عبدالله بن ابی یعفور: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''«عبدالله بن ابی‌یعفور»''' (متوفای ۱۳۱ ق‌)، از راویان ثقه و جلیل‌القدر [[شیعه]] در قرن دوم هجری و از اصحاب [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] و [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیهماالسلام است. عبدالله نزد حضرت صادق علیه‌السلام بسیار محبوب و محترم بود و آن حضرت از او رضایت داشت، چون در مقام اطاعت و امتثال امر آن جناب و قبول قول ایشان بسیار ثابت قدم بوده است.<ref> رجال کشى، ۲/۵۱۸.</ref>
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = '''عبدالله بن ابی‌یعفور'''
 +
||تصویر=
 +
||زادروز =
 +
|زادگاه = [[کوفه]]
 +
|وفات =  ۱۳۱ هجری
 +
|مدفن =
 +
|اساتید =  ابو الصامت، اسحاق‌ بن‌ عمار، [[معلی بن خنیس]]،...
 +
|شاگردان = [[حماد بن عثمان]]، [[حماد بن عیسی]]، [[عبدالله بن مسکان]]، [[ابان بن عثمان]]،...
 +
|آثار = کتابی در حدیث،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه==
 +
ابومحمد، عبدالله‌ بن‌ اَبی‌یَعْفور عبدی‌ کوفی‌، در شهر [[کوفه]] به دنیا آمد و در عصر [[امام صادق]] (علیه‌السلام) زندگی می‌کرد. او در عصر خویش یکی از دانشوران مهم علم [[فقه]] و از اساتید مشهور علم [[حدیث]] و قرائت بود و در [[مسجد کوفه]] به تدریس می‌پرداخت.
  
عبدالله ثقه و بسیار جلیل القدر است در اصحاب [[ائمه اطهار|ائمه]]، و از حواریین [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] و [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیهماالسلام بشمار مى‌رفت و بسیار محبوب حضرت امام صادق علیه السلام بوده و حضرت از او رضایت داشته، چون در مقام اطاعت و امتثال امر آن جناب و قبول قول آن حضرت خیلى ثابت قدم بوده است. چنان که روایت است که وقتى به آن حضرت عرض کرد به خدا سوگند! اگر شما انارى را دو نصف کنى و بگویى که این نصف [[حرام]] است و این نصف [[حلال]]، من شهادت مى‌دهم آن چه را که گفتى حلال، حلال است و آنچه را که گفتى حرام، حرام است! حضرت دو مرتبه فرمود: خدا رحمت کند تو را.<ref> رجال کشى، ۲/۵۱۸.</ref>
+
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] وی‌ را شیعه‌ای‌ جلیل‌القدر و مکرم‌ نزد امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) معرفی‌ نموده‌ است‌.<ref>نجاشی‌، احمد، رجال‌، ج۱، ص۲۱۳</ref> [[شیخ طوسی]] در دو جا تحت‌ عنوان‌ عبدالله‌ ابن‌ ابی‌یعفور عبدی‌ و عبدالله‌ بن‌ ابی‌یعفور کوفی‌ به‌ عنوان‌ صحابی ‌امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) از وی‌ یاد کرده‌ است‌.<ref> طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۱، ص۲۲۳</ref> وی‌ نقل‌ می‌کند که‌ در کوفه ‌ او را از اصحاب‌ [[ورع]] و [[اجتهاد]] به‌ شمار می‌آورده‌اند.<ref>طوسی‌، محمد، اختیار معرفة الرجال‌، ج۲، ص۵۱۵.</ref>  
  
و روایت است که آن حضرت فرمود: من نیافتم احدى را که قبول کند وصیت مرا و اطاعت کند امر مرا مگر عبدالله بن ابى یعفور.<ref> رجال کشى، ص ۲۴۶.</ref> و او همان است که [[دین|دین]] خود را بر حضرت صادق علیه السلام عرضه کرده.<ref> رجال النجاشى، ص ۲۴۶.</ref> و همان کس است که آن حضرت بر او سلام فرستاده و وصیت کرده او را به صدق حدیث و اداى [[امانت]].<ref> رجال کشى، ۲/۵۱۴.</ref>
+
عبدالله بن ابی‌یعفور سرانجام در ایام [[امام صادق]] علیه السلام در سال ۱۳۱ ق‌. مشهور به‌ «سنة الطاعون‌» وفات کرد و جنازه وی با شرکت گسترده شیعیان [[تشییع]] شد.<ref>خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۷.</ref>
  
