى‌رسد، پدرش اهل جيّان بود، و گویا پس از تصرف این شهر در 643ق به دست مسيحيان آنجا را ترك گفته است.ابوحيان در مطخشارش از توابع غرناطه زاده شد و در همانجا پرورش يافت.
+
'''«ابوحیان محمد بن یوسف غرناطى اندلسى»''' (۶۵۴-۷۴۵ ق)، نحوى، مفسر، محدث، شاعر و ادیب نامدار مسلمان در قرن هشتم قمری است. ابوحیان در علوم مختلف [[نحو]]، [[تفسیر]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[حدیث]]، [[ادبیات عرب|ادب]] و [[علم لغت|لغت]] و قرائت [[قرآن]] تبحر داشت و در این حوزه‌ها به تدریس و تألیف پرداخت. تفسیر «[[البحر المحیط فی التفسیر (کتاب)|البحر المحیط]]» از آثار مهم اوست.
 
 
== زندگی‌نامه ==
 
محمد بن يوسف بن على بن حيّان نفزى غرناطى اندلسى، متولد [[شوال]] 654 قمری در مطخشارش از توابع غرناطه بود و در همانجا پرورش يافت. نسب او به قبيلۀ بربر نژاد نفزه مى‌رسد، پدرش اهل جيّان بود، و گویا پس از تصرف این شهر در 643ق. به دست [[مسیحیت|مسيحيان]] آنجا را ترك گفته است.
 
 
 
==کسب علم و دانش و مسافرتها==
 
 
 
او از 670 ق. (يا 668 ق) شروع به تحصيل علم كرد. به شهرهاى بسيارى در مغرب و مشرق مسافرت نمود و از محضر استادان بسيار و بنامى بهره جست. خود وى استادانش را 450 تن شمرده و در جايى ديگر شمار آنان را با كسانى كه به او [[اجازه (علم الحدیث)|اجازۀ]] نقل حديث داده‌اند، 1500 تن نوشته است.
 
 
 
وى نخست در زادگاهش نزد ابومحمد عبدالحق بن على انصارى و در غرناطه نزد ابوجعفر ابن طباع و ابن بشير [[قراءات قرآن|قراءات هفتگانه]] را آموخت. سپس به ملازمت ابن زبير در آمد و از او [[نحو]] آموخت. وي در حدود سال 671ق. از غرناطه به مالقه رفت و بار ديگر در محضر درس ابن زبير كه در آن زمان در مالقه به سر مي برد، حاضر شد و از وي علم [[حديث]]، [[اصول فقه]] و نيز [[منطق]] آموخت و كتابهاي الاشاره ابوالوليد باجي و المستصفي اثر [[ابوحامد محمد غزالی|غزالي]] را نزد او خواند. همچنين قرائات سبع را تا آخر [[سوره حجر]] نزد ابن ابي الاحوص فرا گرفت.
 
 
 
در 673ق. بار ديگر در محضر درس ابن طباع حاضر شد و [[موطأ مالک بن انس (کتاب)|الموطأ]] را نزد وي خواند. از ديگر استادان او در مالقه مي توان از محمد بن عباس قرطبي نام برد. وى سپس به المريه، جزيرة الخضراء، جبل الفتح رفت و از استادان بنام آن ديار كسب علم كرد. از [[اندلس]] عازم مغرب شد و در سبته، بجايه، [[تونس]] از استادان فراوان بهره برد. در سال 679ق. برای گزاردن [[حج]] به [[حجاز]] رفت. ضمن این سفر در [[مكه]]، منى و [[جده]] نيز به استماع حديث پرداخت. علت مهاجرت وى از مغرب به مشرق زمین، عوامل گوناگونى داشته، اما مهمتر از همه را مى‌توان ادامۀ تحصيل و بهره مندى از مجالس درس دانشمندان مشرق زمین، برشمرد.
 
 
 
او در 680ق. به قاهره رسيد ‎و در مدرسۀ افرم به تحصيل مشغول شد. در آن زمان كه از سرزمين اندلس، تنها غرناطه در دست مسلمانان باقي مانده بود و بسياري از اديبان و عالمان اندلسي ناگزير وطن خود را ترك كرده بودند، قاهره به صورت كانون علم و ادب آن روز در آمده بود و مجالس درس و بحث و مناظرۀ علمى در [[مسجد|مساجد]] و مدارس آن شهر رونقى خاص داشت. ابوحيان در اسكندريه قرائات هشتگانه را نزد ابن مريوطي و سپس قرائات هفتگانه را به روايت ورش نزد اسماعيل بن هبهُ الله مليجي خواند.  
 
