منابع و پی نوشتهای متوسط
رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

سید حسین طباطبایی بروجردی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(آرشیو عکس و تصویر)
جز (مهدی موسوی صفحهٔ آیت الله بروجردی را به سید حسین طباطبایی بروجردی منتقل کرد)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
'''آیت­ الله العظمی حسین احمدی طباطبایی بروجردی''' (۱۲۵۴-۱۳۴۰ ش)، مرجع عام و علی الاطلاق [[تشیع]] در زمان حیات خویش بود. ایشان علاوه بر تدریس و تالیف کتاب در مبارزه و بیدارگری مردم علیه رژیم پهلوی تلاش فراوان کرد.  
+
'''آیت­‌الله سید حسین طباطبایی بروجردی''' (۱۲۵۴-۱۳۴۰ ش)، فقیه اصولی، محدث رجالی و مرجع بزرگ [[شیعه]] معاصر و از شاگردان [[آخوند خراسانی]] بود. ایشان در طول حیات علمی خود، شاگردان بسیاری را از جمله [[امام خمینی]] تربیت نمود. آیت‌‌الله بروجردی زمانی‌ که برای [[اسلام]] و مسلمین احساس خطر می‌‌کرد، در عرصه‌ سیاست وارد عمل می‌‌شد، مانند مخالفت با ماجرای کشف [[حجاب]] و برخورد با [[بهائیت|بهاییت]].  
  
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
سطر ۷: سطر ۷:
 
||زادروز =  ۱۲۵۴ شمسی
 
||زادروز =  ۱۲۵۴ شمسی
 
|زادگاه = بروجرد
 
|زادگاه = بروجرد
|وفات =  دهم فروردین ۱۳۴۰ شمسی
+
|وفات =  ۱۳۴۰ شمسی
|مدفن =  [[قم]]
+
|مدفن =  [[قم]]، حرم حضرت معصومه
|اساتید = [[آخوند خراسانی]]، [[جهانگیر خان قشقایی]]، [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]]،...
+
|اساتید = [[آخوند خراسانی]]، [[جهانگیر خان قشقایی]]، [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]]، [[شیخ الشریعه اصفهانی]]،...
|شاگردان = [[امام خمینی]]، [[مرتضی مطهری]]، فاضل لنکرانی،...
+
|شاگردان = [[امام خمینی]]، [[مرتضی مطهری]]، [[محمد فاضل لنکرانی]]، [[ناصر مکارم شیرازی]]،...
|آثار = توضیح المناسک، توضیح المسائل، [[جامع احادیث الشیعه]]،...  
+
|آثار = [[جامع احادیث الشیعه]]، [[تقریرات ثلاث]]، [[الحاشیة علی الکفایه]]، توضیح المناسک، توضیح المسائل،...  
 
}}
 
}}
  
 
==ولادت و خاندان==
 
==ولادت و خاندان==
سید حسین احمدی طباطبایی در سال ۱۲۵۴ هجری شمسی در بروجرد متولد شد. پدر او مرحوم آقا سیدعلی طباطبایی و مادر صالحه­ ی عابده­ اش بیگم طباطبائیه هر دو از دودمان سیدمحمد طباطبایی و خاندان آنها، خاندان علمی و دینی بوده­ اند.
+
سید حسین احمدی طباطبایی در سال ۱۲۵۴ هجری شمسی در بروجرد متولد شد. پدر او مرحوم آقا سیدعلی طباطبایی و مادرش هر دو از دودمان سید محمد طباطبایی و خاندان آنها، خاندان علمی و دینی بوده­ اند.
==تحصیلات و استادان==
 
آیت ­‌الله فقید در هفت سالگی در بروجرد، مقدمات علمی را فرا می­‌گیرد. سپس در سال ۱۲۷۱ هجری شمسی با صلاحدید پدرشان روانه [[اصفهان]] می ­شوند تا در [[حوزه علمیه|حوزه­ علمیه]] آنجا معلومات خود را تکمیل کند. سید حسین اندک اندک بالید، [[جامع المقدمات (کتاب)|جامع المقدمات]]، [[سیوطی]]، [[منطق]] و [[گلستان سعدی]] را در مکتب آموخت و [[نحو]]، [[صرف]]، [[علم بدیع|بدیع]]، [[عروض]]، [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] بخشی از دستاوردهای سال های مدرسه نوربخش شمرده می شد.<ref> همان.</ref> سالهایی که سید حسین سخت کوشید و در پناه عنایت های ویژه الهی به پیشرفتی چشمگیر دست یافت.  
 
  
آقا نوح الدین، پسر عموی سید حسین، در [[مدرسه صدر بازار|مدرسه صدر]] روزگار می گذراند؛ دانشجوی سخت کوش بروجرد یکسره نزد پسرعمویش شتافت و در حجره او اقامت گزید. آقا نوح الدین در روزهای آغازین به سید حسین گفت: اگر می خواهی در دانش اندوزی و تدریس کامروا شوی باید در محافل علمی سخن بگویی و در درس اشکال کنی و اگر نه تا پایان عمر چون من گمنام می مانی.<ref> همان کتاب، ص ۲۳ ـ ۲۶.</ref>
+
آیت الله بروجردی، از نوادگان بزرگ [[آمنه بیگم مجلسی]] دختر [[ملا محمدتقى مجلسى]] بود، و در رساله‌ای که راجع به سلسله خاندان خود و انتساب آن‌ها به خاندان‌های علمی [[شیعه]] نوشته، در مورد او می گوید: «این داستان از جده‌ام، ثقه عالمه فاضله زاهده عابده، آمنه، از پدرش علامه مولی محمدتقی مجلسی نقل شده است».
 +
==تحصیل و استادان==
 +
سید حسین طباطبایی در هفت سالگی در بروجرد، مقدمات علمی را فرا می­‌گیرد. سپس در سال ۱۲۷۱ شمسی با صلاحدید پدرش روانه [[اصفهان]] می ­شود تا در [[حوزه علمیه|حوزه­ علمیه]] آنجا معلومات خود را تکمیل کند. سید حسین [[جامع المقدمات (کتاب)|جامع المقدمات]]، [[سیوطی]]، [[منطق]] و [[گلستان سعدی]] را در مکتب آموخت و [[نحو]]، [[صرف]]، [[علم بدیع|بدیع]]، [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] بخشی از دستاوردهای سال های مدرسه نوربخش شمرده می شد.<ref> همان.</ref>  
  
در سال ۱۲۸۰ هجری شمسی عازم [[نجف اشرف]] می‌­شوند. از بدو ورود به نجف مورد توجه خاص مرحوم آیت‌­الله آخوند [[آخوند خراسانی|ملا محمدکاظم خراسانی]] واقع می­‌شوند. پس از نه سال اقامت در نجف اشرف به بروجرد بازمی­‌گردند. هنگام بازگشت به وطن به دریافت اجازه­ عالی [[اجتهاد]] مطلق از رئیس مراجع و فقهای عصر یعنی استادش آیت الله آخوند خراسانی نائل می‌گردند.
+
سید حسین، نزد پسرعمویش آقا نوح الدین در [[مدرسه صدر بازار|مدرسه صدر]] شتافت و در حجره او اقامت گزید. آقا نوح الدین در روزهای آغازین به سید حسین گفت: اگر می خواهی در دانش اندوزی و تدریس کامروا شوی باید در محافل علمی سخن بگویی و در درس اشکال کنی و اگر نه تا پایان عمر چون من گمنام می مانی.<ref> همان کتاب، ص ۲۳-۲۶.</ref>
  
سید حسین همچنین در درس استاد گرانقدر آقا [[سید محمدباقر درچه ای]] شرکت جست. دانشور درچه ای، که نور الهی در دیدگان داشت، بزودی گوهر یگانه بروجرد را بازشناخت، او را به خود نزدیک کرد و از عنایات ویژه خود برخوردار ساخت. حضرت آیت الله [[آخوند کاشانی|ملا محمد کاشی]]، مجتهد وارسته میرزا ابوالمعالی کلباسی، دانشور گرانمایه [[میر محمد تقی مدرس|سید محمدتقی مدرس]] و حکیم برجسته [[جهانگیر خان قشقایی|میرزا جهانگیر قشقایی]] از دیگر استادان ستاره تابناک بروجرد شمرده می شدند.
+
[[سید محمدباقر درچه ای]]، [[آخوند کاشانی|ملا محمد کاشی]]، [[میرزا ابوالمعالی کلباسی]]، [[میر محمد تقی مدرس|سید محمدتقی مدرس]] و حکیم برجسته [[جهانگیر خان قشقایی|میرزا جهانگیر قشقایی]]، از دیگر استادان سید حسین طباطبایی بروجرد در اصفهان شمرده می شدند.
  
استادان گرانمایه ای که هر یک به گونه ای سید حسین را از عنایت خویش بهره مند ساختند و در شکل گیری شخصیت گوهر گرانبهای خاندان طباطبایی دخالت داشتند. سید دانش پژوهان بروجردی در بامداد یکی از روزهای [[ربیع الاول]] ۱۳۱۴ سرمست از باده دانش و حکمتی که استادان نامور حوزه سپاهان در کام روانش می ریختند، در برابر حجره اش نشسته بود که پیکی نامه پدر را به وی سپرد.
+
آیت الله بروجردی در [[ربیع الاول]] ۱۳۱۴ قمری، توسط پدرش به زادگاهش بروجرد فراخوانده شد و در ۲۲ سالگی [[ازدواج]] کرد.<ref> زندگینامه آیه الله بروجردی، علی دوانی، ص ۵۳-۵۲.</ref> پس از دو یا سه ماه، با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.<ref> خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، ص ۲۷.</ref>
  
هر چند نامه پدر سید حسین را در شادی فروبرد ولی این سرور دیری نپایید زیرا پدر او را به وطن فراخوانده بود. ستاره بروجرد با این اندیشه که شاید پدر می خواهد او را به [[نجف]] گسیل دارد رنج سفر و بریدن از درس را به جان خرید و به زادگاهش برگشت ولی پدر اندیشه ای دیگر در سر داشت. او با پافشاری برخواسته خویش مقدمات [[ازدواج]] فرزند را فراهم آورد. بدین ترتیب دانشجوی جوان بروجردی در ۲۲ سالگی ازدواج کرد،<ref> زندگینامه آیه الله بروجردی، علی دوانی، ص ۵۳ ـ ۵۲.</ref> دو یا سه ماه در زادگاهش ماند و سپس با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.<ref> خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، ص ۲۷.</ref>
+
او در سال ۱۳۲۰ قمری (۱۲۸۰ ش) به همراه برادر کوچکش، سید اسماعیل، رهسپار [[نجف اشرف]] شد. سید حسین، که ۲۸ سال داشت و مجتهدی جوان شمرده می شد، به درس آیت‌­الله آخوند [[آخوند خراسانی|ملا محمدکاظم خراسانی]] شتافت و مورد توجه خاص استاد واقع می­‌شود. اندک اندک ارج سید حسین بر شاگردان محفل آخوند نیز آشکار شد. آن ها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل، درس وی را با شرح و توضیح فزونتر بازگو کند. بدین ترتیب یکی از برنامه های مجتهد بروجردی تقریر درس استاد شد.<ref> همان، ص ۳۱ و ۳۲.</ref> او به دریافت اجازه­ [[اجتهاد]] مطلق از رئیس مراجع و فقهای عصر یعنی استادش آیت الله آخوند خراسانی نائل می‌گردد.
  
