سیر منطقی به صورت کامل رعایت نشده
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

محمد بن ابی عمیر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (درج الگوی رتبه بندی و اصلاح برخی کلمات)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
محمد بن ابى‌عمير از جمله محدثانى است كه با چهار امام معصوم عليهم‌السلام [[امام صادق]]، [[امام كاظم]]، [[امام رضا]]، و [[امام جواد]] عليهم‌السلام بود.<ref> تنقيح المقال فى احوال الرجال، ج ص 63، چاپ نجف؛ جامع الرواه، اردبيلى، ج ص 50.</ref>
+
'''«محمد بن ابى‌عُمَیر»''' از محدثان بزرگ [[شیعه]] در قرن سوم هجری و از اصحاب و راویان موثق سه امام معصوم ([[امام صادق]]، [[امام کاظم]] و [[امام رضا]] علیهم‌السلام) بود.<ref> تنقیح المقال فى احوال الرجال، ج ۲، ص ۶۳؛ جامع الرواه، اردبیلى، ج ۲، ص ۵۰.</ref> او از جمله [[اصحاب اجماع]] و از فقیهان عصر خویش بود که علاوه بر [[فقه]] شیعه، در فقه [[اهل سنت]] نیز مهارت داشت.<ref>فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲.</ref>
نام پدر محمد بن ابى عمير، زياد بن عيسى و [[كنيه]]‌اش، «ابااحمد است».<ref>رجال، نجاشى، ص 326؛ رجال [[شيخ طوسى]]، ص 388.</ref> او از شخصیت هاى بارز و از فقيهان عصر خويش بود. وى نه تنها در [[فقه]] [[شيعه]]، بلكه در فقه [[اهل سنت]] نيز مهارت داشت. لذا مورد قبول آن‌ها نيز می‌‌باشد.<ref>فهرست، شيخ طوسى، ص 142.</ref>
+
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = '''محمد بن ابى‌عمیر'''
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = قرن دوم هجری
 +
|زادگاه = [[بغداد]]
 +
|وفات =  ۲۱۷ قمری
 +
|مدفن =
 +
|اساتید = [[ابان بن عثمان]]، عبدالرحمان بن حجاج، [[عبدالله بن مسکان]]، عبدالله بن مغیره، هشام بن سالم،...
 +
|شاگردان = [[ابراهیم بن هاشم قمی]]، [[احمد بن محمد بن عيسي اشعري|احمد بن محمد بن عیسى]]، [[فضل بن شاذان]]، [[صفوان بن یحیی|صفوان بن یحیى]]، [[حسن بن محبوب السراد|حسن بن محبوب]]،...
 +
|آثار = کتاب التوحید، الکفر و الایمان، کتاب الامامه، الاحتجاج فى امامة [[امیرالمؤمنین]]، کلامه مع الخوارج، الرد على اهل القدر والجبر، اختلاف الحدیث،...
 +
}}
 +
==ولادت و نسب==
 +
سال تولد محمد بن ابى‌عمیر در تاریخ درج نشده است. احتمالا او بین سال‌هاى ۱۲۵ تا ۱۳۵ هـ.ق چشم به جهان گشوده است.<ref>تنقیح المقال، ج ۲، ص ۶۴.</ref> او بغدادى الاصل و ساکن [[بغداد]] بود.<ref>رجال، نجاشى، ص ۳۲۶ـ۳۲۷.</ref> پدرش، زیاد بن عیسى و [[کنیه]]‌اش، «ابا احمد است».<ref>رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ رجال شیخ طوسى، ص ۳۸۸.</ref>
  
گفته شده است كه او با سه امام كاظم، امام رضا و امام جواد عليهم‌السلام معاصر بود. و شخصى ديگر به همين نام با امام صادق علیه السلام معاصر بود كه در عصر امام كاظم علیه السلام، فوت كرد.<ref>معجم الرجال، خوئى، ج 14، ص 276؛ قاموس الرجال، ج 8، ص 7.</ref> قول اول را شواهد و قرائن بيشترى تاييد می‌‌كند.
+
محمد بن ابى‌عمیر چون هم‌پیمان «مهلب بن ابى‌صفره» از قبیله ازد بود، مشهور به «ازدى» است.<ref>همان؛ رجال علامه حلى، ص ۱۴۰.</ref> جاحظ در کتاب «مفاخرات» می‌‌گوید: از ویژگى‌ها و صفاتى که براى او ذکر گردیده است، برمى‌آید که از اعراب قحطانى باشد؛<ref>فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲.</ref> زیرا آنان صاحب تمدن و فرهنگى غنى بودند.
  
==تولد==
+
==صحابى معصومین علیهم‌السلام==
سال تولد محمد بن ابى‌عمير در تاريخ درج نشده است. احتمالا او بين سال‌هاى 125 تا 135 هـ.ق چشم به جهان گشوده است.<ref>تنقيح المقال، ج 2، ص 64.</ref> او بغدادى الاصل و ساكن [[بغداد]] بود.<ref>رجال، نجاشى، ص 326ـ327.</ref>
+
اگرچه محمد بن ابى‌عمیر در عصر چهار امام می‌‌زیست، اما از اصحاب سه امام یعنی [[امام صادق]]، [[امام کاظم]] و [[امام رضا]] (علیهم‌السلام) شمرده می‌‌شود. مورخان ـ با وجود این که وفات محمد بن ابى‌عمیر در عصر [[امامت]] [[امام جواد]] علیه السلام بود ـ در مورد این که او از اصحاب امام جواد علیه السلام نیز بوده یا نه، حرفى نزده‌اند؛ تنها [[شیخ طوسى]] در بعضى نسخه‌هاى کتاب [[فهرست شیخ طوسی|فهرست]] او را از اصحاب امام جواد علیه السلام می‌‌داند. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] او را از اصحاب دو امام: امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام شمرده است.<ref>تنقیح المقال، ج ۲، ص ۶۴.</ref>
  
==خاندان==
+
==اساتید و شاگردان==
  
نام محمد بن ابى‌عمير در قبيله خاصى ذكر نشده است، ولى چون هم‌پيمان «مهلب بن ابى‌صفره» از قبيله ازد بود، مشهور به «ازدى» است.<ref>همان؛ رجال [[علامه حلى]]، ص 140.</ref> جاحظ در كتاب «مفاخرات»، در اين كه او از اعراب قحطانى است يا عدنانى، مردد است و می‌‌گويد: از ويژگى‌ها و صفاتى كه براى او ذكر گرديده است، برمى‌آيد كه از اعراب قحطانى باشد؛<ref>فهرست، شيخ طوسى، ص 142.</ref> زيرا آنان صاحب تمدن و فرهنگى غنى بودند.
+
محمد بن ابى‌عمیر از محضر قریب به ۱۰۰ استاد استفاده کرد، اساتیدى چون:
 +
*[[ابان بن عثمان|ابان بن عثمان الاحمر]]،
 +
*عبدالرحمان بن حجاج،
 +
*مفضل بن مزید،
 +
*[[عبدالله بن مسکان]]،
 +
*عبدالله بن مغیره،
 +
*[[هشام بن سالم]]،  
 +
*عبدالله بن سنان.<ref>مشایخ الثقات، ج ۱، ص ۳۱.</ref>
  