  
وى علاوه بر علوم ياد شده، در [[شعر]] و [[ادبیات عرب|ادب]] و [[علم لغت|لغت]] نيز اندوختۀ فراوانى داشت، و پس از آنكه نزدیک به 20 سال از عمر خود را در تحصيل علم سپرى كرد و در علوم مختلف نحو، [[تفسير]]، [[فقه]]، حديث و قرائت قرآن آزموده شد، یکسره به تدريس و تأليف پرداخت.[[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] مى‌گوید: در میان استادانم هيچ كس را به سخت كوشى وى نيافتم. هر گاه به خدمتش رسيدم، يا در كار تدريس بود، يا به جمع حديث و تأليف و تصنيف مشغول بود و هرگز او را در غير این حالات نيافتم.
+
==زندگی‌نامه==
 +
ابوحیان محمد بن یوسف بن على بن حیان نفزى غرناطى اندلسى، متولد [[شوال]] ۶۵۴ قمری در مطخشارش از توابع غرناطه بود و در همانجا پرورش یافت. نسب او به قبیلۀ بربر نژاد نفزه مى‌رسد، پدرش اهل جیان بود، و گویا پس از تصرف این شهر در ۶۴۳ق. به دست [[مسیحیت|مسیحیان]] آنجا را ترک گفته است.
  
==تدريس و شاگردان ابوحيان==
+
وى با همۀ عشقى که به علوم مختلف مى‌ورزید، به [[فلسفه]] اعتنایى نداشت، تا آنجا که وقتى وارد [[مصر]] شد و گروه بسیارى را مشغول فراگیرى فلسفه دید، بسیار تعجب کرد. آیین [[تصوف|صوفیان]] را نیز نمى‌پسندید و با اینکه خود داستانهایى از کرامات برخى شیوخ متصوفه نقل کرده، آنان را مورد انتقاد بسیار قرار داده، چندانکه در برخى اشعارش آنان را زندیق و غرق در گمراهى خوانده است.
  
ابوحيان به زودى بر همگنان خود پيشى جست و در شرق و غرب شهرتى عظيم يافت. در نحو به شيخ النحاة يا امام النحاة، در علم حديث به شيخ المحدثين و در ساير علوم به رئيس العلماء معروف شد. وى پس از مرگ ابن نحاس در 698ق. در مقام بزرگترين نحوى روزگار خود كرسى تدريس نحو را در جامع الاقهر و حاكمى و سپس تدريس [[تفسیر قرآن|تفسير]] را در مدرسۀ صالحيه و جامع طولون و تدريس و نقل حديث را در مدرسۀ منصوريه بر عهده گرفت.
+
ابوحیان قبل از مهاجرت به شرق همانند بسیارى از مردم [[اندلس]] مذهب ظاهرى داشت و نسبت به آن سخت [[تعصب]] مى‌ورزید، اما پس از ورود به مصر مانند بسیارى از دانشمندان دیگر مغربى چون [[ابن مالک نحوی|ابن مالک]] تحت تأثیر محیط مدارس مصر تغییر مذهب داد و با آنکه خود تأکید بسیار کرده بود که همیشه بر آیین ظاهرى خواهد ماند، به مذهب [[شافعی|شافعى]] گرایید و [[قصیده|قصیده‌اى]] نیز در مدح شافعى سرود.  
  
شاگردانى از اطراف و اكناف در مجالس درسى او شركت جستند كه بسيارى از آنان بعدها خود در صف بزرگان و دانشمندان روزگار خویش درآمدند در میان شاگردان معروف او از خلیل صفدى، ابن هشام، تقى الدين سبکى و فرزند وى تاج الدين سبکى، ابن عقيل، ابن رافع، ابن فضل الله، ابن مرزوق و...مى توان نام برد. [[شهيد ثانى]] بواسطه شاگردش جمال‌الدين بن عبدالصمد بن ابراهيم بن خليل بغدادى از وى روايت مى‌كند.
+
او نسبت به [[حضرت علی]] علیه‌السلام ارادت خاصى داشت و دشمنانش را [[لعن]] مى‌کرد و در آثار خود گاه به اقوال آن حضرت استناد مى‌جست. با این همه نباید در این جنبه از عقاید او مبالغه کرد. ارادت وى به حضرت علی علیه‌السلام نیز ممکن است از این جهت بوده که آن حضرت را بنیان گذار [[علم نحو]] مى‌دانسته است. ابوحیان از میان علماى معاصرش، [[ابن تیمیه|ابن تیمیه]] را که بین سالهاى ۷۰۹ تا ۷۱۳ق. در اسکندریه و قاهره اقامت داشت، بسیار مى‌ستود و حتى قصیده‌اى در مدح وى سرود. اما پس از آنکه ابن تیمیه در کتاب العرش بر [[سیبویه|سیبویه]] خردۀ بسیار گرفت، ابوحیان از او روى برتافت و به صف مخالفان او پیوست.
  
وي كتابهاي سقط الزند، مقامات حريري، حماسه ابوتمام، مقصوره [[ابن درید|ابن دريد]]، فصيح ثعلب و نيز آثار ابن ابي الاحوص از جمله التبيان في احكام القرآن، المعرب المفهم في شرح مسلم، الوسامه في احكام القسامه و المشرع السلسل في حديث المسلسل را تدريس مي كرد و اين خود دليل بر گستردگي دانش اوست.  
+
ابوحیان [[شعر]] نیز مى‌سرود، برخى از این سروده‌ها در مدح نحو و نحویان بزرگ از جمله سیبویه و شیوخ خود و نیز حاکمان وقت است. وى به اشعار عاشقانه و حماسى سخت تمایل داشت.
  