اما سال ۱۳۱۹ ق. برای گوهر یگانه بروجرد سال تحول بود. نامه پدر به دستش رسید و او را آماده سفر ساخت. پدر چنان نوشته بود که می خواهد وی را به [[نجف]] گسیل دارد. بنابراین پس از نه سال زندگی سراسر تلاش و پژوهش در اصفهان به زادگاهش بازگشت. اندکی در آن سامان توقف کرد و سپس همراه برادر کوچکش، سید اسماعیل، رهسپار نجف شد.<ref> همان، ص ۲۹.</ref>
+
ایشان در نجف اشرف علاوه بر آخوند خراسانی، از بزرگانی چون حضرات آیات [[شیخ الشریعه اصفهانی]] و [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]] بهره کافی برد. همچنین گروهی از دانشجویان را از درس فصول (در [[اصول فقه‌‌‌‌|علم اصول]]) خویش کامروا ساخت، و سرانجام در اواخر ۱۳۲۸ ق. به اصرار پدر راه بروجرد پیش گرفت .<ref> همان، ص ۳۲-۳۵.</ref>
  
برادران بروجردی در ۱۳۲۰ به حریم پاک [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه السلام گام نهادند. سید حسین، که ۲۸ سال داشت و مجتهدی جوان شمرده می شد، به درس حضرت آیه الله العظمی محمدکاظم خراسانی شتافت و خود را در برابر تابش مستقیم آفتاب دانش آن مرجع وارسته جای داد. بزودی نظرهای بجا و قابل تأمل دانشور تازه وارد توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب کرد و میان آن ها پیوندی ناگسستنی پدید آورد. به گونه ای که اگر پس از درس آخوند خراسانی، سخنی بر زبان نمی آورد، استاد وی را مخاطب قرار می داد و می فرمود: آقا نظری ندارید؟
+
==تدریس و شاگردان==
 +
آیت الله بروجردی بر آن بود که پس از اقامتی کوتاه در وطن، دیگر بار به نجف برود، ولی بیماری و مرگ پدر سفرش را به تأخیر انداخت. در این سوگ، نامه [[آخوند خراسانی]] سبب تسلای خاطرش شد. استاد ضمن تسلیت وفات پدرش، از اشتیاق وافر خویش برای دیدار مجتهد بروجرد پرده برداشته بود. این نامه مهرآمیز سید دانشوران بروجرد را بر آن داشت که امور خانواده را سامان دهد و به [[نجف]] شتابد. چند ماه بعد همه چیز برای سفر آماده بود که خبر رحلت استاد گرانقدرش وی را در اندوه فروبرد. آن بزرگمرد پیوسته می گفت: مرگ دو پدر در مدت کوتاه کمتر از ۶ ماه بسیار بر من سنگین و ناگوار بود.<ref> همان، ص ۳۲-۳۵.</ref>
  
اندک اندک ارج سید حسین بر شاگردان محفل آخوند نیز آشکار شد. آن ها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل، درس وی را با شرح و توضیح فزونتر بازگو کند. بدین ترتیب یکی از برنامه های مجتهد بروجردی تقریر درس استاد شد.<ref> همان، ص ۳۱ و ۳۲.</ref>
+
از این رو، آیت الله بروجردی اندیشه هجرت از سر برون کرد و در بروجرد بساط تدریس و ارشاد مردم گسترد. اندک اندک مؤمنان شهر ارج ستاره خاندان طباطبایی را دانستند و زمام امور معنوی خود را به وی سپردند. ارادت آیت الله شیخ محمدرضا دزفولی به سید مجتهدان بروجرد بر شهرت و اعتبارش افزود. پس از رحلت فقیه دزفولی، انبوه مقلدانش به آن مجتهد وارسته رجوع کردند و [[مرجعیت]] آن بزرگمرد در منطقه گسترش یافت.<ref> همان، ص ۳۶-۳۷.</ref>
  
آن بزرگمرد هشت سال در حریم [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] علیه السلام اقامت گزید. علاوه بر آخوند خراسانی از بزرگانی چون حضرات آیات [[شیخ الشریعه اصفهانی]] و [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدی]] بهره کافی برد، گروهی از دانشجویان را از درس فصول (در [[اصول فقه‌‌‌‌|علم اصول]]) خویش کامروا ساخت، سرانجام در اواخر ۱۳۲۸ به اصرار پدر راه بروجرد پیش گرفت و در ۱۳۲۹ با استقبال پرشور مردم به زادگاهش گام نهاد.<ref> همان، ص ۳۲ ـ ۳۵.</ref>
+
آیت الله بروجردی در طول حیات علمی ­اش شاگردان بسیاری را تربیت نمود. برخی از شاگردان ایشان از مراجع طراز اول و برجسته جهان [[تشیع]] شدند، از جمله:
 
 
او بر آن بود که پس از اقامتی کوتاه در وطن دیگر بار سمت نجف بال گشاید و به آستان مقدس علوی پناهنده شود. ولی بیماری و مرگ پدر سفرش را به تأخیر انداخت. در این سوگ نامه صاحب [[کفایه الاصول]] سبب تسلای خاطرش شد. [[آخوند خراسانی]] ضمن تسلیت وفات حاج سید علی از اشتیاق وافر خویش برای دیدار مجتهد بروجرد پرده برداشته بود. این نامه مهرآمیز سید دانشوران بروجرد را بر آن داشت که امور خانواده را سامان دهد و به [[نجف]] شتابد. چند ماه بعد همه چیز برای سفر آماده بود که خبر رحلت استاد گرانقدرش وی را در اندوه فروبرد. آن بزرگمرد پیوسته می گفت: مرگ دو پدر در مدت کوتاه کمتر از ۶ ماه بسیار بر من سنگین و ناگوار بود.<ref> همان، ص ۳۲ ـ ۳۵.</ref>
 
 
 
خبر مرگ استاد اشتیاق سفر را در وجودش میراند. زندگی در نجف بی  حضور استاد خراسانی برایش دشوار بود. پس اندیشه هجرت از سر برون کرد و در بروجرد بساط تدریس و ارشاد مردم گسترد. اندک اندک مؤمنان شهر ارج ستاره خاندان طباطبایی را دانستند و زمام امور معنوی خود را به وی سپردند. ارادت حضرت آیت الله حاج شیخ محمدرضا دزفولی به سید مجتهدان بروجرد بر شهرت و اعتبارش افزود. پس از رحلت فقیه دزفولی انبوه مقلدانش به آن مجتهد وارسته رجوع کردند و [[مرجعیت]] آن بزرگمرد در منطقه گسترش یافت.<ref> همان، ص ۳۶ ـ ۳۷.</ref>
 
 
 
==شاگردان==
 
حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) در طول حیات علمی ­اش شاگردان بسیاری را تربیت نمود که هر کدام از آن­ها منشأ خیر و برکات فراوانی برای حوزه ­های علمیه، کشور اسلامی [[ایران]] و جهان [[اسلام]] شدند. برخی از شاگردان ایشان از مراجع طراز اول و برجسته جهان تشیع شدند. همانند حضرات آیات:
 
 
* [[امام خمینی]]  
 
* [[امام خمینی]]  
 +
* [[مرتضی مطهری]]
 +
* [[محمد فاضل لنکرانی]]
 
* [[سید علی حسینی سیستانی|سید علی سیستانی]]  
 
* [[سید علی حسینی سیستانی|سید علی سیستانی]]  
* صافی گلپایگانی  
+
* [[علی صافی گلپایگانی]]
* [[آیت الله محمدفاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]
+
* [[ناصر مکارم شیرازی]]
* [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]]
 
* [[مرتضی مطهری]]
 
 
* [[جعفر سبحانی]]
 
* [[جعفر سبحانی]]
* شبیری زنجانی و ... .
+
* [[سید موسی شبیری زنجانی]].
  
==تألیفات==
+
==آثار و تألیفات==
  
مرجع روشن بین شیعه در کنار تدریس و کارهای روزانه به تحقیق نیز می پرداخت و نتایج پژوهش های خویش را ثبت می کرد. آن بزرگوار در پاسخ علاقه  مندانی که در پی بهره گیری از نگاشته  هایش بودند فرمود: زیاد چیز نوشته  ام... بعضی از آنها بر اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است. ذکر نام بخشی از آثار علمی آن دانشور وارسته می تواند نشانه تلاش فراوان وی در این باره باشد:
+
آیت الله بروجردی در کنار تدریس و کارهای روزانه، به تحقیق نیز می پرداخت و نتایج پژوهش های خویش را ثبت می کرد. برخی از آثار علمی آن دانشور وارسته عبارتند از:
[[پرونده:Nahaya.jpg|thumb|left|نهاية التقرير في مباحث الصلاة - یکی از اثار آیت الله العظمی بروجردی]]
+
[[پرونده:Nahaya.jpg|thumb|left|نهايةالتقرير فی مباحث الصلاة - از آثار آیت‌الله بروجردی]]
 +
#[[جامع احادیث الشیعه]]: آن بزرگوار از سال های زندگی در بروجرد همواره در اندیشه نگارش مجموعه ای بود که فقیهان را در استنباط [[احکام]] یاری دهد و آنها را از مراجعه به کتاب های روایی متعدد بی  نیاز سازد. چون به [[قم]] گام نهاد و شاگردان خبره تربیت کرد، این اندیشه را با آنها در میان گذاشت و به یاری گروهی از آنان در مدت هشت سال، اثر بیست جلدی «[[جامع احادیث الشیعه]]» را آماده چاپ ساخت.<ref> مجله نور علم، شماره دوازده، آبان ۱۳۶۴، ص ۸۷-۸۹.</ref>
 
#تجرید اسانید [[الکافی]]
 
#تجرید اسانید [[الکافی]]
 
#تجرید اسانید [[تهذیب الأحکام (کتاب)|التهذیب]]
 
#تجرید اسانید [[تهذیب الأحکام (کتاب)|التهذیب]]
سطر ۶۶: سطر ۶۱:
 
#تجرید [[فهرست شیخ طوسی]]
 
#تجرید [[فهرست شیخ طوسی]]
 
#تجرید [[رجال نجاشی]]
 
#تجرید [[رجال نجاشی]]
#حاشیه بر [[کفایه الاصول]] ([[الحاشیة علی الکفایه]])
+
#[[الحاشیة علی الکفایه]] (حاشیه بر [[کفایه الاصول]])
#حاشیه بر نهایه شیخ طوسی
+
#حاشیه بر [[النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی (کتاب)|النهایه]] [[شیخ طوسی]]
#حاشیه بر [[عروة الوثقى (کتاب)|عروه الوثقی]]
+
#حاشیه بر [[عروة الوثقى (کتاب)|عروة الوثقی]]
 
#حواشی و مستدرکات [[فهرست شیخ منتجب الدین رازی]]
 
#حواشی و مستدرکات [[فهرست شیخ منتجب الدین رازی]]
 
#حواشی کتاب مبسوط
 
#حواشی کتاب مبسوط
سطر ۷۴: سطر ۶۹:
 
#اصلاح و مستدرک [[رجال طوسی]]
 
#اصلاح و مستدرک [[رجال طوسی]]
 
#بیوت الشیعه
 
#بیوت الشیعه
#[[جامع احادیث الشیعه]]
 
 
#[[تقریرات ثلاث]]
 
#[[تقریرات ثلاث]]
#نهاية التقرير في مباحث الصلاة
+
#نهاية التقرير فی مباحث الصلاة
 
 
آن بزرگوار از سال های زندگی در بروجرد همواره در اندیشه نگارش مجموعه ای بود که فقیهان را در استنباط [[احکام]] یاری دهد و آنها را از مراجعه به کتاب های روایی متعدد بی  نیاز سازد. چون به [[قم]] گام نهاد و شاگردان خبره تربیت کرد این اندیشه را با آنها در میان گذاشت و به یاری گروهی از آنان در مدت هشت سال اثر بیست جلدی «[[جامع احادیث الشیعه]]» را آماده چاپ ساخت.<ref> مجله نور علم، شماره دوازده، آبان ۱۳۶۴، ص ۸۷ ـ ۸۹.</ref>
 
 
 
فقیه یگانه جهان اسلام در کنار تلاش های علمی و اجتماعی فراوان به پاسداری از میراث دانشوران پیشین نیز ارج می  نهاد در فرصت های گوناگون آثار علمی مخطوط و کمیاب را به چاپ می  رساند. کتابخانه  های کوچک و بزرگ بنیاد می  نهاد و آثار دانشمندان را از این راه در اختیار جویندگان دانش می  گذاشت. کتابخانه بزرگ آن فقیه نستوه در کنار [[مسجد اعظم قم]] نشانه توجه مرجع شیعه به این امر خداپسندانه است.
 
