جوانان کربلا: تفاوت بین نسخهها
(ویرایش فنی) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | در | + | در نهضت [[عاشورا]] مهمترین و سرنوشت سازترین نقش ها را نیروهای جوان عهده دار بودند. [[ایمان]]، بصیرت، [[شجاعت]]، [[صبر]] و [[وفاداری]]، از مهمترین ویژگی های جوانان کربلایی است. [[امام رضا]] علیه السلام به [[ریان بن شبیب]] فرمود: «ای پسر شبیب! هجده نفر از ما [[بنی هاشم]] در [[کربلا]] شهید شدند که در روی زمین نظیر نداشتند». این هجده نفر به جز فرمانده و پیشوای عالی قدر خود [[امام حسین]] علیه السلام که پنجاه و هفت ساله بود، همه جوان بودند؛ سایر جانبازان کربلا نیز اکثرا نسل جوان بودند.<ref> سیمای جوانان در قرآن و تاریخ اسلام، علی دوانی، ص ۲۰۹.</ref> |
− | + | ==ویژگیهای جوانان کربلا== | |
+ | مهمترین ویژگی های جوانانی که تا آخرین قطره خون خویش از پیشوای خود و اهداف والای این نهضت در [[کربلا]] دفاع کردند، عبارت است از: | ||
− | + | '''الف. ایمان راسخ:''' | |
− | + | جوانان پاکباز عاشورا به دلیل پرورش در دامان خانواده های مؤمن و پرهیزکار، به کامل ترین مراحل [[ایمان]] دست یافته و در راه حاکمیت احکام الهی آماده [[شهادت در راه خدا|شهادت]] بودند. وقتی [[امام حسین]] علیه السلام در مسیر کربلا در منزل «[[قصر مقاتل|قصر بنی مقاتل]]» به دنبال خوابی که دیده بودند، جمله «انا لله و انا الیه راجعون» را بر زبان آوردند. [[حضرت علی اکبر علیه السلام|علی اکبر]] علیه السلام جلو رفت و علت را جویا شد. حضرت فرمود: اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرکب مرگ به استقبالشان می آید. علی اکبر گفت: پدرم! آیا ما بر [[حق]] نیستیم؟ حضرت فرمود: سوگند به خدا که ما برحقیم. علی اکبر گفت: پس ما را باکی از [[مرگ]] نیست.<ref> همراه با سید الشهدا از مدینه تا کربلا، ص ۲۰.</ref> | |
− | + | '''ب. بصیرت:''' | |
− | + | در دوران حکومت [[بنی امیه|اموی]]، به دلیل تبلیغات زهرآگین علیه خاندان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله، تشخیص حقانیت امام حسین علیه السلام کار آسانی نبود. حتی بسیاری از سیاست مداران بزرگ تحت تاثیر وضع حاکم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار می دادند. در چنین موقعیتی عده ای از جوانان بابصیرت نسبت به ضرورت قیام امام حسین علیه السلام، بدون هیچ تردیدی، با تمام وجود به حمایت از او پرداختند. [[امام صادق]] علیه السلام در توصیف صفات [[حضرت عباس]] علیه السلام می فرمایند: «خدا رحمت کند عموی ما عباس را، او از بصیرت و ژرف بینی بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود. به همراه ابا عبدالله به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد».<ref>اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۳۰.</ref> | |
− | + | '''ج. وفاداری:''' | |
− | + | بارزترین صفت جوانان کربلا، [[وفاداری|وفاداری]] آنان به امام زمانشان است که در سخت ترین شرایط، حاضر نشدند محمد خود را با امام، نقض کنند. | |
− | + | امام صادق علیه السلام با اشاره به نهایت وفاداری [[علمدار]] کربلا فرمود: «شهادت می دهم که در برابر جانشین [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله همواره تسلیم بودی... همیشه به جهت خدا وفادار ماندی و لحظه ای از خیرخواهی برای او کوتاهی نکردی...».<ref> سردار کربلا، ص ۲۲۹.</ref> | |
− | + | '''د. ادب و تواضع:''' | |
− | [[امام | + | از ویژگی های دیگر یاران [[امام حسین]] علیه السلام به ویژه جوانان کربلا، آراستگی به فضیلت [[ادب]] است. در این میان، حضرت عباس علیه السلام دارای منزلی خاص است. او بدون اجازه در کنار امام حسین علیه السلام نمی نشست؛ هنگامی که در حضور برادر می نشست، همانند یک بنده در مقابل مولای خود بر روی دو زانو در کمال [[تواضع]] می نشست. |
− | + | '''ه. ایثار و جوانمردی:''' | |
− | + | یکی دیگر از ویژگی های جوانان کربلا، [[جوانمردی|جوانمردی]] و از خودگذشتگی آنان است. در بین این جوانان، حضرت ابوالفضل در جوانمردی زبانزد است. هنگامی که او تنهایی امام را دید، اجازه خواست تا عازم میدان شود. امام از او درخواست کرد تا برای کودکان حرم کمی آب تهیه کند. مشک و نیزه اش را برگرفت و پس از شکستن محاصره [[فرات]]، وارد آن شد. برای لحظه ای قصد آشامیدن آب جاری فرات کرد، اما عطش امام و اهل او را از نوشیدن آب بازداشت. گویا می گفت: | |
+ | {{بیت|یا نفس من بعد الحسین هونی|و بعده لا کنت ان تکونی}} | ||
+ | {{بیت|هذا الحسین شارب المنون|و تشربین بارد المعین؟!<ref> از عاشورا تا اربعین، حشمت الله قنبری، ص ۶۳.</ref>}} | ||
− | + | '''و. پای بندی به احکام و ارزش ها:''' | |
− | امام | + | ویژگی دیگر اصحاب امام حسین علیه السلام، پاسداری از [[احکام شرعی|احکام]] الهی و پافشاری بر ارزش های اصیل دینی است. مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست از جنگ برداشته و مشغول [[نماز]] می شوند. |
− | ''' | + | '''ز: شجاعت و رشادت:''' |