چنانكه از آثار او بر مى‌آيد، وى با زبانهاى فارسی، تركى و حبشى نيز آشنا بوده و چند اثر خود را به این زبانها تأليف كرده است.
+
ابوحیان نسبت به مردم بسیار بد گمان بود و نیز طبعى [[بخل|بخیل]] داشت و شگفت آنکه به بخل خود افتخار مى‌کرد و در هر مجلسى آن را مى‌ستود و ارباب کرم و بخشش را نکوهش مى‌کرد. زر و سیم را چندان دوست مى‌داشت که آن را درمان هر درد مى‌شمرد. از این رو بر خلاف دیگر علما هیچ گاه مال خود را صرف خرید کتاب نکرد و همیشه از کتاب‌هایى که به عاریت مى‌گرفت، استفاده مى‌کرد.
  
==عقیده و مذهب ابوحيان==
+
ابوحیان دخترى به نام «نضار» داشت که از محدثان عصر خود به شمار مى‌رفت، او را سخت گرامى مى‌داشت و بسیار مى‌ستود.نضار در ۷۳۰ق درگذشت و ابوحیان از مرگ او سخت متأثر شد و کتابى به نام وى نوشت.
  
وى با همۀ عشقى كه به علوم مختلف مى‌ورزيد، به [[فلسفه]] اعتنايى نداشت، تا آنجا كه وقتى وارد مصر شد و گروه بسيارى را مشغول فراگيرى فلسفه ديد، بسيار تعجب كرد. آيين [[تصوف|صوفيان]] را نيز نمى‌پسنديد و با اينكه خود داستانهایى از كرامات برخى شيوخ متصوفه نقل كرده، آنان را مورد انتقاد بسيار قرار داده، چندانكه در برخى اشعارش آنان را زنديق و غرق در گمراهى خوانده است.
+
ابوحیان اندلسی در اواخر عمر نابینا شد و سرانجام در سال ۷۴۵ قمری در قاهره درگذشت و در مقبرۀ صوفیه مدفون گردید.
  
ابوحيان قبل از مهاجرت به شرق همانند بسيارى از مردم [[اندلس]] مذهب ظاهرى داشت و نسبت به آن سخت [[تعصب]] مى‌ورزيد، اما پس از ورود به مصر مانند بسيارى از دانشمندان ديگر مغربى چون ابن مالك تحت تأثير محيط مدارس مصر تغيير مذهب داد و با آنكه خود تأكيد بسيار كرده بود كه همیشه بر آيين ظاهرى خواهد ماند، به مذهب [[شافعی|شافعى]] گراييد و قصيده‌اى نيز در مدح شافعى سرود. او نسبت به [[امام على(ع)|حضرت علی عليه‌السلام]] ارادت خاصى داشت و دشمنانش را [[لعن]] مى‌كرد و در آثار خود گاه به اقوال آن حضرت استناد مى‌جست.
+
==تحصیل و استادان==
 +
ابوحیان غرناطی از سال ۶۷۰ ق. (یا ۶۶۸ ق) شروع به تحصیل علم کرد. به شهرهاى بسیارى در مغرب و مشرق مسافرت نمود و از محضر استادان بسیار و بنامى بهره جست. خود وى استادانش را ۴۵۰ تن شمرده و در جایى دیگر شمار آنان را با کسانى که به او [[اجازه (علم الحدیث)|اجازۀ]] نقل حدیث داده‌اند، ۱۵۰۰ تن نوشته است.
  
با اينهمه نبايد در این جنبه از عقايد او مبالغه كرد. ارادت وى به حضرت علی عليه‌السلام نيز ممكن است از این جهت بوده كه آن حضرت را بنيان گذار [[علم نحو]] مى‌دانسته است. ابوحيان از میان علماى معاصر، [[ابن تیمیه|ابن تيمیه]] را كه بين سالهاى 709 تا 713ق. در اسكندريه و قاهره اقامت داشت، بسيار مى‌ستود و حتى قصيده‌اى در مدح وى سرود. اما پس از آنكه ابن تيمیه در کتاب العرش بر [[سیبویه|سيبویه]] خردۀ بسيار گرفت، ابوحيان از او روى برتافت و به صف مخالفان او پيوست.
+
وى نخست در زادگاهش نزد ابومحمد عبدالحق بن على انصارى و در غرناطه نزد ابوجعفر ابن طباع و ابن بشیر [[قراءات قرآن|قراءات هفتگانه]] را آموخت. سپس به ملازمت ابن زبیر در آمد و از او [[نحو]] آموخت. وی در حدود سال ۶۷۱ق. از غرناطه به مالقه رفت و بار دیگر در محضر درس ابن زبیر که در آن زمان در مالقه به سر می برد، حاضر شد و از وی علم [[حدیث]]، [[اصول فقه]] و نیز [[منطق]] آموخت و کتابهای الاشاره ابوالولید باجی و المستصفی اثر [[ابوحامد محمد غزالی|غزالی]] را نزد او خواند. همچنین قرائات سبع را تا آخر [[سوره حجر]] نزد ابن ابی الاحوص فرا گرفت.  
  
