جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

توحید: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد صفحه)
 
 
(۱۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''منبع:''' [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=144373 گروه دین و اندیشه تبیان]
+
{{خوب}}
 +
'''«توحید»''' به معنای یگانگی [[خداوند]] متعال و بی‌مانند دانستن او، یکى از اصول اعتقادى [[اسلام|دین اسلام]] و در مقابل «[[شرک]]» است. این یگانگی از جنبه‌های گوناگونی می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد که از مهمترین آنها [[توحید ذاتی]]، [[توحید صفاتی]]، [[توحید افعالی]] و [[توحید عبادی]] است.
  
'''نویسنده:''' بهرام علیزاده
+
==توحید در لغت و اصطلاح==
 +
 +
واژه «توحید» مصدر باب «تفعیل» و به معنای «یگانه دانستن» است. ریشه این کلمه «وحد» و به معنای انفراد است و از این رو «واحد» به چیزی اطلاق می شود که جزء ندارد.<ref>مفردات راغب اصفهانی، نشر مرتضوی، ۱۳۸۸، ص ۵۵۱.</ref>
 +
 
 +
توحید در اصطلاح به معنای یگانگی [[خدا]] و اعتقاد به یکتایی اوست. و اینکه در مقام فکر و اندیشه، شریک و رقیبی در آفرینش جهان هستی و برقراری نظم آن، برای او قایل نشویم و در مقام عمل، جز در برابر او، برای هیچ کس و هیچ چیزی سر تعظیم فرود نیاورده و آن را [[سجده]] و پرستش ننماییم. 
 +
 
 +
بنابراین معنای اصلی توحید، یگانگی خدا است؛ لکن این یگانگی دو لازمه دارد: یکی این که خداوند شریک نداشته باشد و دیگر این که بسیط باشد، یعنی مرکب از اجزا نباشد؛ در غیر این صورت، یگانگی معنا ندارد. 
  
== «توحید» در لغت ==
+
در برابر توحید، «[[شرک]]» قرار دارد که به معنای شریک قرار دادن برای خدا (چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ عملی) است.
+
 
واژه «توحید» مصدر باب «تفعیل» به معنای «یگانه دانستن» است. ریشه این کلمه «وحد» و به معنای انفراد است و از این رو «واحد» به چیزی اطلاق می شود که جزء ندارد<ref> مفردات راغب اصفهانی، نشر مرتضوی، 1388، ص 551) </ref>.  
+
== تعریف توحید در روایات ==
 +
در [[احادیث]] دربارهٔ توحید به طور مفصل توضیح داده شده است. مثلاً در روایتی از [[امام صادق]] عليه السلام که می‌فرماید: «إِنَّ أَسَاسَ الدِّینِ التَّوْحِیدُ وَ الْعَدْلُ»، آنجا توحید را در ادامهٔ روایت اینطور تعریف کرده است: «أَمَّا التَّوْحِیدُ فَأَنْ لَا تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّکَ مَا جَازَ عَلَیْکَ»؛<ref>بحارالأنوار، ج ‏۴، ص ۲۶۴.</ref> اما توحید آن است آنچه که بر خود روا می‌داری، بر خداوند روا ندانی.
 +
 
 +
یعنی یگانگی خدا این است که هیچ یک از ویژگیهای خود را برای خداوند ندانیم. آن ویژگیها که در ما هست، در خدا وجود ندارد. چون اگر در خدا هم وجود داشته باشد، خدا شبیه مخلوقات می‌شود که این با یگانگی او منافات دارد.
  
 +
احادیث دیگری نیز در بیان این‌که توحید چیست وارد شده است؛ یک دسته از احادیث، احادیثی هستند که می‌گویند یگانگی خدا به معنای این است که شبیه مخلوقات نیست، مثل روایتی از [[امام على]] علیه السلام: که می‌فرماید: «تَوْحِیدُهُ تَمْیِیزُهُ مِنْ خَلْقِهِ»؛<ref>بحارالأنوار، ج ‏۴، ص ۲۵۳.</ref> توحید یعنی جدا دانستن خدا از مخلوقات. جدا دانستن به این معنا که خدا متفاوت است، ویژگیهای مخلوق در او نیست.
  
== «توحید» در اصطلاح ==
+
یا روایت دیگری که آن حضرت می‌فرماید: «مَا عَرَفَ اللَّهَ مَنْ شَبَّهَهُ بِخَلْقِهِ»؛<ref>همان، ج ‏۳، ص ۲۹۷.</ref> کسی که خدا را به مخلوقات تشبیه بکند، خدا را نشناخته است.
  
در مباحث خداشناسی، توحید به معنای یکتاپرستی یكى از اصول اعتقادى [[اسلام]] و همه ادیان ابراهیمى است. اهمیت این اصل به این دلیل است که به نظر بسیاری از متکلمین اسلامی دیگر اصول [[دین]] اسلام  مبتنی بر اصل توحید هستند. به همین دلیل است که حضرت [[امیرالمومنین]] (علیه السلام) در روایتی از حضرت [[رسول خدا]] (صلی الله علیه و آله) نقل می کنند که "التوحید نصف الدین".<ref> شیخ صدوق، التوحید، ص 28، ح 24.</ref>
+
یک دسته روایات دیگر توحید را اینطور معنا می‌کنند: «التَّوْحِیدُ أَنْ لَا تَتَوَهَّمَهُ»؛<ref>همان، ج ‏۵، ص ۵۲.</ref> امام على علیه السلام: توحید این است که خدا را توّهم نکنید، ذات خدا را تصور نکنید.
  
