مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی ضعیف
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

تبرّی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه جهان اسلام]]}}
'''«تبرّی»''' اصطلاحی [[علم کلام|کلامی]] و از آموزه های اعتقادی و رفتاریِ دینی به ویژه نزد شیعیان و برخی فرقه های اسلامی به معنای دوری جستن از دشمنان خدا.  
+
'''«تبرّی»''' اصطلاحی [[علم کلام|کلامی]] و از آموزه های اعتقادی و رفتاریِ دینی به ویژه نزد [[شیعه|شیعیان]] و برخی [[فرقه‌های اسلامی|فرقه های اسلامی]]، به معنای بیزاری و دوری جستن از دشمنان خدا است و آن همراه با «[[تولّی]]»، جزء [[فروع دین]] شمرده شده است. تبرّی از دشمنان [[اهل البیت|اهل بیت]] نیز مصداق تبرّی از دشمنان خدا و یکی از ارکان عقیده شیعی محسوب می شود.  
  
== تبرّی در لغت و اصطلاح ==
+
==تبرّی در لغت==
«تبرّی» مصدر عربی بر وزن تفعّل و از ریشه «بَرَءَ» و اصل آن «تَبَرُّؤ» است، در زبان فارسی بیشتر به صورت «تبرّا» بکار می رود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است، بیزاری جستن و مانند اینها آمده است. در فارسی نیز «تبرّی جستن» به معنای بیزاری و دوری جستن است. <ref>رجوع کنید به راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن؛ ابن منظور؛ صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب،  ذیل «برء»؛ نفیسی، فرهنگ نفیسی؛ داعی الاسلام، فرهنگ نظام، ذیل «تبرّا»</ref>
+
«تبرّی» مصدر عربی بر وزن تفعّل و از ریشه «بَرَءَ» و اصل آن «تَبَرُّؤ» است، و در زبان فارسی بیشتر به صورت «تبرّا» بکار می رود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است، بیزاری جستن و مانند اینها آمده است. در فارسی نیز «تبرّی جستن» به معنای بیزاری و دوری جستن است.<ref>رجوع کنید به راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن؛ ابن منظور؛ صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب،  ذیل «برء».</ref>
  
== تبرّی در قرآن و احادیث ==
+
==تبرّی در قرآن و حدیث==
اصطلاح و آموزه تبرّی ریشه در [[قرآن کریم]] دارد. در قرآن علاوه بر این که یک [[سوره]] با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و از این رو «[[سوره برائت|برائت]]» نام گرفته است، در بیست سوره مجموعاً در 27 [[آیه]] مادّه برائت و مشتقات آن سی بار آمده است. <ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ عبدالباقی، المعجم المفهرس ، ذیل «برء»</ref> از آن جمله است: تبرّی جستنِ امامانِ ضلالت و گمراهی از پیروان خود در روز قیامت، <ref>[[سوره قصص]]: 41ـ42، 63؛ نیز رجوع کنید به [[سوره بقره]]: 166</ref> آرزوی پیروان ایشان برای بازگشت به دنیا برای تبرّی جستن از آن امامان <ref>[[سوره بقره]]: 167</ref>، تبرّی جستن ابراهیم از [[آزر]] و قومش که دشمن خدا بودند و از معبودهایشان <ref>[[سوره توبه]]: 114؛ [[سوره ممتحنه]]: 4</ref>، تبرّی از شرک <ref>[[سوره انعام]]: 19، 78</ref> و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت. <ref>[[سوره یونس]]: 41؛ [[سوره شعرا]]: 216</ref>  
+
اصطلاح و آموزه تبرّی ریشه در [[قرآن کریم]] دارد. در قرآن علاوه بر این که یک [[سوره]] با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و از این رو «[[سوره برائت|برائت]]» نام گرفته است، در بیست سوره مجموعاً در ۲۷ [[آیه]] مادّه برائت و مشتقات آن سی بار آمده است. <ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ عبدالباقی، المعجم المفهرس ، ذیل «برء»</ref> از آن جمله است: تبرّی جستنِ امامانِ ضلالت و گمراهی از پیروان خود در روز [[قیامت]]، <ref>[[سوره قصص]]: ۴۱ـ۴۲، ۶۳؛ نیز رجوع کنید به [[سوره بقره]]: ۱۶۶</ref> آرزوی پیروان ایشان برای بازگشت به دنیا برای تبرّی جستن از آن امامان <ref>[[سوره بقره]]: ۱۶۷</ref>، تبرّی جستن [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم]] علیه السلام از [[آزر]] و قومش که دشمن [[الله|خدا]] بودند و از معبودهایشان <ref>[[سوره توبه]]: ۱۱۴؛ [[سوره ممتحنه]]: ۴</ref>، تبرّی از [[شرک]] <ref>[[سوره انعام]]: ۱۹، ۷۸</ref> و همچنین اظهار برائت [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی اللّه علیه و آله از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت. <ref>[[سوره یونس]]: ۴۱؛ [[سوره شعرا]]: ۲۱۶</ref>  
  