==شعر==
+
در ۶۷۳ق. بار دیگر در محضر درس ابن طباع حاضر شد و [[موطأ مالک بن انس (کتاب)|الموطأ]] را نزد وی خواند. از دیگر استادان او در مالقه می توان از محمد بن عباس قرطبی نام برد. وى سپس به المریه، جزیرة الخضراء، جبل الفتح رفت و از استادان بنام آن دیار کسب علم کرد. از [[اندلس]] عازم مغرب شد و در سبته، بجایه، [[تونس]] از استادان فراوان بهره برد. در سال ۶۷۹ق. برای گزاردن [[حج]] به [[حجاز]] رفت. ضمن این سفر در [[مکه]]، [[منا|منى]] و [[جده]] نیز به استماع حدیث پرداخت. علت مهاجرت وى از مغرب به مشرق زمین، عوامل گوناگونى داشته، اما مهمتر از همه را مى‌توان ادامۀ تحصیل و بهره مندى از مجالس درس دانشمندان مشرق زمین، برشمرد.
  
ابوحيان شعر نيز مى‌سرود، برخى از این سروده‌ها در مدح نحو و نحویان بزرگ از جمله سيبویه و شيوخ خود و نيز حاكمان وقت است. وى به اشعار عاشقانه و حماسى سخت تمايل داشت.
+
او در ۶۸۰ق. به قاهره رسید ‎و در مدرسۀ افرم به تحصیل مشغول شد. و در ۶۸۸ ق. «الكتاب» [[سیبویه]] را به طور كامل نزد ابن نحاس، نحوی معروف، خواند. در آن زمان که از سرزمین اندلس، تنها غرناطه در دست مسلمانان باقی مانده بود و بسیاری از ادیبان و عالمان اندلسی ناگزیر وطن خود را ترک کرده بودند، قاهره به صورت کانون علم و ادب آن روز در آمده بود و مجالس درس و بحث و مناظرۀ علمى در [[مسجد|مساجد]] و مدارس آن شهر رونقى خاص داشت. ابوحیان در اسکندریه قرائات هشتگانه را نزد ابن مریوطی و سپس قرائات هفتگانه را به روایت ورش نزد اسماعیل بن هبة الله ملیجی خواند.  
  
==اخلاق==
+
==تدریس و شاگردان ==
  
ابوحيان نسبت به مردم بسيار بد گمان بود و نيز طبعى [[بخل|بخيل]] داشت و شگفت آنكه به بخل خود افتخار مى‌كرد و در هر مجلسى آن را مى‌ستود و ارباب كرم و بخشش را نكوهش مى‌كرد. زر و سيم را چندان دوست مى‌داشت كه آن را درمان هر درد مى‌شمرد. از این رو بر خلاف ديگر علما هيچ گاه مال خود را صرف خريد کتاب نكرد و همیشه از کتاب‌هایى كه به عاريت مى‌گرفت، استفاده مى‌كرد.
+
ابوحیان پس از آنکه نزدیک به ۲۰ سال از عمر خود را در تحصیل علم سپرى کرد و در علوم مختلف [[نحو]]، [[تفسیر]]، [[فقه]]، [[حدیث]]، [[ادبیات عرب|ادب]] و [[علم لغت|لغت]] و قرائت [[قرآن]] آزموده شد، به تدریس و تألیف پرداخت. صفدى مى‌گوید: «در میان استادانم هیچ کس را به سخت کوشى وى نیافتم. هر گاه به خدمتش رسیدم، یا در کار تدریس بود، یا به جمع حدیث و تألیف و تصنیف مشغول بود و هرگز او را در غیر این حالات نیافتم».  
  
==فرزند==
+
او به زودى بر همگنان خود پیشى جست و در شرق و غرب شهرتى عظیم یافت. در [[نحو]] به شیخ النحاة یا امام النحاة، در علم [[حدیث]] به شیخ المحدثین و در سایر علوم به رئیس العلماء معروف شد. وى پس از مرگ ابن نحاس در ۶۹۸ق. در مقام بزرگترین نحوى روزگار خود کرسى تدریس نحو را در جامع الاقهر و حاکمى و سپس تدریس [[تفسیر قرآن|تفسیر]] را در مدرسۀ صالحیه و جامع طولون و تدریس و نقل حدیث را در مدرسۀ منصوریه بر عهده گرفت.
  
ابوحيان دخترى به نام «نضار» داشت كه از محدثان عصر خود به شمار مى‌رفت، او را سخت گرامى مى‌داشت و بسيار مى‌ستود.نضار در 730ق درگذشت و ابوحيان از مرگ او سخت متأثر شد و کتابى به نام وى نوشت.
+
شاگردانى از اطراف و اکناف در مجالس درسى او شرکت جستند که بسیارى از آنان بعدها خود در صف بزرگان و دانشمندان روزگار خویش درآمدند. در میان شاگردان معروف او از خلیل صفدى، [[ابن هشام انصاری|ابن هشام]]، تقى الدین سبکى و فرزندش تاج الدین سبکى، ابن عقیل، ابن رافع، ابن فضل الله، ابن مرزوق و...مى توان نام برد. [[شهید ثانى]] بواسطه شاگردش جمال‌الدین بن عبدالصمد بن ابراهیم بن خلیل بغدادى از وى روایت مى‌کند.
  