− | + | [[وهب بن عبدالله کلبی|وهب کلبی]] جوانی بیست و پنج ساله بود که بعد از اجازه از امام حسین علیه السلام، به میدان تاخت و با رشادت عجیبی می جنگید، به طوری که نوزده سواره و بیست پیاده را کشت. آن گاه هر دو دست او را قطع کردند. او هم چنان جنگید تا او را اسیر کرده و نزد [[عمر بن سعد|عمر سعد]] آوردند. عمر سعد که صلابت و دلاوری او را دیده بود، به او گفت: ما اشدّ صولتک: «چقدر صولت و رشادت سختی داری؟». سپس دستور داد گردنش را زدند. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
'''ح. صبر و استقامت:''' | '''ح. صبر و استقامت:''' | ||
− | مصائب [[امام سجاد]] | + | مصائب [[امام سجاد]] علیه السلام از جمله سه شبانه روز تشنگی و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و کشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و کلیه یاران بودن تاراج خیمه ها و اسارت بانوان [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام نشان دهنده عظمت [[صبر]] و استقامت آن امام بزرگوار است. علاوه بر موارد مذکور، [[ایثار|ایثار]] و فداکاری، [[شجاعت]] و شهامت، [[عفو]] و بخشش، آزادگی و عزت نفس و [[اخلاص]] و رأفت و... از دیگر اوصاف جوانان کربلاست.<ref>مجله دیدارآشنا، ش ۲۲، ویژگی های جوانان عاشورایی، ص ۱۷.</ref> |
− | + | ==معرفی جوانان کربلا== | |
+ | ۱- [[حضرت عباس]] علیه السلام: پدرش [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام، مادرش [[ام البنین|فاطمه ام البنین]] و [[کنیه|کنیه]] اش ابوالفضل است. «عباس» جوانی دلاور، زیبا و بلند بالا بود. او علاوه بر مزایای جسمی، از نظر ملکات روحی و کمالات نفسانی نیز بعد از برادرش امام حسین علیه السلام در میان همه جوانان و رجال اهل بیت علیه السلام نظیر نداشت. در جنگ های [[جنگ صفین|صفین]] و [[جنگ نهروان|نهروان]] در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت. به خاطر سیمای جذاب و نورانیش، او را «قمر بنی هاشم» می خواندند و به خاطر آوردن آب به خیمه ها، «[[سقای دشت کربلا|سقّا]]» لقب یافت. | ||
− | + | [[امام سجاد]] علیه السلام می فرماید: «خدا رحمت کند عمویم را که جان خویش را در راه برادرش فدا کرد تا آن که دستهایش قطع شد. خداوند دو بال به او داده است که به وسیله آن با فرشتگان در [[بهشت]] پرواز می کند. چنان که خداوند برای [[جعفر طیار|جعفر بن ابی طالب]] قرار داده است». وقتی که [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام بر بالین خون آلود حضرت عباس علیه السلام حاضر شد، فرمود: الان انکسر ظهری و قلّت حیلتی.<ref>فتح خون، سید مرتضی آوینی، ص ۱۲۰.</ref> حضرت ابوالفضل در [[کربلا]] سی و چهار ساله بود. | |
− | + | ۲- [[امام سجاد علیه السلام|حضرت علی بن حسین]] علیه السلام: امام سجاد علیه السلام در حادثه کربلا بیست و دو ساله بود و آن روزها بیمار بود. همین بیماری نیز باعث گردید که وی از خطر کشته شدن نجات یابد و دودمان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله در روی زمین باقی بماند. امام سجاد علیه السلام مصائب و مشکلات و اذیت های بسیاری را تحمل کرد و با سخنرانی ها و افشاگری هایی در مجالس [[عبیدالله بن زیاد|عبیدالله زیاد]] و [[یزید بن معاویه|یزید بن معاویه]]، باعث زنده نگاه داشته شدن [[روز عاشورا|عاشورا]] و به لرزه در آمدن پایه های حکومت [[بنی امیه|اموی]] گشت. | |
− | امام | + | ۳- [[حضرت علی اکبر علیه السلام|حضرت علی اکبر]] علیه السلام: علی بن الحسین پدرش امام حسین علیه السلام، و مادرش [[لیلی مادر علی اکبر علیه السلام|لیلی]] دختر ابی مره می باشد. به علی اکبر معروف بود و از حیث [[شجاعت]] و نبوغ، بهترین یادگار جدش [[امام علی علیه السلام|علی بن ابیطالب]] علیه السلام بود و از لحاظ چهره زیبا و تناسب اندام و خوی نیکو و گفتار نغز از همه کس به جد بزرگوارش [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله شبیه تر بود. نخستین شهید از [[بنی هاشم|بنی هاشم]] در روز [[روز عاشورا|عاشورا]] بود که جسد مبارکش قطعه قطعه گردید و نزدیکترین شهیدی است که در کنار امام حسین علیه السلام دفن شده است. سن او را از هیجده سال تا بیست و هفت سال نقل کرده اند. |
− | حضرت | + | ۴- [[عبد الله بن علی|عبدالله بن علی]] علیه السلام: پدرش علی علیه السلام و مادرش [[ام البنین|ام البنین]] می باشد که به توصیه برادرش حضرت عباس علیه السلام به میدان کارزار شتافت. او اولین فرزند ام النبین است که در روز عاشورا به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید. سن او در هنگام شهادت بیست و پنج سال بود. |
− | + | ۵- [[عثمان بن علی]] علیه السلام: پدرش علی و مادرش ام البنین است. به خاطر علاقه شدیدی که حضرت علی علیه السلام به «[[عثمان بن مظعون|عثمان ابن مظعون]]» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت. وی دومین فرزند ام البنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید. او به هنگام شهادت نوزده ساله بود.<ref> سید بن طاووس، لهوف، ص ۱۱۳.</ref> | |
− | + | ۶- [[جعفر بن علی]] علیه السلام: پدرش [[امیرالمؤمنین]] علیه السلام و مادرش فاطمه ام البنین می باشد. [[امام علی]] علیه السلام به واسطه علاقه و محبتی که به برادرش «[[جعفر طیار]]» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد. امام حسین علیه السلام به وی فرمود: به کارزار بشتاب تا تو را مانند دو بردارم (عبدالله و عثمان) شهید ببینم. وی در هنگام شهادت نوزده سال داشت. این سه برادر و حضرت عباس علیه السلام، امان نامه [[شمر]] (لعنة الله علیه) را رد کردند و امام حسین علیه السلام را تنها نگذاشتند. | |
