عمر بن سعد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(افزودن مطلب و منبع)
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائره المعارف|کتاب [[فرهنگ عاشورا(کتاب)|فرهنگ عاشورا]]}}
+
{{خوب}}
 +
'''عمر بن سعد''' معروف به‌ «ابن سعد»، فرزند [[سعد بن ابی وقاص|سعد بن‌ ابی‌وقاص]]<nowiki/> از سرداران صدر [[اسلام]] بود. او در زمان [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (و به قولى در دوران [[عمر بن خطاب|عمر]]) به دنیا آمد،<ref>عسقلانی، ابن‌ حجر احمد، تهذیب‌التهذیب‌، ج۷، ص۴۵۱،</ref> و در نوجوانی همراه پدرش در فتح [[عراق]] شرکت داشت. ابن سعد، فرمانده سپاه [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] در [[کربلا]] بود که با [[امام حسين‌]] (علیه السلام) جنگید و دستور داد پس از شهادت آن حضرت، اسب بر بدن او تاختند و [[اهل البیت|اهل بیت]] او را اسیر کرده‌ به [[کوفه|کوفه]] بردند.
  
معروف به‌ «ابن سعد»، فرمانده سپاه ابن زياد در [[كربلا]] بود كه با [[امام حسين‌]] علیه السلام جنگيد و دستور داد پس از شهادت آن حضرت، اسب بر بدن او تاختند و اهل بيت او را اسير كرده‌ به كوفه بردند.
+
==تشویق پدر به خلافت==
 +
وقتی خلیفه سوم [[عثمان بن عفان]] کشته شد، عمر سعد پدرش ([[سعد بن ابی وقاص|سعد وقاص]]) را تشویق کرد تا ادعای [[خلافت]] کند.<ref>الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۰۹</ref> او یک بار دیگر نیز این پیشنهاد را به پدر داد و آن زمانی بود که داستان‌ حکمیت‌ میان‌ [[امام علی علیه السلام|امام علی‌]] (علیه‌السّلام) و [[معاویه|معاویه ابن‌ ابی‌ سفیان‌]] پیش آمد. او پس‌ از مشاهده اختلافات‌ میان‌ سران‌ سپاه‌ امام علی‌ (علیه‌السّلام) و معاویه‌، نزد پدرش‌ رفت‌ و او را تشویق‌ به‌ ادعای‌ خلافت‌ کرد، اما پدرش‌ نپذیرفت‌.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۶۷</ref>
  
==نام و نسب==
+
==نقش ابن سعد در شهادت حجر==
او فرزند سعد بن‌ ابی‌وقاص‌ از سرداران صدر اسلام بود. او در زمان پيامبر به قولى در دوران عمر) به دنيا آمد <ref>عسقلانی، ابن‌ حجر احمد، تهذیب‌التهذیب‌، ج۷، ص۴۵۱،</ref> او در نوجوانی همراه پدرش در فتح عراق شرکت داشت.
+
ابن سعد از اشراف [[کوفه]] بود که به [[بنی امیه|امویان]] گرایش داشت. او به اطاعت از [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] بر ضد [[حجر بن عدی|حُجر بن‌ عدی‌]] که از یاران [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام) بود گواهی‌ داد که‌ حجر به‌ فتنه‌انگیزی‌ برخاسته‌ و کافر شده‌ است‌. همین بهانه برای [[معاویه]] کافی بود که حجر بن عدی و یارانش را در «[[مرج عذرا|مرج عذراء]]» به شهادت برساند.<ref> تاریخ طبری، ج۵، ص۲۷۲</ref>
  