==آثار==
+
وی کتابهای سقط الزند، مقامات حریری، حماسه [[ابوتمام شاعر|ابوتمام]]، مقصوره [[ابن درید|ابن درید]]، فصیح ثعلب و نیز آثار ابن ابی الاحوص از جمله التبیان فی احکام القرآن، المعرب المفهم فی شرح مسلم، الوسامه فی احکام القسامه و المشرع السلسل فی حدیث المسلسل را تدریس می کرد و این خود دلیل بر گستردگی دانش اوست.  
در روزگار ابوحيان شرح نویسى، اختصار و به نظم در آوردن آثار ديگران شيوۀ رايج نحویان بود.وى نيز از این قاعده مستثنى نيست و بيشتر آثارش از این قبيل است.آثار وى را بيش از 60 اثر شامل،12 اثر چاپى،13 اثر خطى 42 اثر مفقود، بر شمرده‌اند.برخى آثار چاپى وى، از این قرارند:1- [[البحر المحيط ]] (تفسير مورد بحث)2-النهر الماء(مختصرى از تفسير بحر المحيط)3-تحفة(اتحاف) الاريب بما في القرآن من الغريب(توضيح مختصرى دربارۀ آن خواهد آمد)4-تذكرة النحاة 5-الادراك للسان الاتراك(از كهن‌ترين دستور زبان تركى است)6-تقريب المقرب 7-ديوان 8-النكت الحسان في شرح غاية الاحسان 9-هداية النحو و...
 
  
و نيز از آثار خطى مى‌توان موارد ذيل را نام برد:1-اعراب القرآن 2-لغات القرآن، 3-التدريب في تمثيل التقريب 4-عقد اللآلى في القراءات السبع العوالى 5-نكت الامالى على عقد اللآلى (در شرح عقد اللآلى مصنف)
+
==آثار و تألیفات==
 +
چنانکه از آثار ابوحیان بر مى‌آید، وى با زبانهاى فارسی، ترکى و حبشى نیز آشنا بوده و چند اثر خود را به این زبانها تألیف کرده است.
  
==وفات==
+
در روزگار ابوحیان شرح نویسى، اختصار و به نظم در آوردن آثار دیگران شیوۀ رایج نحویان بود. وى نیز از این قاعده مستثنى نیست و بیشتر آثارش از این قبیل است. آثار وى را بیش از ۶۰ اثر بر شمرده‌اند که برخى از آنها چاپ شده است، از جمله:
  
ابوحيان در اواخر عمر نابينا شده بود، در قاهره درگذشت و در مقبرۀ صوفيه مدفون گرديد.
+
# [[البحر المحیط فی التفسیر (کتاب)|البحر المحیط]]؛ این کتاب از [[تفسیر قرآن|تفاسیر]] مهم [[قرآن کریم]] به شمار می رود و مولف آن را در ۷۱۰ق. در روزگار حکومت الناصر هنگامی که در قبه منصوریه به تدریس تفسیر مشغول بود نوشته است.
 +
# تذکرة النحاة؛ اثری است در مباحث صرفی و نحوی که مطالب آن با بحث درباره حروف رُبّ، منذ، مذ و لو، شروع شده و بخشهای پایانی آن به مسائل لغوی و نقل قطعاتی از کتابهای نحوی همچون «الانصاف» ابن انباری، «التبیین فی مذاهب النحویین» ابو البقا و «المحلی فی النحو» تالیف ابو غانم بن حمدان اختصاص یافته است.
 +
# تحفة الاریب بما فی القرآن من الغریب؛ مولف در آغاز این کتاب واژگان [[قرآن]] را به دو دسته تقسیم کرده است واژه های ساده و مفهوم همگان و واژه هایی که معنای آنها جز بر اهل فن روشن نیست.
 +
# التذییل و التکمیل فی شرح التسهیل؛ شرح و نقدی است مفصل بر «التسهیل» [[ابن مالک نحوی|ابن مالک]].
 +
# ارتشاف الضرب من لسان العرب؛ این اثر خلاصه ای است از کتاب «التذییل و التکمیل فی شرح التسهیل» مولف.
 +
# الارتضاء فی الفرق بین الضاد و الظاء؛
 +
# الادراک للسان الاتراک؛ از کهن ترین دستورهای زبان ترکی است.
 +
# تقریب المقرب؛ خلاصه ای است از کتاب «المقرب» ابن عصفور که مولف در آن شواهد و مثالهای المقرب را به کلی حذف کرده و مباحث آن را به اختصار آورده است تا به گفته خود او حفظ آن برای ممتعلمین و دانش پژوهان آسان تر جدا گردد.
 +
# منهج السالک فی الکلام علی الفیه ابن مالک؛ شرحی است بر «[[الفیه (کتاب)|الفیه]]» ابن مالک.
 +
# النکت الحسان فی شرح غایة الحسان؛ شرحی است بر کتاب «غایة الاحسان فی علم السان» مولف و در واقع مقدمه ای است در مباحث صرفی و نحوی برای نوآموزان.
 +
# النهر الماد من البحر المحیط؛ مختصری است از تفسیر «البحر المحیط» اثر خود مولف.
 +
# هدایة النحو؛ کتاب کوچکی است در نحو که مولف در آن برخی قواعد نحوی را به روش «الکافیه» ابن حاجب اما به اختصار آورده است.
 +
# اعراب القرآن؛
 +
# لغات القرآن؛
 +
# دیوان اشعار؛
 +
# التدریب فی تمثیل التقریب؛
 +
# عقد اللآلى فی القراءات السبع العوالى؛
 +
# نکت الامالى على عقد اللآلى؛
 +
# تلویح التوضیح فی النحو.
  
