مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

غزوه ذات الرقاع: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: وقایع سال چهارم هجری، غزوه ذات الرقاع، ...' ایجاد کرد)
 
 
(۲۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
'''«غزوه ذات‌الرقاع»''' در سال چهارم یا پنجم هجری به وقوع پیوسته است. هدف از این [[غزوه]]، سرکوب کردن جنب و جوش‌هایی بود که از دو تیره "بنی‌محارب" و "بنی‌ثعلبه" از قبیله [[غطفان|قبیله غطفان]]، بر ضد [[اسلام]] و مسلمین در حال انجام گرفتن بود.
 +
{{شناسنامه غزوات
 +
|تصویر=[[پرونده:غزوه ذات الرقاع.jpg|۲۵۰px|center]]
 +
|زمان = [[جمادى الاول]] سال چهارم‌
 +
|مکان = منطقه ذات الرقاع در ۸۵ کیلومتری شمال [[مدینه]]
 +
|غزوه قبلی =[[غزوه بنی نضیر]]
 +
|غزوه بعدی =  [[غزوه بدر الموعد]]
 +
|علت غزوه = مقابله با قبیله «[[غطفان]]» که سپاهیانى براى جنگ با مسلمین فراهم ساخته بودند.
 +
|نتیجه = نبردی رخ نداد
 +
|مسلمانان = مسلمانان
 +
۴۰۰ تا ۸۰۰ نفر
 +
|دشمنان = کفار قبیله بنی غطفان
 +
|فرماندهان مسلمانان = [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص)
 +
|فرماندهان دشمنان = ــــ
 +
|پرجم داران مسلمانان= ــــ
 +
|پرچم داران دشمنان = ـــ
 +
|تلفات مسلمانان = ــــ
 +
|تلفات دشمنان = ـــ
 +
|توضیحات = '''آیات مرتبط با این غزوه:''' آیه‌‌هاى ۱۰۱ تا ۱۰۳ از [[سوره نساء]] و به روایتی، برگزاری اولین [[نماز خوف]]
 +
}}
 +
==وجه تسمیه غزوه ذات‌الرقاع==
  
 +
«رُقاع» جمع رُقعه به معنای قطعه و تکه است، و در این که چرا این [[غزوه]] به این نام موسوم گردید وجوهی گفته اند:
  
 +
*براى این ذات الرقاع نامیده شد که مسلمانان اسب و شتر نداشتند تا سوار شوند. از این رو مجبور بودند این مسیر طولانى را پیاده بروند. لذا پاهاى خود را که از فرط پیاده روى سوده شده بود، کهنه ‌پیچ کردند.
 +
*از این رو ذات الرقاع نامیدند که مسلمانان در این غزوه پرچم‌هاى پینه ‌دار برافراشتند.
 +
*نام درختی بوده که مورد پرستش اعراب آن زمان بود و هر کس برای قضای حاجتش کهنه ای به آن بسته بود و به همین جهت آن را ذات الرقاع می  گفتند و جنگ در نزدیکی آن اتفاق افتاده.
 +
*از این رو ذات الرقاع نامیده شد که در آنجا کوهى بود که رقاع نامیده‌ مى ‌شد و به رنگ سیاه، سفید و سرخ بود و در میان سعد و شقره در نزدیکى نخیل قرار داشت.
 +
*چنان که ابن حبان معتقد است، علت این نام‌گذارى آن بود که اسب‌ها در این غزوه، سیاه و سفید بودند. برخى احتمال داده‌اند که ابن حبان واژه جبل (کوه) را تغییر داده و آن را خیل (اسب) خواند باشد.<ref>  فتح البارى، ۷/ ۳۲۳؛ المواهب اللدنیه، ۱/ ۱۰۶ </ref>
 +
*برخى نیز همه این امور را در نامگذارى ذات الرقاع دخیل دانسته ‌اند.<ref> تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۴؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۰-۲۰۱؛ المغازى، ۱/ ۳۹۵؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۶۰؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۳؛ البدء و التاریخ، ۴/ ۲۱۳. </ref>
  
 +
این جنگ را «غزوة الأعاجیب» هم نامیده ‌اند. چرا که کارهاى عجیب و غریبى در این غزوه اتّفاق افتاد. از دیگر نام‌هاى این جنگ، «غزوه بنى ثعلبه»، «غزوه محارب» و «غزوه بنى انمار» است.<ref> سیره حلبى، ۲/ ۲۷۰؛ سیره دحلان، ۱/ ۲۶۴. </ref>
 +
==تاریخ وقوع غزوه ذات‌الرقاع==
 +
گروهى وقوع این غزوه را در سال چهارم هجرى، پس از [[غزوه بنی نضیر|غزوه بنى نضیر]] در ماه [[ماه ربیع الاول|ربیع الاول]] مى ‌دانند و برخى دیگر در ماه [[ماه جمادی الاول|جمادى الاوّل]].<ref> تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳؛ سیره مغلطاى، ۵۴؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۰؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۳/ ۳۶۹- ۳۷۰؛ سیره ابن هشام، ۳/ ۲۱۳- ۲۱۴؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۰؛ فتح البارى، ۷/ ۳۲۱ </ref> بر حسب قول سوم، دو ماه و بیست روز پس از غزوه بنى نضیر به وقوع پیوسته است. <ref> تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳؛ اعلام الورى، ۸۹؛ بحار الانوار، ۲۰/ ۱۷۶- ۱۷۸. </ref>
 +
قیروانى مى‌گوید: [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (ص) پنجم جمادى الاوّل از [[مدینه|مدینه]] بیرون رفت و روز چهارشنبه، هشت روز مانده از این ماه بازگشت.<ref>  الجامع، ۲۷۹. </ref>
  