قرآن برائت و تبرّی را تقریباً به معنای لغوی بکار برده است و اصل مشترک در آن مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است. <ref>طبرسی، ج5، ص3ـ4؛ عبدالباقی، المعجم المفهرس ، ذیل «برء»</ref>
+
قرآن برائت و تبرّی را تقریباً به معنای لغوی بکار برده است و اصل مشترک در آن مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است. <ref>طبرسی، ج۵، ص۳ـ۴؛ عبدالباقی، المعجم المفهرس ، ذیل «برء»</ref>
  
در احادیثی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البغض فی اللّهِ) را یکی از مهمترین و استوارترین رشته های ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُریَ الایمانِ) ذکر کرده اند. <ref>متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال،ج1، ص257؛ مجلسی، ج66، ص242</ref>
+
در [[حدیث|احادیثی]] از پیامبر اکرم نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البُغض فی اللّهِ) را یکی از مهمترین و استوارترین رشته های [[ایمان]] (مِنْ اَوْثقِ عُریَ الایمانِ) ذکر کرده اند. <ref>متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال،ج۱، ص۲۵۷؛ مجلسی، ج۶۶، ص۲۴۲</ref>
  
[[امام صادق]] علیه السلام نیز به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کرده اند. <ref>ابن بابویه ، الاعتقادات فی دین الامامیة، 1412، ص86</ref>
+
[[امام صادق]] علیه السلام نیز به وجوب برائت از مخالفان [[دین]] خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کرده اند.<ref>ابن بابویه ، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۸۶</ref>
  
== تبرّی در نظر فرقه‌های مختلف ==
+
==تبرّی در نظر فرقه‌های مختلف==
بیشتر مذاهب و [[فرقه‌های اسلامی|فرقه های اسلامی]] با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن نداشته اند، ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافاتی پیدا کرده اند؛ برخی از آنها با تکیه بر حقانیت خویش در دینداری خود را مصداق دوستان خدا دانسته و مخالفانشان را خارج از دین، اهل باطل و دشمن خدا به شمار آورده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند.<ref>قس د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "ف"Tabarru؛ نیز رجوع کنید به ایرانیکا، ذیل a" ف¦"Bara</ref>
+
بیشتر مذاهب و [[فرقه‌های اسلامی|فرقه های اسلامی]] با توجه به تأکید [[قرآن|قرآن کریم]] و [[حدیث|احادیث]] پیامبر اکرم معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن نداشته اند، ولی در خصوص مصداق دشمنی [[الله|خدا]] و نیز معیار خروج از [[دین]] اختلافاتی پیدا کرده اند؛ برخی از آنها با تکیه بر حقانیت خویش در دینداری، خود را مصداق دوستان خدا دانسته و مخالفانشان را خارج از دین، اهل [[باطل]] و دشمن خدا به شمار آورده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند.<ref>قس د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "ف"Tabarru؛ نیز رجوع کنید به ایرانیکا، ذیل a" ف¦"Bara</ref>
  
به گفته بغدادی <ref>بغدادی، الفرق بین الفرق، ص16، 278، 281</ref>، شمار بزرگی از مسلمانان درباره رافضیان شامل زیدیّه، امامیّه، کیسانیّه و غُلات و چند فرقه دیگر با وجود انتساب آنان به اسلام معتقد بودند که آنان گمراه و کافرند و از ایشان تبرّی می جستند. این نظر بغدادی را همه متکلمان و علمای اسلام تأیید نکرده اند <ref>برای نمونه رجوع کنید به عضدالدین ایجی ، المواقف فی علم الکلام، ص 394ـ395</ref>، هر چند برخی از علمای متأخر اهل سنّت، از جمله علی بن علی بن ابی العزّ حنفی (متوفی 792) در شرح «الطحاویة فی العقیدة السلفیّة» <ref>حنفی، شرح الطحاویة، ص398ـ403</ref> نظر وی را تأیید کرده اند. <ref>نیز رجوع کنید به امین، کشف الارتیاب، ص148؛ آلوسی، تاریخ نجد ، ص80؛ آل شیخ، فتح المجید، ص501ـ505</ref>
+
به گفته عبدالقاهر بغدادی<ref>بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۱۶، ۲۷۸، ۲۸۱</ref>، شمار بزرگی از مسلمانان درباره [[رافضى|رافضیان]] شامل [[زیدیه|زیدیّه]]، [[امامیه|امامیّه]]، [[کیسانیه|کیسانیّه]] و [[غلات|غُلات]] و چند فرقه دیگر با وجود انتساب آنان به [[اسلام]] معتقد بودند که آنان گمراه و کافرند و از ایشان تبرّی می جستند. این نظر بغدادی را همه متکلمان و علمای اسلام تأیید نکرده اند <ref>برای نمونه رجوع کنید به عضدالدین ایجی ، المواقف فی علم الکلام، ص ۳۹۴ـ۳۹۵</ref>، هر چند برخی از علمای متأخر [[اهل سنت|اهل سنّت]]، از جمله علی بن علی بن ابی العزّ حنفی (متوفی ۷۹۲) در شرح «الطحاویة فی العقیدة السلفیّة» <ref>حنفی، شرح الطحاویة، ص۳۹۸ـ۴۰۳</ref> نظر وی را تأیید کرده اند. <ref>نیز رجوع کنید به امین، کشف الارتیاب، ص۱۴۸؛ آلوسی، تاریخ نجد ، ص۸۰؛ آل شیخ، فتح المجید، ص۵۰۱ـ۵۰۵</ref>
  