==صحابى معصومين عليهم‌السلام==
+
همچنین از حضور محمد بن ابى‌عمیر بیش از ۷۰ [[محدث]] بهره بردند، که برخی از ایشان عبارتند از:
اگر چه او در عصر چهار امام می‌‌زيست، اما از اصحاب سه امام ([[امام صادق]]، [[امام كاظم]] و [[امام رضا]] عليهم‌السلام» شمرده می‌‌شود. مورخان ـ با وجود اين كه وفات محمد بن ابى‌عمير در عصر [[امامت]] [[امام جواد]] علیه السلام بود ـ در مورد اين كه او از اصحاب امام جواد علیه السلام نيز بوده يا نه، حرفى نزده‌اند؛ تنها [[شيخ طوسى]] در بعضى نسخه‌هاى كتاب فهرستش او را از اصحاب امام جواد علیه السلام می‌‌داند نجاشى او را از اصحاب دو امام: امام كاظم و امام رضا عليهم‌السلام شمرده است.<ref>تنقيح المقال، ج 2، ص 64.</ref>
+
*[[ابراهیم بن هاشم قمی]]، که از او ۲۹۲۱ روایت نقل کرده است.
 +
*[[احمد بن محمد بن عيسي اشعري|احمد بن محمد بن عیسى]]،
 +
*[[فضل بن شاذان]]،
 +
*[[صفوان بن یحیی|صفوان بن یحیى]]،
 +
*[[حسن بن محبوب السراد|حسن بن محبوب]].<ref> همان.</ref>
  
==ابن ابی عمیر از ديدگاه بزرگان==
+
==از دیدگاه عالمان==
نجاشى در مورد او می‌‌گويد: جليل القدر، عظيم المنزله عندنا و عندالمخالفين. شيخ طوسى: او متقى‌ترين، عابدترين و معتبرترين افراد است. كشى: او از كسانى است كه اصحاب و علما آن چه از او رسيده است، را صحيح می‌‌دانند و همه به فقيه بودن و عالم بودنش اقرار دارند.<ref>رجال، علامه حلى، ص 141.</ref> [[شيخ عباس قمى]]: در منظر [[شيعه]] و سنى مطمئن‌ترين افراد است.<ref>هديه الاحباب، [[شيخ عباسى قمى]]، ص 54.</ref> بنابر روايتى از ابوعمرو، ابن ابى‌عمير فقيه‌تر، صالح‌تر و فاضل‌تر از يونس بن عبدالرحمان (راوى مشهور) است.<ref>مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 120.</ref>
+
*[[احمد بن علی نجاشی]] در مورد ابن ابی عمیر می‌‌گوید: «جلیل القدر، عظیم المنزلة عندنا و عندالمخالفین». او قدر و منزلتی بزرگ نزد ما و مخالفین ما دارد.
  
==شاخص‌هاى شخصيتى ابن ابی عمیر==
+
*[[شیخ طوسى]] می‌‌گوید: او متقى‌ترین، عابدترین و معتبرترین افراد است.
  
===الگوى عبادت===
+
*[[ابوعمرو کشی]] می‌‌گوید: او از کسانى است که اصحاب و علما آن چه از او رسیده است، را صحیح می‌‌دانند و همه به [[فقیه|فقیه]] بودن و عالم بودنش اقرار دارند.<ref>رجال، علامه حلى، ص ۱۴۱.</ref>  
ابافضل محمد بن شاذان نقل می‌‌كند: وارد [[عراق]] شدم، ديدم شخصى به همراهش می‌‌گفت: تو زندگى دارى، زن و بچه‌دارى، به دنبال كسب برو و كمتر [[عبادت]] كن. اگر بخواهى همين طور ادامه دهى و سر بر [[سجده]]‌هاى طولانى بگذارى، چشمانت كور خواهد شد. همراهش در جواب گفت: اگر بنابراين بود كه با سجده‌هاى طولانى چشمانم نابينا شود، تا به حال بايد چشمان ابن ابى‌عمير كه بعد از [[نماز صبح]] به [[سجده شكر]] می‌‌رود و هنگام زوال ظهر سر از سجده برمی‌‌دارد، كور می‌‌شد.<ref>همان؛ رجال كشى، ص 591.</ref>
 
  
و نيز نقل می‌‌كند: با پدرم به ديدار ابن ابى‌عمير رفتيم، ديدم شخصى در بالاخانه نشسته است و اطرافش بزرگانى هستند كه او را تعظيم و تجليل می‌‌كنند. گفتم: پدر! اين كيست؟ گفت: ابن ابى‌عمير. گفتم: همان مرد صالح و عابد. گفت: بله.<ref>مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 120.</ref> همين دو [[حديث]] نشان می‌‌دهد كه او تا چه حدى، در [[عبادت]] الگوى ديگران بود.
+
*[[شیخ عباس قمى]] می‌‌گوید: او در منظر [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنى]] مطمئن‌ترین افراد است.<ref>هدیه الاحباب، شیخ عباسى قمى، ص ۵۴.</ref>  
  
===زاهد متقى:===
+
*بنابر روایتى از ابوعمرو، محمد بن ابى‌عمیر، فقیه‌تر و صالح‌تر و فاضل‌تر از [[یونس بن عبدالرحمن|یونس بن عبدالرحمان]] (راوى مشهور) است.<ref>مجمع الرجال، قهپائى، ج ۵، ص ۱۲۰.</ref>
  
بعضى زهد و [[ايمان]] را مساوى با [[فقر]] و گوشه‌نشينى و عزلت می‌‌دانند، در حالى كه هميشه اين طور نيست. هنر آن است كه انسان در عرصه اجتماع، فعاليت داشته باشد و زاهد هم باشد. محمد بن ابى‌عمير كه شغلش پارچه‌فروشى و فردى سرمايه‌دار بود؛<ref>همان، نجاشى، ص 327.</ref> با آن كه در اجتماع، فعاليت مستمر داشت، فردى زاهد و متقى و بى‌اعتنا به زخارف دنيا بود.
+
==ویژگی‌هاى علمی و اخلاقی==
  
