آیه 33 سوره رعد: تفاوت بین نسخهها
(←معانی کلمات آیه) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←نزول) |
||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | «قَآئِمٌ»: ایستاده. مراقب و مواظب. «مَنْ ...»: مبتدا است و خبر آن محذوف است که (کَمَنْ لَیْسَ کَذلِکَ) میباشد. «سَمُّوهُمْ»: آنها را نامگذاری کنید. آنها را خدا نام بدهید. مراد این است که بتها چیزی نیستند و خود کافران آنها را نامگذاری کرده و به خیال فاسد خویش مؤثّر و متصرّف در امور جهان میدانند | + | «قَآئِمٌ»: ایستاده. مراقب و مواظب. |
+ | |||
+ | «مَنْ ...»: مبتدا است و خبر آن محذوف است که (کَمَنْ لَیْسَ کَذلِکَ) میباشد. | ||
+ | |||
+ | «سَمُّوهُمْ»: آنها را نامگذاری کنید. آنها را خدا نام بدهید. مراد این است که بتها چیزی نیستند و خود کافران آنها را نامگذاری کرده و به خیال فاسد خویش مؤثّر و متصرّف در امور جهان میدانند. | ||
+ | |||
+ | «تُنَبِّؤُونَهُ»: او را باخبر و مطّلع میسازید. | ||
+ | |||
+ | «بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ»: با سخنی که فقط ظاهر دارد و حقیقت ندارد مانند خیال. با سخنی که دارای مفهوم صحیح و واقعیّت درست نمیباشد. | ||
+ | |||
+ | «صُدُّوا»: بازداشته شدهاند. | ||
==نزول== | ==نزول== | ||
− | «[[شیخ طوسى]]» گوید: جمله ماضى (وصدّوا) در این آیه را اهل کوفه بضم صاد (فعل مجهول) خوانده اند ولى بقیه بفتح صاد (فعل معلوم) قرائت کرده اند در صورت قرائت به فتح صاد (فعل معلوم) معنى چنین میشود، «و صدوا النّاس عن النّبى صلى اللّه علیه و آله؛ آنان مردم را از رفتن نزد پیامبر بازمیداشتند» در این صورت آیه براى آن عده افرادى نازل شده که جلو راهها مى نشستند و مردم را از رفتن نزد [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله بازمیداشتند. | + | «[[شیخ طوسى]]» گوید: جمله ماضى (وصدّوا) در این آیه را اهل کوفه بضم صاد (فعل مجهول) خوانده اند ولى بقیه بفتح صاد (فعل معلوم) قرائت کرده اند. در صورت قرائت به فتح صاد (فعل معلوم) معنى چنین میشود، «و صدوا النّاس عن النّبى صلى اللّه علیه و آله؛ آنان مردم را از رفتن نزد پیامبر بازمیداشتند». در این صورت آیه براى آن عده افرادى نازل شده که جلو راهها مى نشستند و مردم را از رفتن نزد [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله بازمیداشتند.<ref>محمدباقر محقق، [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص468.</ref> |
==تفسیر آیه== | ==تفسیر آیه== | ||
<tabber> | <tabber> | ||
سطر ۵۷: | سطر ۶۷: | ||
پس آيا آن (خدايى) كه بر هر كس و عملكرد او حاكم و ناظر است، (با بُتهاى ساختگى يكى است؟) و (لى) آنان براى خدا شريكانى قرار دادهاند. | پس آيا آن (خدايى) كه بر هر كس و عملكرد او حاكم و ناظر است، (با بُتهاى ساختگى يكى است؟) و (لى) آنان براى خدا شريكانى قرار دادهاند. | ||
− | |||
بگو: آنها را نام ببريد (چه هستند و چه توانى دارند؟) آيا خدا را از شريكانى در زمين خبر مىدهيد كه او نمىشناسد؟ يا سخنى توخالى (مىگوييد)، بلكه براى كسانىكه كفر ورزيدند، مكرشان آراسته جلوه داده شده است و از راه (حقّ) باز داشته شدهاند و هر كه را خدا گمراه كند، پس براى او هيچ هدايت كنندهاى نيست. | بگو: آنها را نام ببريد (چه هستند و چه توانى دارند؟) آيا خدا را از شريكانى در زمين خبر مىدهيد كه او نمىشناسد؟ يا سخنى توخالى (مىگوييد)، بلكه براى كسانىكه كفر ورزيدند، مكرشان آراسته جلوه داده شده است و از راه (حقّ) باز داشته شدهاند و هر كه را خدا گمراه كند، پس براى او هيچ هدايت كنندهاى نيست. | ||