 
 
==فعالیتهای فرهنگی==
 
 
 
۱. توسعه ­[[حوزه علمیه قم|حوزه­ علمیه قم]]؛
 
 
 
۲. تربیت شاگردان خبره؛
 
 
 
۳. تالیف و انتشار کتب؛ آیت ­الله بروجردی به یاری شاگردانش در مدت هشت سال اثر بیست جلدی [[جامع احادیث الشیعه (کتاب)|جامع­ احادیث الشیعه]] را آماده­ چاپ ساخت و در فرصت­های گوناگون آثار علمی خطی و نایاب را به چاپ رساند.
 
 
 
۴. گنجاندن درس تعلیمات دینی در کتب درسی آموزش و پرورش؛
 
 
 
۵. اقدام برای رسمی شدن مذهب تشیع؛
 
 
 
۶. تحول در اجتهاد و تعمیق فقاهت؛
 
 
 
۷. اعزام مبلغ و نماینده­ مذهبی به کشورهای خارجی؛
 
  
۸. توجه به مسئله­ وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامیه.
+
==فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی==
 +
با رحلت مرجع بزرگوار آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، [[مرجعیت]] آیت‌ الله بروجردی فراگیر شد و مؤمنان از هر سو به آن [[فقیه]] وارسته مراجعه کردند. ناگفته پیداست که عنایات و تأییدات الهی در رویکرد عمومی به آن فقیه وارسته نقش داشت. برای مثال آیت الله [[شیخ علی اکبر نهاوندی]]، که خود از بزرگان روحانیت [[شیعه]] بشمار می  آمد، پس از وانهادن [[محراب]] خویش به آیت الله بروجردی به [[نجف]] رفت. آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی که از بیماری رنج می برد، مرحوم نهاوندی را مأمور اقامه [[نماز جماعت]] کرد. شیخ نهاوندی دنباله این ماجرا را چنین بیان کرده است: شب اولی که به جای ایشان برای خواندن نماز جماعت رفتم، وقتی بر سجاده قرار گرفتم، آوایی شنیدم که گفت «عظّمتَ ولدی عظّمتُک»؛ فرزندم را بزرگ داشتی من نیز تو را بزرگ داشتم. برگشتم، به همه سو نگاه کردم، مردم در صف های جماعت نشسته بودند، کسی جز من پیام غیبی را درنیافته بود.<ref> همان، ص ۶۵-۷۱.</ref>
  
==فعالیتهای سیاسی==
+
آیت ­الله بروجردی در کنار تلاش های علمی و تربیت شاگردان خبره، به پاسداری از میراث دانشوران پیشین نیز ارج می  نهاد و در فرصت های گوناگون آثار علمی مخطوط و کمیاب را به چاپ می  رساند. کتابخانه  های کوچک و بزرگ بنیاد می  نهاد و آثار دانشمندان را از این راه در اختیار جویندگان دانش می  گذاشت. کتابخانه بزرگ آن فقیه نستوه در کنار [[مسجد اعظم قم]] نشانه توجه مرجع شیعه به این امر خداپسندانه است.
  
همزمان با اوج گیری اعتراض های مؤمنان علیه رضاخان و هجرت اعتراض آمیز روحانیان کشور به [[قم]]، سرور فقیهان بروجرد به مرز [[ایران]] گام نهاد. مزدوران دربار، که از پیوستن او به [[مهاجران]] و رساندن پیام مراجع نجف به معترضان می  هراسیدند در مرز قصر شیرین وی را دستگیر کردند و به پایتخت بردند.
+
برخی دیگر از فعالیتهای اجتماعی ایشان عبارتند از:
 +
*توسعه ­[[حوزه علمیه قم|حوزه­ علمیه قم]]؛
 +
*اقدام برای رسمی شدن مذهب [[تشیع]]؛
 +
*گنجاندن درس تعلیمات دینی در کتب درسی آموزش و پرورش؛
 +
*تحول در اجتهاد و تعمیق فقاهت؛
 +
*اعزام مبلّغ و نماینده­ مذهبی به کشورهای خارجی برای شناساندن [[اسلام]] واقعی به مردم آن مناطق؛
 +
*توجه به مسئله­ وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامی.
 +
*انجام خدمات رفاهی به مسلمانان سراسر جهان، از جمله: تأسیس بیش از هزار [[مسجد]]، مدرسه، بیمارستان، کتابخانه، گرمابه و دبستان در [[ایران]]، [[عراق]]، [[لبنان]]، آفریقا و اروپا.<ref> زندگی نامه آیه الله بروجردی، ص ۱۳۹.</ref>
 +
==فعالیت‌های سیاسی==
  
در تهران رضاخان به دیدارش شتافت. او که در پی یافتن فردی برای رویارویی با [[شیخ عبدالکریم حائری]] بود با سید مهربانی کرده، گفت: چیزی از من بخواه. فقیه بروجردی اظهار بی نیازی کرد ولی در برابر پافشاری شاه ناگزیر لب گشاده، فرمود: وقتی در ارکان حرب بودم مقدار جیره غذایی سربازان را ناکافی دیدم، اگر می  خواهید کاری کنید فرمان دهید جیره آنها فزون یابد.
+
همزمان با اوج گیری اعتراض های مردمی علیه رضاخان و هجرت اعتراض آمیز روحانیان کشور به [[قم]]، سرور فقیهان بروجرد به مرز [[ایران]] گام نهاد. مزدوران دربار، که از پیوستن او به مهاجران و رساندن پیام مراجع نجف به معترضان می هراسیدند در مرز قصر شیرین وی را دستگیر کردند و به پایتخت بردند.
  
آن گاه در پاسخ رضاخان، که مسأله نادیده گرفتن جایگاه آیت الله العظمی حائری و پیروی دولتیان از مجتهد بروجردی را مطرح کرد، فرمود: خیر، شما با ایشان تماس بگیرید، من هم اگر کاری داشتم از طریق آن جناب با شما در میان می  نهم.
+
در [[تهران]] رضاخان به دیدارش آمد. او که در پی یافتن فردی برای رویارویی با [[شیخ عبدالکریم حائری]] بود با سید مهربانی کرده، گفت: چیزی از من بخواه. فقیه بروجردی اظهار بی  نیازی کرد ولی در برابر پافشاری شاه ناگزیر لب گشاده، فرمود: وقتی در ارکان حرب بودم مقدار جیره غذایی سربازان را ناکافی دیدم، اگر می  خواهید کاری کنید فرمان دهید جیره آنها فزون یابد.
  
آن گاه وی را به همراهی با روحانیت و عمل به دستورات الهی فراخوانده، چون می دانست اجازه سفر به قم و بروجرد به او نمی  دهند، فرمود بر آنم به [[مشهد]] سفر کنم. اندکی پس از خروج رضاخان، تیمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقیه بروجردی از پذیرش هدیه دربار خودداری کرد<ref> مجله حوزه، سال هشتم، ش ۱ و ۲، ص ۳۳۶ و ۳۴۴ و ۳۳۷ و ۲۷۷.</ref> و بامداد روز بعد راه [[خراسان]] پیش گرفت.
+
آن گاه در پاسخ رضاخان، که مسأله نادیده گرفتن جایگاه آیت الله العظمی حائری و پیروی دولتیان از مجتهد بروجردی را مطرح کرد، فرمود: خیر، شما با ایشان تماس بگیرید، من هم اگر کاری داشتم از طریق آن جناب با شما در میان می  نهم. سپس وی را به همراهی با روحانیت و عمل به دستورات الهی فراخواند.
  
آیت‌ الله بروجردی زمانی‌ که برای [[اسلام]] و مسلمانان احساس خطر می‌ کرد در عرصه‌ سیاست وارد عمل می‌ شد. با کارهایی که از ناحیه‌ دولت یا مجلس انجام می‌ گرفت و یا در شرف انجام گرفتن بود و برخلاف موازین اسلامی بود مخالفت می‌ کرد. در این موارد ملاحظه‌ هیچ چیز و هیچ‌ کس را نمی‌ کرد و تا آن مقدار که قدرت داشت، اقدام می‌ کرد.<ref>. چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، چاپ اول، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه‌ی علمیه‌ی قم، ۱۳۷۹، ص۵۶.</ref> البته از دخالت حوزه در سیاست ممانعت می‌ کرد. هدف ایشان ایجاد حوزه‌ علمیه‌ قوی و کارآمد بود. وی بر این باور بود که عموم طلاب باید به درس و بحث بپردازند. یعنی حوزه محیط علمی باشد و تنها بزرگان حوزه در امور سیاسی دخالت کنند.<ref>علی‌آبادی، محمد لک؛ الگوی زعامت، قم، عصمت، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۲۰۱.</ref> تلاش آیت‌الله در دور داشتن حوزه از سیاست تا آنجا پیش می‌رود که در ۱۳۲۸ نشستی برای ممنوع کردن مداخله‌ علما در سیاست تشکیل داد. وی با اعمال فشار آرام به دولت به منظور رسیدن به مقاصد محدود، مخالف نبود و گهگاه با دربار تماس‌ هایی داشت. ایشان هرگاه از دولت‌ های وقت گله داشتند و دولت کسی را برای رضایت ایشان به قم می‌ فرستاد، بسیار صریح و با صدای بلند می‌ فرمودند: «نمی‌ پذیرم».<ref>. قمری، محمدرضا؛ پیشین، صص۱۱۷-۱۱۶.</ref> در ذیل به پاره‌ای از عملکردهای ایشان در رابطه با وقایع سیاسی می‌ پردازیم:
+
اندکی پس از خروج رضاخان، تیمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقیه بروجردی از پذیرش هدیه دربار خودداری کرد<ref> مجله حوزه، سال هشتم، ش ۱ و ۲، ص ۳۳۶ و ۳۴۴ و ۳۳۷ و ۲۷۷.</ref> و بامداد روز بعد راه [[خراسان]] پیش گرفت.
  
۱. مخالفت با ماجرای کشف حجاب: آیت‌ الله به‌ وسیله‌ تلگراف اعتراض خود را به دولت وقت اعلام کرد.<ref>. همان، ص ۲۳۹.</ref> بعد از سقوط رضاشاه اولین خواسته‌ی علما مسئله‌ عدم تحمیل بی‌ حجابی بود. آیت‌ الله بروجردی در ملاقات با شاه به وی تذکر دادند که مسائل اسلام را بیشتر رعایت کند.<ref>. همان، ص ۱۲۱.</ref>
+
آیت‌ الله بروجردی زمانی‌ که برای [[اسلام]] و مسلمانان احساس خطر می‌ کرد در عرصه‌ سیاست وارد عمل می‌ شد. با کارهایی که از ناحیه‌ دولت یا مجلس انجام می‌ گرفت و یا در شرف انجام گرفتن بود و برخلاف موازین [[اسلام]] بود مخالفت می‌ کرد. در این موارد ملاحظه‌ هیچ چیز و هیچ‌ کس را نمی‌ کرد و تا آن مقدار که قدرت داشت، اقدام می‌ کرد.<ref>. چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، چاپ اول، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه‌ی علمیه‌ی قم، ۱۳۷۹، ص۵۶.</ref> البته از دخالت حوزه در سیاست ممانعت می‌ کرد. هدف ایشان ایجاد [[حوزه علمیه]] قوی و کارآمد بود. وی بر این باور بود که عموم طلاب باید به درس و بحث بپردازند. یعنی حوزه محیط علمی باشد و تنها بزرگان حوزه در امور سیاسی دخالت کنند.<ref>علی‌آبادی، محمد لک؛ الگوی زعامت، قم، عصمت، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۲۰۱.</ref> تلاش آیت‌الله در دور داشتن حوزه از سیاست تا آنجا پیش می‌رود که در ۱۳۲۸ ش. نشستی برای ممنوع کردن مداخله‌ علما در سیاست تشکیل داد. وی با اعمال فشار آرام به دولت به منظور رسیدن به مقاصد محدود، مخالف نبود و گهگاه با دربار تماس‌ هایی داشت. ایشان هرگاه از دولت‌ های وقت گله داشتند و دولت کسی را برای رضایت ایشان به قم می‌ فرستاد، بسیار صریح و با صدای بلند می‌ فرمودند: «نمی‌ پذیرم».<ref> قمری، محمدرضا؛ پیشین، صص۱۱۷-۱۱۶.</ref>  
  
۲. مخالفت با احیای آتش‌ پرستی: در مراسم چهارشنبه‌ سوری در زمان رضا‌شاه سعی شد سنت‌ های [[ایران]] قبل از [[اسلام]] احیا شود اما بعد از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ به دلیل مشکلات داخلی، جنگ و ضدیت با رضاشاه بسیاری از این سنت‌ ها منسوخ شدند. در دوره‌ی محمدرضا شاه تلاش‌هایی در جهت احیای مراسم آتش‌ بازی صورت گرفت. در این زمینه آیت‌ الله متأثر گشته و در تماس‌ هایی که با شاه برقرار کرد مراسم‌ ها را ملغی نمود.<ref>. همان، ص ۱۲۸.</ref>
+
در ذیل به پاره‌ای از عملکردهای ایشان در رابطه با وقایع سیاسی می‌ پردازیم:
  
۳. عدم صدور [[فتوا|فتوای]] جواز [[ازدواج]] شاه با دختر ایتالیایی [[مسیحیت|مسیحی]].<ref>. شکوه فقاهت، پیشین، ص ۲۳۹.</ref>
+
*مخالفت با ماجرای کشف [[حجاب]]: آیت‌ الله بروجردی به‌ وسیله‌ تلگراف اعتراض خود را به دولت وقت اعلام کرد.<ref>. همان، ص ۲۳۹.</ref> بعد از سقوط رضاشاه اولین خواسته‌ی علما مسئله‌ عدم تحمیل بی‌ حجابی بود. آیت‌ الله بروجردی در ملاقات با شاه جدید به وی تذکر دادند که مسائل [[اسلام]] را بیشتر رعایت کند.<ref>. همان، ص ۱۲۱.</ref>
  
۴. برخورد با [[بهائیت|بهاییت]]: در مورد بهاییت آیت‌ الله بروجردی از محمدرضا شاه می‌ خواهد جلوی فعالیت این فرقه را بگیرد. با تلاش وی روحانیت اجازه می‌ یابد در رادیو علیه بهائیان سخنرانی کنند. هر چند بعلت فشارهای بین‌ المللی و... محمدرضا شاه در این زمینه سیاست خود را تغییر می‌ دهد و روابط فی‌ ما بین کمی به سردی می‌ گراید. آیت‌الله بروجردی در مصاحبه با روزنامه‌ کیهان نقطه نظرات خود را نسبت به مسئله‌ بهائیت چنین اعلام کرد که باید حضیرة القدس را ویران نمود و ساختمان جدید در تصرف انجمن خیریه‌ ای باشد، و کلیه‌ بهائیان از ادارات دولتی و بنگاه‌ های ملی هر چه زودتر طرد شوند و دولت از مجلس بخواهد که طرحی از مجلس بگذراند که تمام بهائیان از کشور خارج شوند. در نتیجه‌ تلاش وی ساختمان حضیرة القدس با دستور محمدرضا شاه به کتابخانه تبدیل شد.<ref>. علی‌آبادی، محمد لک؛ پیشین، ص۲۳۰.</ref>
+
*مخالفت با احیای آتش‌ پرستی: در مراسم چهارشنبه‌ سوری در زمان رضا‌شاه سعی شد سنت‌ های [[ایران]] قبل از اسلام احیا شود، اما بعد از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ به دلیل مشکلات داخلی، جنگ و ضدیت با رضاشاه بسیاری از این سنت‌ ها منسوخ شدند. در دوره‌ی محمدرضا شاه تلاش‌هایی در جهت احیای مراسم آتش‌ بازی صورت گرفت. در این زمینه آیت‌ الله متأثر گشته و در تماس‌ هایی که با شاه برقرار کرد مراسم‌ ها را ملغی نمود.<ref>. همان، ص ۱۲۸.</ref>
  
۵. حمایت از [[فلسطین]]: با تشکیل دولت اشغالگر [[اسرائیل]] در سال ۱۳۲۶ و وقوع جنگ اعراب و اسرائیل آیت‌ الله بروجردی طی صدور بیانیه‌ ای برای پیروزی مسلمانان و شکست اشغالگران دعا نمود.<ref>. قمری، محمدرضا؛ پیشین، ص۱۳۲.</ref>
+
*عدم صدور [[فتوا|فتوای]] جواز [[ازدواج]] شاه با دختر ایتالیایی [[مسیحیت|مسیحی]].<ref>. شکوه فقاهت، پیشین، ص ۲۳۹.</ref>
  
۶. نهضت ملی شدن صنعت نفت: در روند ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بروجردی، هیچ‌ گونه مداخله‌ای نه در حمایت و نه در مخالفت نکرد؛ قضیه‌ ملی شدن نفت برای ایشان - به مانند [[مشروطیت|مشروطه]]- روشن نبود و به نتایج آن مطمئن نبودند، لذا در این زمینه فعالیتی نکردند و فرمودند: «من در قضایایی که وارد نباشم و آغاز و پایان آن‌ را ندانم و نتوانم پیش‌ بینی کنم وارد نمی‌ شوم. این قضیه‌ ملی شدن صنعت نفت را نمی‌ دانم چیست؟ چه خواهد شد و در آینده در دست چه کسی خواهد بود؟ البته روحانیت به هیچ وجه نباید با این حرکت مخالفت کند.»<ref>. همان، ص۱۳۹.</ref> و به درخواست روحانیون درباری که خواهان محکوم کردن دولت مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت بودند ایشان توجهی نکرد و دولت مصدق را مورد انتقاد قرار نداد.<ref>. همان، ص۲۰۸.</ref>
+
*برخورد با [[بهائیت|بهاییت]]: در مورد بهاییت آیت‌ الله بروجردی از محمدرضا شاه می‌ خواهد جلوی فعالیت این فرقه را بگیرد. با تلاش وی روحانیت اجازه می‌ یابد در رادیو علیه بهائیان سخنرانی کنند. هر چند بعلت فشارهای بین‌ المللی و... محمدرضا شاه در این زمینه سیاست خود را تغییر می‌ دهد و روابط فی‌ ما بین کمی به سردی می‌ گراید. آیت‌الله بروجردی در مصاحبه با روزنامه‌ کیهان نقطه نظرات خود را نسبت به مسئله‌ بهائیت چنین اعلام کرد که باید حضیرة القدس را ویران نمود و ساختمان جدید در تصرف انجمن خیریه‌ ای باشد، و کلیه‌ بهائیان از ادارات دولتی و بنگاه‌ های ملی هر چه زودتر طرد شوند و دولت از مجلس بخواهد که طرحی از مجلس بگذراند که تمام بهائیان از کشور خارج شوند. در نتیجه‌ تلاش وی، ساختمان حضیرة القدس با دستور محمدرضا شاه به کتابخانه تبدیل شد.<ref>. علی‌آبادی، محمد لک؛ پیشین، ص۲۳۰.</ref>
  
۷. فدائیان اسلام: آیت‌الله بروجردی از فعالیت‌ های سیاسی که در خارج از حوزه توسط روحانیون انجام می‌ شده از قبیل فعالیت‌ های [[آيت الله کاشانی]] و فدائیان اسلام حمایتی نمی‌ کرد و در مورد آنان معتقد بود که: «دعوت به مبارزه برای اسلام بدین صورت نیست و با تهدید و غصب اموال نمی‌ شود مبارزه کرد.»<ref>. همان، ص۱۴۴.</ref> طرفداران اندک فدائیان اسلام در حوزه‌ قم به شدت تحت فشار قرار می‌ گرفتند و اگر متوجه می‌ شدند از طلبه‌ ها کسی عضو این جمعیت است، شهریه‌ وی را قطع می‌ کردند.<ref>. کرباسچی، غلامحسین؛ تأسیس حوزه‌ی علمیه‌ی قم به روایت خاطره، ویژه‌نامه‌ی یاد، شماره‌ی ششم، (پائیز ۱۳۶۶)، ص۴۳.</ref> وقتی بعد از جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رهبران این گروه دستگیر می‌ شوند تلاش چندانی از طرف حوزه و بروجردی برای رهایی آنان صورت نمی‌ گیرد و وقتی خبر اعدام آنان منتشر می‌ شود هیچ‌ گونه عکس‌ العملی در حوزه مشاهده نمی‌ شود و حتی مجلس ترحیم عمومی نیز برگزار نمی‌ شود. در کل موضع‌ آیت‌ الله بروجردی و [[حوزه علمیه قم|حوزه علمیه قم]] در مقابل جمعیت فدائیان اسلام در راستای استراتژی دوری از سیاست و سیاست‌ زدگی روحانیون و تلاش جهت رونق و توسعه‌ حوزه‌ علمیه استوار بود لذا برای حرکت در این مسیر سعی آیت‌ الله بروجردی بر این بود با تمام چالش‌ ها و عوامل بیرونی برخورد تعاملی و انعطاف‌ پذیر داشته باشد.<ref>. همان، صص۶۶  ۶۵.</ref>
+
*حمایت از [[فلسطین]]: با تشکیل دولت اشغالگر [[اسرائیل]] در سال ۱۳۲۶ ش. و وقوع جنگ اعراب و اسرائیل، آیت‌ الله بروجردی طی صدور بیانیه‌ ای برای پیروزی مسلمانان و شکست اشغالگران [[دعا]] نمود.<ref>. قمری، محمدرضا؛ پیشین، ص۱۳۲.</ref>
  
۸. حمایت از آیت‌ الله کاشانی: آیت‌الله بروجردی نسبت به حکم فقها احترام و ادب زیادی داشتند و حکم فقیه را متنفذ می‌ دانستند. زمانی‌ که بنا شد آیت‌ الله کاشانی را محاکمه کنند ایشان اجازه ندادند و فرمودند: «...فقیه می‌ تواند مطابق استنباط و اعتقادش حکم کند و نباید برای این حکمش محاکمه شود.»<ref>. علی آبادی، محمد لک؛ پیشین، صص۲۱۲-۲۱۱.</ref>
+
*نهضت ملی شدن صنعت نفت: در روند ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، آیت‌ الله بروجردی هیچ‌ گونه مداخله‌ای نه در حمایت و نه در مخالفت نکرد؛ قضیه‌ ملی شدن نفت برای ایشان - به مانند [[مشروطیت|مشروطه]]- روشن نبود و به نتایج آن مطمئن نبودند، لذا در این زمینه فعالیتی نکردند و فرمودند: «من در قضایایی که وارد نباشم و آغاز و پایان آن‌ را ندانم و نتوانم پیش‌ بینی کنم وارد نمی‌ شوم. این قضیه‌ ملی شدن صنعت نفت را نمی‌ دانم چیست؟ چه خواهد شد و در آینده در دست چه کسی خواهد بود؟ البته روحانیت به هیچ وجه نباید با این حرکت مخالفت کند.»<ref>. همان، ص۱۳۹.</ref> و به درخواست روحانیون درباری که خواهان محکوم کردن دولت مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت بودند، ایشان توجهی نکرد و دولت مصدق را مورد انتقاد قرار نداد.<ref>. همان، ص۲۰۸.</ref>
  