و بالجمله؛ در ایام حضرت صادق علیه السلام، در سال طاعون وفات کرد و بعد از فوت او حضرت صادق علیه السلام براى [[مفضل بن عمر جعفی|مفضل بن عمر]] مرقومه‌اى نوشته که تمام آن ثناء و ترضیه است بر ابن ابى یعفور به کلماتى که دلالت دارد بر جلالت شأن او به مرتبه‌اى که عقل حیرت مى‌کند، از جمله آن کلمات شریفه این است: «وَقُبِضَ -صَلَوات اللّهِ عَلى رُوحِهِ- مَحْمُودَ الاَثَرِ مَشْکورَ السَّعْىِ مَغْفُورا لَهُ مَرْحُوما بِرضَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اِمامِهِ عَنْهُ فبِولادَتى مِنْ رَسُولِ اللّهِ -صلى اللّه علیه و آله و سلم- ما کانَ فِى عَصِرِنا اَحَدٌ اَطْوَعَ للّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاِمامِهِ مِنْهُ فَماَ زالَ کذلِک حَتّى قَبضَهُ اللّهُ اِلَیهِ بِرَحْمَتِهِ وَ صَیرَهُ اِلى جَنَّتِهِ ...».<ref> رجال کشى، ۲/۵۱۸.</ref> او دیده از جهان فروبست - که صلوات خدایش بر او باد - در حالی که افعالش پسندیده، سعیش مشکور، گناهانش بخشوده و به واسطه رضایت خدا و رسول و امامش غرقه در رحمت بود. سوگند به نسبت فرزندی من به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که در زمان ما فرمانبردارتر از او نسبت به خدا و رسول و امامش یافت نمی شد و همواره بر این شیوه بود تا خدا جان او را به رحمت خود گرفت و به سوی بهشت روانه اش کرد... .
+
==جایگاه ابن ابی‌یعفور نزد اهل‌بیت==
 +
 
 +
*[[امام صادق]] (علیه‌السلام) در فرصت‌های مناسب از خصلت‌های ستوده ابن ابی‌یعفور تجلیل و او را به عنوان یک [[شیعه]] کامل معرفی می‌کرد. آن حضرت درباره‌اش فرموده است: «حقوق ما ([[اهل بیت]] علیهم‌السلام) را آن‌چنان که خداوند بر افراد واجب کرده است، کسی مثل عبدالله بن ابی‌یعفور مراعات نمی‌کند.»<ref>خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۵.</ref>
 +
 
 +
*روایت است که امام صادق علیه السلام فرمود: من نیافتم احدى را که قبول کند وصیت مرا و اطاعت کند امر مرا مگر عبدالله بن ابى یعفور.<ref> رجال کشى، ص ۲۴۶.</ref> و او همان است که [[دین|دین]] خود را بر حضرت صادق علیه السلام عرضه کرده اس.<ref> رجال النجاشى، ص ۲۴۶.</ref>
 +
 
 +
*در روایت دیگری، امام صادق (علیه‌السلام) به زید شحام فرمود: «در پذیرش سخنانم، اطاعت دستوراتم و پیروی کامل از اصحاب پدرم، دو نفر را یافتم؛ عبدالله بن ابی‌یعفور و حمران بن اعین. خدا هر دو را رحمت کند. بدانید آن دو از شیعیان خالص ما هستند. نام‌های آن‌ها در پیش ما هست و در ردیف [[اصحاب یمین]] قرار دارند؛ چنان اصحابی که خداوند آنان را به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عطا فرموده است.»<ref>کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۱۸۰.</ref>
 +
 
 +
*امام صادق (علیه‌السلام) به ابی کهمس فرمود: «هر موقع پیش عبدالله بن ابی‌یعفور رفتی، سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر ابن محمد می‌گوید: ‌ای عبدالله! دقت کن در آن چیزی که [[حضرت علی]] (علیه‌السلام) را پیش رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سرافراز کرد و به آن مقامات عالی رساند. پس تو هم آن‌ها را برای خودت لازم بدان و خودت را به آن صفت‌های زیبا بیارا. بدان! مطئنا علی (علیه‌السلام) در نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن درجه و عظمت نرسید، مگر با دو چیز: راستی و امانت داری.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۴، ح۵.</ref>
 +
 
 +
*عبدالله، با آن عظمت علمی و فرهنگی و شخصیت نافذی که در شهر و دیار خود داشت، در برابر فرمان امام [[معصوم]] (علیه‌السلام) تسلیم محض بود. در این زمینه کلام مشهوری از وی نقل شده است که نهایت اخلاص و ولایت‌پذیری‌اش را نشان می‌دهد. وی روزی در محضر امام صادق (علیه‌السلام) نشسته بود و از وجود مقدس آن حضرت بهره‌مند می‌شد. او به پیشوای ششم عرضه داشت: «ای مولای من! قسم به خدا! اگر اناری را دو نصف کنی و بفرمایی که نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا شهادت خواهم داد که آن چه را گفتی حلال، حلال است؛ و آنچه را که فرمودی حرام، حرام است؛ و هیچ‌گونه چون و چرا نخواهم کرد.» امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند.»<ref>کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص‌۲۴۹؛ خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۵.</ref>
 +
 