سطر ۶۶: | سطر ۷۵: | ||
===پیام ها=== | ===پیام ها=== | ||
− | 1- خداوند با طرح سؤال، عقل و فطرت انسان را به قضاوت مىطلبد، زيرا عقل و فطرت با شرك سازگار نيست. أَ فَمَنْ ... أَمْ تُنَبِّئُونَهُ 2- كسىكه از خداى عليم و واحد و قيّوم جدا شود، به ورطه شرك و چند خدايى گرفتار مىآيد. «شُرَكاءَ» | + | 1- خداوند با طرح سؤال، عقل و فطرت انسان را به قضاوت مىطلبد، زيرا عقل و فطرت با شرك سازگار نيست. أَ فَمَنْ ... أَمْ تُنَبِّئُونَهُ |
+ | |||
+ | 2- كسىكه از خداى عليم و واحد و قيّوم جدا شود، به ورطه شرك و چند خدايى گرفتار مىآيد. «شُرَكاءَ» | ||
3- بتپرستى و شرك به قدرى سبك سرى و بىمنطق است كه حتّى نمىتوان نام و اوصاف معبودان آنان را بيان كرد. «قُلْ سَمُّوهُمْ» | 3- بتپرستى و شرك به قدرى سبك سرى و بىمنطق است كه حتّى نمىتوان نام و اوصاف معبودان آنان را بيان كرد. «قُلْ سَمُّوهُمْ» |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۳۲
<<32 | آیه 33 سوره الرعد | 34>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا خدایی که نگهبان همه نفوس عالم با آثارشان است (فراموش کردند)؟ و برای خدا شریکانی جعل کردند، بگو که نام خدایان خود برگویید (که اینها کیستند و اثر اینان چیست و از چه رو مستحق پرستش شدند؟) یا این که شما مردم نادان میخواهید خدا را به چیزی که در زمین از آن آگاه نیست آگه سازید؟! یا آنکه به ظاهر سخنی (که خود هم حقیقتی بر آن قائل نیستید) میگویید؟ بلکه کافران را مکر و فسونشان در نظر زیبا آمده و از راه خدا باز ماندند، و هر کس را خدا به گمراهی واگذارد دیگر هیچ کس وی را هدایت نتواند کرد.
آیا کسی که بر همه نفوس [جهانیان] با آنچه به دست آورده اند، مسلط و حاکم و نگهبان است [و همه تحولات وجود آنان را تا رساندنشان به سر منزل مقصود در اختیار دارد، مانند کسی است که مطلقاً این صفات را ندارد؟] ولی آنان [از روی جهل و نادانی] برای خدا شریکانی قرار داده اند! بگو: [ویژگی های] آن شریکان را نام ببرید [تا روشن شود که آیا شایسته شریک قرار دادن برای خدا هستند؟!] آیا خدا را از چیزی در روی زمین که آنها را شریک خود نمی شناسد، خبر می دهید؟ یا سخنی ظاهر و پوچ و بی منطق است [که بر زبان خود می رانید؟!] بلکه برای کافران نیرنگ و دروغشان آراسته شده، و از راه خدا بازداشته شده اند [تا آنجا که موجودات بی ارزش و بی اثر را شریکان حق پنداشته اند]؛ و هر که را خدا [به سبب از دست دادن لیاقتش] گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود. ….
آيا كسى كه بر هر شخصى بدانچه كرده است مراقب است [مانند كسى است كه از همه جا بىخبر است]؟ و براى خدا شريكانى قرار دادند. بگو: «نامشان را ببريد» آيا او را به آنچه در زمين است و او نمىداند خبر مىدهيد، يا سخنى سطحى [و ميانتهى] مىگوييد؟ [چنين نيست] بلكه براى كسانى كه كافر شدهاند نيرنگشان آراسته شده و از راه [حق] بازداشته شدهاند و هر كه را خدا بىراه گذارد رهبرى نخواهد داشت.