۹. تعیین نمایندگان مجلس: محمدرضا شاه در انتخابات مجلس نظر آیت‌ الله بروجردی را تأمین می‌ کرد. در خاطرات مهدی حائری یزدی فرزند [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|عبدالکریم حائری]] آمده است: «ایشان سعی می‌کرد حداقل نمایندگان [[قم]]، بروجرد، اراک، شاید هم خرم‌آباد و توابع آن حدود، همه را با نظر ایشان (آیت‌ الله بروجردی) تعیین کند البته نه این‌ که رسما و به‌ طور صریح. به‌ طور پیغام، مثلا (آیت‌ الله بروجردی) به شاه یا به دولت پیغام می‌ داد که فلان کس مورد نظر من است و بایستی که انتخاب شود.»<ref>. لاجوردی، حبیب؛ خاطرات مهدی حائری یزدی، تهران، کتاب نادر، ۱۳۸۲، ص۶۵.</ref>
+
*فدائیان اسلام: آیت‌الله بروجردی از فعالیت‌ های سیاسی که در خارج از حوزه توسط روحانیون انجام می‌ شده از قبیل فعالیت‌ های فدائیان اسلام حمایتی نمی‌ کرد و در مورد آنان معتقد بود که: «دعوت به مبارزه برای اسلام بدین صورت نیست و با تهدید و غصب اموال نمی‌ شود مبارزه کرد.»<ref>. همان، ص۱۴۴.</ref> در کل موضع‌ آیت‌ الله بروجردی و [[حوزه علمیه قم|حوزه علمیه قم]] در مقابل جمعیت فدائیان اسلام در راستای استراتژی دوری از سیاست و سیاست‌ زدگی روحانیون و تلاش جهت رونق و توسعه‌ حوزه‌ علمیه استوار بود، لذا برای حرکت در این مسیر سعی آیت‌ الله بروجردی بر این بود با تمام چالش‌ ها و عوامل بیرونی برخورد تعاملی و انعطاف‌ پذیر داشته باشد.<ref>. همان، صص۶۶  ۶۵.</ref>
  
۱۰. مسئله‌ آذربایجان: برای حل قضیه‌ آذربایجان به خواست قوام‌ السلطنه انتخابات مجلس تحریم شد. مهدی حائری نقل می‌ کند که: «آیت‌ الله بروجردی افراد را فرستاد به تمام شهرستان‌ های ایران. از علمای آنجا خواست که به ایشان تلگراف بکنند تا آذربایجان آزاد نشده، انتخابات را دولت شروع نکند... انتخابات را تحریم کرد و با دولت هم‌کاری کرد تا مسئله‌ آذربایجان حل شود.»<ref>. همان، ص۶۷.</ref>
+
*حمایت از [[سید ابوالقاسم کاشانی|آیت‌ الله کاشانی]]: آیت‌الله بروجردی نسبت به حکم فقها احترام و ادب زیادی داشتند و حکم فقیه را متنفذ می‌ دانستند. زمانی‌ که بنا شد آیت‌ الله کاشانی را محاکمه کنند ایشان اجازه ندادند و فرمودند: «...فقیه می‌ تواند مطابق استنباط و اعتقادش حکم کند و نباید برای این حکمش محاکمه شود.»<ref>. علی آبادی، محمد لک؛ پیشین، صص۲۱۲-۲۱۱.</ref>
  
۱۱. مقابله با کمونیسم: از نقاط مشترک شاه و حوزه‌ علمیه مقابله هر دو با کمونیسم است. روحانیت کمونیسم را خطری برای [[اسلام]] می‌ دانست و خواهان آن بود که جلوی فعالیت آنها گرفته شود.
+
*تعیین نمایندگان مجلس: محمدرضا شاه در انتخابات مجلس نظر آیت‌ الله بروجردی را تأمین می‌ کرد. در خاطرات مهدی حائری یزدی فرزند [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|عبدالکریم حائری]] آمده است: «ایشان سعی می‌کرد حداقل نمایندگان [[قم]]، بروجرد، اراک، شاید هم خرم‌آباد و توابع آن حدود، همه را با نظر ایشان (آیت‌ الله بروجردی) تعیین کند البته نه این‌ که رسما و به‌ طور صریح. به‌ طور پیغام، مثلا (آیت‌ الله بروجردی) به شاه یا به دولت پیغام می‌ داد که فلان کس مورد نظر من است و بایستی که انتخاب شود.»<ref>. لاجوردی، حبیب؛ خاطرات مهدی حائری یزدی، تهران، کتاب نادر، ۱۳۸۲، ص۶۵.</ref>
  
۱۲. مقابله با انقلاب سفید و اعتراض به تقسیم اراضی در برنامه‌ اصلاحات ارضی: از جمله فعالیت‌های سیاسی آشکار آیت‌ الله با حکومت در برنامه تحدید مالکیت اراضی کشاورزی به عنوان اقدامی خلاف شرع بود.<ref>. کدیور، جمیله؛ تحول گفتمان سیاسی شیعه در ایران، تهران، طرح نو، ۱۳۷۸، ص۳۵۸.</ref>
+
*مقابله با انقلاب سفید و اعتراض به تقسیم اراضی در برنامه‌ اصلاحات ارضی: از جمله فعالیت‌های سیاسی آشکار آیت‌ الله بروجردی مخالفت با حکومت در برنامه تحدید مالکیت اراضی کشاورزی به عنوان اقدامی خلاف [[شرع]] بود.<ref>. کدیور، جمیله؛ تحول گفتمان سیاسی شیعه در ایران، تهران، طرح نو، ۱۳۷۸، ص۳۵۸.</ref>
 
   
 
   
==مرجع مؤید==
 
 
با رحلت مرجع بزرگوار حضرت آیه الله العظمی [[سید ابوالحسن اصفهانی]] مرجعیت گوهر یگانه بروجرد فراگیر شد و مؤمنان از هر سو به آن [[فقیه]] وارسته مراجعه کردند. ناگفته پیداست که عنایات و تأییدات الهی در رویکرد عمومی به آن فقیه وارسته نقشی سبز داشت. خاطره  ها و سخنان برجای مانده از دانشوران آن روزگار نشان می  دهد که آفتاب رخشان سلسله طباطبایی زیر باران پیوسته امدادها و عنایت های فرا مادی قرار داشت. برای مثال حضرت آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی، که خود از بزرگان روحانیت [[شیعه]] بشمار می  آمد، پس از وانهادن [[محراب]] خویش به مرجع بروجردی به [[نجف]] شتافت.
 
 
مرجع شیعیان جهان، حضرت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، که از بیماری رنج می برد، جناب نهاوندی را مأمور اقامه جماعت کرد. شیخ نهاوندی دنباله این ماجرا را چنین بیان کرده است: شب اولی که به جای ایشان برای خواندن [[نماز جماعت]] رفتم، وقتی بر سجاده قرار گرفتم، آوایی شنیدم که گفت «عظمت ولدی عظمتک» ـ فرزندم را بزرگ داشتی من نیز تو را بزرگ داشتم ـ برگشتم، به همه سو نگاه کردم، مردم در صف های جماعت نشسته بودند، کسی جز من پیام غیبی را در نیافته بود.<ref> همان، ص ۶۵ ـ ۷۱.</ref>
 
 
علاوه بر گفتار دانشمند گرانمایه حضرت شیخ علی اکبر نهاوندی- کردار آن مرجع وارسته به ویژه در سال های زندگیِ قم دلیل روشنی بر معنویت و همراهی پیوسته تأییدات الهی با فقیه فروتن بروجردی است. کرداری که شاگردانش از آن پرده برداشتند و برای همیشه در سینه تاریخ به یادگار نهادند:
 
 
۱. همسر یکی از دانشجویان باردار بود. هنگام زایمان او را نزد پزشکی به نام اسماعیل موسوی برد. پس از زایمان، پزشک به پدر نوزاد گفت: این پسرت را من نجات دادم، اگر من نبودم می  مرد، دوست دارم نامش را اسماعیل بگذاری. دانشجوی جوان نیز نام کودک را اسماعیل نهاد ولی دریغ که نوزاد از نخستین روز تولد در بیماری و درد فرو رفت. تلاش های شبانه روزی پدر و مادر و مراجعه به پزشکان گوناگون سودمند واقع نشد و کودک میان دنیا و [[برزخ]] سرگردان ماند. دانشجو، که دستش از همه جا کوتاه می  نمود، نزد استاد وارسته حوزه حضرت آیت الله العظمی بروجردی سفره دل گشاد و گفت: آقا، خداوند نوزادی به من داده که از نخستین روز تولد تاکنون پیوسته بیمار است، نمی  دانم چه کنم: استاد مهربان فرمود: نامش را عوض کنید خوب می شود. دانشجو، که هرگز داستان سفارش پزشک و نامگذاری نوزاد را برای استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت، نام کودک را «امیر» نهاد و او برای همیشه از بیماری و رنج رهایی بخشید.<ref> خاطره از استاد معظم حضرت آیه الله حرم پناهی دام ظله.</ref>
 
 
۲. دانشجویی دیگر داستان دلدادگی  اش به استاد را چنین باز گفته است: وقتی تازه به قم آمده بودم، آقا برایم شهریه فرستاد. من نپذیرفتم و گفتم: زمینی در شمال دارم که درآمدش مرا کافی است. پس از چندی خشک سالی شمال را دربرگرفت. من برای گذران زندگی به قرض روی آوردم. چون میزان بدهی  ها زیاد شد، ناگزیر فرش های خانه را جمع کردم و یکی از بازاریان را به خانه بردم تا آن را بخرد. مرد بازاری بهایی اندک برای فرش بر زبان آورده، بهایی که برای پرداخت بدهی  هایم کافی نبود. بازاری دیگری را به خانه بردم، اما او بهایی کمتر از اولی پیشنهاد کرد. من سرگردان و مردد بودم که ناگهان صدای در مرا به خود آورد، شتابان سمت در دویدم؛ حاج احمد، خادم استاد، پشت در بود. او پاکتی به من سپرد و گفت: این را آقا برای شما فرستاده. به پاکت نگریستم، اثری از پول در آن نبود. چون گشودم چکی در آن یافتم. چکی که مبلغ آن درست به اندازه بدهی  ام بود. شگفتی وجودم را فراگرفت زیرا جز من و خداوند هیچ کس از میزان کامل بدهی  ام خبر نداشت.<ref> همان.</ref>
 
 
==خدمات==
 
 
مرجع پاکدلان با روشن بینی خاص خویش آستین همت بالا زد و در کنار تدریس روزانه به اصلاحات اساسی دست یازید. سامان دادن به وضعیت درسی حوزه، رسیدگی به مسایل مالی دانش پژوهان، برقرار ساختن ارتباط با دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه و محافل رسمی برادران [[اهل سنت]] برای ایجاد وحدت میان گروه های مسلمان،<ref> زندگینامه آیه الله بروجردی، ص ۱۷۰ ـ ۱۷۱.</ref> گسیل کردن نمایندگانی به اروپا و امریکا<ref> خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، ص ۸۹ و ۱۲۶.</ref> برای شناساندن [[اسلام]] واقعی به مردم آن مناطق بخشی از اقدامات آن آفتاب فروزان بشمار می رود.
 