در روايتى كه [[شيخ صدوق]] در [[من لايحضره الفقيه]] نقل كرده، آمده است: ابن ابى‌عمير پارچه‌فروش پردرآمدى بود. او به شخصى كه نيازمند بود، هزار درهم قرض داد. بعدها ورشكست و فقير شد. وقتى آن شخص نيازمند آگاه شد كه ابن ابى‌عمير فقير شده است، خانه مسكونى خود را به بهاى هزار درهم فروخت و به سوى خانه ابن ابى‌عمير حركت كرد. محمد درب را گشود، گفت: اين چيست؟ مرد نيازمند گفت: پولى را كه از تو قرض گرفته بودم، آورده‌ام ادا كنم. محمد گفت: به تو ارث رسيده؟ مرد گفت: نه. كسى به تو بخشيده؟ نه. قطعه زمينى زراعتى را فروخته‌اى؟ نه. پس از كجا آورده‌اى؟ خانه مسكونى خود را فروختم تا قرضم را بدهم.
+
'''الگوى عبادت:'''
  
محمد بن ابى‌عمير به نقل از ذريح المحاربى گفت: [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: هيچ كس به خاطر قرضى كه دارد، نبايد از خانه‌اش خارج شود و خانه‌اش را بفروشد. به خدا قسم كه محتاج يك درهم هستم، اما از اين پول حتى يك درهم وارد خانه‌ام نمی‌‌كنم.<ref> هديه الاحباب، ص 54.</ref>
+
ابافضل محمد بن شاذان نقل می‌‌کند: وارد [[عراق]] شدم، دیدم شخصى به همراهش می‌‌گفت: تو زندگى دارى، زن و بچه‌دارى، به دنبال کسب برو و کمتر عبادت کن. اگر بخواهى همین طور ادامه دهى و سر بر سجده‌هاى طولانى بگذارى، چشمانت کور خواهد شد. همراهش در جواب گفت: اگر بنابراین بود که با سجده‌هاى طولانى چشمانم نابینا شود، تا به حال باید چشمان ابن ابى‌عمیر که بعد از [[نماز صبح]] به [[سجده]] شکر می‌‌رود و هنگام زوال ظهر سر از سجده برمی‌‌دارد، کور می‌‌شد.<ref>همان؛ رجال کشى، ص ۵۹۱.</ref>
  
===اسوه مقاومت===
+
و نیز نقل می‌‌کند: با پدرم به دیدار ابن ابى‌عمیر رفتیم، دیدم شخصى در بالاخانه نشسته است و اطرافش بزرگانى هستند که او را تعظیم و تجلیل می‌‌کنند. گفتم: پدر! این کیست؟ گفت: ابن ابى‌عمیر. گفتم: همان مرد صالح و عابد؟ گفت: بله.<ref>مجمع الرجال، قهپائى، ج ۵، ص ۱۲۰.</ref> همین دو [[حدیث]] نشان می‌‌دهد که او تا چه حدى، در [[عبادت]] الگوى دیگران بود.
عصر امام موسى بن جعفر علیه السلام عصر خفقان، ظلم و جور دستگاه حكومتى بود. شيعيان و مجبور به مخفى كردن مذهب خود بودند. محمد بن ابى‌عمير از شخصیت هاى بازر علمی‌‌-اخلاقى آن زمان بود كه مورد احترام مخالفان نيز بود و شيعيان را هم می‌‌شناخت. انقلابيون را با بهانه‌هاى مختلف به زندان می‌‌بردند تا اسامی ‌‌شيعيان و اصحاب اهل بيت عليهم‌السلام را بگويند. او در زمان حكومت هارون 4 سال<ref>لغتنامه دهخدا، واژه ابن ابى‌عمير.</ref> و در عصر مأمون نيز 4 سال و به زندان افتاد.
 
  
ابراهيم بن داحه نقل می‌‌كند: ابن ابى عمير را در عصر هارون الرشيد به زندان بردند. وقتى علت حبس او سوال شد گفتند: او را به دليل نپذيرفتن قضاوت حبس كرديم. ابن ابى عمير می‌‌گويد: مرا 100 ضربه شلاق زدند تا محل شيعيان و اسامی ‌‌آن‌ها را بگويم. ابتدا امتناع كردم، اما از شدت درد، نزديك بود لب گشايم كه صداى محمد بن يونس را شنيدم كه می‌‌گفت: محمد بن ابى‌عمير! [[تقوا]] پيشه كن و منزلگاه خود را نزد خدا به يادآور. پس صبر كردم تا فرج حاصل شد.<ref>رجال، نجاشى، ص 326؛ اختيار معرفه الرجال، ص 592.</ref> بعد از شهادت [[امام رضا]] علیه السلام ـ در عصر خلافت مأمون ـ باز هم او را به زندان بردند و وقتى علتش سوال شد، همان بهانه (قبول نكردن قضاوت) را آوردند. در مدت حبس نيز از آزار و اذيت در امان نماند و اموالش نيز به نفع حكومت جور، مصادره شد.<ref> مجمع الرجال، قهپائى، ج 5، ص 121. </ref> او على‌رغم همه فشارها و سختى‌ها، هيچ‌گاه حاضر به همكارى و افشاى اسامی ‌‌شيعيان نشد.
+
'''زاهد متقى:'''
  
===عالم ربانى===
+
محمد بن ابى‌عمیر که شغلش پارچه‌فروشى و فردى سرمایه‌دار بود؛<ref>همان، نجاشى، ص ۳۲۷.</ref> با آن که در اجتماع، فعالیت مستمر داشت، فردى زاهد و متقى و بى‌اعتنا به زخارف دنیا بود.
غير از آثار گرانبهاى او كه دلالت بر مكانت بلند علمی ‌‌او دارد، نشانه‌هاى ديگرى نيز اين مطلب را تأييد می‌‌كند. او با هشام بن سالم و هشام بن حكم دو صحابى بزرگ [[امام صادق]] علیه السلام مراوده و مجالست‌هاى زيادى داشت. روزى هشام بن سالم و هشام بن حكم خواستند در مورد مسائل علم كلام با هم مناظره كنند. هشام بن سالم حضور محمد بن ابى‌عمير را به عنوان نفر سوم در مناظره، شرط كرد كه اوج مقام علمی ‌‌او را نشان می‌‌دهد. او از اصحاب اجماع است، يعنى از نزديكان ائمه و كسانى كه همه، آن‌ها را قبول دارند.<ref> معجم رجال الحديث، ج 14، ص 283 و 284.</ref>
 
  
== اساتيد==
+
[[شیخ صدوق]] در [[من لایحضره الفقیه]] نقل کرده است: ابن ابى‌عمیر پارچه‌فروش پردرآمدى بود. او به شخصى که نیازمند بود، هزار درهم [[قرض]] داد. بعدها ورشکست و فقیر شد. وقتى آن شخص نیازمند آگاه شد که ابن ابى‌عمیر فقیر شده است، خانه مسکونى خود را به بهاى هزار درهم فروخت و به سوى خانه ابن ابى‌عمیر حرکت کرد. محمد درب را گشود، گفت: این چیست؟ مرد نیازمند گفت: پولى را که از تو قرض گرفته بودم، آورده‌ام ادا کنم. محمد گفت: به تو ارث رسیده؟ مرد گفت: نه. کسى به تو بخشیده؟ نه. قطعه زمینى زراعتى را فروخته‌اى؟ نه. پس از کجا آورده‌اى؟ خانه مسکونى خود را فروختم تا قرضم را بدهم. محمد بن ابى‌عمیر به نقل از ذریح المحاربى گفت: [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: هیچ کس به خاطر قرضى که دارد، نباید از خانه‌اش خارج شود و خانه‌اش را بفروشد. به خدا قسم که محتاج یک درهم هستم، اما از این پول حتى یک درهم وارد خانه‌ام نمی‌‌کنم.<ref> هدیه الاحباب، ص ۵۴.</ref>
  
