آل مروان: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{ | + | {{خوب}} |
− | ''' | + | '''«آل مروان»''' خاندان [[مروان بن حکم]] از تیره [[بنى امیه|بنىامیه]] هستند که از سال ۶۴ تا ۱۳۲ هجری [[خلافت]] و حکومت بر مسلمانان را به دست گرفتند. [[فساد]] و سختگیری نسبت به مخالفان به ویژه [[شیعه|شیعیان]]، از ویژگیهای بارز حکومت آنان بود. [[امام سجاد]] و [[امام باقر]] علیهماالسلام توسط خلفای بنیمروان به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسیدند. |
− | |||
− | |||
− | == | + | ==مروان حکم== |
− | + | [[مروان بن حکم|مروان بن حکم بن ابیالعاص بن امیه]] داماد [[عثمان بن عفان|عثمان]] بود و سوءاستفادههاى بسیارى از [[بیت المال]] در زمان عثمان داشت.<ref>امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه، ج۸، ص ۳۶۷.</ref> پس از آن مدتی از طرف [[معاویه]] والی [[مدینه]] بود.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴</ref> مطابق با نقل [[ابن اعثم کوفی|ابن اعثم]] در کتاب «[[الفتوح (کتاب)|الفتوح]]»، مروان از طرف معاویه مامور شد که جعده دختر [[اشعث بن قیس]] را با وعدههایی به قتل [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] علیه السلام وادارد.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۱۹</ref> و هنگامی که امام حسن علیه السلام به [[شهادت امام حسن علیه السلام|شهادت]] رسید، مروان با اینکه در آن زمان حاکم مدینه نبود، گروهی از [[بنی امیه]] و پیروانشان را جمع نمود و مانع از [[دفن]] آن حضرت در جوار [[پیامبر(ص)|پیامبر]] صلی الله علیه وآله شد.<ref>ابن اثیر، الکامل، ترجمه ابولقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۰، ص۳۴۱</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | مروان بن حکم در سال ۶۵ هجری و پس از [[معاویة بن یزید|معاویه دوم]] به [[خلافت]] رسید.<ref>ابراهیم حسن، ابراهیم، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱</ref> خلافت مروان ۹ یا ۱۰ ماه بیشتر دوام نداشت و در ابتدای ماه [[رمضان]] سال ۶۵، در سن ۶۴ سالگی مرگش فرا رسید.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۹</ref> وی پیش از [[مرگ]]، پسرش [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] را ولیعهد خود قرار داده بود و پسر دیگرش عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد دوم منصوب کرده بود؛ پس از مرگ مروان، عبدالملک به خلافت رسید و مردم [[شام]] با وی [[بیعت]] کردند.<ref>ابن قتیبة دینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۳</ref> | |
− | بنى مروان جنایتکارترین افراد را در شهرها به ولایت مىگماشتند که [[حجاج بن یوسف | + | ==خلفای آلمروان== |
+ | آل مروان نزدیک به هفتاد سال حکومت کردند<ref>حوادث خلفاى آل مروان را در مروج الذهب، ج۳، ص۹۱ به بعد، مطالعه کنید.</ref> و دوران حکومتشان از سختترین دوران هاى [[شیعه]] بود. بنى مروان جنایتکارترین افراد را در شهرها به ولایت مىگماشتند که [[حجاج بن یوسف]] یکى از آنان بود. خلفای مروانی به ترتیب عبارتند از: | ||
+ | |||
+ | #[[مروان بن حکم|مروان بن حکم بن ابیالعاص بن امیه]] (۶۴-۶۵ قمری) | ||
+ | #[[عبدالملک بن مروان]] (۶۵ - ۸۶ قمری) | ||
+ | #[[ولید بن عبدالملک]] (۸۶ - ۹۶ قمری) | ||