 
ناگفته پیداست که فقیه فرزانه  ای چون وی هرگز نمی  توانست در برابر رویدادهای داخلی بی  تفاوت باشد. او چنان می اندیشید که «اگر مردم عالم شوند و [[دین]] هم بطور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد، هم دانا خواهند شد و هم متدین»<ref> مجله نور علم، شماره ۱۲، آبان ۱۳۶۴، ص ۹۷.</ref> پس در کنار رسیدگی به وضع دانشجویان علوم دینی و حوزه  ها دبستان ها و دبیرستان های دولتی را نیز کمک های نقدی خویش بهره مند ساخت و در رونق آنها کوشید.<ref> همان.</ref>
 
 
او پیوسته مراقب بود تا بی  گناهی به زندان اتهام نیفتد و مؤمنی ناخواسته در دام اهریمنان جای نگیرد. بنابراین چون از مسأله متهم شدن یک مسلمان بی  گناه به قتل فردی [[بهائیت|بهایی]] آگاه شد در نگرانی فرو رفت. چند بهایی یکی از همکیشان خود را کشته، با نیرنگ جوانان مؤمن را به قانون سپردند. یکی از این جوانان به اعدام محکوم شد و حکم باید در روز نیمه [[شعبان]] به اجرا درمی آمد. این خبر مرجع پارسای قم را در نگرانی فرو برد. بی  درنگ نامه  هایی خطاب به شاه، نخست وزیر و آیت الله بهبهانی نوشته، به [[تهران]] گسیل داشت، سپس به هر که سودمند می  دانست تلفن زده، قضیه را دنبال کرد تا سرانجام نیمه شب خبر لغو حکم اعدام را به وی رساندند. با شنیدن این خبر اشک از دیدگانش روان شد و پروردگار را بسیار سپاس گفت. در این لحظه یکی از نزدیکان به اتاقش آمد و پرسید: شما هنوز بیدارید؟ مرجع بزرگ [[شیعه]] پاسخ داد: خیلی مهم بود ولی به خیر گذشت. هر وقت فکر می  کردم خون مسلمان بی  گناهی ریخته می  شود، همه بدنم می  لرزید و متحیر می  ماندم که فردای [[قیامت]] جواب خداوند عالم را چه بگویم.<ref> خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، ص ۸۵ ـ ۸۱.</ref>
 
 
آن چه گذشت در کنار خدمات رفاهی فقیه بروجردی به مسلمانان سراسر جهان، که تأسیس بیش از هزار [[مسجد]]، مدرسه، بیمارستان، کتابخانه، گرمابه و دبستان در [[ایران]]، [[عراق]]، [[لبنان]]، آفریقا و اروپا<ref> زندگی نامه آیه الله بروجردی، ص ۱۳۹.</ref>، نمونه کوچکی از آن شمرده می شود، مرجع شیعیان را از محدوده مرزهای کشور فراتر برد و به شخصیتی جهانی تبدیل کرد. شخصیتی که شاعران و نویسندگان [[اهل سنت]] در شعرها و مقاله های خویش وی را می ستودند<ref> همان کتاب، ص ۱۷۲ ـ ۱۷۳.</ref> و شاهان شیعه و سنی برایش هدیه فرستادند. برای مثال زمان ملک سعود، پادشاه [[حجاز]]، یک چمدان بزرگ حاوی پانزده نسخه [[قرآن کریم]]، قطعاتی از پرده [[خانه خدا]] و چیزهای گرانبهای دیگر نزد آن دانشمند وارسته گسیل داشت.
 
 
سرور فقیهان شیعه تنها قرآن ها و پرده کعبه را پذیرفت و باقی را همراه نامه ای به ملک سعود بازگرداند و گفت چون هدیه نمی پذیرم این را نیز نمی توانم قبول کنم ولی ناگزیر قرآن و پرده کعبه را می پذیرم و باقی را به رسم هدیه به شما بازمی گردانم تا هنگام [[دعا]] به یادم باشید.<ref> همان، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴.</ref>
 
 
 
==وفات==
 
==وفات==
  
اندک اندک [[شوال]] ۱۳۸۰ ق. فرارسید و بیماری بر پیکر مرجع نود و سه ساله جهان [[اسلام]] پنجه افکند. بیماری دشواری که با دیگر رنجوری های استاد فقیهان تفاوت داشت. در چنین روزهایی گروهی از ارادتمندان به عیادتش شتافتند. استاد، که بسیار اندوهگین می  نمود، سربلند کرد و گفت: خلاصه عمر ما گذشت ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل باارزشی انجام دهیم. یکی از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه آثار نیک از خود برجای نهاده  اید شاگردان پرهیزگار تربیت کرده  اید، کتاب های پر ارزش به رشته نگارش کشیده  اید. مسجدها و کتابخانه  ها ساخته  اید. ما باید چنین سخنی بر زبان برانیم. فقیه پارسای شیعه فرمود: «خَلِّصِ العَمَل فَانَّ الناقِدَ بصیر بصیر؛ باید کردارت را خالصانه برای خدا انجام دهی زیرا او به همه چیز بیناست و از انگیزه  های بشر آگاه است.» این سخن حاضران را بسیار تحت تأثیر قرار داد.<ref> مجله نور علم، ص ۹۸ ـ ۹۹.</ref>
+
در [[شوال]] ۱۳۸۰ ق. بیماری بر پیکر مرجع نود و سه ساله جهان [[اسلام]] پنجه افکند. در چنین روزهایی گروهی از ارادتمندان به عیادتش شتافتند. استاد که بسیار اندوهگین می  نمود، سربلند کرد و گفت: خلاصه عمر ما گذشت ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل باارزشی انجام دهیم. یکی از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه آثار نیک از خود برجای نهاده  اید شاگردان پرهیزگار تربیت کرده  اید، کتاب های پر ارزش به رشته نگارش کشیده  اید، مسجدها و کتابخانه  ها ساخته  اید. ما باید چنین سخنی بر زبان برانیم. فقیه پارسای شیعه فرمود: «خَلِّصِ العَمَل فَانَّ الناقِدَ بصیر بصیر؛ باید کردارت را خالصانه برای خدا انجام دهی زیرا او به همه چیز بیناست و از انگیزه  های بشر آگاه است.» این سخن حاضران را بسیار تحت تأثیر قرار داد.<ref> مجله نور علم، ص ۹۸-۹۹.</ref>
  
چند روز پس از این گفتگو پیکر استاد رنجورتر شد و سرانجام در سیزدهم شوال ۱۳۸۰ هـ.ق برابر با دهم فروردین ۱۳۴۰ هـ.ش، برای همیشه چشم از جهان فروبست و در مسجد اعظم قم، که خود بنیاد نهاده بود، به خاک سپرده شد.<ref> همان.</ref>
+
سرانجام در سیزدهم شوال ۱۳۸۰ هـ.ق برابر با دهم فروردین ۱۳۴۰ هـ.ش، برای همیشه چشم از جهان فروبست و در [[مسجد اعظم قم]]، که خود بنیاد نهاده بود، به خاک سپرده شد.<ref> همان.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۱۷۱: سطر ۱۳۰:
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد 2، زندگی نامه "آیت الله بروجردی" از عباس عبیری.
+
*[[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد 2، زندگی‌نامه "آیت الله بروجردی" از عباس عبیری.
*فریبا مرادی، آیت الله بروجردی، [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=42615 پژوهشگاه باقرالعلوم علیه السلام]، بازیابی: 14 اسفند 1392.
+
*[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=42615 "آیت الله بروجردی"، پژوهشگاه باقرالعلوم علیه‌السلام، فریبا مرادی]، بازیابی: 14 اسفند 1392.
 
 
==پیوندها==
 
 
 
*'''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=64751&scope=95YYli2geUFWweftgv9-zk3myXWt71d8&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%A8%D8%B1%D9%88%D8%AC%D8%B1%D8%AF%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگینامه]'''
 
 
 
*'''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=64224&scope=95YYli2geUFA-5uMUrpFj7M0nmC28TyV&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%A8%D8%B1%D9%88%D8%AC%D8%B1%D8%AF%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگینامه (فارسی)]'''
 
 
 
*'''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=39430&scope=95YYli2geUE2CimJusNAZfHv43nuRs99&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%A8%D8%B1%D9%88%D8%AC%D8%B1%D8%AF%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true کتاب الحاشیة علی الکفایة]'''
 
  
 
==آرشیو عکس و تصویر==
 
==آرشیو عکس و تصویر==
سطر ۱۸۶: سطر ۱۳۷:
 
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (1).jpg|سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی در جوانی
 
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (1).jpg|سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی در جوانی
 
پرونده:حسین طباطبایی0.jpg|سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی در جوانی
 
پرونده:حسین طباطبایی0.jpg|سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی در جوانی
 +
پرونده:آخوند (1).jpg|alt=آخوند خراسانی به همراه آیات عظام کمپانی، بروجردی، آقابزرگ تهرانی، آقا نجفی قوچانی و میر محمد صادق خاتون آبادی در نجف|۱. احمد کفایی، ۲. [[ آخوند خراسانی|محمدکاظم خراسانی]]، ۳. میر محمد صادق خاتون آبادی، ۴. [[آیت الله بروجردی|سید حسین احمدی طباطبایی بروجردی]]، ۵. [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|محمدمحسن منزوی تهرانی (آقا بزرگ تهرانی)]] و ۶. [[محمدحسین غروی اصفهانی]]
 
پرونده:حسین طباطبایی00.jpg|از راست: محمدرضا پهلوی، [[آیت الله حاج سيد رضا فیروز آبادی|سید رضا فیروزآبادی]] و سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی
 
پرونده:حسین طباطبایی00.jpg|از راست: محمدرضا پهلوی، [[آیت الله حاج سيد رضا فیروز آبادی|سید رضا فیروزآبادی]] و سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی
 
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (2).jpg|سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی
 
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (2).jpg|سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی
 
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (1000).jpg|سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی در حال فاتحه خوانی بر مزار همسر خود در [[حرم حضرت معصومه عليها السلام|حرم حضرت معصومه سلام الله علیها]]
 
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (1000).jpg|سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی در حال فاتحه خوانی بر مزار همسر خود در [[حرم حضرت معصومه عليها السلام|حرم حضرت معصومه سلام الله علیها]]
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (4).jpg|از راست: ناشناس، سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی، [[سید ابوالقاسم کاشانی|سید ابوالقاسم حسینی کاشانی]] و ناشناس
+
پرونده:سیدخوانساری (1).jpg|از راست: [[آیت الله بروجردی|سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی]]، [[سید ابوالقاسم کاشانی|سید ابوالقاسم حسینی کاشانی]] و [[سید محمدتقی خوانساری|سید محمدتقی موسوی خوانساری]]
 
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (15).jpg|گذرنامه سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی
 
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (15).jpg|گذرنامه سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی
 
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (10000).jpg|از راست: [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی]]، سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی، [[سید مرتضی مرتضوی لنگرودی|سید مرتضی مرتضوی حسینی لنگرودی]] و عبدالله فاضل موحدی لنکرانی قفقازی
 
پرونده:حسین طباطبایی بروجردی (10000).jpg|از راست: [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی]]، سید حسین احمدی طباطبائی بروجردی، [[سید مرتضی مرتضوی لنگرودی|سید مرتضی مرتضوی حسینی لنگرودی]] و عبدالله فاضل موحدی لنکرانی قفقازی
سطر ۲۰۱: سطر ۱۵۳:
  
 
</gallery>
 
</gallery>
 +
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
سطر ۲۱۵: سطر ۱۶۸:
 
}}
 
}}
  
[[رده:علمای قرن چهاردهم|بروجردی،سيد حسین]]
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم|بروجردی،سيد حسین]][[رده:علماء شیعه]]
 
[[رده:مراجع تقلید]]
 
[[رده:مراجع تقلید]]
 
[[رده:رجالیون]]
 
[[رده:رجالیون]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۴:۵۸

آیت­‌الله سید حسین طباطبایی بروجردی (۱۲۵۴-۱۳۴۰ ش)، فقیه اصولی، محدث رجالی و مرجع بزرگ شیعه معاصر و از شاگردان آخوند خراسانی بود. ایشان در طول حیات علمی خود، شاگردان بسیاری را از جمله امام خمینی تربیت نمود. آیت‌‌الله بروجردی زمانی‌ که برای اسلام و مسلمین احساس خطر می‌‌کرد، در عرصه‌ سیاست وارد عمل می‌‌شد، مانند مخالفت با ماجرای کشف حجاب و برخورد با بهاییت.