 +
*[[حماد بن عثمان]] می‌گوید: در یکی از سال‌ها می‌خواستم به [[حج]] مشرف شوم. از تمامی دوستان و آشنایان خداحافظی کردم تا این که نوبت به وداع با عبدالله ابن ابی‌یعفور رسید. به منزل وی رفتم و به عنوان خداحافظی گفتم: «ای عبدالله! من به سوی حجاز می‌روم، آیا کاری داری که من انجام دهم؟» گفت: «بلی. وقتی در مدینه به محضر مولایم حضرت صادق (علیه‌السلام) رسیدی، سلام مرا به آقا برسان.» حماد به سفر رفت و در مدینه به منزل امام صادق (علیه‌السلام) مشرف شده و با آن حضرت دیدار کرد. وی می‌گوید: «بعد از صحبت‌های مقدماتی که با حضرت صادق (علیه‌السلام) داشتم، پیشوای ششم از من سؤال کرد: «ابن ابی‌یعفور چه کار می‌کند و در چه حالی است؟» گفتم: «فدایت شوم! حالش خوب است. آخرین باری که او را دیدم، از من درخواست کرد که سلامش را به محضر شما برسانم.» امام (علیه‌السلام) فرمود: «سلام بر او! سلام مرا به وی برسان و بگو: بر همان عهدی که باهم بسته‌ایم، ثابت باش و در تعهد خویش استقامت بورز و ایستادگی کن.»<ref>کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۲۴۷.</ref>
 +
 
 +
*در [[حدیث]] مشهور «حواریون»<ref>مفید، محمد، الاختصاص‌، ج۱، ص۶۱-۶۲.</ref> که‌ [[امام کاظم]] (علیه‌السلام) اخص‌ّ اصحاب‌ و حواریون‌ [[پیامبر اسلام‌]] و [[ائمه اطهار]] را بر شمرده‌ است‌، ابن ابی‌یعفور از حواریون‌ [[امام‌ باقر]] و [[امام صادق]] (علیهماالسلام) به‌ شمار آمده‌ است‌. امام کاظم (علیه‌السلام) به اسباط بن سالم فرمود: در روز [[قیامت]] منادی ندا می‌کند: کجایند یاران [[محمد|محمد بن عبدلله]] (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌)، فرستاده خدای جهانیان؛ کسانی که تا آخرین لحظه زندگی عهد خود را نشکستند و برآن باقی بودند؟! در این هنگام [[سلمان]]، [[ابوذر]] و [[مقداد]] به پا می‌خیزند. بعد ندا می‌رسد: کجایند یاران [[امام علی|علی‌بن‌ابی‌طالب]] (علیه‌السلام)، جانشین محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌)؟ [[عمرو بن حمق]]، [[محمد بن ابی بکر]]، [[میثم تمار]] و [[اویس قرنی]] حاضر می‌شوند. سپس منادی صدا می‌زند: کجایند حواریون [[امام حسن|حسن بن علی]] (علیه‌السلام)...؟ در این هنگام سفیان بن ابی‌لیلی و حذیفه بن اسد غفاری به پا می‌خیزند. بار دیگر منادی حق ندا می‌دهد: کجایند یاران [[امام حسین|حسین بن علی]]؟ آن موقع تمامی یاران آن حضرت که تا آخرین لحظه زندگی با او بودند و از دستوراتش اطاعت کردند و به شهادت رسیدند، وارد صحرای محشر می‌شوند. سپس منادی ندا می‌دهد: کجایند یاران مخصوص [[علی بن الحسین]] (علیه‌السلام)؟ جبیر بن مطعم، یحیی بن‌ ام‌الطویل، [[ابو خالد کابلی]] و [[سعید بن مسیب]] از جای خود بر می‌خیزند. منادی بار ششم اعلام می‌کند: کجایند یاران [[محمد بن علی]] و [[جعفر بن محمد]] (علیهم‌السلام)؟ در این هنگام عبدالله بن شریک عامری، [[زرارة بن اعین]]، [[برید بن معاویه]]، [[محمد بن مسلم ثقفی کوفی|محمد بن مسلم]]، [[ابوبصیر مرادی|ابوبصیر مرادی]]، '''عبدالله بن ابی‌یعفور'''، عامر بن عبدالله بن جذاعه، حجر بن زایده و [[حمران بن اعين شيبانى|حمران بن اعین]] به پا خاسته، خود را معرفی می‌کنند. بعدا منادی شیعیان خالص سایر ائمه را با بقیه ائمه جدا می‌کند. اینان اول سابقین و اول مقربین و اول حواریون از تابعین هستند.<ref>خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص‌۹۶.</ref>
 +
 
 +
*[[معلی بن خنیس]] (از اصحاب امام صادق علیه‌السلام) دوست صمیمی عبدالله بود. آن دو در زمان امام صادق (علیه‌السلام) به کشور [[مصر]] مسافرت کردند. روزی در کنار رود نیل باهم صحبت می‌کردند تا این که بحث ذبیحه [[یهود]] (حیوانات حلال گوشتی که یهودی‌ها [[ذبح]] می‌کنند) مطرح شد و در این مسئله اختلاف نظر داشتند. مُعلّی می‌گفت: گوشت آنان پاک است، ولی عبدالله آن را نجس می‌دانست. در نتیجه، معلی از گوشت ذبیحه یهود خورد، ولی عبدالله به آن‌ها دست نزد. آنان از مسافرت برگشتند و در محضر امام صادق (علیه‌السلام) این مسئله را عنوان کردند. امام نظر عبدالله را پسندید و کار او را در نخوردن گوشت ذبیحه یهود تحسین کرد و اشتباه معلّی را به او گوشزد فرمود.<ref>خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۷.</ref>
 +
 