او از محضر قريب به 100 استاد استفاده كرد، اساتيدى چون: ابان بن عثمان الاحمر، عبدالرحمان بن حجاج، مفضل بن مزيد، ابن‌مسكان، عبدالله بن مغيره، هشام بن سالم، عبدالله بن سنان.<ref>مشايخ الثقات، ج 1، ص 31.</ref>
+
'''اسوه مقاومت:'''
  
==شاگردان==
+
عصر [[امام کاظم]] علیه السلام عصر خفقان، ظلم و جور دستگاه حکومتى بود و [[شیعه|شیعیان]] مجبور به مخفى کردن مذهب خود بودند. محمد بن ابى‌عمیر از شخصیت هاى بارز علمی‌‌-اخلاقى آن زمان بود که مورد احترام مخالفان نیز بود و شیعیان را هم می‌‌شناخت. انقلابیون را با بهانه‌هاى مختلف به زندان می‌‌بردند تا اسامی ‌‌شیعیان و اصحاب [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام را بگویند. او در زمان حکومت [[هارون الرشید|هارون]] ۴ سال<ref>لغتنامه دهخدا، واژه ابن ابى‌عمیر.</ref> و در عصر [[مأمون]] نیز ۴ سال به زندان افتاد.
  
از حضور محمد بن ابى‌عمير بيش از 70 محدث بهره بردند. ابراهيم بن هاشم از او 2921 روايت نقل كرده است. احمد بن محمد بن عيسى، فضل بن شاذان، صفوان بن يحيى حسن بن محبوب از شاگردان او هستند.<ref> همان.</ref>
+
ابراهیم بن داحه نقل می‌‌کند: ابن ابى عمیر را در عصر هارون الرشید به زندان بردند. وقتى از علت حبس او سوال شد گفتند: او را به دلیل نپذیرفتن [[قضاوت]] حبس کردیم. ابن ابى عمیر می‌‌گوید: مرا ۱۰۰ ضربه شلاق زدند تا محل شیعیان و اسامی ‌‌آن‌ها را بگویم. ابتدا امتناع کردم، اما از شدت درد، نزدیک بود لب گشایم که صداى محمد بن یونس را شنیدم که می‌‌گفت: ابن ابى‌عمیر! تقوا پیشه کن و منزلگاه خود را نزد خدا به یادآور. پس صبر کردم تا فرج حاصل شد.<ref>رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ اختیار معرفه الرجال، ص ۵۹۲.</ref> بعد از شهادت [[امام رضا]] علیه السلام ـ در عصر خلافت مأمون ـ باز هم او را به زندان بردند و وقتى علتش سوال شد، همان بهانه (قبول نکردن قضاوت) را آوردند. در مدت حبس نیز از آزار و اذیت در امان نماند و اموالش نیز به نفع حکومت جور، مصادره شد.<ref> مجمع الرجال، قهپائى، ج ۵، ص ۱۲۱. </ref> او على‌رغم همه فشارها و سختى‌ها، هیچ‌گاه حاضر به همکارى و افشاى اسامی ‌‌شیعیان نشد.
  
==تأليفات==
+
'''عالم ربانى:'''
  
بنابر نقل ابن بطه، محمد بن ابى‌عمير 94 كتاب درباره عقايد و [[حديث]] تأليف كرد.<ref>فهرست، [[شيخ طوسى]]، ص 142.</ref> او علاوه بر اين تأليفات، نام 100 نفر از محدثان كه از [[امام صادق]] علیه السلام [[حديث]] نقل كردند، را با نام كتب‌شان حفظ داشت.<ref> همان؛ رجال نجاشى، ص 326.</ref>
+
غیر از آثار گرانبهاى محمد بن ابى‌عمیر که دلالت بر مکانت بلند علمی ‌‌او دارد، نشانه‌هاى دیگرى نیز این مطلب را تأیید می‌‌کند. او با [[هشام بن سالم]] و [[هشام بن حکم|هشام بن حکم]] دو صحابى بزرگ [[امام صادق]] علیه السلام مراوده و مجالست‌هاى زیادى داشت. روزى هشام بن سالم و هشام بن حکم خواستند در مورد مسائل [[علم کلام|علم کلام]] با هم مناظره کنند؛ هشام بن سالم حضور محمد بن ابى‌عمیر را به عنوان نفر سوم در مناظره شرط کرد، که اوج مقام علمی ‌‌او را نشان می‌‌دهد. او از [[اصحاب اجماع]] است، یعنى از نزدیکان [[ائمه اطهار|ائمه]] و کسانى که همه، آن‌ها را قبول دارند.<ref> معجم رجال الحدیث، ج ۱۴، ص ۲۸۳ و ۲۸۴.</ref>
  
متأسفانه آثار گرانبهاى او در حين مبارزات از بين رفت. خواهرانش: سعيده و منّه نيز محدث بودند و براى زنان [[احكام]] می‌‌گفتند. ابن ابى‌عمير وقتى در عصر مأمون به زندان افتاد، كتاب‌هايش را به يكى از خواهران سپرد و به زندان رفت. خواهرش از ترس اين كه مبادا آثار او بدست مأموران حكومت بيفتد، كتب او را زير خاك دفن كرد.
+
==آثار و تألیفات==
  
محمد بعد از 4 سال حبس، وقتى به سراغ كتاب‌ها آمد، ديد تمام كتاب‌هايش از بين رفته است. از آن به بعد، [[احاديث]] را يا از آثارى كه در دست مردم داشت، می‌‌خواند يا از حفظ می‌‌گفت. لذا برخى روايات او بدون سند يا ناقص السند است، اما اكثر علما آن‌ها را قبول دارند و به آن عمل می‌‌كنند.<ref>رجال، نجاشى، ص 7-326.</ref>
+
بنابر نقل ابن بطه، محمد بن ابى‌عمیر ۹۴ کتاب در حوزه عقاید و [[حدیث]] تألیف کرد.<ref>فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲.</ref> او علاوه بر این تألیفات، نام ۱۰۰ نفر از محدثان که از [[امام صادق]] علیه السلام [[حدیث]] نقل کردند، را با نام کتب‌شان حفظ داشت.<ref> همان؛ رجال نجاشى، ص ۳۲۶.</ref>
  