'''ذات الرقاع و تشريع صلوة خوف'''
+
برخى عقیده دارند که آغاز این غزوه در دهم ماه [[ماه محرم|محرم]] سال پنجم هجرى بوده است.<ref>  سیره مغلطاى، ۵۴؛ شذرات الذهب، ۱/ ۱۱؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۶۱؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۰؛ المغازى، ۱/ ۳۹۵؛ فتح البارى، ۷/ ۳۳۲. </ref> برخى نیز آن را پس از جنگ [[غزوه بدر الموعد|بدر صغرى]] مى ‌دانند. <ref> تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳- ۴۶۴؛ سیره مغلطاى، ۵۴ </ref> نظر شمارى دیگر از جمله بخارى بر این است که ذات الرقاع پس از [[غزوه خیبر|فتح خیبر]] در سال هفتم روى داده است.<ref> صحیح بخارى، ۳/ ۲۳؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۰. </ref>
 +
==وقایع مرتبط با این غزوه==
 +
گفته شده مردى که براى فروش کالایش به [[مدینه|مدینه]] آمده بود به مسلمانان گفت که از [[نجد]] مى ‌آید و دیده است که کسانى در حال فراهم کردن نیرو براى جنگ با شما هستند. این افراد از قبایل بنى محارب و بنى ثعلب (هر دو از [[غطفان|غَطَفان]]) بودند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۲۰۳ </ref>
  
اختلاف هست در اين كه [[نماز خوف]] در كدام جنگ خوانده شد [[طبرسى]] در [[اعلام الورى]] و بعضى ديگر آن در [[جنگ بنى لحيان]] گفته اند، ولى ديگران در [[غزوه ذات الرقاع]] مى دانند، به نظر ما ذات الرقاع درست است زيرا كه در روايت [[امام صادق]] عليه السلام چنان كه خواهد آمد ذات الرقاع تعيين شده است. و نيز اختلاف است كه آن در سال چهارم بوده يا در سال پنجم؛ ولى نگارنده سال چهارم را انتخاب كرده ام.
+
[[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه و آله همراه چهارصد و به قولى هفتصد یا هشتصد نفر عازم ناحیه مورد نظر شد تا به وادى شقره رسید. یک روز آنجا توقّف کرد و گروه‌هایى از مسلمانان را براى کسب خبر اعزام فرمود. همه آن‌ها شبانگاه بازگشتند و گفتند به کسى برخورد نکرده‌اند، امّا آثار پاهایى دیده‌اند که تازه بوده است. پیامبر (ص) همراه اصحاب حرکت کرد تا به سرزمین و جایگاه اصلى دشمن رسید، ولى دیدند که در آنجا هم هیچ کس نیست. اعراب که سپاه پیامبر (ص) را دیدند، پشت به مسلمانان کردند و از برخورد با آنان ترسیدند. آنان به قلّه کوه‌ها گریخته و در آنجا سنگر گرفتند. شمارى نیز در داخل دره‌ها موضع گرفتند و احدى جز زنان باقى نماندند.<ref> تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۴؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۴۰؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۱؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۲۷۱۰۳؛ الکامل فى التاریخ، ۲/ ۱۷۴؛ التنبیه و الاشراف، ۲۱۴؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۶۱؛ سیره ابن هشام، ۳/ ۲۱۴؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۱؛ المغازى، ۱/ ۳۹۵- ۳۹۶؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۶۰-۱۶۱. </ref> پیغمبر (ص) آهنگ مدینه کرد و جعال بن سراقه را از پیش فرستاد تا خبر سلامتى آنان را به مردم برساند.<ref> الطبقات الکبرى، ۲/ ۶۱؛ نهایة الارب، ۱۷/ ۱۶۲؛ سیره دحلان، ۱/ ۲۶۵؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۳ </ref>
  
[[ابن اثير]] نقل مى كند: [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله بعد از [[جريان بنى نضير]] ماه [[ربیع الاول]] و [[ربیع الثانی]] را در [[مدينه]] ماند و بعد به جنگ ذات الرقاع رفت و در آن صلوة خوف نازل شد.(1)
+
===تشریع صلوة خوف===
  