 +
*بعد از وفات عبدالله ابن ابی‌یعفور، امام صادق براى [[مفضل بن عمر جعفی|مفضّل بن عمر]] مرقومه‌اى نوشته که تمام آن ثناء و ترضیه است بر ابن ابى یعفور به کلماتى که دلالت دارد بر جلالت شأن او به مرتبه‌اى که عقل حیرت مى‌کند، از جمله آن کلمات شریفه این است: «وَقُبِضَ -صَلَوات اللّهِ عَلى رُوحِهِ- مَحْمُودَ الاَثَرِ مَشْکورَ السَّعْىِ مَغْفُورا لَهُ مَرْحُوما بِرضَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اِمامِهِ عَنْهُ فبِولادَتى مِنْ رَسُولِ اللّهِ (صلى اللّه علیه وآله) ما کانَ فِى عَصِرِنا اَحَدٌ اَطْوَعَ للّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاِمامِهِ مِنْهُ فَماَ زالَ کذلِک حَتّى قَبضَهُ اللّهُ اِلَیهِ بِرَحْمَتِهِ وَ صَیّرَهُ اِلى جَنَّتِهِ ...».<ref> رجال کشى، ۲/۵۱۸.</ref> او دیده از جهان فروبست - که صلوات خدایش بر او باد - در حالی که افعالش پسندیده، سعیش مشکور، گناهانش بخشوده و به واسطه رضایت خدا و رسول و امامش غرقه در رحمت بود. سوگند به نسبت فرزندی من به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که در زمان ما فرمانبردارتر از او نسبت به خدا و رسول و امامش یافت نمی شد و همواره بر این شیوه بود تا خدا جان او را به رحمت خود گرفت و به سوی [[بهشت]] روانه اش کرد.... خداوند بر رضایت خود از او بیفزاید و از فضل و کرمش او را ببخشد که من از او راضی هستم. امام صادق در ضمن این نامه، مفضل را به جانشینی ابن ابی‌یعفور برگزید و فرمود: «ای مفضل! همان عهد و قراری را که با عبدالله داشتم، الان به تو واگذار می‌کنم».
 +
 
 +
==فعالیت‌های علمی==
 +
به‌ گفته [[احمد بن علی نجاشی|ابوالعباس نجاشی]] ابن ابی‌یعفور قاری‌ [[کوفه]] بود و کتابی‌ داشت‌ که‌ عده‌ای‌ از [[امامیه]]، از جمله‌ ثابت‌ بن‌ شریح‌ آن‌ را از وی‌ روایت‌ کرده‌اند.<ref>نجاشی‌، احمد، رجال‌، ج۱، ص۲۱۳.</ref> همچنین از وی‌ با عنوان‌ «ثقة ثقة» یاد کرده‌<ref>همان.</ref> و [[محدث نوری]] او را از فقهای‌ معروف‌ امامیه‌ چون‌ [[زرارة بن اعین|زُراره‌]] و امثال‌ او دانسته‌ است‌.<ref>نوری‌، میرزا حسین‌، مستدرک‌ الوسائل‌، ج۳، ص۶۱۵.</ref>
 +
 
 +
ابن‌ ابی‌یعفور از [[امام‌ باقر]] (علیه‌السلام) از طریق‌ برادرش‌ عبدالکریم‌ روایت‌ کرده‌ است‌.<ref>طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۶، ص۲۴۲.</ref> وی‌ همچنین از ابو الصامت، اسحاق‌ بن‌ عمار و [[معلی بن خنیس]] و جز آنان‌ روایت‌ نقل کرده‌ است‌.<ref>طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۴، ص۱۵۰.</ref>
 +
 
 +
عبدالله در طول زندگی خویش به دنبال کسب علم و دانش بود. وی از شاگردان ممتاز و بدون واسطه [[امام‌ صادق‌]] (علیه‌السلام) محسوب می‌شود. وی آموخته‌های خود را در یک کتاب عرضه کرده است. تعداد [[احادیث]] و روایاتی که وی در سلسله [[سند حدیث|سند]] آن‌ها قرار گرفته است، بالغ بر هشتاد و هفت روایت می‌شود که در موضوعات مختلف از جمله: حقوق، ادیان، [[اخلاق]]، آداب معاشرت و سایر مسائل و [[احکام]] مذهبی و اجتماعی می‌باشد.
 +
 
 +
ابن ابی‌یعفور علاوه بر فعالیت‌های علمی و اجتماعی یاد شده، در پرورش شاگردانی دانشمند نقش به سزایی داشت. در این‌جا به تعدادی از مشاهیر آنان اشاره می‌شود: [[هشام بن سالم]]، [[حماد بن عثمان]]، [[حماد بن عیسی]]، [[عبدالله بن سنان]]، [[عبدالله بن مسکان]]، ابوجمیله، [[ابان بن عثمان]]، علاء بن رزین، اسحاق بن عمار، جابر مکفوف، عبدالعزیز عبدی و.. .<ref>خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۲.</ref>
 +
 