از آثار ارزشمند او اسامی ‌‌بيش از چند كتاب در دست است، كه به شرح ذيل است:
+
متأسفانه آثار گرانبهاى او در حین مبارزات از بین رفت. خواهرانش: سعیده و منّه نیز محدث بودند و براى زنان [[احکام]] می‌‌گفتند. ابن ابى‌عمیر وقتى در عصر [[مأمون]] به زندان افتاد، کتاب‌هایش را به یکى از خواهران سپرد و به زندان رفت. خواهرش از ترس این که مبادا آثار او بدست مأموران حکومت بیفتد، کتب او را زیر خاک دفن کرد. محمد بعد از ۴ سال حبس، وقتى به سراغ کتاب‌ها آمد، دید تمام کتاب‌هایش از بین رفته است. از آن به بعد، احادیث را یا از آثارى که در دست مردم داشت می‌‌خواند، یا از حفظ می‌‌گفت. لذا برخى روایات او بدون [[سند حدیث|سند]] یا ناقص السند است، اما اکثر علما آن‌ها را قبول دارند و به آن عمل می‌‌کنند.<ref>رجال، نجاشى، ص ۷-۳۲۶.</ref>
  
# كتاب الاستطاعه؛
+
از جمله آثار ارزشمند محمد بن ابى‌عمیر عبارتند از:
# كتاب الحج؛
 
# فضائل الحج؛
 
# مناسك الحج؛
 
# الصلوه؛
 
# الصيام؛
 
# المتعه؛
 
# النكاح؛
 
# الطلاق؛
 
# التوحيد؛
 
# الكفر والايمان؛
 
# الامامه؛
 
# الاحتجاج فى امامه [[امیرالمومنین]] علیه السلام؛
 
# كلامه مع الخوارج؛
 
# النوادر الكبير الحسن؛
 
# كتاب البدا؛
 
# الرد على اهل القدر والجبر؛
 
# الانفال؛
 
# الافاعيل؛
 
# المغازى؛
 
# المعارف؛
 
# اليوم والليله؛
 
# الملاحم؛
 
# مسائله عن على بن موسى الرضا علیه السلام؛
 
# اختلاف الحديث.<ref>رجال، نجاشى، ص 327؛ فهرست، شيخ طوسى، ص 142؛ كشى، ص 592؛ رجال، علامه حلى، ص 142 و...</ref>
 
  
==برخی از احادیث محمد بن ابى‌عمير==  
+
#کتاب الاستطاعه؛
# محمد بن ابى‌عمير از سماعه نقل می‌‌كند كه [[امام صادق]] علیه السلام در مورد قول خدا: «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم»، فرمود: مراد از «اوفوا بعهدى» ولايت اميرمومنان است و مراد از «اوف بعهدكم» [[بهشت]] است؛ يعنى كسى كه به عهد خدا وفا كند و ولايت [[امام على]] علیه السلام را بر گردن بگيرد، خدا هم به عهدش وفا می‌‌كند و بهشت را به او خواهد داد.<ref> كافى، ج ص 431.</ref>
+
#کتاب الحج؛
# محمد بن ابى‌عمير از ابان بن عثمان نقل می‌‌كند كه امام صادق علیه السلام در جواب مردى كه گفت: پدر و مادرم فدايت! مرا موعظه كن، فرمود: اگر خدا كفايت رزق و روزى ما را به عهده گرفته است، پس تلاش بيش از حد براى چيست؟ اگر رزق تقسيم شده و براى هر فردى مشخص است، پس حرص براى چيست؟ اگر حساب و [[قيامت]] [[حق]] است، پس جمع كردن مال دنيا چرا؟ اگر عوض و جبران كردن از طرف خداست، پس بخل چرا؟ و اگر عقوبت از آتش حتمی ‌‌است، معصيت چرا؟ اگر [[مرگ]] يقينى است، شادمانى چرا؟ اگر همه در پيشگاه خدا حاضريم، مكر و حيله چرا؟ اگر عبور از پل صراط حق است، پس عجب چرا؟ اگر هر كارى كه اتفاق می‌‌افتد، حكمتى دارد، پس حزن و اندوه چرا؟ اگر دنيا فانى و نابود شدنى است، پس راحت زيستن چرا؟<ref>خصال، ج ص 450.</ref>
+
#فضائل الحج؛
# عن ابن ابى‌عمير... سمعت ابا عبدالله علیه السلام يقول: ثلاثه لاعذر لاحد فيها ادإ الامانه الى البر والفاجر... محمد بن ابى‌عمير می‌‌گويد: با چند واسطه شنيدم كه [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: در سه چيز براى هيچ كس عذرى نيست:
+
#مناسک الحج؛
### اداى امانت؛ چه امانت دهنده خوب باشد، چه انسانى فاجر باشد.
+
#الصلوة؛
### وفاى به عهد؛ چه عهدتان با آدم خوبى باشد، چه بد.
+
#الصیام؛
### نيكى به پدر و مادر؛ چه آن دو انسان خوب باشند و چه بد.<ref>كافى، ج ص 132.</ref>
+
#المتعه؛
 +
#النکاح؛
 +
#الطلاق؛
 +
#التوحید؛
 +
#الکفر و الایمان؛
 +
#الامامه؛
 +
#الاحتجاج فى امامة [[امیرالمؤمنین]] علیه السلام؛
 +
#کلامه مع الخوارج؛
 +
#النوادر الکبیر الحسن؛
 +
#کتاب البداء؛
 +
#الرد على اهل القدر والجبر؛
 +
#الانفال؛
 +
#الافاعیل؛
 +
#المغازى؛
 +
#المعارف؛
 +
#الیوم و اللیله؛
 +
#الملاحم؛
 +
#مسائله عن [[على بن موسى الرضا]] علیه السلام؛
 +
#اختلاف الحدیث.<ref>رجال نجاشى، ص ۳۲۷؛ فهرست شیخ طوسى، ص ۱۴۲؛ رجال کشى، ص ۵۹۲؛ رجال علامه حلى، ص ۱۴۲.</ref>
 +
 
