آیه 77 سوره آل عمران: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←معانی کلمات آیه) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (←نزول) |
||
سطر ۴۹: | سطر ۴۹: | ||
'''محل نزول:''' | '''محل نزول:''' | ||
− | اين آيه | + | اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در [[مدينه]] بر [[پيامبر اسلام]] صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. <ref> طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.</ref> |
− | '''شأن نزول:''' | + | '''شأن نزول:''' |
«[[شیخ طوسى]]» گوید: ابن جريج گويد: آيه درباره اشعث بن قيس نازل شده كه زمينى را بدست آورده بود صاحب اصلى زمين به دعوى برخاست و شكايت نزد [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله برد اشعث سوگند ياد كرد كه زمين مال خودش است سپس اين آيه نازل گرديد و اشعث از سوگند خود برگشت و اعتراف به حق نمود و زمين را به صاحب اصلى آن رد كرد.<ref> در آيات 174 و 188 [[سوره بقره]] شبيه اين شأن و نزول ذكر شده است، طبرى صاحب جامع البيان نيز اين شأن و نزول را از عكرمة نقل و روايت كرده است، در صحيح بخارى و صحيح مسلم و ديگران از علماء عامه از قول اشعث چنين روايت شده كه گفته است بين من و مردى يهودى درباره زمينى نزاع افتاد يهودى ميخواست زمين مرا بدست آورد. لذا مالكيت مرا در آن زمين انكار نموده بود من شكايت نزد [[رسول خدا]] بردم. پيامبر فرمود: آيا دليلى براى مالك بودن خود دارى؟ گفتم: ندارم سپس به يهودى فرمود: اگر زمين مال تو است سوگند ياد كن. يهودى خواست سوگند ياد كند. من گفتم: يا رسول الله اگر او قسم بخورد زمين از دست من ميرود سپس اين آيه نازل گرديد.</ref><ref> شيخ در امالى خود بعد از هشت واسطه از عبدالله او از [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله روايت كند كه فرمود هر كسى از راه سوگند ياد نمودن موجب بردن مال مردم بشود خدا را در روز رستاخيز به حالت خشمناك ملاقات خواهد كرد و بعد، اين آيه جهت تصديق قول پيامبر نازل شد. سپس اشعث بن قيس گفت: اين آيه درباره من نازل شده كه براى رفع مخاصمه اى به پيامبر مراجعه نمودم و درباره من به سوگند ياد كردن قضاوت فرمود.</ref><ref> صاحب روض الجنان از عبدالله بن عباس نقل كند كه زمين مزبور از عبدان بن اشوع بوده و امرؤ القيس ابن عابس الكندى مدعى مالكيت آن شده بود پيامبر به امرؤالقيس فرمود: سوگند ياد كند از اين كه زمين مال خودش است سپس اين آيه نازل گرديد و امرؤالقيس ترسيد و سوگند ياد نكرد و زمين به صاحب اصلى آن برگشت.</ref> | «[[شیخ طوسى]]» گوید: ابن جريج گويد: آيه درباره اشعث بن قيس نازل شده كه زمينى را بدست آورده بود صاحب اصلى زمين به دعوى برخاست و شكايت نزد [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله برد اشعث سوگند ياد كرد كه زمين مال خودش است سپس اين آيه نازل گرديد و اشعث از سوگند خود برگشت و اعتراف به حق نمود و زمين را به صاحب اصلى آن رد كرد.<ref> در آيات 174 و 188 [[سوره بقره]] شبيه اين شأن و نزول ذكر شده است، طبرى صاحب جامع البيان نيز اين شأن و نزول را از عكرمة نقل و روايت كرده است، در صحيح بخارى و صحيح مسلم و ديگران از علماء عامه از قول اشعث چنين روايت شده كه گفته است بين من و مردى يهودى درباره زمينى نزاع افتاد يهودى ميخواست زمين مرا بدست آورد. لذا مالكيت مرا در آن زمين انكار نموده بود من شكايت نزد [[رسول خدا]] بردم. پيامبر فرمود: آيا دليلى براى مالك بودن خود دارى؟ گفتم: ندارم سپس به يهودى فرمود: اگر زمين مال تو است سوگند ياد كن. يهودى خواست سوگند ياد كند. من گفتم: يا رسول الله اگر او قسم بخورد زمين از دست من ميرود سپس اين آيه نازل گرديد.</ref><ref> شيخ در امالى خود بعد از هشت واسطه از عبدالله او از [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله روايت كند كه فرمود هر كسى از راه سوگند ياد نمودن موجب بردن مال مردم بشود خدا را در روز رستاخيز به حالت خشمناك ملاقات خواهد كرد و بعد، اين آيه جهت تصديق قول پيامبر نازل شد. سپس اشعث بن قيس گفت: اين آيه درباره من نازل شده كه براى رفع مخاصمه اى به پيامبر مراجعه نمودم و درباره من به سوگند ياد كردن قضاوت فرمود.</ref><ref> صاحب روض الجنان از عبدالله بن عباس نقل كند كه زمين مزبور از عبدان بن اشوع بوده و امرؤ القيس ابن عابس الكندى مدعى مالكيت آن شده بود پيامبر به امرؤالقيس فرمود: سوگند ياد كند از اين كه زمين مال خودش است سپس اين آيه نازل گرديد و امرؤالقيس ترسيد و سوگند ياد نكرد و زمين به صاحب اصلى آن برگشت.</ref> | ||
− | عكرمة گويد: درباره جماعتى از يهود مانند حىّ بن اخطب و كعب بن اشرف و ابورافع و كنانة بن ابىالحقيق نازل گرديد كه بنا به قول حسن بصرى اينان با دست خود چيزهائى مى نوشتند و مى گفتند از جانب خدا است. | + | عكرمة گويد: درباره جماعتى از يهود مانند حىّ بن اخطب و كعب بن اشرف و ابورافع و كنانة بن ابىالحقيق نازل گرديد كه بنا به قول حسن بصرى اينان با دست خود چيزهائى مى نوشتند و مى گفتند از جانب خدا است.<ref> محمدباقر محقق، [[نمونه بينات در شأن نزول آيات]] از نظر [[شيخ طوسي]] و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 127.</ref> |
+ | |||
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == | ||
<tabber> | <tabber> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۵۵
<<76 | آیه 77 سوره آل عمران | 78>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آنان که عهد خدا و سوگند خدا را به بهایی اندک بفروشند اینان را در آخرت بهرهای نیست و خدا با آنها (از خشم) سخن نگوید و در قیامت (به نظر رحمت) بدانها ننگرد و (از پلیدی گناه) پاکیزهشان نگرداند، و آنان را عذابی دردناک خواهد بود.
قطعاً کسانی که پیمان خدا و سوگندهایشان را [برای رسیدن به مقاصد دنیایی] به بهای اندکی می فروشند، برای آنان در آخرت بهره ای نیست؛ و خدا با آنان سخن نمی گوید، و در قیامت به آنان نظر [لطف و رحمت] نمی نماید، و [از گناه و آلودگی] پاکشان نمی کند؛ و برای آنان عذاب دردناکی خواهد بود.
كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مىفروشند، آنان را در آخرت بهرهاى نيست؛ و خدا روز قيامت با آنان سخن نمىگويد، و به ايشان نمىنگرد، و پاكشان نمىگرداند، و عذابى دردناك خواهند داشت.
كسانى كه عهد خدا و سوگندهاى خود را به بهايى اندك مى فروشند در آخرت نصيبى ندارند و خدا در روز قيامت نه با آنان سخن مىگويد و نه به آنان مىنگرد و نه آنان را پاكيزه مىسازد. و برايشان عذابى دردآور است.
کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به بهای ناچیزی میفروشند، آنها بهرهای در آخرت نخواهند داشت؛ و خداوند با آنها سخن نمیگوید و به آنان در قیامت نمینگرد و آنها را (از گناه) پاک نمیسازد؛ و عذاب دردناکی برای آنهاست.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
خلاق: نصيب و بهره. بعضى قيد «خوب» و بعضى قيد «وافر» را اضافه كرده اند، در هر حال مراد نصيبى از نعمتهاى آخرت است.