 +
'''نمونه احادیث:'''
 +
 
 +
در خاتمه چند [[حدیث]] اخلاقی که توسط عبدالله بن ابی‌یعفور به ما رسیده است، نقل می شود:
 +
 
 +
*دوستدار دنیا: عن ابن ابی‌یعفور، قال: «سمعت اباعبدالله، یقول: من تعلق قلبه بالدنیا، تعلق قلبه بثلاث خصال: همّ لا یَفنی، و أمل لا یُدرک، و رجاء لا یُنال»؛<ref>خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۱۲۸.</ref> امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: هر کس دل به دنیا ببندد به سه خصلت گرفتار خواهد شد: ۱. اندوهی که پایان ندارد. ۲. آرزویی که به آن دسترسی ندارد. ۳. امیدی که بدان نرسد.
 +
 
 +
*پشیمان‌ترین افراد: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «انّ مِن اعظم الناس حسرةً یوم القیامه، مَن وصف عدلا ثم خالفَه الی غیره»؛<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۹۵.</ref> پشیمان‌ترین شخص در روز قیامت، کسی است که برای مردم از عدالت سخن بگوید، اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد.
 +
 
 +
*انسان دو چهره: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «مَن لَقی المسلمین بوَجهین و لسانین، جاء یوم القیامه و له لسانان من نار»؛<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۳۴۳.</ref> هرکس با مسلمانان با دو چهره و دو زبان برخورد کند، روز قیامت با دو زبان از آتش وارد عرصات محشر خواهد شد.
 +
 
 +
==ابن ابی‌یعفور از منظر عالمان==
 +
 
 +
* [[شیخ مفید]] (۳۳۶-۴۱۳ ق) در «رساله عددیه» می‌نویسد: «عبدالله ابن ابی‌یعفور از جمله فقهای بزرگ و روسای دینی است. او اهل نظر و شایسته مقام فتوا در حلال و حرام شریعت می‌باشد و کسی را توان آن نیست که بر چنین دانشمندی انتقاد و بر او طعن وارد کند. کسی در بزرگواری و لیاقت او تردید ندارد.»<ref>نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص‌۲۱۳.</ref>
 +
* [[احمد بن علی نجاشی|ابوالعباس نجاشی]] در مورد عبدالله چنین اظهار نظر کرده است: «ابامحمد عبدالله بن ابی‌یعفور عبدی، فرزند ابی‌یعفور واقد می‌باشد. او مورد اعتماد است. (این کلام را دوبار تکرار می‌کند.) وی از اصحاب بزرگوار ما و مورد عنایت مخصوص حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌باشد.»<ref>کشی، محمد بن عمر، اختیارمعرفه ‌الرجال، ج۲، ص‌۵۱۵.</ref>
 +
* [[ابن شهرآشوب|ابن شهرآشوب مازندرانی]] از علمای قرن ششم، در مناقب می‌گوید: «عبدالله بن ابی‌یعفور از نزدیک‌ترین یاران حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌باشد.»
 +
* [[سید حسن صدر]] در [[تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام (کتاب)|تأسیس الشیعه]]، او را یکی از مؤسسین و پایه‌گذاران علم [[اخلاق]] می‌داند.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 +
*"ابن‌ ابی‌یعفور"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص۸۵۵.   
 +
*[[منتهى الآمال (کتاب)|منتهی الآمال]]، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب نهم: در تاریخ حضرت صادق علیه‌السلام.
 +
*"عبدالله بن ابی‌یعفور"، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
  
* [[حاج شیخ عباس قمی]]، [[منتهى الآمال (کتاب)|منتهی الآمال]] قسمت دوم، باب نهم: در تاریخ حضرت صادق علیه السلام.
+
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]][[Category:اصحاب امام باقر علیه السلام]][[Category:اصحاب امام صادق علیه السلام]][[Category:علمای قرن دوم]][[Category:راویان حدیث]]
 
 
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۵۹

«عبدالله بن ابی‌یعفور» (متوفای ۱۳۱ ق‌)، از راویان ثقه و جلیل‌القدر شیعه در قرن دوم هجری و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است. عبدالله نزد حضرت صادق علیه‌السلام بسیار محبوب و محترم بود و آن حضرت از او رضایت داشت، چون در مقام اطاعت و امتثال امر آن جناب و قبول قول ایشان بسیار ثابت قدم بوده است.[۱]

نام کامل عبدالله بن ابی‌یعفور
زادگاه کوفه
وفات ۱۳۱ هجری

Line.png

اساتید

ابو الصامت، اسحاق‌ بن‌ عمار، معلی بن خنیس،...

شاگردان

حماد بن عثمان، حماد بن عیسی، عبدالله بن مسکان، ابان بن عثمان،...

آثار

کتابی در حدیث،...

