شیخ ابوالقاسم قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: شیخ ابوالقاسم قمی، آثار شیخ ابوالقاسم ق...' ایجاد کرد)
 
(منابع)
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''آیت الله ابوالقاسم کبیر قمى''' (۱۲۸۰ - ۱۳۵۳ ق) از علمای بزرگ [[قم]] و از شاگردان [[آخوند خراسانی|آخوند خراسانى]] و [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید یزدى]] بود. موقعیت علمى ایشان در قم و در محافل علمى [[شیعه]] معروف بوده، و لذا طلاب فراوانى در درس او شرکت مى کرده اند که از آن جمله، مرحوم [[امام خمینی|امام خمینى]] و [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|آیت الله گلپایگانى]] می باشند.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = ابوالقاسم کبیر قمى
 +
||تصویر=[[پرونده:Qomy.jpg|220px|center]]
 +
||زادروز = ۱۲۸۰ قمری
 +
|زادگاه = [[قم]]
 +
|وفات =  ۱۳۵۳ قمری
 +
|مدفن = قم، [[حرم حضرت معصومه علیها السلام|حرم حضرت معصومه]]
 +
|اساتید =  [[آخوند خراسانی]]، [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدى]]، [[میرزا محمد حسن آشتیانی]]، [[میرزا ابوالمعالی کلباسی|میرزا ابوالمعالى کلباسى]]،...
 +
|شاگردان = [[امام خمینی]]، [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|آیت الله گلپایگانى]]، [[میرزا محمد فیض قمی]]، [[آخوند ملا علی همدانی|آخوند ملا على همدانى]]،...
 +
|آثار = حاشیه بر [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایة الاصول]]، حاشیه بر [[تفسیر صافی (کتاب)|تفسیر صافى]]، تصحیح [[جمال الأسبوع (کتاب)|جمال الاسبوع]]،...
 +
}}
  
 +
==ولادت==
  
 +
ابوالقاسم قمی، در حدود سال ۱۲۸۰ قمری در بیت علم و فضیلت زاده شد. پدرش مرحوم شیخ ملا محمدتقى هم یکى از افاضل [[قم]] بوده است.<ref> آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۳.</ref> البته سال ولادتش، در جایى تصریح نشده است، اما از آنجا که در سال ۱۳۵۳ ق، در سنین بیش از هفتاد سالگى بدرود حیات گفت پس سال تولدش در حدود ۱۲۸۰ قمری بوده است.<ref>امین عاملى، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۷۰.</ref>
  
 +
==تحصیلات و اساتید==
  
==شيخ ابوالقاسم قمى ==
+
مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی، دروس مقدماتى و ادبیات و سطوح اولیه را در [[قم]] و کاشان و [[اصفهان‌|اصفهان]] نزد عالمان بزرگی فراگرفت، مانند:
  
زاهد بزرگ
+
*۱- حاج شیخ محمدحسن نادى (م، ۱۳۱۷ ق) نویسنده «ردّ الشیخیه» - که از بزرگان علماى قم و پدر زوجه اش بود؛
  
'''اشاره:'''
+
*۲- حاج شیخ محمدجواد قمى (م، ۱۳۱۴ ق) - از اعاظم علماى قم؛
  
[[قم]]، شهرى است كه در طول چهارده قرن هماره آكنده از عالمان و دانشمندان و فقيهان و محدثان بوده است. اما در اين ميان قرن چهارم و قرن چهاردهم هجرى درخشش خاصى داشته و شمار دانش‌پژوهان در اين دو قرن، بيش از زمان‌هاى ديگر بوده است.
+
*۳- حاج ملا محمد نراقى؛
  
قم، در نيمه اول قرن چهاردهم شاهد تأسيس حوزه علميه (1340 ق) و رونق بيش از پيش علوم اهل بيت عصمت و طهارت علیهم‌السلام و مهاجرت عده بسيارى از تشنگان معارف شيعى بود كه يكى از نام‌آورترين عالمان و مدرسان قم در آن زمان، مرحوم آيت  الله العظمى حاج شيخ ابوالقاسم قمى - معروف به كبير - بوده است. فقيهى بزرگ، كه هنوز آوازه سجاياى اخلاقى و مراتب علمى اش در شهر قم، شهرت فراوان دارد. اينك در اين مقاله كوتاه به ذكر گوشه اى از زندگانى پربارش مى پردازيم.
+
*۴- میرزا فخرالدین نراقى (م، ۱۳۲۵ ق)؛
  
'''ولادت:'''
+
*۵- حاج آقا منیرالدین بروجردى (م، ۱۳۴۲ ق) صاحب «الفروق بین الفریضه والنافله» و منظومه در فقه و اصول.<ref>مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.</ref>
  
آيت  الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى، در حدود سال 1280 ق در بيت علم و فضيلت زاده شد. پدرش مرحوم شيخ ملا محمدتقى هم يكى از افاضل قم بوده است.(1) البته سال ولادتش، در جايى تصريح نشده است، اما از آنجا كه در سال 1353 ق، در سنين بيش از هفتاد سالگى بدرود حيات گفت پس سال تولدش در حدود 1280 ق بوده است.(2)
+
وی پس از آن به [[تهران]] مهاجرت کرد و [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]] را هم در محضر آیت الله [[میرزا محمد حسن آشتیانی|میرزا محمدحسن آشتیانى]] (م، ۱۳۱۹ ق) آموخت و در برخى از علوم همچون ادبیات و حسن خط، مهارت بسیارى کسب نمود.
  
'''تحصيلات '''
+
'''هجرت به نجف:'''
  
مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم، دروس مقدماتى و ادبيات و سطوح اوليه را در [[قم]] و كاشان و اصفهان نزد حضرات آيات:
+
سپس در حدود سال ۱۳۰۵ ق، رهسپار [[نجف]] اشرف شد و سالیان بسیار باتلاش و کوشش فراوان - همراه با فقر و تنگى معیشت و تشتت خیال<ref> شیخ آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۳.</ref> در فراگیرى علم کوشید. برخى از اساتیدش در نجف عبارت‌اند از:
  
* 1- حاج شيخ محمدحسن نادى (م 1317 ق) نويسنده «ردّ الشيخيه» - كه از بزرگان علماى قم و ابوالزوجه اش بود -
+
*۱- [[آقا رضا همدانی|حاج آقا رضا همدانى]] (۱۲۵۰-۱۳۲۲ ق) صاحب «مصباح الفقیه فى شرح [[شرایع الاسلام (کتاب)|شرایع الاسلام]]»؛
  
* 2- حاج شيخ محمدجواد قمى (م ح 1314 ق) - از اعاظم علماى قم -
+
*۲- حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى (م، ۱۳۲۶ ق)؛
  
* 3- حاج ملا محمد نراقى
+
*۳- [[آخوند خراسانی|آخوند ملا محمدکاظم خراسانى]] (۱۲۵۵-۱۳۲۹ ق) صاحب «[[کفایة الاصول (کتاب)|کفایة الاصول]]» و «[[فوائد الاصول (آخوند خراسانى) (کتاب)|فوائد الاصول]]»؛
  
* 4- ميرزا فخرالدين نراقى (م 1325 ق)
+
*۴- [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم طباطبایى یزدى]] (۱۲۴۷-۱۳۳۷ ق) صاحب «[[عروة الوثقى (کتاب)|عروة الوثقى]]» و «حاشیه مکاسب».
  
* 5- حاج آقا منيرالدين بروجردى (م 1342 ق) صاحب «الفروق بين الفريضه والنافله» و منظومه در فقه و اصول فراگرفت(3) و پس از آن به تهران مهاجرت كرد و رسائل را هم در محضر آيت  الله ميرزا محمدحسن آشتيانى (م 1319 ق) آموخت و در برخى از علوم همچون ادبيات و حسن خط، مهارت بسيارى كسب نمود.
+
وى در نجف، آنقدر کوشید تا به درجه [[اجتهاد]] نائل آمد و در همان جا، از علماى بزرگ و فقیهان سترگ و از مروجین شرع مقدس - به گفتار و کردارش - به شمار مى رفت.<ref> آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۳.</ref>
  
'''هجرت به نجف '''
+
مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى همچنین، به هنگام تحصیل خود در [[اصفهان]] و کاشان و [[نجف]] از گروهى [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایت اخذ کرد که آن‌ها عبارتند از آیات عظام:
  
سپس در حدود سال 1305 ق، رهسپار [[نجف]] اشرف شد و ساليان بسيار باتلاش و كوشش فراوان - همراه با فقر وفاقه و تنگى معيشت و تشتت خيال -(4) در فراگيرى علم كوشيد. برخى از اساتيدش در نجف عبارت‌اند از آيات عظام:
+
*۱- [[میرزا ابوالمعالی کلباسی|میرزا ابوالمعالى کلباسى]] (م، ۱۳۱۵ ق) صاحب «الجبر و التفویض» و «الاستشفاء بالتربة الحسینیة»؛
  
* 1- حاج آقا رضا همدانى (ح 1250-1322 ق) صاحب «مصباح الفقيه فى شرح شرايع الاسلام»؛
+
*۲- [[سید محمدهاشم چهارسوقی|میرزا محمدهاشم چهارسوقى اصفهانى]] (م، ۱۳۱۸ ق) صاحب «مبانى الاصول» و «اصول آل الرسول»؛
  
* 2- حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى (م 1326 ق)؛
+
*۳- حاج آقا منیرالدین بروجردى اصفهانى (۱۲۶۹-۱۳۴۲ ق) صاحب «منظومه در شرح حال اصحاب اجماع» و شرح حال رواة؛
  
* 3- آخوند ملا محمدكاظم خراسانى (1255-1329 ق) صاحب «كفاية الاصول» و «فوائد الاصول»؛
+
*۴- سید محمد علوى بروجردى کاشانى (م، ۱۳۶۲ ق)؛
  
* 4- سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى (1247-1337 ق) صاحب «عروة الوثقى» و «حاشيه مكاسب».
+
*۵- [[آخوند خراسانی|آخوند ملا محمدکاظم خراسانى]] (م، ۱۳۲۹ ق) صاحب «[[کفایه الاصول|کفایة الاصول]]»؛
  
وى در نجف، آنقدر كوشيد تا به درجه اجتهاد نائل آمد و در همان جا، از علماى بزرگ و فقيهان سترگ و از مروجين شرع مقدس - به گفتار و كردارش - به شمار مى رفت.(5) نيز، مرحوم آيت  الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى به هنگام تحصيل خود در اصفهان و كاشان و نجف از گروهى اجازه روايت اخذ كرد كه آن‌ها عبارتند از آيات عظام:
+
- [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم طباطبایى یزدى]] (م، ۱۳۳۷ ق) صاحب «[[عروة الوثقى]]».
  
