حسن ظن: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}} | {{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}} | ||
+ | «حُسن ظنّ» و گمان نیکو به [[الله|خداوند]]، در روایات متعددی مورد تأکید قرار گرفته و در مقابل، «[[سوء ظن|سوء ظنّ]]» به خدا نکوهش و از آن نهی شده است. همچنین مردم باید در معاشرت خود نسبت به یکدیگر نیز «حسن ظنّ» داشته باشند، هرچند رعایت اعتدال و احتیاط در این مورد لازم است. | ||
+ | ==حسنظن به خدا== | ||
+ | در شرع مقدس [[اسلام]] به «حسن ظن» و امیدواری به [[الله|خدا]] تشویق و ترغیب فراوان شده، مخصوصا به هنگام [[مرگ]]. پس شایسته است که هیچ مؤمنى از لطف خدا مأیوس نباشد، و نپندارد که خدا به او رحم نخواهد کرد و حتما از عذاب و عقاب او رهائى ندارد، و گمان نکند که بلاها و مصیبت هائى که در دنیا به او مى رسد، شرّ و عقوبت است. بلکه سزاوار است که خدا را مهربان تر از پدر و مادر بداند، و معتقد باشد که او را آفریده تا از وجود و فیض خود برخوردارش سازد؛ بنابراین در سراى آخرت به او ترحّم خواهد کرد و او را از عذاب ابدى نجات خواهد داد و به نعمت هاى سرمدى [[بهشت]] خواهد رساند و مصیبت ها و بلاهائى که در دنیا به او وارد مى شود، خیر و صلاح او و ذخیره اى براى [[آخرت]] او خواهد بود. | ||
+ | [[قرآن مجید]] مى فرماید: {{متن قرآن|«قُلْ یا عِبادِىَ الَّذِینَ اسْرَفُوا عَلى انْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمِ»}}؛ (اى رسول ما) به آن بندگانم که بر خویشتن ستم روا داشتند بگو: از رحمت خدا ناامید نشوید که خدا همه گناهان را مى بخشد؛ زیرا او خدایى بسیار بخشنده و مهربان است. ([[سوره زمر]]، ۵۳) | ||
− | + | و مى فرماید: {{متن قرآن|«انَّ رَبَّک لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ»}}؛ همانا پروردگارت بر مردم با گذشت است اگر چه آنها ستم کرده اند. ([[سوره رعد]]، ۱۶) | |
− | + | و در حالى که از قومى انتقاد مى کند، مى فرماید: {{متن قرآن|«ذلِکمْ ظَنُّکمْ الَّذِى ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکمْ ارْدیکمْ»}}؛ همان گمان بدى که به پروردگار خویش داشتید، شما را هلاک کرد. ([[سوره فصلت]]، ۲۳) | |
− | + | و مى فرماید: {{متن قرآن|«ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوءِ وَکنْتُمْ قَوْمًا بُورًا»}}؛ (به خدا) گمان بد داشتید و قومى شایسته هلاکت بودید. ([[سوره فتح]]، ۱۲) | |
− | + | و در اخبار [[حضرت یعقوب علیه السلام|حضرت یعقوب]] علیه السلام چنین آمده: خداى تعالى به یعقوب [[وحى]] کرد: آیا مى دانى چرا بین تو و [[حضرت یوسف علیه السلام|یوسف]] جدایى افکندم؟ به خاطر این که گفتى: {{متن قرآن|«انّى اخافُ انْ یأْکلَهُ الذِّئْبُ وَانْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ»}}؛ همانا مى ترسم گرگ او را بخورد در حالى که شما از او غافل باشید. ([[سوره یوسف]]، ۱۳) چرا از گرگ ترسیدى و به من امیدوار نبودى؟ و چرا به غفلت برادرانش توجه داشتى ولى از محافظت من غافل بودى؟ | |
− | + | [[پیامبر اسلام]] صلى اللّه علیه و آله مى فرماید: «لَایمُوتَنَّ أَحَدُکمْ إِلَّا وَ هُوَ یحْسِنُ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ ثَمَنُ الْجَنَّةِ؛<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۹۵.</ref> نمیرد کسى از شما مگر اینکه به خدا حسن ظن دارد پس به درستى که حسن ظنّ به خدا ثمن و بهاى [[بهشت]] است». | |
− | |||
− | + | و نیز پیامبر فرمود: یقُولُ اللَّهُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی فَلْیظُنَّ مَا شَاءَ؛<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۲.</ref> خداى تعالى مى فرماید: من چنانم که بنده ام به من گمان دارد، پس هر گونه مى خواهد مرا گمان کند. | |
− | + | [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه السّلام مى فرماید: ... حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَاتَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَاتَخَافَ إِلَّا ذَنْبَک؛<ref>کافى، ج۲، ص۷۲.</ref> حسن ظن به خدا این است که جز به او امید مبندى، و جز از گناهت نترسى. | |
− | [[ | + | و در روایت است که نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله به مردى در حال [[احتضار]] وارد شد و فرمود: کیفَ تَجِدُک؟ قَالَ أَجِدُنِی أَخَافُ ذُنُوبِی وَأَرْجُوْ رَحْمَةَ رَبِی فَقَالَ صلى الله علیه وآله مَا اِجْتَمِعَا فِی قَلْبِ عَبْدٍ فِی هَذَا اَلْمَوْطِنِ إِلاَ أَعْطَاهُ اَللهَ مَا رَجَاهُ وَ أَمَنَهُ مِمَا خَافَهُ؛<ref>شرح نهج البلاغة، ج۱۰، ص۱۵۵؛ أعلام الدین، ص۲۸۰.</ref> در چه حالى؟ عرض کرد: در حالى که از گناهانم در هراسم و به رحمت پروردگارم امید بسته ام. فرمود: در چنین وقتى این دو در قلب بنده اى اجتماع نکردند، مگر آنکه خدا او را از آنچه مى ترسد در امان داشت، و آنچه را امید داشت به او عطا کرد. |
− | و مى | + | [[امام صادق]] علیه السلام مى فرمایند: حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یرَى کلَّمَا نُظِرَ إِلَیهِ بِعَینِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَیثُ رُکبَ فِیهِ وَقُذِفَ (فِی قَلْبِهِ) مِنَ الْحَیاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّیانَةِ وَ الصِّدْقِ أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ذَکرْ عِبَادِی مِنْ آلَائِی وَ نَعْمَائِی فإِنَّهُمْ لَمْ یرَوْا مِنِّی إِلَّا الْحَسَنَ الْجَمِیلَ لِئَلَّا یظُنُّوا فِی الْبَاقِی إِلَّا مِثْلَ الَّذِی سَلَفَ مِنِّی إِلَیهِمْ وَ حُسْنُ الظَّنِّ یدْعُو إِلَى حُسْنِ الْعِبَادَةِ وَ الْمَغْرُورُ یتَمَادَى فِی الْمَعْصِیةِ وَ یتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ وَ لَایکونُ أَحْسَنَ الظَّنَّ فِی خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا الْمُطِیعُ لَهُ یرْجُو ثَوَابَهُ وَ یخَافُ عِقَابَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم یحْکی عَنْ رَبِّهِ أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِی بِی یا مُحَمَّدُ فَمَنْ زَاغَ عَنْ وَفَاءِ حَقِیقَةِ مُوجِبَاتِ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ فَقَدْ أَعْظَمَ الْحُجَّةَ عَلَى نَفْسِهِ وَ کانَ مِنَ الْمَخْدُوعِینَ فِی أَسْرِ هَوَاه؛<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۱.