آيا آن كه بر همه مردم و اعمالشان ناظر است، همانند بتان است؟ براى خدا شريكانى قائل شدند. بگو: آنها را نام ببريد. شايد مىخواهيد او را از چيزى در روى زمين آگاه كنيد كه نمىداند، يا سخنان بيهوده مىگويند؟ در نظر كافران مكرشان آراسته آمد و از راه راست به در شدند. و هر كه را خدا گمراه كند هيچ راهنمايى ندارد.
آیا کسی که بالای سر همه ایستاده، (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است،) و اعمال همه را میبییند (، همچون کسی است که هیچ یک از این صفات را ندارد)؟! آنان برای خدا همتایانی قرار دادند؛ بگو: «آنها را نام ببرید! آیا چیزی را به او خبر میدهید که از وجود آن در روی زمین بیخبر است، یا سخنان ظاهری (و تو خالی) میگویید؟!» (نه، شریکی برای خدا وجود ندارد؛) بلکه در نظر کافران، دروغهایشان زینت داده شده، (و بر اثر ناپاکی درون، چنین میپندارند که واقعیتی دارد؛) و آنها از راه (خدا) بازداشته شدهاند؛ و هر کس را خدا گمراه کند، راهنمایی برای او وجود نخواهد داشت!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«قَآئِمٌ»: ایستاده. مراقب و مواظب.
«مَنْ ...»: مبتدا است و خبر آن محذوف است که (کَمَنْ لَیْسَ کَذلِکَ) میباشد.
«سَمُّوهُمْ»: آنها را نامگذاری کنید. آنها را خدا نام بدهید. مراد این است که بتها چیزی نیستند و خود کافران آنها را نامگذاری کرده و به خیال فاسد خویش مؤثّر و متصرّف در امور جهان میدانند.
«تُنَبِّؤُونَهُ»: او را باخبر و مطّلع میسازید.
«بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ»: با سخنی که فقط ظاهر دارد و حقیقت ندارد مانند خیال. با سخنی که دارای مفهوم صحیح و واقعیّت درست نمیباشد.
«صُدُّوا»: بازداشته شدهاند.
نزول
«شیخ طوسى» گوید: جمله ماضى (وصدّوا) در این آیه را اهل کوفه بضم صاد (فعل مجهول) خوانده اند ولى بقیه بفتح صاد (فعل معلوم) قرائت کرده اند. در صورت قرائت به فتح صاد (فعل معلوم) معنى چنین میشود، «و صدوا النّاس عن النّبى صلى اللّه علیه و آله؛ آنان مردم را از رفتن نزد پیامبر بازمیداشتند». در این صورت آیه براى آن عده افرادى نازل شده که جلو راهها مى نشستند و مردم را از رفتن نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله بازمیداشتند.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ «33»
جلد 4 - صفحه 365
پس آيا آن (خدايى) كه بر هر كس و عملكرد او حاكم و ناظر است، (با بُتهاى ساختگى يكى است؟) و (لى) آنان براى خدا شريكانى قرار دادهاند. بگو: آنها را نام ببريد (چه هستند و چه توانى دارند؟) آيا خدا را از شريكانى در زمين خبر مىدهيد كه او نمىشناسد؟ يا سخنى توخالى (مىگوييد)، بلكه براى كسانىكه كفر ورزيدند، مكرشان آراسته جلوه داده شده است و از راه (حقّ) باز داشته شدهاند و هر كه را خدا گمراه كند، پس براى او هيچ هدايت كنندهاى نيست.
نکته ها
قائم بودن خدا، به معناى تدبير تمام امور وكفايت، حفاظت، نظارت، ثبت وضبط آنهاست.
پیام ها
1- خداوند با طرح سؤال، عقل و فطرت انسان را به قضاوت مىطلبد، زيرا عقل و فطرت با شرك سازگار نيست. أَ فَمَنْ ... أَمْ تُنَبِّئُونَهُ
2- كسىكه از خداى عليم و واحد و قيّوم جدا شود، به ورطه شرك و چند خدايى گرفتار مىآيد. «شُرَكاءَ»
3- بتپرستى و شرك به قدرى سبك سرى و بىمنطق است كه حتّى نمىتوان نام و اوصاف معبودان آنان را بيان كرد. «قُلْ سَمُّوهُمْ»
4- شايد مشركان نيز از عمق جان بتها را قبول ندارند. «أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ»
5- شرك نيز نوعى كفر است. جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ ... زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا
6- كسىكه مسائل انحرافى برايش جلوه كرد، از راه حقّ و مسير هدايت باز مىماند. زُيِّنَ ... صُدُّوا
7- به نقشهها و تدبيرهاى خود مغرور نشويد. زُيِّنَ ... مَكْرُهُمْ
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 366
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (33)
بعد از آن احتجاج فرمايد با كفار و معاندين:
أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ: آيا ذاتى كه او قائم بر تدبير هر نفسى و حافظ جزاى اعمال هر كسى است. بِما كَسَبَتْ: به سبب آنچه كسب نموده از نيكى و بدى، مساوى است با كسى كه چنين نباشد؟ يا ذاتى كه قائم است بر هر نفسى به رزق و حفظ و دفع از او، مساوى است با چيزى كه فاقد اين صفات و قادر بر نفع و ضرر نباشد از اصنام و اوثانى كه پرستش كنيد؟
نكته: حذف خبر به جهت قرينه مقام است؛ پس بر سبيل استيناف فرمايد:
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ: و قرار دادند كافران براى ذات اقدس الهى شريكان در ستايش كه بتان باشند. قُلْ سَمُّوهُمْ: بگو اى پيغمبر نام نهيد و وصف كنيد اين شركاء را به اسماء و اوصاف لايق ايشان و بنگريد كه استحقاق شركت در پرستش و ستايش دارند يا نه.
حاصل آنكه اگر بتان مقام الوهيت را دارا بودند، هر آينه تصور شود از آنها خلق رزق تا نيكو باشد اتصاف به خالقيت و رازقيت، چنانچه شايسته است وصف ذات احديت الهى به خالق و رازق و محيى و مميت. يا نام بريد چه چيز است كه ايشان آفريدهاند تا بدان مستحق عبوديت شدهاند كقوله تعالى «أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ»*.
أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ: بلكه آيا خبر مىدهيد خداى تعالى
جلد 6 - صفحه 392
را به چيزى كه او نداند در زمين از آنكه او را شريكى يا شبهى است و خدا خود را شريك نمىداند، يعنى علم به شريك خود ندارد: يا علم ندارد به صفات بتان كه به آن مستحق پرستشند. نفى علم به سبب نفى معلوم است، يعنى هرگاه ذاتى كه عالم به جميع مكونات آسمان و زمين باشد، علم بوجود شريك خود نداشته باشد، پس چگونه او را شريكى خواهد بود:
أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ: يا نام نهيد بتان را شركاء به ظاهر سخن، يعنى مجازا به مجرد تسميه صرف بىحقيقت و بدون اعتبار مانند تسميه زنگى به كافور. يا خبر خواهيد داد بدون دليل و حجتى. يا خبر دهيد به صرف حرف و قول و ادعاى فقط عارى از آنچه حق تعالى بر پيغمبر انزال نموده. ابو القاسم حسينى گفته:
معنى آيه آنكه خبر مىدهيد خداى تعالى را به باطنى و پوشيدگى كه او نداند يا به ظاهرى كه او داند. اگر گويند به باطنى كه او نداند، محال گويند، زيرا ذات احديت عالم به جميع معلومات است. و اگر گويند به ظاهرى كه خدا داند، بگو ايشان را كه نامهاى آنها را وصف كن تا بدانند كه اهليت عبادت ندارند و سزاوار الوهيت نيستند. اين احتجاج بليغ است بر اسلوبى عجيب كه منادى مىكند بر اعجاز قرآن و اينكه كلام بشر نيست.
بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا: بلكه آراسته شده و شيطان و نفس و هوى زينت داده براى آنانكه كافر شدهاند و ايمان نياورده، مَكْرُهُمْ: مكر آنها را و اباطيلشان را به صورت صواب در آورده. يا شياطين انسى رؤسا جلوه داده دروغ خود را در نظر آنان. وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ: و باز داشته شدهاند به سبب وساوس شيطانى و هواجس نفسانى از راه راست و دين حق. وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ: و هر كه را واگذارد و تخليه نمايد در وادى خذلان به سبب سوء اختيار خود كفر را و فرط عناد و انكار. فَما لَهُ مِنْ هادٍ: پس نيست او را هيچ راه نماينده يعنى توفيق دهنده او در هدايت.
جلد 6 - صفحه 393
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ (32) أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (33) لَهُمْ عَذابٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ وَ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ (34)
ترجمه
و بتحقيق استهزاء كرده شد به پيغمبرانى پيش از تو پس واگذاردم مر آنانرا كه كافر شدند پس گرفتم آنها را پس چگونه بود عقوبت من
آيا پس كسيكه او نگهبان است بر هر نفسى بآنچه كسب كند مانند ديگران است و قرار دادند براى خدا شريكانى بگو تعريف كنيد آنها را بلكه خبر ميدهيد او را بآنچه نميداند در زمين يا بظاهر از گفتار بلكه زينت داده شد از براى آنانكه كافر شدند مكرشان و بار داشته شدند از راه و كسى را كه واگذارد و هدايت ننمايد خدا پس نيست مر او را هيچ راهنمائى
از براى آنها است عذابى در زندگانى دنيا و هر آينه عذاب آخرت سختتر است و نيست مر آنها را از خداوند هيچ نگهدارندهاى.
تفسير
رسم جهّال آنستكه چون بهواى نفس اطاعت بزرگان را ننمايند براى تخفيف ايشان و تكبّر خودشان در انظار مردم استهزاء مينمايند ايشانرا لذا خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود فرموده كه اگر كفّار تو را استهزاء ميكنند چيز تازهاى نيست معمول آنها با انبياء گذشته هم همين بود و معمول من هم با آنها اين بود كه چندى آنها را بحال خودشان واگذار ميكردم و تأخير مىانداختم در عقوبت آنها تا بكمال استحقاق خودشان برسند يا نادم و پشيمان شوند و پس از وضوح استحقاق و ثبوت اصرار آنها ميگرفتمشان براى انتقام و پاداش اعمالشان بطوريكه كيفيّت عقاب و عذابشان بگوش عالميان ميرسيد و در اينزمان هم تو و بسيارى ميدانند كه چگونه بوده است عقاب من آنها را چون املاء بمعناى تأخير در عقاب و واگذاردن در امان است و كيف اگر چه ظاهرا براى استفهام است ولى مقصود تذكر دادن عظمت و اهميّت عذاب امم سابقه است تا موجب عبرت حاضرين گردد و پس از اين بيان شروع فرموده است در اثبات توحيد و نفى شرك باين تقريب كه آيا كسيكه قائم است بتدبير امور مردم و نگهبان و نگهدار آنها است از آفات و بليّات و حافظ اعمال آنها است از خير و شرّ تا پاداش آنرا بدهد مانند جماداتى است كه قادر بر امرى نيستند و اينها آنها را شريك او قرار دادند حال كه چنين تو همى نمودند و ادّعائى كردند بگو در مقابل اسماء الهى از قبيل خالق و رازق و قادر و قاهر و محيى و مميت و ساير اسماء الحسنى اسماء بتها را ذكر كنيد به بينيم آيا اين اسماء در واقع براى اينها تحقّق دارد يا خير يعنى
جلد 3 صفحه 210