خوارج پس از واقعه تحکیم، تبرّی از علی علیه السلام و عثمان و برخی دیگر را واجب شمردند. شیعیان نیز تبرّی را همراه با تولّی که مفهوم مخالف و متضاد آن است، جزء فروع دین و از واجبات دانسته و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنانِ اهل بیت پیامبر اکرم و بیزاری جستن از این دشمنان بیان کرده اند.<ref>ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، 1412، ص78ـ81؛ لاهیجی، سرمایة ایمان، ص154ـ155</ref>
+
[[خوارج]] پس از واقعه حکمیت، تبرّی از [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام و [[عثمان بن عفان|عثمان]] و برخی دیگر را واجب شمردند. [[شیعه|شیعیان]] نیز تبرّی را همراه با [[تولّی]] که مفهوم مخالف و متضاد آن است، جزء [[فروع دین]] و از [[واجب|واجبات]] دانسته و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنانِ [[اهل البیت|اهل بیت]] پیامبر اکرم و بیزاری جستن از این دشمنان بیان کرده اند.<ref>ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۷۸ـ۸۱؛ لاهیجی، سرمایة ایمان، ص۱۵۴ـ۱۵۵</ref>
  
در طول تاریخ اسلام تبرّی جویی‌ها یا ریشه در مسائل کلامی و اعتقادی از جمله مسئله امامت و جانشینی پیامبر داشته، یا از اغراض و نزاع های سیاسی و گاه انگیزه های شخصی ناشی شده است.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج4، ص54، 56ـ58</ref> در این میان اصل تبرّی در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزه های اساسی پیروان این مذهب به شمار می آید، از این رو این مقاله عمدتاً به تبیین این آموزه اختصاص دارد.
+
در طول [[تاریخ اسلام]] تبرّی جویی‌ها یا ریشه در مسائل [[علم کلام|کلامی]] و اعتقادی از جمله مسئله [[امامت]] و جانشینی [[پیامبر اسلام|پیامبر]] داشته، یا از اغراض و نزاع های سیاسی و گاه انگیزه های شخصی ناشی شده است.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۴، ص۵۴، ۵۶ـ۵۸</ref> در این میان اصل تبرّی در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب [[شیعه]] دارد و یکی از آموزه های اساسی پیروان این مذهب به شمار می آید، از این رو این مقاله عمدتاً به تبیین این آموزه اختصاص دارد.
  
شیعیان اعتقاد به امامت منصوص را از اصول دین می دانند و معتقدند که امامت با این قید منصوص بودن امام، دنباله رسالت و ضامن حفظ و بقای اسلام است و دوازده امام پس از پیامبر، معصوم و منصوص از جانب خدایند، رسول اللّه آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است.
+
شیعیان اعتقاد به امامت منصوص را از [[اصول دین]] می دانند و معتقدند که امامت با این قید منصوص بودن امام، دنباله [[رسالت]] و ضامن حفظ و بقای [[اسلام]] است و دوازده امام پس از پیامبر، [[معصوم]] و منصوص از جانب خدایند، رسول اللّه آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است. [[ائمه اطهار|امامان]] نگهدارنده [[دین]] از هر گونه تحریف و فروکاستن و دگرگونی در عقاید و اعمال اند. بر پایه این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و مآلاً مانع تحقق صورت ناب و حقیقی اسلام بوده اند یا با اهل بیت پیامبر [[کینه|کینه توزی]] داشته اند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است. <ref>لاهیجی ، سرمایة ایمان، ص۱۵۴ـ۱۵۵؛ ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۸۱</ref>
  