و در نهج البلاغه می فرمایند:
+
ارتباط این معنا با توحید این است که ذات چیزی را می‌توانیم تصور کنیم که شبیه خود ما باشد. ما ذات مخلوقات را می‌توانیم تصور کنیم. بنابراین اگر بتوانیم خدا را هم تصور کنیم، خداوند مانند مخلوقاتی می‌شود که ذات آنها قابل تصور است، در حالی که او بی همتا و یگانه است. بنابراین اقتضای یگانگی خدا این است که ما نتوانیم او را توهم و تصور کنیم. چون آن چیزی مورد توهم قرار می‌گیرد که مخلوق و ساخته شده باشد.
«شهادت می دهم که خداوندی جز [[الله]] نیست. یگانه است و بی شریک. شهادت می دهم که خلوصش از آزمون به نیکی برآمده و باور به آن با صفای نیت همراه است. همواره بدان چنگ در می زنم تا آنگاه که ما را زنده می دارد و آن را می اندوزیم برای روزهای هولناکی که در پیش داریم. چنین شهادتی نشان از عزم استوار ما در ایمان است و سرلوحه نیکوکاری و خشنودی است و سبب دور شدن شیطان است.»<ref> نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، خطبه 2.</ref>
 
  
و یا شخصی نزد رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) آمد و پرسید اساس علم چیست ؟  حضرت فرمودند: «معرفة الله حق معرفته»؛ شناخت خدا آن چنان كه شایسته اوست. پرسید: حق معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمودند: اینكه بدانی او نه مثلی دارد و نه شبیهی و او را معبود واحد خالق و قادر و اول و آخر و ظاهر و باطن بشناسی كه مثل و مانندی ندارد این است حق معرفت خداوند.
+
کسى در [[جنگ جمل]] به [[اميرالمؤمنين]] علیه السلام نزديك شد و گفت يا اميرالمؤمنين آيا مى‌گويى خداى يكى است؟ مردم از هر سوى به مرد عرب بخاطر این سخن در شرایط جنگ اعتراض كردند. اميرالمؤمنين فرمود: «او را به حال خود بگذاريد؛ زيرا آنچه اين مرد عرب مى‌خواهد، همان است كه ما از اين جماعت مى‌خواهيم»، پس به آن مرد فرمود: «اين كه گفته مى‌شود خدا يكى است، چهار قسم است. دو معناى از آن چهار معنا درست نيست و دو معنا درست است، اما آن دو معنا كه درست نيست يكى اين است كه كسى گويد خدا يكى است و عدد و شماره را در نظر گيرد؛ اين معنا درست نيست، زيرا آن كه دوم ندارد داخل عدد نمى‌شود. آيا نمى‌بينى كسانى كه گفتند: خدا، سومی از سه تا است (اشاره به قول [[مسیحیت|نصارا]]: {{متن قرآن|«انّ اللهَ ثالثُ ثلاثة»}}) ([[سوره مائده]]/ 73) و كافر شدند؟ و يكى اين است كه كسى بگويد: فلانى يكى از مردم است؛ يعنى نوعى است از اين جنس (يا واحد است از اين نوع) اين معنا نيز در خدا درست نيست؛ زيرا تشبيه است و خدا از شبيه منزه است. و اما آن دو معنا كه در خدا درست است: يكى اين است كه كسى بگويد خدا يكى است به اين معنا كه در ميان اشياء شبيه ندارد، و خدا چنين است. و يكى اين كه كسى بگويد: خدا يكى است ("اَحد" يعنى هيچ‌گونه كثرت و انقسام برنمى‌دارد، نه در خارج، نه در عقل و نه در وهم) و خدا چنين است».<ref>بحارالانوار، ج 3، ص 207.</ref>
 
   
 
   
 +
و باز [[امام على]] علیه السلام مى‌فرمايد: «شناختن خدا، همان يگانه دانستن اوست».<ref>بحارالانوار، ج 2، ص 186.</ref> يعنى اثبات وجود خداى تعالى كه وجودى است نامتناهى و غيرمحدود، در اثبات وحدانيت وى كافى است؛ زيرا دوم براى نامتناهى تصور ندارد.
 +
==جایگاه توحید در اسلام==
  
== مراتب «توحید» ==
+
در مباحث خداشناسی، توحید به معنای یکتاپرستی یکى از اصول اعتقادى [[اسلام]] و همه ادیان ابراهیمى است. اهمیت این اصل به این دلیل است که به نظر بسیاری از متکلمین اسلامی، دیگر [[اصول دین]] اسلام مبتنی بر اصل توحید هستند. به همین دلیل است که حضرت [[امیرالمومنین]] علیه السلام در روایتی از [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله نقل می کنند که «التوحید نصفُ الدین»؛<ref> شیخ صدوق، التوحید، ص ۲۸، ح ۲۴.</ref> توحید نیمی از دین است. 
  