على هذا آن جنگ در ماه [[جمادی الاول]] از [[سال تسميه]] ذات الرقاع گفته اند: آن كوهى بود كه رگه هاى سرخ و سياه و سفيد داشت و ذات الرقاع خوانده مى شد و به قولى پاهاى مسلمانان تاول زد و شكافته شد، رقعه ها بر پاها مى بستند.(2)
+
در این که [[نماز خوف]] ابتدا در چه زمان و کدام جنگ خوانده شد، اختلاف است. [[طبرسى]] در «[[اعلام الورى]]» و بعضى دیگر، آن را در [[غزوه بنى لحيان|جنگ بنى لحیان]] گفته اند، و به گزارش [[محمد بن عمر واقدی|واقدی]] در جریان [[صلح حديبيه]] بوده،<ref>المغازى/ترجمه، ص:۴۴۲.</ref> ولى برخی در [[غزوه ذات الرقاع]] مى دانند.
  
مرحوم [[طبرسى]] در [[مجمع البيان]] ذيل آيه 102 از [[سوره نساء]] فرموده: در اين آيه دلالت هست بر صدق رسول الله صلى الله عليه و آله و صحت [[نبوت]] وى، زيرا اين آيه در وقتى نازل شد كه حضرت در عسفان بود و كفار در ضجنان رسول خدا [[نماز ظهر]] را با تمام [[ركوع]] و [[سجود]] خواند، مشركان به فكر شبيخون افتادند.
+
[[عزالدین ابن اثیر]] نقل مى کند: [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله بعد از جریان [[بنی نضیر|بنى نضیر]]، ماه [[ربیع الاول]] و [[ربیع الثانی]] را در [[مدینه]] ماند و بعد به جنگ ذات الرقاع رفت و در آن صلوة خوف نازل شد.<ref> الکامل ابن اثیر، ج ۲ ص ۱۱۹. </ref>
  
گفتند: صبر كنيد اين ها نماز ديگرى دارند، ([[نماز عصر]]) كه از اين نماز پيش شان محبوب تر است، چون آن نماز را شروع كردند، حمله را آغاز كرده و غافل گيرشان مى كنيم، به دنبال اين نقشه آيه «و اذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة»(3) نازل گرديد، و حضرت نماز عصر را نماز خوف خواندند.
+
در «[[الکافی (کتاب)|الکافى]]» از [[امام صادق]] علیه السلام نقل شده: رسول خدا صلى الله علیه و آله در ذات الرقاع با اصحابش  [[نماز]] خوف خواندند، اصحاب را دو گروه کردند؛ گروه اول روبروى دشمن ایستادند و گروه دیگر به آن حضرت اقتدا کردند. [[رکعت|رکعت]] اول که خوانده شد، پیامبر در حال قیام ایستاد، اقتدا کنندگان، رکعت دیگر را خود خواندند، بعد به سرعت در مقابل دشمن ایستادند، گروه دیگر آمده و اقتدا کردند، آن حضرت رکعت دوم را با آن ها خواند و سلام داد و آن ها رکعت دوم را خود خواندند.<ref> کافى، ج ۳، ص ۴۵۴. </ref> <ref> از هجرت تا رحلت، سید على اکبر قرشى. </ref>
  
در كافى از [[امام صادق]] عليه السلام نقل شده: رسول خدا صلى الله عليه و آله در ذات الرقاع با اصحابش  صلوة خوف خواندند، اصحاب را دو گروه كردند گروه اول روبروى دشمن ايستادند و گروه ديگر به آن حضرت [[اقتدا]] كردند ركعت اول كه خوانده شد، حضرت در حال قيام ايستاد، اقتدا كنندگان، ركعت ديگر را خود خواندند، بعد فى الفور در مقابل دشمن ايستادند، گروه ديگر آمده و اقتدا كردند، حضرت ركعت دوم را با آن ها خواند و سلام داد و آن ها ركعت دوم را خود خواندند.(4)
+
===ماجرای نماز عباد بن بشر===
 +
 +
در این جنگ زنی از قبیله دشمن به دست مسلمانان اسیر شد و چون شوهر آن زن از اسارت همسرش مطلع گردید، به تعقیب لشکر مسلمانان حرکت کرد تا تلافی کرده و دستبردی به مسلمانان بزند، یا اگر بتواند انتقام گرفته و یکی از آن ها را به اسارت برده یا به قتل برساند. لشکر مسلمانان به دره ای رسیدند و چون شب فرا رسید فرود آمدند. پیغمبر فرمود: کیست که امشب ما را نگهبانی و حراست کند؟ [[عمار بن یاسر]] از [[مهاجرین]] و [[عباد بن بشر]] یکی از [[انصار]] مدینه این کار را به عهده گرفتند و هر دو به دنبال ماموریت، به دهانه دره رفتند.
  