امامان نگهدارنده دین از هر گونه تحریف و فروکاستن و دگرگونی در عقاید و اعمال اند برای نمونه ای از بیان جایگاه و شأن وظیفه امام در احادیث<ref>رجوع کنید به کلینی، ج1، ص198ـ203 </ref> در حدیثی از [[امام رضا علیه السلام|حضرت رضا]] علیه السلام.
+
علاوه بر این شماری از علما و مفسران شیعه، برخی [[آیه|آیات]] ـ از جمله آیه های ۱۸ و ۱۹ [[سوره هود]] و آیه ۲۵ [[سوره انفال]] و آیه ۲۲ [[سوره مجادله]] ـ را با استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیثی [[اهل سنت|اهل سنّت]]، در شأن [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام دانسته، دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر قلمداد کرده و تبرّی از آنان را [[واجب]] شمرده اند. <ref>ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۷۷ـ۷۸؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل ، ج۲، ص۳۲۹</ref>
  
بر پایه این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و مآلاً مانع تحقق صورت ناب و حقیقی اسلام بوده اند یا با اهل بیت پیامبر کینه توزی داشته اند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است. <ref>لاهیجی ، سرمایة ایمان، ص154ـ155؛ ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، 1412، ص81</ref>
+
احادیث بسیاری نیز از [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] و [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السلام روایت شده که متضمن معنای تبرّی است؛ برای مثال در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام آمده است: «اَنا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ»؛ من با هر کس که تو با او در صلح باشی در صلحم و با هر کس که تو با او بجنگی در جنگم، یا «امامانِ پس از من دوازده نفرند و انکار هر یک انکار من است» و نیز سخن ایشان درباره [[امام علی علیه السلام|علی]] و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] و [[امام حسن علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیهم السلام: «اَنا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ و سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ». <ref>ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص ۷۸ـ۸۱؛ ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، همو، ۱۴۱۰، ص۱۲۵؛ اخطب خوارزم، المناقب، ص۶۱؛ حرّ عاملی، ج۱۶، ص۱۷۷ـ۱۸۳</ref>
  
علاوه بر این شماری از علما و مفسران شیعه، برخی آیات ــ از جمله آیه های 18 و 19 [[سوره هود]] و آیه 25 [[سوره انفال]] و آیه 22 [[سوره مجادله]] ــ را با استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیثی اهل سنّت، در شأن حضرت علی علیه السلام دانسته دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر قلمداد کرده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند. <ref>ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، 1412، ص77ـ78؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل ، ج2، ص329</ref>
+
امامان شیعه نیز به مناسبت های مختلف، تبرّی را از لوازم [[اسلام]] و [[ایمان]] خوانده و آن را [[واجب]] دانسته اند و مصادیق مشمول این حکم واجب را برشمرده اند، از جمله: کسانی که به [[عترت]] پیامبر [[ظلم]] کردند و حرمت ایشان را شکستند، [[سنت|سنّت]] رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان [[صحابی|اصحاب]] پیامبر را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، [[ناکثین]] (پیمان شکنان [[جنگ جمل|جمل]])، [[قاسطین]] ([[معاویه]] و طرفدارانش)، [[مارقین]] ([[خوارج]])، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همه قاتلان [[ائمه اطهار|ائمه]] و [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام. <ref>ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۳۶۲ ش، ج۲، ص۶۰۷ـ۶۰۸؛ مجلسی، ج۱۰، ص۳۵۸، ج۶۵، ص۲۶۳</ref>
  
احادیث بسیاری نیز از پیامبر اکرم و امامان شیعه علیهم السلام روایت شده که متضمن معنای تبرّی است؛ برای مثال در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت علی علیه السلام آمده است: «اَنا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ» من با هر کس که تو با او در صلح باشی در صلحم و با هر کس که تو با او بجنگی در جنگم، یا «امامانِ پس از من دوازده نفرند و انکار هر یک انکار من است» و نیز سخن ایشان درباره علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام: «اَنا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ و سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ». <ref>ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، 1412، ص 78ـ81؛ ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، همو، 1410، ص125؛ اخطب خوارزم، المناقب، ص61؛ حرّ عاملی، ج16، ص177ـ183</ref>
+
توجه به این نکته لازم است که از نظر شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد، بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکم اند که به تعبیر روایات و منابع [[فقه|فقهی]]، نسبت به عترت پیامبر اکرم با علم به حقانیت آنان «نَصْب عداوت» کرده اند ([[ناصبی]]) و عَلَم دشمنی برافراشته اند، یا همچون [[غلات|غُلات]] معتقد به الوهیت حضرت علی یا انسانی دیگر بوده و یا مانند [[تفویض|مفوّضه]] قائل بوده اند که امر آفرینش و [[رزق|روزی]] دادن و زندگی بخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم و حضرت علی واگذار شده است.<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۷۱ـ۷۶؛ طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۶۷ـ۶۸؛ نراقی،  مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱، ص۲۰۴</ref>
 
 
امامان شیعه نیز به مناسبت های مختلف، تبرّی را از لوازم اسلام و [[ایمان]] خوانده و آن را واجب دانسته اند و مصادیق مشمول این حکم واجب را برشمرده اند: کسانی که به عترت پیامبر ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، ناکثین پیمان شکنان جمل، قاسطین معاویه و طرفدارانش، مارقین خوارج، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همه قاتلان ائمه و اهل بیت علیهم السلام. <ref>ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، 1362 ش، ج2، ص607ـ608؛ مجلسی، ج10، ص358، ج65، ص263</ref>
 
 
 
توجه به این نکته لازم است که از نظر شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد، بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکم اند که به تعبیر روایات و منابع فقهی، نسبت به عترت پیامبر اکرم با علم به حقانیت آنان «نَصْب عداوت» کرده اند عَلَم دشمنی برافراشته اند یا همچون غُلات معتقد به الوهیت حضرت علی یا انسانی دیگر بوده و یا مانند مفوضه قایل بوده اند که امر آفرینش و روزی دادن و زندگی بخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم و حضرت علی واگذار شده است.<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، 1412، ص71ـ76؛ طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج1، ص67ـ68؛ نراقی،  مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج1، ص204</ref>
 
 
 
از نظر تاریخی، خوارج نخستین فرقه ای بودند که تبرّی از عثمان و علی را مقدّم بر هر طاعتی اعلام کردند و شرط صحت عقد ازدواج را بیزاری از آن دو دانستند.<ref>رجوع کنید به اشعری، مقالات الاسلامیّین، ص86، 88؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج1، 106؛ طبری، تاریخ، ج5، ص72</ref>
 
 
 
خوارج همچنین از حَکَمَیْن و معاویه و یاران و دوستداران آنها تبرّی می جستند <ref>مسعودی، مروج، ج3، ص153؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص206</ref> و علاوه بر آن تبرّی جستن از یکدیگر میان شاخه های مختلف خوارج بسیار رایج بود.<ref>رجوع کنید به اشعری، مقالات الاسلامیّین، ص86ـ131؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص105ـ124</ref>
 
 
 
معاویه نیز با تمهیدات بسیار کوشید تا سَبّ علی علیه السلام و برائت از آن حضرت را در شهرهای تحت فرمانش رواج دهد. در مواقعی شرط مأموران معاویه برای گذشتن از خون مردم یک ناحیه این بود که آنان از حضرت علی برائت جویند و او را لعن کنند. <ref>طبری، تاریخ، ج5، ص168، 253، 275؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج4، ص58</ref>
 
 
 
مروان بن حکم در زمان حکومت بر [[مدینه]] به رغم مُفاد صلحنامه [[امام حسن]] علیه السلام و معاویه حتی در حضور امام حسن، حضرت علی را سبّ می کرد و از وی تبرّی می جست و نیز در ترویج سبّ و دشنام و تبرّی از ایشان می کوشید. وی در زمان حکومت بر مصر نیز این شیوه را ادامه داد. تا زمان حکومت عمر بن عبدالعزیز 9ـ101 در بیشتر بلاد اسلامی وضع به همین منوال بود و او با صدور بخشنامه برائت جستن از امیرمؤمنان علیه السلام و سبّ آن حضرت را منع کرد.<ref>رجوع کنید به مسعودی، مروج، ج4، ص17؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج4، ص58ـ59</ref>
 
 
 
با این همه تا زمان قدرت یافتن عباسیان همان سنّت اموی ادامه یافت. <ref>ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله، ص143ـ144؛ مَقریزی، اتعاظ الحنفا، 1270، ج2، ص338</ref> در میان خلفای عباسی، متوکل <ref>حک: 232ـ247</ref> به دشمنی با علی علیه السلام و خاندان او مشهور است. وی در 236 قمری دستور داد تا شیعیانِ علی را آزار و اذیت و از مصر اخراج کنند. <ref>ابن اثیر، ج7، ص55ـ56؛ مقریزی، اتعاظ الحنفا، 1270، ج2، ص339</ref> موارد دیگری نیز از این گونه تضییقات و تبرّی جویی های برخی پیروان مذاهب نسبت به شیعیان علی علیه السلام گزارش شده که گاه به مداخله خلفا و حاکمان برای پایان دادن به آن آزارها می انجامیده است.<ref>رجوع کنید به تنوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، ج2، ص44، 231ـ233؛ صولی، اخبار الراضی بالله و المتقی بالله، ص135ـ136؛ مسکویه، ج1، ص322؛ ابن اثیر، ج8، ص307ـ308؛ یاقوت حموی، معجم الادباء، ج18، ص57ـ58</ref>
 
 
 
تبرّی از دشمنان اهل بیت، اگر چه مصداق تبرّی از دشمنان خدا و یکی از ارکان عقیده شیعی محسوب می شود، در عین حال شیعیان نسبت به مصادیق دشمنی همیشه اتفاق نظر نداشته اند؛ ابوالحسن اشعری <ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین، ص65، 68ـ69</ref> به وجود دیدگاههای مختلف شیعیان زید بن علی در این باره اشاره کرده است.
 