</ref> حسن ظنّ و گمان نیک، ناشى مى شود از حسن ایمان، هرچه آدمى ایمانش محکمتر و سینه اش از تیرگى و سیاهى سالمتر است، حسن ظنّ او به خدا بیشتر است. علامت حسن ظنّ آن است که به هر چه نظر کند غیر خوبى نبیند و عیب بین نباشد. چرا که خداوند عالم جلّ شأنه، ترکیب کرده است در بدن انسان و جا داده است در نفس او، صفت هاى حیا، امانت، صیانت و صدق، که نیست مقتضاى آن صفت ها مگر حسن ظنّ. حضرت بارى عزّ اسمه، به [[حضرت داود]] علیه السّلام وحى کرد که: نعمتهای من را به خاطر بندگان من بیار و بگو به ایشان که، گمان نبرند و اعتقاد نکنند به پروردگار خود در باقى اوقات مگر مثل آن چه از من به ایشان رسیده است پیشتر و ایام سابقه از لطف و احسان و نعمت هاى گوناگون. یعنى: چنان که در دنیا غرق نعمت من بوده اند و در هر وقت از اوقات، به الطاف جسیمه و نعمت هاى عظیمه من، متنعّم بوده اند، در ایام آینده نیز حتّى در قیامت به همان طریق حسن ظنّ به من داشته باشند. و حسن ظنّ به خدا، این معنى دارد که، اگر از بنده تقصیرى و خطائى واقع شود، بعد از [[توبه]] و انابه، امید مغفرت داشته باشد، نه آن که با وجود جرائم بسیار و نافرمانى، بى توبه و رجوع و ندامت و پشیمانى، گوید: من حسن ظنّ به خدا دارم. حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله مى فرماید که: خداوند (سبحانه تعالى) به من [[وحى]] فرستاد که اى محمّد، رفتار من با بنده، موافق ظنّ او است به من، (اگر ظنّش با من خوب است و حسن ظنّ به من دارد، من هم موافق ظنّ او با او سلوک مى کنم و از تقصیرات او مى گذرم) و هر که منحرف شد از این و حسن ظنّ به من تحصیل نکرد، پس حجّت را بر علیه خود بزرگ کرده، (و در قیامت اگر از او بپرسند که تو را چه واداشت که نافرمانى کردى؟ جواب ندارد و نمى تواند، بگوید: حسن ظنّ به تو، یا کرم تو) و از جمله فریب خورندگان و مغرور شدگان در قید هواى نفس خواهد بود. |
− | و در | + | و [[امام باقر]] علیه السلام مى فرماید: در کتاب [[امام علی علیه السلام|على]] علیه السّلام چنین یافتیم که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بر منبر مى فرمود: ... وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِی مُؤْمِنٌ خَیرَ الدُّنْیا و َالْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ رَجَائِهِ و َحُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْکفِّ عَنِ اغْتِیابِ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقـْصِیرٍ مِنْ رَجَائِهِ بِاللَّهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِیابِهِ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ بِهِ لِأَنَّ اللَّهَ کرِیمٌ بِیدِهِ الْخَیرَاتُ یسْتَحِی أَنْ یکونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ وَ الرَّجَاءَ ثُمَّ یخْلِفُ ظَنَّهُ و َرَجَاءَهُ لَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیهِ؛<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۹۴.</ref> قسم به کسى که جز او خدایى نیست، هیچ مؤمنى به خیر دنیا و آخرت نرسید مگر با خوش گمانى به خدا و امیدوارى به او و حسن خلق و خوددارى از [[غیبت (گناه)|غیبت]] مؤمنین. قسم به کسى که جز او خدایى نیست، خدا، هیچ مؤمنى را بعد از [[توبه]] و [[استغفار]] عذاب نمى کند، مگر به خاطر بدگمانى به خدا، و تقصیر و کوتاهى در امید به او، و بد خلقى و غیبت مؤمنین. قسم به کسى که جز او خدایى نیست، هیچ مؤمنى به خدا، گمان نیکو نبرد مگر آن که خدا چنان باشد که او گمان مى کند؛ زیرا او کریم است، و تمام خیرات در دست اوست، حیاء مى کند که بنده اش گمان نیکو برد و گمانش به خطا رود، و امیدش بیهوده باشد؛ پس به خدا گمان نیکو برید، و به سوى او رغبت کنید. |
− | و مى | + | همچنین [[امام باقر]] علیه السّلام از نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله نقل مى کند که خداى تعالى مى فرماید: ... قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَا یتَّکلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِی یعْمَلُونَ بِهَا لِثَوَابِی فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی کانُوا مُقَصِّرِینَ غَیرَ بَالِغِینَ فِی عِبَادَتِهِمْ کنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یطْلُبُونَ مِنْ کرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفِیعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِی جِوَارِی وَلَکنْ بِرَحْمَتِی فَلْیثِقُوا وَفَضْلِی فَلْیرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِک تُدْرِکهُمْ وَ بِمَنِّی أُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِی وَ أُلْبِسُهُمْ عَفْوِی فَإِنِّی أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ بِذَلِک تَسَمَّیتُ؛<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۸۶.</ref> عبادت کنندگان به عباداتى که براى پاداش انجام مى دهند، تکیه نکنند؛ زیرا اگر تمام عمر خویش را با تلاش و کوشش به عبادت طى کنند، مقصّرند، و نسبت به آن کرامت و نعمت هاى بهشتى و درجات رفیعى که در جوار من مى جویند به کنه بندگیم نمى رسند. ولى به رحمت من اعتماد کنند، و به فضل و کرم من امید بربندند، و به حسن ظنى که به من دارند، اطمینان کنند، که در این صورت رحمت من آنها را فرا خواهد گرفت. زیرا من خداى بخشنده مهربانم و به این نام نامیده شده ام. |
− | + | ==حسنظن به مردم== | |
+ | بى شک مردم باید در معاشرت خود نسبت به یکدیگر حسن ظن داشته باشند، که اگر حسن ظن و اعتماد متقابل نباشد چرخ زندگى از کار مى افتد و ادامه فعالیت و همکارى براى مردم دشوار مى شود، زیرا در اجتماعى که مردم به یکدیگر اطمینان نداشته باشند، نمى توانند روابط خوب و پایدارى میان خود برقرار سازند. | ||
− | + | منشأ کدورت هاى بعضى با بعضى، نیست مگر [[سوء ظن|سوء ظنّ]]؛ هرگاه سوء ظنّ به حسن ظنّ مبدّل شد، کدورت باطن و [[کینه|کینه]] دل نیز لا محاله به صفا و جلا مبدّل مى شود، و هر که چنین است، در هیچ کس جز خوبى نمى بیند و با هیچ کس صاحب کینه نمى شود. | |
− | + | بنابراین نباید به مسلمانان گمان بد برد، و گفتار و کردار ایشان را مادام که مى توان به وجه صحیحى حمل کرد، نباید بر بدى حمل کند. بلکه باید هر عملى که از آنها مى بیند و هر سخنى که مى شنود به بهترین وجوه حمل کند، و خیال و وهم خود را تکذیب و تخطئه نماید، و خویشتن را بر این روش مکلّف سازد تا حسن ظن به تدریج ملکه او شود و [[سوء ظن]] بکلّى از خاطر او مرتفع گردد. بلى، حمل بر وجه صحیح با این فرض که اگر با واقع مطابق نباشد (یعنى اگر گمان بد راست و مطابق واقع باشد)، باعث ضرر مالى یا فساد دینى یا از میان رفتن عِرض و آبرو مى شود، لازم است که حزم و احتیاط را رعایت کند و امور دین و دنیاى خود را به او وانگذارد، تا خسران و ضرر بر او وارد نشود و ننگ و رسوائى دامنش را نگیرد. | |