واقعا اوصافى در اينها موجود است كه بسبب آن اوصاف مستحقّ پرستش شوند يا نه بلكه از اين قبيل است كه شما خبر ميدهيد خدا را بشركائيكه او در زمين علم بوجود آنها و اوصافشان كه شما ذكر كرديد ندارد و اين دليل است كه وجود ندارند و اوصافيكه ذكر كرديد محقّق نيست چون هر چه وجود داشته باشد در علم خدا موجود است و هر چه وجود نداشته باشد محقّق نيست يا اينطور است كه خودتان هم ميدانيد كه بىوجه اينها را شريك خدا قرار داديد و اسماء و اوصافى براى اينها ذكر نموديد بصرف لقلقه لسان و ظاهر گفتار بىمعنى از قبيل آنكه بر عكس نهند نام زنگى كافور خلاصه آنكه معانى اين اسماء و اوصاف در بتها وجود ندارد و با اين حال اگر مقصود شما از ذكر آنها اثبات معانيشان باشد در بتها خبر دروغى داديد و الاصرف اسم بلا مسمّائى وضع نموديد و گفتهاند اين طرز و اسلوب از احتجاجات بديعه لطيفه جميله بلسان فصيح ناطق و گويا است كه اتيان بمانندش از قدرت بشر خارج است و پس از اثبات مراد به بيان اوفى و اتمّ معلوم شد كه هيچ دليلى كفّار بر ادّعاء خود ندارند فقط شيطان جلوه داده است در نظر آنها سخن باطل و خيال فاسدشان را كه حقّ پنداشتهاند و بازداشته شدند از راه حقّ و باز داشتند مردم را چون صدّوا بصيغه معلوم نيز قرائت شده است و كسيكه خداوند او را مخذول و محروم از هدايت خود فرمايد هادى و دستگير و راهنمائى نخواهد داشت از براى آنها است عذابى در دنيا از قبيل قتل و غارت و اسارت و امثال اينها ولى عذاب آخرت آنها اشدّ و اشقّ و اكمل است از هر جهت و كسى نميتواند دفع نمايد عذاب خدا را از آنها چون هيچ قوّهاى نيست مگر آنكه مقهور اراده الهيّه است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَمَن هُوَ قائِمٌ عَلي كُلِّ نَفسٍ بِما كَسَبَت وَ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَكاءَ قُل سَمُّوهُم أَم تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعلَمُ فِي الأَرضِ أَم بِظاهِرٍ مِنَ القَولِ بَل زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكرُهُم وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هادٍ (33)
آيا پس از اينكه آن خداوندي که قيام قدرتي و احاطه قيمومي و علمي دارد بر تمام نفوس بآنچه كسب ميكنند و عمل ميكنند و اينکه كفار و مشركين قرار دادند از براي خداوند متعال شريكهايي بفرما بآنها که اينکه شركاء الهي را نام ببريد كيانند و در چه قسمتي شركت دارند يا بشما خبر دهند بچيزهايي که هيچ مدرك علمي نيست براي آنها در روي زمين يا فقط بظاهر قول است دعوي بيدليل بلكه زينت داده شده از براي كساني که كافر شدند مكرها و حيلههاي آنها و بسته شده بر آنها راه حق و سعادت و كسي که خداوند او را گمراه بداند پس نيست از براي او هدايت كنندهاي.
أَ فَمَن هُوَ قائِمٌ عَلي كُلِّ نَفسٍ بتمام خصوصياتش از باطن و ظاهر و اعمال و كردار او وَ لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ وَ نَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُهُ وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِن حَبلِ الوَرِيدِ ق آيه 16.
بِما كَسَبَت از امور قلبيه از عقائد و صفات نفسيه و افعال صادره از او وَ جَعَلُوا اينکه مشركين و كفار لِلّهِ شُرَكاءَ مثل اصنام و شمس و قمر و كواكب و ملك و جن و گاو و آتش و شجر و غير اينها قُل سَمُّوهُم بفرما اينکه شركاء شما چه اسمي دارند و چه سمتي بر آنها ميتوان گذاشت خالقيت: رازقيت، اماته كننده، احياء كننده، حافظيت، منعميت، دافعيت و غير اينها از صفات الهيه در اينکه شركاء شما هست.
أَم تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعلَمُ فِي الأَرضِ آيا خبر ميدهند بخدا بچيزي که خداوند
جلد 11 - صفحه 343
نميداند در زمين يعني خدا ميفرمايد شريكي از براي من نيست اينها ميگويند شريك هست آيا اينها ميدانند آنچه را که خدا نميداند خداوندي که وَ ما يَعزُبُ عَن رَبِّكَ مِن مِثقالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ وَ لا فِي السَّماءِ يونس آيه 61.