زندگی‌نامه

ابومحمد، عبدالله‌ بن‌ اَبی‌یَعْفور عبدی‌ کوفی‌، در شهر کوفه به دنیا آمد و در عصر امام صادق (علیه‌السلام) زندگی می‌کرد. او در عصر خویش یکی از دانشوران مهم علم فقه و از اساتید مشهور علم حدیث و قرائت بود و در مسجد کوفه به تدریس می‌پرداخت.

نجاشی وی‌ را شیعه‌ای‌ جلیل‌القدر و مکرم‌ نزد امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) معرفی‌ نموده‌ است‌.[۲] شیخ طوسی در دو جا تحت‌ عنوان‌ عبدالله‌ ابن‌ ابی‌یعفور عبدی‌ و عبدالله‌ بن‌ ابی‌یعفور کوفی‌ به‌ عنوان‌ صحابی ‌امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) از وی‌ یاد کرده‌ است‌.[۳] وی‌ نقل‌ می‌کند که‌ در کوفه ‌ او را از اصحاب‌ ورع و اجتهاد به‌ شمار می‌آورده‌اند.[۴]

عبدالله بن ابی‌یعفور سرانجام در ایام امام صادق علیه السلام در سال ۱۳۱ ق‌. مشهور به‌ «سنة الطاعون‌» وفات کرد و جنازه وی با شرکت گسترده شیعیان تشییع شد.[۵]

جایگاه ابن ابی‌یعفور نزد اهل‌بیت

  • امام صادق (علیه‌السلام) در فرصت‌های مناسب از خصلت‌های ستوده ابن ابی‌یعفور تجلیل و او را به عنوان یک شیعه کامل معرفی می‌کرد. آن حضرت درباره‌اش فرموده است: «حقوق ما (اهل بیت علیهم‌السلام) را آن‌چنان که خداوند بر افراد واجب کرده است، کسی مثل عبدالله بن ابی‌یعفور مراعات نمی‌کند.»[۶]
  • روایت است که امام صادق علیه السلام فرمود: من نیافتم احدى را که قبول کند وصیت مرا و اطاعت کند امر مرا مگر عبدالله بن ابى یعفور.[۷] و او همان است که دین خود را بر حضرت صادق علیه السلام عرضه کرده اس.[۸]
  • در روایت دیگری، امام صادق (علیه‌السلام) به زید شحام فرمود: «در پذیرش سخنانم، اطاعت دستوراتم و پیروی کامل از اصحاب پدرم، دو نفر را یافتم؛ عبدالله بن ابی‌یعفور و حمران بن اعین. خدا هر دو را رحمت کند. بدانید آن دو از شیعیان خالص ما هستند. نام‌های آن‌ها در پیش ما هست و در ردیف اصحاب یمین قرار دارند؛ چنان اصحابی که خداوند آنان را به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عطا فرموده است.»[۹]
  • امام صادق (علیه‌السلام) به ابی کهمس فرمود: «هر موقع پیش عبدالله بن ابی‌یعفور رفتی، سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر ابن محمد می‌گوید: ‌ای عبدالله! دقت کن در آن چیزی که حضرت علی (علیه‌السلام) را پیش رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سرافراز کرد و به آن مقامات عالی رساند. پس تو هم آن‌ها را برای خودت لازم بدان و خودت را به آن صفت‌های زیبا بیارا. بدان! مطئنا علی (علیه‌السلام) در نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به آن درجه و عظمت نرسید، مگر با دو چیز: راستی و امانت داری.[۱۰]
  • عبدالله، با آن عظمت علمی و فرهنگی و شخصیت نافذی که در شهر و دیار خود داشت، در برابر فرمان امام معصوم (علیه‌السلام) تسلیم محض بود. در این زمینه کلام مشهوری از وی نقل شده است که نهایت اخلاص و ولایت‌پذیری‌اش را نشان می‌دهد. وی روزی در محضر امام صادق (علیه‌السلام) نشسته بود و از وجود مقدس آن حضرت بهره‌مند می‌شد. او به پیشوای ششم عرضه داشت: «ای مولای من! قسم به خدا! اگر اناری را دو نصف کنی و بفرمایی که نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا شهادت خواهم داد که آن چه را گفتی حلال، حلال است؛ و آنچه را که فرمودی حرام، حرام است؛ و هیچ‌گونه چون و چرا نخواهم کرد.» امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «خدا تو را رحمت کند، خدا تو را رحمت کند.»[۱۱]
  • حماد بن عثمان می‌گوید: در یکی از سال‌ها می‌خواستم به حج مشرف شوم. از تمامی دوستان و آشنایان خداحافظی کردم تا این که نوبت به وداع با عبدالله ابن ابی‌یعفور رسید. به منزل وی رفتم و به عنوان خداحافظی گفتم: «ای عبدالله! من به سوی حجاز می‌روم، آیا کاری داری که من انجام دهم؟» گفت: «بلی. وقتی در مدینه به محضر مولایم حضرت صادق (علیه‌السلام) رسیدی، سلام مرا به آقا برسان.» حماد به سفر رفت و در مدینه به منزل امام صادق (علیه‌السلام) مشرف شده و با آن حضرت دیدار کرد. وی می‌گوید: «بعد از صحبت‌های مقدماتی که با حضرت صادق (علیه‌السلام) داشتم، پیشوای ششم از من سؤال کرد: «ابن ابی‌یعفور چه کار می‌کند و در چه حالی است؟» گفتم: «فدایت شوم! حالش خوب است. آخرین باری که او را دیدم، از من درخواست کرد که سلامش را به محضر شما برسانم.» امام (علیه‌السلام) فرمود: «سلام بر او! سلام مرا به وی برسان و بگو: بر همان عهدی که باهم بسته‌ایم، ثابت باش و در تعهد خویش استقامت بورز و ایستادگی کن.»[۱۲]
  • معلی بن خنیس (از اصحاب امام صادق علیه‌السلام) دوست صمیمی عبدالله بود. آن دو در زمان امام صادق (علیه‌السلام) به کشور مصر مسافرت کردند. روزی در کنار رود نیل باهم صحبت می‌کردند تا این که بحث ذبیحه یهود (حیوانات حلال گوشتی که یهودی‌ها ذبح می‌کنند) مطرح شد و در این مسئله اختلاف نظر داشتند. مُعلّی می‌گفت: گوشت آنان پاک است، ولی عبدالله آن را نجس می‌دانست. در نتیجه، معلی از گوشت ذبیحه یهود خورد، ولی عبدالله به آن‌ها دست نزد. آنان از مسافرت برگشتند و در محضر امام صادق (علیه‌السلام) این مسئله را عنوان کردند. امام نظر عبدالله را پسندید و کار او را در نخوردن گوشت ذبیحه یهود تحسین کرد و اشتباه معلّی را به او گوشزد فرمود.[۱۵]
  • بعد از وفات عبدالله ابن ابی‌یعفور، امام صادق براى مفضّل بن عمر مرقومه‌اى نوشته که تمام آن ثناء و ترضیه است بر ابن ابى یعفور به کلماتى که دلالت دارد بر جلالت شأن او به مرتبه‌اى که عقل حیرت مى‌کند، از جمله آن کلمات شریفه این است: «وَقُبِضَ -صَلَوات اللّهِ عَلى رُوحِهِ- مَحْمُودَ الاَثَرِ مَشْکورَ السَّعْىِ مَغْفُورا لَهُ مَرْحُوما بِرضَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اِمامِهِ عَنْهُ فبِولادَتى مِنْ رَسُولِ اللّهِ (صلى اللّه علیه وآله) ما کانَ فِى عَصِرِنا اَحَدٌ اَطْوَعَ للّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاِمامِهِ مِنْهُ فَماَ زالَ کذلِک حَتّى قَبضَهُ اللّهُ اِلَیهِ بِرَحْمَتِهِ وَ صَیّرَهُ اِلى جَنَّتِهِ ...».[۱۶] او دیده از جهان فروبست - که صلوات خدایش بر او باد - در حالی که افعالش پسندیده، سعیش مشکور، گناهانش بخشوده و به واسطه رضایت خدا و رسول و امامش غرقه در رحمت بود. سوگند به نسبت فرزندی من به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که در زمان ما فرمانبردارتر از او نسبت به خدا و رسول و امامش یافت نمی شد و همواره بر این شیوه بود تا خدا جان او را به رحمت خود گرفت و به سوی بهشت روانه اش کرد.... خداوند بر رضایت خود از او بیفزاید و از فضل و کرمش او را ببخشد که من از او راضی هستم. امام صادق در ضمن این نامه، مفضل را به جانشینی ابن ابی‌یعفور برگزید و فرمود: «ای مفضل! همان عهد و قراری را که با عبدالله داشتم، الان به تو واگذار می‌کنم».

