امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از دیدگاه خلفا (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی « پرونده:Ketab153.jpg|بندانگشتی|امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از دیدگاه خلفا...» ایجاد کرد)
 
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
[[پرونده:Ketab153.jpg|بندانگشتی|امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از دیدگاه خلفا]]
+
کتاب '''«الامام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از دیدگاه خلفا»''' مشتمل بر اقوال و اعترافات [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عثمان بن عفان|عثمان]] و [[معاویه]] در رابطه با فضایل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی]] علیه‌السلام، بر اساس منابع [[اهل سنت]] است. این کتاب توسط واحد تحقیق و تألیف مجمع الغدیر [[مشهد]] با همکاری و اشراف شیخ مهدی فقیه‌ایمانی نوشته شده و با عنوان «[[الامام علی علیه‌السلام فی آراء الخلفاء (کتاب)|الامام علی علیه‌السلام فی آراء الخلفاء]]» توسط یحیی کمالی بحرانی به عربی نیز ترجمه شده است.
 +
{{خوب}}
 +
{{مشخصات کتاب
  
==معرفی اجمالی==
+
|عنوان=
'''امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از دیدگاه خلفا''' توسط واحد تحقیق و تألیف مجمع الغدیر مشهد با همکاری و اشراف شیخ مهدی فقیه ایمانی به زبان فارسی تألیف شده است. در این کتاب نقلیات و اعترافات خلفای سه‌گانه اهل سنت، معاویه و عمر بن عبدالعزیز در رابطه با [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] از منابع ایشان گردآوری شده است.
 
  
==ساختار==
+
|تصویر= [[پرونده:Ketab153.jpg|240px|وسط]]
کتاب مشتمل بر یک مقدمه و هفت بخش است. نویسنده درباره دو خلیفه اول در دو بخش جداگانه نقلیات و اعترافات را ذکر کرده است. درباره عثمان تنها بخش نقلیات وجود دارد. درباره معاویه سؤال‌ها و ارجاعات معاویه و درباره عمر بن عبدالعزیز نیز نقلیات و اعترافات در یک بخش ارائه شده است.  
 
  
==گزارش محتوا==
+
|نویسنده= مهدی فقیه‌ایمانی
در دیباچه کتاب چهار حدیث از ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه در فضیلت [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] ذکر شده است. اولین حدیث از ابوبکر است گه گفت: ای مردم بر شما باد به دوستى و دنباله‌روى از على بن ابى‌طالب، پس همانا که من خود شنیدم رسول خدا(ص)می‌فرمود: على بعد از من بهترین کسى است که خورشید بر او تابیده و غروب نموده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5</ref>
 
  
اولین موضوعی که برتری [[امام على(ع)]] را بر ابوبکر نشان می‌دهد ابلاغ برائت و بیزاری از مشرکین است. امام احمد حنبل و دیگر اعلام محدثین و تاریخ‌نگاران سنى، از ابوبکر نقل نموده‌اند که: پیامبر اکرم(ص) نخست او را به رفتن مکه و شرکت در مراسم حج و ابلاغ تعدادى از آیات سوره توبه مأمور فرمود. آنگاه پس از سه روز از رفتن ابوبکر به سمت مکه براى انجام این مأموریت، حضرتش على را مأمور رفتن به سمت مکه و برگردانیدن ابوبکر و انجام این ابلاغ‌هاى سرنوشت‌ساز فرمود. و چون ابوبکر برگشت و به خدمت پیامبر(ص) رسید از روى ناراحتى و در حال گریه از علت این عزل و نصب سؤال کرد. پس پیغمبر خدا(ص) فرمود: به من امر شد که مأموریت را کسى انجام ندهد مگر من یا مردى از وابستگان به من. و به دیگر عبارت: من خود انجام دهم، یا کسى که از من باشد.<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>
+
|موضوع= فضایل امام على علیه‌السلام
  
نویسنده سپس در رابطه با نقلیات حدیثى و اعترافات خلفا درباره على(ع) توجه خوانندگان را به دو نکته مهم جلب می‌کند:
+
|زبان= فارسی
#عده زیادى از اعلام حدیثى و بزرگان مورخین سنى که حدیث غدیر را نقل کرده یا رساله و کتاب اختصاصى درباره آن نوشته‌اند قبل از همه ابوبکر و عمر و عثمان را به‌عنوان راوى حدیث غدیر و مخصوصاً جمله «من کنت مولاه فعلى مولاه» معرفى و از آن‌ها نام برده‌اند.
 
#حداقل حدود شصت نفر از علما و محدثین و تاریخ‌نگاران نقل کرده‌اند که: پس از انجام مراسم غدیر از ناحیه پیغمبر و اعلام مقام مولویت على و دستور الزامى حضرتش مبنى بر بیعت با على، ابوبکر و عمر با ایراد کلمه «بخ بخ لك يا علي» یا کلمه «أصبحت و أمسیت مولى كل مؤمن و...» به على تبریک و تهنیت گفتند.<ref>ر.ک: همان، ص37-36</ref>
 
  
در بخش اعترافات عمر، مطالب فراوانی در منابع مختلف ذکر شده که حاکی از اعتراف و تصریح عمر به برخی از ویژگی‌های [[امام على(ع)]] است؛ به‌عنوان‌مثال شیخ عبیدالله امرتسرى حنفى از طریق حافظ ابن مردویه اصفهانى از سالم (غلام آزادشده على) نقل نموده که گفت: همراه على در زمینى که آن را کشت مى‌نمود بودم، پس ابوبکر و عمر بدان جا آمدند و گفتند: السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته.
+
|تعداد جلد= ۱
  
بدان‌ها گفته شد: در دوران حیات پیامبر(ص) با خطاب «یا امیرالمؤمنین» به على سلام مى‌کنید؟! عمر گفت: پیامبر این‌چنین به ما امر کرد و دستور داد.<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>
+
|عنوان افزوده1= تحقیق و تدوین
  
در بخش دیگری تعبیرات اعتراف آمیز عمر پیرامون مشکل‌گشایی‌های علمی و قضائی امیر مؤمنان(ع) ذکر شده است. نویسنده به خاطر رعایت اختصار و محدودیت حجم کتاب از ذکر مشروح قضایا پرهیز کرده و تنها به ایراد فهرستی از تعبیرات عمر درباره امام بسنده کرده است. در این فهرست چهل مورد از این اعترافات با ترجمه و آدرس منابع ذکر شده است. خلیفه دوم ده‌ها مرتبه در پیشامدهای اسلامى و مشکلات قضائى که از ناحیه امام امیر مؤمنان(ع) به سرانجام می‌رسید، کلمه «لو لا على لهلک عمر» اگر علی نبود عمر هلاک شده بود؛ را تکرار نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص134-120</ref>. نویسنده به 51 منبع که در آن، اعتراف «لو لا علی لهلک عمر» آمده اشاره کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص129</ref>
+
|افزوده1= مجمع الغدیر
  
در بخش نقلیات حدیثی عثمان درباره علی(ع)،[[ابن عساکر، علی بن حسن| ابن عساکر]] دمشقى با ذکر سند، از یونس مولى و غلام رشید نقل نموده که گفت: من بالاى سر مأمون ایستاده بودم و یحیى بن اکثم هم حضور داشت که سخن از فضل على به میان آمد. پس مأمون گفت شنیدم پدرم رشید مى‌گوید... شنیدم [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] می‌گوید: عثمان رجوع به على کرد و على متوجه شد عثمان به او خیره شده و نگاه عمیق می‌کند. پس على با روى سخن به عثمان گفت: ازچه‌رو این‌گونه به من نگاه مى‌کنى اى عثمان؟ عثمان پاسخ داد شنیدم رسول خدا(ص) می‌فرمود: النظر الى (وجه) على عبادة؛ نگاه به –صورت- على عبادت است.<ref>ر.ک: همان، ص178</ref>
+
|عنوان افزوده2=
  
از دیگر بخش‌های خواندنی کتاب سؤال‌ها و ارجاعات معاویه به امیر مؤمنان و اعتراف او به فضائل آن حضرت است. در ابتدای این بخش به نقل از زین‌الدین عبدالرئوف مناوی شافعی چنین می‌خوانیم: معاویه افرادى را به نزد على(ع) می‌فرستاد تا درباره مشکلات (خود یا دیگران) استعلام نمایند؛ و چون آن حضرت بدان‌ها پاسخ می‌داد، یکى از فرزندانش گفت: به سؤال‌هاى دشمن خود جواب می‌دهى؟! على گفت: آیا این براى ما کافى نیست که او محتاج و نیازمند به ما باشد و از ما سؤال کند؟.<ref>ر.ک: همان، ص191</ref>
+
|افزوده2=
  
در قسمت دیگری از این بخش[[ابن عساکر، علی بن حسن| ابن عساکر]] به نقل از جابر آورده است که گفت: درحالی‌که نزد معاویه بودم سخن از على به میان آمد. پس معاویه از على و پدر و مادر على تمجید کرد، آنگاه گفت: چگونه این‌چنین دم از خوبى آن‌ها نزنم درحالی‌که آن‌ها خوبان خلق خدا باشند و عترت پیامبرش، خوبان، فرزندان خوبان.<ref>ر.ک: همان، ص207</ref>
+
|لینک=
 +
}}
  
در آخرین بخش کتاب نقلیات و اعترافات عمر بن عبدالعزیز ذکر شده است. ازجمله این نقلیات ماجرای سب و دشنام پدرش به امام امیر مؤمنان علی(ع) است. ابن ابى‌الحدید با ذکر سند از عمر بن عبدالعزیز نقل نموده که پدرم به هنگام خطبه خواندن حالش عادى و به‌طور مستمر و مسلسل ایراد سخن مى‌کرد، اما همین‌که به بردن نام على و سب و ناسزاگوئى به او می‌رسید زبانش به لکنت و نارسائى می‌افتاد، رنگ چهره‌اش زرد و حالش متغیر و دگرگون می‌شد.  
+
==محتوای کتاب==
 +
این کتاب مشتمل بر یک مقدمه و هفت بخش است. در دیباچه کتاب چهار [[حدیث]] از [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عثمان بن عفان|عثمان]] و [[معاویه]] در فضیلت [[امام على(ع)|حضرت علی]] علیه‌السلام ذکر شده است. اولین حدیث از ابوبکر است که گفت: ای مردم بر شما باد به دوستى و دنباله‌روى از على بن ابى‌طالب، پس همانا که من خود شنیدم [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (صلی الله علیه وآله) می‌فرمود: على بعد از من بهترین کسى است که خورشید بر او تابیده و غروب نموده است.
  
پس دراین‌باره از وى سؤال کردم؟ گفت:آیا متوجه-تغییر حال من-شدى؟ آرى اگر مستمعین و مردم آنچه را که من از فضائل و مناقب على می‌دانم بدانند دیگر احدى از آن‌ها از ما پیروى نخواهد کرد. به‌طور خلاصه خاطرنشان نمود که: باید به هر شکلى که هست امتیازات همه‌جانبه على را با سب و فحش، لوث و مخفى نمود، تا بتوانیم به خط ریاست و سوار شدن بر دوش مردم ادامه دهیم، وگرنه مردم على را-با آن‌همه مزایا و محاسن-ترک نمى‌کنند که به ما بپیوندند و از ما متابعت کنند.<ref>ر.ک: همان، ص225</ref>
+
اولین موضوعی که برتری امام على(ع) را بر ابوبکر نشان می‌دهد، ابلاغ [[سوره توبه|سوره برائت]] و بیزاری از مشرکین است. [[احمد بن حنبل]] و دیگر اعلام محدثین و تاریخ‌نگاران [[اهل سنت|سنى]]، از ابوبکر نقل نموده‌اند که: [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]](ص) نخست او را به رفتن [[مکه]] و شرکت در مراسم [[حج]] و ابلاغ تعدادى از آیات سوره توبه مأمور فرمود. آنگاه پس از سه روز از رفتن ابوبکر به سمت مکه براى انجام این مأموریت، آن حضرت امام على را مأمور رفتن به سمت مکه و برگردانیدن ابوبکر و انجام این ابلاغ‌هاى سرنوشت‌ساز فرمود. و چون ابوبکر برگشت و به خدمت پیامبر(ص) رسید از روى ناراحتى از علت این عزل و نصب سؤال کرد. پس پیغمبر خدا(ص) فرمود: به من امر شد که مأموریت را کسى انجام ندهد مگر من یا مردى از وابستگان به من.
حدیث «طیر مشوی» آخرین حکایتی است که حاکی از فضیلت امیر مؤمنان علی(ع) در نزد خدای متعال است. حداقل ۱۳۱ نفر از علماى سنى با ذکر سند آورده‌اند: در عصر پیامبر اکرم(ص) زن مسلمانى مرغ سرخ‌کرده‌اى را براى آن حضرت هدیه و تعارف برد، پس پیامبر اکرم(ص) با این‌که معمولاً و حداقل یکى از زوجاتش و نیز نوکر و دربان خانه‌اش انس بن مالک حضور داشتند، اما نظر به موقعیت على در پیشگاه خدا رغبت نکرد بدون او آن مرغ سرخ‌شده را که غذاى مطبوعى بود تناول فرماید. شاید هم مى‌خواست از این رهگذر محبوبیت على را در نزد خدا به دیگران خاطرنشان فرماید. پس عرض کرد: «أللهم ائتنى بأحب خلقک یأکل معى هذا الطعام»؛ بار خدایا محبوب‌ترین آفریدگانت را بفرست تا با من در خوردن این مرغ هم‌غذا شود.  
 
  
طولى نکشید على به در خانه پیامبر به سراغ آن حضرت آمد، ولى انس با عذرتراشى در را باز نکرد و على را راه نداد تا دفعه سوم که على آمد ناگزیر در را به‌روى حضرتش باز نمود و بالاخره على وارد شد و درحالى‌که پیامبر به ‌انتظار او هنوز شروع به خوردن نکرده بود با وى هم‌غذا شد و عملاً دعاى رسول خدا(ص) در حق على مستجاب و محبوب‌ترین خلق خدا بودنش به ظهور پیوست.<ref>ر.ک: همان، ص233-232</ref>
+
نویسنده سپس در رابطه با نقلیات حدیثى و اعترافات خلفا درباره حضرت على(ع) توجه خوانندگان را به دو نکته مهم جلب می‌کند:  
  
==وضعیت کتاب==
+
*عده زیادى از اَعلام حدیثى و بزرگان مورخین سنى که [[حدیث غدیر]] را نقل کرده یا رساله و کتاب اختصاصى درباره آن نوشته‌اند، قبل از همه ابوبکر و عمر و عثمان را به‌عنوان راوى حدیث غدیر و مخصوصاً جمله «من کنتُ مولاه فعلى مولاه» معرفى و از آن‌ها نام برده‌اند.
در پاورقی‌های کتاب، آدرس منابع، ارجاعات و توضیحات مفیدی ذکر شده است. فهرست مطالب و منابع کتاب در انتهای آن ذکر شده است.  
+
*حدود شصت نفر از علما و محدثین و تاریخ‌نگاران نقل کرده‌اند که: پس از انجام مراسم غدیر از ناحیه پیامبر و اعلام مقام [[ولایت|ولایت]] حضرت على و دستور الزامى پیامبر مبنى بر [[بیعت]] با على، ابوبکر و عمر با ایراد جمله «بخّ بخّ لک یا علی» یا «أصبحتَ و أمسیتَ مولى کل مؤمن و مؤمنه» به على تبریک و تهنیت گفتند.
  
==پانویس ==
+
در بخش اعترافات [[عمر بن خطاب|عمر خطاب]]، مطالب فراوانی در منابع مختلف ذکر شده که حاکی از اعتراف و تصریح عمر به برخی از ویژگی‌های [[امام على(ع)|امام على]] است؛ به‌عنوان‌مثال شیخ عبیدالله امرتسرى حنفى از طریق حافظ [[ابن مردویه اصفهانی|ابن مردویه اصفهانى]] از سالم (غلام آزادشده امام على) نقل نموده که گفت: همراه على در زمینى که آن را کشت مى‌نمود بودم، پس ابوبکر و عمر بدان جا آمدند و گفتند: السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته. بدان‌ها گفته شد: در دوران حیات پیامبر(ص) با خطاب «یا امیرالمؤمنین» به على سلام مى‌کنید؟! عمر گفت: پیامبر این‌چنین به ما امر کرد.
<references/>
 
  
==منابع مقاله==
+
در بخش دیگری تعبیرات اعتراف آمیز عمر پیرامون مشکل‌گشایی‌های علمی و قضائی امیر مؤمنان(ع) ذکر شده است. نویسنده به خاطر رعایت اختصار، از ذکر مشروح قضایا پرهیز کرده و تنها به ایراد فهرستی از تعبیرات عمر درباره امام علی بسنده کرده است. در این فهرست چهل مورد از این اعترافات با ترجمه و آدرس منابع ذکر شده است. خلیفه دوم ده‌ها مرتبه در پیشامدها و مشکلات قضائى که از ناحیه امیر مؤمنان(ع) به سرانجام می‌رسید، جمله «لولا علىٌّ لَهلک عمر» اگر علی نبود عمر هلاک شده بود؛ را تکرار نموده است. نویسنده به ۵۱ منبع که در آنها، این اعتراف آمده اشاره کرده است.  
مقدمه و متن کتاب.  
 
  
 +
در بخش نقلیات حدیثی [[عثمان بن عفان|عثمان]] درباره امام علی(ع)، [[ابن عساکر|ابن عساکر دمشقى]] با ذکر [[سند حدیث|سند]]، از یونس غلام [[هارون الرشید]] نقل نموده که گفت: من بالاى سر [[مأمون]] ایستاده بودم و یحیى بن اکثم هم حضور داشت که سخن از فضل على(ع) به میان آمد. پس مأمون گفت شنیدم پدرم رشید مى‌گوید... شنیدم [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] می‌گوید: عثمان رجوع به على کرد و على متوجه شد، عثمان به او خیره شده و نگاه عمیق می‌کند. پس على با روى سخن به عثمان گفت: ازچه‌رو این‌گونه به من نگاه مى‌کنى اى عثمان؟ عثمان پاسخ داد شنیدم رسول خدا(ص) می‌فرمود: النظرُ الى (وجه) على عبادة؛ نگاه به -صورت- على عبادت است.
  
==منبع==
+
از دیگر بخش‌های خواندنی کتاب، سؤال‌ها و ارجاعات [[معاویه]] به امیر مؤمنان و اعتراف او به فضائل آن حضرت است. در ابتدای این بخش به نقل از زین‌الدین عبدالرئوف مناوی شافعی چنین می‌خوانیم: معاویه افرادى را به نزد على(ع) می‌فرستاد تا درباره مشکلات (خود یا دیگران) استعلام نمایند؛ و چون آن حضرت بدان‌ها پاسخ می‌داد، یکى از فرزندانش گفت: به سؤال‌هاى دشمن خود جواب می‌دهى؟! على گفت: آیا این براى ما کافى نیست که او محتاج و نیازمند به ما باشد و از ما سؤال کند؟
ویکی نور
+
 
 +
در قسمت دیگری از این بخش ابن عساکر به نقل از [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر]] آورده است که گفت: درحالی‌که نزد معاویه بودم سخن از على(ع) به میان آمد. پس معاویه از على و پدر و مادر على تمجید کرد، آنگاه گفت: چگونه این‌چنین دم از خوبى آن‌ها نزنم درحالی‌که آن‌ها خوبان خلق خدا باشند و [[عترت]] پیامبرش، فرزندان خوبان.
 +
 
 +
در آخرین بخش کتاب، نقلیات و اعترافات [[عمر بن عبدالعزیز]] ذکر شده است. ازجمله این نقلیات، ماجرای [[سب و فحش دادن|سبّ]] و دشنام پدرش به امام امیر مؤمنان علی(ع) است. [[ابن ابی الحدید|ابن ابى‌الحدید]] با ذکر سند از عمر بن عبدالعزیز نقل نموده که پدرم به هنگام خطبه خواندن حالش عادى و به‌طور مستمر و مسلسل ایراد سخن مى‌کرد، اما همین‌که به بردن نام على و سب، و ناسزاگوئى به او می‌رسید زبانش به لکنت و نارسائى می‌افتاد، رنگ چهره‌اش زرد و حالش متغیر و دگرگون می‌شد. پس دراین‌باره از وى سؤال کردم؟ گفت: آیا متوجه تغییر حال من شدى؟ آرى اگر مستمعین و مردم آنچه را که من از فضائل و مناقب على می‌دانم بدانند، دیگر احدى از آن‌ها از ما پیروى نخواهد کرد. به‌طور خلاصه خاطرنشان نمود که: باید به هر شکلى که هست امتیازات همه‌جانبه على را با سبّ و فحش، مخفى نمود، تا بتوانیم به خط ریاست و سوار شدن بر دوش مردم ادامه دهیم، وگرنه مردم على را -با آن‌همه مزایا و محاسن- ترک نمى‌کنند که به ما بپیوندند و از ما متابعت کنند.
 +
 
 +
حدیث «[[حدیث طیر مشوی|طیر مَشویّ]]» آخرین حکایتی است که حاکی از فضیلت امیر مؤمنان علی(ع) در نزد خدای متعال است. حداقل ۱۳۱ نفر از علماى سنى با ذکر سند آورده‌اند: در عصر پیامبر اکرم(ص) زن مسلمانى مرغ سرخ‌کرده‌اى را براى آن حضرت هدیه و تعارف برد، پس پیامبر اکرم(ص) با این‌که معمولاً و حداقل یکى از زوجاتش و نیز نوکر و دربان خانه‌اش [[انس بن مالک|أنس بن مالک]] حضور داشتند، اما عرض کرد: «أللهم ائتنى بأحبّ خلقک یأکل معى هذا الطعام»؛ بار خدایا محبوب‌ترین آفریدگانت را بفرست تا با من در خوردن این مرغ هم‌غذا شود. طولى نکشید که على به در خانه پیامبر آمد، ولى أنس با عذرتراشى در را باز نکرد و على را راه نداد، تا دفعه سوم که على آمد ناگزیر در را به‌روى حضرتش باز نمود و بالاخره على وارد شد و درحالى‌که پیامبر به ‌انتظار او هنوز شروع به خوردن نکرده بود با وى هم‌غذا شد و عملاً دعاى رسول خدا(ص) در حق على مستجاب و محبوب‌ترین خلق خدا بودنش به ظهور پیوست.
 +
 
 +
==منابع==
 +
 
 +
*امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از دیدگاه خلفا، مهدی فقیه ایمانی، مجمع الغدیر، مشهد، بهار ۱۳۷۵.
 +
 
 +
[[رده:امام علی علیه السلام]]
 +
[[رده:کتابهای با موضوع امام علی علیه السلام]]
 +
[[رده:کتاب‌های فضایل اهل البیت (ع)]]
 +
[[رده:کتابهای شخصیت شناسی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۳۱

کتاب «الامام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از دیدگاه خلفا» مشتمل بر اقوال و اعترافات ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه در رابطه با فضایل امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، بر اساس منابع اهل سنت است. این کتاب توسط واحد تحقیق و تألیف مجمع الغدیر مشهد با همکاری و اشراف شیخ مهدی فقیه‌ایمانی نوشته شده و با عنوان «الامام علی علیه‌السلام فی آراء الخلفاء» توسط یحیی کمالی بحرانی به عربی نیز ترجمه شده است.

Ketab153.jpg
نویسنده مهدی فقیه‌ایمانی
موضوع فضایل امام على علیه‌السلام
زبان فارسی
تعداد جلد ۱
تحقیق و تدوین مجمع الغدیر

محتوای کتاب

این کتاب مشتمل بر یک مقدمه و هفت بخش است. در دیباچه کتاب چهار حدیث از ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه در فضیلت حضرت علی علیه‌السلام ذکر شده است. اولین حدیث از ابوبکر است که گفت: ای مردم بر شما باد به دوستى و دنباله‌روى از على بن ابى‌طالب، پس همانا که من خود شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می‌فرمود: على بعد از من بهترین کسى است که خورشید بر او تابیده و غروب نموده است.

اولین موضوعی که برتری امام على(ع) را بر ابوبکر نشان می‌دهد، ابلاغ سوره برائت و بیزاری از مشرکین است. احمد بن حنبل و دیگر اعلام محدثین و تاریخ‌نگاران سنى، از ابوبکر نقل نموده‌اند که: پیامبر اکرم(ص) نخست او را به رفتن مکه و شرکت در مراسم حج و ابلاغ تعدادى از آیات سوره توبه مأمور فرمود. آنگاه پس از سه روز از رفتن ابوبکر به سمت مکه براى انجام این مأموریت، آن حضرت امام على را مأمور رفتن به سمت مکه و برگردانیدن ابوبکر و انجام این ابلاغ‌هاى سرنوشت‌ساز فرمود. و چون ابوبکر برگشت و به خدمت پیامبر(ص) رسید از روى ناراحتى از علت این عزل و نصب سؤال کرد. پس پیغمبر خدا(ص) فرمود: به من امر شد که مأموریت را کسى انجام ندهد مگر من یا مردى از وابستگان به من.

نویسنده سپس در رابطه با نقلیات حدیثى و اعترافات خلفا درباره حضرت على(ع) توجه خوانندگان را به دو نکته مهم جلب می‌کند:

  • عده زیادى از اَعلام حدیثى و بزرگان مورخین سنى که حدیث غدیر را نقل کرده یا رساله و کتاب اختصاصى درباره آن نوشته‌اند، قبل از همه ابوبکر و عمر و عثمان را به‌عنوان راوى حدیث غدیر و مخصوصاً جمله «من کنتُ مولاه فعلى مولاه» معرفى و از آن‌ها نام برده‌اند.
  • حدود شصت نفر از علما و محدثین و تاریخ‌نگاران نقل کرده‌اند که: پس از انجام مراسم غدیر از ناحیه پیامبر و اعلام مقام ولایت حضرت على و دستور الزامى پیامبر مبنى بر بیعت با على، ابوبکر و عمر با ایراد جمله «بخّ بخّ لک یا علی» یا «أصبحتَ و أمسیتَ مولى کل مؤمن و مؤمنه» به على تبریک و تهنیت گفتند.

در بخش اعترافات عمر خطاب، مطالب فراوانی در منابع مختلف ذکر شده که حاکی از اعتراف و تصریح عمر به برخی از ویژگی‌های امام على است؛ به‌عنوان‌مثال شیخ عبیدالله امرتسرى حنفى از طریق حافظ ابن مردویه اصفهانى از سالم (غلام آزادشده امام على) نقل نموده که گفت: همراه على در زمینى که آن را کشت مى‌نمود بودم، پس ابوبکر و عمر بدان جا آمدند و گفتند: السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته. بدان‌ها گفته شد: در دوران حیات پیامبر(ص) با خطاب «یا امیرالمؤمنین» به على سلام مى‌کنید؟! عمر گفت: پیامبر این‌چنین به ما امر کرد.

در بخش دیگری تعبیرات اعتراف آمیز عمر پیرامون مشکل‌گشایی‌های علمی و قضائی امیر مؤمنان(ع) ذکر شده است. نویسنده به خاطر رعایت اختصار، از ذکر مشروح قضایا پرهیز کرده و تنها به ایراد فهرستی از تعبیرات عمر درباره امام علی بسنده کرده است. در این فهرست چهل مورد از این اعترافات با ترجمه و آدرس منابع ذکر شده است. خلیفه دوم ده‌ها مرتبه در پیشامدها و مشکلات قضائى که از ناحیه امیر مؤمنان(ع) به سرانجام می‌رسید، جمله «لولا علىٌّ لَهلک عمر» اگر علی نبود عمر هلاک شده بود؛ را تکرار نموده است. نویسنده به ۵۱ منبع که در آنها، این اعتراف آمده اشاره کرده است.

در بخش نقلیات حدیثی عثمان درباره امام علی(ع)، ابن عساکر دمشقى با ذکر سند، از یونس غلام هارون الرشید نقل نموده که گفت: من بالاى سر مأمون ایستاده بودم و یحیى بن اکثم هم حضور داشت که سخن از فضل على(ع) به میان آمد. پس مأمون گفت شنیدم پدرم رشید مى‌گوید... شنیدم ابن عباس می‌گوید: عثمان رجوع به على کرد و على متوجه شد، عثمان به او خیره شده و نگاه عمیق می‌کند. پس على با روى سخن به عثمان گفت: ازچه‌رو این‌گونه به من نگاه مى‌کنى اى عثمان؟ عثمان پاسخ داد شنیدم رسول خدا(ص) می‌فرمود: النظرُ الى (وجه) على عبادة؛ نگاه به -صورت- على عبادت است.