* 1- ميرزا ابوالمعالى كلباسى (م 1315 ق) صاحب «الجبر والتفويض» و «الاستشفاء بالتربة الحسينية»؛
+
'''خاطره اى از دوران تحصیل:'''
  
* 2- ميرزا محمدهاشم چهارسوقى اصفهانى (1318 ق) صاحب «مبانى الاصول» و «اصول آل الرسول»؛
+
آیت  الله [[سید موسی شبیری زنجانی|سید موسى شبیرى زنجانى]] به نقل از آقاى حاج میرزا مهدى ولایى - یکى از نویسندگان فاضل فهرست کتب خطى کتابخانه [[آستان قدس رضوی|آستان قدس]] - نقل کرده اند، که: زمانى آقاى حاج شیخ ابوالقاسم قمى به [[نجف]] اشرف مشرف شد و در ضمن سخنانش فرمود: «وضع شما طلبه ها الان خیلى اعیانى و شاهانه است، در زمانى که ما تحصیل مى کردیم طلبه هاى معمولى هفته اى یک نوبت پختنى داشتند و طلبه هاى اعیان هفته اى دو بار و طلبه هاى فقیر ماهى یک وعده. در یکى از سال‌هاى تحصیلى که دو ماه گوشت نخورده بودم از کنار حجره طلبه اى رد مى شدم که دیدم آبگوشت را از درون دیزى، در کاسه مى ریزد. بوى آبگوشت که در فضا پیچیده بود پاى مرا سست کرد آن طلبه به من تعارف نمود و من قبول نکردم و گفتم: من نهار خورده ام، چون پیش‌تر خود را با مقدارى تربچه سیر کرده بودم».<ref>باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲ (مرداد ۱۳۶۶)، ص ۸۴.</ref>
  
* 3- حاج آقا منيرالدين بروجردى اصفهانى (1269-1342 ق) صاحب «منظومه در شرح حال اصحاب اجماع» و شرح حال رواة؛
+
'''بازگشت به قم:'''
  
* 4- سيد محمد علوى بروجردى كاشانى (1362 ق)؛
+
سال بازگشت او به [[قم]] دقیقاً معلوم نیست، اما اگر مدت توقف و زندگى اش را در [[نجف]] حدود ۳۰ سال بدانیم، بازگشتش باید در سال ۱۳۲۴ ق بوده باشد. وى در حالى به قم بازگشت که یکى از علماى مشهور و دانشمندان نام‌آور قمى حوزه نجف به شمار مى رفت. ولذا در قم با استقبال بسیار مواجه شد و مردم و طلاب، گرد او جمع شدند و معظم له را پیشواى دینى خود قرار دادند.<ref> آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۴.</ref> وى در قم به اقامه جماعت در مسجد [[امام حسن عسکرى]] علیه‌السلام و تدریس [[فقه]] و [[اصول]]، و حل مشکلات مردم پرداخت و خزانه دارى نفائس و ضریح و حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها (که منصب آبا و اجدادى اش بود) بر عهده وى قرار گرفت -تا بدانجا که یکى از القاب مشهورش «خازن الحرم» است-<ref>مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹ و آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۴.</ref> و مردم قم و اطراف آن، [[تقلید|تقلید]] از او را پذیرفتند.<ref>واعظ خیابانى، علماء معاصرین، ص ۱۵۵.</ref>
  
* 5- آخوند ملا محمدكاظم خراسانى (م 1329 ق) صاحب «الفوائد الفقهية والاصولية» و «قضاو شهادات»؛
+
==تدریس و شاگردان==
  
* 6- سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى (م 1337 ق) صاحب «تعادل و تراجيح» و «اجتماع امر و نهى».
+
شیخ ابوالقاسم قمی، در طول سالیان فراوان تدریس [[فقه]] شاگردان بسیارى را پروراند. پیش از ورود [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|آیت الله حایرى]] به [[قم]] و تأسیس [[حوزه علمیه قم|حوزه علمیه]] (۱۳۴۰ ق/ ۱۳۰۰ ش)، عموم شاگردانش را طلاب و فضلاى قمى تشکیل مى دادند. البته ایشان همه روزه براى برخى از بازاریان باسواد، یک درس [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]] هم داشتند که مرحوم حاج سید على بلورفروش و حاج شیخ على سقط‌فروش از آن جمله اند و پس از ورود آیت  الله حایرى هم، بسیارى از شاگردان معظم له به حلقه درسى حاج شیخ ابوالقاسم قمى نیز پیوستند و از او هم بهره بردند.  
  
'''خاطره اى از دوران تحصيل '''
+
سبک تدریس ایشان مبتنى بر دقت بسیار و ژرف‌نگرى بود ولذا مسئله اى را که عنوان مى کردند، دیر به پایان مى رسید و شاگردانش با وى، بسیار به بحث مى پرداختند و اکثر روزها، مباحثه بین الاثنینى مى شد - و این سبک تدریس [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزاى شیرازى]] نیز بوده است و در پرورش قوه [[اجتهاد]] و ملکه استنباط در شاگردان، نقش مؤثرى دارد. علم و فضل و دانش گسترده وى در [[قم]] تا بدانجا مشهور بود که حتى مرحوم آیت الله حایرى در درس [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] خویش به طرح برخى نظرات وى پرداخته و بعضى از آن‌ها را قبول مى کرد.<ref> مرحوم آیت  الله اراکى مى فرمود: روزى، آقاى حاج شیخ فرمودند: شیخ انصارى علیه الرحمة در رسائل، حدیث رفع را ظاهر در خصوص رفع مؤاخذه دانسته، ولى از صحیحه بزنطى برمى آید که رفع جمیع آثار - حکم وضعى و حکم تکلیفى - مراد است. بنابراین باید از ظاهر حدیث رفع، دست برداشت و این نظر آقاى حاج شیخ ابوالقاسم است. ایشان مى فرمود: معلوم نیست سؤال سائل از حکم وضعى باشد، بلکه چون حلف به طلاق و عتاق (به نحو شرط نتیجه) خود حرام تکلیفى است، امکان دارد سؤال از این باشد که حالا که کسى مجبور شده به حلف، آیا مرتکب کار حرامى شده؟ و آیا این حلف، عقوبت دارد و باید کفاره بدهد؟ (باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۵-۸۶)</ref> از مرحوم آیت  الله گلپایگانى هم نقل شده است که روزى آقاى [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|حاج شیخ عبدالکریم]] مطالبى را از حاج شیخ ابوالقاسم نقل کردند و دو اشکال از اشکالات ایشان را قبول و دوتاى دیگر را رد کردند.<ref>باقرى بیدهندى، همان.</ref>
  
آيت  الله سيد موسى شبيرى زنجانى به نقل از آقاى حاج ميرزا مهدى ولايى - يكى از نويسندگان فاضل فهرست كتب خطى كتابخانه آستان قدس - نقل كرده اند، كه: زمانى آقاى حاج شيخ ابوالقاسم قمى به [[نجف]] اشرف مشرف شد و در ضمن سخنانش فرمود: «وضع شما طلبه ها الان خيلى اعيانى و شاهانه است، در زمانى كه ما تحصيل مى كرديم طلبه هاى معمولى هفته اى يك نوبت پختنى داشتند و طلبه هاى اعيان هفته اى دو بار و طلبه هاى فقير ماهى يك وعده. در يكى از سال‌هاى تحصيلى كه دو ماه گوشت نخورده بودم از كنار حجره طلبه اى رد مى شدم كه ديدم آبگوشت را از درون ديزى، در كاسه مى ريزد. بوى آبگوشت كه در فضاى پيچيده بود پاى مرا سست كرد آن طلبه به من تعارف نمود و من قبول نكردم و گفتم: من نهار خورده ام، چون پيش‌تر خود را با مقدارى تربچه سير كرده بودم».(6)
+
برخی از شاگردان ایشان - که در کتب تراجم آمده - عبارتند از:
  
'''بازگشت به قم '''
+
*۱- [[امام خمینی|امام خمینى]] (۱۳۲۰-۱۴۰۹ ق) بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران.
  
سال بازگشت او به [[قم]] دقيقاً معلوم نيست، اما اگر مدت توقف و زندگى اش را در [[نجف]] حدود 30 سال بدانيم، بازگشتش بايد در سال 1324 ق بوده باشد. وى در حالى به قم بازگشت كه يكى از علماى مشهور و دانشمندان نام‌آور قمى حوزه نجف به شمار مى رفت. ولذا در قم با استقبال بسيار مواجه شد و مردم و طلاب، گرد او جمع شدند و معظم له را پيشواى دينى خود قرار دادند.(7) وى در قم به اقامه جماعت در مسجد [[امام حسن عسكرى]] علیه‌السلام و تدريس [[فقه]] و [[اصول]]، و حل مشكلات مردم پرداخت و خزانه دارى نفائس و ضريح و حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها (كه منصب آبا و اجدادى اش بود) بر عهده وى قرار گرفت - تا بدانجا كه يكى از القاب مشهورش «خازن الحرم» است -(8) و مردم قم و اطراف آن، تقليد از او را پذيرفتند.(9)
+
*۲- آیت  الله حاج [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|سید محمدرضا موسوى گلپایگانى]] (۱۳۱۶-۱۴۱۲ ق) صاحب «کتاب القضاء» و «کتاب الحج» و «کتاب الحدود»؛
  
'''تدريس '''
+
*۳- آیت  الله حاج [[میرزا محمد فیض قمی|میرزا محمد فیض قمى]] (۱۲۹۳-۱۳۷۰ ق) صاحب «کتاب الفیض» و «نجاة العباد»؛
  
معظم له، در طول ساليان فراوان تدريس فقه شاگردان بسيارى را پروراند. پيش از ورود آيت الله حايرى به [[قم]] و تأسيس حوزه علميه (1340 ق/ 1300 ش) عموم شاگردانش را طلاب و فضلاى قمى تشكيل مى دادند. البته ايشان همه روزه براى برخى از بازاريان باسواد، يك درس مكاسب هم داشتند كه مرحوم حاج سيد على بلورفروش و حاج شيخ على سقط‌فروش از آن جمله اند و پس از ورود آيت  الله حايرى هم، بسيارى از شاگردان معظم له به حلقه درسى حاج شيخ ابوالقاسم قمى نيز پيوستند و از او هم بهره بردند.
+
*۴- آیت الله حاج [[سید احمد شبیری زنجانی|سید احمد شبیرى زنجانى]] (۱۳۰۸-۱۳۹۳) صاحب «الکلام یجرّالکلام» و «افواه‌الرجال»؛
  
سبك تدريس ايشان مبتنى بر دقت بسيار و ژرف‌نگرى بود ولذا مسئله اى را كه عنوان مى كردند، دير به پايان مى رسيد و شاگردانش با وى، بسيار به بحث مى پرداختند و اكثر روزها، مباحثه بين الاثنينى مى شد - و اين سبك تدريس ميرزاى شيرازى نيز بوده است و در پرورش قوه اجتهاد و ملكه استنباط در شاگردان، نقش مؤثرى دارد - علم و فضل و دانش گسترده وى در [[قم]] تا بدانجا مشهور بود كه حتى مرحوم آيت الله حايرى در درس اصول خويش به طرح برخى نظرات وى پرداخته و بعضى از آن‌ها را قبول مى كرد.(10)
+
- آیت  الله [[آخوند ملا علی همدانی|آخوند ملا على همدانى]] (۱۳۱۲-۱۳۹۸ ق) صاحب «شرح حال ابوبصیر» و «اجتهاد و تقلید» و «قاعده لاضرر»؛
  