۲2۰px
نام کامل سید حسین احمدی طباطبایی بروجردی
زادروز ۱۲۵۴ شمسی
زادگاه بروجرد
وفات ۱۳۴۰ شمسی
مدفن قم، حرم حضرت معصومه

Line.png

اساتید

آخوند خراسانی، جهانگیر خان قشقایی، سید محمدکاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی،...

شاگردان

امام خمینی، مرتضی مطهری، محمد فاضل لنکرانی، ناصر مکارم شیرازی،...

آثار

جامع احادیث الشیعه، تقریرات ثلاث، الحاشیة علی الکفایه، توضیح المناسک، توضیح المسائل،...


ولادت و خاندان

سید حسین احمدی طباطبایی در سال ۱۲۵۴ هجری شمسی در بروجرد متولد شد. پدر او مرحوم آقا سیدعلی طباطبایی و مادرش هر دو از دودمان سید محمد طباطبایی و خاندان آنها، خاندان علمی و دینی بوده­ اند.

آیت الله بروجردی، از نوادگان بزرگ آمنه بیگم مجلسی دختر ملا محمدتقى مجلسى بود، و در رساله‌ای که راجع به سلسله خاندان خود و انتساب آن‌ها به خاندان‌های علمی شیعه نوشته، در مورد او می گوید: «این داستان از جده‌ام، ثقه عالمه فاضله زاهده عابده، آمنه، از پدرش علامه مولی محمدتقی مجلسی نقل شده است».

تحصیل و استادان

سید حسین طباطبایی در هفت سالگی در بروجرد، مقدمات علمی را فرا می­‌گیرد. سپس در سال ۱۲۷۱ شمسی با صلاحدید پدرش روانه اصفهان می ­شود تا در حوزه­ علمیه آنجا معلومات خود را تکمیل کند. سید حسین جامع المقدمات، سیوطی، منطق و گلستان سعدی را در مکتب آموخت و نحو، صرف، بدیع، فقه و اصول بخشی از دستاوردهای سال های مدرسه نوربخش شمرده می شد.[۱]

سید حسین، نزد پسرعمویش آقا نوح الدین در مدرسه صدر شتافت و در حجره او اقامت گزید. آقا نوح الدین در روزهای آغازین به سید حسین گفت: اگر می خواهی در دانش اندوزی و تدریس کامروا شوی باید در محافل علمی سخن بگویی و در درس اشکال کنی و اگر نه تا پایان عمر چون من گمنام می مانی.[۲]

سید محمدباقر درچه ای، ملا محمد کاشی، میرزا ابوالمعالی کلباسی، سید محمدتقی مدرس و حکیم برجسته میرزا جهانگیر قشقایی، از دیگر استادان سید حسین طباطبایی بروجرد در اصفهان شمرده می شدند.

آیت الله بروجردی در ربیع الاول ۱۳۱۴ قمری، توسط پدرش به زادگاهش بروجرد فراخوانده شد و در ۲۲ سالگی ازدواج کرد.[۳] پس از دو یا سه ماه، با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.[۴]

او در سال ۱۳۲۰ قمری (۱۲۸۰ ش) به همراه برادر کوچکش، سید اسماعیل، رهسپار نجف اشرف شد. سید حسین، که ۲۸ سال داشت و مجتهدی جوان شمرده می شد، به درس آیت‌­الله آخوند ملا محمدکاظم خراسانی شتافت و مورد توجه خاص استاد واقع می­‌شود. اندک اندک ارج سید حسین بر شاگردان محفل آخوند نیز آشکار شد. آن ها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل، درس وی را با شرح و توضیح فزونتر بازگو کند. بدین ترتیب یکی از برنامه های مجتهد بروجردی تقریر درس استاد شد.[۵] او به دریافت اجازه­ اجتهاد مطلق از رئیس مراجع و فقهای عصر یعنی استادش آیت الله آخوند خراسانی نائل می‌گردد.

ایشان در نجف اشرف علاوه بر آخوند خراسانی، از بزرگانی چون حضرات آیات شیخ الشریعه اصفهانی و سید محمدکاظم یزدی بهره کافی برد. همچنین گروهی از دانشجویان را از درس فصول (در علم اصول) خویش کامروا ساخت، و سرانجام در اواخر ۱۳۲۸ ق. به اصرار پدر راه بروجرد پیش گرفت .[۶]

تدریس و شاگردان

آیت الله بروجردی بر آن بود که پس از اقامتی کوتاه در وطن، دیگر بار به نجف برود، ولی بیماری و مرگ پدر سفرش را به تأخیر انداخت. در این سوگ، نامه آخوند خراسانی سبب تسلای خاطرش شد. استاد ضمن تسلیت وفات پدرش، از اشتیاق وافر خویش برای دیدار مجتهد بروجرد پرده برداشته بود. این نامه مهرآمیز سید دانشوران بروجرد را بر آن داشت که امور خانواده را سامان دهد و به نجف شتابد. چند ماه بعد همه چیز برای سفر آماده بود که خبر رحلت استاد گرانقدرش وی را در اندوه فروبرد. آن بزرگمرد پیوسته می گفت: مرگ دو پدر در مدت کوتاه کمتر از ۶ ماه بسیار بر من سنگین و ناگوار بود.[۷]

از این رو، آیت الله بروجردی اندیشه هجرت از سر برون کرد و در بروجرد بساط تدریس و ارشاد مردم گسترد. اندک اندک مؤمنان شهر ارج ستاره خاندان طباطبایی را دانستند و زمام امور معنوی خود را به وی سپردند. ارادت آیت الله شیخ محمدرضا دزفولی به سید مجتهدان بروجرد بر شهرت و اعتبارش افزود. پس از رحلت فقیه دزفولی، انبوه مقلدانش به آن مجتهد وارسته رجوع کردند و مرجعیت آن بزرگمرد در منطقه گسترش یافت.[۸]

آیت الله بروجردی در طول حیات علمی ­اش شاگردان بسیاری را تربیت نمود. برخی از شاگردان ایشان از مراجع طراز اول و برجسته جهان تشیع شدند، از جمله:

آثار و تألیفات

آیت الله بروجردی در کنار تدریس و کارهای روزانه، به تحقیق نیز می پرداخت و نتایج پژوهش های خویش را ثبت می کرد. برخی از آثار علمی آن دانشور وارسته عبارتند از:

نهايةالتقرير فی مباحث الصلاة - از آثار آیت‌الله بروجردی
  1. جامع احادیث الشیعه: آن بزرگوار از سال های زندگی در بروجرد همواره در اندیشه نگارش مجموعه ای بود که فقیهان را در استنباط احکام یاری دهد و آنها را از مراجعه به کتاب های روایی متعدد بی نیاز سازد. چون به قم گام نهاد و شاگردان خبره تربیت کرد، این اندیشه را با آنها در میان گذاشت و به یاری گروهی از آنان در مدت هشت سال، اثر بیست جلدی «جامع احادیث الشیعه» را آماده چاپ ساخت.[۹]
  2. تجرید اسانید الکافی
  3. تجرید اسانید التهذیب
  4. اسانید کتاب من لایحضره الفقیه
  5. اسانید رجال کشی
  6. اسانید الاستبصار
  7. اسانید کتاب خصال شیخ صدوق
  8. اسانید کتاب امالی
  9. اسانید کتاب علل الشرایع شیخ صدوق
  10. تجرید فهرست شیخ طوسی
  11. تجرید رجال نجاشی
  12. الحاشیة علی الکفایه (حاشیه بر کفایه الاصول)
  13. حاشیه بر النهایه شیخ طوسی
  14. حاشیه بر عروة الوثقی
  15. حواشی و مستدرکات فهرست شیخ منتجب الدین رازی
  16. حواشی کتاب مبسوط
  17. رساله ای درباره سند صحیفه سجادیه
  18. اصلاح و مستدرک رجال طوسی
  19. بیوت الشیعه
  20. تقریرات ثلاث
  21. نهاية التقرير فی مباحث الصلاة

فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی

با رحلت مرجع بزرگوار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، مرجعیت آیت‌ الله بروجردی فراگیر شد و مؤمنان از هر سو به آن فقیه وارسته مراجعه کردند. ناگفته پیداست که عنایات و تأییدات الهی در رویکرد عمومی به آن فقیه وارسته نقش داشت. برای مثال آیت الله شیخ علی اکبر نهاوندی، که خود از بزرگان روحانیت شیعه بشمار می آمد، پس از وانهادن محراب خویش به آیت الله بروجردی به نجف رفت. آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی که از بیماری رنج می برد، مرحوم نهاوندی را مأمور اقامه نماز جماعت کرد. شیخ نهاوندی دنباله این ماجرا را چنین بیان کرده است: شب اولی که به جای ایشان برای خواندن نماز جماعت رفتم، وقتی بر سجاده قرار گرفتم، آوایی شنیدم که گفت «عظّمتَ ولدی عظّمتُک»؛ فرزندم را بزرگ داشتی من نیز تو را بزرگ داشتم. برگشتم، به همه سو نگاه کردم، مردم در صف های جماعت نشسته بودند، کسی جز من پیام غیبی را درنیافته بود.[۱۰]

آیت ­الله بروجردی در کنار تلاش های علمی و تربیت شاگردان خبره، به پاسداری از میراث دانشوران پیشین نیز ارج می نهاد و در فرصت های گوناگون آثار علمی مخطوط و کمیاب را به چاپ می رساند. کتابخانه های کوچک و بزرگ بنیاد می نهاد و آثار دانشمندان را از این راه در اختیار جویندگان دانش می گذاشت. کتابخانه بزرگ آن فقیه نستوه در کنار مسجد اعظم قم نشانه توجه مرجع شیعه به این امر خداپسندانه است.

برخی دیگر از فعالیتهای اجتماعی ایشان عبارتند از:

  • توسعه ­حوزه­ علمیه قم؛
  • اقدام برای رسمی شدن مذهب تشیع؛
  • گنجاندن درس تعلیمات دینی در کتب درسی آموزش و پرورش؛
  • تحول در اجتهاد و تعمیق فقاهت؛
  • اعزام مبلّغ و نماینده­ مذهبی به کشورهای خارجی برای شناساندن اسلام واقعی به مردم آن مناطق؛
  • توجه به مسئله­ وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامی.
  • انجام خدمات رفاهی به مسلمانان سراسر جهان، از جمله: تأسیس بیش از هزار مسجد، مدرسه، بیمارستان، کتابخانه، گرمابه و دبستان در ایران، عراق، لبنان، آفریقا و اروپا.[۱۱]

فعالیت‌های سیاسی

همزمان با اوج گیری اعتراض های مردمی علیه رضاخان و هجرت اعتراض آمیز روحانیان کشور به قم، سرور فقیهان بروجرد به مرز ایران گام نهاد. مزدوران دربار، که از پیوستن او به مهاجران و رساندن پیام مراجع نجف به معترضان می هراسیدند در مرز قصر شیرین وی را دستگیر کردند و به پایتخت بردند.

در تهران رضاخان به دیدارش آمد. او که در پی یافتن فردی برای رویارویی با شیخ عبدالکریم حائری بود با سید مهربانی کرده، گفت: چیزی از من بخواه. فقیه بروجردی اظهار بی نیازی کرد ولی در برابر پافشاری شاه ناگزیر لب گشاده، فرمود: وقتی در ارکان حرب بودم مقدار جیره غذایی سربازان را ناکافی دیدم، اگر می خواهید کاری کنید فرمان دهید جیره آنها فزون یابد.

آن گاه در پاسخ رضاخان، که مسأله نادیده گرفتن جایگاه آیت الله العظمی حائری و پیروی دولتیان از مجتهد بروجردی را مطرح کرد، فرمود: خیر، شما با ایشان تماس بگیرید، من هم اگر کاری داشتم از طریق آن جناب با شما در میان می نهم. سپس وی را به همراهی با روحانیت و عمل به دستورات الهی فراخواند.