− | + | ۷- ابوبکر بن علی علیه السلام: پدرش علی علیه السلام و مادرش لیلی دختر مسعود بن خالد بود. او را «محمد اصغر» و یا «عبدالله» می خواندند. او در [[روز عاشورا]] پس از کارزار با دشمن، به محاصره در آمده و به شهادت رسید. نوشته اند: جسد بی جان او را در آب راه خشکی در کربلا یافتند. | |
− | + | ۸- [[قاسم بن الحسن علیه السلام|قاسم بن الحسن]] علیه السلام: پدرش [[امام حسن]] علیه السلام و مادرش «رمله» می باشد. در [[شب عاشورا]] در پاسخ امام حسین علیه السلام که فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شیرین تر از عسل». او پس از اصرار زیاد از امام حسین علیه السلام اجازه به میدان رفتن گرفت و این چنین [[رجزهای یاران ابا عبدالله علیه السلام|رجز]] می خواند: | |
+ | {{بیت|ان تنکرونی فانا ابن الحسن|سبط النبی المصطفی المؤتمن}} | ||
+ | {{بیت|هذا حسین کالأسیر المرتهن|بین اناس لاسقوا صوب الحزن<ref> همان.</ref>}} | ||
− | + | او کارزار سختی نمود و با این که نوجوانی کم سن و سال بود، پس از کشتن سی و پنج نفر از دشمنان، در نهایت بر اثر ضربت شمشیر نقش بر زمین گشت و به شهادت رسید. سن او سیزده سال بود. | |
− | حضرت امام | + | ۹- ابوبکر بن الحسن علیه السلام: پدرش امام حسن مجتبی علیه السلام و مادرش، کنیز آن حضرت بود. او از [[مدینه|مدینه]] همراه عمویش [[امام حسین]] علیه السلام به کربلا آمد و بعد از شهادت برادرش [[قاسم بن الحسن علیه السلام|قاسم]]، به میدان آمد و جنگید تا به فیض شهادت نایل گشت. |
− | + | ۱۰- [[عبد الله بن حسن|عبدالله بن الحسن]] علیه السلام: پدرش امام حسن مجتبی علیه السلام و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله می باشد. عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین علیه السلام را زخمی و بی یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمی شوم». در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین علیه السلام روانه شد. عبدالله دست خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان»! حسین علیه السلام او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می کند. ناگاه [[حرمله|حرمله بن کاهل]] تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین علیه السلام، به شهادت رسید. وی نوجوانی یازده ساله بود. | |
− | عبدالله | + | ۱۱- [[عون بن عبد الله بن جعفر|عون بن عبدالله]]: پدرش، [[عبدالله بن جعفر]] و مادرش [[حضرت زینب]] علیهاالسلام است. او در اوائل راه [[مکه]] به کربلا، در «[[وادی عقیق|وادی عقیق]]» به امام حسین علیه السلام پیوست. او در روز عاشورا به میدان نبرد شتافت و شمشیر زد تا به شهادت رسید. می نویسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در رکاب حسین علیه السلام مصیبت مرا آسان می کند...». |
− | + | ۱۲- [[محمد بن عبد الله بن جعفر|محمد بن عبدالله]]: پدرش، عبدالله بن جعفر و مادرش خوصاء می باشد. او با برادرش «[[عون بن عبد الله بن جعفر|عون]]» در راه [[مکه]] به کربلا در «وادی عقیق» به امام حسین علیه السلام پیوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به میدان رفت و به شهادت رسید. وقتی خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «اگر چه من توفیق یاری حسین را نیافتم، ولی با تقدیم پسرانم او را یاری کردم». | |
− | + | ۱۳- [[عبد الله بن مسلم بن عقیل|عبدالله بن مسلم]]: پدرش، [[مسلم بن عقیل]] و مادرش، رقیه دختر [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام می باشد. وی در روز عاشورا در میدان جنگ، سه مرتبه با دشمن کارزار کرد. دشمن به سوی او تیری رها کرد و عبدالله دستش را روی صورت گذاشت تا از اصابت تیر جلوگیری کند. تیر دستش را به پیشانی دوخت. تیری دیگر، قلب او را نشانه گرفت و به شهادت رسید. عبدالله، چهارده سال داشت. | |
− | + | ۱۴- [[محمد بن مسلم بن عقیل|محمد بن مسلم]]: پدرش مسلم بن عقیل و مادرش از کنیزان بود. او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله» در حمله دسته جمعی فرزندان ابی طالب به دشمن شرکت کرده، سپس به شهادت رسید. او سیزده ساله بود. | |
− | + | ۱۵- [[عبدالرحمن بن عقیل|عبدالرحمن بن عقیل]]: پدرش، «[[عقیل بن ابیطالب|عقیل بن ابیطالب]]» برادر علی علیه السلام و مادرش از کنیزان است. وی از عموزادگان امام حسین علیه السلام است. امام حسین علیه السلام فریاد زد: «ای عموزادگان من! صبر و مقاومت پیشه سازید... بعد از این دیگر هرگز سختی و مصیبتی نخواهید دید». وی در روز عاشورا در حمله دسته جمعی فرزندان ابی طالب به دشمن، شرکت کرد و به شهادت رسید. | |
− | + | ۱۶- [[جعفر بن عقیل|جعفر بن عقیل]]: پدرش «عقیل» و مادرش «خوصاء» می باشد. «جعفر» در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت و در حالی که مادرش جلوی خیمه ایستاده بود و او را نظاره می کرد، به شهادت رسید. | |
− | |||
− | |||
− | + | ۱۷- [[سیف بن الحارث بن سریع الجابری|سیف بن الحارث بن سریع]]؛ | |
− | |||