'''تكميل مطلب'''
+
و چون بدانجا رسیدند با یکدیگر قرار گذاردند تا شب را دو قسمت کنند و هر کدام قسمتی بخوابند و آن دیگری نگهبانی کند، نیمه اول سهم عباد بن بشر شد که نگهبانی کند و عمار بن یاسر بخوابد. عمار خوابید و عباد بن بشر به نماز ایستاد، طولی نکشید که همان مرد مشرک - که به تعقیب همسرش آمده بود - سر رسید و از دور که نگاه کرد شخصی را دید که همانند ستونی سر پا ایستاده برای این که مطمئن شود او انسان است  یا نه، تیری به طرف او انداخت. تیر آمد و بر بدن عباد خورد ولی نمازش را قطع نکرد و تیر را از بدنش کشید و به نماز ادامه داد. آن مرد تیر دوم را رها کرد آن تیر هم به بدن عباد خورد ولی نمازش را قطع نکرده و آن را از بدن خود کشید و ادامه به نماز داد و چون تیر سوم به بدنش خورد به [[رکوع]] و [[سجده]] رفت و نمازش را تمام کرده و عمار را از خواب بیدار نمود و بدو گفت: برخیز که من دیگر قدرت این که روی پا بایستم ندارم، عمار از جا برخاست و مرد مشرک که دانست آنها دو نفر هستند فرار کرد.
  
ناگفته نماند: [[نماز قصر]] در [[قرآن مجيد]] نيامده و آن چه در سوره نساء آيه 101 آمده درباره صلاة خوف است، قصر نماز مسافر توسط [[سنت قطعيه]] ثابت شده است شيعه به تبعيت از اهل بيت عليهم السلام قصر را در سفر واجب مى داند [[ابوحنيفه]] نيز فتوايش همان است ولى بقيه مذاهب گويند: آن رخصت است شكسته يا تمام خواندن بر مسافر جايز است، اين مطلب در اول وقايع سال دوم هجرت مشروحاً بررسى گرديد.
+
عمار نگاهش به بدن عباد افتاد و او را غرق خون دید و چون جریان را پرسید به عباد گفت: چرا تیر اول را که خوردی مرا بیدار نکردی؟ عباد گفت: [[سوره]] ای از [[قرآن]] می  خواندم که دلم نیامد آن را قطع کنم.<ref>در برخی از تواریخ است که گفت: [[سوره کهف]] را می خواندم.</ref> ولی وقتی دیدم تیرها پی در پی می آید به رکوع رفتم و نماز را تمام کردم. و به خدا [[سوگند]] اگر ترس این نبود که در انجام دستور [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله کوتاهی کرده باشم و دشمن دستبردی بزند، به هیچ قیمتی حاضر نبودم نمازم را قطع کنم، اگرچه نفسم قطع شود و جان بر سر این کار بگذارم.<ref> زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله، سید هاشم رسولی محلاتی. </ref>
 +
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
  
'''غزوه ذات الرقاع (5)'''
+
*سیرت جاودانه/ ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌، جعفر مرتضى عاملى/ مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
 
+
*سیره رسول خدا، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما.
پس از کوچ کردن بني النضير مدينه آرامشي پيدا کرد و منافقين نيز از نظر سياسي شکست  خورده و دست و پاي خود را جمع کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در فکر سر و صورت دادن به وضع مسلمانان و اسلام نوبنيادي بود که از سوي دشمن ضربه خورده و ترميم آن احتياج به آرامش داشت.  
+
*زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه وآله، سید هاشم رسولی محلاتی.
 
+
{{غزوات پیامبر اکرم}}
در اين حال خبر به آن حضرت دادند که [[قبيله غطفان]] در صدد جنگ با مسلمانان و تهيه لشکر براي اين کار هستند. رسول خدا صلی الله علیه و آله روي [[وحي الهي]] با چهارصد تن و يا بيشتر از ياران خود براي مقابله و جنگ با آن ها از [[مدينه]] حرکت کرد، و چون به سرزمين دشمن رسيد مردان قبيله مزبور که نيروي مقاومت و جنگ با مسلمانان را در خود نمي  ديدند گريخته و به کوه ها پناه بردند و گروهي از زنان و اثاث و اموالشان به دست مسلمانان افتاد، و غنيمت زيادي به دست آوردند پيغمبر اسلام و همراهان براي اين که از تعقيب و حمله دشمن اطمينان حاصل کنند مقداري در آن سرزمين ماندند و چون اطمينان پيدا کردند به سوي مدينه بازگشتند.
+
[[رده:غزوات پیامبر اکرم]]
 
+
[[رده:جنگ های صدر اسلام]]
در همين جنگ و مدت توقف در آن سرزمين بود که براي نخستين بار دستور نماز خوف آمد و طبق آن دستور، مسلمانان در وقت  خواندن نماز پشت  سر رسول خدا صلی الله علیه و آله به دو دسته تقسيم شدند.
+
[[رده: تاریخ صدر اسلام]]
 