اندکی پس از خروج رضاخان، تیمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقیه بروجردی از پذیرش هدیه دربار خودداری کرد[۱۲] و بامداد روز بعد راه خراسان پیش گرفت.

آیت‌ الله بروجردی زمانی‌ که برای اسلام و مسلمانان احساس خطر می‌ کرد در عرصه‌ سیاست وارد عمل می‌ شد. با کارهایی که از ناحیه‌ دولت یا مجلس انجام می‌ گرفت و یا در شرف انجام گرفتن بود و برخلاف موازین اسلام بود مخالفت می‌ کرد. در این موارد ملاحظه‌ هیچ چیز و هیچ‌ کس را نمی‌ کرد و تا آن مقدار که قدرت داشت، اقدام می‌ کرد.[۱۳] البته از دخالت حوزه در سیاست ممانعت می‌ کرد. هدف ایشان ایجاد حوزه علمیه قوی و کارآمد بود. وی بر این باور بود که عموم طلاب باید به درس و بحث بپردازند. یعنی حوزه محیط علمی باشد و تنها بزرگان حوزه در امور سیاسی دخالت کنند.[۱۴] تلاش آیت‌الله در دور داشتن حوزه از سیاست تا آنجا پیش می‌رود که در ۱۳۲۸ ش. نشستی برای ممنوع کردن مداخله‌ علما در سیاست تشکیل داد. وی با اعمال فشار آرام به دولت به منظور رسیدن به مقاصد محدود، مخالف نبود و گهگاه با دربار تماس‌ هایی داشت. ایشان هرگاه از دولت‌ های وقت گله داشتند و دولت کسی را برای رضایت ایشان به قم می‌ فرستاد، بسیار صریح و با صدای بلند می‌ فرمودند: «نمی‌ پذیرم».[۱۵]

در ذیل به پاره‌ای از عملکردهای ایشان در رابطه با وقایع سیاسی می‌ پردازیم:

  • مخالفت با ماجرای کشف حجاب: آیت‌ الله بروجردی به‌ وسیله‌ تلگراف اعتراض خود را به دولت وقت اعلام کرد.[۱۶] بعد از سقوط رضاشاه اولین خواسته‌ی علما مسئله‌ عدم تحمیل بی‌ حجابی بود. آیت‌ الله بروجردی در ملاقات با شاه جدید به وی تذکر دادند که مسائل اسلام را بیشتر رعایت کند.[۱۷]
  • مخالفت با احیای آتش‌ پرستی: در مراسم چهارشنبه‌ سوری در زمان رضا‌شاه سعی شد سنت‌ های ایران قبل از اسلام احیا شود، اما بعد از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ به دلیل مشکلات داخلی، جنگ و ضدیت با رضاشاه بسیاری از این سنت‌ ها منسوخ شدند. در دوره‌ی محمدرضا شاه تلاش‌هایی در جهت احیای مراسم آتش‌ بازی صورت گرفت. در این زمینه آیت‌ الله متأثر گشته و در تماس‌ هایی که با شاه برقرار کرد مراسم‌ ها را ملغی نمود.[۱۸]
  • برخورد با بهاییت: در مورد بهاییت آیت‌ الله بروجردی از محمدرضا شاه می‌ خواهد جلوی فعالیت این فرقه را بگیرد. با تلاش وی روحانیت اجازه می‌ یابد در رادیو علیه بهائیان سخنرانی کنند. هر چند بعلت فشارهای بین‌ المللی و... محمدرضا شاه در این زمینه سیاست خود را تغییر می‌ دهد و روابط فی‌ ما بین کمی به سردی می‌ گراید. آیت‌الله بروجردی در مصاحبه با روزنامه‌ کیهان نقطه نظرات خود را نسبت به مسئله‌ بهائیت چنین اعلام کرد که باید حضیرة القدس را ویران نمود و ساختمان جدید در تصرف انجمن خیریه‌ ای باشد، و کلیه‌ بهائیان از ادارات دولتی و بنگاه‌ های ملی هر چه زودتر طرد شوند و دولت از مجلس بخواهد که طرحی از مجلس بگذراند که تمام بهائیان از کشور خارج شوند. در نتیجه‌ تلاش وی، ساختمان حضیرة القدس با دستور محمدرضا شاه به کتابخانه تبدیل شد.[۲۰]
  • حمایت از فلسطین: با تشکیل دولت اشغالگر اسرائیل در سال ۱۳۲۶ ش. و وقوع جنگ اعراب و اسرائیل، آیت‌ الله بروجردی طی صدور بیانیه‌ ای برای پیروزی مسلمانان و شکست اشغالگران دعا نمود.[۲۱]
  • نهضت ملی شدن صنعت نفت: در روند ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، آیت‌ الله بروجردی هیچ‌ گونه مداخله‌ای نه در حمایت و نه در مخالفت نکرد؛ قضیه‌ ملی شدن نفت برای ایشان - به مانند مشروطه- روشن نبود و به نتایج آن مطمئن نبودند، لذا در این زمینه فعالیتی نکردند و فرمودند: «من در قضایایی که وارد نباشم و آغاز و پایان آن‌ را ندانم و نتوانم پیش‌ بینی کنم وارد نمی‌ شوم. این قضیه‌ ملی شدن صنعت نفت را نمی‌ دانم چیست؟ چه خواهد شد و در آینده در دست چه کسی خواهد بود؟ البته روحانیت به هیچ وجه نباید با این حرکت مخالفت کند.»[۲۲] و به درخواست روحانیون درباری که خواهان محکوم کردن دولت مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت بودند، ایشان توجهی نکرد و دولت مصدق را مورد انتقاد قرار نداد.[۲۳]
  • فدائیان اسلام: آیت‌الله بروجردی از فعالیت‌ های سیاسی که در خارج از حوزه توسط روحانیون انجام می‌ شده از قبیل فعالیت‌ های فدائیان اسلام حمایتی نمی‌ کرد و در مورد آنان معتقد بود که: «دعوت به مبارزه برای اسلام بدین صورت نیست و با تهدید و غصب اموال نمی‌ شود مبارزه کرد.»[۲۴] در کل موضع‌ آیت‌ الله بروجردی و حوزه علمیه قم در مقابل جمعیت فدائیان اسلام در راستای استراتژی دوری از سیاست و سیاست‌ زدگی روحانیون و تلاش جهت رونق و توسعه‌ حوزه‌ علمیه استوار بود، لذا برای حرکت در این مسیر سعی آیت‌ الله بروجردی بر این بود با تمام چالش‌ ها و عوامل بیرونی برخورد تعاملی و انعطاف‌ پذیر داشته باشد.[۲۵]
  • حمایت از آیت‌ الله کاشانی: آیت‌الله بروجردی نسبت به حکم فقها احترام و ادب زیادی داشتند و حکم فقیه را متنفذ می‌ دانستند. زمانی‌ که بنا شد آیت‌ الله کاشانی را محاکمه کنند ایشان اجازه ندادند و فرمودند: «...فقیه می‌ تواند مطابق استنباط و اعتقادش حکم کند و نباید برای این حکمش محاکمه شود.»[۲۶]
  • تعیین نمایندگان مجلس: محمدرضا شاه در انتخابات مجلس نظر آیت‌ الله بروجردی را تأمین می‌ کرد. در خاطرات مهدی حائری یزدی فرزند عبدالکریم حائری آمده است: «ایشان سعی می‌کرد حداقل نمایندگان قم، بروجرد، اراک، شاید هم خرم‌آباد و توابع آن حدود، همه را با نظر ایشان (آیت‌ الله بروجردی) تعیین کند البته نه این‌ که رسما و به‌ طور صریح. به‌ طور پیغام، مثلا (آیت‌ الله بروجردی) به شاه یا به دولت پیغام می‌ داد که فلان کس مورد نظر من است و بایستی که انتخاب شود.»[۲۷]
  • مقابله با انقلاب سفید و اعتراض به تقسیم اراضی در برنامه‌ اصلاحات ارضی: از جمله فعالیت‌های سیاسی آشکار آیت‌ الله بروجردی مخالفت با حکومت در برنامه تحدید مالکیت اراضی کشاورزی به عنوان اقدامی خلاف شرع بود.[۲۸]

وفات

در شوال ۱۳۸۰ ق. بیماری بر پیکر مرجع نود و سه ساله جهان اسلام پنجه افکند. در چنین روزهایی گروهی از ارادتمندان به عیادتش شتافتند. استاد که بسیار اندوهگین می نمود، سربلند کرد و گفت: خلاصه عمر ما گذشت ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل باارزشی انجام دهیم. یکی از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه آثار نیک از خود برجای نهاده اید شاگردان پرهیزگار تربیت کرده اید، کتاب های پر ارزش به رشته نگارش کشیده اید، مسجدها و کتابخانه ها ساخته اید. ما باید چنین سخنی بر زبان برانیم. فقیه پارسای شیعه فرمود: «خَلِّصِ العَمَل فَانَّ الناقِدَ بصیر بصیر؛ باید کردارت را خالصانه برای خدا انجام دهی زیرا او به همه چیز بیناست و از انگیزه های بشر آگاه است.» این سخن حاضران را بسیار تحت تأثیر قرار داد.[۲۹]

سرانجام در سیزدهم شوال ۱۳۸۰ هـ.ق برابر با دهم فروردین ۱۳۴۰ هـ.ش، برای همیشه چشم از جهان فروبست و در مسجد اعظم قم، که خود بنیاد نهاده بود، به خاک سپرده شد.[۳۰]

پانویس

  1. همان.
  2. همان کتاب، ص ۲۳-۲۶.
  3. زندگینامه آیه الله بروجردی، علی دوانی، ص ۵۳-۵۲.
  4. خاطرات زندگانی آیه الله بروجردی، ص ۲۷.
  5. همان، ص ۳۱ و ۳۲.
  6. همان، ص ۳۲-۳۵.
  7. همان، ص ۳۲-۳۵.
  8. همان، ص ۳۶-۳۷.
  9. مجله نور علم، شماره دوازده، آبان ۱۳۶۴، ص ۸۷-۸۹.
  10. همان، ص ۶۵-۷۱.
  11. زندگی نامه آیه الله بروجردی، ص ۱۳۹.
  12. مجله حوزه، سال هشتم، ش ۱ و ۲، ص ۳۳۶ و ۳۴۴ و ۳۳۷ و ۲۷۷.
  13. . چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و دیگران، چاپ اول، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه‌ی علمیه‌ی قم، ۱۳۷۹، ص۵۶.
  14. علی‌آبادی، محمد لک؛ الگوی زعامت، قم، عصمت، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۲۰۱.
  15. قمری، محمدرضا؛ پیشین، صص۱۱۷-۱۱۶.
  16. . همان، ص ۲۳۹.
  17. . همان، ص ۱۲۱.
  18. . همان، ص ۱۲۸.
  19. . شکوه فقاهت، پیشین، ص ۲۳۹.
  20. . علی‌آبادی، محمد لک؛ پیشین، ص۲۳۰.
  21. . قمری، محمدرضا؛ پیشین، ص۱۳۲.
  22. . همان، ص۱۳۹.
  23. . همان، ص۲۰۸.
  24. . همان، ص۱۴۴.
  25. . همان، صص۶۶ ۶۵.
  26. . علی آبادی، محمد لک؛ پیشین، صص۲۱۲-۲۱۱.
  27. . لاجوردی، حبیب؛ خاطرات مهدی حائری یزدی، تهران، کتاب نادر، ۱۳۸۲، ص۶۵.
  28. . کدیور، جمیله؛ تحول گفتمان سیاسی شیعه در ایران، تهران، طرح نو، ۱۳۷۸، ص۳۵۸.
  29. مجله نور علم، ص ۹۸-۹۹.
  30. همان.

منابع

آرشیو عکس و تصویر