− | + | ۱۸- [[مالک بن عبدالله بن سریع الجابری|مالک بن عبدالله بین سریع]]: «سیف» و «مالک» پسر عموی یکدیگر بودند و به همراه غلامشان «[[شبیب|شبیب]]» به سپاه امام حسین علیه السلام پیوستند. روز عاشورا آن دو در حالی که می گریستند، به خدمت حضرت رسیدند. امام فرمود: چرا گریه می کنید؟ آن دو گفتند: فدایت شویم، برای خودمان گریه نمی کنیم، ولی برای شما گریه می کنیم که در محاصره دشمن قرار گرفته اید و ما بیش از جانمان چیزی نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم. حضرت به آنها فرمود: خداوند از بابت علاقه و هم دردیتان با من به شما پاداش دهد. آنها در حالی که یکدیگر را حمایت می کردند، در جنگ دشمن به شهادت رسیدند. غلامشان شبیب نیز در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید. | |
− | + | ۱۹- [[عائذ بن مجمع العائذی|عائذ بن مجمع]]: او به همراه پدرش [[مجمع بن عبد الله العائذی|مجمع بن عبدالله]] در بین راه به امام حسین علیه السلام ملحق شد و [[حر بن یزید]] خواست مانع شود. امام علیه السلام فرمود: «اینها یاران منند و نباید آنها را از این کار بازداری». پس آنها به امام ملحق شدند و راهنمای آنها [[طرماح بن عدی|طرماح]] بود. صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهدای حمله اول ذکر کرده است. دیگران گفته اند با پدرشان در یک جا شهید شدند و این قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است.<ref> از عاشورا تا اربعین، ص ۶۱.</ref> | |
− | + | ۲۰- [[عمرو بن قرظة الانصاری|عمرو بن قرظه انصاری]]: پدرش قرظه از اصحاب [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و از یاران [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام بود. عمرو قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین علیه السلام پیوست. در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولی به سوی حسین علیه السلام برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند. او خود را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینه اش برخورد می کرد تا آسیبی به امام حسین علیه السلام نرسد. او در حالی که بدنش پر از جراحت شده بود، رو به حضرت کرد و گفت: یابن رسول الله! آیا به عهد خود وفا کردم؟ حضرت فرمود: «در [[بهشت]] جلوی من خواهی بود و سلام مرا به رسول خدا برسان.» در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید. | |
− | + | ۲۱- [[عمرو بن جناده انصاری]]: عمرو که جوانی بیست و یک ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به او گفت: پسرم برو از حریم امام دفاع کن و در برابرش با دشمن جنگ کن. او بعد از اجازه از امام حسین علیه السلام به دشمن حمله کرد و چنین می خواند: | |
+ | {{بیت|امیری حسین و نعم الامیر|سرور الفؤاد البشیر النذیر}} | ||
+ | {{بیت|علی و فاطمة والداه|فهل تعلمون له من نظیر}} | ||
− | + | او همچنان جنگید، تا به شهادت رسید. دشمن سرش را از بدن جدا کرد و به طرف حسین علیه السلام پرتاب کرد. مادرش، سر فرزند را برداشت و آن را بر سر یکی از سپاهیان [[عمر بن سعد]] زد و او را به هلاکت رساند.<ref> قصه کربلا، نظری منفرد، ص ۲۸۴.</ref> | |
− | + | ۲۲- [[عبد الله بن عروة الغفاری|عبدالله بن عروة الغفاری]]؛ | |
− | عبدالرحمن بن | + | ۲۳- [[عبد الرحمن بن عروة الغفاری|عبدالرحمن بن عروة الغفاری]]: این دو برادر از اشراف و دلیران [[کوفه]] بودند و جدشان از یاران علی علیه السلام بوده است. آن ها در کربلا به امام حسین علیه السلام ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم تو دفاع کنیم. حضرت به آنها فرمود: «آفرین بر شما باد.» این دو برادر در نزدیکی امام علیه السلام با دشمن مبارزه کردند تا شهید شدند. در [[زیارت ناحیه مقدسه|زیارت ناحیه مقدسه]] آمده است: «السلام علی عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروة بن حراق الغفاریین». |
− | + | ۲۴- [[وهب بن عبدالله کلبی]]؛ | |
+ | «وهب» مردی دلاور و از [[مسیحیت|مسیحیان]] کوفه بود که با دیدن [[معجزه]] امام حسین علیه السلام و با شنیدن پیام امام علیه السلام، با مادر و همسر خود (هانیه) به سوی کربلا حرکت کرد و مسلمان شد. او در روز عاشورا با توصیه مادرش و اجازه امام حسین علیه السلام به میدان رفت و با صولت عجیبی جنگید، به طوری که نوزده سوار و بیست پیاده را کشت و سپس هر دو دستش را قطع کردند. وهب هم چنان جنگید تا به شهادت رسید. پس سر بریده او را به سوی لشکر امام حسین علیه السلام انداختند. مادرش سر او را به آغوش کشید و سپس آن را به سوی دشمن انداخت. امام حسین علیه السلام<ref> بحار، ج ۴۵، ص ۲۷.</ref> فرمود: «ای مادر وهب به خیمه برگرد. پسرت اکنون با رسول خداست.» وهب هنگام شهادت بیست و پنج سال داشت. او و خانواده اش در روز عاشورا ده روز بود که به [[اسلام]] گرویده بودند و در پیکر وهب اثر هفتاد ضربه شمشیر و نیزه و تیر دیده می شد.<ref> تعالی السبطین، ج ۱، ص ۲۸۶.</ref> | ||
− | + | ۲۵- هانیه همسر [[وهب بن عبدالله کلبی|وهب]]: «هانیه» خود را به جنازه به خون غلتیده همسرش وهب رساند، خون های پیکر او را پاک می کرد و گفت: «بهشت بر تو گوارا باد». [[شمر]] وقتی او را دید، به غلامش رستم دستور داد او را بکشد. رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را کشت. این نخستین و تنها زنی بود که در کربلا در راه دفاع از حریم امام حسین علیه السلام به شهادت رسید.<ref> لهوف سیدبن طاووس، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص ۱۱۶.</ref> | |