 
 
درباره نحوه ابراز تبرّی نیز شیعیان و سنّیان طیف گسترده ای را تشکیل می دهند و به ویژه حکومت های شیعی و سنّی در تشدید یا کاهش اظهار تبرّی تأثیر جدّی داشته اند. این نکته نیز در خور توجه و دقت است که سیره غالبِ علمای شیعه، دست کم در اظهار تبرّی از دشمنان در تأسی به حضرت علی علیه السلام رعایت اصل تقویت وحدت و تحکیم روابط مسلمانان با یکدیگر و تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بوده است.
 
 
 
در سرگذشت عالمان سلَف چون [[شیخ مفید]] و سید مرتضی و [[شیخ طوسی]] و عالمان دوره اخیر و معاصران چون میرزا حسن شیرازی و میرزا محمدحسین نائینی و آیت اللّه حاج آقا حسین بروجردی و امام خمینی، شواهد فراوانی برای این امر وجود دارد. وجود روایاتی که احتراز از هر گونه تحریک عاطفی و برانگیختن فضای بدبینی را توصیه کرده است در اتخاذ این سیره بی تردید مؤثر بوده است. <ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، 1412، ص82</ref>
 
 
 
با این همه نمونه هایی از تبرّی جستن در دوره استقرار برخی حکومت های شیعی مانند آل بویه و فاطمیان و صفویان و عادلشاهیان و نظام شاهیان و قطب شاهیان گزارش شده است. <ref>رجوع کنید به همدانی، تکملة تاریخ الطبری، ج1، ص183، 187؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج14، ص150ـ151؛ ابن اثیر، ج8، ص542ـ543؛ ابن خلّکان، ج1، ص407؛ ذهبی، حوادث و وفیات 351ـ380 ه، ص8، 248؛ مقریزی، اتعاظ الحنفا، 1387، ج1، ص142، 145ـ146، مقریزی، اتعاظ الحنفا، 1270، ج2، ص286ـ287، 341ـ342؛ فرشته، تاریخ فرشته، ج2، ص11، 109ـ113؛ عزّاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج3، ص341ـ343؛ فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج3، ص889، 894، 895</ref>
 
 
 
از سوی دیگر، پیروان مذهب سلفی وهابیت، اقداماتی مبتنی بر تبرّی صورت دادند، از جمله حمله به شهرهای [[نجف]] و [[کربلا]] و مزار امامان شیعه و تخریب قبور صحابیان و بزرگان مذاهب اسلامی و زادگاه رسول اکرم در [[مکه]]. <ref>رجوع کنید به آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج1، ص324ـ326؛ امین، کشف الارتیاب، ص13ـ14، 22ـ23؛ کرکوکلی، دوحة الوزراء فی تاریخ وقائع بغداد الزوراء، ص212</ref>
 
  
 +
و نکته آخر اینکه سیره غالبِ علمای شیعه، در اظهار تبرّی از دشمنان، رعایت اصل تقویت وحدت و تحکیم روابط مسلمانان با یکدیگر و تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بوده است. در سرگذشت عالمان سلَف چون [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] و عالمان دوره اخیر و معاصران چون [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]]، [[میرزا محمدحسین نائینی|میرزای نائینی]]، [[آیت الله بروجردی|آیت اللّه بروجردی]] و [[امام خمینی]]، شواهد فراوانی برای این امر وجود دارد. وجود روایاتی که احتراز از هر گونه تحریک عاطفی و برانگیختن فضای بدبینی را توصیه کرده است در اتخاذ این سیره بی تردید مؤثر بوده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۸۲</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، پرویز سلمانی، مدخل "تبرّی" در جلد ۶.
*[[دانشنامه جهان اسلام]]، پرویز سلمانی، مدخل «تبرّی» در ج 6.
 
 
 
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
[[رده:ارزش های اسلامی]]
 
[[رده:ارزش های اسلامی]]
 
[[رده:اعتقادات]]
 
[[رده:اعتقادات]]
 
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
سطر ۸۲: سطر ۵۵:
 
|رده= دارد
 
|رده= دارد
 
}}
 
}}
<references />
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۶


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«تبرّی» اصطلاحی کلامی و از آموزه های اعتقادی و رفتاریِ دینی به ویژه نزد شیعیان و برخی فرقه های اسلامی، به معنای بیزاری و دوری جستن از دشمنان خدا است و آن همراه با «تولّی»، جزء فروع دین شمرده شده است. تبرّی از دشمنان اهل بیت نیز مصداق تبرّی از دشمنان خدا و یکی از ارکان عقیده شیعی محسوب می شود.