+ | #[[سلیمان بن عبدالملک]] (۹۶ - ۹۹ قمری) | ||
+ | #[[عمر بن عبدالعزیز|عمر بن عبدالعزیز بن مروان]] (۹۹ - ۱۰۱ قمری) | ||
+ | #[[یزید بن عبدالملک|یزید بن عبدالملک بن مروان]] (۱۰۱ - ۱۰۵ قمری) | ||
+ | #[[هشام بن عبدالملک]] (۱۰۵ - ۱۲۵ قمری) | ||
+ | #[[ولید بن یزید بن عبدالملک]] (۱۲۵ - ۱۲۶ قمری) | ||
+ | #[[یزید بن ولید بن عبدالملک]] (۶ ماه در سال ۱۲۶ قمری) | ||
+ | #[[ابراهیم بن ولید|ابراهیم بن ولید بن عبدالملک]] (۱۲۶ - ۱۲۷ قمری) | ||
+ | #[[مروان بن محمد|مروان بن محمد بن مروان]] (مروان حمار) (۱۲۷ - ۱۳۲ قمری)<ref>لغت نامه دهخدا، ذیل واژه بنی امیه</ref> | ||
+ | |||
+ | ==لعن آلمروان توسط اهلبیت== | ||
+ | پدرِ [[مروان بن حکم|مروان]] یعنی حَکَم بن ابی العاص بن امیه، به جهت افشای اسرار [[پیامبر(ص)|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله نزد بزرگان [[قریش]]، توسط آن حضرت از [[مدینه]] اخراج، و [[لعن|لعنت]] شد.<ref>ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۸</ref> بنا به نقل [[احمد بن یحیی بلاذری|بلاذری]] و برخی دیگر از مورخان [[اهل سنت]]، پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه، نه فقط حَکم، بلکه ذریه و نسل او را نیز لعنت کرد، مگر مؤمنان آنان که اندکاند.<ref>دانشنامه جهان اسلام، ج۱، مدخل "حکم بن ابیالعاص" از صدیقه ابریشم کار</ref> | ||
+ | |||
+ | همچنین در [[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (کتاب)|شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید]] آمده است: [[حضرت على]] علیه السلام روزى به مروان نگریست و فرمود: واى بر تو و واى بر امت [[پیامبر اسلام|محمد]] از دست تو و دودمانت، آنگاه که موى دو بناگوشت سفید شود.<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۶، ص۱۵۰</ref> | ||
+ | |||
+ | «آل مروان» در [[زیارت عاشورا]] نیز - همچون [[آل زیاد]] و [[آل ابی سفیان|آل ابىسفیان]] و [[بنى امیه|بنىامیه]] - مورد [[لعن]] قرار گرفتهاند. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
− | |||
− | |||
{{سنجش کیفی | {{سنجش کیفی | ||
|سنجش=شده | |سنجش=شده | ||
|شناسه= خوب | |شناسه= خوب | ||
|عنوان بندی مناسب= خوب | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
− | |کفایت منابع و پی نوشت ها= | + | |کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب |
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
− | |جامعیت= | + | |جامعیت= خوب |
|رعایت اختصار= خوب | |رعایت اختصار= خوب | ||
|سیر منطقی= خوب | |سیر منطقی= خوب | ||
سطر ۴۰: | سطر ۴۶: | ||
}} | }} | ||
+ | [[رده:خاندان ها]] | ||
[[رده:خاندان های دشمن اهل البیت علیهم السلام]] | [[رده:خاندان های دشمن اهل البیت علیهم السلام]] | ||
− | [[رده: | + | [[رده:دشمنان اهل البیت علیهم السلام]] |
− |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۳
«آل مروان» خاندان مروان بن حکم از تیره بنىامیه هستند که از سال ۶۴ تا ۱۳۲ هجری خلافت و حکومت بر مسلمانان را به دست گرفتند. فساد و سختگیری نسبت به مخالفان به ویژه شیعیان، از ویژگیهای بارز حکومت آنان بود. امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام توسط خلفای بنیمروان به شهادت رسیدند.