از مرحوم آيت الله گلپايگانى هم نقل شده است كه روزى آقاى حاج شيخ عبدالكريم مطالبى را از حاج شيخ ابوالقاسم نقل كردند و دو اشكال از اشكالات ايشان را قبول و دوتاى ديگر را رد كردند.(11)
+
*۶- آیت الله حاج میرزا عبدالله چهلستونى تهرانى (م، ۱۳۰۵) صاحب «اصول فلسفه» و «سنن النبى» و «حاشیه کفایه»؛
  
علامه سيد محسن امين هم درباره اش مى نويسد: «وى عالمى فاضل، محقق مدقق و فقيه اصولى و متقى و زاهد و مشهور به فضل و دقت و نظر و گستردگى معلومات بود. و حتى از نظر علمى به گونه اى بود كه بعضى ايشان را بر آيت الله حايرى ترجيح مى دادند، ولى رياست حوزه از آن حاج شيخ عبدالكريم بود. در سال 1353 ق، ايشان را در قم ديدم و پيرامون برخى مسائل فقهى گفتگو كرديم و فضل و دقت نظرش را از آن فهميديم، فضلاء قم ايشان را مى ستودند».(12)
+
*۷- آیت الله حاج میرزا محمود روحانى قمى (م، ۱۳۰۷)؛
  
شيخ [[آقا بزرگ تهرانى]] هم مى نويسد: «...طلاب، مجلس درس او را مغتنم و مقام استفاده مى شمردند و اين به خاطر وفور علم و كثرت دانش وى بود...».(13)
+
*۸- آیت  الله حاج [[میرزا ابوالفضل زاهدی قمی|میرزا ابوالفضل زاهدى قمى]] (۱۳۰۹-۱۳۹۸ ق) صاحب «مقصد الحسین» و «منطق الحسین»؛
  
مرحوم واعظ خيابانى هم مى نويسد: «امام اورع ازهد و حير فقيه او حد آقا شيخ ابوالقاسم، شيخ علماى قم و مرجع تقليد ايشان،(14) وى همين عالم مقدس ربانى است كه در قم بر جنازه آيت  الله ميرزا صادق آقا مجتهد تبريزى با قاطبه علماء و مجتهدين و اهالى قم از زوار و مجاورين نماز خواند.(15)
+
*۹- حاج [[سید مصطفی صفایی خوانساری|سید مصطفى صفایى خوانسارى]] (م، ۱۳۲۱) صاحب «الدیانة الاسلامیة» و «الجواهر المودعة»؛
  
بالجمله، موقعيت علمى ايشان در قم و در اوساط علمى [[شيعه]] معروف بوده ولذا طلاب فراوانى در درس او شركت مى كرده اند. اما ما به اين تعداد از شاگردانش - در كتب تراجم - دست يافته ايم.
+
*۱۰- حاج شیخ مهدى حرم پناهى قمى (۱۳۱۹-۱۳۷۴ ق) صاحب «کتابى در اصول»؛
  
'''شاگردان '''
+
*۱۱- حاج شیخ على‌اصغر اشعرى قمى (۱۳۱۸-۱۳۶۸ ق)؛
  
برخى از تلامذه آن فقيه بزرگ عبارتند از آيات عظام و حجج الاسلام:
+
*۱۲- حاج میرزا محمدتقى اشراقى قمى (۱۳۱۳-۱۳۶۸ ق) صاحب «تفسیر [[سوره یوسف]]» و «تفسیر [[سوره قلم]]»؛
  
* 1- امام خمينى (1320-1409 ق) بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران.
+
*۱۳- حاج شیخ عبدالهادى حاج آخوند قمى؛
  
* 2- آيت  الله حاج سيد محمدرضا موسوى گلپايگانى (1316-1412 ق) صاحب «كتاب القضاء» و «كتاب الحج» و «كتاب الحدود»؛
+
*۱۴- حاج شیخ ابوالقاسم نحوى قمى؛
  
* 3- آيت  الله حاج ميرزا محمد فيض قمى (1293-1370 ق) صاحب «كتاب الفيض» و «نجاة العباد»؛
+
*۱۵- حاج سید محمد علوى قزوینى؛
  
* 4- آيت  الله حاج سيد احمد شبيرى زنجانى (1308-1393) صاحب «الكلام يجرّالكلام» و «افواه‌الرجال»؛
+
*۱۶- حاج آقا ضیاء استرآبادى تهرانى؛
  
* 5- آيت  الله آخوند ملا على همدانى (1312-1398 ق) صاحب «شرح حال ابوبصير» و «اجتهاد و تقليد» و «قاعده لاضرر»؛
+
*۱۷- شیخ محمدصادق صدراالشریعه تنکابنى (۱۳۱۵-۱۴۰۰ ق) صاحب «دیوان اشعار» و «تفسیر منظوم»؛
  
* 6- آيت  الله حاج ميرزا عبدالله چهلستونى تهرانى (1305) صاحب «اصول فلسفه» و «سنن النبى» و «حاشيه كفايه»؛
+
*۱۸- شیخ محمدحسین ناصرالشریعه قمى؛
  
* 7- آيت  الله حاج ميرزا محمود روحانى قمى (1307)؛
+
*۱۹- حاج سید احمد مشرف حسینى قمى؛
  
* 8- آيت  الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى قمى (1309-1398 ق) صاحب «مقصد الحسين» و «منطق الحسين»؛
+
*۲۰- حاج شیخ حبیب‌الله زاهدى قمى؛
  
* 9- حاج سيد مصطفى صفايى خوانسارى (1321) صاحب «الديانة الاسلامية» و «الجواهر المودعة»؛
+
*۲۱- شیخ محمدباقر خازنى قمى؛
  
* 10- حاج شيخ مهدى حرم پناهى قمى (1319-1374 ق) صاحب «كتابى در اصول»؛
+
*۲۲- شیخ محمدحسن آقا نجفى قمى.
  
* 11- حاج شيخ على‌اصغر اشعرى قمى (1318-1368 ق)؛
+
==آثار و تألیفات==
  
* 12- حاج ميرزا محمدتقى اشراقى قمى (1313-1368 ق) صاحب «تفسير [[سوره يوسف]]» و «تفسير [[سوره قلم]]»؛
+
از آن [[فقیه]] سترگ، به دلیل کثرت مشاغل اجتماعى و مراجعات مردمى، تألیف بسیاری بر جاى نماند. اما برخى از آثارش در [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] عبارتند از:
  
* 13- حاج شيخ عبدالهادى حاج آخوند قمى؛
+
*۱- حاشیه بر «[[کفایة الاصول (کتاب)|کفایة الاصول]]» استادش [[آخوند خراسانی|محقق خراسانى]]؛
  
* 14- حاج شيخ ابوالقاسم نحوى قمى؛
+
*۲- حاشیه بر «[[تفسیر صافی (کتاب)|تفسیر صافى]]» [[فیض کاشانی|ملا محسن فیض کاشانى]].<ref>مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.</ref>
  
* 15- حاج سيد محمد علوى قزوينى؛
+
*۳- رساله عملیه. وى رساله خود را براى چاپ به چاپخانه داده بود اما با ورود [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|آیت  الله حایرى]] به [[قم]] و براى پرهیز از تعدد مرجع تقلید، رساله اش را از چاپخانه بازپس گرفت.<ref>باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ص ۹۳.</ref>
  
* 16- حاج آقا ضياء استرآبادى تهرانى؛
+
*۴- تصحیح و مقدمه بر «[[جمال الأسبوع (کتاب)|جمال الاسبوع]]» [[سید بن طاووس|سید بن طاووس]] (چاپ ۱۳۳۰ ق).<ref>نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۹.</ref>
  
* 17- شيخ محمدصادق صدراالشريعه تنكابنى (1315-1400 ق) صاحب «ديوان اشعار» و «تفسير منظوم»؛
+
==همراهى در تأسیس حوزه علمیه قم==
  
* 18- شيخ محمدحسين ناصرالشريعه قمى ؛
+
هنگامى که مرحوم آیت  الله حاج [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حایرى]] در سال ۱۳۴۰ ق (۱۳۰۰ ش) به قصد [[زیارت]] حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به [[قم]] آمدند، علماى قم همراه با طلاب و تجار و عموم مردم، همگى به استقبال وى شتافتند و با اصرار بسیار، از او درخواست اقامت دائم و تأسیس حوزه را نمودند. از جمله کسانى که در این راه، کوشش فراوان نمود آیت  الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمى است.
  
* 19- حاج سيد احمد مشرف حسينى قمى؛
+
از مرحوم آیت  الله سید مصطفى صفایى خوانسارى نقل شده است که: زمانى که آقاى حاج شیخ ابوالقاسم و آقاى حاج میرزا محمد ارباب به دیدن حاج شیخ عبدالکریم آمده بودند بحثى فقهى بین این سه بزرگوار درمى گیرد. در بازگشت، آقاى ارباب به حاج شیخ ابوالقاسم مى فرماید: حاج شیخ با ما فرق مى کند، هر کجا که باشد حوزه تشکیل مى دهد، پس چه بهتر که در قم تشکیل گردد و ما قمى ها هم در آن سهیم باشیم. آقاى کبیر مى فرماید: من هم مى خواستم همین را بگویم. ولذا بنا مى گذارند که برگردند و از حضور آقاى حایرى، درخواست اقامت بنمایند و این کار را هم مى کنند.<ref>باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۶.</ref>
  
* 20- حاج شيخ حبيب‌الله زاهدى قمى؛
+
آیت  الله [[سید احمد شبیری زنجانی|شبیرى زنجانى]] از [[امام خمینى]] نقل مى کند که مى فرمود: علت موفقیت، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم این بود که علماى قم، افرادى متقى و پرهیزگار بودند والا اگر ایشان جاى دیگر مى رفت ممکن بود از معظم له استقبالى که در خور شخصیتشان باشد به عمل نمى آمد و قهراً ایشان در کار خود موفق نمى شد. از همین رو آن فقیه بزرگ و خداترس، به هنگام ورود مرحوم آیت  الله حایرى، رساله خود را از چاپخانه پس گرفت و از چاپ آن منصرف شد و مکرر مى فرمود: خدا طول عمر به آقاى حاج شیخ بدهد، آمد شهر ما را آباد کرد.<ref> سید احمد زنجانى، الکلام یجرّ الکلام، ج ۱، ص ۱۰۷.</ref>
  
* 21- شيخ محمدباقر خازنى قمى؛
+
نیز آیت  الله شبیرى زنجانى مى فرمودند: از یکى از آقایان شنیدم که مى گفت: روز عیدى براى دیدن آقاى حاج شیخ ابوالقاسم به منزل ایشان رفتم و تشریف نداشت. پس از مدتى که آقا تشریف آوردند معلوم شد که براى تبریک عید به خانه حاج شیخ عبدالکریم تشریف برده بود<ref>باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۹.</ref> و هم این که معظم له، در روز [[عید غدیر|عید غدیرى]] پس از آن که به بیرونى تشریف آوردند و کثرت جمعیت را مشاهده نمود، فرمود: مردم! بیائید جایى که من مى روم برویم و عصایش را بلند کرد و فرمود: ما یک عَلَم داریم و همگى باید دور او بچرخیم (مقصودش آیت الله حایرى بود) آرى! این است نمونه عینى [[تقوا]] و ترک هوا و هوس و گذشت براى خدا و پرهیز از حبّ جاه و مقام.
  
* 22- شيخ محمدحسن آقا نجفى قمى.
+
==در نظر بزرگان==
  
'''تأليفات '''
+
*[[سید محسن امین|سید محسن امین]] درباره ایشان مى نویسد: «وى عالمى فاضل، محقق مدقق و [[فقیه]] اصولى و [[تقوا|متقى]] و [[زهد|زاهد]] و مشهور به فضل و دقت و نظر و گستردگى معلومات بود. و حتى از نظر علمى به گونه اى بود که بعضى ایشان را بر آیت الله [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حایرى]] ترجیح مى دادند، ولى ریاست حوزه از آن حاج حائری بود. در سال ۱۳۵۳ ق، ایشان را در [[قم]] دیدم و پیرامون برخى مسائل فقهى گفتگو کردیم و فضل و دقت نظرش را از آن فهمیدیم، فضلاء قم ایشان را مى ستودند».<ref>اعیان الشیعة، ج ۲، ص ۴۱۰.</ref>
 +
*شیخ [[آقا بزرگ تهرانى]] هم مى گوید: «...طلاب، مجلس درس او را مغتنم و مقام استفاده مى شمردند و این به خاطر وفور علم و کثرت دانش وى بود...».<ref>نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۹.</ref>
 +
*مرحوم واعظ خیابانى هم مى نویسد: «امام اورع ازهد و حبر فقیه اوحد آقا شیخ ابوالقاسم، شیخ علماى قم و مرجع تقلید ایشان،<ref>علماى معاصرین، ص ۱۵۵.</ref> وى همین عالم مقدس ربانى است که در قم بر جنازه آیت الله میرزا صادق آقا مجتهد تبریزى با قاطبه علماء و مجتهدین و اهالى قم از زوار و مجاورین [[نماز میت|نماز]] خواند.<ref> همان، ص ۳۸۷.</ref>
 +
*مرحوم آیت  الله [[سید حسین طباطبائی قمی|حاج آقا حسین قمى]] فرموده بود: من منکر بودم که در این زمان و در شرایط فعلى و [[فساد]] عمومى آدم خوب و کامل پیدا شود. با این که در قم آقا شیخ ابوالقاسم قمى و در [[نجف]] آقا [[سید مرتضی کشمیری]] را دیدم و یقین کردم در این عصر هم انسان کامل و مؤمن حقیقى پیدا مى شود.<ref>شریف رازى، گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۱۲۹.</ref>
  
از آن فقيه سترگ، به دليل كثرت مشاغل اجتماعى و مراجعات مردمى، تأليف بسيار بر جاى نماند. اما برخى از آثارش در [[فقه]] و [[اصول]] و تفسير عبارتند از:
+
==ویژگی‌هاى اخلاقى==
  
* 1- حاشيه بر كفاية الاصول استادش محقق خراسانى؛
+
مرحوم آیت  الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى داراى ویژگی‌هاى اخلاقى منحصر به فردى بود که او را از دیگران متمایز ساخته بود. چنانچه از آیت  الله العظمى گلپایگانى چنین نقل شده است: ما عمدتاً براى استفاده از اخلاق و انفاس قدسى ایشان به درسش مى رفتیم و علاوه بر آن از علمش هم بهره مى بردیم و همین مطلب را هم آیت  الله شبیرى زنجانى از [[امام خمینى]] و پدرشان آیت  الله سید احمد زنجانى نقل کرده اند که فرموده بود: در زمان ما در [[قم]] درس رسمى اخلاق نبود. اما نمونه هاى اخلاقى در حوزه از قبیل آیت  الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى وجود داشت که انسان مى توانست زندگى آنان را الگو و سرمشق قرار دهد.<ref>همان جا.</ref>
  
* 2- حاشيه بر تفسير صافى ملا محسن فيض كاشانى.(16)
+
*آن فقیه سترگ، زندگى اش یادآور زندگى [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام و یاران ایشان بود. «آن بزرگوار بسیار کریم الطبع، زکى النفس، نقى القلب، وسیع الصدر و حسن الخلق، زاهد و متقى و پارسا بود... مواظبت و مراقبتش در عبادات بسیار، حزم و احتیاطش در امور بى‌اندازه... فقیهى بود ربانى و مجتهدى بود الهى، محضرش ذکر و رؤیتش ذکر و منطقش ذکر، سجیه اش تواضع و رویه اش انذار و تنبه، راستى چراغ روشنى بود که از ایوان دین خاموش شد و ستاره درخشانى بود که از آسمان علم، غروب نمود.<ref>شریف رازى، آثار الحجة، ج ۱، ص ۳۹.</ref>
 +
*وى در [[زهد]] و بى‌اعتنایى به [[دنیا|دنیا]] به مرتبه اى والا دست یافته بود. به گونه اى که «زهدش، علم و دانش او را پوشانیده بود»<ref> مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.</ref> آیت  الله اراکى فرموده است: وى در سهم امام تصرف نمى کرد و بر این عقیده بود که اموراتش باید به غیر سهم بگذرد و آیت  الله بهاءالدینى فرموده است: زهد و تقواى مرحوم آقا میرزا ابوالقاسم قمى نمونه بود. ایشان با تمام محبوبیت و نفوذى که داشت تنها با [[سادات]]، اهل علم و طبقه ضعیف خوب بود و به آن‌ها روى خوش نشان مى داد. زندگى کاملا درویشى و بى‌آلایشى داشت، حتى خادمى نداشت که به کارهاى بیرونى او برسد.<ref>مجله حوزه، ش ۱۶.</ref>
 +
*معظم له، تمام کارهایش را - از جمله خرید مایحتاج خانه، آب آوردن - خود انجام مى داد. یکى از آقایان مى گفت: روزى آقا را دیدم که با آن پیرى و کهولت سن، کوزه اى در دست گرفته و مى خواهد آب بیاورد. جلو رفتم تا کوزه را از ایشان گرفته و پر کنم. فرمود: اگر اجازه دهید ابوالقاسم خودش این کار را انجام دهد، بیشتر ممنون مى شود و نگذاشت تا من این کار را انجام دهم.<ref>باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ص ۸۹.</ref>
 +
*معظم له، به هنگام خرید نان و یا گوشت و میوه از بازار، مقید بود از افرادى که او را نمى شناسند خرید کند و در وقت کشیدن ترازو، پشت خود را به صاحب مغازه مى کرد تا از او خجالت نکشد و هر چه مى خواهد براى ایشان بگذارد و اگر صاحب مغازه مى خواست جنس بهترى برایش بگذارد، مى فرمود: مگر من با دیگران چه فرقى دارم؟ مگر خون ابوالقاسم از دیگران رنگین تر است؟ و از قبول آن خوددارى مى ورزید.
 +
*او بر بهره ورى از وقت و رعایت نظم، اصرار مى ورزید. هنگامى که به [[نجف]] اشرف مشرف گشته بود و علماء و طلاب به دیدنش مى آمدند، معظم له، به علت آن که براى درس و بحث طلاب، اهمیت فراوان قائل بود و نمى خواست وقت آنان تلف شود به آقازاده اش - مرحوم حجت الاسلام آقا شیخ محمدحسن - گفته بود: آقایان طلبه ها چه وقت چاى مى خورند؟ همان وقت ما براى بازدید آنان برویم. (و انتخاب این وقت براى آن بود که: نه وقت طلبه ها گرفته شود و نه تکلف زائدى براى پذیرایى شان پیش آید).<ref> باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش  ۲۲، ص ۸۴.</ref>
 +
*یکى از ویژگی‌های شیخ ابوالقاسم قمی، [[احترام]] و اکرام [[سادات]] بود. نقل شده است: همسر وى علویه بود و فوق‌العاده مورد احترام ایشان، به گونه اى که خود از نان جو استفاده مى کرد، ولى مقید بود براى او نان گندم تهیه کنند. آیت  الله سید مصطفى صفایى فرموده بود: روزى در جلسه اى، یکى از سادات را بر خودش - به هنگام خروج - مقدم داشت، یکى از علماى قم به او گفت: چرا آبروى ما را مى برى؟ ایشان در جواب گفت: مى خواهى آبروى مرا جلو [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] ببرى؟ او سید است و باید مقدم داشته شود.<ref>باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ص ۸۷.</ref> نیز ایشان معمولاً کنار سفره خود، فقرا و سادات مستمند را مى نشاند و از آن غذایى که خود مى خورد به آن‌ها هم مى خورانید.
 +
*دیگر از ویژگى هایش دورى از ارباب قدرت و پرهیز از مراوده با آنان بوده است. شبى صمصام - رئیس شهربانى وقت قم - براى وى کیسه اى پول مى فرستد و معظم له آن پول را به وسیله فرزندش بازمى گرداند و به فرزندش - که مى گفت: پدر! با این که ما در فشاریم چرا این پول را پس مى فرستید؟ - فرمود: بابا خدا یک عقلى به من بدهد یک دینى به شما، این‌ها پول مى آورند و بعد از ما انتظاراتى دارند، ما نمى توانیم از آن‌ها پول بگیریم.<ref> همان مدرک.</ref> [[سید رضا بهاءالدینی|آیت  الله بهاءالدینى]] هم فرموده است: تنها با [[سادات]] و اهل علم خوب بود، با متنفذین هیچ خوب نبود به گونه اى که هیچ یک از آنان جرأت نداشتند براى او هدیه اى بفرستند، میرزا اجازه نمى داد متنفذین در کارهاى او دخالت کنند.<ref>همان جا.</ref>
 +
*مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ مرتضى انصارى قمى فرموده بود: روزى حاج شیخ ابوالقاسم براى اقامه [[نماز جماعت]] به مسجد امام علیه‌السلام آمد و قبل از خواندن نماز به خانه اش بازگشت. وقتى از ایشان علت را جویا شدند، فرمود: کثرت نمازگزاران مرا خوشحال کرد و دیدم امروز قصد قربت در این [[نماز]] ندارم.<ref> مجله نور علم، ص ۹۱.</ref>
 +
*از مرحوم حجت الاسلام حاج آقا احمد روحانى نقل شده است که: در جلسه اى پیرامون [[حدیث|حدیثى]] بحث درمى گیرد و حاج شیخ ابوالقاسم از اظهارنظر خوددارى مى ورزد و در جلسه دیگر، دفترى را به حاضران ارائه مى دهد تا مطالعه کنند و معلوم مى شود حاج شیخ در مورد آن حدیث، بحث‌هاى ژرف نموده و با این همه از سر [[تواضع]] و فروتنى در بحث شرکت نکرده بود.<ref>همان، ص ۹۲.</ref>
  
* 3- رساله علميه. وى رساله خود را براى چاپ به چاپخانه داده بود اما با ورود آيت  الله حايرى به [[قم]] و براى پرهيز از تعدد مرجع تقليد، رساله اش را از چاپخانه بازپس گرفت.(17)
+
==وفات==
  
* 4- تصحيح و مقدمه بر جمال الاسبوع سيد بن طاووس (چاپ 1330 ق).(18)
+
آیت  الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمى، پس از عمرى پربار و کارنامه اى درخشان، در یازدهم [[جمادى الثانى]] ۱۳۵۳ ق/ ۱۳۱۳ ش<ref>مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.
 +
</ref> بدرود زندگى گفت و پس از تغسیل و تکفین، توسط مرحوم آیت  الله حاج شیخ محمد کبیر و [[تشییع جنازه|تشییع]] باشکوه، در مسجد بالاسر حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به خاک سپرده شد.  
  
'''همراهى در تأسيس حوزه علميه قم '''
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
 +
==منابع==
  
هنگامى كه مرحوم آيت  الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى در سال 1340 ق (1300 ق) به قصد [[زيارت]] حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به [[قم]] آمدند، علماى قم همراه با طلاب و تجار و عموم مردم، همگى به استقبال وى شتافتند و با اصرار بسيار، از او درخواست اقامت دائم و تأسيس حوزه را نمودند. از جمله كسانى كه در اين راه، كوشش فراوان نمود آيت  الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير قمى است.  
+
*ناصرالدین انصارى، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۹.
  
از مرحوم آيت  الله سيد مصطفى صفايى خوانسارى نقل شده است كه: زمانى كه آقاى حاج شيخ ابوالقاسم و آقاى حاج ميرزا محمد ارباب به ديدن حاج شيخ عبدالكريم آمده بودند بحثى فقهى بين اين سه بزرگوار درمى گيرد. در بازگشت، آقاى ارباب به حاج شيخ ابوالقاسم مى فرمايد: حاج شيخ با ما فرق مى كند هر كجا كه باشد حوزه تشكيل مى دهد، پس چه بهتر كه در قم تشكيل گردد و ما قمى ها هم در آن سهيم باشيم. آقاى كبير مى فرمايد: من هم مى خواستم همين را بگويم. ولذا بنا مى گذارند كه برگردند و از حضور آقاى حايرى، درخواست اقامت بنمايند و اين كار را هم مى كنند.(19)
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم|قمی،ابوالقاسم]]
 
+
[[رده:مجتهدین]]
آيت  الله شبيرى زنجانى از [[امام خمينى]] نقل مى كند كه مى فرمود: علت موفقيت، مرحوم حاج شيخ عبدالكريم اين بود كه علماى قم، افرادى متقى و پرهيزگار بودند والا اگر ايشان جاى ديگر مى رفت ممكن بود از معظم له استقبالى كه در خور شخصيت شان باشد به عمل نمى آمد و قهراً ايشان در كار خود موفق نمى شد.
+
[[رده:مدفونین در حرم حضرت معصومه (س)]]
 
 
از همين رو آن فقيه بزرگ و خداترس، به هنگام ورود مرحوم آيت  الله حايرى، رساله خود را از چاپخانه پس گرفت و از چاپ آن منصرف شد و مكرر مى فرمود: خدا طول عمر به آقاى حاج شيخ بدهد، آمد شهر ما را آباد كرد.(20)
 
 
 
نيز آيت  الله شبيرى زنجانى مى فرمودند: از يكى از آقايان شنيدم كه مى گفت: روز عيدى براى ديدن آقاى حاج شيخ ابوالقاسم به منزل ايشان رفتم و تشريف نداشت. پس از مدتى كه آقا تشريف آوردند معلوم شد كه براى تبريك عيد به خانه حاج شيخ عبدالكريم تشريف برده بود و هم(21) اين كه معظم له، در روز عيد غديرى پس از آن كه به بيرونى تشريف آوردند و كثرت جمعيت را مشاهده نمود، فرمود: مردم! بيائيد جايى كه من مى روم برويم و عصايش را بلند كرد و فرمود: ما يك علم داريم و همگى بايد دور او بچرخيم (كه آيت  الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى مقصودش بود) آرى! اين است نمونه عينى [[تقوا]] و ترك هوا و هوس و گذشت براى خدا و پرهيز از حبّ جاه و مقام. رحمت خدا بر روان پاكش باد.
 
 
 
'''شيوه زندگى '''
 
 
 
آن فقيه سترگ، زندگى اش يادآور زندگى [[ائمه اطهار]] علیهم‌السلام و ياران ايشان بود. «آن بزرگوار بسيار كريم الطبع ما زكى النفس، نقى القلب، وسيع الصدر و حسن الخلق، زاهد و متقى و پارسا بود... مواظبت و مراقبتش در عبادات بسيار، حزم و احتياطش در امور بى‌اندازه... فقيهى بود ربانى و مجتهدى بود الهى، محضرش ذكر و رؤيتش ذكر و منطقش ذكر، سجيه اش تواضع و رويه اش انذار و تنبه، راستى چراغ روشنى بود كه از ايوان دين خاموش شد و ستاره درخشانى بود كه از آسمان علم، غروب نمود.(22)
 
 
 
وى در زهد و بى‌اعتنايى به دنيا به مرتبه اى والا دست يافته بود. به گونه اى كه «زهدش، علم و دانش او را پوشانيده بود»(23) آيت  الله اراكى فرموده است: وى در سهم امام تصرف نمى كرد و بر اين عقيده بود كه اموراتش بايد به غير سهم بگذرد و آيت  الله بهاءالدينى فرموده است: زهد و تقواى مرحوم آقا ميرزا ابوالقاسم قمى نمونه بود. ايشان با تمام محبوبيت و نفوذى كه داشت تنها با [[سادات]]، اهل علم و طبقه ضعيف خوب بود و به آن‌ها روى خوش نشان مى داد. زندگى كاملا درويشى و بى‌آلايشى داشت، حتى خادمى نداشت كه به كارهاى بيرونى او برسد يكى از سادات - كه ميرزا از سهم سادات به او كمك مى كرد - گاهى در بيرونى ايشان چاى و غليانى درست مى كرد.(24)
 
 
 
معظم له، تمام كارهايش را - از خريد مايحتاج خانه، آب آوردن - خود انجام مى داد. يكى از آقايان مى گفت: روزى آقا را ديدم كه با آن پيرى و كهولت سن، كوزه اى در دست گرفته و مى خواهد آب بياورد. جلو رفتم تا كوزه را از ايشان گرفته و پر كنم. فرمود: اگر اجازه دهيد ابوالقاسم خودش اين كار را انجام دهد بيشتر ممنون مى شود و نگذاشت تا من اين كار را انجام دهم.(25)
 
 
 
معظم له، به هنگام خريد نان و يا گوشت و ميوه از بازار مقيد بود از افرادى كه او را نمى شناسند خريد كند و در وقت كشيدن ترازو، پشت خود را به صاحب مغازه مى كرد تا از او خجالت نكشد و هر چه مى خواهد براى ايشان بگذارد و اگر صاحب مغازه مى خواست جنس بهترى برايش بگذارد، مى فرمود: مگر من با ديگران چه فرقى دارم؟ مگر خون ابوالقاسم از ديگران رنگين تر است؟ و از قبول آن خوددارى مى ورزيد.
 
 
 
او بر بهره ورى از وقت و رعايت نظم، اصرار مى ورزيد. هنگامى كه به [[نجف]] اشرف مشرف گشته بود و علماء و طلاب به ديدنش مى آمدند معظم له، به علت آن كه براى درس و بحث طلاب، اهميت فراوان قائل بود و نمى خواست وقت آنان تلف شود به آقازاده اش - مرحوم حجت الاسلام آقا شيخ محمدحسن - گفته بود: آقايان طلبه ها چه وقت چاى مى خورند؟ همان وقت ما براى بازديد آنان برويم. (و انتخاب اين وقت براى آن بود كه: نه وقت طلبه ها گرفته شود و نه تكلف زائدى براى پذيرايى شان پيش آيد).(26)
 
 
 
'''ويژگي‌هاى اخلاقى '''
 
 
 
مرحوم آيت  الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى داراى ويژگي‌هاى اخلاقى منحصر به فردى بود كه او را از ديگران متمايز ساخته بود. چنانچه از آيت  الله العظمى گلپايگانى چنين نقل شده است: ما عمدتاً براى استفاده از اخلاق و انفاس قدسى ايشان به درسش مى رفتيم و علاوه بر آن از علمش هم بهره مى برديم و همين مطلب را هم آيت  الله شبيرى زنجانى از [[امام خمينى]] و پدرشان آيت  الله سيد احمد زنجانى نقل كرده اند كه فرموده بود: در زمان ما در [[قم]] درس رسمى اخلاق نبود. اما نمونه هاى اخلاقى در حوزه از قبيل آيت  الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى وجود داشت كه انسان مى توانست زندگى آنان را الگو و سرمشق قرار دهد.(27)
 
 
 
مرحوم آيت  الله حاج آقا حسين قمى هم فرموده بود: من منكر بودم كه در اين زمان و در شرايط فعلى و فساد عمومى آدم خوب و كامل پيدا شود. با اين كه در قم آقا شيخ ابوالقاسم قمى و در نجف آقا سيد مرتضى كشميرى را ديدم و يقين كردم در اين عصر هم انسان كامل و مؤمن حقيقى پيدا مى شود.(28)
 
 
 
'''احترام به سادات '''
 
 
 
يكى از ويژگي‌هايش، احترام و اكرام سادات بود. نقل شده است: همسر وى علويه بود و فوق‌العاده مورد احترام ايشان، به گونه اى كه خود از نان جو استفاده مى كرد، ولى مقيد بود براى او نان گندم تهيه كنند. آيت  الله سيد مصطفى صفايى فرموده بود: روزى در جلسه اى، يكى از سادات را بر خودش - به هنگام خروج - مقدم داشت، يكى از علماى قم به او گفت: چرا آبروى ما را مى برى؟ ايشان در جواب گفت: مى خواهى آبروى مرا جلو پيغمبر ببرى؟ او سيد است و بايد مقدم داشته شود.(29) نيز ايشان معمولاً كنار سفره خود، فقرا و سادات مستمند را مى نشاند و از آن غذايى كه خود مى خورد به آن‌ها هم مى خورانيد.
 