+
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
دسته اي براي پاسداري لباس جنگ پوشيده و در برابر دشمن ايستادند، و دسته ديگر براي نماز آماده شدند و رکعت اول را با آن حضرت خوانده و رکعت دوم را فرادي و به سرعت تمام کرده به جاي دسته اول آمدند و آن دسته ديگر خود را به رکعت دوم نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله رسانده و رکعت دوم را نيز به صورت فرادي خوانده و خود را به سلام امام رساندند، به شرحي که در کتاب هاي فقهي ذکر شده.
+
{{سنجش کیفی
 
+
|سنجش=شده
'''نمونه اي از علاقه مسلمانان به نماز'''
+
|شناسه= خوب
 
+
|عنوان بندی مناسب= خوب
در اين جنگ زني از قبيله دشمن به دست مسلمانان اسير شد و چون شوهر آن زن از اسارت همسرش مطلع گرديد به تعقيب لشکر مسلمانان حرکت کرد تا تلافي کرده دست بردي به مسلمانان بزند، يا احيانا و اگر بتواند انتقام گرفته يکي از آن ها را به اسارت برده يا به قتل برساند. لشکر مسلمانان به دره اي رسيدند و چون شب فرا رسيد فرود آمدند. پيغمبر فرمود: کيست که امشب ما را نگهباني و حراست کند؟ [[عمار بن ياسر]] از [[مهاجرين]]، و [[عباد بن بشر]] يکي از [[انصار]] مدينه اين کار را به عهده گرفتند و هر دو به دنبال ماموريت  به دهانه دره رفتند.
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 
+
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
و چون بدان جا رسيدند با يکديگر قرار گذاردند تا شب را دو قسمت کنند و هر کدام قسمتي بخوابند و آن ديگري نگهباني کند، نيمه اول سهم [[عباد بن بشر]] شد که نگهباني کند و عمار بن ياسر بخوابد عمار خوابيد و عباد بن بشر به نماز ايستاد، طولي نکشيد که همان مرد مشرک - که به تعقيب همسرش آمده بود - سر رسيد و از دور که نگاه کرد شخصي را ديد که همانند ستوني سر پا ايستاده براي اين که مطمئن شود او انسانست  يا نه، تيري به طرف او انداخت.
+
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 
+
|جامعیت= خوب
تير آمد و بر بدن عباد خورد ولي نمازش را قطع نکرد و تير را از بدنش کشيد و به نماز ادامه داد آن مرد تير دوم را رها کرد آن تير هم به بدن عباد خورد ولي نمازش را قطع نکرده و آن را از بدن خود کشيد و ادامه به نماز داد و چون تير سوم به بدنش خورد به [[رکوع]] و [[سجده]] رفت و نمازش را تمام کرده عمار را از خواب بيدار نمود و بدو گفت: برخيز که من ديگر قدرت اين که روي پا بايستم ندارم، عمار از جا برخاست و مرد [[مشرک]] که دانست آن ها دو نفر هستند فرار کرد.
+
|رعایت اختصار= خوب
 
+
|سیر منطقی= خوب
عمار نگاهش به بدن عباد افتاد و او را غرق خون ديد و چون جريان را پرسيد به عباد گفت: چرا تير اول را که خوردي مرا بيدار نکردي؟ عباد گفت: سوره  اي از قرآن مي  خواندم که دلم نيامد آن را قطع کنم.(6)
+
|کیفیت پژوهش= خوب
 
+
|رده= دارد
ولي وقتي ديدم تيرها پي در پي مي  آيد به رکوع رفتم و نماز را تمام کردم. و به خدا [[سوگند]] اگر ترس اين نبود که در انجام دستور [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله کوتاهي کرده باشم و دشمن دست بردي بزند به هيچ قيمتي حاضر نبودم نمازم را قطع کنم اگر چه نفسم قطع شود و جان بر سر اين کار بگذارم.
+
}}
 
 
پي  نوشت
 
 
 
1- كامل ابن اثير، ج 2 ص 119.
 
 
 
2- اعلام الورى، ص 89، بحارالانوار، ج 20، ص 176.
 
 
 
3- سوره نساء آيه 102.
 
 
 
4- كافى، ج 3، ص 454.
 
 
 
5- [[رقاع]] جمع رقعه به معناي قطعه و تکه است، و در اين که چرا اين [[غزوه]] به اين نام موسوم گرديد وجوهي گفته اند. يک. گويند: چون هوا بسيار گرم بود مسلمانان به پاهاي خود تکه هايي از پارچه بسته بودند تا از گرما صدمه نبينند. دو. گفته اند: در اين سفر پاهاي سربازان اسلام زخم شد و هر کس به زخم پاي خود پارچه اي بست. سه. برخي گويند: مسيري که مسلمانان عبور کردند داراي سنگ هاي الوان بود و هر قسمتي از اين سنگ ها به رنگي بود. چهار. برخي گفته اند: رقاع اسم درختي و يا نام کوهي نزديک مدينه بوده که مسلمانان در اين سفر از کنار آن عبور کردند.
 