يزكيهم: تزكيه: پاك كردن. مراد از آن در اينجا به نظرم پاك كردن بوسيله بخشودن گناهان است.[۱]
نزول
محل نزول:
اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسى» گوید: ابن جريج گويد: آيه درباره اشعث بن قيس نازل شده كه زمينى را بدست آورده بود صاحب اصلى زمين به دعوى برخاست و شكايت نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله برد اشعث سوگند ياد كرد كه زمين مال خودش است سپس اين آيه نازل گرديد و اشعث از سوگند خود برگشت و اعتراف به حق نمود و زمين را به صاحب اصلى آن رد كرد.[۳][۴][۵]
عكرمة گويد: درباره جماعتى از يهود مانند حىّ بن اخطب و كعب بن اشرف و ابورافع و كنانة بن ابىالحقيق نازل گرديد كه بنا به قول حسن بصرى اينان با دست خود چيزهائى مى نوشتند و مى گفتند از جانب خدا است.[۶]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«77» إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ
همانا كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خودشان را به بهاى ناچيزى مىفروشند، برايشان نصيبى در آخرت نيست و خداوند در قيامت با آنها سخن نمىگويد و به آنان نيز نظر (لطف) نمىكند، آنها را (از گناه) پاك نمىسازد و براى آنان عذابى دردناك است.
«1». يس، 60.
«2». توبه، 75.
«3». بقره، 177.
«4». انفال، 56.
جلد 1 - صفحه 545
نکته ها
اين آيه، كسانى را كه پيمان شكنى مىكنند، به پنج نوع قهر الهى تهديد مىكند: بىبهرگى و خسارت در آخرت، محروميّت از توجه خداوند، محروميّت از نظر لطف الهى، محروميّت از پاكى از گناه و گرفتارى به عذاب دردناك.
در روايات شيعه و سنّى آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «لا ايمان لمن لا امان له و لا دين لمن لا عهد له» كسىكه مراعات امانت نكند، ايمان كاملى ندارد و آن كسى كه به عهد خويش وفادار نباشد، دين كامل ندارد. «1»
در روايات آمده است: مراد از «بِعَهْدِ اللَّهِ»، حقايق مربوط به پيامبر اسلام در تورات است كه به دست عالمان يهود، تحريف گشته است.
مقايسه كنيم وضع كسانى را كه از جانب خداوند به آنها سلام داده مىشود؛ «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» «2» با كسانى كه خدا هيچ سخنى با آنان نگويد؛ «لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ» واگر نالهاى سر دهند با جملهى «اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ» «3» خفه مىشوند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هر كس با سوگند، مال و ثروت برادرش را به ناحق بخورد، مورد غضب الهى است. سپس اين آيه را تلاوت كردند. «4»
حضرت على عليه السلام فرمودند: مراد از نگاه خداوند در قيامت؛ «لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ» نگاه رحمت است، (نه نگاه با چشم). «5»
پیام ها
1- پيمان شكنى با خدا، از گناهان كبيره است. اين نوع تهديد پىدرپى، در باره هيچ گناه ديگرى در قرآن مطرح نشده است. «يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ ... لا خَلاقَ لَهُمْ ...»
2- سوگند دروغ براى دين فروشى، سبب محروميّت در قيامت مىشود.
«يَشْتَرُونَ ... أَيْمانِهِمْ»
«1». تفسير نورالثقلين و مراغى.
«2». يس، 58.
«3». مؤمنون، 108.
«4». تفسير نورالثقلين.
«5». تفسيربرهان.
جلد 1 - صفحه 546
3- دنياپرستى، ريشهى پيمان شكنى است. «ثَمَناً»
4- بهاى پيمان شكنى هرچه باشد، كم است. «ثَمَناً قَلِيلًا»
5- كيفرهاى قيامت، متناسب با عملكرد خود ماست. بىاعتنايى ما به تعهّدات الهى، سبب بىاعتنايى خدا به ماست. «لا يُكَلِّمُهُمُ، لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ، لا يُزَكِّيهِمْ»
6- عذابهاى اخروى، هم روحى و روانى است «لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ» هم جسمى «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (77)
شأن نزول: جماعتى از احبار يهود، نزد كعب بن اشرف آمدند و از او گندم خواستند. گفت: چه گوئيد در حق اين شخص كه ادعاى نبوت نمايد؟ گفتند:
او پيغمبر موعود است. كعب متغير شده، گفت. مىخواستم عطاى بسيار به شما نمايم، لكن به سبب اين سخن هيچ به شما ندهم. گفتند: شايد بر ما مشتبه باشد، مهلت ده ما را تا برويم صفات او را با كتاب خود مطابقه كنيم. پس از ملاحظه، موافق يافتند، لكن براى طمع زخارف دنيوى، دين را به دنيا فروخته، صفات را تغيير دادند و خلاف را بجاى آن نوشته، نزد كعب آمده خواندند. او
«1» بحار الانوار، جلد 70، صفحه 295 (برداشتى از حديث شماره 41)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 152
خوشحال شده طعام و عطاى بسيار به آنها داد؛ آيه شريفه نازل شد.
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ: بدرستى كه آنان كه بدل مىكنند عهدى را كه با خدا بستهاند. مفسرين را در اين عهد اقوالى است: 1- نبوت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: 2- آنچه خدا واجب فرموده بر بندگان از اصول و فروع و فعل طاعات و ترك معاصى. 3- آنچه حكم عقل سليم است از انقياد حق و انزجار از قبيح. 4- اداى امانت و ترك خيانت. وَ أَيْمانِهِمْ: و قسمهاى دروغى كه مىخوردند در باب موافقت پيغمبر به آنچه در تورات است كه به خدا قسم ايمان مىآوريم به آن حضرت و يارى مىكنيم او را؛ بدل نمودند عهد خدا و سوگندهاى خود را، ثَمَناً قَلِيلًا: به بهاى اندكى، زيرا متاع دنيا تماما در مقابل نعم آخرت قليل و حقير است، چه برسد به آنكه اين جماعت براى چند صاع جو و ذرعى كرباس، اين كار را نمودند و اوصاف پيغمبر را تغيير دادند. خداوند پاداش آنها را به چهار چيز فرمايد:
اول: أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ: آن گروه عهد شكنان و مخالفت كنندگان سوگندها، هيچ نصيب و بهرهاى نيست مر ايشان را در آخرت از ثواب الهى و سعادت سرمدى.
دوم آنكه: وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ: و تكلم نفرمايد خداى تعالى ايشان را سخنى كه بدان خوشدل شوند، يا اصلا با ايشان سخن نفرمايد، بلكه ملائكه عذاب با آنها از روى عتاب سخن گويند. اين فرمايش كنايه از غضب كبريائى است بر آنها.
سوم آنكه: وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ: و نظر نفرمايد به ايشان به نظر رحمت روز قيامت. و مقرر است هر كه غضبناك بر غير خود باشد و اهانت او را خواهد، اعراض نمايد از تكلم و التفات به او؛ چنانچه آثار محبت مقاوله و نظر عنايت است.
چهارم آنكه: وَ لا يُزَكِّيهِمْ: و پاك و پاكيزه نسازد آنها را از لوث گناه، يا ثنا و مدح آنها نفرمايد.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 153
پنجم آنكه: وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ: و براى ايشان است عذاب دردناك كه هرگز انقطاع نيابد.
تنبيه: آيه شريفه را دلالاتى است:
1- كسانى كه تبديل نمايند عهد الهى را كه نبوت حضرت ختمى مرتبت يا امامت و ولايت ائمه معصومين يا قرآن را به مقابل متاع دنيوى، مشمول پاداش پنجگانه واقع شوند.
2- كسانى كه به سوگند دروغ، حقى را باطل يا باطلى را حق نمايند، بلكه براى فروختن متاع خود سوگند دروغ خورند، چنانچه در تفسير برهان از ابى ذر غفارى رضوان اللّه عليه از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه فرمود: ثلثة لا يكلّمهم اللّه يوم القيمة و لا يزكّيهم و لهم عذاب اليم، قلت: من هم خابوا و خسروا؟ قال المسبّل و المنّان و المنفق سلعته بالحلف الكاذب. اعادها ثلثا. «1» سه كس را سخن نفرمايد ايشان را خداوند روز قيامت، و پاك نفرمايد ايشان را از لوث گناه؛ و براى ايشان است عذابى دردناك. اباذر عرض كرد: كيستند ايشان كه نااميد و زيانكار شدند؟ فرمود: كسى كه جامه كشنده است روى زمين از تكبر، و منت گذارنده در صدقه، و كسى كه متاع خود را بفروشد به سوگند دروغ. سه مرتبه اين كلام را اعاده فرمود.
3- كسانى كه تغيير و تبديل كنند احكام قرآن شريف را به واسطه متاع دنيا، داخلند در آيه شريفه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (77)
ترجمه
بدرستى كه آنانكه خريدارى ميكنند بعهد خدا و سوگندهاشان بهاى كمى را آن گروه نيست بهره مر ايشانرا در آخرت و سخن نمىگويد با آنها خداوند و نمىنگرد بسوى آنها روز قيامت و پاك نمىكند آنها را و از براى آنها است عذابى دردناك.