− | و | + | ''' اصل صحّت و درستى:''' |
− | + | از آن جا که بدگمانى، حسّ اعتماد عمومى را از بین مى برد و دل ها را مکدّر مى کند، [[شریعت]] مقدّسه براى خنثى کردن آن پادزهرى بنام «[[اصل صحت|اصالة الصحة]]» مقرّر داشته که در کلّیه مراحل زندگى باید به کار گرفته شود. یعنى انسان باید اعمال مؤمنان را حمل بر صحّت کرده و تا مى تواند کار آنان را به خوبى توجیه و تحلیل کند مگر آن که تمام راه ها براى توجیه بسته باشد. | |
− | امام | + | [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه السّلام مى فرماید: ... ضَعْ أَمْرَ أَخِیک عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یأْتِیک مَا یغْلِبُک مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِکلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیک سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیرِ مَحْمِلًا؛<ref>کافى، ج۲، ص۳۶۲.</ref> اعمال برادرت را بر بهترین وجه حمل کن؛ مگر آن که حجت و دلیلى براى تو پیدا شود که راه توجیه را بر تو ببندد. و هرگز نسبت به سخنى که از برادر مسلمانت صادر شده است، بدگمان مباش؛ در صورتى که مى توانى محمل نیکى براى آن بیابى. |
− | [[ | + | مرحوم [[علامه مجلسى]] در شرح این جمله مى گوید: مقصود این است که گفتار و کردارى که از برادر دینى تو سر مى زند، تا آن جا که مى توانى، باید آن را بر نیکوترین وجه حمل کنى؛ گر چه احتمال صحّت ضعیف، و احتمال فساد و بدى قوى باشد، و حق ندارى [[تجسس|تجسّس]] کنى، مگر آن که دلیل قطعى بر ثبوت آن پیدا شود. چه بسا گمان که بى اساس است و تجسّس هم در مورد آن جایز نیست. |
− | + | و این حدیث یکى از دلایلى است که در علم [[اصول فقه|اصول فقه]] مبنا و معیار [[اصل صحت|اصل صحّت]] مى باشد. یعنى اگر دو نفر با یکدیگر قراردادى منعقد مى سازند باید کارهاى یکدیگر را با اصل صحّت ارزیابى کنند، چون اگر بنا را بر اصل صحّت قرار ندهند و این اصل را در روابط اجتماعى و معاملات و قراردادهاى منعقده معتبر ندانند دیگر هیچ معامله و قراردادى قابل اعتماد نخواهد بود و امور جاریه متزلزل خواهد شد و اساس اجتماع به هم خواهد خورد، زیرا براى همه این تردید پیش مى آید که آیا آن معامله اى که فلان مؤمن انجام داده است صحیح بوده یا خیر، آیا فلانى در آن معامله صحیح عمل کرده یا نه و امثال آن از شبهات که موجب تشکیک در صحّت معاملات و قراردادها مى شود و با بودن این گونه شبهه ها و تشکیک ها، پشتوانه اى براى صحّت و تنفیذ معاملات و مبادلات و سایر روابط باقى نمى ماند و همه چیز زیر سؤال مى رود. | |
− | + | به این جهت، [[اسلام]] دستور مى دهد، کار برادر دینى خود را حمل بر صحّت کن و همین اصل صحّت نیز یکى از روش هاى مبارزه با [[سوء ظن]] است که با کمک این اصل باید از سوء ظن جلوگیرى نمود و آن را ابراز نکرد. بدگمانى علاوه بر این که خود انسان را آلوده مى کند، جامعه را نیز به فساد و تباهى مى کشاند، زیرا شخص بدگمان، سوء ظن خود را به افراد دیگر نیز منتقل مى کند و به تدریج چیزى را که اساس و پایه اى جز [[شایعه|شایعه]] یا برداشت نادرست نداشته است به صورت امرى قطعى و مسلّم در میان مردم منتشر مى سازد. | |
− | + | همچنان که خصلت بدگمانى بسیار زشت و ناپسند است، در مقابل، خوش گمانى از صفات نیک و از مکارم اخلاق مؤمن است. [[اخلاق]] اسلامى ما را به داشتن حسن ظن نسبت به دیگران ترغیب مى کند و سلامت روح را با این حس، تضمین مى نماید و زندگى اجتماعى را بر این اساس استوار مى سازد. | |
− | + | [[قرآن کریم]] در این باره مى فرماید: {{متن قرآن|«لَوْلا إذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ و َالْمُؤمِناتُ بِأنْفُسِهِمْ خَیرا وَ قالُوا هذا إفْک مُبینٌ»}}؛ این آیه در [[آیه افک|قضیه افک]] که [[نفاق|منافقان]]، [[عایشه]] همسر [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلّى اللّه علیه و آله را متهم کردند نازل شد. خداوند در برابر این شایعه، مسلمانان را مخاطب قرار داده و مى گوید: چرا آن هنگامى که آن [[بهتان]] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن نسبت به یکدیگر گمان نیک نبردند و نگفتند که این شایعه یک دروغ پردازى آشکار است؟ ([[سوره نور]]، آیه ۱۲) | |
− | + | یعنى به جاى سوء ظن، مى باید با حسن ظن و اعتماد عمومى نسبت به زنان و مردان مسلمان، شایعه سازان را محکوم مى ساختند و گفته آنان را قاطعانه تکذیب مى کردند تا دیگر جایى براى شایعه پردازى باقى نماند و [[آبرو|آبروى]] مسلمانان محفوظ گردد. | |
− | |||
− | |||
− | + | در کتاب شریف [[مصباح الشریعه]] آمده است: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ و َسَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یرَى کلَّ مَا نَظَرَ إِلَیهِ بِعَینِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ قَالَ النَّبِی صلى الله علیه و آله و سلم أَحْسِنُوا ظُنُونَکمْ بِإِخْوَانِکمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ نَقَاءَ الطَّبْعِ؛<ref>بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۶.</ref> حسن ظن از ایمان انسان و سلامت روحش ناشى مى شود و از نشانه هاى پاکى روح آن است که انسان هر چه را که مى بیند با خوبى و فضیلت مى نگرد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فـرمود: گمان خود را نسبت به برادران دینى، خوب کنید که بدین وسیله به صفا و طهارت طبع مى رسید. | |
− | + | شخصى که داراى حسن ظن است هیچ وقت گوشه گیر نیست و غیبت قلبى ندارد و در اجتماع رشته هاى الفتش گسسته نمى شود، چون بر هر کس بدگمانى غلبه کند، هر گونه صلح و صفا بین او و دوستانش از بین مى رود. | |
− | |||
− | |||
− | + | '''احتیاط در حسنظن:''' | |
− | + | اما نباید فراموش کرد که حسن ظن در شرایطى درست است که در جامعه صلاح بر [[فساد]] غالب باشد، ولى در اجتماعى که اکثر افراد آن اهل فسادند ـ یعنى فساد بر صلاح غلبه دارد ـ خوش بینى و حمل بر صحّت بى مورد است. در این گونه جوامع باید با عینک بدبینى نظر کرد و چنانچه بدون اتکا به توجیه قابل قبول و معتبر، کارهاى مردم را توجیه و تصحیح کنیم خود را فریب داده ایم. | |
− | + | در این مورد [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السّلام فرموده است: إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ؛<ref>نهج البلاغة، ص۴۸۹.</ref> هنگامى که صلاح و نیکى زمانه و مردم آن را در بر گیرد در چنین شرایطى اگر کسى گمان بد به دیگرى ببرد که از او گناهى آشکار نشده است، بى تردید به او ستم کرده است؛ اما هنگامى که فساد بر زمان و اهل آن فراگیر شد، هر کس به دیگرى گمان خوب ببرد، قطعا خود را فریب داده است. | |
− | + | و از [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه السّلام نیز آمده است: إِذَا کانَ زَمَانٌ الْعَدْلُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرَامٌ أَنْ تَظُنَّ بِأَحَدٍ سُوءاً حَتَّى یعْلَمَ ذَلِک مِنْهُ وَ إِذَا کانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَنْ یظُنَّ بِأَحَدٍ خَیراً حَتَّى یبْدُوَ ذَلِک مِنْهُ؛<ref>بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۷.</ref> هنگامى که عدالت بر جور و ستم غالب باشد، حرام است به کسى سوء ظن ببرى، مگر آن که بدانى که فلان کار زشت را انجام داده است؛ و زمانى که جور و ستم بیش از عدل و داد باشد، کسى حق ندارد به دیگرى گمان خوب ببرد، مگر در صورتى که خوبى وى کاملا مشهود و آشکار باشد. | |
− | + | البته باید دانست که در زمان غلبه فساد بر صلاح، گر چه خوش بینى، ساده اندیشى است، ولى بدگمانى نیز روا نمى باشد؛ به عبارت دیگر، در این گونه شرایط هر چند نمى توان بدون دلیل به مردم اعتماد کرد، ولى به صرف ظن و گمان نیز نمى توان کسى را محکوم ساخت. که فرمود: {{متن قرآن|«...إنَّ الظَّنَّ لایغْنى مِنَ الْحَقِّ شَیئا...»}}؛ مظنّه و گمان به هیچ وجه، جاى حق و حقیقت را نمى گیرد. ([[سوره نجم]]، ۲۸) | |
− | + | پس، در این گونه موارد باید از هر دو جهت احتیاط را از دست نداد؛ چه در مقام قضاوت و داورى و چه در مقام اعتماد به مردم، و خلاصه بدون تحقیق و بررسى هیچ گونه اقدامى نباید کرد. امیرالمؤمنین علیه السّلام مى فرماید: لَیسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ؛<ref>نهج البلاغه، ص۵۰۷.</ref> داورى کردن با استناد و اتکا به ظن و گمان از عدالت به دور است. | |
− | و | + | نکته دیگر اینکه، حسّ اعتماد متقابل در هنگام غلبه صلاح به این معنى نیست که در کارهاى مهم و اساسى بدون تحقیق وارد عمل شویم و مشاغل و مناصب کلیدى را به هر کسى بسپاریم. اصولا اصالت صحّت و حسن ظن در امور شخصى و احوال شخصیه و کارهاى جزئى صحیح است، و گر نه در مسائل عمومى و کلیدى و زیربنایى گرچه سوء ظن جایز نیست، اما حسن ظن هم نمى تواند معیار قضاوت قرار گیرد. در این گونه موارد بدون آنکه با حیثیت افراد برخورد شود، حتما باید بررسى کرد و پس از اطمینان کامل، اقدام مقتضى به عمل آورد. |
− | + | امیرالمؤمنین علیه السّلام مى فرماید: ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِک فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً و لَاتُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً و َأَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَکرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً و َأَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَرا... َثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَابْعَثِ الْعُیونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیهِم؛<ref>نهج البلاغة، ص۴۳۳.</ref> اى مالک سپس در کارهاى کارمندانت بنگر و آنان را با آزمایش و امتحان به کار وادار و آن ها را به دلخواه و سرخود و از روى میل و بدون مشورت و تحقیق به کارى مگمار، زیرا استبداد و سرخود کار کردن، کانونى از شعبه هاى جور و خیانت است و از میان آن ها افرادى را که با تجربه تر و پاک تر و پیشگام تر در اسلام اند برگزین، زیرا اخلاق آن ها بهتر و خانواده آن ها پاک تر و هم چنین کم طمع تر و در سنجش عواقب کارها بیناترند... . | |
− | + | و درباره منشیان حکومت مى فرماید: ... ثُمَّ لَا یکنِ اخْتِیارُک إِیاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِک وَاسْتِنَامَتِک وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْک فَإِنَّ الرِّجَالَ یتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِم...؛<ref>نهج البلاغة، ص۴۳۶.</ref> سپس در انتخاب منشیان هرگز به فراست و خوش بینى و خوش گمانى خود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ طریقه جلب نظر و خوش بینى زمامداران را با ظاهرسازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مى دانند... . | |
− | + | و در مورد قرارداد صلح مى فرماید: ...وَلَکنِ الْحَذَرَ کلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّک بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فِی ذَلِک حُسْنَ الظَّن...؛<ref>نهج البلاغة، ص۴۴۱.</ref> زنهار زنهار از دشمنت پس از آشتى، سخت بر حذر باش؛ چرا که دشمن گاهى نزدیک مى شود که غافل گیر سازد، بنابراین دوراندیشى را به کار گیر و در این موارد روح خوش بینى را کنار بگذار... . | |
− | + | و نکته آخر این که محل و مکان زندگى در همه جا، یکسان نیست؛ در مکانى باید خوش گمان در حد اعتدال بود و در جاى دیگر باید بدگمان در حد معقول بود؛ مثلا در کشورى، حسن ظن در امور زندگى اجتماعى خوب است و در کشور دیگر برعکس مى باشد. در هر حال، هر یک از سوء ظنّ و حسن ظن مواردى دارد که با لحاظ عواقب آن، باید مورد توجه باشند و انسان باید بداند در چه زمانى و جامعه اى زندگى مى کند که اگر اوضاع زمان و جامعه خود را درک نکرد، ممکن است، دستخوش حوادث ناگوارى گردد. از این رو [[امام صادق]] علیه السّلام فرمود: و َالْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِسُ؛<ref>کافى، ج۱، ص۲۶.</ref> کسى که از اوضاع زمان خویش آگاه باشد، هیچ گاه امور شبهه ناک بر او هجوم نمى آورد. | |
− | + | == پانویس == | |
+ | {{پانویس}} | ||
+ | ==منابع== | ||
− | + | *[http://www.downloadbook.org/maasumin/p/hosn-zan.htm "خوش خویی"، گروهی از پژوهشگران، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین]، بازیابی: ۱ بهمن ۱۳۹۱. | |
− | + | *[http://tahzib.ismc.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=32&pageid=13410&siteid=32 "انگیزه ها، پیامدها و درمان غیبت"، کاظم علیمحمدی، سایت معاونت تهذیب حوزه های علمیه]. | |
− | |||
− | |||
− | [ | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
[[رده:اخلاق اجتماعی]] | [[رده:اخلاق اجتماعی]] | ||
[[رده:صفات پسندیده]] | [[رده:صفات پسندیده]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۵۵
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
«حُسن ظنّ» و گمان نیکو به خداوند، در روایات متعددی مورد تأکید قرار گرفته و در مقابل، «سوء ظنّ» به خدا نکوهش و از آن نهی شده است. همچنین مردم باید در معاشرت خود نسبت به یکدیگر نیز «حسن ظنّ» داشته باشند، هرچند رعایت اعتدال و احتیاط در این مورد لازم است.
حسنظن به خدا
در شرع مقدس اسلام به «حسن ظن» و امیدواری به خدا تشویق و ترغیب فراوان شده، مخصوصا به هنگام مرگ. پس شایسته است که هیچ مؤمنى از لطف خدا مأیوس نباشد، و نپندارد که خدا به او رحم نخواهد کرد و حتما از عذاب و عقاب او رهائى ندارد، و گمان نکند که بلاها و مصیبت هائى که در دنیا به او مى رسد، شرّ و عقوبت است. بلکه سزاوار است که خدا را مهربان تر از پدر و مادر بداند، و معتقد باشد که او را آفریده تا از وجود و فیض خود برخوردارش سازد؛ بنابراین در سراى آخرت به او ترحّم خواهد کرد و او را از عذاب ابدى نجات خواهد داد و به نعمت هاى سرمدى بهشت خواهد رساند و مصیبت ها و بلاهائى که در دنیا به او وارد مى شود، خیر و صلاح او و ذخیره اى براى آخرت او خواهد بود.
قرآن مجید مى فرماید: «قُلْ یا عِبادِىَ الَّذِینَ اسْرَفُوا عَلى انْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمِ»؛ (اى رسول ما) به آن بندگانم که بر خویشتن ستم روا داشتند بگو: از رحمت خدا ناامید نشوید که خدا همه گناهان را مى بخشد؛ زیرا او خدایى بسیار بخشنده و مهربان است. (سوره زمر، ۵۳)
و مى فرماید: «انَّ رَبَّک لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ»؛ همانا پروردگارت بر مردم با گذشت است اگر چه آنها ستم کرده اند. (سوره رعد، ۱۶)
و در حالى که از قومى انتقاد مى کند، مى فرماید: «ذلِکمْ ظَنُّکمْ الَّذِى ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکمْ ارْدیکمْ»؛ همان گمان بدى که به پروردگار خویش داشتید، شما را هلاک کرد. (سوره فصلت، ۲۳)
و مى فرماید: «ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوءِ وَکنْتُمْ قَوْمًا بُورًا»؛ (به خدا) گمان بد داشتید و قومى شایسته هلاکت بودید. (سوره فتح، ۱۲)
و در اخبار حضرت یعقوب علیه السلام چنین آمده: خداى تعالى به یعقوب وحى کرد: آیا مى دانى چرا بین تو و یوسف جدایى افکندم؟ به خاطر این که گفتى: «انّى اخافُ انْ یأْکلَهُ الذِّئْبُ وَانْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ»؛ همانا مى ترسم گرگ او را بخورد در حالى که شما از او غافل باشید. (سوره یوسف، ۱۳) چرا از گرگ ترسیدى و به من امیدوار نبودى؟ و چرا به غفلت برادرانش توجه داشتى ولى از محافظت من غافل بودى؟
پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و آله مى فرماید: «لَایمُوتَنَّ أَحَدُکمْ إِلَّا وَ هُوَ یحْسِنُ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ ثَمَنُ الْجَنَّةِ؛[۱] نمیرد کسى از شما مگر اینکه به خدا حسن ظن دارد پس به درستى که حسن ظنّ به خدا ثمن و بهاى بهشت است».
و نیز پیامبر فرمود: یقُولُ اللَّهُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی فَلْیظُنَّ مَا شَاءَ؛[۲] خداى تعالى مى فرماید: من چنانم که بنده ام به من گمان دارد، پس هر گونه مى خواهد مرا گمان کند.
امام صادق علیه السّلام مى فرماید: ... حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَاتَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَاتَخَافَ إِلَّا ذَنْبَک؛[۳] حسن ظن به خدا این است که جز به او امید مبندى، و جز از گناهت نترسى.
و در روایت است که نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله به مردى در حال احتضار وارد شد و فرمود: کیفَ تَجِدُک؟ قَالَ أَجِدُنِی أَخَافُ ذُنُوبِی وَأَرْجُوْ رَحْمَةَ رَبِی فَقَالَ صلى الله علیه وآله مَا اِجْتَمِعَا فِی قَلْبِ عَبْدٍ فِی هَذَا اَلْمَوْطِنِ إِلاَ أَعْطَاهُ اَللهَ مَا رَجَاهُ وَ أَمَنَهُ مِمَا خَافَهُ؛[۴] در چه حالى؟ عرض کرد: در حالى که از گناهانم در هراسم و به رحمت پروردگارم امید بسته ام. فرمود: در چنین وقتى این دو در قلب بنده اى اجتماع نکردند، مگر آنکه خدا او را از آنچه مى ترسد در امان داشت، و آنچه را امید داشت به او عطا کرد.
امام صادق علیه السلام مى فرمایند: حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یرَى کلَّمَا نُظِرَ إِلَیهِ بِعَینِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَیثُ رُکبَ فِیهِ وَقُذِفَ (فِی قَلْبِهِ) مِنَ الْحَیاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّیانَةِ وَ الصِّدْقِ أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ذَکرْ عِبَادِی مِنْ آلَائِی وَ نَعْمَائِی فإِنَّهُمْ لَمْ یرَوْا مِنِّی إِلَّا الْحَسَنَ الْجَمِیلَ لِئَلَّا یظُنُّوا فِی الْبَاقِی إِلَّا مِثْلَ الَّذِی سَلَفَ مِنِّی إِلَیهِمْ وَ حُسْنُ الظَّنِّ یدْعُو إِلَى حُسْنِ الْعِبَادَةِ وَ الْمَغْرُورُ یتَمَادَى فِی الْمَعْصِیةِ وَ یتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ وَ لَایکونُ أَحْسَنَ الظَّنَّ فِی خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا الْمُطِیعُ لَهُ یرْجُو ثَوَابَهُ وَ یخَافُ عِقَابَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم یحْکی عَنْ رَبِّهِ أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِی بِی یا مُحَمَّدُ فَمَنْ زَاغَ عَنْ وَفَاءِ حَقِیقَةِ مُوجِبَاتِ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ فَقَدْ أَعْظَمَ الْحُجَّةَ عَلَى نَفْسِهِ وَ کانَ مِنَ الْمَخْدُوعِینَ فِی أَسْرِ هَوَاه؛[۵] حسن ظنّ و گمان نیک، ناشى مى شود از حسن ایمان، هرچه آدمى ایمانش محکمتر و سینه اش از تیرگى و سیاهى سالمتر است، حسن ظنّ او به خدا بیشتر است. علامت حسن ظنّ آن است که به هر چه نظر کند غیر خوبى نبیند و عیب بین نباشد. چرا که خداوند عالم جلّ شأنه، ترکیب کرده است در بدن انسان و جا داده است در نفس او، صفت هاى حیا، امانت، صیانت و صدق، که نیست مقتضاى آن صفت ها مگر حسن ظنّ. حضرت بارى عزّ اسمه، به حضرت داود علیه السّلام وحى کرد که: نعمتهای من را به خاطر بندگان من بیار و بگو به ایشان که، گمان نبرند و اعتقاد نکنند به پروردگار خود در باقى اوقات مگر مثل آن چه از من به ایشان رسیده است پیشتر و ایام سابقه از لطف و احسان و نعمت هاى گوناگون. یعنى: چنان که در دنیا غرق نعمت من بوده اند و در هر وقت از اوقات، به الطاف جسیمه و نعمت هاى عظیمه من، متنعّم بوده اند، در ایام آینده نیز حتّى در قیامت به همان طریق حسن ظنّ به من داشته باشند. و حسن ظنّ به خدا، این معنى دارد که، اگر از بنده تقصیرى و خطائى واقع شود، بعد از توبه و انابه، امید مغفرت داشته باشد، نه آن که با وجود جرائم بسیار و نافرمانى، بى توبه و رجوع و ندامت و پشیمانى، گوید: من حسن ظنّ به خدا دارم. حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله مى فرماید که: خداوند (سبحانه تعالى) به من وحى فرستاد که اى محمّد، رفتار من با بنده، موافق ظنّ او است به من، (اگر ظنّش با من خوب است و حسن ظنّ به من دارد، من هم موافق ظنّ او با او سلوک مى کنم و از تقصیرات او مى گذرم) و هر که منحرف شد از این و حسن ظنّ به من تحصیل نکرد، پس حجّت را بر علیه خود بزرگ کرده، (و در قیامت اگر از او بپرسند که تو را چه واداشت که نافرمانى کردى؟ جواب ندارد و نمى تواند، بگوید: حسن ظنّ به تو، یا کرم تو) و از جمله فریب خورندگان و مغرور شدگان در قید هواى نفس خواهد بود.
و امام باقر علیه السلام مى فرماید: در کتاب على علیه السّلام چنین یافتیم که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بر منبر مى فرمود: ... وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِی مُؤْمِنٌ خَیرَ الدُّنْیا و َالْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ رَجَائِهِ و َحُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْکفِّ عَنِ اغْتِیابِ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقـْصِیرٍ مِنْ رَجَائِهِ بِاللَّهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِیابِهِ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ بِهِ لِأَنَّ اللَّهَ کرِیمٌ بِیدِهِ الْخَیرَاتُ یسْتَحِی أَنْ یکونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ وَ الرَّجَاءَ ثُمَّ یخْلِفُ ظَنَّهُ و َرَجَاءَهُ لَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیهِ؛[۶] قسم به کسى که جز او خدایى نیست، هیچ مؤمنى به خیر دنیا و آخرت نرسید مگر با خوش گمانى به خدا و امیدوارى به او و حسن خلق و خوددارى از غیبت مؤمنین. قسم به کسى که جز او خدایى نیست، خدا، هیچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى کند، مگر به خاطر بدگمانى به خدا، و تقصیر و کوتاهى در امید به او، و بد خلقى و غیبت مؤمنین. قسم به کسى که جز او خدایى نیست، هیچ مؤمنى به خدا، گمان نیکو نبرد مگر آن که خدا چنان باشد که او گمان مى کند؛ زیرا او کریم است، و تمام خیرات در دست اوست، حیاء مى کند که بنده اش گمان نیکو برد و گمانش به خطا رود، و امیدش بیهوده باشد؛ پس به خدا گمان نیکو برید، و به سوى او رغبت کنید.
همچنین امام باقر علیه السّلام از نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله نقل مى کند که خداى تعالى مى فرماید: ... قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَا یتَّکلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِی یعْمَلُونَ بِهَا لِثَوَابِی فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی کانُوا مُقَصِّرِینَ غَیرَ بَالِغِینَ فِی عِبَادَتِهِمْ کنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یطْلُبُونَ مِنْ کرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفِیعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِی جِوَارِی وَلَکنْ بِرَحْمَتِی فَلْیثِقُوا وَفَضْلِی فَلْیرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِک تُدْرِکهُمْ وَ بِمَنِّی أُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِی وَ أُلْبِسُهُمْ عَفْوِی فَإِنِّی أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ بِذَلِک تَسَمَّیتُ؛[۷] عبادت کنندگان به عباداتى که براى پاداش انجام مى دهند، تکیه نکنند؛ زیرا اگر تمام عمر خویش را با تلاش و کوشش به عبادت طى کنند، مقصّرند، و نسبت به آن کرامت و نعمت هاى بهشتى و درجات رفیعى که در جوار من مى جویند به کنه بندگیم نمى رسند. ولى به رحمت من اعتماد کنند، و به فضل و کرم من امید بربندند، و به حسن ظنى که به من دارند، اطمینان کنند، که در این صورت رحمت من آنها را فرا خواهد گرفت. زیرا من خداى بخشنده مهربانم و به این نام نامیده شده ام.
حسنظن به مردم
بى شک مردم باید در معاشرت خود نسبت به یکدیگر حسن ظن داشته باشند، که اگر حسن ظن و اعتماد متقابل نباشد چرخ زندگى از کار مى افتد و ادامه فعالیت و همکارى براى مردم دشوار مى شود، زیرا در اجتماعى که مردم به یکدیگر اطمینان نداشته باشند، نمى توانند روابط خوب و پایدارى میان خود برقرار سازند.
منشأ کدورت هاى بعضى با بعضى، نیست مگر سوء ظنّ؛ هرگاه سوء ظنّ به حسن ظنّ مبدّل شد، کدورت باطن و کینه دل نیز لا محاله به صفا و جلا مبدّل مى شود، و هر که چنین است، در هیچ کس جز خوبى نمى بیند و با هیچ کس صاحب کینه نمى شود.