− | + | ۲۶- [[عبد الله بن یزید العبدی|عبدالله بن یزید العبدی]]؛ | |
− | + | ۲۷- [[عبید الله بن یزید العبدی|عبیدالله بن یزید العبدی]]: «عبدالله» و «عبیدالله» همراه پدرشان «[[یزید بن ثبیط العبدی|یزید بن ثبیط العبدی]]» که از شیعیان [[بصره]] بودند همراه عده ای دیگر از بصره بیرون آمده و در محلی به نام (ابطح) در نزدیکی مکه به امام حسین علیه السلام پیوستند. در روز عاشورا «عبدالله» و «عبیدالله» در حمله اول که دسته جمعی بود، به شهادت رسیدند. | |
− | + | ۲۸- [[عبد الرحمن بن مسعود التیمی|عبدالرحمن بن مسعود التیمی]]: عبدالرحمن همراه با پدرش [[مسعود بن الحجاج التیمی|مسعود بن الحجاج]]، از [[شیعه|شیعیان]] و شجاعان مشهور بودند که با لشکر [[عمر بن سعد]] از کوفه خارج شدند، ولی پیش از درگیری در روز عاشورا، به امام حسین علیه السلام پیوستند. «عبدالرحمن» و پدرش و در حمله اول، به شهادت رسیدند. | |
− | + | ۲۹- [[عمار بن حسان الطائی]]: از شیعیان مخلص و از شجاعان دلیر و معروف بود. پدرش حسان از اصحاب امام علی علیه السلام بود. عمار از مکه در خدمت امام علیه السلام بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض عظیم شهادت نائل گشت. | |
− | + | ۳۰- [[حبشی بن قیس النهمی]]: جد او از [[صحابی|اصحاب]] رسول خداست و از قبیله نهم است. او در ایامی که خبر از جنگ در [[کربلا]] نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به کربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسید. | |
− | + | ==پانویس== | |
+ | <references /> | ||
− | + | ==منابع== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | * مجله دیدار آشنا، اسفند و فروردین ۳-۱۳۸۲، شماره ۴۶-۴۵. | |
− | + | {{واقعه عاشورا}} | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | * | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | دیدار | ||
− | [[ | + | [[رده:اصحاب امام حسین علیه السلام]] |
+ | [[رده:واقعه عاشورا]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۶
در نهضت عاشورا مهمترین و سرنوشت سازترین نقش ها را نیروهای جوان عهده دار بودند. ایمان، بصیرت، شجاعت، صبر و وفاداری، از مهمترین ویژگی های جوانان کربلایی است. امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب فرمود: «ای پسر شبیب! هجده نفر از ما بنی هاشم در کربلا شهید شدند که در روی زمین نظیر نداشتند». این هجده نفر به جز فرمانده و پیشوای عالی قدر خود امام حسین علیه السلام که پنجاه و هفت ساله بود، همه جوان بودند؛ سایر جانبازان کربلا نیز اکثرا نسل جوان بودند.[۱]
ویژگیهای جوانان کربلا
مهمترین ویژگی های جوانانی که تا آخرین قطره خون خویش از پیشوای خود و اهداف والای این نهضت در کربلا دفاع کردند، عبارت است از:
الف. ایمان راسخ:
جوانان پاکباز عاشورا به دلیل پرورش در دامان خانواده های مؤمن و پرهیزکار، به کامل ترین مراحل ایمان دست یافته و در راه حاکمیت احکام الهی آماده شهادت بودند. وقتی امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا در منزل «قصر بنی مقاتل» به دنبال خوابی که دیده بودند، جمله «انا لله و انا الیه راجعون» را بر زبان آوردند. علی اکبر علیه السلام جلو رفت و علت را جویا شد. حضرت فرمود: اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرکب مرگ به استقبالشان می آید. علی اکبر گفت: پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: سوگند به خدا که ما برحقیم. علی اکبر گفت: پس ما را باکی از مرگ نیست.[۲]
ب. بصیرت:
در دوران حکومت اموی، به دلیل تبلیغات زهرآگین علیه خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله، تشخیص حقانیت امام حسین علیه السلام کار آسانی نبود. حتی بسیاری از سیاست مداران بزرگ تحت تاثیر وضع حاکم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار می دادند. در چنین موقعیتی عده ای از جوانان بابصیرت نسبت به ضرورت قیام امام حسین علیه السلام، بدون هیچ تردیدی، با تمام وجود به حمایت از او پرداختند. امام صادق علیه السلام در توصیف صفات حضرت عباس علیه السلام می فرمایند: «خدا رحمت کند عموی ما عباس را، او از بصیرت و ژرف بینی بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود. به همراه ابا عبدالله به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد».[۳]
ج. وفاداری:
بارزترین صفت جوانان کربلا، وفاداری آنان به امام زمانشان است که در سخت ترین شرایط، حاضر نشدند محمد خود را با امام، نقض کنند.
امام صادق علیه السلام با اشاره به نهایت وفاداری علمدار کربلا فرمود: «شهادت می دهم که در برابر جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره تسلیم بودی... همیشه به جهت خدا وفادار ماندی و لحظه ای از خیرخواهی برای او کوتاهی نکردی...».[۴]
د. ادب و تواضع:
از ویژگی های دیگر یاران امام حسین علیه السلام به ویژه جوانان کربلا، آراستگی به فضیلت ادب است. در این میان، حضرت عباس علیه السلام دارای منزلی خاص است. او بدون اجازه در کنار امام حسین علیه السلام نمی نشست؛ هنگامی که در حضور برادر می نشست، همانند یک بنده در مقابل مولای خود بر روی دو زانو در کمال تواضع می نشست.
ه. ایثار و جوانمردی:
یکی دیگر از ویژگی های جوانان کربلا، جوانمردی و از خودگذشتگی آنان است. در بین این جوانان، حضرت ابوالفضل در جوانمردی زبانزد است. هنگامی که او تنهایی امام را دید، اجازه خواست تا عازم میدان شود. امام از او درخواست کرد تا برای کودکان حرم کمی آب تهیه کند. مشک و نیزه اش را برگرفت و پس از شکستن محاصره فرات، وارد آن شد. برای لحظه ای قصد آشامیدن آب جاری فرات کرد، اما عطش امام و اهل او را از نوشیدن آب بازداشت. گویا می گفت:
یا نفس من بعد الحسین هونی و بعده لا کنت ان تکونی
هذا الحسین شارب المنون و تشربین بارد المعین؟![۵]
و. پای بندی به احکام و ارزش ها:
ویژگی دیگر اصحاب امام حسین علیه السلام، پاسداری از احکام الهی و پافشاری بر ارزش های اصیل دینی است. مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست از جنگ برداشته و مشغول نماز می شوند.
ز: شجاعت و رشادت:
وهب کلبی جوانی بیست و پنج ساله بود که بعد از اجازه از امام حسین علیه السلام، به میدان تاخت و با رشادت عجیبی می جنگید، به طوری که نوزده سواره و بیست پیاده را کشت. آن گاه هر دو دست او را قطع کردند. او هم چنان جنگید تا او را اسیر کرده و نزد عمر سعد آوردند. عمر سعد که صلابت و دلاوری او را دیده بود، به او گفت: ما اشدّ صولتک: «چقدر صولت و رشادت سختی داری؟». سپس دستور داد گردنش را زدند.
ح. صبر و استقامت:
مصائب امام سجاد علیه السلام از جمله سه شبانه روز تشنگی و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و کشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و کلیه یاران بودن تاراج خیمه ها و اسارت بانوان اهل بیت علیهم السلام نشان دهنده عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است. علاوه بر موارد مذکور، ایثار و فداکاری، شجاعت و شهامت، عفو و بخشش، آزادگی و عزت نفس و اخلاص و رأفت و... از دیگر اوصاف جوانان کربلاست.[۶]
معرفی جوانان کربلا
۱- حضرت عباس علیه السلام: پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام، مادرش فاطمه ام البنین و کنیه اش ابوالفضل است. «عباس» جوانی دلاور، زیبا و بلند بالا بود. او علاوه بر مزایای جسمی، از نظر ملکات روحی و کمالات نفسانی نیز بعد از برادرش امام حسین علیه السلام در میان همه جوانان و رجال اهل بیت علیه السلام نظیر نداشت. در جنگ های صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت. به خاطر سیمای جذاب و نورانیش، او را «قمر بنی هاشم» می خواندند و به خاطر آوردن آب به خیمه ها، «سقّا» لقب یافت.
امام سجاد علیه السلام می فرماید: «خدا رحمت کند عمویم را که جان خویش را در راه برادرش فدا کرد تا آن که دستهایش قطع شد. خداوند دو بال به او داده است که به وسیله آن با فرشتگان در بهشت پرواز می کند. چنان که خداوند برای جعفر بن ابی طالب قرار داده است». وقتی که امام حسین علیه السلام بر بالین خون آلود حضرت عباس علیه السلام حاضر شد، فرمود: الان انکسر ظهری و قلّت حیلتی.[۷] حضرت ابوالفضل در کربلا سی و چهار ساله بود.
۲- حضرت علی بن حسین علیه السلام: امام سجاد علیه السلام در حادثه کربلا بیست و دو ساله بود و آن روزها بیمار بود. همین بیماری نیز باعث گردید که وی از خطر کشته شدن نجات یابد و دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله در روی زمین باقی بماند. امام سجاد علیه السلام مصائب و مشکلات و اذیت های بسیاری را تحمل کرد و با سخنرانی ها و افشاگری هایی در مجالس عبیدالله زیاد و یزید بن معاویه، باعث زنده نگاه داشته شدن عاشورا و به لرزه در آمدن پایه های حکومت اموی گشت.
۳- حضرت علی اکبر علیه السلام: علی بن الحسین پدرش امام حسین علیه السلام، و مادرش لیلی دختر ابی مره می باشد. به علی اکبر معروف بود و از حیث شجاعت و نبوغ، بهترین یادگار جدش علی بن ابیطالب علیه السلام بود و از لحاظ چهره زیبا و تناسب اندام و خوی نیکو و گفتار نغز از همه کس به جد بزرگوارش رسول اکرم صلی الله علیه و آله شبیه تر بود. نخستین شهید از بنی هاشم در روز عاشورا بود که جسد مبارکش قطعه قطعه گردید و نزدیکترین شهیدی است که در کنار امام حسین علیه السلام دفن شده است. سن او را از هیجده سال تا بیست و هفت سال نقل کرده اند.
۴- عبدالله بن علی علیه السلام: پدرش علی علیه السلام و مادرش ام البنین می باشد که به توصیه برادرش حضرت عباس علیه السلام به میدان کارزار شتافت. او اولین فرزند ام النبین است که در روز عاشورا به شهادت رسید. سن او در هنگام شهادت بیست و پنج سال بود.
۵- عثمان بن علی علیه السلام: پدرش علی و مادرش ام البنین است. به خاطر علاقه شدیدی که حضرت علی علیه السلام به «عثمان ابن مظعون» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت. وی دومین فرزند ام البنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید. او به هنگام شهادت نوزده ساله بود.[۸]
۶- جعفر بن علی علیه السلام: پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام و مادرش فاطمه ام البنین می باشد. امام علی علیه السلام به واسطه علاقه و محبتی که به برادرش «جعفر طیار» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد. امام حسین علیه السلام به وی فرمود: به کارزار بشتاب تا تو را مانند دو بردارم (عبدالله و عثمان) شهید ببینم. وی در هنگام شهادت نوزده سال داشت. این سه برادر و حضرت عباس علیه السلام، امان نامه شمر (لعنة الله علیه) را رد کردند و امام حسین علیه السلام را تنها نگذاشتند.
۷- ابوبکر بن علی علیه السلام: پدرش علی علیه السلام و مادرش لیلی دختر مسعود بن خالد بود. او را «محمد اصغر» و یا «عبدالله» می خواندند. او در روز عاشورا پس از کارزار با دشمن، به محاصره در آمده و به شهادت رسید. نوشته اند: جسد بی جان او را در آب راه خشکی در کربلا یافتند.
۸- قاسم بن الحسن علیه السلام: پدرش امام حسن علیه السلام و مادرش «رمله» می باشد. در شب عاشورا در پاسخ امام حسین علیه السلام که فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شیرین تر از عسل». او پس از اصرار زیاد از امام حسین علیه السلام اجازه به میدان رفتن گرفت و این چنین رجز می خواند:
ان تنکرونی فانا ابن الحسن سبط النبی المصطفی المؤتمن
هذا حسین کالأسیر المرتهن بین اناس لاسقوا صوب الحزن[۹]
او کارزار سختی نمود و با این که نوجوانی کم سن و سال بود، پس از کشتن سی و پنج نفر از دشمنان، در نهایت بر اثر ضربت شمشیر نقش بر زمین گشت و به شهادت رسید. سن او سیزده سال بود.
۹- ابوبکر بن الحسن علیه السلام: پدرش امام حسن مجتبی علیه السلام و مادرش، کنیز آن حضرت بود. او از مدینه همراه عمویش امام حسین علیه السلام به کربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به میدان آمد و جنگید تا به فیض شهادت نایل گشت.
۱۰- عبدالله بن الحسن علیه السلام: پدرش امام حسن مجتبی علیه السلام و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله می باشد. عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین علیه السلام را زخمی و بی یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمی شوم». در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین علیه السلام روانه شد. عبدالله دست خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان»! حسین علیه السلام او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می کند. ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین علیه السلام، به شهادت رسید. وی نوجوانی یازده ساله بود.
۱۱- عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله بن جعفر و مادرش حضرت زینب علیهاالسلام است. او در اوائل راه مکه به کربلا، در «وادی عقیق» به امام حسین علیه السلام پیوست. او در روز عاشورا به میدان نبرد شتافت و شمشیر زد تا به شهادت رسید. می نویسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در رکاب حسین علیه السلام مصیبت مرا آسان می کند...».
۱۲- محمد بن عبدالله: پدرش، عبدالله بن جعفر و مادرش خوصاء می باشد. او با برادرش «عون» در راه مکه به کربلا در «وادی عقیق» به امام حسین علیه السلام پیوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به میدان رفت و به شهادت رسید. وقتی خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «اگر چه من توفیق یاری حسین را نیافتم، ولی با تقدیم پسرانم او را یاری کردم».
۱۳- عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقیل و مادرش، رقیه دختر حضرت علی علیه السلام می باشد. وی در روز عاشورا در میدان جنگ، سه مرتبه با دشمن کارزار کرد. دشمن به سوی او تیری رها کرد و عبدالله دستش را روی صورت گذاشت تا از اصابت تیر جلوگیری کند. تیر دستش را به پیشانی دوخت. تیری دیگر، قلب او را نشانه گرفت و به شهادت رسید. عبدالله، چهارده سال داشت.
۱۴- محمد بن مسلم: پدرش مسلم بن عقیل و مادرش از کنیزان بود. او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله» در حمله دسته جمعی فرزندان ابی طالب به دشمن شرکت کرده، سپس به شهادت رسید. او سیزده ساله بود.
۱۵- عبدالرحمن بن عقیل: پدرش، «عقیل بن ابیطالب» برادر علی علیه السلام و مادرش از کنیزان است. وی از عموزادگان امام حسین علیه السلام است. امام حسین علیه السلام فریاد زد: «ای عموزادگان من! صبر و مقاومت پیشه سازید... بعد از این دیگر هرگز سختی و مصیبتی نخواهید دید». وی در روز عاشورا در حمله دسته جمعی فرزندان ابی طالب به دشمن، شرکت کرد و به شهادت رسید.
۱۶- جعفر بن عقیل: پدرش «عقیل» و مادرش «خوصاء» می باشد. «جعفر» در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت و در حالی که مادرش جلوی خیمه ایستاده بود و او را نظاره می کرد، به شهادت رسید.
۱۸- مالک بن عبدالله بین سریع: «سیف» و «مالک» پسر عموی یکدیگر بودند و به همراه غلامشان «شبیب» به سپاه امام حسین علیه السلام پیوستند. روز عاشورا آن دو در حالی که می گریستند، به خدمت حضرت رسیدند. امام فرمود: چرا گریه می کنید؟ آن دو گفتند: فدایت شویم، برای خودمان گریه نمی کنیم، ولی برای شما گریه می کنیم که در محاصره دشمن قرار گرفته اید و ما بیش از جانمان چیزی نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم. حضرت به آنها فرمود: خداوند از بابت علاقه و هم دردیتان با من به شما پاداش دهد. آنها در حالی که یکدیگر را حمایت می کردند، در جنگ دشمن به شهادت رسیدند. غلامشان شبیب نیز در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید.
۱۹- عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بین راه به امام حسین علیه السلام ملحق شد و حر بن یزید خواست مانع شود. امام علیه السلام فرمود: «اینها یاران منند و نباید آنها را از این کار بازداری». پس آنها به امام ملحق شدند و راهنمای آنها طرماح بود. صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهدای حمله اول ذکر کرده است. دیگران گفته اند با پدرشان در یک جا شهید شدند و این قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است.[۱۰]
۲۰- عمرو بن قرظه انصاری: پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و از یاران امام علی علیه السلام بود. عمرو قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین علیه السلام پیوست. در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولی به سوی حسین علیه السلام برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند. او خود را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینه اش برخورد می کرد تا آسیبی به امام حسین علیه السلام نرسد. او در حالی که بدنش پر از جراحت شده بود، رو به حضرت کرد و گفت: یابن رسول الله! آیا به عهد خود وفا کردم؟ حضرت فرمود: «در بهشت جلوی من خواهی بود و سلام مرا به رسول خدا برسان.» در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید.