==تشویق پدر به خلافت==
+
==ابن سعد در کربلا==
وقتی خلیفه سوم عثمان بن عفان کشته شد، عمر سعد پدرش را تشویق کرد تا ادعای خلافت کند<ref>الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۰۹</ref> او یک بار دیگر نیز این پیشنهاد را به پدر داد و آن زمانی بود که داستان‌ حکمیت‌ میان‌ علی‌ (علیه‌السّلام) و معاویه ابن‌ ابی‌ سفیان‌ پیش آمد. او پس‌ از مشاهده اختلافات‌ میان‌ سران‌ سپاه‌ علی‌ (علیه‌السّلام) و معاویه‌، نزد پدرش‌ رفت‌ و او را تشویق‌ به‌ ادعای‌ خلافت‌ کرد، اما پدرش‌ نپذیرفت‌.<ref>تاریخ طبریج۵، ص۶۷</ref>  
+
وى قبل از حادثه [[روز عاشورا|عاشورا]]، آماده حرکت به ‌سوى ‌«رى‌» بود که حکمرانى آنجا را به او داده بودند، ولى پیش از رفتن به دستور [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] (والى کوفه) مامور به مقابله با [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام شد. ابن‌ سعد ابتدا فرمان ابن زیاد را نپذیرفت اما عبیدالله امارت ری را مشروط به جنگ با امام حسین (علیه‌السّلام) کرد. او در این کار تردید داشت اما در نهایت برای رسیدن به حکومت ری فرمان ابن زیاد را پذیرفت و با ۴ هزار نفر راهی [[کربلا]] شد.<ref>انساب الاشراف،  ج۳، ص۱۷۶</ref>
  
==نقش عمر سعد در شهادت حجر بن عدی==
+
ابن ‌سعد روز سوم [[ماه محرم|محرم]] وارد کربلا شد<ref>انساب الاشراف،ج۳، ص۱۷۶، بیروت</ref> و در فاصله سوم تا نهم محرم چند بار با امام حسین (ع) ملاقات کرد و هر بار امام علیه السلام او را نصیحت فرمود که از جنگیدن دست بردارد و دست ‌خویش را به‌ خون آن حضرت نیالاید، ولی نپذیرفت.
ابن سعد از اشراف کوفه بود که به امویان گرایش داشت. او به اطاعت از ابن زیاد برضد [[حجر بن‌ عدی‌]] که از یاران امام علی علیه السلام بود گواهی‌ داد که‌ حجر به‌ فتنه‌انگیزی‌ برخاسته‌ و کافر شده‌ است‌. همین بهانه برای معاویه کافی بود که حجر بن عدی و یارانش را«مرج عذراء» به شهدادت برساند<ref> تاریخ طبری، ج۵، ص۲۷۲</ref>
+
امام به او فرمود: آیا از خدا نمی‌ترسی که با من می‌جنگی در حالی که می‌دانی من کیستم؟ این گروه را رها کن و نزد من بیا تا مقرب درگاه الهی شوی. عمر سعد گفت: از آن می‌ترسم که خانه‌ام را خراب کنند. امام فرمود: من برای تو خانه‌ای مهیا می‌کنم. عمر گفت: ‌اموالم را می‌گیرند. امام فرمود: من بهتر از آن را به تو می‌دهم. عمر سعد ساکت شد و جوابی نداد. امام در حالی که آنجا را ترک می‌کرد فرمود: خدا به زودی تو را در بسترت بکشد و در روز [[قیامت]] نیامرزد. امید دارم از گندم [[عراق]] جز اندکی نخوری.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ج۵، ص۹۲-۹۳.</ref> عمر سعد گفت: اگر گندم نباشد، جو خواهد بود.<ref>خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج۱، ص۲۴۵.</ref>
  