مروان حکم
مروان بن حکم بن ابیالعاص بن امیه داماد عثمان بود و سوءاستفادههاى بسیارى از بیت المال در زمان عثمان داشت.[۱] پس از آن مدتی از طرف معاویه والی مدینه بود.[۲] مطابق با نقل ابن اعثم در کتاب «الفتوح»، مروان از طرف معاویه مامور شد که جعده دختر اشعث بن قیس را با وعدههایی به قتل امام حسن علیه السلام وادارد.[۳] و هنگامی که امام حسن علیه السلام به شهادت رسید، مروان با اینکه در آن زمان حاکم مدینه نبود، گروهی از بنی امیه و پیروانشان را جمع نمود و مانع از دفن آن حضرت در جوار پیامبر صلی الله علیه وآله شد.[۴]
مروان بن حکم در سال ۶۵ هجری و پس از معاویه دوم به خلافت رسید.[۵] خلافت مروان ۹ یا ۱۰ ماه بیشتر دوام نداشت و در ابتدای ماه رمضان سال ۶۵، در سن ۶۴ سالگی مرگش فرا رسید.[۶] وی پیش از مرگ، پسرش عبدالملک را ولیعهد خود قرار داده بود و پسر دیگرش عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد دوم منصوب کرده بود؛ پس از مرگ مروان، عبدالملک به خلافت رسید و مردم شام با وی بیعت کردند.[۷]
خلفای آلمروان
آل مروان نزدیک به هفتاد سال حکومت کردند[۸] و دوران حکومتشان از سختترین دوران هاى شیعه بود. بنى مروان جنایتکارترین افراد را در شهرها به ولایت مىگماشتند که حجاج بن یوسف یکى از آنان بود. خلفای مروانی به ترتیب عبارتند از:
- مروان بن حکم بن ابیالعاص بن امیه (۶۴-۶۵ قمری)
- عبدالملک بن مروان (۶۵ - ۸۶ قمری)
- ولید بن عبدالملک (۸۶ - ۹۶ قمری)
- سلیمان بن عبدالملک (۹۶ - ۹۹ قمری)
- عمر بن عبدالعزیز بن مروان (۹۹ - ۱۰۱ قمری)
- یزید بن عبدالملک بن مروان (۱۰۱ - ۱۰۵ قمری)
- هشام بن عبدالملک (۱۰۵ - ۱۲۵ قمری)
- ولید بن یزید بن عبدالملک (۱۲۵ - ۱۲۶ قمری)
- یزید بن ولید بن عبدالملک (۶ ماه در سال ۱۲۶ قمری)
- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک (۱۲۶ - ۱۲۷ قمری)
- مروان بن محمد بن مروان (مروان حمار) (۱۲۷ - ۱۳۲ قمری)[۹]
لعن آلمروان توسط اهلبیت
پدرِ مروان یعنی حَکَم بن ابی العاص بن امیه، به جهت افشای اسرار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نزد بزرگان قریش، توسط آن حضرت از مدینه اخراج، و لعنت شد.[۱۰] بنا به نقل بلاذری و برخی دیگر از مورخان اهل سنت، پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه، نه فقط حَکم، بلکه ذریه و نسل او را نیز لعنت کرد، مگر مؤمنان آنان که اندکاند.[۱۱]
همچنین در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است: حضرت على علیه السلام روزى به مروان نگریست و فرمود: واى بر تو و واى بر امت محمد از دست تو و دودمانت، آنگاه که موى دو بناگوشت سفید شود.[۱۲]
«آل مروان» در زیارت عاشورا نیز - همچون آل زیاد و آل ابىسفیان و بنىامیه - مورد لعن قرار گرفتهاند.
پانویس
- ↑ امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه، ج۸، ص ۳۶۷.
- ↑ دینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۱۹
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ترجمه ابولقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۱۰، ص۳۴۱
- ↑ ابراهیم حسن، ابراهیم، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۹
- ↑ ابن قتیبة دینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۳
- ↑ حوادث خلفاى آل مروان را در مروج الذهب، ج۳، ص۹۱ به بعد، مطالعه کنید.
- ↑ لغت نامه دهخدا، ذیل واژه بنی امیه
- ↑ ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۸
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج۱، مدخل "حکم بن ابیالعاص" از صدیقه ابریشم کار
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۶، ص۱۵۰