أَم بِظاهِرٍ مِنَ القَولِ سر زبانيست بدون معني و حقيقت مثل كساني که بيهوده سخن ميگويند.
بل زيّن زينت دهنده شيطان است و هواي نفس و زخارف دنيوي و تقليد پيشينيان چنانچه ميفرمايد وَ لكِن قَسَت قُلُوبُهُم وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيطانُ ما كانُوا يَعمَلُونَ انعام آيه 43 و آيات ديگر.
لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكرُهُم مكر اظهار خوبي و باطن بر خلاف حيله و تزوير و پلتيك و تقلب و نفاق تمام اقسام مكر است.
وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ راه حق بر آنها بسته شده و صاد سبيل همين امور مذكوره است.
وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هادٍ اضلال الهي بخود وا گذاشتن است پس از آنكه قابل هدايت نباشد بواسطه قساوت قلب، سياهي دل، حب جاه و مال و كثرت معاصي پس اگر تمام انبياء بخواهند او را هدايت كنند ممكن نيست چون از قابليت افتاده بايد او را رها كرد هر چه ميخواهد بكند چنانچه ميفرمايد وَ إِذا رَأَيتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعرِض عَنهُم انعام آيه 68 فَذَرهُم يَخُوضُوا وَ يَلعَبُوا حَتّي يُلاقُوا يَومَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ زخرف آيه 83 معارج آيه 43، ذَرهُم يَأكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوفَ يَعلَمُونَ حجر آيه 3 و غير اينها از آيات بلكه معامله با اينها اينست که:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 33)- چگونه خدا را با بتها قرین میسازید؟! در این آیه بار دیگر به بحث در باره توحید و شرک باز میگردد و مردم را با این دلیل روشن مخاطب میسازد که: «آیا کسی که بالای سر همه ایستاده (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است) و اعمال همه را میبیند» همچون کسی است که هیچ یک از این صفات را ندارد؟ (أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ).
سپس به عنوان تکمیل بحث گذشته و مقدمهای برای بحث آینده، میفرماید: «و آنها برای خدا شریکهایی قرار دادند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ).
بلافاصله از چند طریق به آنها پاسخ میدهد.
نخست میگوید: «بگو: این شریکها را نام ببرید» (قُلْ سَمُّوهُمْ).
یعنی چگونه یک عده موجودات بینام و نشان و بیارزش و بیاثر را در ردیف پروردگار قادر متعال قرار میدهید؟
دوم این که چگونه چنین شریکی وجود دارد که خداوند که به پندار شما شریک آنهاست از وجودشان هیچ گونه اطلاعی ندارد با این که علمش همه جهان را در برگرفته «آیا به او خبر میدهید از چیزی که وجود آن را در زمین نمیداند» (أَمْ
ج2، ص484
تُنَبِّئُونَهُ بِما لا یَعْلَمُ فِی الْأَرْضِ)
.سوم این که: خود شما هم در واقع در دل، ایمان به چنین چیزی ندارید، «تنها به یک سخن ظاهری تو خالی» که در آن هیچ مفهوم صحیحی نهفته نیست قناعت کردهاید (أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ).
به همین دلیل این مشرکان هنگامی که در تنگناهای سخت زندگی قرار میگیرند به سراغ «اللّه» میروند چرا که در دل میدانند کاری از بتها ساخته نیست.
چهارم این که: این مشرکان درک صحیح و درستی ندارند، و چون پیرو هوی و هوس و تقلیدهای کور کورانهاند، قادر به قضاوت عاقلانه و صحیح نیستند، و به همین دلیل به این گمراهی و ضلالت کشیده شدهاند «بلکه در نظر کافران، دروغهایشان زینت داده شده (و بر اثر ناپاکی درون، چنین میپندارند که واقعیتی دارد) و آنها از راه (خدا) باز داشته شدهاند» (بَلْ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ).
«و هر کس را خدا گمراه سازد، راهنمایی برای او وجود نخواهد داشت» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
«اضلال الهی» به معنی عکس العمل کارهای نادرست و غلط خود انسان است که او را به گمراهیها میکشاند، و از آنجا که این خاصیت را خدا در این گونه اعمال قرار داده، به خدا نسبت داده میشود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص468.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.