توحید به معنای یگانگی باریتعالی است. این یگانگی از جنبه های گوناگونی می تواند مورد بررسی قرار گیرد که از مهم ترین آنها توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی است.
+
اهمیت توحید را مى توان با تأمل در آیه ۱۰۸ [[سوره انبیاء]] به دست آورد. از آنجا که مهمترین مظهر رحمت و محکمترین پایه و اساس آن، توحید و جلوه هاى آن است، خداوند چنین مى گوید: {{متن قرآن|«قُلْ إنّما یُوحى اِلىَّ اَنّما اِلهُکُمْ اِلهٌ واحدٌ»}}؛ به آنها بگو تنها چیزى که به من وحى مى شود این است که معبود شما معبود واحدى است.
  
*'''توحید ذاتی'''
+
در این آیه نکات بنیادى مطرح شده است، نخست این که پایه اصلى، توحید است و به راستى هر چه بیشتر بیندیشید، وجود این رابطه نیرومند، روشن تر مى شود. توحید در اعتقاد، در عمل، در کلمه، در صفوف و توحید در قانون و در همه چیز.
  
توحید ذاتی به معنای نفی شریک، شبیه و جزء از ذات خداوند است، یعنی بی نظیر از هر جهت و مطلق از جمیع جهات است. بنابر توحید ذاتی، ذات پروردگار یگانه است، مثل و مانند ندارد، و ماسوا همه مخلوق اوست. آیه كریمه "لیس كمثله شى‌ء"([[سوره شوری]]/ 11) و یا آیه ‌"و لم یكن له كفوا احد" ([[سوره اخلاص]]/4) مبین توحید ذاتى است.
+
نکته دیگر این که به مقتضاى کلمه «انّما» که دلیل بر حصر است، تمام دعوت [[پیامبر اسلام]] (صلى الله علیه وآله) در اصل توحید خلاصه مى شود. مطالعات دقیق نیز نشان مى دهد: حتى فروع و [[احکام شرعی|احکام]] نیز، در پایان به اصل توحید باز مى گردد و به همین دلیل، توحید تنها یک اصل از اصول نیست، بلکه به عنوان رشته محکمى است که دانه هاى یک تسبیح را به هم پیوند مى دهد و یا روحى است که در کالبد دین دمیده شده.
+
 
*'''توحید صفاتی'''
+
==مراتب توحید==
  
توحید صفاتى‌ یعنى صفات خداوند از قبیل علم، قدرت، حیات، اراده، ادراك و... حقایقى غیر از ذات پروردگار نیستند. همه صفات خداوند به یك چیز برمی گردد و آن ذات خداوند است و تمام این صفات عین ذات خداوند هستند.
+
توحید به معنای یگانگی خدای تعالی است و این یگانگی از جنبه های گوناگونی می تواند، مورد بررسی قرار گیرد که از مهمترین آنها [[توحید ذاتی]]، [[توحید صفاتی]]، [[توحید افعالی]] و [[توحید عبادی]] است.
  
امام علی علیه السلام در این مورد می فرمایند:
+
'''توحید ذاتی'''
  
«كل عزیز غیره ذلیل و كل قوى غیره ضعیف، و كل مالك غیره مملوك و كل عالم غیره متعلم و كل قادر غیره یقدر و یعجز; هر غیر او ذلیل است و هر نیرومندى جز او ناتوان است و هر مالكى جز او مملوك است و هر عالمى جز او نوآموز است و هر توانایى جز او گاه توانا و گاه ناتوان است»<ref> نهج البلاغه، خطبه 65. </ref>
+
توحید ذاتی به معنای نفی شریک، شبیه و جزء از ذات خداوند است، یعنی بی نظیر از هر جهت و مطلق از جمیع جهات است. بنابر توحید ذاتی، ذات پروردگار، یگانه است، مثل و مانند ندارد و ماسوا همه مخلوق اوست. آیه کریمه {{متن قرآن|«لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ»}} ([[سوره شوری]]/ ۱۱) و یا آیه {{متن قرآن|«وَلَمْ یکن لَّهُ کفُوًا أَحَدٌ»}} ([[سوره اخلاص]]/۴) مبین توحید ذاتى است.
  
در این روایت تاکید شده است که اوصاف خداى تعالى شخصا ویژه اویند و كسى در آن‌ها با او شریك نیست.
+
'''توحید صفاتی'''
 
*'''توحید افعالی'''
 
  
توحید افعالى یعنى همه‌ افعال (از جمله افعال انسان) به مشیت و اراده خداوند است. یعنی همانگونه كه موجودات در اصل وجود خود وابسته به ذات او هستند در تأثیر و فعل خود نیز چنین هستند. و به تعبیر دیگر تأثیر حقیقی در همه امور از جانب خداست، نه خود مخلوقات؛ (لا مؤثر فی الوجود إلا الله).
+
توحید صفاتى‌ یعنى صفات خداوند از قبیل علم، قدرت، حیات، اراده، ادراک و... حقایقى غیر از ذات پروردگار نیستند. همه صفات خداوند به یک چیز برمی گردد و آن ذات خداوند است و تمام این صفات عین ذات خداوند هستند.
 