از دیگر بخش‌های خواندنی کتاب، سؤال‌ها و ارجاعات معاویه به امیر مؤمنان و اعتراف او به فضائل آن حضرت است. در ابتدای این بخش به نقل از زین‌الدین عبدالرئوف مناوی شافعی چنین می‌خوانیم: معاویه افرادى را به نزد على(ع) می‌فرستاد تا درباره مشکلات (خود یا دیگران) استعلام نمایند؛ و چون آن حضرت بدان‌ها پاسخ می‌داد، یکى از فرزندانش گفت: به سؤال‌هاى دشمن خود جواب می‌دهى؟! على گفت: آیا این براى ما کافى نیست که او محتاج و نیازمند به ما باشد و از ما سؤال کند؟

در قسمت دیگری از این بخش ابن عساکر به نقل از جابر آورده است که گفت: درحالی‌که نزد معاویه بودم سخن از على(ع) به میان آمد. پس معاویه از على و پدر و مادر على تمجید کرد، آنگاه گفت: چگونه این‌چنین دم از خوبى آن‌ها نزنم درحالی‌که آن‌ها خوبان خلق خدا باشند و عترت پیامبرش، فرزندان خوبان.

در آخرین بخش کتاب، نقلیات و اعترافات عمر بن عبدالعزیز ذکر شده است. ازجمله این نقلیات، ماجرای سبّ و دشنام پدرش به امام امیر مؤمنان علی(ع) است. ابن ابى‌الحدید با ذکر سند از عمر بن عبدالعزیز نقل نموده که پدرم به هنگام خطبه خواندن حالش عادى و به‌طور مستمر و مسلسل ایراد سخن مى‌کرد، اما همین‌که به بردن نام على و سب، و ناسزاگوئى به او می‌رسید زبانش به لکنت و نارسائى می‌افتاد، رنگ چهره‌اش زرد و حالش متغیر و دگرگون می‌شد. پس دراین‌باره از وى سؤال کردم؟ گفت: آیا متوجه تغییر حال من شدى؟ آرى اگر مستمعین و مردم آنچه را که من از فضائل و مناقب على می‌دانم بدانند، دیگر احدى از آن‌ها از ما پیروى نخواهد کرد. به‌طور خلاصه خاطرنشان نمود که: باید به هر شکلى که هست امتیازات همه‌جانبه على را با سبّ و فحش، مخفى نمود، تا بتوانیم به خط ریاست و سوار شدن بر دوش مردم ادامه دهیم، وگرنه مردم على را -با آن‌همه مزایا و محاسن- ترک نمى‌کنند که به ما بپیوندند و از ما متابعت کنند.

حدیث «طیر مَشویّ» آخرین حکایتی است که حاکی از فضیلت امیر مؤمنان علی(ع) در نزد خدای متعال است. حداقل ۱۳۱ نفر از علماى سنى با ذکر سند آورده‌اند: در عصر پیامبر اکرم(ص) زن مسلمانى مرغ سرخ‌کرده‌اى را براى آن حضرت هدیه و تعارف برد، پس پیامبر اکرم(ص) با این‌که معمولاً و حداقل یکى از زوجاتش و نیز نوکر و دربان خانه‌اش أنس بن مالک حضور داشتند، اما عرض کرد: «أللهم ائتنى بأحبّ خلقک یأکل معى هذا الطعام»؛ بار خدایا محبوب‌ترین آفریدگانت را بفرست تا با من در خوردن این مرغ هم‌غذا شود. طولى نکشید که على به در خانه پیامبر آمد، ولى أنس با عذرتراشى در را باز نکرد و على را راه نداد، تا دفعه سوم که على آمد ناگزیر در را به‌روى حضرتش باز نمود و بالاخره على وارد شد و درحالى‌که پیامبر به ‌انتظار او هنوز شروع به خوردن نکرده بود با وى هم‌غذا شد و عملاً دعاى رسول خدا(ص) در حق على مستجاب و محبوب‌ترین خلق خدا بودنش به ظهور پیوست.

منابع

  • امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از دیدگاه خلفا، مهدی فقیه ایمانی، مجمع الغدیر، مشهد، بهار ۱۳۷۵.