تبرّی در لغت

«تبرّی» مصدر عربی بر وزن تفعّل و از ریشه «بَرَءَ» و اصل آن «تَبَرُّؤ» است، و در زبان فارسی بیشتر به صورت «تبرّا» بکار می رود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است، بیزاری جستن و مانند اینها آمده است. در فارسی نیز «تبرّی جستن» به معنای بیزاری و دوری جستن است.[۱]

تبرّی در قرآن و حدیث

اصطلاح و آموزه تبرّی ریشه در قرآن کریم دارد. در قرآن علاوه بر این که یک سوره با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و از این رو «برائت» نام گرفته است، در بیست سوره مجموعاً در ۲۷ آیه مادّه برائت و مشتقات آن سی بار آمده است. [۲] از آن جمله است: تبرّی جستنِ امامانِ ضلالت و گمراهی از پیروان خود در روز قیامت، [۳] آرزوی پیروان ایشان برای بازگشت به دنیا برای تبرّی جستن از آن امامان [۴]، تبرّی جستن حضرت ابراهیم علیه السلام از آزر و قومش که دشمن خدا بودند و از معبودهایشان [۵]، تبرّی از شرک [۶] و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت. [۷]

قرآن برائت و تبرّی را تقریباً به معنای لغوی بکار برده است و اصل مشترک در آن مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است. [۸]

در احادیثی از پیامبر اکرم نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البُغض فی اللّهِ) را یکی از مهمترین و استوارترین رشته های ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُریَ الایمانِ) ذکر کرده اند. [۹]

امام صادق علیه السلام نیز به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کرده اند.[۱۰]

تبرّی در نظر فرقه‌های مختلف

بیشتر مذاهب و فرقه های اسلامی با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن نداشته اند، ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافاتی پیدا کرده اند؛ برخی از آنها با تکیه بر حقانیت خویش در دینداری، خود را مصداق دوستان خدا دانسته و مخالفانشان را خارج از دین، اهل باطل و دشمن خدا به شمار آورده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند.[۱۱]

به گفته عبدالقاهر بغدادی[۱۲]، شمار بزرگی از مسلمانان درباره رافضیان شامل زیدیّه، امامیّه، کیسانیّه و غُلات و چند فرقه دیگر با وجود انتساب آنان به اسلام معتقد بودند که آنان گمراه و کافرند و از ایشان تبرّی می جستند. این نظر بغدادی را همه متکلمان و علمای اسلام تأیید نکرده اند [۱۳]، هر چند برخی از علمای متأخر اهل سنّت، از جمله علی بن علی بن ابی العزّ حنفی (متوفی ۷۹۲) در شرح «الطحاویة فی العقیدة السلفیّة» [۱۴] نظر وی را تأیید کرده اند. [۱۵]

خوارج پس از واقعه حکمیت، تبرّی از حضرت علی علیه السلام و عثمان و برخی دیگر را واجب شمردند. شیعیان نیز تبرّی را همراه با تولّی که مفهوم مخالف و متضاد آن است، جزء فروع دین و از واجبات دانسته و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنانِ اهل بیت پیامبر اکرم و بیزاری جستن از این دشمنان بیان کرده اند.[۱۶]

در طول تاریخ اسلام تبرّی جویی‌ها یا ریشه در مسائل کلامی و اعتقادی از جمله مسئله امامت و جانشینی پیامبر داشته، یا از اغراض و نزاع های سیاسی و گاه انگیزه های شخصی ناشی شده است.[۱۷] در این میان اصل تبرّی در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزه های اساسی پیروان این مذهب به شمار می آید، از این رو این مقاله عمدتاً به تبیین این آموزه اختصاص دارد.

شیعیان اعتقاد به امامت منصوص را از اصول دین می دانند و معتقدند که امامت با این قید منصوص بودن امام، دنباله رسالت و ضامن حفظ و بقای اسلام است و دوازده امام پس از پیامبر، معصوم و منصوص از جانب خدایند، رسول اللّه آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است. امامان نگهدارنده دین از هر گونه تحریف و فروکاستن و دگرگونی در عقاید و اعمال اند. بر پایه این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و مآلاً مانع تحقق صورت ناب و حقیقی اسلام بوده اند یا با اهل بیت پیامبر کینه توزی داشته اند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است. [۱۸]

علاوه بر این شماری از علما و مفسران شیعه، برخی آیات ـ از جمله آیه های ۱۸ و ۱۹ سوره هود و آیه ۲۵ سوره انفال و آیه ۲۲ سوره مجادله ـ را با استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیثی اهل سنّت، در شأن حضرت علی علیه السلام دانسته، دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر قلمداد کرده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند. [۱۹]

احادیث بسیاری نیز از پیامبر اکرم و امامان علیهم السلام روایت شده که متضمن معنای تبرّی است؛ برای مثال در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت علی علیه السلام آمده است: «اَنا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ»؛ من با هر کس که تو با او در صلح باشی در صلحم و با هر کس که تو با او بجنگی در جنگم، یا «امامانِ پس از من دوازده نفرند و انکار هر یک انکار من است» و نیز سخن ایشان درباره علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام: «اَنا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ و سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ». [۲۰]

امامان شیعه نیز به مناسبت های مختلف، تبرّی را از لوازم اسلام و ایمان خوانده و آن را واجب دانسته اند و مصادیق مشمول این حکم واجب را برشمرده اند، از جمله: کسانی که به عترت پیامبر ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، ناکثین (پیمان شکنان جملقاسطین (معاویه و طرفدارانش)، مارقین (خوارج)، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همه قاتلان ائمه و اهل بیت علیهم السلام. [۲۱]

توجه به این نکته لازم است که از نظر شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد، بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکم اند که به تعبیر روایات و منابع فقهی، نسبت به عترت پیامبر اکرم با علم به حقانیت آنان «نَصْب عداوت» کرده اند (ناصبی) و عَلَم دشمنی برافراشته اند، یا همچون غُلات معتقد به الوهیت حضرت علی یا انسانی دیگر بوده و یا مانند مفوّضه قائل بوده اند که امر آفرینش و روزی دادن و زندگی بخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم و حضرت علی واگذار شده است.[۲۲]

و نکته آخر اینکه سیره غالبِ علمای شیعه، در اظهار تبرّی از دشمنان، رعایت اصل تقویت وحدت و تحکیم روابط مسلمانان با یکدیگر و تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بوده است. در سرگذشت عالمان سلَف چون شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و عالمان دوره اخیر و معاصران چون میرزای شیرازی، میرزای نائینی، آیت اللّه بروجردی و امام خمینی، شواهد فراوانی برای این امر وجود دارد. وجود روایاتی که احتراز از هر گونه تحریک عاطفی و برانگیختن فضای بدبینی را توصیه کرده است در اتخاذ این سیره بی تردید مؤثر بوده است.[۲۳]

پانویس

  1. رجوع کنید به راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن؛ ابن منظور؛ صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، ذیل «برء».
  2. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ عبدالباقی، المعجم المفهرس ، ذیل «برء»
  3. سوره قصص: ۴۱ـ۴۲، ۶۳؛ نیز رجوع کنید به سوره بقره: ۱۶۶
  4. سوره بقره: ۱۶۷
  5. سوره توبه: ۱۱۴؛ سوره ممتحنه: ۴
  6. سوره انعام: ۱۹، ۷۸
  7. سوره یونس: ۴۱؛ سوره شعرا: ۲۱۶
  8. طبرسی، ج۵، ص۳ـ۴؛ عبدالباقی، المعجم المفهرس ، ذیل «برء»
  9. متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال،ج۱، ص۲۵۷؛ مجلسی، ج۶۶، ص۲۴۲
  10. ابن بابویه ، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۸۶
  11. قس د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "ف"Tabarru؛ نیز رجوع کنید به ایرانیکا، ذیل a" ف¦"Bara
  12. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۱۶، ۲۷۸، ۲۸۱
  13. برای نمونه رجوع کنید به عضدالدین ایجی ، المواقف فی علم الکلام، ص ۳۹۴ـ۳۹۵
  14. حنفی، شرح الطحاویة، ص۳۹۸ـ۴۰۳
  15. نیز رجوع کنید به امین، کشف الارتیاب، ص۱۴۸؛ آلوسی، تاریخ نجد ، ص۸۰؛ آل شیخ، فتح المجید، ص۵۰۱ـ۵۰۵
  16. ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۷۸ـ۸۱؛ لاهیجی، سرمایة ایمان، ص۱۵۴ـ۱۵۵
  17. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۴، ص۵۴، ۵۶ـ۵۸
  18. لاهیجی ، سرمایة ایمان، ص۱۵۴ـ۱۵۵؛ ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۸۱
  19. ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۷۷ـ۷۸؛ حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل ، ج۲، ص۳۲۹
  20. ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص ۷۸ـ۸۱؛ ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، همو، ۱۴۱۰، ص۱۲۵؛ اخطب خوارزم، المناقب، ص۶۱؛ حرّ عاملی، ج۱۶، ص۱۷۷ـ۱۸۳
  21. ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۳۶۲ ش، ج۲، ص۶۰۷ـ۶۰۸؛ مجلسی، ج۱۰، ص۳۵۸، ج۶۵، ص۲۶۳
  22. رجوع کنید به ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۷۱ـ۷۶؛ طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۶۷ـ۶۸؛ نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱، ص۲۰۴
  23. برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، الاعتقادات فی دین الامامیة، ۱۴۱۲، ص۸۲

منابع