 +
==نمونه‌ای از احادیث==  
 +
 
 +
*محمد بن ابى‌عمیر از سماعة بن مهران نقل می‌‌کند که [[امام صادق]] علیه السلام در مورد قول خدا: {{متن قرآن|«...أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ...»}}<ref>[[سوره بقره]]، 40.</ref>، فرمود: مراد از «أوفوا بعهدى» [[ولایت]] امیرمومنان علیه السلام است و مراد از «أوفِ بعهدکم» [[بهشت]] است؛ یعنى کسى که به عهد خدا وفا کند و ولایت [[امام على]] علیه السلام را بر گردن بگیرد، خدا هم به عهدش وفا می‌‌کند و بهشت را به او خواهد داد.<ref> کافى، ج ۱، ص ۴۳۱.</ref>
 +
*ابن ابى‌عمیر از [[ابان بن عثمان]] نقل می‌‌کند که امام صادق علیه السلام در جواب مردى که گفت: مرا موعظه کن، فرمود: اگر خدا کفایت [[رزق]] ما را به عهده گرفته است، پس تلاش بیش از حد براى چیست؟ اگر رزق تقسیم شده و براى هر فردى مشخص است، پس [[حرص]] براى چیست؟ اگر حساب و [[قیامت]] حق است، پس جمع کردن مال دنیا چرا؟ اگر عوض و جبران کردن از طرف خداست، پس [[بخل]] چرا؟ و اگر عقوبت از آتش حتمی ‌‌است، پس [[گناه]] چرا؟ اگر [[مرگ]] یقینى است، شادمانى چرا؟ اگر همه در پیشگاه خدا حاضریم، [[مکر]] و حیله چرا؟ اگر عبور از [[صراط|پل صراط]] حق است، پس [[عجب]] چرا؟ اگر هر کارى که اتفاق می‌‌افتد، حکمتى دارد، پس حزن و اندوه چرا؟ اگر [[دنیا]] فانى و نابود شدنى است، پس راحت زیستن چرا؟<ref>خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۵۰.</ref>
 +
*عن محمد بن ابى‌عمیر... سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: ثلاثه لا عُذرَ لأحد فیها، أدإ الأمانه الى البَرّ والفاجر... محمد بن ابى‌عمیر می‌‌گوید: با چند واسطه شنیدم که [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: در سه چیز براى هیچ کس عذرى نیست: اداى امانت؛ چه امانت دهنده خوب باشد، چه انسانى فاجر باشد. وفاى به عهد؛ چه عهدتان با آدم خوبى باشد، چه بد. نیکى به پدر و مادر؛ چه آن دو انسان خوب باشند و چه بد.<ref>کافى، ج ۵، ص ۱۳۲.</ref>
  
 
==وفات==
 
==وفات==
  
او عاقبت بعد از عمرى تلاش و مقاومت خستگى‌ناپذير در راه نشر فرهنگ آل محمد صلی الله علیه و آله در عصر [[امام جواد]] علیه السلام ـ 217 هـ.ق ـ چشم از جهان فروبست و به وصال يار رسيد.<ref>رجال، نجاشى، ص 326؛ فهرست، ص 142. تنقيح المقال، ج ص 50.</ref> يادش گرامی‌‌ و نامش جاودانه باد.
+
محمد بن ابى‌عمیر عاقبت بعد از عمرى تلاش و مقاومت خستگى‌ناپذیر در راه نشر فرهنگ آل [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه وآله، در سال ۲۱۷ قمری - عصر [[امام جواد]] علیه‌السلام - چشم از جهان فروبست.<ref>رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ فهرست، ص ۱۴۲. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۵۰.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
*مهدى احمدى، فرهنگ كوثر، شماره 47، بهمن 1379
 
  
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
+
*"محمد بن ابى‌عمیر"، فرهنگ كوثر، مهدى احمدى، شماره 47، بهمن 1379.
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= ضعیف
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= متوسط
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده=دارد
 +
}}
 +
 
 +
[[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]][[Category:اصحاب امام صادق علیه السلام]]
 +
[[Category:اصحاب امام کاظم علیه السلام]][[Category:اصحاب امام رضا علیه السلام]][[Category:علمای قرن سوم]][[Category:فقیهان]][[Category:راویان حدیث]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۴۴

«محمد بن ابى‌عُمَیر» از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری و از اصحاب و راویان موثق سه امام معصوم (امام صادق، امام کاظم و امام رضا علیهم‌السلام) بود.[۱] او از جمله اصحاب اجماع و از فقیهان عصر خویش بود که علاوه بر فقه شیعه، در فقه اهل سنت نیز مهارت داشت.[۲]

نام کامل محمد بن ابى‌عمیر
زادروز قرن دوم هجری
زادگاه بغداد
وفات ۲۱۷ قمری

Line.png

اساتید

ابان بن عثمان، عبدالرحمان بن حجاج، عبدالله بن مسکان، عبدالله بن مغیره، هشام بن سالم،...

شاگردان

ابراهیم بن هاشم قمی، احمد بن محمد بن عیسى، فضل بن شاذان، صفوان بن یحیى، حسن بن محبوب،...

آثار

کتاب التوحید، الکفر و الایمان، کتاب الامامه، الاحتجاج فى امامة امیرالمؤمنین، کلامه مع الخوارج، الرد على اهل القدر والجبر، اختلاف الحدیث،...

ولادت و نسب

سال تولد محمد بن ابى‌عمیر در تاریخ درج نشده است. احتمالا او بین سال‌هاى ۱۲۵ تا ۱۳۵ هـ.ق چشم به جهان گشوده است.[۳] او بغدادى الاصل و ساکن بغداد بود.[۴] پدرش، زیاد بن عیسى و کنیه‌اش، «ابا احمد است».[۵]

محمد بن ابى‌عمیر چون هم‌پیمان «مهلب بن ابى‌صفره» از قبیله ازد بود، مشهور به «ازدى» است.[۶] جاحظ در کتاب «مفاخرات» می‌‌گوید: از ویژگى‌ها و صفاتى که براى او ذکر گردیده است، برمى‌آید که از اعراب قحطانى باشد؛[۷] زیرا آنان صاحب تمدن و فرهنگى غنى بودند.

صحابى معصومین علیهم‌السلام

اگرچه محمد بن ابى‌عمیر در عصر چهار امام می‌‌زیست، اما از اصحاب سه امام یعنی امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم‌السلام) شمرده می‌‌شود. مورخان ـ با وجود این که وفات محمد بن ابى‌عمیر در عصر امامت امام جواد علیه السلام بود ـ در مورد این که او از اصحاب امام جواد علیه السلام نیز بوده یا نه، حرفى نزده‌اند؛ تنها شیخ طوسى در بعضى نسخه‌هاى کتاب فهرست او را از اصحاب امام جواد علیه السلام می‌‌داند. نجاشى او را از اصحاب دو امام: امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام شمرده است.[۸]

اساتید و شاگردان

محمد بن ابى‌عمیر از محضر قریب به ۱۰۰ استاد استفاده کرد، اساتیدى چون:

همچنین از حضور محمد بن ابى‌عمیر بیش از ۷۰ محدث بهره بردند، که برخی از ایشان عبارتند از:

از دیدگاه عالمان

  • احمد بن علی نجاشی در مورد ابن ابی عمیر می‌‌گوید: «جلیل القدر، عظیم المنزلة عندنا و عندالمخالفین». او قدر و منزلتی بزرگ نزد ما و مخالفین ما دارد.
  • شیخ طوسى می‌‌گوید: او متقى‌ترین، عابدترین و معتبرترین افراد است.
  • ابوعمرو کشی می‌‌گوید: او از کسانى است که اصحاب و علما آن چه از او رسیده است، را صحیح می‌‌دانند و همه به فقیه بودن و عالم بودنش اقرار دارند.[۱۱]
  • بنابر روایتى از ابوعمرو، محمد بن ابى‌عمیر، فقیه‌تر و صالح‌تر و فاضل‌تر از یونس بن عبدالرحمان (راوى مشهور) است.[۱۳]