تفسير
عهد خداوند همان عهد الست است و آن ايمان به پيغمبر و وفاء بامانات و ملازمت تقوى است و ايمان سوگندهائى است كه بدروغ براى اشتباه اوصاف پيغمبر (ص) ياد مىنمودند يا قسم دروغ است براى بردن مال مردم و بهاى اندك متاع دنيا از رياست و رشوه و مال مردم و غيرها از زخارف دنيويه است و سخن نگفتن يا هر سخنى است يا سخنان خوش يا كنايه از اعراض الهى است از آنها و نظر ننمودن خدا كنايه از غضب الهى و مهانت آنها است در پيشگاه احديت و پاك ننمودن خداوند آنها را در تفسير امام عليه السلام است از گناهانشان و در توحيد از امير المؤمنين (ع) روايت نموده كه نظر نفرمودن خداوند كنايه از منع خير است از آنها و فرموده است گاهى عرب ميگويند و اللّه فلانى بما نظرى ندارد يعنى خيرى از او بما نميرسد و در امالى از پيغمبر روايت نموده كه فرمود كسيكه سوگند ياد كند براى بردن مال برادر دينى خود ملاقات مىكند خداوند را غضبناك پس خداوند اين آيه را براى تصديق آن حضرت نازل فرمود و در منهج از كلبى روايت نموده كه جمعى از احبار يهود در سال قحط آمدند نزد كعب بن اشرف و از او گندم خواستند او از نبوت پيغمبر سؤال نمود آنها تصديق نمودند كه پيغمبر است كعب در غضب شد و گفت من ميخواستم بشما
جلد 1 صفحه 441
گندم بدهم شما براى اين تصديق خود را محروم نموديد آنها گفتند ما را مهلت بده تا برويم درست در محمد و تورية نظر كنيم و مطابقه نمائيم صفت او را با تورية كعب آنها را مهلت داد آنها آمدند در اوصاف آنحضرت كه در تورية بود تغييراتى دادند و آمدند گفتند رفتيم دقت كرديم مخالف بود و آيات محرفه را قرائت نمودند و گندم را گرفتند و اين آيه نازل شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ الَّذِينَ يَشتَرُونَ بِعَهدِ اللّهِ وَ أَيمانِهِم ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُم فِي الآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا يَنظُرُ إِلَيهِم يَومَ القِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِم وَ لَهُم عَذابٌ أَلِيمٌ (77)
محققا كساني که مبادله ميكنند عهد با خدا و قسمهاي خود را با ثمن قليل اينها فرداي قيامت مورد اعتنايي نيستند و خداوند با آنها تكلّم نميفرمايد و نظر رحمت بآنها ندارد در روز قيامت و آنها را از عيوب و خباثت خود پاك نميكند و از براي آنها عذاب دردناك است.
إِنَّ الَّذِينَ يَشتَرُونَ اشتري از لغات اضداد است در فروش و خريد هر دو استعمال ميشود چنانچه بيع هم چنين است و لذا تعبير بمبايعه ميكنند که طرفيني است پس خريدار و فروشنده هر دو بايع و هر دو مشتري هستند اگر چه در متعارف اغلب فروشنده را بايع ميگويند و خريدار را مشتري و در قرآن مجيد در هر دو معني استعمال شده و لذا تعبير بمبادله كرديم و بفارسي سودي ميگويند.
بِعَهدِ اللّهِ عهد مثل نذر و قسم است و بمعناي الزام و التزام است، اگر از طرف خدا باشد الزام و اگر از طرف عبد باشد التزام است چنانچه اينجا بمعني التزام است که ملتزم شدند باطاعة اوامر الهي و اطاعة فرمايشات رسول و خلفاء خداوند که همين معناي بيعت است.
وَ أَيمانِهِم قسم ياد كردند که مخالفت نكنند و فروختن عهد و قسم
جلد 4 - صفحه 258
عبارت از نقض عهد و مخالفت قسم است و عدم وفاء بآنها است.
ثَمَناً قَلِيلًا مراد منافع دنيويست از مال و جاه و همين معناي فروختن دين است بدنيا و آخرت است باولي.
أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُم فِي الآخِرَةِ خلاق بمعني نصيب و بهره و استفاده است و «لا» براي نفي جنس است يعني هيچ بهره و نصيبي در آخرت ندارند، و اينکه جمله بدلالت التزاميه دلالت دارد بر نفي ايمان زيرا مؤمن اگر چه گناه و معصيت داشته باشد بالاخره بواسطه ايمان نجات پيدا ميكند و بيبهره و نصيب نميشود.
و از اينکه جمله نيز استفاده ميشود که كفار و مخالفين و غير معتقد بعقائد حقّه حتّي منكر يكي از ضروريات دين يا مذهب که برگشت بانكار ما جاء به النبي باشد اگر عبادت جنّ و انس را داشته باشد ابدا براي او فائده ندارد و مورد آيه وَ قَدِمنا إِلي ما عَمِلُوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلناهُ هَباءً مَنثُوراً فرقان آيه 23.
وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ كنايه از بي اعتنائيست و شايد اشاره باين باشد که هر چه الحاح و التجاء و تقاضا و اصرار كنند در تخفيف عذاب جواب نميشنوند.
و «لا» مراد نفي تكلم مطلق نيست چنانچه بعض مفسرين توهّم كردند و گفتند مثل اخسئوا و مثل إِنَّكُم ماكِثُونَ تكلم ملائكه است لكن اينکه توهم فاسد است و خلاف صريح قرآن است و ما براي رفع اينکه توهم ناچاريم آيات شريفه که در اينکه موضوع وارد شده متذكر شويم:
در سوره مباركه المؤمنون از آيه 107 تا آيه 117 يازده آيه ميفرمايد أَ لَم تَكُن آياتِي تُتلي عَلَيكُم فَكُنتُم بِها تُكَذِّبُونَ، قالُوا رَبَّنا غَلَبَت عَلَينا شِقوَتُنا وَ كُنّا قَوماً ضالِّينَ، رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن عُدنا فَإِنّا ظالِمُونَ، قالَ اخسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ، إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِن عِبادِي يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاغفِر لَنا وَ ارحَمنا وَ أَنتَ خَيرُ الرّاحِمِينَ. فَاتَّخَذتُمُوهُم سِخرِيًّا حَتّي أَنسَوكُم ذِكرِي وَ كُنتُم مِنهُم تَضحَكُونَ،
جلد 4 - صفحه 259
إِنِّي جَزَيتُهُمُ اليَومَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُم هُمُ الفائِزُونَ، قالَ كَم لَبِثتُم فِي الأَرضِ عَدَدَ سِنِينَ، قالُوا لَبِثنا يَوماً أَو بَعضَ يَومٍ فَسئَلِ العادِّينَ، قالَ إِن لَبِثتُم إِلّا قَلِيلًا لَو أَنَّكُم كُنتُم تَعلَمُونَ، أَ فَحَسِبتُم أَنَّما خَلَقناكُم عَبَثاً وَ أَنَّكُم إِلَينا لا تُرجَعُونَ.
متوجه شويد ضمائر اينکه آيات را «آياتي، قال، و لا تكلمون، من عبادي، ذكري، اني جزيتهم قال كم لبثتم، قال ان لبثتم، خلقناكم، الينا» يازده ضمير تمام مرجعش خداوند است، مضافا جمله بعد هم شاهد بر مدّعي است که ميفرمايد وَ لا يَنظُرُ إِلَيهِم زيرا مراد نفي نظر كلي نيست بواسطه اينكه چيزي از نظر خدا بيرون نيست بلكه مراد نظر رحمت و عنايت و تفضل است.
وَ لا يُزَكِّيهِم تزكيه در دنيا از عقائد باطله و اخلاق رذيله و اعمال سيئه و قبولي توبه و امثال اينها است، و اما در آخرت چون دار تحصيل نيست و دار جزاء است مراد از تزكيه مغفرت و عفو و مشمولية شفاعة و نحو اينها است و اينان چون قابل مغفرت و عفو و رحمت و شفاعت نيستند لذا مشمول نميشوند.