فعالیت‌های علمی

به‌ گفته ابوالعباس نجاشی ابن ابی‌یعفور قاری‌ کوفه بود و کتابی‌ داشت‌ که‌ عده‌ای‌ از امامیه، از جمله‌ ثابت‌ بن‌ شریح‌ آن‌ را از وی‌ روایت‌ کرده‌اند.[۱۷] همچنین از وی‌ با عنوان‌ «ثقة ثقة» یاد کرده‌[۱۸] و محدث نوری او را از فقهای‌ معروف‌ امامیه‌ چون‌ زُراره‌ و امثال‌ او دانسته‌ است‌.[۱۹]

ابن‌ ابی‌یعفور از امام‌ باقر (علیه‌السلام) از طریق‌ برادرش‌ عبدالکریم‌ روایت‌ کرده‌ است‌.[۲۰] وی‌ همچنین از ابو الصامت، اسحاق‌ بن‌ عمار و معلی بن خنیس و جز آنان‌ روایت‌ نقل کرده‌ است‌.[۲۱]

عبدالله در طول زندگی خویش به دنبال کسب علم و دانش بود. وی از شاگردان ممتاز و بدون واسطه امام‌ صادق‌ (علیه‌السلام) محسوب می‌شود. وی آموخته‌های خود را در یک کتاب عرضه کرده است. تعداد احادیث و روایاتی که وی در سلسله سند آن‌ها قرار گرفته است، بالغ بر هشتاد و هفت روایت می‌شود که در موضوعات مختلف از جمله: حقوق، ادیان، اخلاق، آداب معاشرت و سایر مسائل و احکام مذهبی و اجتماعی می‌باشد.