*'''توحید در عبادت'''
 
  
توحید در عبادت یعنى جز ذات پروردگار هیچ موجودى شایسته عبادت و پرستش ‌نیست. توحید در عبادت لازمه توحید ذات و صفات است.  
+
[[امام علی]] علیه السلام در این مورد می فرمایند: «کل عزیز غیره ذلیل و کل قوى غیره ضعیف، و کل مالک غیره مملوک و کل عالم غیره متعلم و کل قادر غیره یقدر و یعجز»; هر غیر او ذلیل است و هر نیرومندى جز او ناتوان است و هر مالکى جز او مملوک است و هر عالمى جز او نوآموز است و هر توانایى جز او گاه توانا و گاه ناتوان است.<ref> نهج البلاغه، خطبه ۶۵.</ref>
  
[[حضرت علی]] (علیه السلام) در تفسیر فرازهای اذان می فرمایند: «اما قوله «اشهد ان لا اله الاالله‌» ... كانه یقول: اعلم انه لا معبود الا الله (عزوجل) و ان كل معبود باطل سوى الله»<ref> شیخ صدوق، معانى الاخبار، ص 39. </ref>  
+
در این روایت تاکید شده است که اوصاف خداى تعالى شخصا ویژه اویند و کسى در آن‌ها با او شریک نیست.
 +
   
 +
'''توحید افعالی'''
  
وقتی مسلم شد كه «[[واجب الوجود]]» تنها خداست و هرچه غیر اوست ممكن و محتاج و نیازمند است، پس عبادت مخصوص اوست و او كمال مطلق است. و غیر از او كمال مطلق وجود ندارد و عبادت هم برای رسیدن به كمال است؛ بنابراین عبادت مخصوص خداوند است.
+
توحید افعالى یعنى همه‌ افعال (از جمله افعال [[انسان]]) به مشیت و اراده خداوند است. یعنی همانگونه که موجودات در اصل وجود خود وابسته به ذات او هستند، در تأثیر و فعل خود نیز چنین هستند. و به تعبیر دیگر تأثیر حقیقی در همه امور از جانب خداست، نه خود مخلوقات؛ (لا مؤثّر فی الوجود إلا الله).
  
 +
'''توحید در عبادت'''
  
'''آیاتی که به توحید در عبادت اشاره دارند:'''
+
توحید در عبادت یعنى جز ذات پروردگار، هیچ موجودى شایسته عبادت و پرستش ‌نیست. توحید در عبادت لازمه توحید ذات و صفات است. [[حضرت علی]] علیه السلام در تفسیر فرازهای [[اذان]] می فرمایند: «اما قوله "أشهد أن لا اله الا الله...‌" کانّه یقول: اعلم انه لامعبود الا الله (عزوجل) و ان کل معبود باطل سوى الله».<ref>شیخ صدوق، معانى الاخبار، ص ۳۹.</ref> 
  
*«و لقد بعثنا فی كل امه رسولاً ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»
+
وقتی مسلم شد که «[[واجب الوجود]]» تنها خداست و هرچه غیر اوست ممکن و محتاج و نیازمند است، پس عبادت مخصوص اوست و او کمال مطلق است و غیر از او کمال مطلق وجود ندارد و عبادت هم برای رسیدن به کمال است؛ بنابراین عبادت مخصوص خداوند است. در [[قرآن کریم]] آیاتی که به توحید در عبادت اشاره دارند، از جمله:
ما در هر امتی رسولی فرستادیم كه خدای یكتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب كنید. ([[سوره نحل]] ، آیه 36)
 
 
*«و ما ارسلنا من قبلك رسولاً الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون»
 
ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینكه به او وحی كردیم كه معبودی جز من نیست فقط مرا عبادت كنید. ([[سوره انبیاء]] ، آیه 25)
 
  
 +
*{{متن قرآن|«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ»}}؛ ما در هر امتی رسولی فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید. ([[سوره نحل]]/ ۳۶)
  
== «توحید» از منظر مذاهب اسلامی ==
+
*{{متن قرآن|«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِک مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ»}}؛ ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست فقط مرا عبادت کنید. ([[سوره انبیاء]]/ ۲۵)<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: [http://pajoohe.ir/%da%a9%d9%84%d8%a7%d9%85/%d8%a7%d9%82%d8%b3%d8%a7%d9%85-%d8%aa%d9%88%d8%ad%db%8c%d8%af__a-9226-0-38027.aspx سایت پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام].</ref>
  
در میان مکاتب اسلامی '''توحید ذاتی''' و '''توحید در عبادت''' مورد قبول قطعی همه گرایش های فکری بوده است ولی در مورد '''توحید صفاتی''' و '''توحید افعالی''' اختلافاتی وجود دارد: [[اشاعره]]، منكر توحید صفاتى‌ بوده و [[معتزله]] منکر توحید افعالی اند.
+
==توحید از منظر مذاهب اسلامی==
  
[[شهید مطهری]] در این زمینه می گوید:
+
در میان مکاتب اسلامی، [[توحید ذاتی]] و [[توحید در عبادت]] مورد قبول قطعی همه گرایش های فکری بوده است، ولی در مورد [[توحید صفاتی]] و [[توحید افعالی]] اختلافاتی وجود دارد: [[اشاعره]]، منکر توحید صفاتى‌ بوده و [[معتزله]] منکر توحید افعالی اند.
  
«توحید جزء اصول پنجگانه معتزله نیز بود، همچنانكه جزء اصول‌ اشاعره نیز هست، با این تفاوت كه توحید مورد نظر معتزله كه مشخصه مكتب آنها به شمار می‌رود توحید صفاتی است كه مورد انكار اشاعره است و توحید مورد نظر اشاعره كه مشخص مكتب آنها به شمار می‌رود توحید افعالی‌ است كه مورد انكار معتزله است...
+
[[شهید مطهری]] در این زمینه می گوید: «توحید جزء اصول پنجگانه معتزله نیز بود، همچنانکه جزء اصول‌ اشاعره نیز هست، با این تفاوت که توحید مورد نظر معتزله که مشخصه مکتب آنها به شمار می‌رود، توحید صفاتی است که مورد انکار اشاعره است و توحید مورد نظر اشاعره که مشخص مکتب آنها به شمار می‌رود، توحید افعالی‌ است که مورد انکار معتزله است... .
  
اكنون ببینیم كه توحید مورد نظر [[شیعه]] چه توحیدی است؟ توحید مورد نظر شیعه - علاوه بر توحید ذاتی و توحید در عبادت - هم شامل‌ توحید صفاتی و هم شامل توحید افعالی می شود.  
+
توحید مورد نظر [[شیعه]] - علاوه بر توحید ذاتی و توحید در عبادت - هم شامل‌ توحید صفاتی و هم شامل توحید افعالی می شود. یعنی شیعه در بحث صفات‌، طرفدار توحید صفاتی است و در بحث افعال، طرفدار توحید افعالی؛ اما توحید صفاتی شیعه با توحید صفاتی معتزله متفاوت است، توحید افعالی ایشان نیز با توحید افعالی اشاعره مغایرت دارد. توحید صفاتی معتزله به معنی خالی بودن ذات از هر صفتی و به عبارت‌ دیگر به معنی فاقد الصفات بودن ذات است، ولی توحید صفاتی شیعه به‌ معنی عینیت صفات با ذات است».<ref>مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص ۳۵.</ref>  
یعنی شیعه در بحث صفات‌  طرفدار توحید صفاتی است و در بحث افعال طرفدار توحید افعالی، اما توحید صفاتی شیعه با توحید صفاتی معتزله متفاوت است، توحید افعالی او نیز با توحید افعالی اشاعره مغایرت دارد. توحید صفاتی معتزله به معنی خالی بودن ذات از هر صفتی و به عبارت‌ دیگر به معنی فاقد الصفات بودن ذات است، ولی توحید صفاتی شیعه به‌ معنی عینیت صفات با ذات است».<ref>مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی: ص 35. </ref>  
 
  
 +
[[علامه طباطبائی]] در مقام بیان اعتقاد [[شیعه]] در «وحدانیت» خدا چنین می‌گوید: «هر واقعيتى را از واقعيت‌هاى جهان فرض كنيم، واقعيتى است محدود؛ يعنى بنا به فرض و تقديرى (فرض وجود سبب و شرط) هستى را داراست و بنا به فرض و تقديرى (فرض عدم سبب و شرط) منفى است و در حقيقت وجودش مرزى دارد كه در بيرون آن مرز يافت نمى‌شود. تنها [[الله|خدا]] است كه هيچ حد و نهايتى براى وى فرض نمى‌توان كرد؛ زيرا واقعيت وى مطلق است و به هر تقدير موجود مى‌باشد و به هيچ سبب و شرطى مرتبط و نيازمند نيست. روشن است كه در مورد امر نامحدود و نامتناهى نمى‌توان «عدد» فرض نمود؛ زيرا هر دوم كه فرض شود، غير از اولى خواهد بود و در نتيجه هر دو محدود و متناهى خواهند بود و به واقعيت همديگر مرز خواهند زد؛ چنانكه اگر حجمى را مثلاً نامحدود و نامتناهى فرض كنيم در برابر آن حجمى ديگر نمى‌توان فرض كرد و اگر هم فرض كنيم دومى همان اولى خواهد بود، پس «خدا» يگانه است و شريك وجود ندارد».<ref>علامه طباطبائی، شیعه در اسلام.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
+
==منابع==
 +
*"اصل توحید در اصول دین اسلام"، بهرام علیزاده، [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=144373 سایت تبیان].
 +
*"توحید"، مجله پاسدار اسلام، سید تقی واردی، اسفند ۸۳، شماره ۲۷۹.
 +
*تفسیر نمونه، آیت‌الله مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، ج ۱۳ ص ۵۷۳.
 +
*"توحید چیست؟"، رضا برنجکار، [https://imanoor.com/blog/what-is-monotheism/#end پایگاه ایمانور].
 +
{{اعتقادات شیعه}}
 +
{{اسلام}}
 
[[رده:اعتقادات]]
 
[[رده:اعتقادات]]
 +
[[رده:توحید]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= متوسط
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۴

«توحید» به معنای یگانگی خداوند متعال و بی‌مانند دانستن او، یکى از اصول اعتقادى دین اسلام و در مقابل «شرک» است. این یگانگی از جنبه‌های گوناگونی می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد که از مهمترین آنها توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی است.

توحید در لغت و اصطلاح

واژه «توحید» مصدر باب «تفعیل» و به معنای «یگانه دانستن» است. ریشه این کلمه «وحد» و به معنای انفراد است و از این رو «واحد» به چیزی اطلاق می شود که جزء ندارد.[۱]

توحید در اصطلاح به معنای یگانگی خدا و اعتقاد به یکتایی اوست. و اینکه در مقام فکر و اندیشه، شریک و رقیبی در آفرینش جهان هستی و برقراری نظم آن، برای او قایل نشویم و در مقام عمل، جز در برابر او، برای هیچ کس و هیچ چیزی سر تعظیم فرود نیاورده و آن را سجده و پرستش ننماییم.

بنابراین معنای اصلی توحید، یگانگی خدا است؛ لکن این یگانگی دو لازمه دارد: یکی این که خداوند شریک نداشته باشد و دیگر این که بسیط باشد، یعنی مرکب از اجزا نباشد؛ در غیر این صورت، یگانگی معنا ندارد.

در برابر توحید، «شرک» قرار دارد که به معنای شریک قرار دادن برای خدا (چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ عملی) است.

تعریف توحید در روایات

در احادیث دربارهٔ توحید به طور مفصل توضیح داده شده است. مثلاً در روایتی از امام صادق عليه السلام که می‌فرماید: «إِنَّ أَسَاسَ الدِّینِ التَّوْحِیدُ وَ الْعَدْلُ»، آنجا توحید را در ادامهٔ روایت اینطور تعریف کرده است: «أَمَّا التَّوْحِیدُ فَأَنْ لَا تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّکَ مَا جَازَ عَلَیْکَ»؛[۲] اما توحید آن است آنچه که بر خود روا می‌داری، بر خداوند روا ندانی.

یعنی یگانگی خدا این است که هیچ یک از ویژگیهای خود را برای خداوند ندانیم. آن ویژگیها که در ما هست، در خدا وجود ندارد. چون اگر در خدا هم وجود داشته باشد، خدا شبیه مخلوقات می‌شود که این با یگانگی او منافات دارد.

احادیث دیگری نیز در بیان این‌که توحید چیست وارد شده است؛ یک دسته از احادیث، احادیثی هستند که می‌گویند یگانگی خدا به معنای این است که شبیه مخلوقات نیست، مثل روایتی از امام على علیه السلام: که می‌فرماید: «تَوْحِیدُهُ تَمْیِیزُهُ مِنْ خَلْقِهِ»؛[۳] توحید یعنی جدا دانستن خدا از مخلوقات. جدا دانستن به این معنا که خدا متفاوت است، ویژگیهای مخلوق در او نیست.

یا روایت دیگری که آن حضرت می‌فرماید: «مَا عَرَفَ اللَّهَ مَنْ شَبَّهَهُ بِخَلْقِهِ»؛[۴] کسی که خدا را به مخلوقات تشبیه بکند، خدا را نشناخته است.

یک دسته روایات دیگر توحید را اینطور معنا می‌کنند: «التَّوْحِیدُ أَنْ لَا تَتَوَهَّمَهُ»؛[۵] امام على علیه السلام: توحید این است که خدا را توّهم نکنید، ذات خدا را تصور نکنید.

ارتباط این معنا با توحید این است که ذات چیزی را می‌توانیم تصور کنیم که شبیه خود ما باشد. ما ذات مخلوقات را می‌توانیم تصور کنیم. بنابراین اگر بتوانیم خدا را هم تصور کنیم، خداوند مانند مخلوقاتی می‌شود که ذات آنها قابل تصور است، در حالی که او بی همتا و یگانه است. بنابراین اقتضای یگانگی خدا این است که ما نتوانیم او را توهم و تصور کنیم. چون آن چیزی مورد توهم قرار می‌گیرد که مخلوق و ساخته شده باشد.

کسى در جنگ جمل به اميرالمؤمنين علیه السلام نزديك شد و گفت يا اميرالمؤمنين آيا مى‌گويى خداى يكى است؟ مردم از هر سوى به مرد عرب بخاطر این سخن در شرایط جنگ اعتراض كردند. اميرالمؤمنين فرمود: «او را به حال خود بگذاريد؛ زيرا آنچه اين مرد عرب مى‌خواهد، همان است كه ما از اين جماعت مى‌خواهيم»، پس به آن مرد فرمود: «اين كه گفته مى‌شود خدا يكى است، چهار قسم است. دو معناى از آن چهار معنا درست نيست و دو معنا درست است، اما آن دو معنا كه درست نيست يكى اين است كه كسى گويد خدا يكى است و عدد و شماره را در نظر گيرد؛ اين معنا درست نيست، زيرا آن كه دوم ندارد داخل عدد نمى‌شود. آيا نمى‌بينى كسانى كه گفتند: خدا، سومی از سه تا است (اشاره به قول نصارا: «انّ اللهَ ثالثُ ثلاثة») (سوره مائده/ 73) و كافر شدند؟ و يكى اين است كه كسى بگويد: فلانى يكى از مردم است؛ يعنى نوعى است از اين جنس (يا واحد است از اين نوع) اين معنا نيز در خدا درست نيست؛ زيرا تشبيه است و خدا از شبيه منزه است. و اما آن دو معنا كه در خدا درست است: يكى اين است كه كسى بگويد خدا يكى است به اين معنا كه در ميان اشياء شبيه ندارد، و خدا چنين است. و يكى اين كه كسى بگويد: خدا يكى است ("اَحد" يعنى هيچ‌گونه كثرت و انقسام برنمى‌دارد، نه در خارج، نه در عقل و نه در وهم) و خدا چنين است».[۶]

و باز امام على علیه السلام مى‌فرمايد: «شناختن خدا، همان يگانه دانستن اوست».[۷] يعنى اثبات وجود خداى تعالى كه وجودى است نامتناهى و غيرمحدود، در اثبات وحدانيت وى كافى است؛ زيرا دوم براى نامتناهى تصور ندارد.

جایگاه توحید در اسلام

در مباحث خداشناسی، توحید به معنای یکتاپرستی یکى از اصول اعتقادى اسلام و همه ادیان ابراهیمى است. اهمیت این اصل به این دلیل است که به نظر بسیاری از متکلمین اسلامی، دیگر اصول دین اسلام مبتنی بر اصل توحید هستند. به همین دلیل است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کنند که «التوحید نصفُ الدین»؛[۸] توحید نیمی از دین است.

اهمیت توحید را مى توان با تأمل در آیه ۱۰۸ سوره انبیاء به دست آورد. از آنجا که مهمترین مظهر رحمت و محکمترین پایه و اساس آن، توحید و جلوه هاى آن است، خداوند چنین مى گوید: «قُلْ إنّما یُوحى اِلىَّ اَنّما اِلهُکُمْ اِلهٌ واحدٌ»؛ به آنها بگو تنها چیزى که به من وحى مى شود این است که معبود شما معبود واحدى است.

در این آیه نکات بنیادى مطرح شده است، نخست این که پایه اصلى، توحید است و به راستى هر چه بیشتر بیندیشید، وجود این رابطه نیرومند، روشن تر مى شود. توحید در اعتقاد، در عمل، در کلمه، در صفوف و توحید در قانون و در همه چیز.

نکته دیگر این که به مقتضاى کلمه «انّما» که دلیل بر حصر است، تمام دعوت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) در اصل توحید خلاصه مى شود. مطالعات دقیق نیز نشان مى دهد: حتى فروع و احکام نیز، در پایان به اصل توحید باز مى گردد و به همین دلیل، توحید تنها یک اصل از اصول نیست، بلکه به عنوان رشته محکمى است که دانه هاى یک تسبیح را به هم پیوند مى دهد و یا روحى است که در کالبد دین دمیده شده.

مراتب توحید

توحید به معنای یگانگی خدای تعالی است و این یگانگی از جنبه های گوناگونی می تواند، مورد بررسی قرار گیرد که از مهمترین آنها توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی است.

توحید ذاتی

توحید ذاتی به معنای نفی شریک، شبیه و جزء از ذات خداوند است، یعنی بی نظیر از هر جهت و مطلق از جمیع جهات است. بنابر توحید ذاتی، ذات پروردگار، یگانه است، مثل و مانند ندارد و ماسوا همه مخلوق اوست. آیه کریمه «لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ» (سوره شوری/ ۱۱) و یا آیه «وَلَمْ یکن لَّهُ کفُوًا أَحَدٌ» (سوره اخلاص/۴) مبین توحید ذاتى است.

توحید صفاتی

توحید صفاتى‌ یعنى صفات خداوند از قبیل علم، قدرت، حیات، اراده، ادراک و... حقایقى غیر از ذات پروردگار نیستند. همه صفات خداوند به یک چیز برمی گردد و آن ذات خداوند است و تمام این صفات عین ذات خداوند هستند.

امام علی علیه السلام در این مورد می فرمایند: «کل عزیز غیره ذلیل و کل قوى غیره ضعیف، و کل مالک غیره مملوک و کل عالم غیره متعلم و کل قادر غیره یقدر و یعجز»; هر غیر او ذلیل است و هر نیرومندى جز او ناتوان است و هر مالکى جز او مملوک است و هر عالمى جز او نوآموز است و هر توانایى جز او گاه توانا و گاه ناتوان است.[۹]

در این روایت تاکید شده است که اوصاف خداى تعالى شخصا ویژه اویند و کسى در آن‌ها با او شریک نیست.

توحید افعالی

توحید افعالى یعنى همه‌ افعال (از جمله افعال انسان) به مشیت و اراده خداوند است. یعنی همانگونه که موجودات در اصل وجود خود وابسته به ذات او هستند، در تأثیر و فعل خود نیز چنین هستند. و به تعبیر دیگر تأثیر حقیقی در همه امور از جانب خداست، نه خود مخلوقات؛ (لا مؤثّر فی الوجود إلا الله).

توحید در عبادت

توحید در عبادت یعنى جز ذات پروردگار، هیچ موجودى شایسته عبادت و پرستش ‌نیست. توحید در عبادت لازمه توحید ذات و صفات است. حضرت علی علیه السلام در تفسیر فرازهای اذان می فرمایند: «اما قوله "أشهد أن لا اله الا الله...‌" کانّه یقول: اعلم انه لامعبود الا الله (عزوجل) و ان کل معبود باطل سوى الله».[۱۰]

وقتی مسلم شد که «واجب الوجود» تنها خداست و هرچه غیر اوست ممکن و محتاج و نیازمند است، پس عبادت مخصوص اوست و او کمال مطلق است و غیر از او کمال مطلق وجود ندارد و عبادت هم برای رسیدن به کمال است؛ بنابراین عبادت مخصوص خداوند است. در قرآن کریم آیاتی که به توحید در عبادت اشاره دارند، از جمله:

  • «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ»؛ ما در هر امتی رسولی فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید. (سوره نحل/ ۳۶)
  • «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِک مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ»؛ ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست فقط مرا عبادت کنید. (سوره انبیاء/ ۲۵)[۱۱]

توحید از منظر مذاهب اسلامی

در میان مکاتب اسلامی، توحید ذاتی و توحید در عبادت مورد قبول قطعی همه گرایش های فکری بوده است، ولی در مورد توحید صفاتی و توحید افعالی اختلافاتی وجود دارد: اشاعره، منکر توحید صفاتى‌ بوده و معتزله منکر توحید افعالی اند.