ویژگی‌هاى علمی و اخلاقی

الگوى عبادت:

ابافضل محمد بن شاذان نقل می‌‌کند: وارد عراق شدم، دیدم شخصى به همراهش می‌‌گفت: تو زندگى دارى، زن و بچه‌دارى، به دنبال کسب برو و کمتر عبادت کن. اگر بخواهى همین طور ادامه دهى و سر بر سجده‌هاى طولانى بگذارى، چشمانت کور خواهد شد. همراهش در جواب گفت: اگر بنابراین بود که با سجده‌هاى طولانى چشمانم نابینا شود، تا به حال باید چشمان ابن ابى‌عمیر که بعد از نماز صبح به سجده شکر می‌‌رود و هنگام زوال ظهر سر از سجده برمی‌‌دارد، کور می‌‌شد.[۱۴]

و نیز نقل می‌‌کند: با پدرم به دیدار ابن ابى‌عمیر رفتیم، دیدم شخصى در بالاخانه نشسته است و اطرافش بزرگانى هستند که او را تعظیم و تجلیل می‌‌کنند. گفتم: پدر! این کیست؟ گفت: ابن ابى‌عمیر. گفتم: همان مرد صالح و عابد؟ گفت: بله.[۱۵] همین دو حدیث نشان می‌‌دهد که او تا چه حدى، در عبادت الگوى دیگران بود.

زاهد متقى:

محمد بن ابى‌عمیر که شغلش پارچه‌فروشى و فردى سرمایه‌دار بود؛[۱۶] با آن که در اجتماع، فعالیت مستمر داشت، فردى زاهد و متقى و بى‌اعتنا به زخارف دنیا بود.

شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه نقل کرده است: ابن ابى‌عمیر پارچه‌فروش پردرآمدى بود. او به شخصى که نیازمند بود، هزار درهم قرض داد. بعدها ورشکست و فقیر شد. وقتى آن شخص نیازمند آگاه شد که ابن ابى‌عمیر فقیر شده است، خانه مسکونى خود را به بهاى هزار درهم فروخت و به سوى خانه ابن ابى‌عمیر حرکت کرد. محمد درب را گشود، گفت: این چیست؟ مرد نیازمند گفت: پولى را که از تو قرض گرفته بودم، آورده‌ام ادا کنم. محمد گفت: به تو ارث رسیده؟ مرد گفت: نه. کسى به تو بخشیده؟ نه. قطعه زمینى زراعتى را فروخته‌اى؟ نه. پس از کجا آورده‌اى؟ خانه مسکونى خود را فروختم تا قرضم را بدهم. محمد بن ابى‌عمیر به نقل از ذریح المحاربى گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ کس به خاطر قرضى که دارد، نباید از خانه‌اش خارج شود و خانه‌اش را بفروشد. به خدا قسم که محتاج یک درهم هستم، اما از این پول حتى یک درهم وارد خانه‌ام نمی‌‌کنم.[۱۷]

اسوه مقاومت:

عصر امام کاظم علیه السلام عصر خفقان، ظلم و جور دستگاه حکومتى بود و شیعیان مجبور به مخفى کردن مذهب خود بودند. محمد بن ابى‌عمیر از شخصیت هاى بارز علمی‌‌-اخلاقى آن زمان بود که مورد احترام مخالفان نیز بود و شیعیان را هم می‌‌شناخت. انقلابیون را با بهانه‌هاى مختلف به زندان می‌‌بردند تا اسامی ‌‌شیعیان و اصحاب اهل بیت علیهم‌السلام را بگویند. او در زمان حکومت هارون ۴ سال[۱۸] و در عصر مأمون نیز ۴ سال به زندان افتاد.

ابراهیم بن داحه نقل می‌‌کند: ابن ابى عمیر را در عصر هارون الرشید به زندان بردند. وقتى از علت حبس او سوال شد گفتند: او را به دلیل نپذیرفتن قضاوت حبس کردیم. ابن ابى عمیر می‌‌گوید: مرا ۱۰۰ ضربه شلاق زدند تا محل شیعیان و اسامی ‌‌آن‌ها را بگویم. ابتدا امتناع کردم، اما از شدت درد، نزدیک بود لب گشایم که صداى محمد بن یونس را شنیدم که می‌‌گفت: ابن ابى‌عمیر! تقوا پیشه کن و منزلگاه خود را نزد خدا به یادآور. پس صبر کردم تا فرج حاصل شد.[۱۹] بعد از شهادت امام رضا علیه السلام ـ در عصر خلافت مأمون ـ باز هم او را به زندان بردند و وقتى علتش سوال شد، همان بهانه (قبول نکردن قضاوت) را آوردند. در مدت حبس نیز از آزار و اذیت در امان نماند و اموالش نیز به نفع حکومت جور، مصادره شد.[۲۰] او على‌رغم همه فشارها و سختى‌ها، هیچ‌گاه حاضر به همکارى و افشاى اسامی ‌‌شیعیان نشد.

عالم ربانى:

غیر از آثار گرانبهاى محمد بن ابى‌عمیر که دلالت بر مکانت بلند علمی ‌‌او دارد، نشانه‌هاى دیگرى نیز این مطلب را تأیید می‌‌کند. او با هشام بن سالم و هشام بن حکم دو صحابى بزرگ امام صادق علیه السلام مراوده و مجالست‌هاى زیادى داشت. روزى هشام بن سالم و هشام بن حکم خواستند در مورد مسائل علم کلام با هم مناظره کنند؛ هشام بن سالم حضور محمد بن ابى‌عمیر را به عنوان نفر سوم در مناظره شرط کرد، که اوج مقام علمی ‌‌او را نشان می‌‌دهد. او از اصحاب اجماع است، یعنى از نزدیکان ائمه و کسانى که همه، آن‌ها را قبول دارند.[۲۱]

آثار و تألیفات

بنابر نقل ابن بطه، محمد بن ابى‌عمیر ۹۴ کتاب در حوزه عقاید و حدیث تألیف کرد.[۲۲] او علاوه بر این تألیفات، نام ۱۰۰ نفر از محدثان که از امام صادق علیه السلام حدیث نقل کردند، را با نام کتب‌شان حفظ داشت.[۲۳]

متأسفانه آثار گرانبهاى او در حین مبارزات از بین رفت. خواهرانش: سعیده و منّه نیز محدث بودند و براى زنان احکام می‌‌گفتند. ابن ابى‌عمیر وقتى در عصر مأمون به زندان افتاد، کتاب‌هایش را به یکى از خواهران سپرد و به زندان رفت. خواهرش از ترس این که مبادا آثار او بدست مأموران حکومت بیفتد، کتب او را زیر خاک دفن کرد. محمد بعد از ۴ سال حبس، وقتى به سراغ کتاب‌ها آمد، دید تمام کتاب‌هایش از بین رفته است. از آن به بعد، احادیث را یا از آثارى که در دست مردم داشت می‌‌خواند، یا از حفظ می‌‌گفت. لذا برخى روایات او بدون سند یا ناقص السند است، اما اکثر علما آن‌ها را قبول دارند و به آن عمل می‌‌کنند.[۲۴]