وَ لَهُم عَذابٌ أَلِيمٌ مكررا تفسير اينکه جمله گذشته در آيات قبل.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 77)
شأن نزول:
جمعی از دانشمندان یهود به هنگامی که موقعیت
ج1، ص299
اجتماعی خود را در میان یهود در خطر دیدند کوشش کردند که نشانههایی که در تورات در باره آخرین پیامبر وجود داشت و شخصا در نسخی از تورات با دست خود نگاشته بودند تحریف نمایند و حتی سوگند یاد کنند که آن جملههای تحریف شده از ناحیه خداست! آیه نازل شد و شدیدا به آنها اخطار کرد.
تفسیر:
در این آیه به بخش دیگری از خلافکاریهای یهود و اهل کتاب اشاره شده میفرماید: «کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود را (به نام مقدس او) با بهای کمی معامله میکنند بهرهای در آخرت نخواهند داشت» (إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ).
البته آیه به صورت کلی ذکر شده هر چند شأن نزول آن گروهی از علمای اهل کتاب است و قرآن در این آیه، پنج مجازات برای آنها ذکر میکند نخست این که آنها از مواهب بیپایان عالم دیگر بهرهای نخواهند داشت- چنانکه در بالا ذکر شد.
دیگر این که «خداوند در قیامت با آنها سخن نخواهد گفت» (وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ). و نیز «نظر لطف خود را در آن روز از آنها برمیگیرد و نگاهی به آنها نمیکند» (وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
روشن است که منظور از سخن گفتن خداوند سخن گفتن با زبان نیست زیرا خداوند از جسم و جسمانیات پاک و منزه است بلکه منظور سخن گفتن از طریق الهام قلبی و یا ایجاد امواج صوتی در فضا است همانند سخنانی که موسی (ع) از شجره طور شنید. و همچنین نظر کردن خداوند به آنان اشاره به توجه و عنایت خاص اوست نه نگاه با چشم جسمانی- آنچنان که بعضی ناآگاهان پنداشتهاند.
و بالاخره مجازات چهارم و پنجم آنان این است «خداوند آنان را (از گناه) پاک نمیکند و برای آنها عذاب دردناکی است» (وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
و از اینجا روشن میشود که گناه پنهان ساختن آیات الهی و شکستن عهد و پیمان او و استفاده از سوگندهای دروغین تا چه حد سنگین است که تهدید به این همه مجازاتهای روحانی و جسمانی و محرومیت کامل از الطاف و عنایات الهی شده است.
ج1، ص300
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.
- ↑ در آيات 174 و 188 سوره بقره شبيه اين شأن و نزول ذكر شده است، طبرى صاحب جامع البيان نيز اين شأن و نزول را از عكرمة نقل و روايت كرده است، در صحيح بخارى و صحيح مسلم و ديگران از علماء عامه از قول اشعث چنين روايت شده كه گفته است بين من و مردى يهودى درباره زمينى نزاع افتاد يهودى ميخواست زمين مرا بدست آورد. لذا مالكيت مرا در آن زمين انكار نموده بود من شكايت نزد رسول خدا بردم. پيامبر فرمود: آيا دليلى براى مالك بودن خود دارى؟ گفتم: ندارم سپس به يهودى فرمود: اگر زمين مال تو است سوگند ياد كن. يهودى خواست سوگند ياد كند. من گفتم: يا رسول الله اگر او قسم بخورد زمين از دست من ميرود سپس اين آيه نازل گرديد.
- ↑ شيخ در امالى خود بعد از هشت واسطه از عبدالله او از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كند كه فرمود هر كسى از راه سوگند ياد نمودن موجب بردن مال مردم بشود خدا را در روز رستاخيز به حالت خشمناك ملاقات خواهد كرد و بعد، اين آيه جهت تصديق قول پيامبر نازل شد. سپس اشعث بن قيس گفت: اين آيه درباره من نازل شده كه براى رفع مخاصمه اى به پيامبر مراجعه نمودم و درباره من به سوگند ياد كردن قضاوت فرمود.
- ↑ صاحب روض الجنان از عبدالله بن عباس نقل كند كه زمين مزبور از عبدان بن اشوع بوده و امرؤ القيس ابن عابس الكندى مدعى مالكيت آن شده بود پيامبر به امرؤالقيس فرمود: سوگند ياد كند از اين كه زمين مال خودش است سپس اين آيه نازل گرديد و امرؤالقيس ترسيد و سوگند ياد نكرد و زمين به صاحب اصلى آن برگشت.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 127.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.