 
 
'''دورى از حاكمان وقت '''
 
 
 
ديگر از ويژگى هايش دورى از ارباب قدرت و پرهيز از مراوده با آنان بوده است. شبى صمصام - رئيس شهربانى وقت قم - براى وى كيسه اى پول مى فرستد و معظم له آن پول را به وسيله فرزندش بازمى گرداند و به فرزندش - كه مى گفت: پدر! با اين كه ما در فشاريم چرا اين پول را پس مى فرستيد؟ - فرمود: بابا خدا يك عقلى به من بدهد يك دينى به شما، اين‌ها پول مى آورند و بعد از ما انتظاراتى دارند ما نمى توانيم از آن‌ها پول بگيريم.(30)
 
 
 
آيت  الله بهاءالدينى هم فرموده است: تنها با [[سادات]] و اهل علم خوب بود، با متنفذين هيچ خوب نبود به گونه اى كه هيچ يك از آنان جرأت نداشتند براى او هديه اى بفرستند، ميرزا اجازه نمى داد متنفذين در كارهاى او دخالت كنند.(31)
 
 
 
'''اخلاص '''
 
 
 
مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ مرتضى انصارى قمى فرموده بود: روزى حاج شيخ ابوالقاسم براى اقامه جماعت به مسجد امام علیه‌السلام آمد و قبل از خواندن نماز به خانه اش بازگشت. وقتى از ايشان علت را جويا شدند، فرمود: كثرت نمازگزاران مرا خوشحال كرد و ديدم امروز قصد قربت در اين نماز ندارم.(32)
 
 
 
'''دورى از خودنمائى '''
 
 
 
از مرحوم حجت الاسلام حاج آقا احمد روحانى نقل شده است كه: در جلسه اى پيرامون حديثى بحث درمى گيرد و حاج شيخ ابوالقاسم از اظهارنظر خوددارى مى ورزد و در جلسه ديگر، دفترى را به حاضران ارائه مى دهد تا مطالعه كنند و معلوم مى شود حاج شيخ در مورد آن [[حديث]]، بحث‌هاى ژرف نموده و با اين همه از سر تواضع و فروتنى در بحث شركت نكرده بود.(33)
 
 
 
'''فرزندان '''
 
 
 
مرحوم آيت  الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى، از كريمه آيت  الله شيخ محمدحسن نادى فرزندانى آورد كه همه در سلك روحانيت و مزين به علم و عمل صالح بودند و در ميان ايشان مرحوم حجت الاسلام شيخ محمدحسن - معروف به آقا نجفى - از دانش آموختگان [[نجف]] اشرف بود و به مقام اجتهاد نائل آمد و در 45 سالگى از دنيا رفت. نيز، مرحوم حجت الاسلام شيخ محمدباقر خازنى هم از شاگردان پدرش و عالمان ديگر بود.
 
 
 
'''وفات '''
 
 
 
آيت  الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير قمى، پس از عمرى پربار و كارنامه اى درخشان، در يازدهم [[جمادى الثانى]] 1353 ق/ 1313 ش(34) بدرود زندگى گفت و پس از تغسيل و تكفين، توسط مرحوم آيت  الله حاج شيخ محمد كبير و تشييعى باشكوه، در مسجد بالاسر حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به خاك سپرده شد. در رثاى وى، شعرا به مرثيه سرايى پرداختند. از جمله پدربزرگوارم - مرحوم حجت الاسلام حاج شيخ محمدعلى انصارى - چنين سرود:
 
 
 
ز جور چرخ، چون پنهان به گل خورشيد دانش شد × شريعت را كمر بشكست و [[دين]] را دل پر آتش شد
 
 
 
بطاق عرش يزدان رخنه اى افتاد در آندم  × كه از جور فلك پنهان به گل خورشيد دانش شد
 
 
 
به شهر [[قم]] ز چرخ علم سر زد ماه تابانى  × كه از نور رخش خورشيد شرمنده ز تابش شد
 
 
 
وليكن سير خود ناكرده كامل شد فرو، زين غم  × جگرها جملگى پر خون شد و دل‌ها به نالش شد
 
 
 
سفير از عالم بالا شنيد آن مرغ قدّوسى  × به پرواز آمد و طوبى ز پروازش بنازش شد
 
 
 
ولىّ حضرت قائم ابوالقاسم چو شد غائب  × خرد از بهر تاريخش ز انصارى به خواهش شد
 
 
 
زبان چون ماهى از درياى طبعش سر زد و گفتا × به گل آن قلزم مواج علم و بحر بينش شد.
 
 
 
پى  نوشت
 
 
 
(1). [[آقا بزرگ تهرانى]]، نقباء البشر، ج 1، ص 63.
 
 
 
(2). امين عاملى، اعيان الشيعه، ج 2، ص 70.
 
 
 
(3). مرعشى نجفى، الاجازة الكبيرة، ص 19.
 
 
 
(4). شيخ آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج 1، ص 63.
 
 
 
(5). آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج 1، ص 63.
 
 
 
(6). باقرى بيدهندى، مجله نور علم، ش 22 (مرداد 1366)، ص 84.
 
 
 
(7). آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج 1، ص 64.
 
 
 
(8). مرعشى نجفى، الاجازة الكبيرة، ص 19 و آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج 1، ص 64.
 
 
 
(9). واعظ خيابانى، علماء معاصرين، ص 155.
 
 
 
(10). مرحوم آيت  الله اراكى مى فرمود: روزى، آقاى حاج شيخ فرمودند: شيخ انصارى عليه الرحمة در رسائل، [[حديث]] رفع را ظاهر در خصوص رفع مؤاخذه دانسته، ولى از صحيحه بزنطى برمى آيد كه رفع جميع آثار - حكم وضعى و حكم تكليفى - مراد است. بنابراين بايد از ظاهر حديث رفع، دست برداشت و اين نظر آقاى حاج شيخ ابوالقاسم است. ايشان مى فرمود: معلوم نيست سؤال سائل از حكم وضعى باشد، بلكه چون حلف به طلاق و عتاق (به نحو شرط نتيجه) خود [[حرام]] تكليفى است، امكان دارد سؤال از اين باشد كه حالا كه كسى مجبور شده به حلف، آيا مرتكب كار حرامى شده؟ و آيا اين حلف، عقوبت دارد و بايد كفاره بدهد؟ (باقرى بيدهندى، مجله نور علم، ش 22، ص 85-86)
 
 
 
(11). باقرى بيدهندى، همان.
 
 
 
(12). [[اعيان الشيعة]]، ج 2، ص 410.
 
 
 
(13). نقباء البشر، ج 1، ص 69.
 
 
 
(14). علماى معاصرين، ص 155.
 
 
 
(15). همان، ص 387.
 
 
 
(16). مرعشى نجفى، الاجازة الكبيرة، ص 19.
 
 
 
(17). باقرى بيدهندى، مجله نور علم، ص 93.
 
 
 
(18). [[نقباء البشر]]، ج 1، ص 69.
 
 
 
(19). باقرى بيدهندى، مجله نور علم، ش 22، ص 86.
 
 
 
(20). سيد احمد زنجانى، الكلام يجرّ الكلام، ج 1، ص 107.
 
 
 
(21). باقرى بيدهندى، مجله نور علم، ش 22، ص 89.
 
 
 
(22). شريف رازى، آثار الحجة، ج 1، ص 39.
 
 
 
(23). مرعشى نجفى، الاجازة الكبيرة، ص 19.
 
 
 
(24). مجله حوزه، ش 16.
 
 
 
(25). باقرى بيدهندى، مجله نور علم، ص 89.
 
 
 
(26). باقرى بيدهندى، مجله نور علم، ش  22، ص 84.
 
 
 
(27). همان جا.
 
 
 
(28). شريف رازى، گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 129.
 
 
 
(29). باقرى بيدهندى، مجله نور علم، ص 87.
 
 
 
(30). همان مدرك.
 
 
 
(31). همان جا.
 
 
 
(32). مجله نور علم، ص 91.
 
 
 
(33). همان، ص 92.
 
 
 
(34). مرعشى نجفى، [[الاجازة الكبيرة]]، ص 19.
 
 
 
===منبع===
 
 
 
ناصرالدين انصارى , ستارگان حرم، جلد 9
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۷

آیت الله ابوالقاسم کبیر قمى (۱۲۸۰ - ۱۳۵۳ ق) از علمای بزرگ قم و از شاگردان آخوند خراسانى و سید یزدى بود. موقعیت علمى ایشان در قم و در محافل علمى شیعه معروف بوده، و لذا طلاب فراوانى در درس او شرکت مى کرده اند که از آن جمله، مرحوم امام خمینى و آیت الله گلپایگانى می باشند.

Qomy.jpg
نام کامل ابوالقاسم کبیر قمى
زادروز ۱۲۸۰ قمری
زادگاه قم
وفات ۱۳۵۳ قمری
مدفن قم، حرم حضرت معصومه

Line.png

اساتید

آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدى، میرزا محمد حسن آشتیانی، میرزا ابوالمعالى کلباسى،...

شاگردان

امام خمینی، آیت الله گلپایگانى، میرزا محمد فیض قمی، آخوند ملا على همدانى،...

آثار

حاشیه بر کفایة الاصول، حاشیه بر تفسیر صافى، تصحیح جمال الاسبوع،...


ولادت

ابوالقاسم قمی، در حدود سال ۱۲۸۰ قمری در بیت علم و فضیلت زاده شد. پدرش مرحوم شیخ ملا محمدتقى هم یکى از افاضل قم بوده است.[۱] البته سال ولادتش، در جایى تصریح نشده است، اما از آنجا که در سال ۱۳۵۳ ق، در سنین بیش از هفتاد سالگى بدرود حیات گفت پس سال تولدش در حدود ۱۲۸۰ قمری بوده است.[۲]

تحصیلات و اساتید

مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی، دروس مقدماتى و ادبیات و سطوح اولیه را در قم و کاشان و اصفهان نزد عالمان بزرگی فراگرفت، مانند:

  • ۱- حاج شیخ محمدحسن نادى (م، ۱۳۱۷ ق) نویسنده «ردّ الشیخیه» - که از بزرگان علماى قم و پدر زوجه اش بود؛
  • ۲- حاج شیخ محمدجواد قمى (م، ۱۳۱۴ ق) - از اعاظم علماى قم؛
  • ۳- حاج ملا محمد نراقى؛
  • ۴- میرزا فخرالدین نراقى (م، ۱۳۲۵ ق)؛
  • ۵- حاج آقا منیرالدین بروجردى (م، ۱۳۴۲ ق) صاحب «الفروق بین الفریضه والنافله» و منظومه در فقه و اصول.[۳]

وی پس از آن به تهران مهاجرت کرد و رسائل را هم در محضر آیت الله میرزا محمدحسن آشتیانى (م، ۱۳۱۹ ق) آموخت و در برخى از علوم همچون ادبیات و حسن خط، مهارت بسیارى کسب نمود.

هجرت به نجف:

سپس در حدود سال ۱۳۰۵ ق، رهسپار نجف اشرف شد و سالیان بسیار باتلاش و کوشش فراوان - همراه با فقر و تنگى معیشت و تشتت خیال[۴] در فراگیرى علم کوشید. برخى از اساتیدش در نجف عبارت‌اند از:

  • ۲- حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى (م، ۱۳۲۶ ق)؛

وى در نجف، آنقدر کوشید تا به درجه اجتهاد نائل آمد و در همان جا، از علماى بزرگ و فقیهان سترگ و از مروجین شرع مقدس - به گفتار و کردارش - به شمار مى رفت.[۵]

مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى همچنین، به هنگام تحصیل خود در اصفهان و کاشان و نجف از گروهى اجازه روایت اخذ کرد که آن‌ها عبارتند از آیات عظام:

  • ۳- حاج آقا منیرالدین بروجردى اصفهانى (۱۲۶۹-۱۳۴۲ ق) صاحب «منظومه در شرح حال اصحاب اجماع» و شرح حال رواة؛
  • ۴- سید محمد علوى بروجردى کاشانى (م، ۱۳۶۲ ق)؛

خاطره اى از دوران تحصیل:

آیت الله سید موسى شبیرى زنجانى به نقل از آقاى حاج میرزا مهدى ولایى - یکى از نویسندگان فاضل فهرست کتب خطى کتابخانه آستان قدس - نقل کرده اند، که: زمانى آقاى حاج شیخ ابوالقاسم قمى به نجف اشرف مشرف شد و در ضمن سخنانش فرمود: «وضع شما طلبه ها الان خیلى اعیانى و شاهانه است، در زمانى که ما تحصیل مى کردیم طلبه هاى معمولى هفته اى یک نوبت پختنى داشتند و طلبه هاى اعیان هفته اى دو بار و طلبه هاى فقیر ماهى یک وعده. در یکى از سال‌هاى تحصیلى که دو ماه گوشت نخورده بودم از کنار حجره طلبه اى رد مى شدم که دیدم آبگوشت را از درون دیزى، در کاسه مى ریزد. بوى آبگوشت که در فضا پیچیده بود پاى مرا سست کرد آن طلبه به من تعارف نمود و من قبول نکردم و گفتم: من نهار خورده ام، چون پیش‌تر خود را با مقدارى تربچه سیر کرده بودم».[۶]

بازگشت به قم:

سال بازگشت او به قم دقیقاً معلوم نیست، اما اگر مدت توقف و زندگى اش را در نجف حدود ۳۰ سال بدانیم، بازگشتش باید در سال ۱۳۲۴ ق بوده باشد. وى در حالى به قم بازگشت که یکى از علماى مشهور و دانشمندان نام‌آور قمى حوزه نجف به شمار مى رفت. ولذا در قم با استقبال بسیار مواجه شد و مردم و طلاب، گرد او جمع شدند و معظم له را پیشواى دینى خود قرار دادند.[۷] وى در قم به اقامه جماعت در مسجد امام حسن عسکرى علیه‌السلام و تدریس فقه و اصول، و حل مشکلات مردم پرداخت و خزانه دارى نفائس و ضریح و حرم حضرت معصومه سلام الله علیها (که منصب آبا و اجدادى اش بود) بر عهده وى قرار گرفت -تا بدانجا که یکى از القاب مشهورش «خازن الحرم» است-[۸] و مردم قم و اطراف آن، تقلید از او را پذیرفتند.[۹]

تدریس و شاگردان

شیخ ابوالقاسم قمی، در طول سالیان فراوان تدریس فقه شاگردان بسیارى را پروراند. پیش از ورود آیت الله حایرى به قم و تأسیس حوزه علمیه (۱۳۴۰ ق/ ۱۳۰۰ ش)، عموم شاگردانش را طلاب و فضلاى قمى تشکیل مى دادند. البته ایشان همه روزه براى برخى از بازاریان باسواد، یک درس مکاسب هم داشتند که مرحوم حاج سید على بلورفروش و حاج شیخ على سقط‌فروش از آن جمله اند و پس از ورود آیت الله حایرى هم، بسیارى از شاگردان معظم له به حلقه درسى حاج شیخ ابوالقاسم قمى نیز پیوستند و از او هم بهره بردند.

سبک تدریس ایشان مبتنى بر دقت بسیار و ژرف‌نگرى بود ولذا مسئله اى را که عنوان مى کردند، دیر به پایان مى رسید و شاگردانش با وى، بسیار به بحث مى پرداختند و اکثر روزها، مباحثه بین الاثنینى مى شد - و این سبک تدریس میرزاى شیرازى نیز بوده است و در پرورش قوه اجتهاد و ملکه استنباط در شاگردان، نقش مؤثرى دارد. علم و فضل و دانش گسترده وى در قم تا بدانجا مشهور بود که حتى مرحوم آیت الله حایرى در درس اصول خویش به طرح برخى نظرات وى پرداخته و بعضى از آن‌ها را قبول مى کرد.[۱۰] از مرحوم آیت الله گلپایگانى هم نقل شده است که روزى آقاى حاج شیخ عبدالکریم مطالبى را از حاج شیخ ابوالقاسم نقل کردند و دو اشکال از اشکالات ایشان را قبول و دوتاى دیگر را رد کردند.[۱۱]

برخی از شاگردان ایشان - که در کتب تراجم آمده - عبارتند از:

  • ۱- امام خمینى (۱۳۲۰-۱۴۰۹ ق) بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران.
  • ۵- آیت الله آخوند ملا على همدانى (۱۳۱۲-۱۳۹۸ ق) صاحب «شرح حال ابوبصیر» و «اجتهاد و تقلید» و «قاعده لاضرر»؛
  • ۶- آیت الله حاج میرزا عبدالله چهلستونى تهرانى (م، ۱۳۰۵) صاحب «اصول فلسفه» و «سنن النبى» و «حاشیه کفایه»؛
  • ۷- آیت الله حاج میرزا محمود روحانى قمى (م، ۱۳۰۷)؛
  • ۱۰- حاج شیخ مهدى حرم پناهى قمى (۱۳۱۹-۱۳۷۴ ق) صاحب «کتابى در اصول»؛
  • ۱۱- حاج شیخ على‌اصغر اشعرى قمى (۱۳۱۸-۱۳۶۸ ق)؛
  • ۱۳- حاج شیخ عبدالهادى حاج آخوند قمى؛
  • ۱۴- حاج شیخ ابوالقاسم نحوى قمى؛
  • ۱۵- حاج سید محمد علوى قزوینى؛
  • ۱۶- حاج آقا ضیاء استرآبادى تهرانى؛
  • ۱۷- شیخ محمدصادق صدراالشریعه تنکابنى (۱۳۱۵-۱۴۰۰ ق) صاحب «دیوان اشعار» و «تفسیر منظوم»؛
  • ۱۸- شیخ محمدحسین ناصرالشریعه قمى؛
  • ۱۹- حاج سید احمد مشرف حسینى قمى؛
  • ۲۰- حاج شیخ حبیب‌الله زاهدى قمى؛
  • ۲۱- شیخ محمدباقر خازنى قمى؛
  • ۲۲- شیخ محمدحسن آقا نجفى قمى.

آثار و تألیفات

از آن فقیه سترگ، به دلیل کثرت مشاغل اجتماعى و مراجعات مردمى، تألیف بسیاری بر جاى نماند. اما برخى از آثارش در فقه و اصول و تفسیر عبارتند از:

  • ۳- رساله عملیه. وى رساله خود را براى چاپ به چاپخانه داده بود اما با ورود آیت الله حایرى به قم و براى پرهیز از تعدد مرجع تقلید، رساله اش را از چاپخانه بازپس گرفت.[۱۳]

همراهى در تأسیس حوزه علمیه قم

هنگامى که مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایرى در سال ۱۳۴۰ ق (۱۳۰۰ ش) به قصد زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به قم آمدند، علماى قم همراه با طلاب و تجار و عموم مردم، همگى به استقبال وى شتافتند و با اصرار بسیار، از او درخواست اقامت دائم و تأسیس حوزه را نمودند. از جمله کسانى که در این راه، کوشش فراوان نمود آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمى است.

از مرحوم آیت الله سید مصطفى صفایى خوانسارى نقل شده است که: زمانى که آقاى حاج شیخ ابوالقاسم و آقاى حاج میرزا محمد ارباب به دیدن حاج شیخ عبدالکریم آمده بودند بحثى فقهى بین این سه بزرگوار درمى گیرد. در بازگشت، آقاى ارباب به حاج شیخ ابوالقاسم مى فرماید: حاج شیخ با ما فرق مى کند، هر کجا که باشد حوزه تشکیل مى دهد، پس چه بهتر که در قم تشکیل گردد و ما قمى ها هم در آن سهیم باشیم. آقاى کبیر مى فرماید: من هم مى خواستم همین را بگویم. ولذا بنا مى گذارند که برگردند و از حضور آقاى حایرى، درخواست اقامت بنمایند و این کار را هم مى کنند.[۱۵]

آیت الله شبیرى زنجانى از امام خمینى نقل مى کند که مى فرمود: علت موفقیت، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم این بود که علماى قم، افرادى متقى و پرهیزگار بودند والا اگر ایشان جاى دیگر مى رفت ممکن بود از معظم له استقبالى که در خور شخصیتشان باشد به عمل نمى آمد و قهراً ایشان در کار خود موفق نمى شد. از همین رو آن فقیه بزرگ و خداترس، به هنگام ورود مرحوم آیت الله حایرى، رساله خود را از چاپخانه پس گرفت و از چاپ آن منصرف شد و مکرر مى فرمود: خدا طول عمر به آقاى حاج شیخ بدهد، آمد شهر ما را آباد کرد.[۱۶]

نیز آیت الله شبیرى زنجانى مى فرمودند: از یکى از آقایان شنیدم که مى گفت: روز عیدى براى دیدن آقاى حاج شیخ ابوالقاسم به منزل ایشان رفتم و تشریف نداشت. پس از مدتى که آقا تشریف آوردند معلوم شد که براى تبریک عید به خانه حاج شیخ عبدالکریم تشریف برده بود[۱۷] و هم این که معظم له، در روز عید غدیرى پس از آن که به بیرونى تشریف آوردند و کثرت جمعیت را مشاهده نمود، فرمود: مردم! بیائید جایى که من مى روم برویم و عصایش را بلند کرد و فرمود: ما یک عَلَم داریم و همگى باید دور او بچرخیم (مقصودش آیت الله حایرى بود) آرى! این است نمونه عینى تقوا و ترک هوا و هوس و گذشت براى خدا و پرهیز از حبّ جاه و مقام.