==منبع==
+
==منابع==
ویکی نور
 
  
 +
* "ابوحیان غرناطی"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵ ص۲۱۳۵.
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
سطر ۹۵: سطر ۱۰۱:
 
}}
 
}}
  
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
+
[[رده: علمای قرن هشتم]][[رده: مفسرین قرآن]][[رده: نحویون]][[رده: ادیبان]][[رده: شعرای عرب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۹

نام کامل ابوحیان محمد غرناطى اندلسى
زادروز ۶۵۴ قمری
زادگاه غرناطه، اندلس
وفات ۷۴۵ قمری
مدفن قاهره، مصر

Line.png

اساتید

بهاءالدین ابن النحاس، ابن ابی الاحوص، عبدالحق بن على انصارى، ابوجعفر ابن طباع، ابن بشیر، ابن زبیر،...

شاگردان

ابن هشام انصاری، خلیل صفدى، تقى الدین سبکى، تاج الدین سبکى، ابن عقیل، ابن رافع، ابن فضل الله، ابن مرزوق، ابن عقیل نحوی،...

آثار

البحر المحیط، تذکرة النحاة، تحفة الاریب بما فی القرآن من الغریب، هدایة النحو، التذییل و التکمیل فی شرح التسهیل، دیوان اشعار،...

«ابوحیان محمد بن یوسف غرناطى اندلسى» (۶۵۴-۷۴۵ ق)، نحوى، مفسر، محدث، شاعر و ادیب نامدار مسلمان در قرن هشتم قمری است. ابوحیان در علوم مختلف نحو، تفسیر، اصول، حدیث، ادب و لغت و قرائت قرآن تبحر داشت و در این حوزه‌ها به تدریس و تألیف پرداخت. تفسیر «البحر المحیط» از آثار مهم اوست.

زندگی‌نامه

ابوحیان محمد بن یوسف بن على بن حیان نفزى غرناطى اندلسى، متولد شوال ۶۵۴ قمری در مطخشارش از توابع غرناطه بود و در همانجا پرورش یافت. نسب او به قبیلۀ بربر نژاد نفزه مى‌رسد، پدرش اهل جیان بود، و گویا پس از تصرف این شهر در ۶۴۳ق. به دست مسیحیان آنجا را ترک گفته است.

وى با همۀ عشقى که به علوم مختلف مى‌ورزید، به فلسفه اعتنایى نداشت، تا آنجا که وقتى وارد مصر شد و گروه بسیارى را مشغول فراگیرى فلسفه دید، بسیار تعجب کرد. آیین صوفیان را نیز نمى‌پسندید و با اینکه خود داستانهایى از کرامات برخى شیوخ متصوفه نقل کرده، آنان را مورد انتقاد بسیار قرار داده، چندانکه در برخى اشعارش آنان را زندیق و غرق در گمراهى خوانده است.

ابوحیان قبل از مهاجرت به شرق همانند بسیارى از مردم اندلس مذهب ظاهرى داشت و نسبت به آن سخت تعصب مى‌ورزید، اما پس از ورود به مصر مانند بسیارى از دانشمندان دیگر مغربى چون ابن مالک تحت تأثیر محیط مدارس مصر تغییر مذهب داد و با آنکه خود تأکید بسیار کرده بود که همیشه بر آیین ظاهرى خواهد ماند، به مذهب شافعى گرایید و قصیده‌اى نیز در مدح شافعى سرود.

او نسبت به حضرت علی علیه‌السلام ارادت خاصى داشت و دشمنانش را لعن مى‌کرد و در آثار خود گاه به اقوال آن حضرت استناد مى‌جست. با این همه نباید در این جنبه از عقاید او مبالغه کرد. ارادت وى به حضرت علی علیه‌السلام نیز ممکن است از این جهت بوده که آن حضرت را بنیان گذار علم نحو مى‌دانسته است. ابوحیان از میان علماى معاصرش، ابن تیمیه را که بین سالهاى ۷۰۹ تا ۷۱۳ق. در اسکندریه و قاهره اقامت داشت، بسیار مى‌ستود و حتى قصیده‌اى در مدح وى سرود. اما پس از آنکه ابن تیمیه در کتاب العرش بر سیبویه خردۀ بسیار گرفت، ابوحیان از او روى برتافت و به صف مخالفان او پیوست.