شهید مطهری در این زمینه می گوید: «توحید جزء اصول پنجگانه معتزله نیز بود، همچنانکه جزء اصول‌ اشاعره نیز هست، با این تفاوت که توحید مورد نظر معتزله که مشخصه مکتب آنها به شمار می‌رود، توحید صفاتی است که مورد انکار اشاعره است و توحید مورد نظر اشاعره که مشخص مکتب آنها به شمار می‌رود، توحید افعالی‌ است که مورد انکار معتزله است... .

توحید مورد نظر شیعه - علاوه بر توحید ذاتی و توحید در عبادت - هم شامل‌ توحید صفاتی و هم شامل توحید افعالی می شود. یعنی شیعه در بحث صفات‌، طرفدار توحید صفاتی است و در بحث افعال، طرفدار توحید افعالی؛ اما توحید صفاتی شیعه با توحید صفاتی معتزله متفاوت است، توحید افعالی ایشان نیز با توحید افعالی اشاعره مغایرت دارد. توحید صفاتی معتزله به معنی خالی بودن ذات از هر صفتی و به عبارت‌ دیگر به معنی فاقد الصفات بودن ذات است، ولی توحید صفاتی شیعه به‌ معنی عینیت صفات با ذات است».[۱۲]

علامه طباطبائی در مقام بیان اعتقاد شیعه در «وحدانیت» خدا چنین می‌گوید: «هر واقعيتى را از واقعيت‌هاى جهان فرض كنيم، واقعيتى است محدود؛ يعنى بنا به فرض و تقديرى (فرض وجود سبب و شرط) هستى را داراست و بنا به فرض و تقديرى (فرض عدم سبب و شرط) منفى است و در حقيقت وجودش مرزى دارد كه در بيرون آن مرز يافت نمى‌شود. تنها خدا است كه هيچ حد و نهايتى براى وى فرض نمى‌توان كرد؛ زيرا واقعيت وى مطلق است و به هر تقدير موجود مى‌باشد و به هيچ سبب و شرطى مرتبط و نيازمند نيست. روشن است كه در مورد امر نامحدود و نامتناهى نمى‌توان «عدد» فرض نمود؛ زيرا هر دوم كه فرض شود، غير از اولى خواهد بود و در نتيجه هر دو محدود و متناهى خواهند بود و به واقعيت همديگر مرز خواهند زد؛ چنانكه اگر حجمى را مثلاً نامحدود و نامتناهى فرض كنيم در برابر آن حجمى ديگر نمى‌توان فرض كرد و اگر هم فرض كنيم دومى همان اولى خواهد بود، پس «خدا» يگانه است و شريك وجود ندارد».[۱۳]

پانویس

  1. مفردات راغب اصفهانی، نشر مرتضوی، ۱۳۸۸، ص ۵۵۱.
  2. بحارالأنوار، ج ‏۴، ص ۲۶۴.
  3. بحارالأنوار، ج ‏۴، ص ۲۵۳.
  4. همان، ج ‏۳، ص ۲۹۷.
  5. همان، ج ‏۵، ص ۵۲.
  6. بحارالانوار، ج 3، ص 207.
  7. بحارالانوار، ج 2، ص 186.
  8. شیخ صدوق، التوحید، ص ۲۸، ح ۲۴.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۶۵.
  10. شیخ صدوق، معانى الاخبار، ص ۳۹.
  11. برای مطالعه بیشتر ر.ک: سایت پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام.
  12. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص ۳۵.
  13. علامه طباطبائی، شیعه در اسلام.

منابع

  • "اصل توحید در اصول دین اسلام"، بهرام علیزاده، سایت تبیان.
  • "توحید"، مجله پاسدار اسلام، سید تقی واردی، اسفند ۸۳، شماره ۲۷۹.
  • تفسیر نمونه، آیت‌الله مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، ج ۱۳ ص ۵۷۳.
  • "توحید چیست؟"، رضا برنجکار، پایگاه ایمانور.
‌اعتقادات شیعه
توحید توحید ذاتی * توحید صفاتی * توحید افعالی * توحید در عبادت * بداء * اسماء و صفات الهی
عدل قضا و قدر * اختیار * امر بین الامرین
نبوت عصمت پیامبران * خاتمیت * وحی * اعجاز * عدم تحریف قرآن
امامت

باورها:

ضرورت وجود امام * عصمت امامان * اهل بیت * چهارده معصوم * ولایت تكوینی * علم غیب امامان * غیبت امام زمان (عج) * انتظار * رجعت * توسل * شفاعت * آخر الزمان

ائمه علیهم السلام:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله * امام علی(ع) * امام حسن(ع) * امام حسین(ع) * امام سجاد(ع) * امام باقر(ع) * امام صادق(ع) * امام کاظم(ع) * امام رضا(ع) * امام جواد(ع) * امام هادی(ع) * امام عسکری(ع) * امام مهدی(عج)

معاد برزخ * معاد جسمانی * حشر * صراط * میزان * بهشت * جهنم