==ابن سعد در کربلا==
+
در یکی از این دیدارها، امام حسین (علیه‌السّلام) ابراز تمایل کردند که در صورت نخواستن ایشان از سوی مردم کوفه، حاضرند به [[حجاز]] برگردند. ابن‌ سعد پاسخ امام (علیه‌السّلام) را برای عبیدالله نوشت و خواستار پذیرش این پیشنهاد و در نتیجه پایان مسالمت‌آمیز این ماجرا شد. اما ابن‌زیاد با فتنه انگیزی و توصیه‌ی [[شمر بن ذی الجوشن|شمر بن ذی‌الجوشن]]، که او را به از دست ندادن فرصت و کشتن امام (علیه‌السّلام) تشویق می‌کرد، در نامه‌ای به ابن‌سعد، بر انجام جنگ سفارش نمود و در آن تاکید کرد که در صورت تمرد از این دستور، فرماندهی سپاه را به شمر بسپارد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۴</ref> نامه ابن‌زیاد توسط شمر به دست ابن‌سعد رسید. ابن‌سعد شمر را به جهت برانگیختن ابن‌زیاد به جنگ و رد پیشنهاد مسالمت‌جویانه خود، به شدت ملامت کرد، با این حال گفت که خود متولی این امر (جنگ با امام) خواهد شد.<ref>تاریخ طبری ج۵، ص۴۱۵</ref>
وى قبل از حادثه عاشورا، آماده حركت به ‌سوى ‌«رى‌» بود كه حكمرانى آنجا را به او داده بودند ولى به دستور ابن زياد (والى كوفه) همراه با سپاهى مامور جلوگيرى از ورود [[امام حسين‌]] علیه السلام به كوفه و واداركردن او به بيعت ‌با يزيد و يا جنگ و كشتن او در صورت امتناع شد و به مقابله با حسين بن على‌ علیه السلام به [[كربلا]] رفت.
 
  
عمر سعد، در ايام قيام مختار در كوفه گريخت. اما وقتى مردم كوفه دوباره بر ضد مختار خروج كردند، بازگشت و رهبرى را به عهده گرفت ولى باز هم به سوى بصره‌ گريخت و سپس دستگير و نزد مختار آورده شد. در مجلس مختار، به دستور وى او را كشتند و سرش را به [[مدينه]] نزد محمد حنفيه فرستادند و اين در سال 66 هجرى بود.<ref>دايرة المعارف بزرگ اسلامى (با تلخيص) ج 3، ص 682؛ الفتوح، ابن اعثم كوفى، ج 6، ص 272.</ref>
+
عمر سعد دستور داد آب را بر امام و یارانش ببندند.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۰</ref> همچنین او اولین کسى بود که به طرف اردوگاه ‌امام حسین علیه السلام تیر افکند و فرمان حمله عمومى صادر کرد.<ref>انساب الاشراف،ج۳،ص۱۹۰</ref>
 +
از دیگر جنایات عمر سعد این بود که فرمان داد اسب سواران بر پیکر پاک امام حسین علیه السلام بتازند.<ref>انساب الاشراف، تحقیق ج۳، ص۱۹۰</ref> او کشتگان سپاه خودش را دفن کرد، اما پیکر امام و دیگر [[شهدای کربلا|شهیدان کربلا]] را بدون خاکسپاری روی زمین رها کرده و به [[کوفه]] بازگشت.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶،</ref>
  
در [[كربلا]]، هر چه [[امام حسين]] علیه السلام با او گفتگو كرد تا از جنگيدن دست بردارد و دست ‌خويش را به‌ خون آن حضرت نيالايد، نپذيرفت. صبح عاشورا هم اولين كسى بود كه به طرف اردوگاه ‌امام حسين علیه السلام تير افكند و فرمان حمله عمومى صادر كرد. نامش جز و لعنت‌شدگان در [[زیارت عاشورا]] آمده است. او بود كه پس از ورودش به كربلا در روز چهارم [[محرم]]، بر [[امام ‌حسين]] علیه السلام سخت گرفت و دستور داد سوارانش آب را به روى ياران حسين علیه السلام ببندند.
+
==سرانجام عمر سعد==
 +
پس از ماجرای [[کربلا]]، [[قیام توابین]] در [[کوفه]] آغاز شد. عمر سعد که از عاملان اصلی شهادت [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام بود، از ترس جانش شبها در [[دارالاماره کوفه|دارالاماره]] می خوابید.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۷</ref> با شکست قیام توابین و آغاز قیام [[مختار ثقفی]] شرایط برای ابن سعد بسیار وخیم شد و تصمیم گرفت از کوفه فرار کند. اما شورشی که در کوفه علیه مختار اتفاق افتاد باعث شد عمر سعد دوباره به کوفه بازگردد.<ref>الاخبار الطوال، ص۳۰۰</ref> این شورش سرکوب شد و عمر سعد به دست مختار کشته شد.<ref>الاخبار الطوال‌، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
*جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
 
* طبری‌، محمد، تاریخ‌، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، بیروت‌، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م‌.
 
