بابا فغانی شیرازی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف بزرگ اسلامی]]}}
+
'''«بابا فغانی شیرازی»''' (م، ۹۲۵ ق)، شاعر نامدار [[ایران|ایرانی]] [[شیعه]] در قرن دهم هجری و [[تخلص|متخلص]] به «فغانی» است. بابافغانی در اقسام مختلف [[شعر]] به ویژه [[غزل|غزل‌]] استاد بوده و اشعاری سروده، و نزدیک به ششصد غزل در [[دیوان (شعر)|دیوان]] او ثبت است.
 +
==زندگی‌نامه==
  
بابافغانی (فغانی شیرازی)، شاعر غزلسرای اواخر قرن نهم و اوایل سدة دهم.  
+
تاریخ ولادت بابافغانی شیرازی معلوم نیست، ولی وفات او را در ۹۲۵ هجری نوشته اند. زادگاه او [[شیراز]] بوده و در آغاز عمر به کارگری اشتغال داشته و گفته اند که به همین مناسبت در آغاز شاعری [[تخلص]] او «سکّاکی» بوده است<ref>رجوع کنید به سام میرزا صفوی، تحفة سامی؛ امین احمد رازی، هفت اقلیم؛ اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین.</ref> ولی هیچ شعری با این تخلص از او دیده نشده و در [[دیوان (شعر)|دیوان]] اشعارش همه جا تخلص او «فغانی» است.
  
==معرفی اجمالی بابافغانی شیرازی==
+
بابافغانی در اواسط عمر از شیراز به هرات رفت. هرات در آن روزگار بزرگترین مرکز [[شعر]] و ادب فارسی بود و کسانی چون [[عبدالرحمن جامی]]، اهلی تُرشیزی، هاتفی، بنائی، هلالی و بسیاری دیگر از ادبا و شعرای آن زمان در دربار [[سلطان حسین بایقرا|سلطان حسین میرزا بایقرا]] و در اطراف وزیر علم دوست و هنر پرورش، امیرعلی شیر نوائی گرد آمده بودند. ولی فغانی در هرات اقبالی نیافت و شاعران [[خراسان]] شعر او را نپسندیدند، و چنان شد که در آن اوقات هر که شعری می گفت که به نظر ایشان معیوب یا نامطبوع یا خالی از صنایع بدیعی بود، می گفتند که «فغانیه» گفته است.<ref>رجوع کنید به اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین</ref>
  
نام او و نام پدرش در تذکره ها ذکر نشده است. تاریخ ولادتش نیز معلوم نیست ولی وفات او را در 925 نوشته اند. زادگاه او شیراز بوده و در آغاز عمر بکارگری اشتغال داشته و گفته اند که به همین مناسبت در آغاز شاعری تخلص او «سکّاکی» بوده است<ref>رجوع کنید به سام میرزا صفوی، تحفة سامی؛ امین احمد رازی، هفت اقلیم؛ اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین.</ref> ولی هیچ غزلی با این تخلص از او دیده نشده و در دیوان اشعارش همه جا تخلص او «فغانی» است.
+
فغانی از هرات به آذربایجان سفر کرد و در [[تبریز]] به خدمت سلطان یعقوب آق قوینلو (حک: ۸۸۳ـ۸۹۶) پسر اوزون حسن که مردی ادب پرور بود، درآمد و مورد محبت و التفات او قرار گرفت و به «بابای شعرا» ملقب شد.<ref>رجوع کنید به سام میرزا صفوی، تحفة سامی؛ امین احمد رازی، هفت اقلیم</ref>
  
==کسب علم برای سرودن شعر در سفر==
+
در دوران حیاتِ سلطان یعقوب، فغانی همواره با او بود و در سفرها و لشکرکشی ها همراهیش می کرد. گفته اند که در یکی از جنگها دیوان اشعار بابافغانی به غارت رفت و ناچار به برادر خود که در شیراز بود نامه نوشت و از او خواست که هر چه از اشعارش که در آنجا بدست می آید گردآورد و به تبریز بفرستد. ولی به گفته تقی الدین اوحدی در عرفات العاشقین، دیوانی که امروز در دست است بعد از مرگ او فراهم آمده و معلوم نیست که اشعاری که او خود گردآورده بوده چه شده است.
  