بنابراین نباید به مسلمانان گمان بد برد، و گفتار و کردار ایشان را مادام که مى توان به وجه صحیحى حمل کرد، نباید بر بدى حمل کند. بلکه باید هر عملى که از آنها مى بیند و هر سخنى که مى شنود به بهترین وجوه حمل کند، و خیال و وهم خود را تکذیب و تخطئه نماید، و خویشتن را بر این روش مکلّف سازد تا حسن ظن به تدریج ملکه او شود و سوء ظن بکلّى از خاطر او مرتفع گردد. بلى، حمل بر وجه صحیح با این فرض که اگر با واقع مطابق نباشد (یعنى اگر گمان بد راست و مطابق واقع باشد)، باعث ضرر مالى یا فساد دینى یا از میان رفتن عِرض و آبرو مى شود، لازم است که حزم و احتیاط را رعایت کند و امور دین و دنیاى خود را به او وانگذارد، تا خسران و ضرر بر او وارد نشود و ننگ و رسوائى دامنش را نگیرد.
اصل صحّت و درستى:
از آن جا که بدگمانى، حسّ اعتماد عمومى را از بین مى برد و دل ها را مکدّر مى کند، شریعت مقدّسه براى خنثى کردن آن پادزهرى بنام «اصالة الصحة» مقرّر داشته که در کلّیه مراحل زندگى باید به کار گرفته شود. یعنى انسان باید اعمال مؤمنان را حمل بر صحّت کرده و تا مى تواند کار آنان را به خوبى توجیه و تحلیل کند مگر آن که تمام راه ها براى توجیه بسته باشد.
حضرت على علیه السّلام مى فرماید: ... ضَعْ أَمْرَ أَخِیک عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى یأْتِیک مَا یغْلِبُک مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِکلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیک سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیرِ مَحْمِلًا؛[۸] اعمال برادرت را بر بهترین وجه حمل کن؛ مگر آن که حجت و دلیلى براى تو پیدا شود که راه توجیه را بر تو ببندد. و هرگز نسبت به سخنى که از برادر مسلمانت صادر شده است، بدگمان مباش؛ در صورتى که مى توانى محمل نیکى براى آن بیابى.
مرحوم علامه مجلسى در شرح این جمله مى گوید: مقصود این است که گفتار و کردارى که از برادر دینى تو سر مى زند، تا آن جا که مى توانى، باید آن را بر نیکوترین وجه حمل کنى؛ گر چه احتمال صحّت ضعیف، و احتمال فساد و بدى قوى باشد، و حق ندارى تجسّس کنى، مگر آن که دلیل قطعى بر ثبوت آن پیدا شود. چه بسا گمان که بى اساس است و تجسّس هم در مورد آن جایز نیست.
و این حدیث یکى از دلایلى است که در علم اصول فقه مبنا و معیار اصل صحّت مى باشد. یعنى اگر دو نفر با یکدیگر قراردادى منعقد مى سازند باید کارهاى یکدیگر را با اصل صحّت ارزیابى کنند، چون اگر بنا را بر اصل صحّت قرار ندهند و این اصل را در روابط اجتماعى و معاملات و قراردادهاى منعقده معتبر ندانند دیگر هیچ معامله و قراردادى قابل اعتماد نخواهد بود و امور جاریه متزلزل خواهد شد و اساس اجتماع به هم خواهد خورد، زیرا براى همه این تردید پیش مى آید که آیا آن معامله اى که فلان مؤمن انجام داده است صحیح بوده یا خیر، آیا فلانى در آن معامله صحیح عمل کرده یا نه و امثال آن از شبهات که موجب تشکیک در صحّت معاملات و قراردادها مى شود و با بودن این گونه شبهه ها و تشکیک ها، پشتوانه اى براى صحّت و تنفیذ معاملات و مبادلات و سایر روابط باقى نمى ماند و همه چیز زیر سؤال مى رود.
به این جهت، اسلام دستور مى دهد، کار برادر دینى خود را حمل بر صحّت کن و همین اصل صحّت نیز یکى از روش هاى مبارزه با سوء ظن است که با کمک این اصل باید از سوء ظن جلوگیرى نمود و آن را ابراز نکرد. بدگمانى علاوه بر این که خود انسان را آلوده مى کند، جامعه را نیز به فساد و تباهى مى کشاند، زیرا شخص بدگمان، سوء ظن خود را به افراد دیگر نیز منتقل مى کند و به تدریج چیزى را که اساس و پایه اى جز شایعه یا برداشت نادرست نداشته است به صورت امرى قطعى و مسلّم در میان مردم منتشر مى سازد.
همچنان که خصلت بدگمانى بسیار زشت و ناپسند است، در مقابل، خوش گمانى از صفات نیک و از مکارم اخلاق مؤمن است. اخلاق اسلامى ما را به داشتن حسن ظن نسبت به دیگران ترغیب مى کند و سلامت روح را با این حس، تضمین مى نماید و زندگى اجتماعى را بر این اساس استوار مى سازد.
قرآن کریم در این باره مى فرماید: «لَوْلا إذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ و َالْمُؤمِناتُ بِأنْفُسِهِمْ خَیرا وَ قالُوا هذا إفْک مُبینٌ»؛ این آیه در قضیه افک که منافقان، عایشه همسر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را متهم کردند نازل شد. خداوند در برابر این شایعه، مسلمانان را مخاطب قرار داده و مى گوید: چرا آن هنگامى که آن بهتان را شنیدید، مردان و زنان مؤمن نسبت به یکدیگر گمان نیک نبردند و نگفتند که این شایعه یک دروغ پردازى آشکار است؟ (سوره نور، آیه ۱۲)
یعنى به جاى سوء ظن، مى باید با حسن ظن و اعتماد عمومى نسبت به زنان و مردان مسلمان، شایعه سازان را محکوم مى ساختند و گفته آنان را قاطعانه تکذیب مى کردند تا دیگر جایى براى شایعه پردازى باقى نماند و آبروى مسلمانان محفوظ گردد.
در کتاب شریف مصباح الشریعه آمده است: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ و َسَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یرَى کلَّ مَا نَظَرَ إِلَیهِ بِعَینِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ قَالَ النَّبِی صلى الله علیه و آله و سلم أَحْسِنُوا ظُنُونَکمْ بِإِخْوَانِکمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ نَقَاءَ الطَّبْعِ؛[۹] حسن ظن از ایمان انسان و سلامت روحش ناشى مى شود و از نشانه هاى پاکى روح آن است که انسان هر چه را که مى بیند با خوبى و فضیلت مى نگرد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فـرمود: گمان خود را نسبت به برادران دینى، خوب کنید که بدین وسیله به صفا و طهارت طبع مى رسید.
شخصى که داراى حسن ظن است هیچ وقت گوشه گیر نیست و غیبت قلبى ندارد و در اجتماع رشته هاى الفتش گسسته نمى شود، چون بر هر کس بدگمانى غلبه کند، هر گونه صلح و صفا بین او و دوستانش از بین مى رود.