  
[[رده:سپاهیان عمر سعد در واقعه کربلا]]
+
*جواد محدثی، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، نشر معروف.
 +
*[[محمد بن جریر طبری]]، [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ‌ طبری]]، به‌ کوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، بیروت‌، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م‌.
 +
 
 +
[[رده:عاملان واقعه کربلا]]
 
[[رده:دشمنان اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:دشمنان اهل البیت علیهم السلام]]
 
{{الگو:واقعه عاشورا}}
 
{{الگو:واقعه عاشورا}}
 +
{{قیام مختار}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۰

عمر بن سعد معروف به‌ «ابن سعد»، فرزند سعد بن‌ ابی‌وقاص از سرداران صدر اسلام بود. او در زمان پیامبر اکرم (و به قولى در دوران عمر) به دنیا آمد،[۱] و در نوجوانی همراه پدرش در فتح عراق شرکت داشت. ابن سعد، فرمانده سپاه ابن زیاد در کربلا بود که با امام حسين‌ (علیه السلام) جنگید و دستور داد پس از شهادت آن حضرت، اسب بر بدن او تاختند و اهل بیت او را اسیر کرده‌ به کوفه بردند.

تشویق پدر به خلافت

وقتی خلیفه سوم عثمان بن عفان کشته شد، عمر سعد پدرش (سعد وقاص) را تشویق کرد تا ادعای خلافت کند.[۲] او یک بار دیگر نیز این پیشنهاد را به پدر داد و آن زمانی بود که داستان‌ حکمیت‌ میان‌ امام علی‌ (علیه‌السّلام) و معاویه ابن‌ ابی‌ سفیان‌ پیش آمد. او پس‌ از مشاهده اختلافات‌ میان‌ سران‌ سپاه‌ امام علی‌ (علیه‌السّلام) و معاویه‌، نزد پدرش‌ رفت‌ و او را تشویق‌ به‌ ادعای‌ خلافت‌ کرد، اما پدرش‌ نپذیرفت‌.[۳]

نقش ابن سعد در شهادت حجر

ابن سعد از اشراف کوفه بود که به امویان گرایش داشت. او به اطاعت از ابن زیاد بر ضد حُجر بن‌ عدی‌ که از یاران امام علی (علیه السلام) بود گواهی‌ داد که‌ حجر به‌ فتنه‌انگیزی‌ برخاسته‌ و کافر شده‌ است‌. همین بهانه برای معاویه کافی بود که حجر بن عدی و یارانش را در «مرج عذراء» به شهادت برساند.[۴]

ابن سعد در کربلا

وى قبل از حادثه عاشورا، آماده حرکت به ‌سوى ‌«رى‌» بود که حکمرانى آنجا را به او داده بودند، ولى پیش از رفتن به دستور ابن زیاد (والى کوفه) مامور به مقابله با امام حسین علیه السلام شد. ابن‌ سعد ابتدا فرمان ابن زیاد را نپذیرفت اما عبیدالله امارت ری را مشروط به جنگ با امام حسین (علیه‌السّلام) کرد. او در این کار تردید داشت اما در نهایت برای رسیدن به حکومت ری فرمان ابن زیاد را پذیرفت و با ۴ هزار نفر راهی کربلا شد.[۵]

ابن ‌سعد روز سوم محرم وارد کربلا شد[۶] و در فاصله سوم تا نهم محرم چند بار با امام حسین (ع) ملاقات کرد و هر بار امام علیه السلام او را نصیحت فرمود که از جنگیدن دست بردارد و دست ‌خویش را به‌ خون آن حضرت نیالاید، ولی نپذیرفت. امام به او فرمود: آیا از خدا نمی‌ترسی که با من می‌جنگی در حالی که می‌دانی من کیستم؟ این گروه را رها کن و نزد من بیا تا مقرب درگاه الهی شوی. عمر سعد گفت: از آن می‌ترسم که خانه‌ام را خراب کنند. امام فرمود: من برای تو خانه‌ای مهیا می‌کنم. عمر گفت: ‌اموالم را می‌گیرند. امام فرمود: من بهتر از آن را به تو می‌دهم. عمر سعد ساکت شد و جوابی نداد. امام در حالی که آنجا را ترک می‌کرد فرمود: خدا به زودی تو را در بسترت بکشد و در روز قیامت نیامرزد. امید دارم از گندم عراق جز اندکی نخوری.[۷] عمر سعد گفت: اگر گندم نباشد، جو خواهد بود.[۸]

در یکی از این دیدارها، امام حسین (علیه‌السّلام) ابراز تمایل کردند که در صورت نخواستن ایشان از سوی مردم کوفه، حاضرند به حجاز برگردند. ابن‌ سعد پاسخ امام (علیه‌السّلام) را برای عبیدالله نوشت و خواستار پذیرش این پیشنهاد و در نتیجه پایان مسالمت‌آمیز این ماجرا شد. اما ابن‌زیاد با فتنه انگیزی و توصیه‌ی شمر بن ذی‌الجوشن، که او را به از دست ندادن فرصت و کشتن امام (علیه‌السّلام) تشویق می‌کرد، در نامه‌ای به ابن‌سعد، بر انجام جنگ سفارش نمود و در آن تاکید کرد که در صورت تمرد از این دستور، فرماندهی سپاه را به شمر بسپارد.[۹] نامه ابن‌زیاد توسط شمر به دست ابن‌سعد رسید. ابن‌سعد شمر را به جهت برانگیختن ابن‌زیاد به جنگ و رد پیشنهاد مسالمت‌جویانه خود، به شدت ملامت کرد، با این حال گفت که خود متولی این امر (جنگ با امام) خواهد شد.[۱۰]

عمر سعد دستور داد آب را بر امام و یارانش ببندند.[۱۱] همچنین او اولین کسى بود که به طرف اردوگاه ‌امام حسین علیه السلام تیر افکند و فرمان حمله عمومى صادر کرد.[۱۲] از دیگر جنایات عمر سعد این بود که فرمان داد اسب سواران بر پیکر پاک امام حسین علیه السلام بتازند.[۱۳] او کشتگان سپاه خودش را دفن کرد، اما پیکر امام و دیگر شهیدان کربلا را بدون خاکسپاری روی زمین رها کرده و به کوفه بازگشت.[۱۴]

سرانجام عمر سعد

پس از ماجرای کربلا، قیام توابین در کوفه آغاز شد. عمر سعد که از عاملان اصلی شهادت امام حسین علیه السلام بود، از ترس جانش شبها در دارالاماره می خوابید.[۱۵] با شکست قیام توابین و آغاز قیام مختار ثقفی شرایط برای ابن سعد بسیار وخیم شد و تصمیم گرفت از کوفه فرار کند. اما شورشی که در کوفه علیه مختار اتفاق افتاد باعث شد عمر سعد دوباره به کوفه بازگردد.[۱۶] این شورش سرکوب شد و عمر سعد به دست مختار کشته شد.[۱۷]

پانویس

  1. عسقلانی، ابن‌ حجر احمد، تهذیب‌التهذیب‌، ج۷، ص۴۵۱،
  2. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۰۹
  3. تاریخ طبری، ج۵، ص۶۷
  4. تاریخ طبری، ج۵، ص۲۷۲
  5. انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۶
  6. انساب الاشراف،ج۳، ص۱۷۶، بیروت
  7. ابن‌اعثم، الفتوح، ج۵، ص۹۲-۹۳.
  8. خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج۱، ص۲۴۵.
  9. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۴
  10. تاریخ طبری ج۵، ص۴۱۵
  11. انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۰
  12. انساب الاشراف،ج۳،ص۱۹۰
  13. انساب الاشراف، تحقیق ج۳، ص۱۹۰
  14. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶،
  15. تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۷
  16. الاخبار الطوال، ص۳۰۰
  17. الاخبار الطوال‌، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱

منابع

11.jpg
واقعه عاشورا
قبل از واقعه
شرح واقعه
پس از واقعه
بازتاب واقعه
وابسته ها