در نظر بزرگان

  • سید محسن امین درباره ایشان مى نویسد: «وى عالمى فاضل، محقق مدقق و فقیه اصولى و متقى و زاهد و مشهور به فضل و دقت و نظر و گستردگى معلومات بود. و حتى از نظر علمى به گونه اى بود که بعضى ایشان را بر آیت الله شیخ عبدالکریم حایرى ترجیح مى دادند، ولى ریاست حوزه از آن حاج حائری بود. در سال ۱۳۵۳ ق، ایشان را در قم دیدم و پیرامون برخى مسائل فقهى گفتگو کردیم و فضل و دقت نظرش را از آن فهمیدیم، فضلاء قم ایشان را مى ستودند».[۱۸]
  • شیخ آقا بزرگ تهرانى هم مى گوید: «...طلاب، مجلس درس او را مغتنم و مقام استفاده مى شمردند و این به خاطر وفور علم و کثرت دانش وى بود...».[۱۹]
  • مرحوم واعظ خیابانى هم مى نویسد: «امام اورع ازهد و حبر فقیه اوحد آقا شیخ ابوالقاسم، شیخ علماى قم و مرجع تقلید ایشان،[۲۰] وى همین عالم مقدس ربانى است که در قم بر جنازه آیت الله میرزا صادق آقا مجتهد تبریزى با قاطبه علماء و مجتهدین و اهالى قم از زوار و مجاورین نماز خواند.[۲۱]
  • مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمى فرموده بود: من منکر بودم که در این زمان و در شرایط فعلى و فساد عمومى آدم خوب و کامل پیدا شود. با این که در قم آقا شیخ ابوالقاسم قمى و در نجف آقا سید مرتضی کشمیری را دیدم و یقین کردم در این عصر هم انسان کامل و مؤمن حقیقى پیدا مى شود.[۲۲]

ویژگی‌هاى اخلاقى

مرحوم آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى داراى ویژگی‌هاى اخلاقى منحصر به فردى بود که او را از دیگران متمایز ساخته بود. چنانچه از آیت الله العظمى گلپایگانى چنین نقل شده است: ما عمدتاً براى استفاده از اخلاق و انفاس قدسى ایشان به درسش مى رفتیم و علاوه بر آن از علمش هم بهره مى بردیم و همین مطلب را هم آیت الله شبیرى زنجانى از امام خمینى و پدرشان آیت الله سید احمد زنجانى نقل کرده اند که فرموده بود: در زمان ما در قم درس رسمى اخلاق نبود. اما نمونه هاى اخلاقى در حوزه از قبیل آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمى وجود داشت که انسان مى توانست زندگى آنان را الگو و سرمشق قرار دهد.[۲۳]

  • آن فقیه سترگ، زندگى اش یادآور زندگى ائمه اطهار علیهم‌السلام و یاران ایشان بود. «آن بزرگوار بسیار کریم الطبع، زکى النفس، نقى القلب، وسیع الصدر و حسن الخلق، زاهد و متقى و پارسا بود... مواظبت و مراقبتش در عبادات بسیار، حزم و احتیاطش در امور بى‌اندازه... فقیهى بود ربانى و مجتهدى بود الهى، محضرش ذکر و رؤیتش ذکر و منطقش ذکر، سجیه اش تواضع و رویه اش انذار و تنبه، راستى چراغ روشنى بود که از ایوان دین خاموش شد و ستاره درخشانى بود که از آسمان علم، غروب نمود.[۲۴]
  • وى در زهد و بى‌اعتنایى به دنیا به مرتبه اى والا دست یافته بود. به گونه اى که «زهدش، علم و دانش او را پوشانیده بود»[۲۵] آیت الله اراکى فرموده است: وى در سهم امام تصرف نمى کرد و بر این عقیده بود که اموراتش باید به غیر سهم بگذرد و آیت الله بهاءالدینى فرموده است: زهد و تقواى مرحوم آقا میرزا ابوالقاسم قمى نمونه بود. ایشان با تمام محبوبیت و نفوذى که داشت تنها با سادات، اهل علم و طبقه ضعیف خوب بود و به آن‌ها روى خوش نشان مى داد. زندگى کاملا درویشى و بى‌آلایشى داشت، حتى خادمى نداشت که به کارهاى بیرونى او برسد.[۲۶]
  • معظم له، تمام کارهایش را - از جمله خرید مایحتاج خانه، آب آوردن - خود انجام مى داد. یکى از آقایان مى گفت: روزى آقا را دیدم که با آن پیرى و کهولت سن، کوزه اى در دست گرفته و مى خواهد آب بیاورد. جلو رفتم تا کوزه را از ایشان گرفته و پر کنم. فرمود: اگر اجازه دهید ابوالقاسم خودش این کار را انجام دهد، بیشتر ممنون مى شود و نگذاشت تا من این کار را انجام دهم.[۲۷]
  • معظم له، به هنگام خرید نان و یا گوشت و میوه از بازار، مقید بود از افرادى که او را نمى شناسند خرید کند و در وقت کشیدن ترازو، پشت خود را به صاحب مغازه مى کرد تا از او خجالت نکشد و هر چه مى خواهد براى ایشان بگذارد و اگر صاحب مغازه مى خواست جنس بهترى برایش بگذارد، مى فرمود: مگر من با دیگران چه فرقى دارم؟ مگر خون ابوالقاسم از دیگران رنگین تر است؟ و از قبول آن خوددارى مى ورزید.
  • او بر بهره ورى از وقت و رعایت نظم، اصرار مى ورزید. هنگامى که به نجف اشرف مشرف گشته بود و علماء و طلاب به دیدنش مى آمدند، معظم له، به علت آن که براى درس و بحث طلاب، اهمیت فراوان قائل بود و نمى خواست وقت آنان تلف شود به آقازاده اش - مرحوم حجت الاسلام آقا شیخ محمدحسن - گفته بود: آقایان طلبه ها چه وقت چاى مى خورند؟ همان وقت ما براى بازدید آنان برویم. (و انتخاب این وقت براى آن بود که: نه وقت طلبه ها گرفته شود و نه تکلف زائدى براى پذیرایى شان پیش آید).[۲۸]
  • یکى از ویژگی‌های شیخ ابوالقاسم قمی، احترام و اکرام سادات بود. نقل شده است: همسر وى علویه بود و فوق‌العاده مورد احترام ایشان، به گونه اى که خود از نان جو استفاده مى کرد، ولى مقید بود براى او نان گندم تهیه کنند. آیت الله سید مصطفى صفایى فرموده بود: روزى در جلسه اى، یکى از سادات را بر خودش - به هنگام خروج - مقدم داشت، یکى از علماى قم به او گفت: چرا آبروى ما را مى برى؟ ایشان در جواب گفت: مى خواهى آبروى مرا جلو پیغمبر ببرى؟ او سید است و باید مقدم داشته شود.[۲۹] نیز ایشان معمولاً کنار سفره خود، فقرا و سادات مستمند را مى نشاند و از آن غذایى که خود مى خورد به آن‌ها هم مى خورانید.
  • دیگر از ویژگى هایش دورى از ارباب قدرت و پرهیز از مراوده با آنان بوده است. شبى صمصام - رئیس شهربانى وقت قم - براى وى کیسه اى پول مى فرستد و معظم له آن پول را به وسیله فرزندش بازمى گرداند و به فرزندش - که مى گفت: پدر! با این که ما در فشاریم چرا این پول را پس مى فرستید؟ - فرمود: بابا خدا یک عقلى به من بدهد یک دینى به شما، این‌ها پول مى آورند و بعد از ما انتظاراتى دارند، ما نمى توانیم از آن‌ها پول بگیریم.[۳۰] آیت الله بهاءالدینى هم فرموده است: تنها با سادات و اهل علم خوب بود، با متنفذین هیچ خوب نبود به گونه اى که هیچ یک از آنان جرأت نداشتند براى او هدیه اى بفرستند، میرزا اجازه نمى داد متنفذین در کارهاى او دخالت کنند.[۳۱]
  • مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ مرتضى انصارى قمى فرموده بود: روزى حاج شیخ ابوالقاسم براى اقامه نماز جماعت به مسجد امام علیه‌السلام آمد و قبل از خواندن نماز به خانه اش بازگشت. وقتى از ایشان علت را جویا شدند، فرمود: کثرت نمازگزاران مرا خوشحال کرد و دیدم امروز قصد قربت در این نماز ندارم.[۳۲]
  • از مرحوم حجت الاسلام حاج آقا احمد روحانى نقل شده است که: در جلسه اى پیرامون حدیثى بحث درمى گیرد و حاج شیخ ابوالقاسم از اظهارنظر خوددارى مى ورزد و در جلسه دیگر، دفترى را به حاضران ارائه مى دهد تا مطالعه کنند و معلوم مى شود حاج شیخ در مورد آن حدیث، بحث‌هاى ژرف نموده و با این همه از سر تواضع و فروتنى در بحث شرکت نکرده بود.[۳۳]

وفات

آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمى، پس از عمرى پربار و کارنامه اى درخشان، در یازدهم جمادى الثانى ۱۳۵۳ ق/ ۱۳۱۳ ش[۳۴] بدرود زندگى گفت و پس از تغسیل و تکفین، توسط مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد کبیر و تشییع باشکوه، در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۳.
  2. امین عاملى، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۷۰.
  3. مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.
  4. شیخ آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۳.
  5. آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۳.
  6. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲ (مرداد ۱۳۶۶)، ص ۸۴.
  7. آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۴.
  8. مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹ و آقا بزرگ تهرانى، نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۴.
  9. واعظ خیابانى، علماء معاصرین، ص ۱۵۵.
  10. مرحوم آیت الله اراکى مى فرمود: روزى، آقاى حاج شیخ فرمودند: شیخ انصارى علیه الرحمة در رسائل، حدیث رفع را ظاهر در خصوص رفع مؤاخذه دانسته، ولى از صحیحه بزنطى برمى آید که رفع جمیع آثار - حکم وضعى و حکم تکلیفى - مراد است. بنابراین باید از ظاهر حدیث رفع، دست برداشت و این نظر آقاى حاج شیخ ابوالقاسم است. ایشان مى فرمود: معلوم نیست سؤال سائل از حکم وضعى باشد، بلکه چون حلف به طلاق و عتاق (به نحو شرط نتیجه) خود حرام تکلیفى است، امکان دارد سؤال از این باشد که حالا که کسى مجبور شده به حلف، آیا مرتکب کار حرامى شده؟ و آیا این حلف، عقوبت دارد و باید کفاره بدهد؟ (باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۵-۸۶)
  11. باقرى بیدهندى، همان.
  12. مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.
  13. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ص ۹۳.
  14. نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۹.
  15. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۶.
  16. سید احمد زنجانى، الکلام یجرّ الکلام، ج ۱، ص ۱۰۷.
  17. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۹.
  18. اعیان الشیعة، ج ۲، ص ۴۱۰.
  19. نقباء البشر، ج ۱، ص ۶۹.
  20. علماى معاصرین، ص ۱۵۵.
  21. همان، ص ۳۸۷.
  22. شریف رازى، گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۱۲۹.
  23. همان جا.
  24. شریف رازى، آثار الحجة، ج ۱، ص ۳۹.
  25. مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.
  26. مجله حوزه، ش ۱۶.
  27. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ص ۸۹.
  28. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ش ۲۲، ص ۸۴.
  29. باقرى بیدهندى، مجله نور علم، ص ۸۷.
  30. همان مدرک.
  31. همان جا.
  32. مجله نور علم، ص ۹۱.
  33. همان، ص ۹۲.
  34. مرعشى نجفى، الاجازة الکبیرة، ص ۱۹.

منابع