ابن ابی‌یعفور علاوه بر فعالیت‌های علمی و اجتماعی یاد شده، در پرورش شاگردانی دانشمند نقش به سزایی داشت. در این‌جا به تعدادی از مشاهیر آنان اشاره می‌شود: هشام بن سالم، حماد بن عثمان، حماد بن عیسی، عبدالله بن سنان، عبدالله بن مسکان، ابوجمیله، ابان بن عثمان، علاء بن رزین، اسحاق بن عمار، جابر مکفوف، عبدالعزیز عبدی و.. .[۲۲]

نمونه احادیث:

در خاتمه چند حدیث اخلاقی که توسط عبدالله بن ابی‌یعفور به ما رسیده است، نقل می شود:

  • دوستدار دنیا: عن ابن ابی‌یعفور، قال: «سمعت اباعبدالله، یقول: من تعلق قلبه بالدنیا، تعلق قلبه بثلاث خصال: همّ لا یَفنی، و أمل لا یُدرک، و رجاء لا یُنال»؛[۲۳] امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: هر کس دل به دنیا ببندد به سه خصلت گرفتار خواهد شد: ۱. اندوهی که پایان ندارد. ۲. آرزویی که به آن دسترسی ندارد. ۳. امیدی که بدان نرسد.
  • پشیمان‌ترین افراد: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «انّ مِن اعظم الناس حسرةً یوم القیامه، مَن وصف عدلا ثم خالفَه الی غیره»؛[۲۴] پشیمان‌ترین شخص در روز قیامت، کسی است که برای مردم از عدالت سخن بگوید، اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد.
  • انسان دو چهره: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «مَن لَقی المسلمین بوَجهین و لسانین، جاء یوم القیامه و له لسانان من نار»؛[۲۵] هرکس با مسلمانان با دو چهره و دو زبان برخورد کند، روز قیامت با دو زبان از آتش وارد عرصات محشر خواهد شد.

ابن ابی‌یعفور از منظر عالمان

  • شیخ مفید (۳۳۶-۴۱۳ ق) در «رساله عددیه» می‌نویسد: «عبدالله ابن ابی‌یعفور از جمله فقهای بزرگ و روسای دینی است. او اهل نظر و شایسته مقام فتوا در حلال و حرام شریعت می‌باشد و کسی را توان آن نیست که بر چنین دانشمندی انتقاد و بر او طعن وارد کند. کسی در بزرگواری و لیاقت او تردید ندارد.»[۲۶]
  • ابوالعباس نجاشی در مورد عبدالله چنین اظهار نظر کرده است: «ابامحمد عبدالله بن ابی‌یعفور عبدی، فرزند ابی‌یعفور واقد می‌باشد. او مورد اعتماد است. (این کلام را دوبار تکرار می‌کند.) وی از اصحاب بزرگوار ما و مورد عنایت مخصوص حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌باشد.»[۲۷]
  • ابن شهرآشوب مازندرانی از علمای قرن ششم، در مناقب می‌گوید: «عبدالله بن ابی‌یعفور از نزدیک‌ترین یاران حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌باشد.»
  • سید حسن صدر در تأسیس الشیعه، او را یکی از مؤسسین و پایه‌گذاران علم اخلاق می‌داند.

پانویس

  1. رجال کشى، ۲/۵۱۸.
  2. نجاشی‌، احمد، رجال‌، ج۱، ص۲۱۳
  3. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۱، ص۲۲۳
  4. طوسی‌، محمد، اختیار معرفة الرجال‌، ج۲، ص۵۱۵.
  5. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۷.
  6. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۵.
  7. رجال کشى، ص ۲۴۶.
  8. رجال النجاشى، ص ۲۴۶.
  9. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۱۸۰.
  10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۴، ح۵.
  11. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص‌۲۴۹؛ خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۵.
  12. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۲۴۷.
  13. مفید، محمد، الاختصاص‌، ج۱، ص۶۱-۶۲.
  14. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص‌۹۶.
  15. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۷.
  16. رجال کشى، ۲/۵۱۸.
  17. نجاشی‌، احمد، رجال‌، ج۱، ص۲۱۳.
  18. همان.
  19. نوری‌، میرزا حسین‌، مستدرک‌ الوسائل‌، ج۳، ص۶۱۵.
  20. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۶، ص۲۴۲.
  21. طوسی‌، محمد، رجال‌، ج۴، ص۱۵۰.
  22. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۱۰۲.
  23. خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۱۲۸.
  24. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۹۵.
  25. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۳۴۳.
  26. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص‌۲۱۳.
  27. کشی، محمد بن عمر، اختیارمعرفه ‌الرجال، ج۲، ص‌۵۱۵.

منابع

  • "ابن‌ ابی‌یعفور"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ص۸۵۵.
  • منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، قسمت دوم، باب نهم: در تاریخ حضرت صادق علیه‌السلام.
  • "عبدالله بن ابی‌یعفور"، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه