عبدالرحمن جامی
«نورالدین عبدالرحمن جامی» (۸۱۷-۸۹۸ ق)، متخلص به «جامی» و ملقب به «خاتم الشعرا»، شاعر، ادیب، موسیقیدان، منجم و صوفی نامدار فارسی زبان در قرن ۹ قمری است. از جامی بیش از چهل تألیف در موضوعات مختلف به جای مانده است که معروفترین آن مثنوی «هفت اورنگ» است.
نام کامل | نورالدین عبدالرحمن جامی |
زادروز | ۸۱۷ قمری |
زادگاه | جام، هرات |
وفات | ۸۹۸ قمری |
مدفن | هرات |
اساتید |
سعدالدین کاشغرى، خواجه سعدالدین، خواجه نصیرالدین احرار،... |
| |
آثار |
مثنوی هفت اورنگ، بهارستان، شواهد النبوة، نفحات الانس، اشعة اللمعات، لوایح،... |
زندگینامه
نورالدین عبدالرحمن بن احمد جامی به سال ۸۱۷ در خرجرد (یا خرگرد) جام از نواحى هرات از توابع خراسان قدیم چشم به جهان گشود. از طرف پدر نسبش به محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی قرن دوم، میرسد. وى در حدود سیزده سالگی همراه پدر خود به هرات رفت و در آنجا شروع به کسب علوم دینى و ادبى کرد و در طى چند سال در علوم نقلى و عقلى متبحر شد. سپس به سیر و سلوک مشغول و از بزرگان طریقت شد.
صفىالدین على در «رشحات عین الحیات»، یکى از کتابهاى معتبر در شرح حال جامى، نقل مىکند که در جوانى حتى در علم نجوم با بزرگان نامدار عصر خود مثل قاضىزاده رومى همپایه شد. در مورد تبحر جامى در هیأت و نجوم، عبدالغفور لارى راجع به على قوشچى (م، ۸۷۹)، که خود از بزرگان متأخر علم نجوم و مأمور تشکیل رصدخانه الغبیگ در سمرقند بود، چنین مىنویسد: مدتى قوشچى را «مسئلهاى مشکل بوده است در علم هیأت... و از هیچ محل مشکل وى حل نمىگشته، تا آنکه اتفاقا به شرف صحبت حضرت ایشان (یعنى جامى) رسیده است و از ایشان استفسار نموده، و ایشان حل مشکل وى کرده است».
لارى قدرت قوه عقلى و تعمق جامى در علوم متعدد را معلول انتساب او به طریقه صوفیه نقشبندیه مىداند، که آن «ممدّ تعقل و مقوى قوت مدرکه» او بوده است. شک نیست که براى درک مقام علمى و شعرى جامى فهم این نسبت در درجه اول اهمیت است. رابطه جامى با طریقه نقشبندیه یا «طریقه خواجگان» را عبدالغفور لارى به تفصیل شرح داده است، و تذکره او در این مورد از جمله منابع موثق به شمار مىرود، زیرا وى خود مرید و شاگرد بلافصل جامى بوده و بنابر این به آداب و شیوه سیر و سلوک این طریقه کاملا وارد بوده است.
استاد معنوى و مرشد جامى، سعدالدین کاشغرى (م، ۸۶۰) بوده، که با دو واسطه مرید مؤسس طریقه نقشبندى خواجه بهاءالدین محمد بن محمد نقشبند بخارى (م، ۷۹۱) بوده است. به قول لارى، جامى ابتدا خواجه سعدالدین را در واقعهاى دیده بوده و سپس به خدمت او رسیده و به فقر مشرف شده است. هنگامى که جامى به صحبت خواجه رسیده او گفته بوده است، «شاهبازى به چنگ ما افتاده». این مىرساند که در همان بدایت کار استعداد معنوى جامى در نظر حقیقت بین خواجه کاملا مشهود بوده است.
در کتاب جامى از «استادان معنوى جامى» سخن رفته است؛ او در طول عمر خود نسبت به دو نفر از بزرگان مشایخ نقشبندى ارادت تمام داشته است. یکى از آنان خواجه سعدالدین است، و دیگرى خواجه نصیرالدین عبیدالله -معروف به خواجه احرار (م، ۸۹۵)- که جامى به اسم او مثنوى «تحفة الاحرار» را سروده است و همه جا از او به عنوان استاد و «مخدوم» خود یاد مىکند.