ابوحیان شعر نیز مى‌سرود، برخى از این سروده‌ها در مدح نحو و نحویان بزرگ از جمله سیبویه و شیوخ خود و نیز حاکمان وقت است. وى به اشعار عاشقانه و حماسى سخت تمایل داشت.

ابوحیان نسبت به مردم بسیار بد گمان بود و نیز طبعى بخیل داشت و شگفت آنکه به بخل خود افتخار مى‌کرد و در هر مجلسى آن را مى‌ستود و ارباب کرم و بخشش را نکوهش مى‌کرد. زر و سیم را چندان دوست مى‌داشت که آن را درمان هر درد مى‌شمرد. از این رو بر خلاف دیگر علما هیچ گاه مال خود را صرف خرید کتاب نکرد و همیشه از کتاب‌هایى که به عاریت مى‌گرفت، استفاده مى‌کرد.

ابوحیان دخترى به نام «نضار» داشت که از محدثان عصر خود به شمار مى‌رفت، او را سخت گرامى مى‌داشت و بسیار مى‌ستود.نضار در ۷۳۰ق درگذشت و ابوحیان از مرگ او سخت متأثر شد و کتابى به نام وى نوشت.

ابوحیان اندلسی در اواخر عمر نابینا شد و سرانجام در سال ۷۴۵ قمری در قاهره درگذشت و در مقبرۀ صوفیه مدفون گردید.

تحصیل و استادان

ابوحیان غرناطی از سال ۶۷۰ ق. (یا ۶۶۸ ق) شروع به تحصیل علم کرد. به شهرهاى بسیارى در مغرب و مشرق مسافرت نمود و از محضر استادان بسیار و بنامى بهره جست. خود وى استادانش را ۴۵۰ تن شمرده و در جایى دیگر شمار آنان را با کسانى که به او اجازۀ نقل حدیث داده‌اند، ۱۵۰۰ تن نوشته است.

وى نخست در زادگاهش نزد ابومحمد عبدالحق بن على انصارى و در غرناطه نزد ابوجعفر ابن طباع و ابن بشیر قراءات هفتگانه را آموخت. سپس به ملازمت ابن زبیر در آمد و از او نحو آموخت. وی در حدود سال ۶۷۱ق. از غرناطه به مالقه رفت و بار دیگر در محضر درس ابن زبیر که در آن زمان در مالقه به سر می برد، حاضر شد و از وی علم حدیث، اصول فقه و نیز منطق آموخت و کتابهای الاشاره ابوالولید باجی و المستصفی اثر غزالی را نزد او خواند. همچنین قرائات سبع را تا آخر سوره حجر نزد ابن ابی الاحوص فرا گرفت.

در ۶۷۳ق. بار دیگر در محضر درس ابن طباع حاضر شد و الموطأ را نزد وی خواند. از دیگر استادان او در مالقه می توان از محمد بن عباس قرطبی نام برد. وى سپس به المریه، جزیرة الخضراء، جبل الفتح رفت و از استادان بنام آن دیار کسب علم کرد. از اندلس عازم مغرب شد و در سبته، بجایه، تونس از استادان فراوان بهره برد. در سال ۶۷۹ق. برای گزاردن حج به حجاز رفت. ضمن این سفر در مکه، منى و جده نیز به استماع حدیث پرداخت. علت مهاجرت وى از مغرب به مشرق زمین، عوامل گوناگونى داشته، اما مهمتر از همه را مى‌توان ادامۀ تحصیل و بهره مندى از مجالس درس دانشمندان مشرق زمین، برشمرد.

او در ۶۸۰ق. به قاهره رسید ‎و در مدرسۀ افرم به تحصیل مشغول شد. و در ۶۸۸ ق. «الكتاب» سیبویه را به طور كامل نزد ابن نحاس، نحوی معروف، خواند. در آن زمان که از سرزمین اندلس، تنها غرناطه در دست مسلمانان باقی مانده بود و بسیاری از ادیبان و عالمان اندلسی ناگزیر وطن خود را ترک کرده بودند، قاهره به صورت کانون علم و ادب آن روز در آمده بود و مجالس درس و بحث و مناظرۀ علمى در مساجد و مدارس آن شهر رونقى خاص داشت. ابوحیان در اسکندریه قرائات هشتگانه را نزد ابن مریوطی و سپس قرائات هفتگانه را به روایت ورش نزد اسماعیل بن هبة الله ملیجی خواند.

تدریس و شاگردان

ابوحیان پس از آنکه نزدیک به ۲۰ سال از عمر خود را در تحصیل علم سپرى کرد و در علوم مختلف نحو، تفسیر، فقه، حدیث، ادب و لغت و قرائت قرآن آزموده شد، به تدریس و تألیف پرداخت. صفدى مى‌گوید: «در میان استادانم هیچ کس را به سخت کوشى وى نیافتم. هر گاه به خدمتش رسیدم، یا در کار تدریس بود، یا به جمع حدیث و تألیف و تصنیف مشغول بود و هرگز او را در غیر این حالات نیافتم».