 
 
5- ذات الرقاع نام جايي است که در آن نقطه با دشمن يعني [[قبيله غطفان]] برخورد کردند.
 
 
 
6- نام درختي بوده که مورد پرستش اعراب آن زمان بود و هر کس براي قضاي حاجتش کهنه اي به آن بسته بود و به همين جهت آن را ذات الرقاع مي  گفتند و جنگ در نزديکي آن اتفاق افتاده.
 
 
 
6- در برخي از تواريخ است که گفت: [[سوره کهف]] را مي  خواندم.
 
 
 
==منابع:==
 
 
 
(1). از هجرت تا رحلت، سيد على اكبر قريشى.
 
 
 
(2). زندگاني حضرت محمد صلی الله علیه و آله، رسولي محلاتي، سيد هاشم.
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۴۸

«غزوه ذات‌الرقاع» در سال چهارم یا پنجم هجری به وقوع پیوسته است. هدف از این غزوه، سرکوب کردن جنب و جوش‌هایی بود که از دو تیره "بنی‌محارب" و "بنی‌ثعلبه" از قبیله قبیله غطفان، بر ضد اسلام و مسلمین در حال انجام گرفتن بود.

غزوه ذات الرقاع
۲۵۰px
زمان جمادى الاول سال چهارم‌
مکان منطقه ذات الرقاع در ۸۵ کیلومتری شمال مدینه
غزوه قبلی غزوه بنی نضیر
غزوه بعدی غزوه بدر الموعد
علت غزوه مقابله با قبیله «غطفان» که سپاهیانى براى جنگ با مسلمین فراهم ساخته بودند.
نتیجه نبردی رخ نداد
دوطرف درگیری و تعداد آنها
مسلمانان

۴۰۰ تا ۸۰۰ نفر

کفار قبیله بنی غطفان
فرماندهان
رسول خدا(ص) ــــ
پرچم داران
ــــ ـــ
تلفات
ــــ ـــ
آیات مرتبط با این غزوه: آیه‌‌هاى ۱۰۱ تا ۱۰۳ از سوره نساء و به روایتی، برگزاری اولین نماز خوف

وجه تسمیه غزوه ذات‌الرقاع

«رُقاع» جمع رُقعه به معنای قطعه و تکه است، و در این که چرا این غزوه به این نام موسوم گردید وجوهی گفته اند:

  • براى این ذات الرقاع نامیده شد که مسلمانان اسب و شتر نداشتند تا سوار شوند. از این رو مجبور بودند این مسیر طولانى را پیاده بروند. لذا پاهاى خود را که از فرط پیاده روى سوده شده بود، کهنه ‌پیچ کردند.
  • از این رو ذات الرقاع نامیدند که مسلمانان در این غزوه پرچم‌هاى پینه ‌دار برافراشتند.
  • نام درختی بوده که مورد پرستش اعراب آن زمان بود و هر کس برای قضای حاجتش کهنه ای به آن بسته بود و به همین جهت آن را ذات الرقاع می گفتند و جنگ در نزدیکی آن اتفاق افتاده.
  • از این رو ذات الرقاع نامیده شد که در آنجا کوهى بود که رقاع نامیده‌ مى ‌شد و به رنگ سیاه، سفید و سرخ بود و در میان سعد و شقره در نزدیکى نخیل قرار داشت.
  • چنان که ابن حبان معتقد است، علت این نام‌گذارى آن بود که اسب‌ها در این غزوه، سیاه و سفید بودند. برخى احتمال داده‌اند که ابن حبان واژه جبل (کوه) را تغییر داده و آن را خیل (اسب) خواند باشد.[۱]
  • برخى نیز همه این امور را در نامگذارى ذات الرقاع دخیل دانسته ‌اند.[۲]

این جنگ را «غزوة الأعاجیب» هم نامیده ‌اند. چرا که کارهاى عجیب و غریبى در این غزوه اتّفاق افتاد. از دیگر نام‌هاى این جنگ، «غزوه بنى ثعلبه»، «غزوه محارب» و «غزوه بنى انمار» است.[۳]

تاریخ وقوع غزوه ذات‌الرقاع

گروهى وقوع این غزوه را در سال چهارم هجرى، پس از غزوه بنى نضیر در ماه ربیع الاول مى ‌دانند و برخى دیگر در ماه جمادى الاوّل.[۴] بر حسب قول سوم، دو ماه و بیست روز پس از غزوه بنى نضیر به وقوع پیوسته است. [۵] قیروانى مى‌گوید: پیامبر (ص) پنجم جمادى الاوّل از مدینه بیرون رفت و روز چهارشنبه، هشت روز مانده از این ماه بازگشت.[۶]

برخى عقیده دارند که آغاز این غزوه در دهم ماه محرم سال پنجم هجرى بوده است.[۷] برخى نیز آن را پس از جنگ بدر صغرى مى ‌دانند. [۸] نظر شمارى دیگر از جمله بخارى بر این است که ذات الرقاع پس از فتح خیبر در سال هفتم روى داده است.[۹]

وقایع مرتبط با این غزوه

گفته شده مردى که براى فروش کالایش به مدینه آمده بود به مسلمانان گفت که از نجد مى ‌آید و دیده است که کسانى در حال فراهم کردن نیرو براى جنگ با شما هستند. این افراد از قبایل بنى محارب و بنى ثعلب (هر دو از غَطَفان) بودند.[۱۰]

رسول خدا صلى الله علیه و آله همراه چهارصد و به قولى هفتصد یا هشتصد نفر عازم ناحیه مورد نظر شد تا به وادى شقره رسید. یک روز آنجا توقّف کرد و گروه‌هایى از مسلمانان را براى کسب خبر اعزام فرمود. همه آن‌ها شبانگاه بازگشتند و گفتند به کسى برخورد نکرده‌اند، امّا آثار پاهایى دیده‌اند که تازه بوده است. پیامبر (ص) همراه اصحاب حرکت کرد تا به سرزمین و جایگاه اصلى دشمن رسید، ولى دیدند که در آنجا هم هیچ کس نیست. اعراب که سپاه پیامبر (ص) را دیدند، پشت به مسلمانان کردند و از برخورد با آنان ترسیدند. آنان به قلّه کوه‌ها گریخته و در آنجا سنگر گرفتند. شمارى نیز در داخل دره‌ها موضع گرفتند و احدى جز زنان باقى نماندند.[۱۱] پیغمبر (ص) آهنگ مدینه کرد و جعال بن سراقه را از پیش فرستاد تا خبر سلامتى آنان را به مردم برساند.[۱۲]

تشریع صلوة خوف

در این که نماز خوف ابتدا در چه زمان و کدام جنگ خوانده شد، اختلاف است. طبرسى در «اعلام الورى» و بعضى دیگر، آن را در جنگ بنى لحیان گفته اند، و به گزارش واقدی در جریان صلح حديبيه بوده،[۱۳] ولى برخی در غزوه ذات الرقاع مى دانند.

عزالدین ابن اثیر نقل مى کند: رسول خدا صلى الله علیه و آله بعد از جریان بنى نضیر، ماه ربیع الاول و ربیع الثانی را در مدینه ماند و بعد به جنگ ذات الرقاع رفت و در آن صلوة خوف نازل شد.[۱۴]

در «الکافى» از امام صادق علیه السلام نقل شده: رسول خدا صلى الله علیه و آله در ذات الرقاع با اصحابش نماز خوف خواندند، اصحاب را دو گروه کردند؛ گروه اول روبروى دشمن ایستادند و گروه دیگر به آن حضرت اقتدا کردند. رکعت اول که خوانده شد، پیامبر در حال قیام ایستاد، اقتدا کنندگان، رکعت دیگر را خود خواندند، بعد به سرعت در مقابل دشمن ایستادند، گروه دیگر آمده و اقتدا کردند، آن حضرت رکعت دوم را با آن ها خواند و سلام داد و آن ها رکعت دوم را خود خواندند.[۱۵] [۱۶]

ماجرای نماز عباد بن بشر

در این جنگ زنی از قبیله دشمن به دست مسلمانان اسیر شد و چون شوهر آن زن از اسارت همسرش مطلع گردید، به تعقیب لشکر مسلمانان حرکت کرد تا تلافی کرده و دستبردی به مسلمانان بزند، یا اگر بتواند انتقام گرفته و یکی از آن ها را به اسارت برده یا به قتل برساند. لشکر مسلمانان به دره ای رسیدند و چون شب فرا رسید فرود آمدند. پیغمبر فرمود: کیست که امشب ما را نگهبانی و حراست کند؟ عمار بن یاسر از مهاجرین و عباد بن بشر یکی از انصار مدینه این کار را به عهده گرفتند و هر دو به دنبال ماموریت، به دهانه دره رفتند.

و چون بدانجا رسیدند با یکدیگر قرار گذاردند تا شب را دو قسمت کنند و هر کدام قسمتی بخوابند و آن دیگری نگهبانی کند، نیمه اول سهم عباد بن بشر شد که نگهبانی کند و عمار بن یاسر بخوابد. عمار خوابید و عباد بن بشر به نماز ایستاد، طولی نکشید که همان مرد مشرک - که به تعقیب همسرش آمده بود - سر رسید و از دور که نگاه کرد شخصی را دید که همانند ستونی سر پا ایستاده برای این که مطمئن شود او انسان است یا نه، تیری به طرف او انداخت. تیر آمد و بر بدن عباد خورد ولی نمازش را قطع نکرد و تیر را از بدنش کشید و به نماز ادامه داد. آن مرد تیر دوم را رها کرد آن تیر هم به بدن عباد خورد ولی نمازش را قطع نکرده و آن را از بدن خود کشید و ادامه به نماز داد و چون تیر سوم به بدنش خورد به رکوع و سجده رفت و نمازش را تمام کرده و عمار را از خواب بیدار نمود و بدو گفت: برخیز که من دیگر قدرت این که روی پا بایستم ندارم، عمار از جا برخاست و مرد مشرک که دانست آنها دو نفر هستند فرار کرد.