آثار جامى در عرفان نظرى ثمره رابطه او با تصوف است، زیرا بدون آن رابطه او نمىتوانست کتبى مانند لوامع و لوایح را با آن وضوح و زیبائى و سلاست نثر بنویسد. برخوردارى از فیض و برکت معنوى جامى به استفاده از آثار او منحصر نبود. از مرشد خود اجازه بیعت و دستگیرى نیز داشت، و یا به قول متصوفه ایران به عنوان «شیخ» از طرف قطب تعیین شده بود.
نورالدین عبدالرجمان جامی، سرانجام در ۲۷ آبان ۸۷۱ شمسی (۱۷ محرم ۸۹۸ ق) در سن ۸۱ سالگی در شهر هرات درگذشت. سلطان حسین بایقرا، امیرعلی شیرنوائی و امرا و عامه مردم هرات در تشییع جنازه و مجالس سوگ او شرکت کردند و وی را نزدیک مزار شیخ سعدالدین کاشغری به خاک سپردند. آرامگاه او در حال حاضر در شمال غربی شهر هرات در افغانستان واقع شده و زیارتگاه عام و خاص است.
عقاید و ویژگیها
جامی پیرو مذهب اهل سنّت و در فروع فقهی حنفی مذهب بود. تمایل او به سلسله نقشبندیه هم از خلال همین نگرش توجیه شدنی است.[۱]
برخی محققان امروزی بر آناند که او در طرفداری از اهل سنّت متعصب بوده و با دیگر مذاهب اسلامی، به ویژه تشیع، چندان مدارا نکرده است.[۲] اما این عقیده درست نیست چون جامی در آثار خود نه تنها با خاندان پیامبر اکرم علیهم السلام خصومتی نشان نداده بلکه راه و روش خاندان رسول را تأیید کرده است. یکی دو نمونه درخشان آنها در شعر عربیِ «سلامٌ علی آل طه و یس» در منقبت امام هشتم و ترجمه منظوم فارسی قصیده معروف فرزدق در معرفی امام چهارم در برابر هشام بن عبدالملک، دیده میشود. نهایتاً میتوان گفت که جامی در برخورد با برخی حوادث عصر و دسته بندیهای سیاسی و مذهبی، چنان که باید، پخته عمل نکرده است.[۳]
هوش سرشار، حافظه قوی، وارستگی، عزت نفس، ساده زیستی، خیرخواهی، ظرافت طبع و بذله گویی از صفات برجسته جامی بود.[۴] وی، بر خلاف صوفیه دیگر، با طبقات گوناگون مردم نشست و برخاست میکرد، هرچند به تنهایی نیز بسیار خو کرده بود و حتی از هم نشینی با مشایخ خانقاهی اجتناب مینمود. خود او بارها به نظم و نثر به این گرایش اشاره کرده است. گوشه نشینی جامی با کسب دانش همراه بود و پدید آوردن دهها اثر را در پی داشت.
جامی برای رسیدن به ثروت کوشش نمیکرد و چون از معتقدان وفادار نقشبندیه بود، گرایشی به تجمل نداشت، لباسی به تن میکرد که آن را پلاس میخواند وگاه ناآشنایان او را از خادم خانه تشخیص نمیدادند. او سرمایه خود را صرف ساختن مسجد و مدرسه و خانقاه، تأمین رفاه شاگردان، نشر فرهنگ، کمک به نیازمندان و رفع نیازهای خانقاهها میکرد.[۵]
ادوارد گرانویل براون در «تاریخ ادبی ایران»، در مورد جامى معتقد است: «هیچ استاد سخن و گوینده فارسى زبان در تنوع موضوع و تفنن به فنون مختلفه به پایه کمال او نمىرسد، و اعجاب و تحسین معاصران وى نسبت به قریحه فروزان او بجا و سلطنت او در ملک سخن بسزاست».
آثار و تألیفات
در تقسیم بندى آثار جامى به سه بخش عمده توجه مىشود: اول ادبیات به معنى متداول لفظ (یعنى شعر و انشاء و نثرهاى ادبى)؛ دوم علوم نقلى (قرآن، حدیث، سیره، فقه، تصوف، علوم زبان)؛ سوم علوم عقلى (موسیقى، عرفان و حکمت).
ادبیات:
- بهارستان، کتابى است به اسلوب گلستان سعدى.
- منشآت یا رقعات یا انشاء، نامههائى که جامى به اشخاص مختلف نوشته است. بعضى از آنها شامل نکتههاى نظرى عرفانى نیز هست.
- مثنوى هفت اورنگ، شامل هفت مثنوی: سلسلة الذهب، سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلى و مجنون، خردنامه اسکندرى.
علوم نقلى:
- تفسیر قرآن تا آیه «و إیاى فارهبون» (سوره بقره، آیه ۳۸). ظاهرا رساله کوتاهى است به عربى.
- اربعین یا ترجمه چهل حدیث. احادیث به رباعیهاى فارسى ترجمه شده است.
- شواهد النبوة، سیره نبوى و نیز شامل شرح حال تابعین تا صدر اول صوفیه است.
- نفحات الانس، شرح حال ۶۰۶ تن از صوفیه بزرگ اسلام.
- مناقب شیخالاسلام خواجه عبدالله الانصارى.
- مناقب مولوى.
- اعتقاد نامه یا عقاید، این مثنوى کوتاه بیانى است از اصول اسلامى که با وحدت وجود شروع مىشود و با درجات بهشت به آخر مىرسد.
- رساله مناسک یا ارکان حج، رساله فقهى است در بیان مناسک حج و زیارت اماکن مقدسه در حجاز طبق مذاهب اربعه سنى.
- رساله طریق صوفیان، رساله در طریق خواجگان، رساله پاس انفاس، رساله طریق توجه خواجهها، رساله در شرایط ذکر، رساله در طریق نقشبندیه، رساله سررشته، نوریه، نقشبندیه.
- رساله لا اله الا الله یا رساله تهلیلیه، در شرح معنی «لا اله الا الله» و اهمیت ذکر آن و کلمه «محمد رسولالله».
- صرف فارسى منظوم و منثور. رسالهاى درباره صرف عربى به زبان فارسى است.
- فوائد الضیائیة فى شرح الکافیة، یکى از کتابهاى معتبر نحو عربى است که هنوز کتاب درسى است.
- تجنیس اللغات یا تجنیس الخط، منظومه ایست که در آن راجع به لغات عربى که به آسانى تصحیف مىشود بحث مىشود.
- رساله در قافیه یا مختصر وافى فى علم قوافى یا الرسالة الوافیة فى علم القافیة.
- رساله در عروض.
- رساله کبیر در معما موسوم به حلیه حلل، منتخب و تحریرى است از کتاب حلل مطرز در معما و لغز از شریفالدین على یزدى.
- رساله متوسط در معما، یا طبق بعضى از نسخههاى خطى، مختصرى در بیان قواعد معما.
- رساله صغیر در معما.
- ساله منظومه اصغر در معما.
علوم عقلى:
- رساله در موسیقى، رسالهاى است فنى درباره دستگاهها و مایههاى موسیقى که حاوى جداول توضیحى نیز هست.
- نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص، اولین اثر عرفانى جامى و اساس تحقیقات بعدى اوست.
- شرح رباعیات، جامى این کتاب را در شرح رباعیاتى از خود، که فهم پارهاى از اشارات آنها براى برخى مشکل بوده، نوشته است. در این کتاب جامى به بحثهاى مشکل عرفانى مىپردازد.
- لوایح، از کتابهاى بسیار مهم و مبتکرانه جامى است که در آن موضوعات اصلى مکتب شیخ اکبر به صورت منقح و به نثر فارسى فصیح و روان تحریر شده است.
- لوامح یا شرح قصیده میمیه ابن فارض، شرح قصیده خمریه معروف ابن فارض است، با مقدمهاى سى صفحهاى در بیان مراحل وجود و حقیقت محبت.
- اشعة اللمعات، شرح لمعات است. اصل این کتاب یعنى لمعات را فخرالدین عراقى پس از حضور در مجلس درس صدرالدین قونیوى نوشته و جامى به شرح آن پرداخته است. این کتاب از آثار بسیار مهم جامى در عرفان نظرى است، و مخصوصاً مقدمه آن شامل فواید بسیار است.
- رساله تحقیق مذهب صوفى و متکلم و حکیم یا الدرة الفاخرة، مقایسهایست بین آراى متکلمین اشعرى و حکماء و صوفیه.
- شرح فصوص الحکم، آخرین اثر مهم عرفانى جامى است.
پانویس
- ↑ ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۴، ص۳۵۴.
- ↑ ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۷۵۶ـ۷۵۷، از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت.
- ↑ عبدالواسع بن جمال الدین نظامی باخرزی، مقامات جامی: گوشههایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان در عصر تیموریان، ج۱، ص۱۳.
- ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، بهارستان، ج۱، ص۹.
- ↑ عبدالحسین زرین کوب، با کاروان حُلّه: مجموعه نقد ادبی، ج۱، ص۲۸۸.
منابع
- سایت گنجور، بازیابی: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲.
- دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله "جامی"، شماره ۴۴۱۰.
- "عبدالرحمن جامی"، ویکی نور.