در اواسط عمر از شیراز به هرات رفت. هرات در آن روزگار بزرگترین مرکز شعر و ادب فارسی بود و کسانی چون عبدالرحمن جامی، اهلی تُرشیزی، هاتفی، بنائی، هلالی و بسیاری دیگر از ادبا و شعرای آن زمان در دربار سلطان حسین میرزا بایقرا و در اطراف وزیر علم دوست و هنر پرورش، امیر علیشیر نوائی گرد آمده بودند. ولی فغانی در هرات اقبالی نیافت و شاعران خراسان شعر او را نپسندیدند، و چنان شد که در آن اوقات هر که شعری می گفت که به نظر ایشان معیوب یا نامطبوع یا خالی از صنایع بدیعی بود می گفتند که «فغانیه» گفته است.<ref>رجوع کنید به اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین</ref>
+
پس از مرگ سلطان یعقوب در ۸۹۶ ق، اوضاع آذربایجان آشفته شد و شاعران و هنرورانی که در دربار او گردآمده بودند، پراکنده شدند. بابافغانی مسلماً تا دوران حکومت رستم بیگ (پسر مقصودبیگ و نواده اوزون حسن) در تبریز بوده، زیرا جلوس او را (۸۹۷ ق) تهنیت گفته، ولی ظاهراً پس از این دوران به زادگاه خود بازگشته است. اگر آمدن او به تبریز بعد از جلوس سلطان یعقوب در ۸۸۳ ق. و بازگشتش از تبریز بعد از مرگ رستم بیگ در ۹۰۲ ق. بوده باشد، مدت اقامتش در آذربایجان بیش از هفده سال بوده است.
  
فغانی از هرات به آذربایجان سفر کرد و در تبریز به خدمت سلطان یعقوب آق قوینلو حک: 883ـ896. پسر اوزون حسن که مردی ادب پرور بود، درآمد و مورد محبت و التفات او قرار گرفت و به «بابای شعرا» ملقب شد.<ref>رجوع کنید به سام میرزا صفوی، تحفة سامی؛ امین احمد رازی، هفت اقلیم</ref>
+
بابافغانی در آغاز دوران شاه اسماعیل صفوی از شیراز به [[خراسان]] سفر کرد و در ابیورد ساکن شد، ولی در اواخر عمر به [[مشهد]] رضوی رفت و در آنجا ظاهراً مفلوج شد و در ۹۲۵ ق. درگذشت.<ref>رجوع کنید به اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین؛ شوشتری، مجالس المؤمنین،ج۲، ص۶۸۹ـ۶۹۲.</ref>
  
در دوران حیاتِ سلطان یعقوب، فغانی همواره با او بود و در سفرها و لشکرکشی ها همراهیش می کرد. گفته اند که در یکی از جنگها دیوان اشعار بابافغانی به غارت رفت و ناچار به برادر خود که در شیراز بود نامه نوشت و از او خواست که هر چه از اشعارش که در آنجا بدست می آید گردآورد و به تبریز بفرستد. ولی به گفته تقی الدین اوحدی در عرفات العاشقین دیوانی که امروز در دست است بعد از مرگ او فراهم آمده و معلوم نیست که اشعاری که او خود گردآورده بوده چه شده است.
+
بابافغانی مال و مکنتی نداشته و از قید تعلقات آزاد بوده و زندگی را به عشرت و شادخواری می گذرانده است. تذکره نویسان عموماً از [[شراب خواری|میخوارگی]] او سخن گفته اند، ولی چنین به نظر می رسد که در سالهای آخر عمر [[توبه]] کرده و از این عادت رهایی یافته است.<ref>صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۴۱۳.</ref>
  
پس از مرگ سلطان یعقوب در 896، اوضاع آذربایجان آشفته شد و شاعران و هنرورانی که در دربار او گردآمده بودند، پراکنده شدند. بابافغانی مسلماً تا دوران حکومت رستم بیگ (پسر مقصودبیگ و نوادة اوزون حسن) در تبریز بوده زیرا جلوس او را (897) تهنیت گفته، ولی ظاهراً پس از این دوران به زادگاه خود بازگشته است. اگر آمدن او به تبریز بعداز جلوس سلطان یعقوب در 883 و بازگشتش از تبریز بعد از مرگ رستم بیگ در 902 بوده باشد، مدت اقامتش در آذربایجان بیش از هفده سال بوده است.
+
==شعر بابا فغانی==
  
بابافغانی در آغاز دوران شاه اسماعیل صفوی از شیراز به [[خراسان]] سفر کرد و در ابیورد ساکن شد ولی در اواخر عمر به مشهد رضوی رفت و در آنجا ظاهراً مفلوج شد و در 925 درگذشت.<ref>رجوع کنید به اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین؛ شوشتری، مجالس المؤمنین،ج2، ص689ـ692.</ref>
+
بابافغانی در اقسام مختلف [[شعر]] از [[قصیده]] و [[غزل]] و [[رباعی]] و [[ترکیب بند]] و [[ترجیع بند]] و [[مستزاد]] استاد بوده و در این انواع اشعاری سروده است، ولی کار اصلی او غزل‌سرایی بوده و نزدیک به ششصد غزل در [[دیوان (شعر)|دیوان]] او ثبت است. قصایدی در مدح سلاطین آق قوینلو و [[مرثیه]] ای در ده بند در مرگ سلطان یعقوب سروده و اشعاری در ستایش [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله و مناقب [[امام علی علیه السلام|امام علی]] و [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] علیهماالسلام گفته که نمونه هایی از آن در «[[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المؤمنین]]» [[قاضی نورالله شوشتری|قاضی نوراللّه شوشتری]] آمده است.<ref>براون، تاریخ ادبیات ایران، ص۱۷۵ـ۱۷۶.</ref> در قصیده سرایی بیان او ساده و روان است و از تکلف و تصنّعی که معمولاً در کلام قصیده سرایان دیده می شود خالی است و در مدیحه گویی از مبالغه اجتناب دارد.
  
آگاهی از احوال شخصی او بسیار اندک است. مال و مکنتی نداشته و از قید تعلقات آزاد بوده و زندگی را به عشرت و شادخواری می گذرانده است. تذکره نویسان عموماً از میخوارگی او سخن گفته اند ولی چنین به نظر می رسد که در سالهای آخر عمر [[توبه]] کرده و از این عادت رهایی یافته است.<ref>صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج4، ص413.</ref>
+
او در غزل شیوه ای خاص دارد که از مختصات آن یکی همان سادگی و روانی کلام است و دیگر آوردن تعبیرات و مضامین بدیع و تشبیهات و استعارات نو و سوم، بیان احوال عاطفی و احساسات عاشقانه محض، بی آنکه رنگ و حالت [[تصوف|صوفیانه]] بر سخن و اندیشه او غالب باشد. شیوه غزلسرایی فغانی با شیوه های رایج و مأنوس آن زمان تفاوت داشت. واله داغستانی در ریاض الشعرا می گوید که «بابای مغفور مجتهد فن تازه ای است که پیش از وی احدی به آن روش شعر نگفته» و به گفته تقی الدین کاشی در خلاصة الاشعار «اهل خراسان در زمان وی اشعارش نپسندیده اند و منکر آن طرز بوده اند، زیرا سخنانش منافی طرز ایشان است».
  
==انواع شعر در دیوان بابافغانی==
+
لیکن همین شیوه در دوره های بعد رواج یافت و در کلام شاعرانی چون وحشی و [[نظیری نیشابوری|نظیری]] و عرفی و [[ضمیری اصفهانی|ضمیری]] و حتی [[صائب تبریزی|صائب]] مؤثر افتاد. صائب خود از ستایشگران شعر فغانی است و تتبع دیوان او و اقتدا به سخن او را واجب می شمارد.
  
بابافغانی در اقسام مختلف شعر از قصیده و غزل و رباعی و ترکیب بند و ترجیع بند و مستزاد استاد بوده و در این انواع اشعاری سروده است ولی کار اصلی او غزلسرایی بوده و نزدیک به ششصد غزل در دیوان او ثبت است. قصایدی در مدح سلاطین آق قوینلو و مرثیه ای در ده بند در مرگ سلطان یعقوب سروده و اشعاری در ستایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و مناقب علی بن ابی طالب و علی بن موسی الرضا علیهماالسلام گفته که نمونه هایی از آن در مجالس المؤمنین قاضی نوراللّه شوشتری آمده است.<ref>براون، تاریخ ادبیات ایران، ص175ـ176.</ref> در قصیده سرایی بیان او ساده و روان است و از تکلف و تصنّعی که معمولاً در کلام قصیده سرایان دیده می شود خالی است و در مدیحه گویی از مبالغه اجتناب دارد.
+
بابا فغانی شیرازی از آخرین شاعران «[[سبک عراقی]]» در سدهٔ نهم هجری بود و برخی او را از پیشگامان «[[سبک هندی]]» و به ویژه «سبک وقوع» در شعر فارسی می‌دانند. نخستین جلوه های مکتب وقوع و نیز شیوه ای که بعداً به سبک هندی معروف شد، در اشعار فغانی به روشنی مشهود است ولی در شعر او مضمون سازی و خیال آفرینی و آوردن تشبیهات و تعبیرات نو با اعتدال و تناسب همراه است و افراط و مبالغه ای که از این لحاظ در آثار شاعران سبک هندی دیده می شود، در سروده های او نیست.
  
در غزل شیوه ای خاص دارد که از مختصات آن یکی همان سادگی و روانی کلام است و دیگر آوردن تعبیرات و مضامین بدیع و تشبیهات و استعارات نو و سوم بیان احوال عاطفی و احساسات عاشقانة محض بی آنکه رنگ و حالت صوفیانه بر سخن و اندیشه او غالب باشد. شیوه غزلسرایی فغانی با شیوه های رایج و مأنوس آن زمان تفاوت داشت.
+
دیوان بابافغانی دوبار به طبع رسیده است؛ بار اول در لاهور و بار دوم در [[تهران]]، چاپ احمد سهیلی خوانساری ۱۳۱۶ ش. که پس از آن هم چندین بار با اضافاتی چاپ شده است. گزیده ای از اشعار او به قلم حسین آزاد به زبان فرانسه ترجمه و در ۱۹۰۳ م. در پاریس منتشر شده است.
  
واله داغستانی در ریاض الشعرا می گوید که «بابای مغفور مجتهد فن تازه ای است که پیش از وی احدی به آن روش شعر نگفته» و به گفته تقی الدین کاشی در خلاصة الاشعار «اهل خراسان در زمان وی اشعارش نپسندیده اند و منکر آن طرز بوده اند، زیرا سخنانش منافی طرز ایشان است».
+
==پانویس==
 +
<references />
  
لیکن همین شیوه در دوره های بعد رواج یافت و در کلام شاعرانی چون وحشی و نظیری و عرفی و ضمیری و حتی صائب مؤثر افتاد. صائب خود از ستایشگران شعر فغانی است و تتبع دیوان او و اقتدا به سخن او را واجب می شمارد. نخستین جلوه های «مکتب وقوع» و نیز شیوه ای که بعداً به «سبک هندی» معروف شد در اشعار فغانی بروشنی مشهود است ولی در شعر او مضمون سازی و خیال آفرینی و آوردن تشبیهات و تعبیرات نو با اعتدال و تناسب همراه است و افراط و مبالغه ای که از این لحاظ در آثار شاعران سبک هندی دیده می شود در سروده های او نیست.
+
==منابع==
 
 
دیوان بابافغانی دوبار به طبع رسیده است؛ بار اول در لاهور و بار دوم در تهران ، چاپ احمد سهیلی خوانساری 1316 ش که پس از آن هم چندین بار با اضافاتی چاپ شده است. گزیده ای از اشعار او به قلم حسین آزاد به زبان فرانسه ترجمه و در 1903 در پاریس منتشر شده است.
 
 
 
==منابع مقاله==
 
 
* امین احمد رازی، هفت اقلیم، کلکته 1939، ص264ـ265.
 
* محمد بن محمد اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین، نسخة خطی، عرصة حرف فاء، عرفة سوم.
 
* بابافغانی شیرازی، دیوان بابافغانی شیرازی، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران 1362 ش.
 
* ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبیات ایران، از آغاز عهد صفویه تا زمان حاضر، ترجمة غلامرضا رشید یاسمی، ج4، تهران 1329ش، ص175ـ176.
 
* محمد بن علی تقی الدین کاشی، خلاصة الاشعار و زبدة الافکار، نسخة خطی، رکن چهارم، ذیل «فغانی».
 
* سام میرزا صفوی، تحفة سامی، چاپ وحید دستگردی، تهران 1314 ش.
 
* محمد شبلی نعمانی، شعرالعجم، علیگره 1909، ج3، ص27ـ30.
 
* نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران 1354 ش.
 
* ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران 1363ـ1370 ش، ج4، ص411ـ414.
 
* سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران 1363ش، ج1، ص437ـ438.
 
* علیقلی خان واله داغستانی، ریاض الشعرا، نسخة خطی، حرف فاء، ذیل «فغانی».
 
* Hocإyne Azad, Les perles de la couronne:choix de poإsies de Baba Feghani ... avec une introduction et des notes, Paris 1903.
 
 
 
==پانویس==
 
<references/>
 
  
==منبع==
+
*دانشنامه جهان اسلام، مدخل "بابا فغانی شیرازی"، فتح اللّه مجتبائی، ج۱.
* فتح اللّه مجتبائی، مدخل «بابا فغانی شیرازی» در دانشنامه جهان اسلام، ج1.
+
*[https://ganjoor.net/faghani "بابافغانی"، سایت گنجور].
 
{{شعر فارسی}}
 
{{شعر فارسی}}
 
[[رده: شعرای پارسی گو]]
 
[[رده: شعرای پارسی گو]]
[[رده:شعرای پارسی گوی قرن نهم]]
+
[[رده:شعرای پارسی گوی قرن دهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۴۸

«بابا فغانی شیرازی» (م، ۹۲۵ ق)، شاعر نامدار ایرانی شیعه در قرن دهم هجری و متخلص به «فغانی» است. بابافغانی در اقسام مختلف شعر به ویژه غزل‌ استاد بوده و اشعاری سروده، و نزدیک به ششصد غزل در دیوان او ثبت است.

زندگی‌نامه

تاریخ ولادت بابافغانی شیرازی معلوم نیست، ولی وفات او را در ۹۲۵ هجری نوشته اند. زادگاه او شیراز بوده و در آغاز عمر به کارگری اشتغال داشته و گفته اند که به همین مناسبت در آغاز شاعری تخلص او «سکّاکی» بوده است[۱] ولی هیچ شعری با این تخلص از او دیده نشده و در دیوان اشعارش همه جا تخلص او «فغانی» است.

بابافغانی در اواسط عمر از شیراز به هرات رفت. هرات در آن روزگار بزرگترین مرکز شعر و ادب فارسی بود و کسانی چون عبدالرحمن جامی، اهلی تُرشیزی، هاتفی، بنائی، هلالی و بسیاری دیگر از ادبا و شعرای آن زمان در دربار سلطان حسین میرزا بایقرا و در اطراف وزیر علم دوست و هنر پرورش، امیرعلی شیر نوائی گرد آمده بودند. ولی فغانی در هرات اقبالی نیافت و شاعران خراسان شعر او را نپسندیدند، و چنان شد که در آن اوقات هر که شعری می گفت که به نظر ایشان معیوب یا نامطبوع یا خالی از صنایع بدیعی بود، می گفتند که «فغانیه» گفته است.[۲]

فغانی از هرات به آذربایجان سفر کرد و در تبریز به خدمت سلطان یعقوب آق قوینلو (حک: ۸۸۳ـ۸۹۶) پسر اوزون حسن که مردی ادب پرور بود، درآمد و مورد محبت و التفات او قرار گرفت و به «بابای شعرا» ملقب شد.[۳]

در دوران حیاتِ سلطان یعقوب، فغانی همواره با او بود و در سفرها و لشکرکشی ها همراهیش می کرد. گفته اند که در یکی از جنگها دیوان اشعار بابافغانی به غارت رفت و ناچار به برادر خود که در شیراز بود نامه نوشت و از او خواست که هر چه از اشعارش که در آنجا بدست می آید گردآورد و به تبریز بفرستد. ولی به گفته تقی الدین اوحدی در عرفات العاشقین، دیوانی که امروز در دست است بعد از مرگ او فراهم آمده و معلوم نیست که اشعاری که او خود گردآورده بوده چه شده است.

پس از مرگ سلطان یعقوب در ۸۹۶ ق، اوضاع آذربایجان آشفته شد و شاعران و هنرورانی که در دربار او گردآمده بودند، پراکنده شدند. بابافغانی مسلماً تا دوران حکومت رستم بیگ (پسر مقصودبیگ و نواده اوزون حسن) در تبریز بوده، زیرا جلوس او را (۸۹۷ ق) تهنیت گفته، ولی ظاهراً پس از این دوران به زادگاه خود بازگشته است. اگر آمدن او به تبریز بعد از جلوس سلطان یعقوب در ۸۸۳ ق. و بازگشتش از تبریز بعد از مرگ رستم بیگ در ۹۰۲ ق. بوده باشد، مدت اقامتش در آذربایجان بیش از هفده سال بوده است.

بابافغانی در آغاز دوران شاه اسماعیل صفوی از شیراز به خراسان سفر کرد و در ابیورد ساکن شد، ولی در اواخر عمر به مشهد رضوی رفت و در آنجا ظاهراً مفلوج شد و در ۹۲۵ ق. درگذشت.[۴]

بابافغانی مال و مکنتی نداشته و از قید تعلقات آزاد بوده و زندگی را به عشرت و شادخواری می گذرانده است. تذکره نویسان عموماً از میخوارگی او سخن گفته اند، ولی چنین به نظر می رسد که در سالهای آخر عمر توبه کرده و از این عادت رهایی یافته است.[۵]

شعر بابا فغانی

بابافغانی در اقسام مختلف شعر از قصیده و غزل و رباعی و ترکیب بند و ترجیع بند و مستزاد استاد بوده و در این انواع اشعاری سروده است، ولی کار اصلی او غزل‌سرایی بوده و نزدیک به ششصد غزل در دیوان او ثبت است. قصایدی در مدح سلاطین آق قوینلو و مرثیه ای در ده بند در مرگ سلطان یعقوب سروده و اشعاری در ستایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و مناقب امام علی و امام رضا علیهماالسلام گفته که نمونه هایی از آن در «مجالس المؤمنین» قاضی نوراللّه شوشتری آمده است.[۶] در قصیده سرایی بیان او ساده و روان است و از تکلف و تصنّعی که معمولاً در کلام قصیده سرایان دیده می شود خالی است و در مدیحه گویی از مبالغه اجتناب دارد.

او در غزل شیوه ای خاص دارد که از مختصات آن یکی همان سادگی و روانی کلام است و دیگر آوردن تعبیرات و مضامین بدیع و تشبیهات و استعارات نو و سوم، بیان احوال عاطفی و احساسات عاشقانه محض، بی آنکه رنگ و حالت صوفیانه بر سخن و اندیشه او غالب باشد. شیوه غزلسرایی فغانی با شیوه های رایج و مأنوس آن زمان تفاوت داشت. واله داغستانی در ریاض الشعرا می گوید که «بابای مغفور مجتهد فن تازه ای است که پیش از وی احدی به آن روش شعر نگفته» و به گفته تقی الدین کاشی در خلاصة الاشعار «اهل خراسان در زمان وی اشعارش نپسندیده اند و منکر آن طرز بوده اند، زیرا سخنانش منافی طرز ایشان است».

لیکن همین شیوه در دوره های بعد رواج یافت و در کلام شاعرانی چون وحشی و نظیری و عرفی و ضمیری و حتی صائب مؤثر افتاد. صائب خود از ستایشگران شعر فغانی است و تتبع دیوان او و اقتدا به سخن او را واجب می شمارد.

بابا فغانی شیرازی از آخرین شاعران «سبک عراقی» در سدهٔ نهم هجری بود و برخی او را از پیشگامان «سبک هندی» و به ویژه «سبک وقوع» در شعر فارسی می‌دانند. نخستین جلوه های مکتب وقوع و نیز شیوه ای که بعداً به سبک هندی معروف شد، در اشعار فغانی به روشنی مشهود است ولی در شعر او مضمون سازی و خیال آفرینی و آوردن تشبیهات و تعبیرات نو با اعتدال و تناسب همراه است و افراط و مبالغه ای که از این لحاظ در آثار شاعران سبک هندی دیده می شود، در سروده های او نیست.

دیوان بابافغانی دوبار به طبع رسیده است؛ بار اول در لاهور و بار دوم در تهران، چاپ احمد سهیلی خوانساری ۱۳۱۶ ش. که پس از آن هم چندین بار با اضافاتی چاپ شده است. گزیده ای از اشعار او به قلم حسین آزاد به زبان فرانسه ترجمه و در ۱۹۰۳ م. در پاریس منتشر شده است.

پانویس

  1. رجوع کنید به سام میرزا صفوی، تحفة سامی؛ امین احمد رازی، هفت اقلیم؛ اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین.
  2. رجوع کنید به اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین
  3. رجوع کنید به سام میرزا صفوی، تحفة سامی؛ امین احمد رازی، هفت اقلیم
  4. رجوع کنید به اوحدی بلیانی، عرفات العاشقین؛ شوشتری، مجالس المؤمنین،ج۲، ص۶۸۹ـ۶۹۲.
  5. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۴۱۳.
  6. براون، تاریخ ادبیات ایران، ص۱۷۵ـ۱۷۶.

منابع

شعر فارسی
Poetry1.jpg
شعرشناسی * شعر * علم عروض * قافیه * تخلص * دیوان * مصراع * بیت * مقفا * قالب * مطلع * تغزل * بحور شعری
قالب‌های شعر *مثنوی * قصیده * غزل * مسمط * مستزاد * ترجیع‌بند * ترکیب‌بند * قطعه * رباعی
سبک‌های شعر فارسی * سبک خراسانی * سبک عراقی * سبک هندی * سبک بازگشت ادبی * شعر نو
شاعران پارسی گو: همه*قرن 4 * قرن 5 * قرن 6 * قرن 7 * قرن 8 * قرن 9 * قرن 10 * قرن 11 * قرن 12 * قرن 13 * قرن 14