از جمله آثار ارزشمند محمد بن ابى‌عمیر عبارتند از:

  1. کتاب الاستطاعه؛
  2. کتاب الحج؛
  3. فضائل الحج؛
  4. مناسک الحج؛
  5. الصلوة؛
  6. الصیام؛
  7. المتعه؛
  8. النکاح؛
  9. الطلاق؛
  10. التوحید؛
  11. الکفر و الایمان؛
  12. الامامه؛
  13. الاحتجاج فى امامة امیرالمؤمنین علیه السلام؛
  14. کلامه مع الخوارج؛
  15. النوادر الکبیر الحسن؛
  16. کتاب البداء؛
  17. الرد على اهل القدر والجبر؛
  18. الانفال؛
  19. الافاعیل؛
  20. المغازى؛
  21. المعارف؛
  22. الیوم و اللیله؛
  23. الملاحم؛
  24. مسائله عن على بن موسى الرضا علیه السلام؛
  25. اختلاف الحدیث.[۲۵]

نمونه‌ای از احادیث

  • محمد بن ابى‌عمیر از سماعة بن مهران نقل می‌‌کند که امام صادق علیه السلام در مورد قول خدا: «...أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ...»[۲۶]، فرمود: مراد از «أوفوا بعهدى» ولایت امیرمومنان علیه السلام است و مراد از «أوفِ بعهدکم» بهشت است؛ یعنى کسى که به عهد خدا وفا کند و ولایت امام على علیه السلام را بر گردن بگیرد، خدا هم به عهدش وفا می‌‌کند و بهشت را به او خواهد داد.[۲۷]
  • ابن ابى‌عمیر از ابان بن عثمان نقل می‌‌کند که امام صادق علیه السلام در جواب مردى که گفت: مرا موعظه کن، فرمود: اگر خدا کفایت رزق ما را به عهده گرفته است، پس تلاش بیش از حد براى چیست؟ اگر رزق تقسیم شده و براى هر فردى مشخص است، پس حرص براى چیست؟ اگر حساب و قیامت حق است، پس جمع کردن مال دنیا چرا؟ اگر عوض و جبران کردن از طرف خداست، پس بخل چرا؟ و اگر عقوبت از آتش حتمی ‌‌است، پس گناه چرا؟ اگر مرگ یقینى است، شادمانى چرا؟ اگر همه در پیشگاه خدا حاضریم، مکر و حیله چرا؟ اگر عبور از پل صراط حق است، پس عجب چرا؟ اگر هر کارى که اتفاق می‌‌افتد، حکمتى دارد، پس حزن و اندوه چرا؟ اگر دنیا فانى و نابود شدنى است، پس راحت زیستن چرا؟[۲۸]
  • عن محمد بن ابى‌عمیر... سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: ثلاثه لا عُذرَ لأحد فیها، أدإ الأمانه الى البَرّ والفاجر... محمد بن ابى‌عمیر می‌‌گوید: با چند واسطه شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود: در سه چیز براى هیچ کس عذرى نیست: اداى امانت؛ چه امانت دهنده خوب باشد، چه انسانى فاجر باشد. وفاى به عهد؛ چه عهدتان با آدم خوبى باشد، چه بد. نیکى به پدر و مادر؛ چه آن دو انسان خوب باشند و چه بد.[۲۹]

وفات

محمد بن ابى‌عمیر عاقبت بعد از عمرى تلاش و مقاومت خستگى‌ناپذیر در راه نشر فرهنگ آل محمد صلی الله علیه وآله، در سال ۲۱۷ قمری - عصر امام جواد علیه‌السلام - چشم از جهان فروبست.[۳۰]

پانویس

  1. پرش به بالا تنقیح المقال فى احوال الرجال، ج ۲، ص ۶۳؛ جامع الرواه، اردبیلى، ج ۲، ص ۵۰.
  2. پرش به بالا فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲.
  3. پرش به بالا تنقیح المقال، ج ۲، ص ۶۴.
  4. پرش به بالا رجال، نجاشى، ص ۳۲۶ـ۳۲۷.
  5. پرش به بالا رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ رجال شیخ طوسى، ص ۳۸۸.
  6. پرش به بالا همان؛ رجال علامه حلى، ص ۱۴۰.
  7. پرش به بالا فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲.
  8. پرش به بالا تنقیح المقال، ج ۲، ص ۶۴.
  9. پرش به بالا مشایخ الثقات، ج ۱، ص ۳۱.
  10. پرش به بالا همان.
  11. پرش به بالا رجال، علامه حلى، ص ۱۴۱.
  12. پرش به بالا هدیه الاحباب، شیخ عباسى قمى، ص ۵۴.
  13. پرش به بالا مجمع الرجال، قهپائى، ج ۵، ص ۱۲۰.
  14. پرش به بالا همان؛ رجال کشى، ص ۵۹۱.
  15. پرش به بالا مجمع الرجال، قهپائى، ج ۵، ص ۱۲۰.
  16. پرش به بالا همان، نجاشى، ص ۳۲۷.
  17. پرش به بالا هدیه الاحباب، ص ۵۴.
  18. پرش به بالا لغتنامه دهخدا، واژه ابن ابى‌عمیر.
  19. پرش به بالا رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ اختیار معرفه الرجال، ص ۵۹۲.
  20. پرش به بالا مجمع الرجال، قهپائى، ج ۵، ص ۱۲۱.
  21. پرش به بالا معجم رجال الحدیث، ج ۱۴، ص ۲۸۳ و ۲۸۴.
  22. پرش به بالا فهرست، شیخ طوسى، ص ۱۴۲.
  23. پرش به بالا همان؛ رجال نجاشى، ص ۳۲۶.
  24. پرش به بالا رجال، نجاشى، ص ۷-۳۲۶.
  25. پرش به بالا رجال نجاشى، ص ۳۲۷؛ فهرست شیخ طوسى، ص ۱۴۲؛ رجال کشى، ص ۵۹۲؛ رجال علامه حلى، ص ۱۴۲.
  26. پرش به بالا سوره بقره، 40.
  27. پرش به بالا کافى، ج ۱، ص ۴۳۱.
  28. پرش به بالا خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۵۰.
  29. پرش به بالا کافى، ج ۵، ص ۱۳۲.
  30. پرش به بالا رجال، نجاشى، ص ۳۲۶؛ فهرست، ص ۱۴۲. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۵۰.

منابع

  • "محمد بن ابى‌عمیر"، فرهنگ كوثر، مهدى احمدى، شماره 47، بهمن 1379.