۲۱- عمرو بن جناده انصاری: عمرو که جوانی بیست و یک ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به او گفت: پسرم برو از حریم امام دفاع کن و در برابرش با دشمن جنگ کن. او بعد از اجازه از امام حسین علیه السلام به دشمن حمله کرد و چنین می خواند:
امیری حسین و نعم الامیر سرور الفؤاد البشیر النذیر
علی و فاطمة والداه فهل تعلمون له من نظیر
او همچنان جنگید، تا به شهادت رسید. دشمن سرش را از بدن جدا کرد و به طرف حسین علیه السلام پرتاب کرد. مادرش، سر فرزند را برداشت و آن را بر سر یکی از سپاهیان عمر بن سعد زد و او را به هلاکت رساند.[۱۱]
۲۳- عبدالرحمن بن عروة الغفاری: این دو برادر از اشراف و دلیران کوفه بودند و جدشان از یاران علی علیه السلام بوده است. آن ها در کربلا به امام حسین علیه السلام ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم تو دفاع کنیم. حضرت به آنها فرمود: «آفرین بر شما باد.» این دو برادر در نزدیکی امام علیه السلام با دشمن مبارزه کردند تا شهید شدند. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام علی عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروة بن حراق الغفاریین».
۲۴- وهب بن عبدالله کلبی؛ «وهب» مردی دلاور و از مسیحیان کوفه بود که با دیدن معجزه امام حسین علیه السلام و با شنیدن پیام امام علیه السلام، با مادر و همسر خود (هانیه) به سوی کربلا حرکت کرد و مسلمان شد. او در روز عاشورا با توصیه مادرش و اجازه امام حسین علیه السلام به میدان رفت و با صولت عجیبی جنگید، به طوری که نوزده سوار و بیست پیاده را کشت و سپس هر دو دستش را قطع کردند. وهب هم چنان جنگید تا به شهادت رسید. پس سر بریده او را به سوی لشکر امام حسین علیه السلام انداختند. مادرش سر او را به آغوش کشید و سپس آن را به سوی دشمن انداخت. امام حسین علیه السلام[۱۲] فرمود: «ای مادر وهب به خیمه برگرد. پسرت اکنون با رسول خداست.» وهب هنگام شهادت بیست و پنج سال داشت. او و خانواده اش در روز عاشورا ده روز بود که به اسلام گرویده بودند و در پیکر وهب اثر هفتاد ضربه شمشیر و نیزه و تیر دیده می شد.[۱۳]
۲۵- هانیه همسر وهب: «هانیه» خود را به جنازه به خون غلتیده همسرش وهب رساند، خون های پیکر او را پاک می کرد و گفت: «بهشت بر تو گوارا باد». شمر وقتی او را دید، به غلامش رستم دستور داد او را بکشد. رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را کشت. این نخستین و تنها زنی بود که در کربلا در راه دفاع از حریم امام حسین علیه السلام به شهادت رسید.[۱۴]
۲۷- عبیدالله بن یزید العبدی: «عبدالله» و «عبیدالله» همراه پدرشان «یزید بن ثبیط العبدی» که از شیعیان بصره بودند همراه عده ای دیگر از بصره بیرون آمده و در محلی به نام (ابطح) در نزدیکی مکه به امام حسین علیه السلام پیوستند. در روز عاشورا «عبدالله» و «عبیدالله» در حمله اول که دسته جمعی بود، به شهادت رسیدند.
۲۸- عبدالرحمن بن مسعود التیمی: عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از شیعیان و شجاعان مشهور بودند که با لشکر عمر بن سعد از کوفه خارج شدند، ولی پیش از درگیری در روز عاشورا، به امام حسین علیه السلام پیوستند. «عبدالرحمن» و پدرش و در حمله اول، به شهادت رسیدند.
۲۹- عمار بن حسان الطائی: از شیعیان مخلص و از شجاعان دلیر و معروف بود. پدرش حسان از اصحاب امام علی علیه السلام بود. عمار از مکه در خدمت امام علیه السلام بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض عظیم شهادت نائل گشت.
۳۰- حبشی بن قیس النهمی: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبیله نهم است. او در ایامی که خبر از جنگ در کربلا نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به کربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسید.
پانویس
- ↑ سیمای جوانان در قرآن و تاریخ اسلام، علی دوانی، ص ۲۰۹.
- ↑ همراه با سید الشهدا از مدینه تا کربلا، ص ۲۰.
- ↑ اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۳۰.
- ↑ سردار کربلا، ص ۲۲۹.
- ↑ از عاشورا تا اربعین، حشمت الله قنبری، ص ۶۳.
- ↑ مجله دیدارآشنا، ش ۲۲، ویژگی های جوانان عاشورایی، ص ۱۷.
- ↑ فتح خون، سید مرتضی آوینی، ص ۱۲۰.
- ↑ سید بن طاووس، لهوف، ص ۱۱۳.
- ↑ همان.
- ↑ از عاشورا تا اربعین، ص ۶۱.
- ↑ قصه کربلا، نظری منفرد، ص ۲۸۴.
- ↑ بحار، ج ۴۵، ص ۲۷.
- ↑ تعالی السبطین، ج ۱، ص ۲۸۶.
- ↑ لهوف سیدبن طاووس، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص ۱۱۶.
منابع
- مجله دیدار آشنا، اسفند و فروردین ۳-۱۳۸۲، شماره ۴۶-۴۵.
قبل از واقعه | |||
شرح واقعه |
| ||
پس از واقعه | |||
بازتاب واقعه | |||
وابسته ها |