او به زودى بر همگنان خود پیشى جست و در شرق و غرب شهرتى عظیم یافت. در نحو به شیخ النحاة یا امام النحاة، در علم حدیث به شیخ المحدثین و در سایر علوم به رئیس العلماء معروف شد. وى پس از مرگ ابن نحاس در ۶۹۸ق. در مقام بزرگترین نحوى روزگار خود کرسى تدریس نحو را در جامع الاقهر و حاکمى و سپس تدریس تفسیر را در مدرسۀ صالحیه و جامع طولون و تدریس و نقل حدیث را در مدرسۀ منصوریه بر عهده گرفت.

شاگردانى از اطراف و اکناف در مجالس درسى او شرکت جستند که بسیارى از آنان بعدها خود در صف بزرگان و دانشمندان روزگار خویش درآمدند. در میان شاگردان معروف او از خلیل صفدى، ابن هشام، تقى الدین سبکى و فرزندش تاج الدین سبکى، ابن عقیل، ابن رافع، ابن فضل الله، ابن مرزوق و...مى توان نام برد. شهید ثانى بواسطه شاگردش جمال‌الدین بن عبدالصمد بن ابراهیم بن خلیل بغدادى از وى روایت مى‌کند.

وی کتابهای سقط الزند، مقامات حریری، حماسه ابوتمام، مقصوره ابن درید، فصیح ثعلب و نیز آثار ابن ابی الاحوص از جمله التبیان فی احکام القرآن، المعرب المفهم فی شرح مسلم، الوسامه فی احکام القسامه و المشرع السلسل فی حدیث المسلسل را تدریس می کرد و این خود دلیل بر گستردگی دانش اوست.

آثار و تألیفات

چنانکه از آثار ابوحیان بر مى‌آید، وى با زبانهاى فارسی، ترکى و حبشى نیز آشنا بوده و چند اثر خود را به این زبانها تألیف کرده است.

در روزگار ابوحیان شرح نویسى، اختصار و به نظم در آوردن آثار دیگران شیوۀ رایج نحویان بود. وى نیز از این قاعده مستثنى نیست و بیشتر آثارش از این قبیل است. آثار وى را بیش از ۶۰ اثر بر شمرده‌اند که برخى از آنها چاپ شده است، از جمله:

  1. البحر المحیط؛ این کتاب از تفاسیر مهم قرآن کریم به شمار می رود و مولف آن را در ۷۱۰ق. در روزگار حکومت الناصر هنگامی که در قبه منصوریه به تدریس تفسیر مشغول بود نوشته است.
  2. تذکرة النحاة؛ اثری است در مباحث صرفی و نحوی که مطالب آن با بحث درباره حروف رُبّ، منذ، مذ و لو، شروع شده و بخشهای پایانی آن به مسائل لغوی و نقل قطعاتی از کتابهای نحوی همچون «الانصاف» ابن انباری، «التبیین فی مذاهب النحویین» ابو البقا و «المحلی فی النحو» تالیف ابو غانم بن حمدان اختصاص یافته است.
  3. تحفة الاریب بما فی القرآن من الغریب؛ مولف در آغاز این کتاب واژگان قرآن را به دو دسته تقسیم کرده است واژه های ساده و مفهوم همگان و واژه هایی که معنای آنها جز بر اهل فن روشن نیست.
  4. التذییل و التکمیل فی شرح التسهیل؛ شرح و نقدی است مفصل بر «التسهیل» ابن مالک.
  5. ارتشاف الضرب من لسان العرب؛ این اثر خلاصه ای است از کتاب «التذییل و التکمیل فی شرح التسهیل» مولف.
  6. الارتضاء فی الفرق بین الضاد و الظاء؛
  7. الادراک للسان الاتراک؛ از کهن ترین دستورهای زبان ترکی است.
  8. تقریب المقرب؛ خلاصه ای است از کتاب «المقرب» ابن عصفور که مولف در آن شواهد و مثالهای المقرب را به کلی حذف کرده و مباحث آن را به اختصار آورده است تا به گفته خود او حفظ آن برای ممتعلمین و دانش پژوهان آسان تر جدا گردد.
  9. منهج السالک فی الکلام علی الفیه ابن مالک؛ شرحی است بر «الفیه» ابن مالک.
  10. النکت الحسان فی شرح غایة الحسان؛ شرحی است بر کتاب «غایة الاحسان فی علم السان» مولف و در واقع مقدمه ای است در مباحث صرفی و نحوی برای نوآموزان.
  11. النهر الماد من البحر المحیط؛ مختصری است از تفسیر «البحر المحیط» اثر خود مولف.
  12. هدایة النحو؛ کتاب کوچکی است در نحو که مولف در آن برخی قواعد نحوی را به روش «الکافیه» ابن حاجب اما به اختصار آورده است.
  13. اعراب القرآن؛
  14. لغات القرآن؛
  15. دیوان اشعار؛
  16. التدریب فی تمثیل التقریب؛
  17. عقد اللآلى فی القراءات السبع العوالى؛
  18. نکت الامالى على عقد اللآلى؛
  19. تلویح التوضیح فی النحو.

منابع

  • "ابوحیان غرناطی"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۵ ص۲۱۳۵.