احتیاط در حسنظن:
اما نباید فراموش کرد که حسن ظن در شرایطى درست است که در جامعه صلاح بر فساد غالب باشد، ولى در اجتماعى که اکثر افراد آن اهل فسادند ـ یعنى فساد بر صلاح غلبه دارد ـ خوش بینى و حمل بر صحّت بى مورد است. در این گونه جوامع باید با عینک بدبینى نظر کرد و چنانچه بدون اتکا به توجیه قابل قبول و معتبر، کارهاى مردم را توجیه و تصحیح کنیم خود را فریب داده ایم.
در این مورد امیرالمؤمنین علیه السّلام فرموده است: إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ؛[۱۰] هنگامى که صلاح و نیکى زمانه و مردم آن را در بر گیرد در چنین شرایطى اگر کسى گمان بد به دیگرى ببرد که از او گناهى آشکار نشده است، بى تردید به او ستم کرده است؛ اما هنگامى که فساد بر زمان و اهل آن فراگیر شد، هر کس به دیگرى گمان خوب ببرد، قطعا خود را فریب داده است.
و از امام هادى علیه السّلام نیز آمده است: إِذَا کانَ زَمَانٌ الْعَدْلُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرَامٌ أَنْ تَظُنَّ بِأَحَدٍ سُوءاً حَتَّى یعْلَمَ ذَلِک مِنْهُ وَ إِذَا کانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَنْ یظُنَّ بِأَحَدٍ خَیراً حَتَّى یبْدُوَ ذَلِک مِنْهُ؛[۱۱] هنگامى که عدالت بر جور و ستم غالب باشد، حرام است به کسى سوء ظن ببرى، مگر آن که بدانى که فلان کار زشت را انجام داده است؛ و زمانى که جور و ستم بیش از عدل و داد باشد، کسى حق ندارد به دیگرى گمان خوب ببرد، مگر در صورتى که خوبى وى کاملا مشهود و آشکار باشد.
البته باید دانست که در زمان غلبه فساد بر صلاح، گر چه خوش بینى، ساده اندیشى است، ولى بدگمانى نیز روا نمى باشد؛ به عبارت دیگر، در این گونه شرایط هر چند نمى توان بدون دلیل به مردم اعتماد کرد، ولى به صرف ظن و گمان نیز نمى توان کسى را محکوم ساخت. که فرمود: «...إنَّ الظَّنَّ لایغْنى مِنَ الْحَقِّ شَیئا...»؛ مظنّه و گمان به هیچ وجه، جاى حق و حقیقت را نمى گیرد. (سوره نجم، ۲۸)
پس، در این گونه موارد باید از هر دو جهت احتیاط را از دست نداد؛ چه در مقام قضاوت و داورى و چه در مقام اعتماد به مردم، و خلاصه بدون تحقیق و بررسى هیچ گونه اقدامى نباید کرد. امیرالمؤمنین علیه السّلام مى فرماید: لَیسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ؛[۱۲] داورى کردن با استناد و اتکا به ظن و گمان از عدالت به دور است.
نکته دیگر اینکه، حسّ اعتماد متقابل در هنگام غلبه صلاح به این معنى نیست که در کارهاى مهم و اساسى بدون تحقیق وارد عمل شویم و مشاغل و مناصب کلیدى را به هر کسى بسپاریم. اصولا اصالت صحّت و حسن ظن در امور شخصى و احوال شخصیه و کارهاى جزئى صحیح است، و گر نه در مسائل عمومى و کلیدى و زیربنایى گرچه سوء ظن جایز نیست، اما حسن ظن هم نمى تواند معیار قضاوت قرار گیرد. در این گونه موارد بدون آنکه با حیثیت افراد برخورد شود، حتما باید بررسى کرد و پس از اطمینان کامل، اقدام مقتضى به عمل آورد.
امیرالمؤمنین علیه السّلام مى فرماید: ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِک فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً و لَاتُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً و َأَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَکرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً و َأَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَرا... َثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَابْعَثِ الْعُیونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیهِم؛[۱۳] اى مالک سپس در کارهاى کارمندانت بنگر و آنان را با آزمایش و امتحان به کار وادار و آن ها را به دلخواه و سرخود و از روى میل و بدون مشورت و تحقیق به کارى مگمار، زیرا استبداد و سرخود کار کردن، کانونى از شعبه هاى جور و خیانت است و از میان آن ها افرادى را که با تجربه تر و پاک تر و پیشگام تر در اسلام اند برگزین، زیرا اخلاق آن ها بهتر و خانواده آن ها پاک تر و هم چنین کم طمع تر و در سنجش عواقب کارها بیناترند... .
و درباره منشیان حکومت مى فرماید: ... ثُمَّ لَا یکنِ اخْتِیارُک إِیاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِک وَاسْتِنَامَتِک وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْک فَإِنَّ الرِّجَالَ یتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِم...؛[۱۴] سپس در انتخاب منشیان هرگز به فراست و خوش بینى و خوش گمانى خود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ طریقه جلب نظر و خوش بینى زمامداران را با ظاهرسازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مى دانند... .
و در مورد قرارداد صلح مى فرماید: ...وَلَکنِ الْحَذَرَ کلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّک بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَاتَّهِمْ فِی ذَلِک حُسْنَ الظَّن...؛[۱۵] زنهار زنهار از دشمنت پس از آشتى، سخت بر حذر باش؛ چرا که دشمن گاهى نزدیک مى شود که غافل گیر سازد، بنابراین دوراندیشى را به کار گیر و در این موارد روح خوش بینى را کنار بگذار... .
و نکته آخر این که محل و مکان زندگى در همه جا، یکسان نیست؛ در مکانى باید خوش گمان در حد اعتدال بود و در جاى دیگر باید بدگمان در حد معقول بود؛ مثلا در کشورى، حسن ظن در امور زندگى اجتماعى خوب است و در کشور دیگر برعکس مى باشد. در هر حال، هر یک از سوء ظنّ و حسن ظن مواردى دارد که با لحاظ عواقب آن، باید مورد توجه باشند و انسان باید بداند در چه زمانى و جامعه اى زندگى مى کند که اگر اوضاع زمان و جامعه خود را درک نکرد، ممکن است، دستخوش حوادث ناگوارى گردد. از این رو امام صادق علیه السّلام فرمود: و َالْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِسُ؛[۱۶] کسى که از اوضاع زمان خویش آگاه باشد، هیچ گاه امور شبهه ناک بر او هجوم نمى آورد.
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۹۵.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۲.
- ↑ کافى، ج۲، ص۷۲.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ج۱۰، ص۱۵۵؛ أعلام الدین، ص۲۸۰.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۵۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۹۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۸۶.
- ↑ کافى، ج۲، ص۳۶۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۶.
- ↑ نهج البلاغة، ص۴۸۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، ص۵۰۷.
- ↑ نهج البلاغة، ص۴۳۳.
- ↑ نهج البلاغة، ص۴۳۶.
- ↑ نهج البلاغة، ص۴۴۱.
- ↑ کافى، ج۱، ص۲۶.