عمار نگاهش به بدن عباد افتاد و او را غرق خون دید و چون جریان را پرسید به عباد گفت: چرا تیر اول را که خوردی مرا بیدار نکردی؟ عباد گفت: سوره ای از قرآن می خواندم که دلم نیامد آن را قطع کنم.[۱۷] ولی وقتی دیدم تیرها پی در پی می آید به رکوع رفتم و نماز را تمام کردم. و به خدا سوگند اگر ترس این نبود که در انجام دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله کوتاهی کرده باشم و دشمن دستبردی بزند، به هیچ قیمتی حاضر نبودم نمازم را قطع کنم، اگرچه نفسم قطع شود و جان بر سر این کار بگذارم.[۱۸]

پانویس

  1. فتح البارى، ۷/ ۳۲۳؛ المواهب اللدنیه، ۱/ ۱۰۶
  2. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۴؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۰-۲۰۱؛ المغازى، ۱/ ۳۹۵؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۶۰؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۸۳؛ البدء و التاریخ، ۴/ ۲۱۳.
  3. سیره حلبى، ۲/ ۲۷۰؛ سیره دحلان، ۱/ ۲۶۴.
  4. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳؛ سیره مغلطاى، ۵۴؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۰؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۳/ ۳۶۹- ۳۷۰؛ سیره ابن هشام، ۳/ ۲۱۳- ۲۱۴؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۰؛ فتح البارى، ۷/ ۳۲۱
  5. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳؛ اعلام الورى، ۸۹؛ بحار الانوار، ۲۰/ ۱۷۶- ۱۷۸.
  6. الجامع، ۲۷۹.
  7. سیره مغلطاى، ۵۴؛ شذرات الذهب، ۱/ ۱۱؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۶۱؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۰؛ المغازى، ۱/ ۳۹۵؛ فتح البارى، ۷/ ۳۳۲.
  8. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳- ۴۶۴؛ سیره مغلطاى، ۵۴
  9. صحیح بخارى، ۳/ ۲۳؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۳؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۰.
  10. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۲۰۳
  11. تاریخ الخمیس، ۱/ ۴۶۴؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۴۰؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۱؛ دلائل النبوه( بیهقى)، ۲۷۱۰۳؛ الکامل فى التاریخ، ۲/ ۱۷۴؛ التنبیه و الاشراف، ۲۱۴؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۶۱؛ سیره ابن هشام، ۳/ ۲۱۴؛ تاریخ الاسلام( ذهبى)، ۱/ ۲۰۱؛ المغازى، ۱/ ۳۹۵- ۳۹۶؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۶۰-۱۶۱.
  12. الطبقات الکبرى، ۲/ ۶۱؛ نهایة الارب، ۱۷/ ۱۶۲؛ سیره دحلان، ۱/ ۲۶۵؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۷۳
  13. المغازى/ترجمه، ص:۴۴۲.
  14. الکامل ابن اثیر، ج ۲ ص ۱۱۹.
  15. کافى، ج ۳، ص ۴۵۴.
  16. از هجرت تا رحلت، سید على اکبر قرشى.
  17. در برخی از تواریخ است که گفت: سوره کهف را می خواندم.
  18. زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله، سید هاشم رسولی محلاتی.

منابع

  • سیرت جاودانه/ ترجمه‌ الصحیح من سیرة النبی الأعظم‌، جعفر مرتضى عاملى/ مترجم محمد سپهرى‌، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
  • سیره رسول خدا، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما.
  • زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه وآله، سید هاشم رسولی محلاتی.
غزوات پیامبر اکرم (ص)
2 هجری غزوه ودّان * غزوه بواط * غزوه عشيره‌ * غزوه كدر * غزوه بنى قينقاع * غزوه سويق‌
3 هجری غزوه بدر * غزوه غطفان‌ * غزوه احد * غزوه حمراء الأسد
4 هجری غزوه بنى نضير * غزوه ذات الرقاع * غزوه بدر الموعد
5 هجری غزوه دومة الجندل‌ * غزوه خندق یا احزاب * غزوه بنى قريظه‌
6 هجری غزوه بنى لحيان * غزوه ذى قرد * غزوه بنى مصطلق * غزوه حديبيه
7 هجری غزوه خيبر
8 هجری غزوه فتح مكه‌ * غزوه حنين * غزوه طائف‌
9 هجری غزوه تبوك‌
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه